عصر ظهور



#شعر_مهدوی



عید هجــده آفتـاب نـوک نی

کرده نوک نی چهل معراج طی

عید طاهـا عید فرقان عید نور

عید قرص مـاه در خاک تنور

عید عزت عیـد مجد و افتخار

عید مردان بـــزرگ انتظـار

آی مهدی دوستـان! عید شمـاست

این شعاع حسن خورشید شماست

آنکـه باشـد عـدل و داد حیدرش

حـق نهـد تـاج امـامت بر سرش

وعده فیض حضور آید به گوش

مـژده روز ظهـور آیـد به گوش

تا کنـد محکـم اسـاس کعبه را

کعبـه پوشیـده لبـاس کعبــه را

می کشد چون شیر حق از دل خروش

می رســد از کعبــه آوایش بـه گوش

می برد از دل شکیب کعبه را

می کشد اول خطیب کعبه را

روی او آیینه روی خــداست

پشت او محکم به نیروی خداست

پیش رو خوبان عالم، لشکرش

پشت سر دست دعای مادرش

بـر سـرش عمـامه پیغمبر است

ذوالفقارش ذوالفقار حیدر است

پرچمش پیراهـن خـون خداست

نقش آن رخسار گلگون خداست

رشته هایش از رگ دل پاک تر

از گل پرپر شده صـدچاک تر

حنجـر او نینـوای زینبین

نعر? او «یا لثارات الحسین»

اشک چشمش خون هفتاد و دو تن

چهره: تصویـر حسین است و حسن

خیمـه اش آغـوش حی دادگر

مقدمش چشمِ قضا، دوش قدر

عدل از نـور جمـالش منجلی

پــایتختش کوفـه مـانند علی


#شعر_مهدوی



آسمـان پروانـه ای دور سرش

خلق پندارند خود را در برش

آسمان چـون حلقه در انگشت او

ملک امکان قبضه ای در مشت او

فـرش راه لشکـرش بــال ملک

جــای سم مـرکبش دوش فلک

مکـه را بستانـد از نـا اهل هــا

بشکند پیشانـی از بوجهل هــا

شیعه گردد حکمران در آب و گل

کــوری این بازهـای کــور دل

عیــد موسا و عصا و اژدهاست

عید مرگ فرق? باب و بهاست

ای امـام عصـر عاشورائیـان

ای امیــد آخـر زهرائیــان

ای به عهد مهدویت مهـد مـا

ای نفس هایت دعای عهد ما

عمر ما بی تو بـه سـر آمـد بسی

ای پنـاه شیعـه تـا کی بیکسی

تـو بـه ما بینایی و ما از تو کور

تو به ما نزدیکی و ما از تو دور

ای ز چشـم مـا به ما نزدیک تر

تـا دل دشمـن شـود تاریک تر

چند میثم با تو نزدیک از تو دور؟

سیـدی مـولایی عجـل لظهـور


#شعر_مهدوی



عید هجــده آفتـاب نـوک نی

کرده نوک نی چهل معراج طی

عید طاهـا عید فرقان عید نور

عید قرص مـاه در خاک تنور

عید عزت عیـد مجد و افتخار

عید مردان بـــزرگ انتظـار

آی مهدی دوستـان! عید شمـاست

این شعاع حسن خورشید شماست

آنکـه باشـد عـدل و داد حیدرش

حـق نهـد تـاج امـامت بر سرش

وعده فیض حضور آید به گوش

مـژده روز ظهـور آیـد به گوش

تا کنـد محکـم اسـاس کعبه را

کعبـه پوشیـده لبـاس کعبــه را

می کشد چون شیر حق از دل خروش

می رســد از کعبــه آوایش بـه گوش

می برد از دل شکیب کعبه را

می کشد اول خطیب کعبه را

روی او آیینه روی خــداست

پشت او محکم به نیروی خداست

پیش رو خوبان عالم، لشکرش

پشت سر دست دعای مادرش

بـر سـرش عمـامه پیغمبر است

ذوالفقارش ذوالفقار حیدر است

پرچمش پیراهـن خـون خداست

نقش آن رخسار گلگون خداست

رشته هایش از رگ دل پاک تر

از گل پرپر شده صـدچاک تر

حنجـر او نینـوای زینبین

نعر? او «یا لثارات الحسین»

اشک چشمش خون هفتاد و دو تن

چهره: تصویـر حسین است و حسن

خیمـه اش آغـوش حی دادگر

مقدمش چشمِ قضا، دوش قدر

عدل از نـور جمـالش منجلی

پــایتختش کوفـه مـانند علی


#شعر_مهدویت




سامره امشب تماشایی شده

جنت گل هـای زهرایی شده

لحظه لحظه، دسته دسته از فلک

همچو باران از سمـا بارد ملک

می زنند از شوق دائم بال و پر

در حضـور حجت ثانـی عشر

ملک هستی در یم شادی گم است

بعثت است این، یا غدیر دوم است

یوسف زهرا بـه دست داورش

می نهد تاج امـامت بـر سرش

عید «جاء الحـق» مبارک بر همه

خاصـه بـر سـادات آل فاطمه

عید آدم عیـد خاتم آمده

عید مظلومـان عالم آمده

عید قسط و عید عدل و دادهاست

لحظه هـایش را مبـارک بادهاست

عیـد قرآن، عید عترت، عید دین

عیــد زهـرا و امیــرالمؤمنین 

عیــد یــاران فداکار علی است

عید محسن، اولین یار علی است

عیــد فتـحِ «میثـم تمار»هاست

عید عمرو مالک و عمارهاست

عید مشتاقان سرمست حسین

عید ذبح کوچک دست حسین

عید باغ یاسمن های کبود

عید شادیِ بدن های کبود

عید سردار رشیـد علقمه

عید سقـای شهیـد علقمه

عید ثـارالله و هفتـاد و دو تن

عید سربازان بی غسل و کفن


#حدیث_مهدوی


احادیث عن الامام المهدی(عجله الله تعالی فرجه الشریف)


فلیعمل کلُ أمرءٍ منکم بما یقربُ به من محبتنا، ویتجنب ما یدنیه من کراهیتنا وسخطنا


ای شیعه ما 

هر یک از شما باید به آنچه که او را به دوستى ما نزدیک مى‌سازد، عمل کند و از آنچه که خوشایند ما نبوده و خشم ما در آن است، دورى گزیند.


منابع:تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان) / مقدمةج 1 / 38 / 13 - التوقیعان المبارکان . ص : 37الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی) / ج 2 / 498 / ذکر طرف مما خرج أیضا عن صاحب امان ع من المسائل الفقهیة و غیرها فی التوقیعات على أیدی الأبواب الأربعة و غیرهم . ص : 479الوافی / ج 26 / 286 / بیان . ص : 279بحار الأنوار (ط - بیروت) / ج 53 / 176 / باب 31 ما خرج من توقیعاته ع . ص : 150


2-  و من کتاب له (علیه السلام)

> إلیهم بعد فتح البصرة <

وَ جَزَاکُمُ اللَّهُ مِنْ أَهْلِ مِصْرٍ عَنْ أَهْلِ بَیْتِ نَبِیِّکُمْ أَحْسَنَ مَا یَجْزِی الْعَامِلِینَ بِطَاعَتِهِ وَ الشَّاکِرِینَ لِنِعْمَتِهِ فَقَدْ سَمِعْتُمْ وَ أَطَعْتُمْ وَ دُعِیتُمْ فَأَجَبْتُمْ. 


نامه 002- قدردانی از اهل کوفه 
تشکر از مجاهدان از جنگ برگشته 
خداوند شما مردم کوفه را از سوی اهل بیت پیامبر (ص) پاداش نیکو دهد، بهترین پاداشی که به بندگان فرمانبردار، و سپاسگزاران نعمتش عطا می فرماید، زیرا شما دعوت ما را شنیدید و اطاعت کردید، به جنگ فرا خوانده شدید و بسیج گردیدید.


 1-  و من کتاب له (علیه السلام) 

>إلی أهل الکوفة عند مسیره من المدینة إلی البصرة<

مِنْ عَبْدِ اللَّهِ عَلِیٍّ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ إِلَی أَهْلِ الْکُوفَةِ جَبْهَةِ الْأَنْصَارِ وَ سَنَامِ الْعَرَبِ أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّی أُخْبِرُکُمْ عَنْ أَمْرِ عُثْمَانَ حَتَّی یَکُونَ سَمْعُهُ کَعِیَانِهِ إِنَّ النَّاسَ طَعَنُوا عَلَیْهِ فَکُنْتُ رَجُلًا مِنَ الْمُهَاجِرِینَ أُکْثِرُ اسْتِعْتَابَهُ وَ أُقِلُّ عِتَابَهُ وَ کَانَ طَلْحَةُ وَ اُّبَیْرُ أَهْوَنُ سَیْرِهِمَا فِیهِ الْوَجِیفُ وَ أَرْفَقُ حِدَائِهِمَا الْعَنِیفُ وَ کَانَ مِنْ عَائِشَةَ فِیهِ فَلْتَةُ غَضَبٍ فَأُتِیحَ لَهُ قَوْمٌ فَقَتَلُوهُ وَ بَایَعَنِی النَّاسُ غَیْرَ مُسْتَکْرَهِینَ وَ لَا مُجْبَرِینَ بَلْ طَائِعِینَ مُخَیَّرِینَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ دَارَ الْهِجْرَةِ قَدْ قَلَعَتْ بِأَهْلِهَا وَ قَلَعُوا بِهَا وَ جَاشَتْ جَیْشَ الْمِرْجَلِ وَ قَامَتِ الْفِتْنَةُ عَلَی الْقُطْبِ فَأَسْرِعُوا إِلَی أَمِیرِکُمْ وَ بَادِرُوا جِهَادَ عَدُوِّکُمْ إِنْ شَاءَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ.

نامه 001- به مردم کوفه 

افشای سران ناکثین 

از بنده خدا، علی امیر مومنان، به مردم کوفه، که در میان انصار پایه ای ارزشمند، و در عرب مقامی والا دارند. پس از ستایش پروردگار! همانا شما را از کار عثمان چنان آگاهی دهم که شنیدن آن چونان دیدن باشد، مردم برعثمان عیب گرفتند، و من تنها کسی از مهاجران بودم که او را برای جلب رضایت مردم واداشته، و کمتر به سرزنش او زبان گشودم، اما طلحه و زبیر، آسان ترین کارشان آن بود که بر او بتازند، و او را برنجانند، و ناتوانش سازند، عایشه نیز ناگهان بر او خشم گرفت، عده ای به تنگ آمده او را کشتند، آنگاه مردم بدون اکراه و اجبار، بلکه به اطاعت و اختیار، با من بیعت کردند. آگاه باشید! مدینه مردم را یکپارچه بیرون رانده، و مردم نیز او را برای سرکوبی آشوب فاصله گرفتند، دیگ آشوب به جوش آمده، و فتنه ها بر پایه های خود ایستاد، پس به سوی فرمانده خود بشتابید، و در جهاد با دشمن بر یکدیگر پیشی گیرید، به خواست خدای عزیز و بزرگ



علی بن محمد علیه السلام مشهور به امام هادی و امام علی النقی امام دهم شیعیان است. آن حضرت در سال 212 ق دیده به جهان گشود و در سال 220 ه.ق امامت شیعه از پدر بزرگوارشان به آن حضرت منتقل شد. مدت امامت آن حضرت حدود 34 سال است و در سال 254 ه.ق به دستمعتمد عباسی به شهادت رسیدند. 

امروز مصادف است با شهادت دهمین ستاره‌ی درخشان آسمان امامت، حضرت امام علی النقی هادی(علیه السلام). 

بدون شک شهادت و فقدان هر یک از این برگزیده‌ترین بندگان نزد پروردگار، اندوهی عمیق و جاودان در قلب پیروان و شیعیان‌شان و هر انسان آزاده‌ای در جهان خواهد بود.  



و بدون شک معرفی یا حتی یادی از حیات پُر برکت چنین شخصیتی در قالب چند جمله و چند پاراگراف ناممکن است. پیامبران و امامان همچون دردانه‌هایی در جهان خلقت، هر یک دریایی از آگاهی و شناخت را در دل دارند که آن را در قالب روایات و احادیث برای‌مان به یادگار گذاشته‌اند. جملاتی که گاهی با غور در اعماق معنای‌شان در برابر عظمت حکمتی که با چند کلمه بیان شده شگفت‌زده می‌شویم. 

برای بزرگداشت این سالروز، شما را به خواندن و اندیشه در یکی از احادیث ناب آن امام هُمام دعوت می‌کنیم. باشد که با ادراک و اندیشه‌ی دقیق، بهترین بهره‌ها را از این گوهرهای آگاهی بی‌نهایت الهی ببریم. 


قالَ الامام علی النقی(علیه السّلام): 

انَّ الظالمُ الحالِم یَکادُ اَن یُعفیَ علی ظُلمِهِ بِحِلمِه و اِنَّ المُحِقُّ السّفیه یَکادُ اَن یُطفیِ نورَ حَقِّهِ بِسَفَهِه.[1]  

امام هادی(ع) می‌فرمایند: 

ستمکار بردبار، چه بسا که به وسیله‌ی صبر و بردباری، از ستمش گذشت شود و چه بسا حق‌دار نابخرد، که با سفاهت خود نور حق خویش را خاموش کند. 


مقام امام دهم
نام علی
القاب هادی، نقی
کنیه ابوالحسن
پدر امام جواد علیه السلام
مادر سمانه
زادروز 15 ذی الحجه سال 212 هجری قمری
زادگاه مدینه
مدت امامت 34سال
مدت عمر 42 سال
تاریخ شهادت 3 رجب سال 254 هجری
علت شهادت مسمویت توسط زهر
قاتل معتز عباسی لعنه الله
مدفن سامرا


#شعر_مهدوی



عید هجــده آفتـاب نـوک نی

کرده نوک نی چهل معراج طی

عید طاهـا عید فرقان عید نور

عید قرص مـاه در خاک تنور

عید عزت عیـد مجد و افتخار

عید مردان بـــزرگ انتظـار

آی مهدی دوستـان! عید شمـاست

این شعاع حسن خورشید شماست

آنکـه باشـد عـدل و داد حیدرش

حـق نهـد تـاج امـامت بر سرش

وعده فیض حضور آید به گوش

مـژده روز ظهـور آیـد به گوش

تا کنـد محکـم اسـاس کعبه را

کعبـه پوشیـده لبـاس کعبــه را

می کشد چون شیر حق از دل خروش

می رســد از کعبــه آوایش بـه گوش

می برد از دل شکیب کعبه را

می کشد اول خطیب کعبه را

روی او آیینه روی خــداست

پشت او محکم به نیروی خداست

پیش رو خوبان عالم، لشکرش

پشت سر دست دعای مادرش

بـر سـرش عمـامه پیغمبر است

ذوالفقارش ذوالفقار حیدر است

پرچمش پیراهـن خـون خداست

نقش آن رخسار گلگون خداست

رشته هایش از رگ دل پاک تر

از گل پرپر شده صـدچاک تر

حنجـر او نینـوای زینبین

نعر? او «یا لثارات الحسین»

اشک چشمش خون هفتاد و دو تن

چهره: تصویـر حسین است و حسن

خیمـه اش آغـوش حی دادگر

مقدمش چشمِ قضا، دوش قدر

عدل از نـور جمـالش منجلی

پــایتختش کوفـه مـانند علی


#شعر_مهدوی



عید هجــده آفتـاب نـوک نی

کرده نوک نی چهل معراج طی

عید طاهـا عید فرقان عید نور

عید قرص مـاه در خاک تنور

عید عزت عیـد مجد و افتخار

عید مردان بـــزرگ انتظـار

آی مهدی دوستـان! عید شمـاست

این شعاع حسن خورشید شماست

آنکـه باشـد عـدل و داد حیدرش

حـق نهـد تـاج امـامت بر سرش

وعده فیض حضور آید به گوش

مـژده روز ظهـور آیـد به گوش

تا کنـد محکـم اسـاس کعبه را

کعبـه پوشیـده لبـاس کعبــه را

می کشد چون شیر حق از دل خروش

می رســد از کعبــه آوایش بـه گوش

می برد از دل شکیب کعبه را

می کشد اول خطیب کعبه را

روی او آیینه روی خــداست

پشت او محکم به نیروی خداست

پیش رو خوبان عالم، لشکرش

پشت سر دست دعای مادرش

بـر سـرش عمـامه پیغمبر است

ذوالفقارش ذوالفقار حیدر است

پرچمش پیراهـن خـون خداست

نقش آن رخسار گلگون خداست

رشته هایش از رگ دل پاک تر

از گل پرپر شده صـدچاک تر

حنجـر او نینـوای زینبین

نعر? او «یا لثارات الحسین»

اشک چشمش خون هفتاد و دو تن

چهره: تصویـر حسین است و حسن

خیمـه اش آغـوش حی دادگر

مقدمش چشمِ قضا، دوش قدر

عدل از نـور جمـالش منجلی

پــایتختش کوفـه مـانند علی


حدیث ثقلین

یکى  از  احادیث  معروف  و  مشهور  میان  علماى  سنّت  و  شیعه«حدیث  ثقلین »است.   این  حدیث  را  گروه  عظیمى  از  صحابه،   لواسطه  از  پیامبر(صلى الله  علیه  وآله)  نقل  کرده  ،اند   وبعضى  از  علماى  بزرگ  راویان  حدیث   رابالغ  بر  سى  تن  از  صحابه  مى  دانند.(1)  گروه  کثیرى  از  مفسران  و  محدثان  و  مورّخان  آن  را  در  کتب  خود  آورده  ،اند   وروى  هم  رفته  در  تواتر  این  حدیث  نمى  توان  تردید کرد.    عالم  بزرگوار  سید  هاشم  بحرانى  در  کتاب«غایة  المرام  »  این  حدیث  را  با34   سند  از  دانشمندان  اهل  سنّت  و با  81   سند  از  علماى  شیعه  نقل  کرده  است،  و  میرحامد  حسین  هندى  عالم  بزرگوار  دیگر  تحقیق  و  تتبّع بیشترى   در  این  زمینه  به  عمل  آورده،  و  از  حدود211   نفر  از  علماى  اهل  سنّت  این  حدیث  را  نقل  کرده  و تحقیقات   خود  را  پیرامون  این  حدیث در6   جلد  کتاب  بزرگ  جمع  آورى  کرده  است!  از  جمله  افراد  مشهورى  که  آن  را  نقل  کرده  اند  :ابوسعید  ،خدرى  ابوذر   ،غفارى،  زید  بن  ارقم،  زید  بن ثابت  ابورافع،  جبیر  بن  مطعم،  خدیفه،  ضمره  اسلمى،  جابر  بن  عبدالله  انصارى  و  ام  سلمه   رامى  توان  نام برد.    :اصل  حدیث  به  گفته  ابوذر  غفّارى  چنین است«   او  در  حالى  که  در  خانه  کعبه  را  گرفته  بود  رو  به  سوى مردم  کرده  چنین  مى  گفت  من   ازپیامبر  مى  شنیدم  که  مى  فرمود:   انى  تارک  فیکم  الثقلین  کتاب   هلل  و  عترتى و  انهما  لن  تفترقا  حتّى  یردّا  على الحوض!   ،«من  در  میان  شما  دو  یادگار  گرانبها  مى  گذارم  :قرآن   وخاندانم  و  این  دو  هرگز  از  هم  جدا  نمى  ،شوند   تاهنگامى   که  در  کنار  حوض  کوثر  بر  من  وارد  شوند،  پس  بنگرید و  ببینید  چگونه  سفارش  مرا  درباره  این  دو  رعایت  مى  کنید؟»(2)   این  روایت  در  معتبرترین  منابع  اهل  سنّت  از  قبیل«صحیح  ترمذى  »  و«نسائى  »  و«مسند  احمد  »  و« کنزل  العمال  »  و«مستدرک  حاکم  »و  غیر  آن  نقل  شده است.    در  بسیارى  از  متون  روایت  تعبیر  به«ثقلین  »  (دو  چیز  گرانمایه)  و  در  بعضى  تعبیر  به«خلیفتین»  ( دو  جانشین)  آمده  است.  که  از  نظر  مفهوم  چندان  تفاوتى  با  هم ندارد.   جالب  توجّه  این  که :   ازاحادیث  مختلف  اس  لمى  استفاده  مى  شود  که  این  روایت   راپیامبر(صلى   الله  علیه  وآله)  در  موارد  مختلف  به  مردم  گوشزد  کرده است:    در  حدیث«جابر  بن  عبدا  الله  انصارى  »مى  خوانیم  که  در  سفر «حج»   روز  عرفه فرمود. 

در  حدیث«عبدالله  بن  حنطب  »مى  خوانیم  که  در  سرزمین «جحفه»   (محلى  است   میان  مکّه  و  مدینه  که بعضى  از  حاجیان  از  آن  جا  احرام  مى  بندند  )بیان کرد.    در حدیث«  امسلمه»   مى  خوانیم  که  آن  را  در  غدیر  خم فرمود.   در  پاره  اى   ازاحادیث  آمده  که  در  آخرین  روزهاى  عمر  مبارکش  در  بستر  بیمارى  بیان کرد.   و  در  حدیثى  دارد  روى  منبر،  در  مدینه  بیان  فرموده(3).   حتى  طبق  روایتى  که  دانشمند  معروف  اهل  سنّت«ابن حجر»   در  کتاب  «صواعق المحرقه»    ازپیامبر  نقل  مى  کند  مى  خوانیم  :پیامبر  گرامى  اسلام(صلى  الله  علیه  وآله)   بعد  از  بیان  این  حدیث  دست  على  را  گرفت و   :بلند  کرد  و  فرمود«این  على  با  قرآن  است  و  قرآن  با  على،  از  هم  جدا  نمى  شوند   تادر  کنار  کوثر  بر  من  وارد  گردند».(4)  و  به  این  ترتیب  روشن  مى  شود  که  پیامبر(صلى الله  علیه  وآله)   به  عنوان  یک  اصل  اساسى  روى  این مسئله  بارها  تکیه  و  تأکید  داشته  است،  و  از  هر  فرصتى  براى  بیان  این  حقیقت  سرنوشت  ساز  استفاده  مى  کرده  تا  هرگز   بهدست  فراموشى  سپرده نشود.   *  *  *  محتواى  حدیث  ثقلین   در  این  جا  چند  نکته  قابلم  لحظه است:   1-   معرّفى  قرآن  و  عترت  به  عنوان«دو  خلیفه  »  یا«دو  چیز  گرانمایه  »دلیل  روشنى  است  بر  این  که  مسلمانان  باید  هرگز  دست   ازاین  دو  ،برندارند  ًمخصوصا  با  این  قید  که  در  بسیارى  از  روایات  آمده  که  مى  فرماید  :«اگر  این  دو   رارها  .نکنید  هرگز  گمراه  نخواهید  شد  »این  حقیقت  به  صورت  مؤکّدترى  ثابت  مى شود.   2-   قرار  گرفتن  قرآن  در  کنار  عترت  و  عترت  در  کنار  قرآن  دلیل  بر  این  است  که  همان  گونه  که قرآن   هرگز  دستخوش  انحراف  نخواهد  شد،  و  از  هر  گونه  خطا  مصون  و  محفوظ  است  عترت  و  خاندان  پیامبر نیز  داراى  مقام  عصمت  مى باشد.   3-   در  بعضى  از  این  روایات  تصریح  شده  که  من  در  روز  قیامت  از  شما  درباره  طرز  رفتارتان  با  این  دو یادگار  بزرگ  بازخواست  مى  کنم  که  ببینم  عملکرد  شما  چگونه  بوده  است؟ 

4-   بدون  شک«عترت  و  اهل  بیت»  را  هر  گونه  تفسیر  کنیم  على(علیه  السلام)  از  بارزترین مصداق  هاى  آن  ،است  به   وحکم  روایات  متعددى   اوهرگز   ازقرآن  جدا  نشد   وقرآن  نیز  او   ازجدا نگردید.    لوه  بر  این،  در  روایات  متعدّدى  مى  خوانیم  که   بههنگام  نزول  آیه «مباهله»   پیامبر  اکرم(  صلى الله علیه  وآله)على  و  فاطمه  و  حسن  و  حسین(علیهم  السلام)   :را  صدا  زد  و  فرمود«اینها  اهل  بیت  منند».(5)  5-   گرچه  ،مسائل  مربوط  به  قیامت  براى  ما  که  در  چهار  دیوار  این  جهان  محصور  هستیم  دقیقاً  روشن نیست  ولى  به  گونه  اى  که   ازروایات  استفاده  مى  شود  منظور   از«حوض  کوثر  »  نهر  مخصوصى  است  در  بهشت با  مزایاى  بسیار،  که  ویژه  مؤمنان  راستین  و  مخصوص  پیامبر  و  ائمه  اهل  بیت  و  پیروان  مکتب آنهاست.   از  مجموع  آنچه  گفتیم  روشن  مى  شود  که  مرجع  امت   ورهبر  مسلمین  بعد   ازپیامبر  على(علیه  السلام)   و  بعد از  او  نیز  امامانى  از  این  خاندان است.   *  *  *   حدیث  سفینه  نوح  از  تعبیرات  جالبى  که  از  پیامبر  گرامى  اسلام(صلى   الله  علیه  وآله)  در  کتاب  هاى  اهل  سنّت   وشیعه  نقل  شده  چیزى  است  که  در  حدیث  معروف  «سفینه نوح»   آمده است.   در  این  حدیث  ابوذر  مى  گوید  :پیامبر(صلى   هلل  علیه  وآله)  چنین  فرمود:  «   ال  ان  مثل  اهل  بیتى  فیکم  مثل سفینة  نوح،  من  رکبها  نجى  و  من  تخلف  عنها  غرق!;   خاندان  و  اهل  بیت  من  همچون  کشتى  نوحند  که  هر  کس از  آن  استفاده  کرد  نجات  یافت،  و  هر  کس  از  آن  جدا  شد  غرق  شد».(6)  این  حدیث  که  از  احادیث  مشهور  است  وم  پیروى  مردم  را  از  على(علیه  السلام)و  خاندان  پیامبر(  صلى  الله  علیه  وآله)  بعد  از  رحلت  آن  حضرت  نیز  مؤکّداً  بیان  مى  دارد.   باتوجه   بهاین  که   کشتى  نوح  تنها  پناهگاه و  وسیله  نجات  به  هنگام  وقوع  آن  طوفان  عظیم  و  عالم  گیر  ،بود  این  حقیقت  مسلم  مى  شود  که  امت  اس  لم  در  طوفان  هایى  که  بعد   ازپیامبر(  ِصلى   الله  علیه  وآله)  وزیدن  گرفت،  تنها  راهشان  تمسک  جستن  به  ذیل  لء  اهل  بیت  پیامبر(صلى   الله  علیه  وآله)  بوده  و هست.   *  *  *  


1.   سیره  حلى،  ج55  ،  ص591.  2.   نقل  از  جامع  ترمذى،  طبق  نقل  ینابیع  الموده،  ص56.   5.   المراجعات،  ص42.   4.   الصواعق  المحرقه،  ص66.   6.   مشکوة  المصابیح،  ص651   (چاپ  دهلى)  و  ریاض  النفره،  ج2  ،  ص241  (به  نقل  از  مسلم  و  ترمذى).  5.   مستدرک  حاکم،  ج5  ،  ص161.


5-  و من خطبة له (علیه السلام) 

> لما قبض رسول الله (صلی الله علیه وآله) و خاطبه العباس و أبو سفیان بن حرب فی أن یبایعا له بالخلافة <

>النهی عن الفتنة< 

أَیُّهَا النَّاسُ شُقُّوا أَمْوَاجَ الْفِتَنِ بِسُفُنِ النَّجَاةِ وَ عَرِّجُوا عَنْ طَرِیقِ الْمُنَافَرَةِ وَ ضَعُوا تِیجَانَ الْمُفَاخَرَةِ أَفْلَحَ مَنْ نَهَضَ بِجَنَاحٍ أَوِ اسْتَسْلَمَ فَأَرَاحَ هَذَا مَاءٌ آجِنٌ وَ لُقْمَةٌ یَغَصُّ بِهَا آکِلُهَا وَ مُجْتَنِی الثَّمَرَةِ لِغَیْرِ وَقْتِ إِینَاعِهَا کَاَّارِعِ بِغَیْرِ أَرْضِهِ. 

>خلقه و علمه<

فَإِنْ أَقُلْ یَقُولُوا حَرَصَ عَلَی الْمُلْکِ وَ إِنْ أَسْکُتْ یَقُولُوا جَزِعَ مِنَ الْمَوْتِ هَیْهَاتَ بَعْدَ اللَّتَیَّا وَ الَّتِی وَ اللَّهِ لَابْنُ أَبِی طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْیِ أُمِّهِ بَلِ انْدَمَجْتُ عَلَی مَکْنُونِ عِلْمٍ لَوْ بُحْتُ بِهِ لَاضْطَرَبْتُمْ اضْطِرَابَ الْأَرْشِیَةِ فِی الطَّوِیِّ الْبَعِیدَةِ. 

خطبه 005-پس از رحلت رسول خدا 

راههای پرهیز از فتنه ها 

ای مردم، امواج فتنه ها را با کشتیهای نجات، درهم بشکنید، و از راه اختلاف و پراکندگی بپرهیزید. و تاجهای فخر و برتری جویی را بر زمین نهید، رستگار شد آن کس که با یاران بپا خواست، یا کناره گیری نمود و مردم را آسوده گذاشت، اینگونه زمامداری، چون آبی بدمزه، و لقمه ای گلوگیر است، و آن کس که میوه را کال و نارس چیند، مانند کشاورزی است که در زمین دیگری بکارد. فلسفه سکوت در شرائطی قرار دارم که اگر سخن بگویم، می گویند بر حکومت حریص است، و اگر خاموش باشم، می گویند: از مرگ ترسید!! هرگز! من و ترس از مرگ؟! پس از آن همه جنگها و حوادث ناگوار؟! سوگند به خدا، انس و علاقه فرزند ابیطالب به مرگ در راه خدا، از علاقه طفل به مادر بیشتر است، اینکه سکوت برگزیدم، از علوم و حوادث پنهانی، آگاهی دارم که اگر باز گویم مضطرب می گردید، چون لرزیدن ریسمان در چاههای عمیق!!



#شعر مهدوی



لعن گویم آن " سه بت " را چون همی -

دین حق از جور ایشان پرپر است


در رهایش از کمند ملحدان

راه اولاد " علی " روشنتر است


خاک ذل این جهان از سر فکند -

آنکه تربت از " حسینش " بر سر است


بهر جهل و بی وفایی ن

خون دلهای " حسن " , خود مطهر است


زینت دین شد چو " زین العابدین "

چهره او از عبادت , ازهر است


علم و دین در " باقر " آمد برقرار

قلب او از مهر تابان انور است


" صادق " آل محمد ( ص ) صدق را -

بهر امت تا قیامت , رهبر است


مر چشیدن زهر تلخ نصب را

کام " کاظم " جمله حلمش برتر است


از خراسان تا به شرق کهکشان

قصر رضوان " رضا " شه اختر است


من عزب مانم ! که بر جدم " جواد "

از شرنگ زن , جگر چون اخگر است


" هادی " بمن آموخت این :

ماندن اندر کهف عزلت بهتر است


" بو محمد عسکری " درسم بداد :

مرد را غربت همی چون لشکر است


نک که " مهدی " هست غائب , مر مرا -

مردن اندر غار " یمگان " خوشتر است


4-  و من خطبة له (علیه السلام)

> و هی من أفصح کلامه (علیه السلام) و فیها یعظ الناس و یهدیهم من ضلالتهم <

بِنَا اهْتَدَیْتُمْ فِی الظَّلْمَاءِ وَ تَسَنَّمْتُمْ ذُرْوَةَ الْعَلْیَاءِ وَ بِنَا أَفْجَرْتُمْ عَنِ السِّرَارِ وُقِرَ سَمْعٌ لَمْ یَفْقَهِ الْوَاعِیَةَ وَ کَیْفَ یُرَاعِی النَّبْأَةَ مَنْ أَصَمَّتْهُ الصَّیْحَةُ رُبِطَ جَنَانٌ لَمْ یُفَارِقْهُ الْخَفَقَانُ مَا زِلْتُ أَنْتَظِرُ بِکُمْ عَوَاقِبَ الْغَدْرِ وَ أَتَوَسَّمُکُمْ بِحِلْیَةِ الْمُغْتَرِّینَ حَتَّی سَتَرَنِی عَنْکُمْ جِلْبَابُ الدِّینِ وَ بَصَّرَنِیکُمْ صِدْقُ النِّیَّةِ أَقَمْتُ لَکُمْ عَلَی سَنَنِ الْحَقِّ فِی جَوَادِّ الْمَضَلَّةِ حَیْثُ تَلْتَقُونَ وَ لَا دَلِیلَ وَ تَحْتَفِرُونَ وَ لَا تُمِیهُونَ الْیَوْمَ أُنْطِقُ لَکُمُ الْعَجْمَاءَ ذَاتَ الْبَیَانِ عَزَبَ رَأْیُ امْرِئٍ تَخَلَّفَ عَنِّی مَا شَکَکْتُ فِی الْحَقِّ مُذْ أُرِیتُهُ لَمْ یُوجِسْ مُوسَی (علیه السلام) خِیفَةً عَلَی نَفْسِهِ بَلْ أَشْفَقَ مِنْ غَلَبَةِ الْجُهَّالِ وَ دُوَلِ الضَّلَالِ الْیَوْمَ تَوَاقَفْنَا عَلَی سَبِیلِ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ مَنْ وَثِقَ بِمَاءٍ لَمْ یَظْمَأْ.

خطبه 004-اندرز به مردم 
ویژگیهای اهل بیت (ع)
 شما مردم به وسیله ما، از تاریکیهای جهالت نجات یافته و هدایت شدید، و به کمک ما، به اوج ترقی رسیدید، صبح سعادت شما با نور ما درخشید، کر است گوشی که بانگ بلند پندها را نشنود، و آن کس را که فریاد بلند، کر کند، آوای نرم حقیقت چگونه در او اثر خواهد کرد؟ قلبی که از ترس خدا لرزان است، همواره پایدار و با اطمینان باد 
من همواره منتظر سرانجام حیله گری شما مردم بصره بودم، و نشانه های فریب خوردگی را در شما می نگریستم، تظاهر به دینداری شما پرده ای میان ما کشید ولی من با صفای باطن درون شما را می خواندم. من برای واداشتن شما به راههای حق، که در میان جاده های گمراه کننده بود بپا خاستم در حالی که سرگردان بودید، و راهنمایی نداشتید، به دنبال رهبر و راهنما بودید اما او را نمی یافتید، امروز زبان بسته را به سخن می آورم، دور باد رای کسی که با من مخالفت کند، از روزی که حق به من نشان داده شد، هرگز در آن شک و تردید نکردم، کناره گیری من چونان حضرت موسی (ع) برابر ساحران است که بر خویش بیمناک نبود، ترس او برای این بود که مبادا جاهلان پیروز گردند و دولت گمراهان حاکم گردد، امروز ما و شما بر سر دوراهی حق و باطل قرار داریم، آن کس که به وجود آب اطمینان دارد تشنه نمی ماند.



#شعر مهدوی




اینهمه رمز و مثلها را کلید

جمله اندر خانه پیغمبر است


گر بخانه در , زراه در , شوند

این مبارکخانه را در , " حیدر " است


هر که بر تنزیل , بی تاویل رفت

او بچشم راست در عین اعوراست


مشک باشد لفظ , و معنی بوی او

مشک بیبو _ ای بشر _ خاکستر است !


مر نهفته دختر تنزیل را -

معنی و تاویل " حیدر " شوهر است


مشکل تنزیله بی تاویله او

بر گلوی دشمن دین خنجر است


ای گشاینده در خیبر , قرآن -

بی گشایش های خوبت خیبر است


وین گشایش را نمایش در عدد,

هرشب و هر روز , ساعت الظهر است


چون بشب بر آسمانها بنگری

با بروج و دور سالان همسر است


بر فروغ ماه تابان کن نظر !

عده الشهر همین سان یکسر است


وین عدد اندر دعا , واندر قنوت

دست مومن را چو خانم , زیور است


شست سین است و " نبی " یاسین بود

بند انگشتان دیگر , مظهر است


بند شست دویمین : " زهرای " پاک

هست , کو چون بضعه آن سرور است


آنکه یک تن زین میان منکر شود

شیعه نبود او شقی و ابتر است


میلاد امام سجّاد علیه السلام

در یکی از روزهای سخت و در عین حال با برکت حکومت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام ، در منزل فرزندش امام حسین علیه السلام کودکی دیده به جهان گشود که سال ها پیش رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم مژده تولّد او را داده و در توصیف او فرموده بودند: «خداوند متعال او را سید عابدان و زینت دوستان خدا خوانده است. گویی هم اینک او را می بینم که در روز قیامت در بین صف ها شاد و سربلند و خرامان در رفت و آمد است». امام علی علیه السلام چون مادر او، شهربانو، را به همسری امام حسین علیه السلام درآوردند، به آن حضرت فرمودند: «ای حسین، از این بانوی پرهیزگار بهترین فرزند تو متولّد خواهد شد». آن گاه که در روز پنجم شعبان 36 تا 38 ق این مولود با قدوم مبارکش موجبات شادی خاندان امامت را فراهم ساخت. امام حسین علیه السلام به سبب علاقه فراوانی که به پدر بزرگوارشان داشتند نام او را «علی» برگزیدند.

لقب های امام سجاد علیه السلام

از آن جا که حضرت سجاد علیه السلام به اوصاف و فضایل بسیار شایسته ای آراسته بودند که او را از هرجهت از دیگر مردم ممتاز می ساخت، به آن حضرت لقب های بسیاری که هریک به بُعدی از کمالات او دلالت داشت، نسبت داده شده است. از جمله آنهاست: زین العابدین، زین الصالحین، وصیّ الوصیین، امام الاُمّة، مُتهجِّد، سیّدالعابدین، اّکی، الامین، البکّاء، سیّدالساجدین، منار القانتین، ذوالثّفنات و نوح آل محمّد صلی الله علیه و آله وسلم .

امام علی بن الحسین علیه السلام را به سبب سجده های طولانی او ـ که نظیر آنها فقط در علی بن ابی طالب علیه السلام دیده شده بود ـ سیدالساجدین و نیز سیّدالعابدین لقب داده بودند. امام سجاد علیه السلام را چون کوچک تر از حضرت علی اکبر و بزرگ تر از علی اصغر علیه السلام بودند، علی اوسط خوانده اند و از آن جهت که پس از ماجرای جان سوز عاشورا همواره به یاد پدر می گریستند. نوح آل محمّد لقب داده اند.

تبارشناسی امام سجّاد علیه السلام

امام زین العابدین علیه السلام خود در مناسبت های مختلف به معرّفی خاندان و تبار خویش پرداخته اند؛ از جمله در کاخ یزید بن معاویه در معرّفی خود می فرمایند: «. من فرزند مکه و منایم؛ من زاده زمزم و صفایم. من فرزند کسی هستم که خداوند متعال او را در شب معراج از مسجدالحرام به مسجدالاقصی سیر داد. من فرزند محمد مصطفایم؛ من فرزند علی مرتضایم؛ من فرزند فاطمه زهرایم که سرور ن عالم است؛ من فرزند از بین بَرنده شرک و نفاق در روی زمینم؛ من فرزند پیشوای مؤمنان و مشعل دار مجاهدان و زینت عبادت کنندگان خدا و پرورش یافته کامل مکتب ربّ العالمین هستم.

من فرزند کسی هستم که با مارقان و ناکثان و قاسطان جنگید و ناصبیان را سرکوب کرد و همیشه چشم و گوش به فرمان خدا و رسول او داشت؛ او که همیشه در دین خدا ثابت قدم بود».

پرورش امام سجاد علیه السلام

بنابر مشهورترین روایت تاریخی، امام سجاد علیه السلام در همان روزهای اوّل تولد از نعمت مادر محروم شدند و مادر گران قدرشان را بر اثر عارضه تب سختی از دست دادند. اما توجّه و رسیدگی های مداوم پدر بزرگوارشان فقدان مادر را جبران کرد. امام سجاد علیه السلام دوران خردسالی را در سایه رسیدگی و محبت های سه امام معصوم سپری کردند که هر سه بزرگوار در تکوین شخصیت و فضایل و کمالات آن حضرت نقش مهمی داشتند. امام زین العابدین علیه السلام بیش از دو سال در کنار جد بزرگوارشان امام امیرالمؤمنین علیه السلام ، و از مهر و عنایات او برخوردار بودند. همین طور حدود دوازده سال با امام حسن مجتبی علیه السلام بود که در این مدت همواره از وجود سازنده آن حضرت فیض می بردند. پس از آن حدود 22 سال با پدر بزرگوارشان حضرت امام حسین علیه السلام بودند که آن حضرت او را همانند جانْ گرامی داشتند و لحظه ای از رسیدگی به او غافل نمی شدند. بنابراین سه وصیّ رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم به پرورش و تربیت او همت گماشتند و او را آن چنان که شایسته بود به کمالات و فضایل الهی آراسته ساختند تا آمادگی رهبری امت اسلامی را در یکی از سخت ترین دوره های تاریخ با صبر و مقاومتی کم نظیر عهده دار شود.

دوره های زندگی امام سجّاد علیه السلام

زندگی امام سجاد علیه السلام را می توان به دوره های مختلف تقسیم کرد:

1. دوران قبل از عاشورا: در این دوره که از زمان تولّد آن حضرت تا 22 سالگی طول کشید امام سجّاد علیه السلام شاهد وقایع زیادی بود نظیر فوت مادر، شهادت جدّ بزرگوارشان امام علی بن ابی طالب علیه السلام و شهادت مظلومانه عموی گرامی شان حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام و همین طور رنج ها و مرارت هایی که پدر بزرگوارشان در این مدت تحمل کردند.

2. دوران قیام امام حسین علیه السلام : امام سجّاد علیه السلام به همراه پدر به عنوان اعتراض به اعمال یزید از مدینه به طرف مکه خارج شده و از آن جا به کربلا می آیند و پس از حادثه خونین عاشورا حدود یک سال به اسارت می روند؛ امّا نمی گذارند نهضت عاشورا به فراموشی سپرده شود. با سخنرانی ها و افشاگری هایی که انجام می دهند کاخ یزیدیان را خراب می سازند.

3. دوران پس از واقعه عاشورا: امام سجّاد علیه السلام پس از پایان واقعه کربلا بعد از آن به همراه بازماندگان عاشورا به مدینه برگشتند. حدود 35 سال مسئولیت امامت شیعیان را عهده دار بودند. در این مدّت با توطئه ها و مبارزات ضدّاسلامی شش نفر از امویان که عبارت بودند از یزید بن معاویه، عبداللّه بن زبیر، معاویة بن یزید، مروان بن حکم، عبدالملک بن مروان و ولید بن عبدالملک به مقابله پرداختند و در نهایت به سال 95 ه در 59 یا 57 سالگی، به تحریک هشام بن عبدالملک برادر ولید به وسیله زهر مسموم و سپس به شهادت رسیدند.


#شعر_مهدوی



عید هجــده آفتـاب نـوک نی

کرده نوک نی چهل معراج طی

عید طاهـا عید فرقان عید نور

عید قرص مـاه در خاک تنور

عید عزت عیـد مجد و افتخار

عید مردان بـــزرگ انتظـار

آی مهدی دوستـان! عید شمـاست

این شعاع حسن خورشید شماست

آنکـه باشـد عـدل و داد حیدرش

حـق نهـد تـاج امـامت بر سرش

وعده فیض حضور آید به گوش

مـژده روز ظهـور آیـد به گوش

تا کنـد محکـم اسـاس کعبه را

کعبـه پوشیـده لبـاس کعبــه را

می کشد چون شیر حق از دل خروش

می رســد از کعبــه آوایش بـه گوش

می برد از دل شکیب کعبه را

می کشد اول خطیب کعبه را

روی او آیینه روی خــداست

پشت او محکم به نیروی خداست

پیش رو خوبان عالم، لشکرش

پشت سر دست دعای مادرش

بـر سـرش عمـامه پیغمبر است

ذوالفقارش ذوالفقار حیدر است

پرچمش پیراهـن خـون خداست

نقش آن رخسار گلگون خداست

رشته هایش از رگ دل پاک تر

از گل پرپر شده صـدچاک تر

حنجـر او نینـوای زینبین

نعر? او «یا لثارات الحسین»

اشک چشمش خون هفتاد و دو تن

چهره: تصویـر حسین است و حسن

خیمـه اش آغـوش حی دادگر

مقدمش چشمِ قضا، دوش قدر

عدل از نـور جمـالش منجلی

پــایتختش کوفـه مـانند علی


#شعر_مهدوی



عید هجــده آفتـاب نـوک نی

کرده نوک نی چهل معراج طی

عید طاهـا عید فرقان عید نور

عید قرص مـاه در خاک تنور

عید عزت عیـد مجد و افتخار

عید مردان بـــزرگ انتظـار

آی مهدی دوستـان! عید شمـاست

این شعاع حسن خورشید شماست

آنکـه باشـد عـدل و داد حیدرش

حـق نهـد تـاج امـامت بر سرش

وعده فیض حضور آید به گوش

مـژده روز ظهـور آیـد به گوش

تا کنـد محکـم اسـاس کعبه را

کعبـه پوشیـده لبـاس کعبــه را

می کشد چون شیر حق از دل خروش

می رســد از کعبــه آوایش بـه گوش

می برد از دل شکیب کعبه را

می کشد اول خطیب کعبه را

روی او آیینه روی خــداست

پشت او محکم به نیروی خداست

پیش رو خوبان عالم، لشکرش

پشت سر دست دعای مادرش

بـر سـرش عمـامه پیغمبر است

ذوالفقارش ذوالفقار حیدر است

پرچمش پیراهـن خـون خداست

نقش آن رخسار گلگون خداست

رشته هایش از رگ دل پاک تر

از گل پرپر شده صـدچاک تر

حنجـر او نینـوای زینبین

نعر? او «یا لثارات الحسین»

اشک چشمش خون هفتاد و دو تن

چهره: تصویـر حسین است و حسن

خیمـه اش آغـوش حی دادگر

مقدمش چشمِ قضا، دوش قدر

عدل از نـور جمـالش منجلی

پــایتختش کوفـه مـانند علی


بسم الله الرحمن الرحیم

باسلام خدمت مهدی دوستان عزیز ازهمراهی وهمکاری شمادوستان عزیز متشکریم. 

ان شاءالله باحمایت وبازدیدهای مستمر شما خوبان واطلاع رسانی به دوستان ونزدیکان خود کمک کنید تا صفحه تازه تاسیس حضرت ولی عصر(عج) بانیرویی مضاعفترازقبل به کار خودادامه دهد.

(به روایتی:کودک تازه کار صفحه راه رفتن رابلد شود.)

منتظر نظرات وانتقادات شما هستیم.ان شاءالله.


7-  و من خطبة له (علیه السلام)

> یذم فیها أتباع الشیطان <

اتَّخَذُوا الشَّیْطَانَ لِأَمْرِهِمْ مِلَاکاً وَ اتَّخَذَهُمْ لَهُ أَشْرَاکاً فَبَاضَ وَ فَرَّخَ فِی صُدُورِهِمْ وَ دَبَّ وَ دَرَجَ فِی حُجُورِهِمْ فَنَظَرَ بِأَعْیُنِهِمْ وَ نَطَقَ بِأَلْسِنَتِهِمْ فَرَکِبَ بِهِمُ اَّلَلَ وَ زَیَّنَ لَهُمُ الْخَطَلَ فِعْلَ مَنْ قَدْ شَرِکَهُ الشَّیْطَانُ فِی سُلْطَانِهِ وَ نَطَقَ بِالْبَاطِلِ عَلَی لِسَانِهِ.

خطبه 007-نکوهش دشمنان 
شناخت پیروان شیطان 
منحرفان شیطان را، معیار کار خود گرفتند، و شیطان نیز آنها را دام خود قرار داد، و در دلهای آنان تخم گذارد، و جوجه های خود را در دامانشان پرورش داد، پس با چشمهای آنان می نگریست، و با زبانهای آنان، سخن می گفت: پس با یاری آنها بر مرکب گمراهی سوار شد، و کردارهای زشت را در نظرشان زیبا جلوه داد، مانند رفتار کسی که نشان می داد در حکومت شیطان شریک است، و با زبان شیطان، باطل می گوید.


6-  و من کلام له (علیه السلام) 

>لما أشیر علیه بألا یتبع طلحة و ابیر و لا یرصد لهما القتال <

>و فیه یبین عن صفته بأنه علیه السلام لا یخدع <

وَ اللَّهِ لَا أَکُونُ کَالضَّبُعِ تَنَامُ عَلَی طُولِ اللَّدْمِ حَتَّی یَصِلَ إِلَیْهَا طَالِبُهَا وَ یَخْتِلَهَا رَاصِدُهَا وَ لَکِنِّی أَضْرِبُ بِالْمُقْبِلِ إِلَی الْحَقِّ الْمُدْبِرَ عَنْهُ وَ بِالسَّامِعِ الْمُطِیعِ الْعَاصِیَ الْمُرِیبَ أَبَداً حَتَّی یَأْتِیَ عَلَیَّ یَوْمِی فَوَاللَّهِ مَا زِلْتُ مَدْفُوعاً عَنْ حَقِّی مُسْتَأْثَراً عَلَیَّ مُنْذُ قَبَضَ اللَّهُ نَبِیَّهُ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ سَلَّمَ حَتَّی یَوْمِ النَّاسِ هَذَا.

خطبه 006-آماده نبرد 
آگاهی و مظلومیت امام (ع) 
به خدا سوگند! از آگاهی لازمی برخوردارم و هرگز غافلگیر نمی شوم، که دشمنان ناگهان مرا محاصره کنند و با نیرنگ دستگیرم نمایند، من همواره با یاری انسان حق طلب، بر سر آن می کوبم که از حق روی گردان است، و با یاری فرمانبر مطیع، نافرمان اهل تردید را در هم می کوبم، تا آن روز که دوران زندگانی من به سر آید پس، سوگند به خدا، من همواره از حق خویش محروم ماندم، و از هنگام وفات پیامبر (ص) تا امروز حق مرا از من باز داشتند و به دیگری اختصاص دادند.


#شعر_مهدوی





                  دل شود امشب شکوفا در زمین

                  می زند لبخند شادی بر زمین

                  آسمان ِ دل تبسم می کند

                  روی ماهت را تجسم می کند

                  ای مسیح آل پیغمبر سلام

                  انتهای سوره ی کوثر سلام

                  ای کتاب راز های مرتضی

                  یادگار حضرت خیرالنسا

                  ای صفات تو صفات انبیا

                  حاصل جمع ِ تمام اولیا

                  ای قدم هایت صراط المستقیم

                  حافظ آیات قرآن کریم

                  ای امام صالحان در روی خاک

                  اکفیانی اکفیان روحی فداک

                  السلام ای آفتاب پشت ابر

                  السلام ای  اوج قله ، کوه صبر

                  السلام ای آخر هر دلخوشی

                  عاقب از غم تو ما را می کُشی

                  السلام ای فخر آدم در زمین

                  یادگار حضرت روح الامین

                  تو تمام چارده نور مبین

َ            

  

    جلوه ی زیبای ربُ العالمین

                  تو حدیث ناب عترت در زمین

                  زاده حیدر امیر المومنین

                  تو همان نوری که از روز ازل

                  کرد خالق روی ماهت بی بدل

                  تو سرشت ناب از نسل علی

                  نور رب در جلوه ی تو منجلی

                  عمر تو تاریخ ساز عالم است

                  مبداء آن از رسول خاتم است

                  ترسم آخر من نبینم روی تو

                  صورت زهرائی و دلجوی تو

                  تو کجائی شیعه می خواند تو را

                  پس نمی گوئی جوابش را چرا

                  کی می آیی دل تمنایت کند

                  تا که روزی بوسه بر پایت کند

                  کی می آیی عقده از دل وا کنم

                  روضه خوانی پیش تو آقا کنم

                  کی می آیی کربلا را تاب نیست

                  در میان خیمه دیگر آب نیست

                  وای بر طفل رباب و اضطراب

                  خیمه خیمه جستوی جرعه آب

                  آب نَبوَد تا که سیرابش کند

                  جرعه ای نوشاند و خوابش کند

                  کربلا و یک بیابان اشک و آه

                  شیرخواره در میان قتلگاه

                  نام تو آمد در آنجا بر زبان

                  کی می آیی حضرت صاحب زمان

                  ای خوش آن روزی فرج برپا شود

                  با دو دست فاطمه امضا شود






      دمی که سیر وجودم الی السما می شد

      تمام صفحه ی شعرم پر از خدا می شد 

       

      گمان کنم خبر از یار می رسد امشب 

      که باب فیض الهی به سینه وا می شد 

       

      به زخم کهنه ی چشم انتظارها دیگر 

      نگاه مرحمت دلبری دوا می شد 

       

      چه جلوه ای شده بر ظرف کوچک قلبم 

      که بند بند وجودم زهم جدا می شد 

       

      کنار سفره ی زیباترین مسافر عرش 

      دلم ز پنجه ی تنگ قفس رها می شد

       

      به هر نسیم که در زلف یار می پیچد 

      به هر کرشمه گره ها زکار وا می شد 

       

      در این زمانه که مردم همه غریبه شدند 

      در این سکوت کسی با من آشنا می شد 

       

      چه بیقرار دلم میل سامرا کرده 

      خدا به حضرت نرگس پسر عطا کرده 

       

      حریم کوچک سرداب ، عرش اعلا شد 

      نگار آمد و لبخندها شکوفا شد 

       

      سلام من به کسی که ز کاخ رم آمد 

      به ریسمان محبت اسیر آقا شد 

       

      خدا چه بخت بلندی به او عطا فرمود 

      ز راه دور رسید و عروس زهرا شد 

       

      عروس خانه غریب و امام خانه غریب 

      چقدر شادی این خانواده زیبا شد 

       

      نشسته یک پدری در کنار گهواره 

      ترنم لب او نغمه های لالا شد 

       

      شهادتین به لبهای او چه دیدن داشت 

      در ابتدا جلواتش شبیه عیسی شد 

       

      همه ذخیره ی حق در میان گهواره است 

      عصا بدست نگهبان خانه موسی شد 

       

       صدا صدای رسول خداست می آید

      طنین یارب او مثل پور لیلا شد 

       

      ستاره ی سحر خانواده سر زده است 

  خلاصه ی همه ی اهل بیت آمده است


#شعر_مهدوی




جهان محیط وسیع عنایت است امروز

 وجود، مرکز نور هدایت است امروز

 عطاوجود و کرم بی نهایت است امروز

 دهید مژده که عید ولایت است امروز

 خجسته باد به مستضعفین زعامتشان

 که ثبت شد به کتاب خدا امامتشان

 الا که قائم امر قیام شد مهدی

 زمامدار به کل نظام شد مهدی

 به خلق، رهبر والا مقام شد مهدی

 امام بود و دوباره امام شد مهدی

 کرامت و شرف و نصر مامبارک باد

 امامت ولی عصر ما مبارک باد


9-  و من کلام له (علیه السلام)

> فی صفته و صفة خصومه و یقال إنها فی أصحاب الجمل <

وَ قَدْ أَرْعَدُوا وَ أَبْرَقُوا وَ مَعَ هَذَیْنِ الْأَمْرَیْنِ الْفَشَلُ وَ لَسْنَا نُرْعِدُ حَتَّی نُوقِعَ وَ لَا نُسِیلُ حَتَّی نُمْطِرَ.

خطبه 009-درباره پیمان شکنان 

شناخت طلحه و زبیر (و اصحاب جمل) 

چون رعد خروشیدند، و چونان برق درخشیدند، اما کاری از پیش نبردند و سر انجام سست گردیدند، ولی ما اینگونه نیستیم، تا عمل نکنیم رعد و برقی نداریم، و تا نباریم سیل جاری نمی سازیم.



8-  و من کلام له (علیه السلام)

> یعنی به ابیر فی حال اقتضت ذلک و یدعوه للدخول فی البیعة ثانیة <

یَزْعُمُ أَنَّهُ قَدْ بَایَعَ بِیَدِهِ وَ لَمْ یُبَایِعْ بِقَلْبِهِ فَقَدْ أَقَرَّ بِالْبَیْعَةِ وَ ادَّعَی الْوَلِیجَةَ فَلْیَأْتِ عَلَیْهَا بِأَمْرٍ یُعْرَفُ وَ إِلَّا فَلْیَدْخُلْ فِیمَا خَرَجَ مِنْهُ.

خطبه 008-درباره زبیر و بیعت او 

پیمان شکنی زبیر 

زبیر، می پندارد با دست بیعت کرد نه با دل، پس به بیعت با من اقرار کرده ولی مدعی انکار بیعت با قلب است، بر او لازم است بر این ادعا دلیل روشنی بیاورد، یا به بیعت گذشته باز گردد



#شعر_مهدوی





از همه سو می دمد، نور تجلّای تو


غایبی و عالمی است، محو تماشای تو


تا که نهم از شرف، پا به سر آسمان


کاش که می شد سرم، خاک کف پای تو!


روی به هر سو کنی، پای به هر جا نهی


در سر ما شور توست، در دل ما جای تو


سروقدان قائمند تا تو قیامت کنی


ای نگه فاطمه بر قد و بالای تو!


خیز و بر آر از جگر بانگ "اَنَاالمنتقم"


تا همگان بشنوند از حرم، آوای تو


زنده شود از دمت، روح هزاران مسیح


دل ببرد از کلیم، نطق دل آرای تو


از حرم فاطمه تا صف کرببلاست


چشم دو ششماهه بر قامت رعنای تو


موسی سینای جان، چهره عیان کن عیان


تا که شود عالمی طور تجلّای تو


آرزوی فاطمه بانگ "اَنَاالمهدی ات"


عقده گشای علی، دست توانای تو


آینه بگشا دمی تا که کند هر دمی


چارده آیینه نور، جلوه ز سیمای تو


"میثم" اگر می چکد، از نفسش شهد جان


میوه نخلش بود، شاخة خرمای تو


#حدیث_مهدوی


احادیث عن الامام المهدی(عجله الله تعالی فرجه الشریف)


وأما وجهُ الانتفاع بی فی غیبتی فکالانتفاع بالشمس إذا غیبها عن الأبصار السحاب وإنی لاَمانٌ لأهل الأرض کما أن النجومَ أمانٌ لأهل السماء


ای شیعه ما 

نفع بردن از من در زمان غیبتم مانند نفع بردن از خورشید هنگام پنهان شدنش در پشت ابرهاست و همانا من ایمنی بخش اهل زمین هستم، همچنان که ستارگان ایمنی بخش اهل آسمانند.


منابع:الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی) / ج 2 / 471 / احتجاج الحجة القائم المنتظر المهدی صاحب امان صلوات الله علیه و على آبائه الطاهرین . ص : 46الوافی / ج 2 / 425 / بیان . ص : 419بحار الأنوار (ط - بیروت) / ج 52 / 92 / باب 20 علة الغیبة و کیفیة انتفاع الناس به فی غیبته صلوات الله علیه . ص : 90بحار الأنوار (ط - بیروت) / ج 53 / 181 / باب 31 ما خرج من توقیعاته ع . ص : 150بحار الأنوار (ط - بیروت) / ج 75 / 380 / باب 30 مواعظ القائم ع و حکمه . ص : 380


#شعر_مهدوی


  


تو آخرین تجلی الله اکبری


کاملترین پیاله‌ی ساقی کوثری


هر روز با عنایت باران دست خود


ما را به سوی عرش خداوند می‌بری


در کوچه‌های برفی تاریخ عاشقی


یک اتفاق تازه و یک عشق نوبری


ما با توکلِ به شما زنده‌ مانده‌ایم


تو اولین امیدی و امید آخری


سهم من از نسیم عبایت چه می‌شود


درمانده‌ام که قسمت من را بیاوری


پژواک گریه‌های غم‌انگیز فاطمه


ای جلوه‌ی بهاریِ پاییزِ فاطمه


در بین ما نشسته‌ای و ما بدون تو


از کودکی کنار تو اما بدون تو


در طول خشکسالی فصل نبودنت


ماندیم دست‌خالی و تنها بدون تو


یک عمر در پی تو دویدیم و عاقبت


چیزی نصیب ما نشد آقا ، بدون تو


تا کربلا چگونه ؟ بیا و خودت بگو


پا می‌دهد پریدنم آیا بدون تو ؟


آخر به یاد اشک تو از دست می‌رود


این موج دل سپرده به دریا بدون تو


امشب که بار عامِ همه خانه‌ی شماست


این روسیاه تشنه‌ی پیمانه‌ی شماست


#شعر_مهدوی





آماده می شوم غزلی را بنا کنم

در شور عشق، قافیه ای دست و پا کنم

باز از شرابِ دوست شدم مست و بی قرار

باید که پیر میکده ها را صدا کنم

میخانه ای برای دلم جور کرده ام

تا رازِ سرخوشیِّ خودم بَر مَلا کنم

رازی که گفتنش همه را مست می کند

وقتش شده بگویم و خود را رها کنم

پس اهل میکده! همه سر تا به پای، گوش

تا خوب حقِّ مطلب خود را ادا کنم

از راه آمده قمرِ آخراَّمان

یعنی امام عصر، همان حیدراَّمان

از راه آمده ست رسانَد پیام عشق

از راه آمده ست که باشد امام عشق

یاایهاالعزیزِ دو دنیای من، سلام

گفتم سلام و اوست علیک السلام عشق

وقتش رسیده سوی کلامم خودت شوی

چون حرف با شما شده حُسن ختام عشق

هرکس که پای بزم شما بود، زنده ماند

ای عشق بادوام، تویی با دوام عشق

تا زنده ام گدای سرِ سفره ی توأم

آری، امیرعشق تویی، من غلام عشق

اَلحَق که شاه هستی و ارباب زاده ای

تو یوسفی ترین پسر خانواده ای   

صاف و زلال، آینه ی ناب آسمان

تابیده است در شب مهتاب آسمان

تابیده است حضرت ماه چهارده

بر صفحه ی دوازده قاب آسمان

این نور با تالؤِ صاحب زمانی اش

آرامشی است بر دل بی تاب آسمان

جبریل با ترانه ی عشق محمّدی

گوید خوش آمدید به ارباب آسمان

امشب برای عرض ارادت به مَقدَمش

نیکو نوشته اند روی باب آسمان

حق، نقشه ی عدو صفتان را بر آب کرد

تا حضرت امام زمان انقلاب کرد 

ای چشم من به راه تو، أدرِک أسیرُکَ 

آدینه در پناه تو، أدرِک أسیرُکَ

ای واژه ی جمال خدا جلوه گر شود

در قاب روی ماه تو، أدرِک أسیرُکَ

صبح ظهور تو فرج عاشقان توست

خورشید من پگاه تو، أدرِک أسیرُکَ

این قلب تیره، روشن و شفّاف می شود

با گوشه ی نگاه تو، أدرِک أسیرُکَ

از دوری تو ثانیه هایم تباه شد

من عبد روسیاه تو، أدرِک أسیرُکَ

 ((دارد زمان آمدنت دیر می شود))

تقصیر ماست این همه تأخیر می شود

ای آخرین بهانه ی دنیا ظهور کن

ای آشنای غربت فردا ظهور کن

باید که چند روضه بخوانم برای تو

ای چشم تو خلاصه ی دریا ظهور کن

می خوانم از حوادثِ آن کوچه های تنگ

آقا قسم به پهلوی زهرا ظهور کن

آقا به جان دخترکی بی پناه که

افتاده بود زیرِ لگدها ظهور کن

آتش، خیام، سیلی و غارت، چه گویمت؟

آقا به داغِ زینب کبرا ظهور کن

قرآن به روی نیزه و تفسیرها به خاک

آقا بیا به حقِّ بدن های چاک چاک 


پایگاه حکومت مهدی است

گو همه شرق و غرب حمله کنند

شیعه در ظلّ رایت مهدی است

شوکت و قدرت ستمکاران

همه پامال قدرت مهدی است

خال و خط محمّدی پیدا

در تماشای صورت مهدی است

هیچکس نیست مصلح عالم

این قبا وقف قامت مهدی است

به تمام موالیان گویید

که ولایت، ولایت مهدی است

آسمان و زمین و لیل و نهار

در پناه حکومت مهدی است

بگذارید کافران بکشند

جرم شیعه، محبت مهدی است

عدل و آزادی و حقوق بشر

در نظام عدالت مهدی است

دست «میثم» بوَد به دامانش

پـدر و مــادرم بـه قربانش

غلامرضا سازگار


#شعر_مهدوی




 

این ریسه ها مرا ز شما دور می کند

چشم دل  ضعیف  مرا کور می کند

 در ذهن  بی نمازترین عاشقان تان 

 چندین چراغ؛ جلوه ای از طور می کند

 این  زرق و برقِ  سبز کلیمم نمی کند

 بدتر مرا ز طور شما دور می کند

  اشک فراق  منتظران  ظهور را

 مطرب درون خمره ی انگور می کند

 امسال هم دوباره مگس های شهر را

 شیرینی ولای  تو  زنبور  می کند

 بانی خرج هیئت مان را نگاه  کن 

 دارد هوای نفس  چه مغرور می کند!

 مداح های  پاکتی اهل کسب را 

 این عید و جشن هاست که مسرور می کند

 آقا دلم عجیب گرفته ست، کی مرا

 تاثیر  خنده های  تو منصور  می کند؟


#شعر_مهدوی






مثل باران بی ریا و ساده ای


چون دعا، مهمان هر سجاده ای


باز هم میایی از یک راه دور


شهر را پر میکنی از عطر و نور


با تهیدستان محبت میکنی


شادمانی را تو قسمت میکنی 






آن روز فریاد همه


«الله اکبر» می شود


نخل امید بی کسان


پُر شاخه، پُر بر می شود


از کعبه بانگی آشنا


تا آسمانها می رسد


از ریشه می میرد ستم


دور پلیدان می رود


مهدی می آید بعد از او


دنیا دگرگون می شود


سنگدل سنگین دلان


آن روز، پر خون می شود


#حدیث_مهدوی


امام محمد باقر




«عبدالله بن عطا می گوید: به خدمت امام باقر علیه‌السلام شرفیاب شدم و عرض کردم: شیعیان شما در عراق بسیار فراوانند و در میان اهل بیت پیامبر کسی همانند شما نیست. فرمود: ای عبدالله! سخنان اراذل و اوباش را در مغز خود وارد کرده ای، به خدا سوگند صاحب شما من نیستم. پرسیدم:پس صاحب ما چه کسی است؟ فرمود:-«انظر من یخفی علی الناس ولادته فهو صاحبکم».-«نگاه کن، کسی که ولادتش بر مردم پوشیده بماند او صاحب شماست».


اعلام الوری/ ص402


#شعر_مهدوی


بیا که بی‌تو جهان، از گلایه لبریز است

بهار، بی‌تو به رنگ غروب پاییز است

بیا که فاجعه می‌بارد از زمین و زمان

ز اشک و خون، دل یارانِ حق، گهر ریز است

بیا! به گوش دل ما سرودِ مهر بخوان

بیا که صحبت عشّاق، بس دل‌انگیز است

بیا! جهان زِ وجود شهید، رنگین شد

بیا که ناله انسان، گلایه‌آمیز است


#شعر_مهدوی


 "وعده ی دیـــــــدار ِ ما


می رود از بام دل این اضطراب ِ بی صدا

می زند بر چشم ِ شعرم سرمه ی نور خدا

تا کتاب ِ چشم ِ نرگس شد مرور از عمق ِ جان

پرسشی هرگز نــَمانــَد از درون ِ مـــــــاجرا

نام او سر حلقـــه ی قاب ِ زمین و هم زمان

آفتـــــاب ِ لم یزل ،هم کـــــهکشان ِ راه ما

ای حضور ِ حاضرت ظــــــهر تمام سایه ها

نیــــــمه ی جانم شوی ای ماه کامل بی ریا


شعبه ای از عشق تو سر فصل جانم می شود

انشعـــــــاب ثروت ِ دنــــــــیا و عــقبایم شمـــا


در دل ذرات ِ عـــــالم آفــــتاب آورده است

چهره ی خورشید را او بی نقاب اورده است

قرن ها این باغ ِ دل حیران ِ یک گل مانده بود

باغبان ِ با صفا یک گل چه ! ناب آورده است

لطف دارنــــــد از صمیم ِ دل تمام واژه ها 

چون غزل های لبش یک شعر ِ ناب آورده است

لحظه هــــا با یاد او معنـــــای دیگرمی دهد

حس ِ آرامش  بده !دل انقـــــلاب آورده است


جمعه ها خسته شدند ازقرن های انتظار

کن دعایم یابن زهرا بی قرارم بی قرار


#حدیث_مهدوی


احادیث عن الامام المهدی(عجله الله تعالی فرجه الشریف)


أکثروا الدعاء بتعجیل الفَرج فإنَّ ذلک فرجُکُم


ای شیعه ما 

براى تعجیل فَرَج زیاد دعا کنید، زیرا همین دعا کردن، فَرَج و گشایش شماست.


منابع:الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی) / ج 2 / 471 / احتجاج الحجة القائم المنتظر المهدی صاحب امان صلوات الله علیه و على آبائه الطاهرین . ص : 461الوافی / ج 2 / 425 / بیان . ص : 419بحار الأنوار (ط - بیروت) / ج 52 / 92 / باب 20 علة الغیبة و کیفیة انتفاع الناس به فی غیبته صلوات الله علیه . ص : 90


#شعر_مهدوی



فرشتگان سما ائتلاف می کردند

به گرد بستر نرگس طواف می کردند

 

به زیر سایه ی محراب سبز گهواره

پیمبران خدا اعتکاف می کردند

 

و رودهای بهشتی به اشک شوق ظهور

زلال آبی خود را مضاف می کردند

 

تمام دوزخیان را ملائکه ز عذاب

به یمن خنده ی مهدی معاف می کردند

 

قمر رخان سماوات تیغ مژگان را

به محض دیدن پلکش غلاف می کردند

 

پری وشان به کنار ضریح چشمانش

به زشت بودن خود اعتراف می کردند

 

مقربان الهی برای دیدن او

خریدهای کلان کلاف می کردند

 

چقدر مردم عاشق کبوتر دل را

روانه سمت حوالی قاف می کردند

 

سحر در اوج نگاهش، هزار اختر را

منجمان فرج اکتشاف می کردند


#شعر_مهدوی



عید نزول حضرت عیسی ابن مریم است 

عید ظهور منجی اولاد آدم است 

یک عید نه، تجلی اعیاد عالم است 

شب رخت بسته صبحدم نصر آمده 

عید امامتِ ولیِ عصر آمده

  عید امید سلسله ی انبیاست این

 عید نزول مصحف نصرخداست این

 ای اهل آسمان و زمین عید ماست این

مستضعفان به پیش که عیدشماست این

 عالم به ظلِّ رایت توحید مهدی اند

اعیاد ما مقدمه ی عید مهدی اند


«٨٢»وَ الَّذِینَ‌ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ‌ أُولئِکَ‌ أَصْحابُ‌ الْجَنَّةِ‌ هُمْ‌ فِیها خالِدُونَ‌ 

و کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام داده‌اند،آنان اهل بهشتند و در آن جاودانه خواهندماند. 

پیام‌ها: 

١-در کنار تهدید،بشارت لازم است.آیه قبل کیفر گنهکار را مطرح کرد،این آیه پاداش نیکوکار را. «اَلَّذِینَ‌ آمَنُوا وَ عَمِلُوا. أَصْحابُ‌ الْجَنَّةِ‌» 

٢-ایمان،از عمل جدا نیست. «آمَنُوا وَ عَمِلُوا.» 

٣-ملاک بهشت،ایمان و عمل است،نه خیال و آرزو. «اَلَّذِینَ‌ آمَنُوا وَ عَمِلُوا. 

أَصْحابُ‌ الْجَنَّةِ‌» 

٤-انجام یک عمل صالح کفایت نمى‌کند،بلکه داشتن خوى نیکوکارى و انجام هرگونه کار صالحى لازم است. «عَمِلُوا الصّالِحاتِ‌» ،«الصالحات»جمع و همراه با (الف و لام)آمده است،لذا همه‌ى کارهاى نیک را در برمى‌گیرد. 


11-  و من کلام له (علیه السلام)

> لابنه محمد ابن الحنفیة لما أعطاه الرایة یوم الجمل <

تَزُولُ الْجِبَالُ وَ لَا تَزُلْ عَضَّ عَلَی نَاجِذِکَ أَعِرِ اللَّهَ جُمْجُمَتَکَ تِدْ فِی الْأَرْضِ قَدَمَکَ ارْمِ بِبَصَرِکَ أَقْصَی الْقَوْمِ وَ غُضَّ بَصَرَکَ وَ اعْلَمْ أَنَّ النَّصْرَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ.

خطبه 011-خطاب به محمد حنفیه 

آموزش نظامی 

اگر کوهها از جای کنده شوند تو ثابت و استوار باش، دندانها را بر هم بفشار، کاسه سرت را به خدا عاریت ده، پای بر زمین میخکوب کن، به صفوف پایانی لشگر دشمن بنگر، از فراوانی دشمن چشم پوش، و بدان که پیروزی از سوی خدای سبحان است.



#حدیث_مهدوی


کلام امام زمان


ولولا ما عندنا من محبّة صلاحکم ورحمتکم والإشفاق علیکم لکنّا عن مخاطبتکم فی شغل


ای شیعه ما 

و اگر محبت به شما نداشتیم و صلاح شما را نمی‌دیدیم، و بخاطر ترحم و شفقت بر شما نبود، گفتگوى با شما را ترک می‌گفتیم.


منابع:الغیبة (للطوسی)/ کتاب الغیبة للحجة / النص / 286 / 4 - فصل بعض معجزات الإمام المهدی ع و ما ظهر من جهته ع من التوقیعات على یدی سفرائهالإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی) / ج 2 / 467 / احتجاج الحجة القائم المنتظر المهدی صاحب امان صلوات الله علیه و على آبائه الطاهرین . ص : 461الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی) / ترجمه و شرح غفارى / ج 4 / 286 / جواب امام مهدى ع از نامه شیعیان بحضرتش در امر خلف امام حسن عسکرى ع . ص : 284بحار الأنوار (ط - بیروت) / ج 53 / 179 / باب 31 ما خرج من توقیعاته ع . ص : 150


10-  و من خطبة له (علیه السلام)

> یرید الشیطان أو یکنی به عن قوم <

أَلَا وَ إِنَّ الشَّیْطَانَ قَدْ جَمَعَ حِزْبَهُ وَ اسْتَجْلَبَ خَیْلَهُ وَ رَجِلَهُ وَ إِنَّ مَعِی لَبَصِیرَتِی مَا لَبَّسْتُ عَلَی نَفْسِی وَ لَا لُبِّسَ عَلَیَّ وَ ایْمُ اللَّهِ لَأُفْرِطَنَّ لَهُمْ حَوْضاً أَنَا مَاتِحُهُ لَا یَصْدُرُونَ عَنْهُ وَ لَا یَعُودُونَ إِلَیْهِ.

خطبه 010-حزب شیطان 

آگاهی امام برای مقابله با اصحاب جمل 

آگاه باشید که شیطان حزب خود را جمع کرده، و سواره و پیاده های لشگر خود را فرا خوانده است، اما من آگاهی لازم به امور دارم، نه حق را پوشیده داشتم و نه حق بر من پوشیده ماند سوگند به خدا، گردابی، برای آنان بوجود آورم که جز من کسی نتواند آن را چاره سازد، آنها که در آن غرق شوند، هرگز نتوانند بیرون آیند، و آنها که گریختند، خیال بازگشتن نکنند.



#حدیث_مهدوی


امام صادق(ع)


«اذا اجتمعت ثلاثة اسماء متوالیة: محمد و علی و الحسن فالرابع القائم (علیه‌السلام)».


-«هنگامی که سه نام: محمد و علی و حسن (علیه‌السلام)، پشت سر هم قرار گرفت، چهارمی آنها قائم (ارواحنا فداه) می باشد».


کمال الدین صدوق/ ص333


#حدیث_مهدوی


کلام امام زمان


«و لیعلموا أن الحق معنا و فینا، لا یقول ذلک سوانا الا کذاب مفتر، و لا یدعیه غیرنا الا ضال غوی، فلیقتصروا منا علی هذه الجملة دون التفسیر، و یقنعوا من ذلک بالتعریض دون التصریح، ان شاء الله».


ای شیعه ما 

همگان باید بدانند حق با ما و نزد ماست؛ جز ما، کسی این سخن را بر زبان نمی راند مگر دروغگوی تهمت زن. و غیر از ما، احدی این ادعا را نمی کند مگر آنکه گمراه و گمراه کننده است. به همین جمله از ما اکتفا کنند و تفسیرش را نخواهند، و به همین کنایه قناعت کنند، و دنبال تصریح آن نروند که به خواست خدا کنایه آنها را بس است.


منابع:کمال الدین و تمام النعمة/ ص511بحارالانوار/ ج53/ ص191


خداوند از پیامبران گذشته، پیمان گرفته که به پیامبر خاتم (ص) ایمان آورده، به او یاری رسانند (آل عمران (3)،81) بنابراین، تمام نبوت ها و شرایع پیشین، مقدمه و پیش درآمد شریعت ختمیّه اند. از ظاهر برخی [18] آیات، چون:


«والسَّبقونَ السَّبقونَ - أُولئِکَ المُقرَّبونَ. - ثُلَّةٌ مِن الأَوَّلینَ - وَ قَلیلٌ مِن الأَخِرین» (واقعه (56)،10 - 13 و 14).


و نیز بعضی روایات برمی آید که [19] پیشینیان از مردم آخرامان، فضیلت و مرتبه بالاتری داشته اند؛ امّا اهل [20] تفسیر، سبقت گرفتگان را پیامبران و اصحابشان دانسته و سبقت را فضیلتی برای اقوام گذشته نشمرده اند؛ زیرا طبیعی است که اصحاب پیامبر (ص)، نسبت به تمام پیامبران دیگر و اصحابشان بسیار کم تر باشند؛ البته [21] روایاتی نیز حاکی از نسخ آیه مزبور نقل شده که درست به نظر [22] نمی رسد؛ و به دلیل سطح بالای [23] معرفت مردم آخرامان معجزات حسّی اقوام گذشته، جای خود را در اسلام به معجزه عقلی و علمی (قرآن) داده و وحی قرآنی، با سخن از قرائت [24] و علم و قلم، آغاز می شود:


«اِقرَأ بِاسمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ - خَلَقَ الإِنسنَ مِن عَلَقٍ - اِقرَأ و رَبُّکَ الأَکرَمُ - الَّذِی عَلَّمَ بِالقَلمِ - عَلَّمَ الإِنسنَ ما لَم یَعلَم». (علق (96)، 1 - 5).


و قرآن، از دوره ماقبل اسلام، به عنوان عصر جاهلیت در مقابل عصر علم و خرد یاد می کند:


«الجَهِلیَّةِ الأُولَی» (احزاب (33)،33). [25]


از این رو، طبق روایات، سوره توحید و شش آیه آغازین سوره حدید، برای اقوامی در آخرامان نازل شده که در کاوش های دینی، از اقوام پیشین ژرف اندیش تر و دقیق ترند. در [26] روایات متعدد دیگر نیز دوره آخرامان و مردم آن، به رغم وقوع فتنه ها و آشوب های بسیار، بهترین زمان و بهترین مردم شناسانده شده اند؛ بنابراین، میان دیدگاه [27] خوشبینانه اسلام درباره پایان تاریخ و ظهور آفت های اجتماعی بسیار در آن دوره، هیچ گونه تنافی وجود ندارد. برخی از پیامبران نیز به دلیل فضیلت مردم آخرامان، از خداوند خواسته اند که نام و راهشان در میان آنان جاوید بماند. (شعراء (26)،84) قرآن، امت [28] پیامبر را معتدل ترین و در نتیجه کامل ترین:


«و کَذلِکَ جَعلنکُم أُمَّةً وَسَطاً» (بقره (2)،143). [29]


و بهترین امّت:


«خَیرَ أُمَّةٍ اُخرِجَت لِلنَّاسِ» (آل عمران (3)،110).


معرفی می کند؛ بر همین اساس، [30] خوارق عادت در آخرامان به کمترین میزان رسیده و خداوند از طریق سنت های طبیعی تاریخ، جوامع بشری را با آزمایش های مختلف به حدی از بلوغ، شعور و تجربه می رساند که زمینه حکومت جهانی صالحان مهیا شود و بر اساس سنّت همیشگی [31] خویش، مؤمنان را بر همه موانع چیره ساخته، به فتح و پیروزی پایدار می رساند:


«إِنَّهُم لَهمُ المَنصُورونَ - و إِنَّ جُندَنا لَهُم الغَلِبون». (صافات (37)،172 و 173). [32]


از مجموعه مباحث گذشته می توان نتیجه گرفت که دوره اسلامی، همان دوره آخرامان است که تحقق کامل دیدگاه مثبت اسلام درباره پایان تاریخ، در عصر ظهور امام مهدی (عج) به وقوع 


#حدیث_مهدوی


امام صادق




«سید حمیری در یک حدیث طولانی می گوید: به خدمت امام صادق (علیه‌السلام) عرض کردم: ای فرزند پیامبر! روایات فراوانی در مورد غیبت از پدران بزرگوار شما به ما رسیده است، به ما خبر دهید که این غیبت در مورد چه کسی واقع خواهد شد؟ فرمود:- «ستقع بالسادس من ولدی، و الثانی عشر من الأئمة الهداة، بعد رسول الله اولهم امیر المومنین علی بن ابیطالب (علیه‌السلام) و آخرهم القائم بالحق، بقیة الله فی ارضه، صاحب امان و خلیفة الرحمان، و الله لو بقی فی غیبته ما بقی نوح فی قومه، لم یخرج من الدنیا حتی یظهر فیملأ الأرض قسطا و عدلا، کما ملئت جورا و ظلما».- «این غیبت در مورد ششمین فرزند من واقع می شود که دوازدهمین امام از امامهای هدایتگر بعد از رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) می باشد، که اولین آنها امیرمومنان، علی بن ابی طالب (علیه‌السلام) است و آخرین آنها: قائم به حق، یکتا بازمانده از حجتهای خدا در روی زمین، صاحب زمان و خلیفه ی یزدان ارواح العالمین له الفداء است. به خدا سوگند، اگر به مقدار عمر نوح (علیه‌السلام) در پشت پرده بماند، از دنیا بیرون نمی رود جز اینکه ظاهر شده، جهان را پر از عدل و داد کند، چنانکه پر از جور و ستم شده باشد».


بحارالانوار/ ج51/ ص145


پیش بینی های «رنه گنون» (عبدالواحد یحیی) از افول و فروپاشی تمدّن مادّی غرب و ظهور مجدّد حقّ و حقیقت که با نظر به داده های آیین های باستان و ادیان ابراهیمی ارائه شده خبر می دهد. نظریّه پایان تاریخ [12] «فوکویاما» پیروزی نهایی نظام غربی و حاکمیّت ابدی آن بر سرتاسر جهان را پیش بینی کرده است و نظریّه [13] «برخورد تمدّن ها» از «هانتینگتون»، جنگ جهانی تمدّن ها و نظم جهانی نوین براساس مرزهای تمدّنی را در پایان این دوره از جهان، پیش بینی می کند. [14] .


دیدگاه کلی قرآن درباره پایان تاریخ


دیدگاه قرآن درباره سرانجام بشر، دیدگاهی خوش بینانه بود و پایان دنیا، پایانی روشن و سعادت آمیز دانسته شده است. سرانجامِ سعادت مند جهان، همان تحقّق کامل غرض آفرینش انسان ها است که چیزی جز عبادت خداوند نخواهد بود:


«و مَا خَلَقتُ الجِنَّ والإِنسَ إِلَّا لِیَعبدونَ.» (ذاریات (51)، 56).


عبودیّت الهی در سطوح گوناگون فردی و اجتماعی آن، براساس برنامه ریزی خداوند و در چارچوب اصل اختیار واقع شده و غالب انسان ها از آن بهره مند می شوند:


«وَعدَ اللَّهُ الَّذینَ ءَامَنوا مِنکُم وعَمِلوا الصَّلِحتِ لَیَستخلِفنَّهُم فِی الأَرضِ. ولَُیمَکِّننَّ لَهُم دِینَهُم الَّذِی ارتَضی لَهُم و لَیُبدِّلنَّهُم مِن بَعدِ خَوفهِم أَمناً یَعبُدونَنِی لَایُشرَِ بِی شَیئاً» (نور (24)،55).


«هُو الَّذِی أَرسَلَ رَسولَهُ بِالهُدی وَدِینِ الحَقّ لِیُظهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ.» (توبه (9)،33؛ فتح (48)،28؛ صف (61)،9) [15]


آیات ناظر به آینده جوامع انسانی، بر عنصر خوش بینی در جریان کلّی نظام طبیعت و طرد عنصر بدبینی درباره پایان کار بشر تأکید ورزیده، به نوعی فلسفه تاریخ براساس سیر صعودی و تکاملی آن اشاره دارد. از [16] نگاه اسلام، دین با پشت سر گذاشتن مراحل مختلف، در کامل ترین شکل خود به بشر عرضه شده:


«اَلیَومَ أَکمَلتُ لَکُم دِینَکُم و أَتمَمتُ عَلیکُم نِعمَتی و رَضیتُ لَکُم الإِسلمَ دِیناً» (مائده (5)،3).


و همواره با انتقال از جامعه ای به جامعه دیگر شکوفاتر می گردد:


«مَنْ یَرتدَّ مِنکُم عَن دِینِه فَسوفَ یأتِی اللّهُ بِقَومٍ یُحِبُّهم و یُحِبّونَه». (مائده (


13-  و من کلام له (علیه السلام)

> فی ذم أهل البصرة بعد وقعة الجمل <

کُنْتُمْ جُنْدَ الْمَرْأَةِ وَ أَتْبَاعَ الْبَهِیمَةِ رَغَا فَأَجَبْتُمْ وَ عُقِرَ فَهَرَبْتُمْ أَخْلَاقُکُمْ دِقَاقٌ وَ عَهْدُکُمْ شِقَاقٌ وَ دِینُکُمْ نِفَاقٌ وَ مَاؤُکُمْ زُعَاقٌ وَ الْمُقِیمُ بَیْنَ أَظْهُرِکُمْ مُرْتَهَنٌ بِذَنْبِهِ وَ الشَّاخِصُ عَنْکُمْ مُتَدَارَکٌ بِرَحْمَةٍ مِنْ رَبِّهِ کَأَنِّی بِمَسْجِدِکُمْ کَجُؤْجُؤِ

سَفِینَةٍ قَدْ بَعَثَ اللَّهُ عَلَیْهَا الْعَذَابَ مِنْ فَوْقِهَا وَ مِنْ تَحْتِهَا وَ غَرِقَ مَنْ فِی ضِمْنِهَا وَ فِی رِوَایَةٍ وَ ایْمُ اللَّهِ لَتَغْرَقَنَّ بَلْدَتُکُمْ حَتَّی کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَی مَسْجِدِهَا کَجُؤْجُؤِ سَفِینَةٍ أَوْ نَعَامَةٍ جَاثِمَةٍ وَ فِی رِوَایَةٍ کَجُؤْجُؤِ طَیْرٍ فِی لُجَّةِ بَحْرٍ وَ فِی رِوَایَةٍ أُخْرَی بِلَادُکُمْ أَنْتَنُ بِلَادِ اللَّهِ تُرْبَةً أَقْرَبُهَا مِنَ الْمَاءِ وَ أَبْعَدُهَا مِنَ السَّمَاءِ وَ بِهَا تِسْعَةُ أَعْشَارِ الشَّرِّ الْمُحْتَبَسُ فِیهَا بِذَنْبِهِ وَ الْخَارِجُ بِعَفْوِ اللَّهِ کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَی قَرْیَتِکُمْ هَذِهِ قَدْ طَبَّقَهَا الْمَاءُ حَتَّی مَا یُرَی مِنْهَا إِلَّا شُرَفُ الْمَسْجِدِ کَأَنَّهُ جُؤْجُؤُ طَیْرٍ فِی لُجَّةِ بَحْرٍ. 

خطبه 013-سرزنش مردم بصره 

عوامل سقوط جامعه (روانشناسی اجتماعی مردم بصره)

شما سپاه یک زن بودید، و پیروان حیوان (شتر عایشه) تا شتر صدا می کرد می جنگیدید، و تا دست و پای آن قطع گردید فرار کردید، اخلاق شما پست، و پیمان شما از هم گسسته، دین شما دورویی، و آب آشامیدنی شما شور و ناگوار است، کسی که میان شما زندگی کند به کیفر گناهش گرفتار می شود، و آن کس که از شما دوری گزیند مشمول آمرزش پروردگار می گردد، گویا مسجد شما را می بینم که چون سینه کشتی غرق شده است، که عذاب خدا از بالا و پایین او را احاطه می کند، و سرنشینان آن همه غرق می شوند. و در روایتی است: سوگند به خدا، سرزمین شما را آب غرق می کند، گویا مسجد شما را می نگرم که چون سینه کشتی یا چونان شترمرغی که بر سینه خوابیده باشد بر روی آب مانده است. و در روایت دیگر: مانند سینه مرغ روی آب دریا. و در روایت دیگری آمده: خاک شهر شما بد بوترین خاکها است، از همه جا به آب نزدیکتر و از آسمان دورتر، و نه دهم شر و فساد در شهر شما نهفته است، کسی که در شهر شما باشد گرفتار گناه، و آنکه بیرون رود در پناه عفو خداست گویی شهر شما را می نگرم که غرق شده، و آب آن را فرا گرفته، چیزی از آن دیده نمی شود، مگر جاهای بلند مسجد، مانند سینه مرغ بر روی امواج آب دریا!



«٨٤»وَ إِذْ أَخَذْنا مِیثاقَکُمْ‌ لا تَسْفِکُونَ‌ دِماءَکُمْ‌ وَ لا تُخْرِجُونَ‌ أَنْفُسَکُمْ‌ مِنْ‌ دِیارِکُمْ‌ ثُمَّ‌ أَقْرَرْتُمْ‌ وَ أَنْتُمْ‌ تَشْهَدُونَ‌ 

و(به یاد آرید)هنگامى که از شما پیمان گرفتیم،خونهاى یکدیگر را نریزید و همدیگر را از سرزمین خود بیرون نکنید،پس شما(به این پیمان)اقرار کردید و خود برآن گواه هستید. 

نکته‌ها: 

شاید مراد از میثاق بنى اسرائیل درباره‌ى احترام به خون مردم،آیه ٣٢ سوره مائده باشد که مى‌فرماید:بر بنى اسرائیل نوشتیم که هرکس شخصى را بدون دلیل و از روى فساد در زمین بکشد،گویا همه مردم را کشته است. حقّ‌ حیات،اوّلین حقّ‌ براى هر انسان است و قتل نفس از گناهان کبیره مى‌باشد.همچنان که در سوره‌ى مائده آیه ٣٢ کشتن یک نفر را بدون هیچ جرمى برابر با کشتن همه مردم شمرده است.امام باقر علیه السلام فرمود:تمام گناهان مقتول به گردن قاتل مى‌افتد. ١و نیز در حدیث آمده است:اگر اهل آسمان‌ها و زمین در قتل یک نفر مؤمن شریک شوند،همه به دوزخ مى‌افتند. ٢

روش طاغوت‌ها آن است که براى محکم کردن پایگاه خود،قلعه‌ها و کاخها بنا مى‌کنند و مردم را آواره کرده و مورد آزار و هتک حرمت قرار مى‌دهند.در حالى که حتّى بستانکار حقّ‌ ندارد،بدهکار را مجبور به فروش خانه خود نماید.و اگر شخصى در مسجد براى خود جاى بگیرد،کسى حقّ‌ ندارد در آنجا نماز بخواند.و هرکس زودتر از دیگرى مکانى را براى کار یا عبادت یا کشاورزى انتخاب نمود،در اولویّت قرار مى‌گیرد و احدى حقّ‌ مزاحمت ندارد. 

انتقاد از یهودیان زمان رسول اکرم صلى الله علیه و آله که در جمله« أَقْرَرْتُمْ‌ وَ أَنْتُمْ‌ »به چشم مى‌خورد به خاطر عملکرد نیاکانشان است.آرى،هرکس به کار شخصى یا قومى مربوط‍‌ به زمان‌هاى گذشته یا آینده راضى باشد،شریک در آن قلمداد مى‌شود. 

پیام‌ها: 

١-براى اطمینان از انجام کارهاى مهم،سفارش و فرمان کافى نیست،میثاق و تعهّد لازم است. «أَخَذْنا مِیثاقَکُمْ‌» 

٢-امنیّت جان و وطن،سفارش خداوند و مکاتب الهى است. «لا تَسْفِکُونَ‌، لا تُخْرِجُونَ‌» 

٣-علاقه به وطن،یک حقّ‌ فطرى و طبیعى است و سلب این حقّ‌،ظلم آشکار است. «وَ لا تُخْرِجُونَ‌ أَنْفُسَکُمْ‌ مِنْ‌ دِیارِکُمْ‌» 

٤-جامعه به منزله‌ى پیکرى واحد است که افراد آن،اعضاى این پیکرند. «دِماءَکُمْ‌، أَنْفُسَکُمْ‌» ١


#حدیث_مهدویت


امام حسن مجتبی


. أما علمتم انّه ما منّا أحد الا ویقع فی عنقه بیعة لطاغیة زمانه إلاّ القائم الذی یصلّی روح الله عیسی بن مریم خلفه، فإنّ اللّه عزّ وجلّ یخفی ولادته ویغیب شخصه لئلاّ ی لأحد فی عنقه بیعة إذا خرج ذاک التاسع من ولد أخی الحسین ابن سیدة الاماء یطیل اللّه عمره فی غیبته، ثمّ یظهره بقدرته فی صورة شابٍّ ابن دون أربعین سنة، ذلک لیعلم انّ اللّه علی کل شیء قدیر.


مردم! آیا نمی‌دانستید که هر کدام از ما خاندان وحی و رسالت مجبور به بیعت با حکمران طغیانگر زمان خود می‌شویم مگر قائم ـ ارواحنا فداه ـ که حضرت عیسی بن مریم، روح الله، به او اقتدا می‌کند و نماز می‌خواند چرا که خداوند ولادت او را مخفی و شخص او را نهان می‌دارد تا هنگامی که به دستور او ظهور کند بیعت قدرتمداری را به گردن نداشته باشد. او نهمین امام معصوم از نسل برادرم حسین ـ علیه‌السلام ـ است و فرزند بهترین کنیزان. خداوند در غیبت او عمر او را طولانی می‌کند و سپس به قدرت خویش او را در چهره‌ی جوانی کمتر از چهل سال ظاهر می‌سازد تا همگان بدانند که خداوند بر هر کاری تواناست.


کمال الدین/ 316


12-  و من کلام له (علیه السلام)

> لما أظفره الله بأصحاب الجمل وَ قَدْ قَالَ لَهُ بَعْضُ أَصْحَابِهِ وَدِدْتُ أَنَّ أَخِی فُلَاناً کَانَ شَاهِدَنَا لِیَرَی مَا نَصَرَکَ اللَّهُ بِهِ عَلَی أَعْدَائِکَ <

فَقَالَ لَهُ (علیه السلام) أَ هَوَی أَخِیکَ مَعَنَا فَقَالَ نَعَمْ قَالَ فَقَدْ شَهِدَنَا وَ لَقَدْ شَهِدَنَا فِی عَسْکَرِنَا هَذَا أَقْوَامٌ فِی أَصْلَابِ الرِّجَالِ وَ أَرْحَامِ النِّسَاءِ سَیَرْعَفُ بِهِمُ اَّمَانُ وَ یَقْوَی بِهِمُ الْإِیمَانُ.

خطبه 012- پس از پیروزی بر اصحاب جمل 

(پس از پیروزی در جنگ بصره در سال 36 هجری یکی از یاران امام علیه السّلام گفت: دوست داشتم برادرم با ما بود و می‏دید که چگونه خدا تو را بر دشمنانت پیروز کرد) 

امام (ع) پرسید: آیا فکر و دل برادرت با ما بود؟ گفت: آری امام (ع) فرمود: پس او هم در این جنگ با ما بود، بلکه با ما در این نبرد شریکند آنهایی که حضور ندارند، در صلب پدران و رحم مادران می باشند، ولی با ما هم عقیده و آرمانند، به زودی متولد می شوند، و دین و ایمان به وسیله آنان تقویت می گردد.



بشر به مقتضای حُب ذات و طبیعت جست وجوگر خود همواره به سرانجام دنیا می اندیشد و اکنون که فقر و فساد، ظلم و ستم، تبعیض و ناجوانمردی، استعمار و استثمار، انحصارطلبی قطب سلطه گر و صدها و هزاران پدیده نا میمون فرهنگی، ی و اقتصادی و اجتماعی به صورت وحشتناکی بر جوامع بشری چنگ انداخته و عرصه را بر انسان های آزادیخواه و طالب حداقل حقوق انسانی تنگ نموده، این سؤال که آینده جهان و پایان تاریخ چگونه خواهد بود از اهمیت ویژه برخوردار است.


و اهمیت بیشتر آن زمانی روشن تر می گردد که به این نکته توجه داشته باشیم که بشر در دوران اوج شکوفایی علمی، صنعتی و تکنولوژی است و این همه رشد و ترقی نه تنها مشکلی از بشر خسته از جنگ ها و خونریزی ها، اضطراب ها و تشویش ها، نامردمی ها و تبعیض ها برطرف نساخته، که مایه تورّم مشکلات و تشدید دردهای او گردیده است.


اکنون باید بگوییم این حق آدمی است که بداند بشر در سیر قهقرایی به گرداب فلاکت و بدبختی افکنده خواهد شد یا با آینده ای روشن و عصری طلایی که آدمی به حقوق انسانی خود می رسد و به سعادت و فلاح دست می یابد مواجه می شود. دانستن هر یک از این دو پاسخ فقط رفع یکی از مشکلات فکری او نیست بلکه نوع جهت گیری او را در زندگی معین خواهد کرد و او را از خمودگی و سستی، یأس و افسردگی، اضطراب و پریشانی، انحطاط و سقوط خارج ساخته به انسانی پرتکاپو و فعال، امیدوار به آینده، صبور، مقاوم و ترقی خواه تبدیل خواهد کرد.


همه ادیان الهی و بیشتر مکاتب بشری، درباره پایان تاریخ، اظهار نظر کرده اند. در همه پیش گویی های [1] مربوط به آخرامان، خبرهای وحشتناک و نگران کننده ای وجود دارد؛ ولی اغلب بر این امر اتّفاق نظر [2] است که پایان کار بشر، روشن و سعادت آمیز است. در تمام فرقه ها و [3] مذاهب اسلامی، کم و بیش سرانجام سعادت مند بشر پیش بینی شده است. [4] در متون زرتشتی (از آیین های باستان) به صراحت از دوره طلایی بشر در پایان جهان یاد شده که به آشوب ها و بلاهای بسیار مسبوق خواهد بود و با ظهور واپسین منجی (سوشیانس) محقّق می شود. در آیین هندوان نیز هر [5] دوره انسانی به چهار قسمت تقسیم شده که قسمت چهارم آن، مظهر غروب و افول تدریجی معنویت اوّلیه است و از آن، به عصر ظلمت (Kali Yuga) تعبیر می شود؛ سپس منجی بشر ظاهر شده و با فروپاشی جوامع انسانی و ازبین رفتن شرارت ها، دوره ای نو آغاز می گردد. در متون بودایی نیز از این [6] دوره، سخن به میان آمده است. در [7] ادیان ابراهیمی، بیش از آیین ها و مکاتب دیگر بر دوره طلایی بشر در پایان تاریخ، تأکید شده است. در عهد عتیق، برقراری سعادت و عدالت در سرتاسر جهان پیش بینی شده که به وسیله «مشیح» محقّق می شود. در [8] عهد جدید نیز به این مطلب پرداخته شده و مکاشفه یوحنا به طور کامل به [9] حوادث ناگوار آخرامان، اختصاص یافته و در پایان آن، به برقراری صلح و آرامش جهان تحت حاکمیت مؤمنان اشاره شده است. در میان مکاتب [10] بشری، پیش بینی «مارکس» از مدینه کمونیستی همراه با کمون نهایی ایجاد شده، تصویری از جامعه بی طبقه و بی 


«٨٨»وَ قالُوا قُلُوبُنا غُلْفٌ‌ بَلْ‌ لَعَنَهُمُ‌ اللّهُ‌ بِکُفْرِهِمْ‌ فَقَلِیلاً ما یُؤْمِنُونَ‌ 

و آنها(به پیامبران)گفتند:دلهاى ما در غلاف است(و ما از گفته‌هاى شما چیزى نمى‌فهمیم.)چنین نیست،بلکه خداوند به سبب کفرشان از رحمت خود دور ساخته(و به همین دلیل چیزى درک نمى‌کنند)،پس اندکى ایمان مى‌آورند. 

نکته‌ها: 

ظاهراً این جواب استهزاآمیز،شعار همه مشرکان و سرکشان،در برابر پیامبران بوده است. 

چنانکه در جواب حضرت شعیب مى‌گفتند: «یا شُعَیْبُ‌ ما نَفْقَهُ‌» ١ما حرف تو را نمى‌فهمیم.و یا در برابر آیات قرآن مى‌گفتند: «قُلُوبُنا فِی أَکِنَّةٍ‌» ٢دلهاى ما در پرده و پوشش است. پیام‌ها: 

١-مقدّمات بدبختى،بدست خود انسان است.اگر گروهى مورد لعنت و قهر الهى قرار مى‌گیرند،به خاطر کفر و لجاجت خودشان است. «لَعَنَهُمُ‌ اللّهُ‌ بِکُفْرِهِمْ‌» 


#حدیث_مهدوی


امیر المومنین


التاسع من ولدک یا حسین! هو القائم بالحق، اامظهر للدین، و الباسط بالعدل.ای والذی بعث محمدا بالنبوة و اصطفاه علی جمیع البریة. و لکن بعد غیبته و خیرة، لا یثبت فیها علی دینه الا المخلصون المباشرون لروح الیقین، الذین اخذ الله میثاقهم بولایتنا و کتب فی قلوبهم الایمان، و ایدهم بروح منه.


نهمین فرزند تو، ای حسین! قیام به حق می کند، دین را آشکار می سازد و عدالت را می گستراند.امام حسین علیه‌السلام عرض کرد: ای امیرمومنان! آیا به طور قطع، این شدنی است؟ فرمود:آری سوگند به خدایی که حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را به حق به پیامبری برگزید و بر همه ی مخلوقات برتری داد. ولکن پس از یک دوران غیبت و سرگردانی، بر دین خود استوار نمی ماند مگر افراد خالصی که روح یقین را لمس کرده باشند، که خداوند از آنها برای ولایت ما پیمان گرفته و در دلشان ایمان را نوشته، و با روحی از خود آنان را تایید کرده است.


کمال الدین/ ص304


#حدیث_مهدوی


کلام امام زمان


انا صاحب الحق، لیس هذا اوان ظهوری، و قد بقی مده من امان.علامة ظهور امری کثرة الهرج و المرج و الفتن، و آتی مکة فا فی مسجد الحرام، فیقال: انصبوا لنا اماما. و یکثر الکلام حتی یقدم رجل من الناس فینظر فی وجهی ثم یقول: یا معشر الناس «هذا المهدی» انظروا الیه».


ای شیعه ما 

«من صاحب حقم، ولی اکنون هنگام ظهور نیست، مدتی از زمان باقی است». عرضه داشتند امر شما کی ظاهر می شود؟ فرمودند:« نشانه ی ظهور من، کثرت هرج و مرج و فتنه هاست. به مکه آمده، در مسجد الحرام می مانم. گفته می شود: برای ما امامی منصب کنید. سخن  بسیار گفته می شود. مردی جلو آمده، به صورت من خیره شده، می گوید: ای مردم! این مهدی (ارواحنا فداه) است، خوب نگاه کنید».


بحارالانوار/ ج51/ ص 320


«٨٧»وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَى الْکِتابَ‌ وَ قَفَّیْنا مِنْ‌ بَعْدِهِ‌ بِالرُّسُلِ‌ وَ آتَیْنا عِیسَى ابْنَ‌ مَرْیَمَ‌ الْبَیِّناتِ‌ وَ أَیَّدْناهُ‌ بِرُوحِ‌ الْقُدُسِ‌ أَ فَکُلَّما جاءَکُمْ‌ رَسُولٌ‌ بِما لا تَهْوى‌ أَنْفُسُکُمُ‌ اسْتَکْبَرْتُمْ‌ فَفَرِیقاً کَذَّبْتُمْ‌ وَ فَرِیقاً تَقْتُلُونَ‌ 

و همانا ما به موسى کتاب(تورات)دادیم و از پس او پیامبرانى پشت سر یکدیگر فرستادیم و به عیسى ابن مریم(معجزات و)دلایل روشن بخشیدیم و او را با روح القدس،تأیید و یارى نمودیم.پس چرا هرگاه پیامبرى چیزى(از احکام و دستورات)برخلاف هواى نفس شما آورد،در برابر او تکبّر ورزیدید.(و به جاى ایمان آوردن به او)جمعى را تکذیب و جمعى را به قتل رساندید؟! 

نکته‌ها: 

این آیه از استمرار لطف خداوند براى هدایت مردم سخن مى‌گوید که پس از موسى علیه السلام پیامبرانى چون داود،سلیمان،یوشع،زکریّا و یحیى-علیهم‌السلام آمدند و بعد از آن بزرگواران،خداوند حضرت عیسى علیه السلام را با دلایل روشن فرستاد که از سوى روح القدس ١یارى و تأیید مى‌شد،ولى بنى اسرائیل راه استکبار و گردنکشى را پیش گرفتند و بجاى پذیرشِ‌ هدایت الهى،به تکذیب و قتل انبیا دست زدند. 

نقل تاریخ انبیا،یک نوع تسلّى براى پیامبر اسلام و مؤمنان است که تحمّل رنجها براى آنان آسان شود. 

پیام‌ها: 

١-تعلیم و تربیت،تعطیل بردار نیست. «قَفَّیْنا» فرستادن پیامبران یکى پس از دیگرى،نشانه‌ى جریان هدایت در طول تاریخ است. 

٢-فرشتگان،به اولیاى خدا یارى مى‌رسانند. «أَیَّدْناهُ‌ بِرُوحِ‌ الْقُدُسِ‌» 

٣-انبیا باید به سراغ مردم بروند. «جاءَکُمُ‌ الرَّسُولُ‌» 

٤-هدایت،با هوا و هوس سازگار نیست. «لا تَهْوى‌ أَنْفُسُکُمُ‌» 

٥-کسى که تسلیم حقّ‌ نباشد،مستکبر است. «لا تَهْوى‌ أَنْفُسُکُمُ‌ اسْتَکْبَرْتُمْ‌» 

٦-هواپرستى ،انسان را تا پیامبرکشى پیش مى‌برد. «فَرِیقاً تَقْتُلُونَ‌» 

٧-انبیا براى تحقّق اهداف خویش،تا پاى جان مقاومت مى‌کردند. «فَرِیقاً تَقْتُلُونَ‌» 


#حدیث_مهدویت


امیر المومنین


یا بن خیرة الاماء! متی تنتظر؟ ابشر بنصر قریب من رب رحیم، فبأبی و امی من عدة قلیلة اسمائهم فی الأرض مجهولة، قد دان حینئذ ظهورهم. یا عجبا کل العجیب بین جمادی و رجب من جمع و رجب من جمع اشتات و حصد نبات و من اصوات بعد اصوات.


امیرمومنان، علی علیه‌السلام، پس از جنگ نهروان در ضمن یک خطبه در مورد ملاحم به تفصیل سخن گفت و در فرازی خطاب به حضرت ولی عصر ارواحنا فداه فرمود:- ای پسر بهترین کنیزان، تا به کی انتظار باید کشید؟! مژده باد به پیروزی نزدیک از پروردگار بخشایشگر. پدر و مادرم به فدای آن تعداد اندکی باشند که نام‌های آنها در زمین مجهول است، تا هنگامی که وقت  ظهور فرا رسد. همه ی شگفتی‌ها، از جمع شدن پراکنده ها، درو شدن گیاهان و صداهای پیاپی، در میان جمادی و رجب است.


بشارت الاسلام/ ص80


18-  و من کلام له (علیه السلام)

> فی ذم اختلاف العلماء فی الفتیا <

>و فیه یذم أهل الرأی و یکل أمر الحکم فی أمور الدین للقرآن <

>ذم أهل الرأی<

تَرِدُ عَلَی أَحَدِهِمُ الْقَضِیَّةُ فِی حُکْمٍ مِنَ الْأَحْکَامِ فَیَحْکُمُ فِیهَا بِرَأْیِهِ ثُمَّ تَرِدُ تِلْکَ الْقَضِیَّةُ بِعَیْنِهَا عَلَی غَیْرِهِ فَیَحْکُمُ فِیهَا بِخِلَافِ قَوْلِهِ ثُمَّ یَجْتَمِعُ الْقُضَاةُ بِذَلِکَ عِنْدَ الْإِمَامِ الَّذِی اسْتَقْضَاهُمْ فَیُصَوِّبُ آرَاءَهُمْ جَمِیعاً وَ إِلَهُهُمْ وَاحِدٌ وَ نَبِیُّهُمْ وَاحِدٌ وَ کِتَابُهُمْ وَاحِدٌ أَ فَأَمَرَهُمُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ بِالِاخْتِلَافِ فَأَطَاعُوهُ أَمْ نَهَاهُمْ عَنْهُ فَعَصَوْهُ.

>الحکم للقرآن<

أَمْ أَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ دِیناً نَاقِصاً فَاسْتَعَانَ بِهِمْ عَلَی إِتْمَامِهِ أَمْ کَانُوا شُرَکَاءَ لَهُ فَلَهُمْ أَنْ یَقُولُوا وَ عَلَیْهِ أَنْ یَرْضَی أَمْ أَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ دِیناً تَامّاً فَقَصَّرَ الرَّسُولُ (صلی الله علیه وآله) عَنْ تَبْلِیغِهِ وَ أَدَائِهِ وَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ یَقُولُ ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَیْ‏ءٍ وَ فِیهِ تِبْیَانٌ لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ ذَکَرَ أَنَّ الْکِتَابَ یُصَدِّقُ بَعْضُهُ بَعْضاً وَ أَنَّهُ لَا اخْتِلَافَ فِیهِ فَقَالَ سُبْحَانَهُ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافاً کَثِیراً وَ إِنَّ الْقُرْآنَ ظَاهِرُهُ أَنِیقٌ وَ بَاطِنُهُ عَمِیقٌ لَا تَفْنَی عَجَائِبُهُ وَ لَا تَنْقَضِی غَرَائِبُهُ وَ لَا تُکْشَفُ الظُّلُمَاتُ إِلَّا بِهِ.

خطبه 018-نکوهش اختلاف عالمان 
دعوایی نسبت به یکی از احکام اجتماعی نزد عالمی می برند که با رای خود حکمی صادر می کند، پس همان دعوی را نزد دیگری می برند که او درست برخلاف رای اولی، حکم می دهد، سپس همه قضات نزد رییس خود که آنان را به قضاوت منصوب کرد، جمع می گردند، او رای همه را بر حق می شمارد!! مبانی وحدت امت اسلامی در صورتیکه خدایشان یکی، پیغمبرشان یکی، و کتابشان یکی است، آیا خدای سبحان، آنها را به اختلاف فرمود؟ که اطاعت کردند؟ یا آنها را از اختلاف پرهیز داد و معصیت خدا نمودند؟ آیا خدای سبحان، دین ناقصی فرستاد و در تکمیل آن از آنها استمداد کرده است؟ آیا آنها شرکاء خدایند که هر چه می خواهند در احکام دین بگویند، و خدا رضایت دهد؟ آیا خدای سبحان، دین کاملی فرستاد پس پیامبر (ص) در ابلاغ آن کوتاهی ورزید؟ در حالی که خدای سبحان می فرماید: (ما در قرآن چیزی را فروگذار نکردیم) و فرمود: (در قرآن بیان هر چیزی است) و یادآور شدیم که: بعض قرآن گواه بعض دیگر است و اختلافی در آن نیست. پس خدای سبحان فرمود: (اگر قرآن از طرف غیر خدا نازل می شد اختلافات زیادی در آن می یافتند) همانا قرآن دارای ظاهری زیبا، و باطنی ژرف و ناپیداست، مطالب شگفت آور آن تمام نمی شود، و اسرار نهفته آن پایان نمی پذیرد، و در تاریکیها بدون قرآن بر طرف نخواهد شد


«٩٠»بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ‌ أَنْفُسَهُمْ‌ أَنْ‌ یَکْفُرُوا بِما أَنْزَلَ‌ اللّهُ‌ بَغْیاً أَنْ‌ یُنَزِّلَ‌ اللّهُ‌ مِنْ‌ فَضْلِهِ‌ عَلى‌ مَنْ‌ یَشاءُ مِنْ‌ عِبادِهِ‌ فَباؤُ بِغَضَبٍ‌ عَلى‌ غَضَبٍ‌ وَ لِلْکافِرِینَ‌ عَذابٌ‌ مُهِینٌ‌ 

چه بد است آنچه که خویشتن را به آن بفروختند که از روى حسد،به آیاتى که خدا فرستاده بود کافر شدند(و گفتند:)که چرا خداوند از فضل خویش بر هرکس از بندگانش که بخواهد،(آیاتش را)نازل مى‌کند.پس به قهر پى در پى الهى گرفتار شدند و براى کافران،مجازاتى خوارکننده است. 

نکته‌ها: 

در این آیه،علّت کفر یهودیان به پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله بیان شده است.آنها حسادت مى‌ورزیدند که چرا بر یکى از افراد بنى اسرائیل،وحى نازل نشده است.و این حسادت و کفرورزى،بهاى بدى بود که خود را بدان فروختند. 

پیام‌ها: 

١-معیار ارزش دین مردم،به انگیزه‌هاى آنان است. «بِئْسَمَا اشْتَرَوْا. بَغْیاً» 

٢-گاهى حسد،مایه‌ى کفر است.بنى اسرائیل آرزو داشتند پیامبر موعود از نژاد آنان باشد و چون به آرزوى خود نرسیدند،حسادت ورزیده و کافر شدند. 

«بَغْیاً أَنْ‌ یُنَزِّلَ‌» 

٣-پیامبرى،فضل الهى است. «مِنْ‌ فَضْلِهِ‌ عَلى‌ مَنْ‌ یَشاءُ» ٤-نیتى انسان،تأثیرى در الطاف حکیمانه خداوند ندارد.خدا بهتر مى‌داند که رسالت خود را به عهده چه کسى بگذارد. «مَنْ‌ یَشاءُ» 

٥-بدترین معاملات آن است که انسان هستى خود را بدهد و غضب الهى را بخرد. «بِئْسَمَا اشْتَرَوْا. غَضَبٍ‌، عَذابٌ‌ مُهِینٌ‌» 


17-  و من کلام له (علیه السلام)

> فی صفة من یتصدی للحکم بین الأمة و لیس لذلک بأهل <

>و فیها أبغض الخلائق إلی اللّه صنفان <

>الصنف الأول:<

إنَّ أَبْغَضَ الْخَلَائِقِ إِلَی اللَّهِ رَجُلَانِ رَجُلٌ وَکَلَهُ اللَّهُ إِلَی نَفْسِهِ فَهُوَ جَائِرٌ عَنْ قَصْدِ السَّبِیلِ مَشْغُوفٌ بِکَلَامِ بِدْعَةٍ وَ دُعَاءِ ضَلَالَةٍ فَهُوَ فِتْنَةٌ لِمَنِ افْتَتَنَ بِهِ ضَالٌّ عَنْ هَدْیِ مَنْ کَانَ قَبْلَهُ مُضِلٌّ لِمَنِ اقْتَدَی بِهِ فِی حَیَاتِهِ وَ بَعْدَ وَفَاتِهِ حَمَّالٌ خَطَایَا غَیْرِهِ رَهْنٌ بِخَطِیئَتِهِ.

>الصنف الثانی :<

وَ رَجُلٌ قَمَشَ جَهْلًا مُوضِعٌ فِی جُهَّالِ الْأُمَّةِ عَادٍ فِی أَغْبَاشِ الْفِتْنَةِ عَمٍ بِمَا فِی عَقْدِ الْهُدْنَةِ قَدْ سَمَّاهُ أَشْبَاهُ النَّاسِ عَالِماً وَ لَیْسَ بِهِ بَکَّرَ فَاسْتَکْثَرَ مِنْ جَمْعٍ مَا قَلَّ مِنْهُ خَیْرٌ مِمَّا کَثُرَ حَتَّی إِذَا ارْتَوَی مِنْ مَاءٍ آجِنٍ وَ اکْتَثَرَ مِنْ غَیْرِ طَائِلٍ جَلَسَ بَیْنَ النَّاسِ قَاضِیاً ضَامِناً لِتَخْلِیصِ مَا الْتَبَسَ عَلَی غَیْرِهِ فَإِنْ نَزَلَتْ بِهِ إِحْدَی الْمُبْهَمَاتِ هَیَّأَ لَهَا حَشْواً رَثًّا مِنْ رَأْیِهِ ثُمَّ قَطَعَ بِهِ فَهُوَ مِنْ لَبْسِ الشُّبُهَاتِ فِی مِثْلِ نَسْجِ الْعَنْکَبُوتِ لَا یَدْرِی أَصَابَ أَمْ أَخْطَأَ فَإِنْ أَصَابَ خَافَ أَنْ یَکُونَ قَدْ أَخْطَأَ وَ إِنْ أَخْطَأَ رَجَا أَنْ یَکُونَ قَدْ أَصَابَ جَاهِلٌ خَبَّاطُ جَهَالَاتٍ عَاشٍ رَکَّابُ عَشَوَاتٍ لَمْ یَعَضَّ عَلَی الْعِلْمِ

بِضِرْسٍ قَاطِعٍ یَذْرُو الرِّوَایَاتِ ذَرْوَ الرِّیحِ الْهَشِیمَ لَا مَلِیٌّ وَ اللَّهِ بِإِصْدَارِ مَا وَرَدَ عَلَیْهِ وَ لَا أَهْلٌ لِمَا قُرِّظَ بِهِ لَا یَحْسَبُ الْعِلْمَ فِی شَیْ‏ءٍ مِمَّا أَنْکَرَهُ وَ لَا یَرَی أَنَّ مِنْ وَرَاءِ مَا بَلَغَ مَذْهَباً لِغَیْرِهِ وَ إِنْ أَظْلَمَ عَلَیْهِ أَمْرٌ اکْتَتَمَ بِهِ لِمَا یَعْلَمُ مِنْ جَهْلِ نَفْسِهِ تَصْرُخُ مِنْ جَوْرِ قَضَائِهِ الدِّمَاءُ وَ تَعَجُّ مِنْهُ الْمَوَارِیثُ إِلَی اللَّهِ أَشْکُو مِنْ مَعْشَرٍ یَعِیشُونَ جُهَّالًا وَ یَمُوتُونَ ضُلَّالًا لَیْسَ فِیهِمْ سِلْعَةٌ أَبْوَرُ مِنَ الْکِتَابِ إِذَا تُلِیَ حَقَّ تِلَاوَتِهِ وَ لَا سِلْعَةٌ أَنْفَقُ بَیْعاً وَ لَا أَغْلَی ثَمَناً مِنَ الْکِتَابِ إِذَا حُرِّفَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَ لَا عِنْدَهُمْ أَنْکَرُ مِنَ الْمَعْرُوفِ وَ لَا أَعْرَفُ مِنَ الْمُنْکَرِ.

خطبه 017-داوران ناشایست 
شناخت بدترین انسانها
دشمن ترین آفریده ها، نزد خدا دو نفرند، مردی که خدا او را به حال خود گذاشته، و از راه راست دور افتاده است، دل او شیفته بدعت، و مردم را گمراه کرده، به فتنه انگیزی می کشاند، و راه رستگاری گذشتگان را گم کرده، و طرفداران خود و آیندگان را گمراه ساخته است، بار گناه دیگران را بر دوش کشیده، و گرفتار زشتیهای خود نیز می باشد. و مردی که مجهولاتی به هم بافته، و در میان انسانهای نادان امت، جایگاهی پیدا کرده است. در تاریکیهای فتنه فرو رفته، و از مشاهده صلح و صفا کور است، آدم نماها او را عالم نامیدند که نیست، چیزی را بسیار جمع آوری می کند که اندک آن به از بسیار است، تا آنکه از آب گندیده سیراب شود، و دانش و اطلاعات بیهوده فراهم آورد. روانشناسی مدعیان دروغین قضاوت در میان مردم با نام قاضی به داوری می نشیند، و حل مشکلات دیگری را به عهده می گیرد، پس اگر مشکلی پیش آید، با حرفهای پوچ و توخالی، و رای و نظر دروغین، آماده رفع آن می شود. سپس اظهارات پوچ خود را باور می کند، عنکبوتی را می ماند که در شبهات و بافته های تار خود چسبیده، نمی داند که درست حکم کرده یا برخطاست؟ اگر بر صواب باشد می ترسد که خط 
ا کرده، و اگر بر خطاست، امید دارد که رای او درست باشد. نادانی است که راه جهالت می پوید، کوری است که در تاریکی گمشده خود را می جوید، از روی علم و یقین سخن نمی گوید، روایات را بدون آگاهی نقل می کند، چون تندبادی که گیاهان خشک را بر باد دهد، روایات را زیر و رو می کند، که بی حاصل است. به خدا سوگند نه راه صدور حکم مشکلات را می داند، و نه برای منصب قضاوت اهلیت دارد، آنچه را که نپذیرد علم به حساب نمی آورد، و جز راه و رسم خویش، مذهبی را حق نمی داند، اگر حکمی را نداند آن را می پوشاند تا نادانی او آشکار نشود، خون بی گناهان از حکم ظالمانه او در جوشش، و فریاد میراث بر باد رفتگان بلند است. به خدا شکایت می کنم از مردمی که در جهالت زندگی می کنند، و با گمراهی می میرند، در میان آنها، کالایی خوارتر از قرآن نیست، اگر آن را آنگونه که باید بخوانند، و متاعی سودآورتر، گرانبهاتر از قرآن نیست، اگر آن را تحریف کنند، و در نزد آنان، چیزی زشت تر از معروف، و نیکوتر از منکر نیست


«٨٩»وَ لَمّا جاءَهُمْ‌ کِتابٌ‌ مِنْ‌ عِنْدِ اللّهِ‌ مُصَدِّقٌ‌ لِما مَعَهُمْ‌ وَ کانُوا مِنْ‌ قَبْلُ‌ یَسْتَفْتِحُونَ‌ عَلَى الَّذِینَ‌ کَفَرُوا فَلَمّا جاءَهُمْ‌ ما عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ‌ فَلَعْنَةُ‌ اللّهِ‌ عَلَى الْکافِرِینَ‌ 

و چون از طرف خداوند،آنان را کتابى(قرآن)آمد که مؤیّد آن نشانه‌هایى است که نزد آنهاست و پیش از این به خود نوید مى‌دادند(که با کمک کتاب و پیامبر جدید)بر دشمنان پیروز گردند،اما چون آنچه(از کتاب و پیامبر که از قبل)شناخته بودند،نزد آنان آمد به او کافر شدند،پس لعنت خدا بر کافران باد. 

نکته‌ها: 

این آیه،صحنه‌ى دیگرى از لجاجت‌ها و هواپرستى‌هاى یهود را مطرح مى‌کند که آنها براساس بشارت‌هاى تورات،منتظر ظهور پیامبر بودند و حتّى به همدیگر نوید پیروزى مى‌دادند و به فرموده امام صادق علیه السلام یکى از دلایل اقامت آنها در مدینه این بود که آنها مى‌دانستند آن شهر،محلّ‌ هجرت پیامبر است و به همین سبب از پیش در آنجا سکنى گزیده بودند،ولى بعد از ظهور پیامبر اسلام،با آنکه نشانه‌هاى وى را موافق با آنچه در تورات بود یافتند،کفر ورزیدند. ١

پیام‌ها: 

١-ادیان الهى،یکدیگر را تصدیق مى‌کنند،نه آنکه در برابر هم باشند.«مصدقا» 

٢-به هر استقبالى نباید تکیه کرد.با آنکه یهودیان در انتظار پیامبر صلى الله علیه و آله سالیانى در مدینه سکنى گزیدند،ولى در عمل کفر ورزیدند. ١«کانُوا مِنْ‌ قَبْلُ‌. کَفَرُوا بِهِ‌» 

٣-شناخت حقّ‌ و علم به آن کافى نیست.چه‌بسا افرادى که حقّ‌ را فهمیدند،ولى به خاطر لجاجت کافر شدند. «فَلَمّا جاءَهُمْ‌ ما عَرَفُوا کَفَرُوا» 


#حدیث_مهدوی


امام حسن عسگری(ع)




«اسماعیل بن علی نوبختی می گوید: در آخرین روزهای زندگی امام حسن عسکری علیه‌السلام به محضر آن حضرت مشرف شدم، آقازاده ی گرامی، پدر بزرگوارش را کمک می کرد، تا وضو بگیرد، چون در اثر بیماری (مسموم بودن) خود قدرت نداشت. آقازاده ی گرامی بر سر مبارک و پاهای شریف آقا، مسح کرد چون کار وضو به پایان رسید، امام علیه‌السلام خطاب به نور دیده ی گرامی فرمود:«ابشر یا بنی! فانت صاحب امان، و انت المهدی، و انت حجة الله فی ارضه، و انت ولدی و وصیی، و انا ولدتک، و انت «م. ح. م. د» بن الحسین بن علی بن محمد بن علی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب، علیهم السلام. ولدک رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم و انت خاتم الأوصیاء الأئمة الطاهرین، و بشر بک رسول الله و سماک و کناک بذلک عهد الی ابی عن آبائک الطاهرین».«مژده باد فرزندم! که تو «صاحب امان» هستی، تو «مهدی» هستی، تو «حجت خدا در روی زمین» هستی، تو پسر من و جانشین من هستی، من تو را آوردم. تو «م. ح. م. د» پسر حسن، پسر علی، پسر محمد، پسر علی، پسر موسی، پسر جعفر، پسر محمد، پسر علی، پسر حسین، پسر علی، پسر ابوطالب (که درود خدا بر همه شان باد) هستی. تو پسر رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم هستی، تو آخرین وصی، از امامان طیب و طاهر هستی، رسول گرامی (صلی الله علیه وآله وسلم) برای تو بشارت داده، هم او نام و کنیه ات را بیان فرموده، و آن را توسط یکایک پدرانت با پدرم پیمان بسته است».«اسماعیل نوبختی می گوید: چون سخنان امام حسن عسکری علیه‌السلام پایان یافت، در همان ساعت، جان به جان آفرین تسلیم کرد». [24]


اثباة الهدی/ ج3/ ص509


21-  و من خطبة له (علیه السلام)

> و هی کلمة جامعة للعظة و الحکمة <

فَإِنَّ الْغَایَةَ أَمَامَکُمْ وَ إِنَّ وَرَاءَکُمُ السَّاعَةَ تَحْدُوکُمْ تَخَفَّفُوا

تَلْحَقُوا فَإِنَّمَا یُنْتَظَرُ بِأَوَّلِکُمْ آخِرُکُمْ.

# قال السید الشریف : أقول إن هذا الکلام لو وزن بعد کلام الله سبحانه و بعد کلام رسول الله (صلی الله علیه وآله) بکل کلام لمال به راجحا و برز علیه سابقا.فأما قوله (علیه السلام) تخففوا تلحقوا فما سمع کلام أقل منه مسموعا و لا أکثر منه محصولا و ما أبعد غورها من کلمة و أنقع نطفتها من حکمة و قد نبهنا فی کتاب الخصائص علی عظم قدرها و شرف جوهرها.#

خطبه 021-در توجه به قیامت 

راه رستگاری قیامت پیش روی شما و مرگ در پشت سر، شما را می راند، سبکبار شوید تا برسید، همانا آنان که رفتند در انتظار رسیدن شمایند. (این سخن امام (ع) پس از سخن خدا و پیامبر (ص) با هر سخنی سنجیده شود بر آن برتری دارد و از آن پیشی می گیرد و از جمله (سبکبار شوید تا برسید) کلامی کوتاهتر و پر معنی تر از آن شنیده نشده چه کلمه ژرف و بلندی؟ چه جمله پر معنی و حکمت آمیزی است؟ که تشنگی را با آب حکمت می زداید ما عظمت و شرافت این جمله را در کتاب خود به نام (الخصائص) بیان کرده ایم)



«٩٣»وَ إِذْ أَخَذْنا مِیثاقَکُمْ‌ وَ رَفَعْنا فَوْقَکُمُ‌ الطُّورَ خُذُوا ما آتَیْناکُمْ‌ بِقُوَّةٍ‌ وَ اسْمَعُوا قالُوا سَمِعْنا وَ عَصَیْنا وَ أُشْرِبُوا فِی قُلُوبِهِمُ‌ الْعِجْلَ‌ بِکُفْرِهِمْ‌ قُلْ‌ بِئْسَما یَأْمُرُکُمْ‌ بِهِ‌ إِیمانُکُمْ‌ إِنْ‌ کُنْتُمْ‌ مُؤْمِنِینَ‌ 

و(یاد کنید)آنگاه که از شما پیمان گرفتیم و کوه طور را بر فراز شما بالا بردیم(و گفتیم:)دستوراتى که به شما داده‌ایم،محکم بگیرید و گوش دهید (و عمل کنید.امّا آنان)گفتند:شنیدیم و نافرمانى کردیم،و به سبب کفرشان به(پرستش)گوساله دل‌باختند.بگو اگر ادّعاى ایمان دارید، (بدانید که)ایمانتان شما را به بد چیزى فرمان مى‌دهد. نکته‌ها: 

آخرین حرف یهودیان این بود که اگر پیامبرى از بنى اسرائیل نباشد،به او ایمان نمى‌آوریم و تنها کتابى را که بر خودمان نازل شده باشد،قبول داریم. 

قرآن چند نمونه از دروغهاى آنها را بیان مى‌کند:نمونه اوّل در آیه قبل بود که فرمود:شما اگر در این ادّعا راستگو هستید،پس چرا به موسى پشت کرده و به سراغ گوساله‌پرستى رفتید؟! نمونه دوّم همین آیه است که مى‌فرماید:از شما پیمان گرفتیم و کوه طور را بالاى سر شما قرار دادیم و گفتیم:با کمال قدرت قوانین آسمانى تورات را بگیرید و گوش داده و عمل کنید،امّا شما گفتید:ما قوانین را مى‌شنویم،ولى عمل نمى‌کنیم.حال اگر به قرآن و پیامبر اسلام ایمان نمى‌آورید به این بهانه که محمد صلى الله علیه و آله از ما نیست و قرآن بر بنى اسرائیل نازل نشده است،پس چرا با موسى و تورات او آن‌چنان برخورد کردید؟! 

قرآن راز عدم اعتقاد آنان را چنین بیان مى‌کند:آنها به خاطر کفرشان،دلهایشان از علاقه به گوساله سیراب شده و جایى براى تفکّر و ایمان نمانده بود. 

اگر بنى اسرائیل در ادّعایشان صادق هستند که هرچه بر ما نازل شود به آن ایمان مى‌آوریم، پس این جنایت را که در پرونده‌ى آنان هست،چگونه توجیه مى‌کنند؟آیا گوساله‌پرستى، پیامبرکشى و پیمان‌شکنى،جزو ایمان است‌؟! 

پیام‌ها: 

١-میثاق گرفتن،یکى از عوامل و انگیزه‌هاى عمل است. «وَ إِذْ أَخَذْنا مِیثاقَکُمْ‌» 

٢-حفظ‍‌ دست‌آوردهاى انقلاب الهى،هرچند به قیمت تهدید باشد،لازم است. 

«رَفَعْنا فَوْقَکُمُ‌» 

٣-انجام احکام و دستورات الهى،نیازمند قدرت،جدّیّت،عشق و تصمیم است و با شوخى و تشریفات،سازگارى ندارد.دیندارى،با ضعف و مسامحه و سازشکارى سازگار نیست. «خُذُوا ما آتَیْناکُمْ‌ بِقُوَّةٍ‌» 

٤-عشق و علاقه‌ى مُفرِط‍‌،خطرناک است.اگر دل انسان از علاقه به چیزى پر شود،حاضر نمى‌شود حقایق را بپذیرد. ١«أُشْرِبُوا فِی قُلُوبِهِمُ‌ الْعِجْلَ‌» 

٥-رفتار،بهترین بیانگر افکار و عقاید انسان است. «بِئْسَما یَأْمُرُکُمْ‌ بِهِ‌ إِیمانُکُمْ‌» 


#حدیث_مهدوی


امام صادق


«اذا اجتمعت ثلاثة اسماء متوالیة: محمد و علی و الحسن فالرابع القائم (علیه‌السلام)».


-«هنگامی که سه نام: محمد و علی و حسن (علیه‌السلام)، پشت سر هم قرار گرفت، چهارمی آنها قائم (ارواحنا فداه) می باشد».


کمال الدین صدوق/ ص333


20-  و من کلام له (علیه السلام)

> و فیه ینفر من الغفلة و ینبه إلی الفرار للّه <

فَإِنَّکُمْ لَوْ قَدْ عَایَنْتُمْ مَا قَدْ عَایَنَ مَنْ مَاتَ مِنْکُمْ لَجَزِعْتُمْ وَ وَهِلْتُمْ وَ سَمِعْتُمْ وَ أَطَعْتُمْ وَ لَکِنْ مَحْجُوبٌ عَنْکُمْ مَا قَدْ عَایَنُوا وَ قَرِیبٌ مَا یُطْرَحُ الْحِجَابُ وَ لَقَدْ بُصِّرْتُمْ إِنْ أَبْصَرْتُمْ وَ أُسْمِعْتُمْ إِنْ سَمِعْتُمْ وَ هُدِیتُمْ إِنِ اهْتَدَیْتُمْ وَ بِحَقٍّ أَقُولُ لَکُمْ لَقَدْ جَاهَرَتْکُمُ الْعِبَرُ وَ زُجِرْتُمْ بِمَا فِیهِ مُزْدَجَرٌ وَ مَا یُبَلِّغُ عَنِ اللَّهِ بَعْدَ رُسُلِ السَّمَاءِ إِلَّا الْبَشَرُ

خطبه 020-در منع از غفلت 
علل پنهان بودن اسرار پس از مرگ 
آنچه را که مردگان دیدند اگر شما می دیدید، ناشکیبا بودید، و می ترسیدید، و می شنیدید و فرمان می بردید، ولی آنچه آنها مشاهده کردند بر شما پوشیده است، و نزدیک است که پرده ها فرو افتد. گر چه حقیقت را به شما نیز نشان دادند، اگر بدرستی بنگرید، و ندای حق را به شما شنواندند. اگر به خوبی بشنوید، و به راه راست هدایتتان کردند. اگر هدایت بپذیرید، راست می گویم، مطالب عبرت آموز اندرزدهنده را آشکارا دیدید، و از حرام الهی نهی شدید، و پس از فرشتگان آسمانی، هیچ کس جز انسان، فرمان خداوند را ابلاغ نمی کند.


«٩٢»وَ لَقَدْ جاءَکُمْ‌ مُوسى‌ بِالْبَیِّناتِ‌ ثُمَّ‌ اتَّخَذْتُمُ‌ الْعِجْلَ‌ مِنْ‌ بَعْدِهِ‌ وَ أَنْتُمْ‌ ظالِمُونَ‌ 

و همانا موسى( آن‌همه)معجزات براى شما آورد،ولى شما پس از(غیاب) او گوساله را(به خدایى)گرفتید،در حالى که ستمکار بودید. 

نکته‌ها: 

شاهد زنده‌ى دیگر بر اینکه شما عرب بودن محمد صلى الله علیه و آله را فقط‍‌ بهانه قرار داده‌اید تا به او ایمان نیاورید،این است که با آنکه حضرت موسى علیه السلام برجسته ترین پیامبر از نژاد شما بود و آن‌همه دلایل روشن و معجزات براى شما آورد،ولى همین‌که چند شبى براى مناجات و گرفتن تورات به کوه طور رفت،به سراغ گوساله‌پرستى رفتید و تمام زحمات موسى علیه السلام را بر باد داده و بر خویشتن ستم کردید. 

پیام‌ها: 

١-ذکر سوابق،زمینه را براى قضاوت درست فراهم مى‌کند. «اِتَّخَذْتُمُ‌ الْعِجْلَ‌» 

٢-بازگشت به شرک و جاهلیّت،ظلمى به خود و نسلهاى بعد است. «أَنْتُمْ‌ ظالِمُونَ‌» 


ضیافتی در پیش است، همه دعوتند، خوانی گسترده انتظار میهمانان را می کشد، آنکه دعوت را بپذیرد از این بساط بهره ها می برد و می تواند توشه او تا قیامت باشد، خوشا به سعادت آنکه رضایت میزبان را از این سفره برچیند. 


ولی جنس این ضیافت متفاوت است؛ رضایت میزبان در گرو ی مبارزه طلبیدن نفس میهمان است، مهمان باید بر خواسته های نفسانی چشم بپوشد، باید از خواب شیرین بگذرد و خود را مهیای آداب میهمانی کند، در طی روز بر گرسنگی و تشنگی غلبه کند، چشم از حرام بپوشد، زبان از بیهوده گویی و تهمت و غیبت و . ببندد، باید در حال مراقبه ی رفتار و گفتارش باشد تا مرتکب حرامی نشود و عمل به آن چه سخت و دشوار است. 


"إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّی  

نفس امر کننده به بدی است مگر این که‏ پروردگارم رحمت آورد" 

سوره یوسف آیه 53 


ولی اینجا میزبان خداست حی لایزال، کریم و مهربان، عشقی لایتناهی که باز با مهرورزی به روی بندگانش آغوش گشوده، همو که نفس های روزه دار را تسبیح برمی شمرد و خوابش را جزو عبادات می داند، اعمال روزه دار در آستانش پذیرفته و دعاهایشان اجابت شده است، درب عفو و مغفرتش به روی آنها باز است، تلاوت هر آیه از کلام نور، برایش حکم تلاوت ختم قرآن دارد و افطاری دادن به یک دانه خرما و پیشانی بر آستانش ساییدن پاداشی چندین برابر دارد.  

این مهر نهایت ندارد؛ به روزه دارش مژده داده، لحظه لحظه ماه را با نگاههای کریمانه و رحیمانه اش همراه اوست. به ملائکه فرمان داده شبانه روز برایش طلب مغفرت کنند، بهشت را فرموده خود را برای روزه داران آذین کند، رایحه دهان روزه دار برایش رایحه ای خوشبو است و ماه مامور شده با محو تمام گناهان روزه دار پایان یابد. 

تا در پایان ماه کریم، هر کس به فراخور حال و ساحت معنوی که از این خوان برگرفته، پاسبانی نفس خیرگریز خویش را به دست گرفته و مقرب آستان حریمش  گردد. 

فرا رسیدن ماه رمضان کریم برهمگان خجسته باد.  


فرازی از دعایرابوحمزه ثمالی: 

«ای خدای من! من امید به تو را بر امید به غیر تو ترجیح دادم. پناه آوردن به تو را جایگزین پناه بردن به دیگران کردم و می‌دانم اگر کسی به سوی تو بیاید، راه نزدیک است. .» 


24-  و من خطبة له (علیه السلام)

> و هی کلمة جامعة له، فیها تسویغ قتال المخالف، و الدعوة إلی طاعة اللّه، و الترقی فیها لضمان الفوز <

وَ لَعَمْرِی مَا عَلَیَّ مِنْ قِتَالِ مَنْ خَالَفَ الْحَقَّ وَ خَابَطَ الْغَیَّ مِنْ إِدْهَانٍ وَ لَا إِیهَانٍ فَاتَّقُوا اللَّهَ عِبَادَ اللَّهِ وَ فِرُّوا إِلَی اللَّهِ مِنَ اللَّهِ وَ امْضُوا فِی الَّذِی نَهَجَهُ لَکُمْ وَ قُومُوا بِمَا عَصَبَهُ بِکُمْ فَعَلِیٌّ ضَامِنٌ لِفَلْجِکُمْ آجِلًا إِنْ لَمْ تُمْنَحُوهُ عَاجِلًا.

خطبه 024-برانگیختن مردم به پیکار 
ضرورت آمادگی برای جهاد 
سوگند به جان خودم، در مبارزه با مخالفان حق، و آنان که در گمراهی و فساد غوطه ورند، یک لحظه مدارا و سستی نمی کنم. پس ای بندگان خدا! از خدا بترسید، و از خدا، به سوی خدا فرار کنید، و از راهی که برای شما گشوده بروید، و وظائف و مقرراتی که برای شما تعیین کرده بپا دارید، اگر چنین باشید، علی (ع) ضامن پیروزی شما در آینده می باشد گرچه هم اکنون به دست نیاورید.


#حدیث_مهدوی


کلام امام زمان


إنّ فضل الدّعاء والتسبیح بعد الفرائض علی الدّعاء بعقیب النّوافل کفضل الفرائض علی النوافل


ای شیعه ما 

فضیلت تعقیب دعا و تسبیح بعد از نمازهای واجب نسبت به بعد از نمازهای مستحبی همانند فضیلت نماز واجب بر نماز مستحب می‌باشد.


منابع:الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی) / ج 2 / 487 / ذکر طرف مما خرج أیضا عن صاحب امان ع من المسائل الفقهیة و غیرها فی التوقیعات على أیدی الأبواب الأربعة و غیرهم . ص : 479وسائل الشیعة / ج 6 / 490 / 31 - باب جواز تأخیر التعقیب و سجدة الشکر عن نوافل المغرب و تقدیمهما علیها و استحباب اختیار تقدیمهما على النوافل . ص : 489بحار الأنوار (ط - بیروت) / ج 53 / 161 / باب 31 ما خرج من توقیعاته ع . ص : 150بحار الأنوار (ط - بیروت) / ج 83 / 194 / باب 44 سجدة الشکر و فضلها و ما یقرأ فیها و آدابها . ص : 194


#حدیث_مهدوی


امام محمد باقر(ع)




«عبدالله بن عطا می گوید: به خدمت امام باقر علیه‌السلام شرفیاب شدم و عرض کردم: شیعیان شما در عراق بسیار فراوانند و در میان اهل بیت پیامبر کسی همانند شما نیست. فرمود: ای عبدالله! سخنان اراذل و اوباش را در مغز خود وارد کرده ای، به خدا سوگند صاحب شما من نیستم. پرسیدم:پس صاحب ما چه کسی است؟ فرمود:-«انظر من یخفی علی الناس ولادته فهو صاحبکم».-«نگاه کن، کسی که ولادتش بر مردم پوشیده بماند او صاحب شماست».


اعلام الوری/ ص402


#حدیث_مهدوی


حضرت فاطمه زهرا(س)


«یا فاطمه والذی بعثنی بالحق، ان منهما مهدی هذه الأمة، اذا صارت الدنیا هرجا و مرجا و تظاهرت الفتن و تقطعت السبل و اغار بعضهم علی بعض، فلا کبیر یرحم صغیرا و لا صغیر یوقر کبیرا فیبعث الله عزوجل عند ذلک من یفتح حصون الضلالة: و قلوبا غلفا یقوم بالدین فی آخر امان کما قمت به فی اول امان و یملأ الأرض عدلا کما ملئت جورا».


حضرت زهرا می فرمایند پدرم به من فرمودند: «ای فاطمه! سوگند به خداوندی که مرا به حق برانگیخت، مهدی این امت از این دو (حسن و حسین) می باشد [مادر امام باقر فرزند امام حسن و پدر ایشان فرزند امام حسین هستند]. چون دنیا پر از هرج و مرج شد، فتنه ها همه جا را گرفت، راه‌ها  نا امن شد، گروهی بر گروهی شبیخون زدند، بزرگان بر زیردستان ترحم نکردند، کوچک‌ها احترام بزرگان را رعایت نکردند، خداوند در چنین زمان کسی را می فرستد که قلعه های ضلالت را فتح می کند و دل‌های بسته را می گشاید و دین را در آخر امان به پا می دارد، چنانکه من در اول زمان به پا داشتم. زمین را پر از عدل و داد کند، چنانکه پر از ستم شده باشد».


ذخائر العقبی/ ص136 و اربعین ابونعیم/ حدیث5


26-  و من خطبة له (علیه السلام)

> و فیها یصف العرب قبل البعثة ثم یصف حاله قبل البیعة له <

>العرب قبل البعثة<

إِنَّ اللَّهَ بَعَثَ مُحَمَّداً (صلی الله علیه وآله) نَذِیراً لِلْعَالَمِینَ وَ أَمِیناً عَلَی التَّنْزِیلِ وَ أَنْتُمْ مَعْشَرَ الْعَرَبِ عَلَی شَرِّ دِینٍ وَ فِی شَرِّ دَارٍ مُنِیخُونَ بَیْنَ حِجَارَةٍ خُشْنٍ وَ حَیَّاتٍ صُمٍّ تَشْرَبُونَ الْکَدِرَ وَ تَأْکُلُونَ الْجَشِبَ وَ تَسْفِکُونَ دِمَاءَکُمْ وَ تَقْطَعُونَ أَرْحَامَکُمْ الْأَصْنَامُ فِیکُمْ مَنْصُوبَةٌ وَ الْآثَامُ بِکُمْ مَعْصُوبَةٌ.

>و منها صفته قبل البیعة له<

فَنَظَرْتُ فَإِذَا لَیْسَ لِی مُعِینٌ إِلَّا أَهْلُ بَیْتِی فَضَنِنْتُ بِهِمْ عَنِ الْمَوْتِ وَ أَغْضَیْتُ عَلَی الْقَذَی وَ شَرِبْتُ عَلَی الشَّجَا وَ صَبَرْتُ عَلَی أَخْذِ الْکَظَمِ وَ عَلَی أَمَرَّ مِنْ طَعْمِ الْعَلْقَمِ 

>و منها :< وَ لَمْ یُبَایِعْ حَتَّی شَرَطَ أَنْ یُؤْتِیَهُ عَلَی الْبَیْعَةِ ثَمَناً فَلَا ظَفِرَتْ یَدُ الْبَائِعِ وَ خَزِیَتْ أَمَانَةُ الْمُبْتَاعِ فَخُذُوا لِلْحَرْبِ أُهْبَتَهَا وَ أَعِدُّوا لَهَا عُدَّتَهَا فَقَدْ شَبَّ لَظَاهَا وَ عَلَا سَنَاهَا وَ اسْتَشْعِرُوا الصَّبْرَ فَإِنَّهُ أَدْعَی إِلَی النَّصْرِ.

خطبه 026-اعراب پیش از بعثت 
شناخت فرهنگ جاهلیت 
خداوند، پیامبر اسلام، حضرت محمد (ص) را هشداردهنده جهانیان مبعوث فرمود، تا امین و پاسدار وحی الهی باشد، آنگاه که شما ملت عرب، بدترین دین را داشته، و در بدترین خانه زندگی می کردید، میان غارها، سنگهای خشن و مارهای سمی خطرناک فاقد شنوایی، بسر می بردید، آبهای آلوده می نوشیدید. و غذاهای ناگوار می خوردید، خون یکدیگر را به ناحق می ریختید، و پیوند خویشاوندی را می بریدید، بتها میان شما پرستش می شد، و مفاسد و گناهان، شما را فرا گرفته بود. 
مظلومیت و تنهایی علی (ع) پس از وفات پیامبر (ص) و بی وفایی یاران به اطراف خود نگاه کرده یاوری جز اهل بیت خود ندیدم، (که اگر یاری کنند، کشته خواهند شد و به مرگ آنان رضایت ندادم) چشم پر از خار و خاشاک را ناچار فرو بستم، و با گلویی که استخوان شکسته در آن گیر کرده بود جام تلخ حوادث را نوشیدم، و خشم خویش فرو خوردم، و بر نوشیدن جام تلخ تر از گیاه حنظل، شکیبایی نمودم. (قسمت دیگری از همین خطبه:) 
معرفی عمروعاص و ضرورت آمادگی نظامی عمروعاص با معاویه بیعت نکرد. مگر آنکه شرط کرد تا برای بیعت درهم و دینار فراوان بگیرد، که در این معامله شوم، دست فروشنده هرگز به پیروزی نرسد و سرمایه خریدار به رسوایی کشانده شود. ای مردم کوفه، آماده پیکار شوید، و ساز و برگ جنگ فراهم آورید، زیرا که آتش جنگ زبانه کشیده و شعله های آن بالا گرفته است، صبر و استقامت را شعار خویش سازید که پیروزی می آورد


«٩٨»مَنْ‌ کانَ‌ عَدُوًّا لِلّهِ‌ وَ مَلائِکَتِهِ‌ وَ رُسُلِهِ‌ وَ جِبْرِیلَ‌ وَ مِیکالَ‌ فَإِنَّ‌ اللّهَ‌ عَدُوٌّ لِلْکافِرِینَ‌ 

هرکه دشمن خدا و فرشتگان و پیامبران او و جبرئیل و میکائیل باشد (کافر است و بداند که)خداوند دشمن کافران است. 

پیام‌ها: 

١-ایمان و تولّى،نسبت به همه‌ى مقدّسات لازم است. «لِلّهِ‌ وَ مَلائِکَتِهِ‌ وَ رُسُلِهِ‌» 

٢-دشمنى با انبیا و اولیا،کفر و دشمنى با خداوند است. «فَإِنَّ‌ اللّهَ‌ عَدُوٌّ لِلْکافِرِینَ‌» 

٣-همه فرشتگان،در یک‌مرتبه و سطح نیستند. «مَلائِکَتِهِ‌. جِبْرِیلَ‌ وَ مِیکالَ‌» (از میان فرشتگان،تنها از جبرئیل و میکائیل نام برده شده است.) 


25-  و من خطبة له (علیه السلام)

> و قد تواترت علیه الأخبار باستیلاء أصحاب معاویة علی البلاد و قدم علیه عاملاه علی الیمن و هما عبید الله بن عباس و سعید بن نمران لما غلب علیهما بسر بن أبی أرطاة فقام (علیه السلام) علی المنبر ضجرا بتثاقل أصحابه عن الجهاد و مخالفتهم له فی الرأی فقال <

مَا هِیَ إِلَّا الْکُوفَةُ أَقْبِضُهَا وَ أَبْسُطُهَا إِنْ لَمْ تَکُونِی إِلَّا أَنْتِ تَهُبُّ أَعَاصِیرُکِ فَقَبَّحَکِ اللَّهُ وَ تَمَثَّلَ بِقَوْلِ الشَّاعِرِ :

لَعَمْرُ أَبِیکَ الْخَیْرِ یَا عَمْرُو إِنَّنِی * عَلَی وَضَرٍ مِنْ ذَا الْإِنَاءِ قَلِیلِ

>ثُمَّ قَالَ (علیه السلام) :< أُنْبِئْتُ بُسْراً قَدِ اطَّلَعَ الْیَمَنَ وَ إِنِّی وَ اللَّهِ لَأَظُنُّ أَنَّ هَؤُلَاءِ الْقَوْمَ سَیُدَالُونَ مِنْکُمْ بِاجْتِمَاعِهِمْ عَلَی بَاطِلِهِمْ وَ تَفَرُّقِکُمْ عَنْ حَقِّکُمْ وَ بِمَعْصِیَتِکُمْ إِمَامَکُمْ فِی الْحَقِّ وَ طَاعَتِهِمْ إِمَامَهُمْ فِی الْبَاطِلِ وَ بِأَدَائِهِمُ الْأَمَانَةَ إِلَی صَاحِبِهِمْ وَ خِیَانَتِکُمْ وَ بِصَلَاحِهِمْ فِی بِلَادِهِمْ وَ فَسَادِکُمْ فَلَوِ ائْتَمَنْتُ أَحَدَکُمْ عَلَی قَعْبٍ لَخَشِیتُ أَنْ یَذْهَبَ بِعِلَاقَتِهِ اللَّهُمَّ إِنِّی قَدْ مَلِلْتُهُمْ وَ مَلُّونِی وَ سَئِمْتُهُمْ وَ سَئِمُونِی فَأَبْدِلْنِی بِهِمْ خَیْراً مِنْهُمْ وَ أَبْدِلْهُمْ بِی شَرّاً مِنِّی اللَّهُمَّ مِثْ قُلُوبَهُمْ کَمَا یُمَاثُ الْمِلْحُ فِی الْمَاءِ أَمَا وَ اللَّهِ لَوَدِدْتُ أَنَّ لِی بِکُمْ أَلْفَ فَارِسٍ مِنْ بَنِی فِرَاسِ بْنِ غَنْمٍ.

هُنَالِکَ لَوْ دَعَوْتَ أَتَاکَ مِنْهُمْ * فَوَارِسُ مِثْلُ أَرْمِیَةِ الْحَمِیمِ

ثُمَّ نَزَلَ (علیه السلام) مِنَ الْمِنْبَرِ.

# قال السید الشریف : أقول الأرمیة جمع رمیّ و هو السحاب و الحمیم هاهنا وقت الصیف و إنما خص الشاعر سحاب الصیف بالذکر لأنه أشد جفولا و أسرع خفوفا لأنه لا ماء فیه و إنما ی السحاب ثقیل السیر لامتلائه بالماء و ذلک لا ی فی الأکثر إلا زمان الشتاء و إنما أراد الشاعر وصفهم بالسرعة إذا دعوا و الإغاثة إذا استغیثوا و الدلیل علی ذلک قوله : " هنالک لو دعوت أتاک منهم."#

خطبه 025-رنجش از یاران سست 
علل شکست ملتها (علل شکست کوفیان و پیروزی شامیان) 
اکنون جز شهر کوفه در دست من باقی نمانده است، که آن را بگشایم یا ببندم ای کوفه اگر فقط تو مرا باشی، آن هم برابر این همه مصیبتها و طوفانها!! چهره ات زشت باد. آنگاه به گفته شاعر مثال آورد: به جان پدرت سوگند ای عمرو که سهم اندکی از ظرف و پیمانه داشتم. 
سپس ادامه داد: به من خبر رسیده که بسر بن ارطاه بر یمن تسلط یافت، سوگند به خدا می دانستم که مردم شام به زودی بر شما غلبه خواهند کرد. زیرا آنها در یاری کردن باطل خود، وحدت دارند، و شما در دفاع از حق متفرقید، شما امام خود را در حق نافرمانی کرده و آنهاامام خود را در باطل فرمانبردارند. آنها نسبت به رهبر خود امانتدار و شما خیانتکارید، آنها در شهرهای خود به اصلاح و آبادانی مشغولند و شما به فساد و خرابی (آنقدر فرومایه اید) اگر من کاسه چوبی آب را به یکی از شماها امانت دهم می ترسم که بند آن را بید نفرین به امت خیانتکار خدایا، من این مردم را با پند و تذکرهای مداوم خسته کردم و آنها نیز مرا خسته نمودند، آنها از من به ستوه آمده، و من از آنان به ستوه آمده، دل شکسته ام، به جای آنان افرادی بهتر به من مرحمت فرما، و به جای من بدتر از من بر آنها مسلط کن. خدایا، دلهای آنان را، آنچنان که نمک در آب حل می شود، آب کن. به خدا سوگند، دوست داشتم، به جای شما کوفیان، هزار سوار از بنی فراس بن غنم می داشتم که: (اگر آنان را می خواندی، سوارانی از ایشان نزد تو می آمدند مبارز و تازنده چون ابر تابستانی)


«٩٧»قُلْ‌ مَنْ‌ کانَ‌ عَدُوًّا لِجِبْرِیلَ‌ فَإِنَّهُ‌ نَزَّلَهُ‌ عَلى‌ قَلْبِکَ‌ بِإِذْنِ‌ اللّهِ‌ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ‌ یَدَیْهِ‌ وَ هُدىً‌ وَ بُشْرى‌ لِلْمُؤْمِنِینَ‌ 

(یهود مى‌گویند:چون فرشته‌اى که وحى بر تو نازل مى‌کند جبرئیل است و ما با جبرئیل دشمن هستیم،به تو ایمان نمى‌آوریم)بگو:هرکه دشمن جبرئیل باشد(در حقیقت دشمن خداست.)چرا که او به فرمان خدا،قرآن را بر قلب تو نازل کرده است،(قرآنى)که کتب آسمانى پیشین را تصدیق مى‌کند و مایۀ هدایت و بشارت براى مؤمنان است. 

نکته‌ها: 

در شأن نزول آیه آمده است:وقتى پیامبر اسلام به مدینه آمدند،روزى ابن صوریا(یکى از علماى یهود)با جمعى از یهودیان فدک،نزد پیامبر آمده و سؤالاتى کردند.حضرت همه‌ى سؤالات آنها را جواب داده و هر نشانه‌اى که خواستند بیان کردند.آخرین سؤالشان این بود که نام فرشته وحى تو چیست‌؟حضرت فرمودند:جبرئیل.آنها گفتند:اگر میکائیل بود ما به تو ایمان مى‌آوردیم،چون جبرئیل،دستورات مشکلى مثل جهاد مى‌آورد،ولى دستورات میکائیل ساده و راحت است! پیام‌ها: 

١-دامنه‌ى خیال‌پردازى و لجاجت انسان تا آنجا گسترده مى‌شود که به جهان فرشتگان نیز سرایت مى‌کند. ١«عَدُوًّا لِجِبْرِیلَ‌» 

٢-حمایت و دفاع از پاکانى که مورد تهمت قرار گیرند،لازم است. «نَزَّلَهُ‌. بِإِذْنِ‌ اللّهِ‌» خداوند ضمن محکوم کردن تصورات بنى اسرائیل،از جبرئیل تجلیل کرده که بدون اذن ما کارى نمى‌کند و در رسالت خود،امین و رابط‍‌ بین ما و پیامبر است. 

٣-جبرئیل کتابى آورد که تورات شما را تصدیق مى‌کند،پس چرا با او دشمن هستید؟! «نَزَّلَهُ‌. مُصَدِّقاً» 


#حدیث_مهدوی


پیامبر اکرم(ص)


لو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد، لطول الله ذلک الیوم حتی یبعث رجلا من ولدی، اسمه اسمی .


اگر از عمر دنیا به جز یک روز باقی نباشد، خداوند آن روز را طولانی سازد و مردی ازتبار من و هم نام با من برمی انگیزاند .سلمان پرسید: از کدامین فرزندت، ای رسول خدا؟ فرمود:  از این پسرم . و با دست مبارکش به شانه ی امام حسین علیه‌السلام زد.


ذخائر العقبی/ ص136


#حدیث مهدوی


امام حسن عسگری(ع)




8«امام حسن عسکری علیه‌السلام کنیزی داشت، چون حامله شد، امام علیه‌السلام به او فرمود:«ستحملین ذکرا، اسمه محمد و هو القائم من بعدی».«به زودی پسری به دنیا می آوری که نام او «م. ح. م. د» است، و او بعد از من قائم به امر است».


کمال الدین/ ص408


29-  و من خطبة له (علیه السلام)

> بعد غارة الضحاک بن قیس صاحب معاویة علی الحاجّ بعد قصة الحکمین و فیها یستنهض أصحابه لما حدث فی الأطراف <

أَیُّهَا النَّاسُ الْمُجْتَمِعَةُ أَبْدَانُهُمْ الْمُخْتَلِفَةُ أَهْوَاؤُهُمْ کَلَامُکُمْ یُوهِی الصُّمَّ الصِّلَابَ وَ فِعْلُکُمْ یُطْمِعُ فِیکُمُ الْأَعْدَاءَ تَقُولُونَ فِی الْمَجَالِسِ کَیْتَ وَ کَیْتَ فَإِذَا جَاءَ الْقِتَالُ قُلْتُمْ حِیدِی حَیَادِ مَا عَزَّتْ دَعْوَةُ مَنْ دَعَاکُمْ وَ لَا اسْتَرَاحَ قَلْبُ مَنْ قَاسَاکُمْ أَعَالِیلُ بِأَضَالِیلَ وَ سَأَلْتُمُونِی التَّطْوِیلَ دِفَاعَ ذِی الدَّیْنِ الْمَطُولِ لَا یَمْنَعُ الضَّیْمَ الذَّلِیلُ وَ لَا یُدْرَکُ الْحَقُّ إِلَّا بِالْجِدِّ أَیَّ دَارٍ بَعْدَ دَارِکُمْ تَمْنَعُونَ وَ مَعَ أَیِّ إِمَامٍ بَعْدِی تُقَاتِلُونَ الْمَغْرُورُ وَ اللَّهِ مَنْ غَرَرْتُمُوهُ وَ مَنْ فَازَ بِکُمْ فَقَدْ فَازَ وَ اللَّهِ بِالسَّهْمِ الْأَخْیَبِ وَ مَنْ رَمَی بِکُمْ فَقَدْ رَمَی بِأَفْوَقَ نَاصِلٍ أَصْبَحْتُ وَ اللَّهِ لَا أُصَدِّقُ قَوْلَکُمْ وَ لَا أَطْمَعُ فِی نَصْرِکُمْ وَ لَا أُوعِدُ الْعَدُوَّ بِکُمْ مَا بَالُکُمْ مَا دَوَاؤُکُمْ مَا طِبُّکُمْ الْقَوْمُ رِجَالٌ أَمْثَالُکُمْ أَ قَوْلًا بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ غَفْلةً مِنْ غَیْرِ وَرَعٍ وَ طَمَعاً فِی غَیْرِ حَقٍّ.

خطبه 029-در نکوهش اهل کوفه 
علل شکست کوفیان 
ای مردم کوفه! بدنهای شما در کنار هم، اما افکار و خواسته های شما پراکنده است، سخنان ادعایی شما، سنگهای سخت را می شکند، ولی رفتار سست شما دشمنان را امیدوار می سازد، در خانه هایتان که نشستید، ادعاها و شعارهای تند سر می دهید، اما در روز نبرد، می گویید ای جنگ، از ما دور شو، و فرار می کنید. آن کس که از شما یاری خواهد، ذلیل و خوار است، و قلب رهاکننده شما آسایش ندارد، بهانه های نابخردانه می آورید، چون بدهکاران خواهان مهلت، از من مهلت می طلبید و برای مبارزه سستی می کنید، بدانید که افراد ضعیف و ناتوان هرگز نمی توانند ظلم و ستم را دور کنند، و حق جز با تلاش و کوشش به دست نمی آید، شما که از خانه خود دفاع نمی کنید چگونه از خانه دیگران دفاع می نمایید؟ و با کدام امام پس از من به مبارزه خواهید رفت؟ به خدا سوگند فریب خورده آن کس که به گفتار شما مغرور شود، کسی که به امید شما به سوی پیروزی رود، با کندترین پیکان به میدان آمده است، و کسی که بخواهد دشمن شما را با شما هدف قرار دهد، با تیری شکسته، تیراندازی کرده است به خدا سوگند! صبح کردم در حالی که گفتار شما را باور ندارم، و به یاری شما امیدوار نیستم، و 
دشمنان را به وسیله شما تهدید نمی کنم. راستی شما را چه می شود؟ دارویتان چیست؟ و روش درمانتان کدام است؟ مردم شام نیز همانند شمایند؟ آیا سزاوارست شعار دهید و عمل نکنید؟ و فراموشکاری بدون پرهیزگاری داشته، به غیر خدا امیدوار باشید؟


28-  و من خطبة له (علیه السلام)

> و هو فصل من الخطبة التی أولها "الحمد للّه غیر مقنوط من رحمته" و فیه أحد عشر تنبیها <

أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ الدُّنْیَا أَدْبَرَتْ وَ آذَنَتْ بِوَدَاعٍ وَ إِنَّ الْآخِرَةَ قَدْ أَقْبَلَتْ وَ أَشْرَفَتْ بِاطِّلَاعٍ أَلَا وَ إِنَّ الْیَوْمَ الْمِضْمَارَ وَ غَداً السِّبَاقَ وَ السَّبَقَةُ الْجَنَّةُ وَ الْغَایَةُ النَّارُ أَ فَلَا تَائِبٌ مِنْ خَطِیئَتِهِ قَبْلَ مَنِیَّتِهِ أَ لَا عَامِلٌ لِنَفْسِهِ قَبْلَ یَوْمِ بُؤْسِهِ أَلَا وَ إِنَّکُمْ فِی أَیَّامِ أَمَلٍ مِنْ وَرَائِهِ أَجَلٌ فَمَنْ عَمِلَ فِی أَیَّامِ أَمَلِهِ قَبْلَ حُضُورِ أَجَلِهِ فَقَدْ نَفَعَهُ عَمَلُهُ وَ لَمْ یَضْرُرْهُ أَجَلُهُ وَ مَنْ قَصَّرَ فِی أَیَّامِ أَمَلِهِ قَبْلَ حُضُورِ أَجَلِهِ فَقَدْ خَسِرَ عَمَلُهُ وَ ضَرَّهُ أَجَلُهُ أَلَا فَاعْمَلُوا فِی الرَّغْبَةِ کَمَا تَعْمَلُونَ فِی الرَّهْبَةِ أَلَا وَ إِنِّی لَمْ أَرَ کَالْجَنَّةِ نَامَ طَالِبُهَا وَ لَا کَالنَّارِ نَامَ هَارِبُهَا أَلَا وَ إِنَّهُ مَنْ لَا یَنْفَعُهُ الْحَقُّ یَضُرُّهُ الْبَاطِلُ وَ مَنْ لَا یَسْتَقِیمُ بِهِ الْهُدَی یَجُرُّ بِهِ الضَّلَالُ إِلَی الرَّدَی أَلَا وَ إِنَّکُمْ قَدْ أُمِرْتُمْ بِالظَّعْنِ وَ دُلِلْتُمْ عَلَی اَّادِ وَ إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَیْکُمُ اثْنَتَانِ اتِّبَاعُ الْهَوَی وَ طُولُ الْأَمَلِ فَتَزَوَّدُوا فِی الدُّنْیَا مِنَ الدُّنْیَا مَا تَحْرُزُونَ بِهِ أَنْفُسَکُمْ غَداً.

>قال السید الشریف رضی الله عنه : و أقول إنه لو کان کلام یأخذ بالأعناق إلی اهد فی الدنیا و یضطر إلی عمل الآخرة لکان هذا الکلام و کفی به قاطعا لعلائق الآمال و قادحا د الاتعاظ و الازدجار و من أعجبه قوله (علیه السلام) ألا و إن الیوم المضمار و غدا السباق و السبقة الجنة و الغایة النار فإن فیه مع فخامة اللفظ و عظم قدر المعنی و صادق التمثیل و واقع التشبیه سرا عجیبا و معنی لطیفا و هو قوله (علیه السلام) و السبقة الجنة و الغایة النار فخالف بین اللفظین لاختلاف المعنیین و لم یقل السبقة النار کما قال السبقة الجنة لأن الاستباق إنما ی إلی أمر محبوب و غرض مطلوب و هذه صفة الجنة و لیس هذا المعنی موجودا فی النار نعوذ بالله منها فلم یجز أن یقول و السبقة النار بل قال و الغایة النار لأن الغایة قد ینتهی إلیها من لا یسره الانتهاء إلیها و من یسره ذلک فصلح أن یعبر بها عن الأمرین معا فهی فی هذا الموضع کالمصیر و المآل قال الله تعالی قُلْ تَمَتَّعُوا فَإِنَّ مَصِیرَکُمْ إِلَی النَّارِ و لا یجوز فی هذا الموضع أن یقال سبْقتکم بس الباء إلی النار فتأمل ذلک فباطنه عجیب و غوره بعید لطیف و کذلک أکثر کلامه (علیه السلام) و فی بعض النسخ و قد جاء فی روایة أخری و السُّبْقة الجنة بضم السین و السبقة عندهم اسم لما یجعل للسابق إذا سبق من مال أو عرض و المعنیان متقاربان لأن ذلک لا ی جزاء علی فعل الأمر المذموم و إنما ی جزاء علی فعل الأمر المحمود.<

خطبه 028-اندرز و هشدار 
دنیاشناسی 
(پس از حمد و ستایش الهی،) 
همانا دنیا روی گردانده، و وداع خویش را اعلام داشته است، و آخرت به ما روی آورده، و پیشروان لشگرش نمایان شد. آگاه باشید! امروز، روز تمرین و آمادگی، و فردا روز مسابقه است، پاداش برندگان، بهشت، و کیفر عقب ماندگان آتش است آیا کسی هست که پیش از مرگ، از اشتباهات خود، توبه کند؟ آیا کسی هست که قبل از فرا رسیدن روز دشوار قیامت، اعمال نیکی انجام دهد؟ آگاه باشید! هم اکنون در روزگار آرزوهایید، که مرگ را در پی دارد، پس هر کس در ایام آرزوها، پیش از فرا رسیدن مرگ، عمل نیکو انجام دهد، بهره مند خواهد شد، و مرگ او را زیانی نمی رساند، و آن کس که در روزهای آرزوها، پیش از فرا رسیدن مرگ کوتاهی کند، زیانکار و مرگ او زیانبار است، همانگونه که به هنگام ترس و ناراحتی برای خدا عمل می کنید، در روزگار خوشی و کامیابی نیز عمل کنید. آگاه باشید! هرگز چیزی مانند بهشت ندیدم که خواستاران آن در خواب غفلت باشند، و نه مانند آتش جهنم، که فراریان آن چنین در خواب فرورفته باشند. آگاه باشید! آن کس را که حق، منفعت نرساند، باطل به او زیان خواهد رساند، و آن کس که هدایت، راهنماییش نکند، گمراهی او را به هلاکت افک 
ند آگاه باشید! به کوچ کردن فرمان یافته و برای جمع آوری توشه آخرت راهنمایی شدید، همانا، وحشتناکترین چیزی که بر شما می ترسم، هواپرستی، و آرزوهای دراز است، پس از این دنیا توشه برگیرید تا فردا خود را با آن حفظ نمایید. (اگر سخنی بتواند مردم را به آخرت گرایی و زهد و تقوا بکشاند همین سخن امام است که می تواند انسان را از آرزوها جدا کرده و نور امید را در دلها زنده سازد و انسان را نسبت به زشتیها بیزار کند از جمله های شگفت این خطبه آن است که فرمود امروز روز تمرین و فردا روز مسابقه، و جایزه برندگان بهشت است و کیفر عقب ماندگان آتش جهنم خواهد بود در این خطبه معانی ارزشمند در قالب مثلهای گویا و تشبیهات صحیح جاگرفته است. امام بین دو لفظ (السبقه) و (الغایه) به خاطر اختلاف معنا فاصله انداخته است زیرا سبقت گرفتن در مسابقاتی است مورد علاقه انسان است و این از صفات بهشت است و در راهی که به آتش جهنم می انجامد بکار گرفته نمی شود از این رو فرمود: السبقه الجنه اما واژه الغایه به معنای پایان در هر مسابقه استعمال می شود همانگونه که در قرآن خدا به کافران فرماید از دنیا بهره گیرد که پایان شما به سوی آتش است در این خطبه دقت کنید که معنایی 
ژرف و عمقی دست نایافتنی دارد.)


«١٠٠»أَ وَ کُلَّما عاهَدُوا عَهْداً نَبَذَهُ‌ فَرِیقٌ‌ مِنْهُمْ‌ بَلْ‌ أَکْثَرُهُمْ‌ لا یُؤْمِنُونَ‌ 

و آیا چنین نبود که هربار آنها(یهود)پیمانى(با خدا و پیامبر)بستند،جمعى از آنان آن را دور افکندند،حقیقت این است که بیشتر آنها ایمان ندارند. ١

«١٠١»وَ لَمّا جاءَهُمْ‌ رَسُولٌ‌ مِنْ‌ عِنْدِ اللّهِ‌ مُصَدِّقٌ‌ لِما مَعَهُمْ‌ نَبَذَ فَرِیقٌ‌ مِنَ‌ الَّذِینَ‌ أُوتُوا الْکِتابَ‌ کِتابَ‌ اللّهِ‌ وَراءَ ظُهُورِهِمْ‌ کَأَنَّهُمْ‌ لا یَعْلَمُونَ‌ 

و هنگامى که فرستاده‌اى(چون پیامبر اسلام)از سوى خدا به سراغشان آمد که آنچه را با ایشان است(یعنى تورات)تصدیق مى‌کند،گروهى از اهل کتاب،کتاب خدا را پشت سر افکندند،گویى اصلاً از آن خبر ندارند. 

نکته‌ها: 

علماى یهود،پیش از بعثت پیامبر،مردم را به ظهور و دعوت آن حضرت بشارت مى‌دادند و نشانه‌ها و مشخّصات او را بازگو مى‌کردند.با نشانه‌هایى که در نزد دانشمندان یهود بود، آنان محمّد صلى الله علیه و آله را همچون فرزندان خویش مى‌شناختند،ولى بعد از بعثت آن حضرت،در صدد انکار و کتمان آن نشانه‌ها برآمدند. 

پیام‌ها: 

١-در برخورد با مخالفان،باید انصاف مراعات شود.در آیه پیشین فرمود:اکثر آنان ایمان نمى‌آورند،تا حقّ‌ اقلّیّت محفوظ‍‌ بماند.در این آیه نیز مى‌فرماید: 

گروهى از آنان چنین‌اند،تا همه به یک چشم دیده نشوند. «نَبَذَهُ‌ فَرِیقٌ‌ مِنْهُمْ‌» 

٢-علمى که بدان عمل نشود همانند جهل است.به علمایى که علم خود را نادیده گرفته و حقایق را کتمان کردند مى‌فرماید: «کَأَنَّهُمْ‌ لا یَعْلَمُونَ‌» 


32-  و من خطبة له (علیه السلام)

> و فیها یصف زمانه بالجور، و یقسم الناس فیه خمسة أصناف، ثم یزهد فی الدنیا <

>معنی جور امان<

أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا قَدْ أَصْبَحْنَا فِی دَهْرٍ عَنُودٍ وَ زَمَنٍ کَنُودٍ یُعَدُّ فِیهِ الْمُحْسِنُ مُسِیئاً وَ یَزْدَادُ الظَّالِمُ فِیهِ عُتُوّاً لَا نَنْتَفِعُ بِمَا عَلِمْنَا وَ لَا نَسْأَلُ عَمَّا جَهِلْنَا وَ لَا نَتَخَوَّفُ قَارِعَةً حَتَّی تَحُلَّ بِنَا.

>أصناف المسیئین<

وَ النَّاسُ عَلَی أَرْبَعَةِ أَصْنَافٍ مِنْهُمْ مَنْ لَا یَمْنَعُهُ الْفَسَادَ فِی الْأَرْضِ إِلَّا مَهَانَةُ نَفْسِهِ وَ کَلَالَةُ حَدِّهِ وَ نَضِیضُ وَفْرِهِ وَ مِنْهُمْ الْمُصْلِتُ

لِسَیْفِهِ وَ الْمُعْلِنُ بِشَرِّهِ وَ الْمُجْلِبُ بِخَیْلِهِ وَ رَجِلِهِ قَدْ أَشْرَطَ نَفْسَهُ وَ أَوْبَقَ دِینَهُ لِحُطَامٍ یَنْتَهِزُهُ أَوْ مِقْنَبٍ یَقُودُهُ أَوْ مِنْبَرٍ یَفْرَعُهُ وَ لَبِئْسَ الْمَتْجَرُ أَنْ تَرَی الدُّنْیَا لِنَفْسِکَ ثَمَناً وَ مِمَّا لَکَ عِنْدَ اللَّهِ عِوَضاً وَ مِنْهُمْ مَنْ یَطْلُبُ الدُّنْیَا بِعَمَلِ الْآخِرَةِ وَ لَا یَطْلُبُ الْآخِرَةَ بِعَمَلِ الدُّنْیَا قَدْ طَامَنَ مِنْ شَخْصِهِ وَ قَارَبَ مِنْ خَطْوِهِ وَ شَمَّرَ مِنْ ثَوْبِهِ وَ زَخْرَفَ مِنْ نَفْسِهِ لِلْأَمَانَةِ وَ اتَّخَذَ سِتْرَ اللَّهِ ذَرِیعَةً إِلَی الْمَعْصِیَةِ وَ مِنْهُمْ مَنْ أَبْعَدَهُ عَنْ طَلَبِ الْمُلْکِ ضُئُولَةُ نَفْسِهِ وَ انْقِطَاعُ سَبَبِهِ فَقَصَرَتْهُ الْحَالُ عَلَی حَالِهِ فَتَحَلَّی بِاسْمِ الْقَنَاعَةِ وَ تَزَیَّنَ بِلِبَاسِ أَهْلِ اَّهَادَةِ وَ لَیْسَ مِنْ ذَلِکَ فِی مَرَاحٍ وَ لَا مَغْدًی.

>الراغبون فی اللّه<

وَ بَقِیَ رِجَالٌ غَضَّ أَبْصَارَهُمْ ذِکْرُ الْمَرْجِعِ وَ أَرَاقَ دُمُوعَهُمْ خَوْفُ الْمَحْشَرِ فَهُمْ بَیْنَ شَرِیدٍ نَادٍّ وَ خَائِفٍ مَقْمُوعٍ وَ سَاکِتٍ مَکْعُومٍ وَ دَاعٍ مُخْلِصٍ وَ ثَکْلَانَ مُوجَعٍ قَدْ أَخْمَلَتْهُمُ التَّقِیَّةُ وَ شَمِلَتْهُمُ الذِّلَّةُ فَهُمْ فِی بَحْرٍ أُجَاجٍ أَفْوَاهُهُمْ ضَامِزَةٌ وَ قُلُوبُهُمْ قَرِحَةٌ قَدْ وَعَظُوا حَتَّی مَلُّوا وَ قُهِرُوا حَتَّی ذَلُّوا وَ قُتِلُوا حَتَّی قَلُّوا.

>التزهید فی الدنیا<

فَلْتَکُنِ الدُّنْیَا فِی أَعْیُنِکُمْ أَصْغَرَ مِنْ حُثَالَةِ الْقَرَظِ وَ قُرَاضَةِ الْجَلَمِ وَ اتَّعِظُوا بِمَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ قَبْلَ أَنْ یَتَّعِظَ بِکُمْ مَنْ بَعْدَکُمْ وَ ارْفُضُوهَا ذَمِیمَةً فَإِنَّهَا قَدْ رَفَضَتْ مَنْ کَانَ أَشْغَفَ بِهَا مِنْکُمْ.

# قال الشریف رضی الله عنه : أقول و هذه الخطبة ربما نسبها من لا علم له إلی معاویة و هی من کلام أمیر المؤمنین (علیه السلام) الذی لا یشک فیه ، و أین الذهب من الرغام ، و أین العذب من الأجاج ، و قد دل علی ذلک الدلیل الخریت ، و نقده الناقد البصیر عمرو بن بحر الجاحظ ، فإنه ذکر هذه الخطبة فی کتاب البیان و التبیین ، و ذکر من نسبها إلی معاویة ، ثم تکلم من بعدها بکلام فی معناها جملته أنه قال ، و هذا الکلام بکلام علی (علیه السلام) أشبه ، و بمذهبه فی تصنیف الناس و فی الإخبار عما هم علیه من القهر و الإذلال و من التقیة و الخوف ألیق ، قال : و متی وجدنا معاویة فی حال من الأحوال یسلک فی کلامه مسلک اهاد و مذاهب العباد.#

خطبه 032-روزگار و مردمان 
سیر ارتجاعی امت اسلامی 
ای مردم، در روزگاری کینه توز، و پر از ناسپاسی و کفران نعمتها، صبح کرده ایم، که نیکوکار، بدکار به شمار می آید، و ستمگر بر و سرکشی خود می افزاید، نه از آنچه می دانیم بهره می گیریم، و نه از آنچه نمی دانیم، می پرسیم، و نه از هیچ حادثه مهمی تا به ما فرود نیاید، می ترسیم. اقسام مردم (روانشناسی اجتماعی مسلمین، پس از پیامبر(ص)) در این روزگاران، مردم چهار گروهند، گروهی اگر دست به فساد نمی زنند، برای این است که، روحشان ناتوان، و شمشیرشان کند، و امکانات مالی، در اختیار ندارند، گروه دیگر، آنان که شمشیر کشیده، و شر و فسادشان را آشکار کرده اند. لشگرهای پیاده و سواره خود را گرد آورده، و خود آماده کشتار دیگرانند، دین را برای به دست آوردن مال دنیا تباه کردند که یا رئیس و فرمانده گروهی شوند، یا به منبری فرا رفته، خطبه بخوانند، چه بد تجارتی، که دنیا را بهای جان خود بدانی، و با آنچه که در نزد خداست معاوضه نمایی. گروهی دیگر، با اعمال آخرت، دنیا می طلبند، و با اعمال دنیا در پی کسب مقامهای معنوی آخرت نیستند، خود را کوچک و متواضع جلوه می دهند، گامها را ریاکارانه کوتاه برمی دارند، دامن خود 
را جمع کرده، خود را همانند مومنان واقعی می آرایند، و پوششی الهی را وسیله نفاق و دورویی و دنیاطلبی خود قرار می دهند. و برخی دیگر، با پستی و ذلت و فقدان امکانات، از به دست آوردن قدرت محروم مانده اند، که خود را به زیور قناعت آراسته، و لباس زاهدان را پوشیده اند. اینان هرگز، در هیچ زمانی از شب و روز، از زاهدان راستین نبوده اند. وصف پاکان در جامعه مسخ شده در این میان گروه اندکی باقی مانده اند که یاد قیامت، چشمهایشان را بر همه چیز فرو بسته، و ترس رستاخیز، اشکهایشان را جاری ساخته است، برخی از آنها از جامعه رانده شده، و تنها زندگی می کنند، و برخی دیگر ترسان و سرکوب شده یا لب فرو بسته و سکوت اختیار کرده اند، بعضی مخلصانه همچنان مردم را به سوی خدا دعوت می کنند، و بعضی دیگر گریان و دردناکند که تقیه و خویشتن داری، آنان را از چشم مردم انداخته است، و ناتوانی وجودشان را فرا گرفته گویا در دریای نمک فرو رفته اند، دهنهایشان بسته، و قلبهایشان مجروح است، آنقدر نصیحت کردند که خسته شدند، از بس سرکوب شدند، ناتوانند و چندان که کشته دادند، انگشت شمارند. روش برخورد با دنیا ای مردم باید دنیای حرام در چشمانتان از پر کاه خشکیده، و تفا 
له های قیچی شده دامداران، بی ارزشتر باشد، از پیشینیان خود پند گیرید، پیش از آنکه آیندگان از شما پند گیرند، این دنیای فاسد نکوهش شده را رها کنید، زیرا مشتاقان شیفته تر از شما را رها کرد. (برخی از افراد ناآگاه این خطبه را به معاویه نسبت دادند و در صورتی که بی تردید از سخنان امیرالمومنین (ع) است طلا کجا، خاک کجا؟ آب گوارا و شیرین کجا، آب شور کجا؟ دلیل ما سخن جاهز است که در ادبیات عرب مهارت تمام داشت و با آگاهی سخن می گفت او می گوید این خطبه به سخنان امام علی (ع) و روش مردم شناسی او نزدیک است تنها علی است که مردم در حالات گوناگون می شناسد و معرفی می کند تاکنون در کجا دیده اید که معاویه در یکی از سخنانش راه زهد و تقوا پیشه کند و راه رسم بندگان خدا را انتخاب نماید؟!)


#حدیث_مهدوی


کلام امام زمان(عج)




ای شیعه ما 

ما از لغزش‌هایی که از شما سر می زند از وقتی که بسیاری از شما میل به بعضی از کارهای ناشایسته ای نموده اند که نیکان گذشته از آنها احتراز می نمودند و پیمانی که از آنها برای توجه به خداوند و دوری از زشتی ها گرفته شده و آنها آن را پشت سر انداخته اند اطلاع داریم.


توقیع به شیخ مفید


31-  و من کلام له (علیه السلام)

> لما أنفذ عبد الله بن عباس إلی ابیر یستفیئه إلی طاعته قبل حرب الجمل <

لَا تَلْقَیَنَّ طَلْحَةَ فَإِنَّکَ إِنْ تَلْقَهُ تَجِدْهُ کَالثَّوْرِ عَاقِصاً قَرْنَهُ یَرْکَبُ الصَّعْبَ وَ یَقُولُ هُوَ الذَّلُولُ وَ لَکِنِ الْقَ اُّبَیْرَ فَإِنَّهُ أَلْیَنُ عَرِیکَةً فَقُلْ لَهُ یَقُولُ لَکَ ابْنُ خَالِکَ عَرَفْتَنِی بِالْحِجَازِ وَ أَنْکَرْتَنِی بِالْعِرَاقِ فَمَا عَدَا مِمَّا بَدَا.

# قال السید الشریف : و هو (علیه السلام) أول من سُمعت منه هذه الکلمة ، أعنی "فما عدا مما بدا".#

خطبه 031-دستوری به ابن عباس 
روانشناسی طلحه و زبیر 
با طلحه، دیدار مکن، زیرا در برخورد با طلحه، او را چون گاو وحشی یابی که شاخش را تابیده و آماده نبرد است، سوار بر مرکب سرکش می شود و می گوید، رام است، بلکه با زبیر! دیدار کن که نرمتر است، به او بگو، پسردایی تو می گوید. در حجاز مرا شناختی، و در عراق مرا نمی شناسی؟! چه شد که از پیمان خود باز گشتی؟! (جمله کوتاه (فما عدا مما بدا) برای نخستین بار از امام علی (ع) شنیده شد و پیش از امام از کسی نقل نگردید)


«١٠٥»ما یَوَدُّ الَّذِینَ‌ کَفَرُوا مِنْ‌ أَهْلِ‌ الْکِتابِ‌ وَ لاَ الْمُشْرِکِینَ‌ أَنْ‌ یُنَزَّلَ‌ عَلَیْکُمْ‌ مِنْ‌ خَیْرٍ مِنْ‌ رَبِّکُمْ‌ وَ اللّهُ‌ یَخْتَصُّ‌ بِرَحْمَتِهِ‌ مَنْ‌ یَشاءُ وَ اللّهُ‌ ذُو الْفَضْلِ‌ الْعَظِیمِ‌ 

کافران از اهل کتاب و مشرکان،دوست ندارند که هیچ خیر و نیکى از طرف پروردگارتان بر شما نازل شود.در حالى که خداوند،رحمت خود را به هرکه بخواهد اختصاص مى‌دهد،و خداوند صاحب فضل بزرگ است. 

نکته‌ها: 

این آیه،از کینه‌توزى و عداوت مشرکان و کفّار از اهل کتاب،نسبت به مؤمنان برمى‌دارد. 

آنان حاضر نیستند،ببینند که مسلمانان صاحب پیامبرى بزرگ و کتابى آسمانى هستند و مى‌خواهند نداى توحید را به تمام جهان رسانده و با تمام تبعیضات نژادى و اقلیمى و با تمام خرافاتِ‌ مشرکان و تحریفاتِ‌ اهل کتاب مبارزه کنند و مانع عوام‌فریبى بزرگان آنان شوند. 

خداوند در این آیه مى‌فرماید:لطف و رحمت خداوند طبق اراده‌ى او به هرکسى که بخواهد اختصاص مى‌یابد و کارى به میل این و آن ندارد که آنها دوست داشته باشند یا نه! پیام‌ها: 

١-اراده‌ى قلبى و روحیّه باطنى دشمن را بشناسید و هرگز به آنان تمایل پیدا نکنید. ١«ما یَوَدُّ.» 

٢-خیررسانى،از شئون ربوبیّت است. «خَیْرٍ مِنْ‌ رَبِّکُمْ‌» 

٣-توکّل به خدا کنید و از کینه و حسادت دشمن نهراسید. «وَ اللّهُ‌ یَخْتَصُّ‌» 

٤-حسادت حسود،هیچ اثرى در اراده‌ى لطف خداوند ندارد. «مَنْ‌ یَشاءُ» 

٥-فضل و رحمت و هدایت خداوند،شامل همه‌ى اقوام و ملل مى‌شود و اختصاصى به بنى اسرائیل و گروه خاصّى ندارد. «مَنْ‌ یَشاءُ وَ اللّهُ‌ ذُو الْفَضْلِ‌ الْعَظِیمِ‌» 


#حدیث_مهدوی


امام مهدی از دیدگاه امام صادق(ع)


«اقرب ما ی العباد من الله عزوجل و ارضی ما ی عنهم، اذا افتقدوا حجة الله عزوجل، فلم یظهر لهم و لم یعلموا بمکانه، و هم فی ذلک یعلمون انه لم تبطل حجج الله عنهم و بیناته. فعندها فتوقعوا الفرج صباحا و مساءا، و ان اشد ما ی غضب الله تعالی علی اعدائه اذا افتقدوا حجة الله فلم یظهر لهم، و قد علم ان اولیائه لا یرتابون. و لو علم انهم یرتابون لما غیب عنهم حجته طرفة عین، و لا ی ذلک الا علی رأس شرار الناس».


«نزدیکترین موقع مردم به خداوند، بیشترین موقع خشنودی خدا از مردم، هنگامی است که حجت خدا در میان مردم نباشد و بر آنها آشکار نشود و جای حجت خدا را ندانند. ولی باور دارند که حجت خدا و نشانه های او باطل نشده است. در چنین مقطعی هر صبح و شام منتظر فرج باشید. و شدیدترین موقع خشم خدا بر دشمنان خود هنگامی است که حجت خدا در میان آنها نباشد و بر آنها ظاهر نشود. خداوند می دانست که دوستان او در مورد حجت خدا دچار شک و تردید نمی شوند. و اگر می دانست که آنها دچار شک و تردید می شوند حتی به مقدار یک چشم به هم زدن حجت خود را پنهان نمی کرد. غیبت حجت خدا در زمانی خواهد بود که بدترین مردم بر آنها حکومت کند».


کمال الدین/ ص337


30-  و من کلام له (علیه السلام)

> فی معنی قتل عثمان و هو حکم له علی عثمان و علیه و علی الناس بما فعلوا و براءة له من دمه <

لَوْ أَمَرْتُ بِهِ لَکُنْتُ قَاتِلًا أَوْ نَهَیْتُ عَنْهُ لَکُنْتُ نَاصِراً غَیْرَ أَنَّ مَنْ نَصَرَهُ لَا یَسْتَطِیعُ أَنْ یَقُولَ خَذَلَهُ مَنْ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ وَ مَنْ خَذَلَهُ لَا یَسْتَطِیعُ أَنْ یَقُولَ نَصَرَهُ مَنْ هُوَ خَیْرٌ مِنِّی وَ أَنَا جَامِعٌ لَکُمْ أَمْرَهُ اسْتَأْثَرَ فَأَسَاءَ الْأَثَرَةَ وَ جَزِعْتُمْ فَأَسَأْتُمُ الْجَزَعَ وَ لِلَّهِ حُکْمٌ وَاقِعٌ فِی الْمُسْتَأْثِرِ وَ الْجَازِعِ.

خطبه 030-درباره قتل عثمان 
پاسخ به شایعات دشمن 
اگر به کشتن او (عثمان) فرمان داده بودم، قاتل بودم، و اگر از آن باز می داشتم از یاوران او به شمار می آمدم، با این همه، کسی که او را یاری کرد، نمی تواند بگوید، از کسانی که دست از یاریش برداشتند بهترم، و کسانی که دست از یاریش برداشتند نمی توانند بگویند. یاورانش از ما بهترند، من جریان عثمان را برایتان خلاصه می کنم، عثمان استبداد و خودکامگی پیشه کرد، و شما بی تابی کردید و از حد گذراندید، و خدا در خودکامگی و ستمکاری، و در بی تابی و تندروی، حکمی دارد که تحقق خواهد یافت


بازهم یک جمعه امدورفت اقاکجایی.

دعای فرج

إِلَهِی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ 

خدایا! گرفتارى بزرگ شد، و پوشیده بر ملا گشت، و پرده کنار رفت، و امید بریده گشت،

وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَیْکَ الْمُشْتَکَى

و زمین تنگ  شد، و خیرات آسمان دریغ شد، و پشتیبان تویى، و شکایت تنها به جانب تو است،

 وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ 

در سختى و آسانى  تنها بر تو اعتماد است، خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست،

أُولِی الْأَمْرِ الَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَیْنَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ

آن صاحبان فرمانى که اطاعتشان را بر ما فرض نمودى، و به این سبب مقامشان را به ما شناساندى،

 فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجا عَاجِلا قَرِیبا کَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ

پس به حق ایشان به ما گشایش ده، گشایشى زود و نزدیک  همچون چشم بر هم نهادن یا زودتر، اى محمّد و اى على!

 یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اکْفِیَانِی فَإِنَّکُمَا کَافِیَانِ

اى على و اى محمّد! مرا کفایت کنید که تنها شما کفایت کنندگان من هستد،

 وَ انْصُرَانِی فَإِنَّکُمَا نَاصِرَانِ یَا مَوْلانَا یَا صَاحِبَ اَّمَانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ

و یارى ام دهید که تنها شما یارى کنندگان من هستید، اى مولاى ما! اى صاحب زمان! فریادرس، فریادرس، فریادرس،

 أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ 

مرا دریاب، مرا دریاب، مرا دریاب، اکنون، اکنون، اکنون، با شتاب، با شتاب، با شتاب،

یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ

 اى مهربان ترین مهربانان، به حق محمّد و خاندان پاک او.



  دعای فرج امام زمان(عج)


إِلَهِی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ 

خدایا! گرفتارى بزرگ شد، و پوشیده بر ملا گشت، و پرده کنار رفت، و امید بریده گشت،

وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَیْکَ الْمُشْتَکَى

و زمین تنگ  شد، و خیرات آسمان دریغ شد، و پشتیبان تویى، و شکایت تنها به جانب تو است،

 وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ 

در سختى و آسانى  تنها بر تو اعتماد است، خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست،

أُولِی الْأَمْرِ الَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَیْنَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ

آن صاحبان فرمانى که اطاعتشان را بر ما فرض نمودى، و به این سبب مقامشان را به ما شناساندى،

 فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجا عَاجِلا قَرِیبا کَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ

پس به حق ایشان به ما گشایش ده، گشایشى زود و نزدیک  همچون چشم بر هم نهادن یا زودتر، اى محمّد و اى على!

 یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اکْفِیَانِی فَإِنَّکُمَا کَافِیَانِ

اى على و اى محمّد! مرا کفایت کنید که تنها شما کفایت کنندگان من هستد،

 وَ انْصُرَانِی فَإِنَّکُمَا نَاصِرَانِ یَا مَوْلانَا یَا صَاحِبَ اَّمَانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ

و یارى ام دهید که تنها شما یارى کنندگان من هستید، اى مولاى ما! اى صاحب زمان! فریادرس، فریادرس، فریادرس،

 أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ 

مرا دریاب، مرا دریاب، مرا دریاب، اکنون، اکنون، اکنون، با شتاب، با شتاب، با شتاب،

یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ

 اى مهربان ترین مهربانان، به حق محمّد و خاندان پاک او.



رحلة حضرت خدیجه کبری بر شیعیان جهان تسلیت


شب است و بغض و سکوت و صدای گریه آب (رحمان نواز نی) 

شب دهم رمضان، غم، سایه اش را بر مکه گسترانده، لحظات از اندوه سرشارند، همگان سوگوار دل غمدیده پیامبرند، بر بالین همراه 25 ساله اش آرام گرفته و چهره رنجور عشقش را نظاره می کند، ستون خانه اش دیگر تاب نداشت، ملکه ی عرب اکنون دربستر مرگ غنوده است. 

او خدیجه کبری است، همنفس و انیس و مونس رسول ، بانویی که نقش بسزایی در پیشبرد اهداف و رسالت والای پیامبر ایفا کرد. 

بانویی که برای هر زنی در هر دوره ای اسوه ای شایسته است، زنی مستقل و با درایت و پیشگام که بزرگترین قافله و تجارت مکه متعلق به او بود، بانویی خردمند و سخاوتمند که منزلش مامن مستمندان مکه گشت، شهربانویی فرهیخته که با دیدن نشانه های پیامبری در محمد(ص) به طلب او برآمد. 

"بانویی آراسته به خصایل نیکوی انسانی" 

و همین بانوست که به وقت شنیدن بشارت پیغمبری بی درنگ تصدیقش کرد و در این مسیر، تن و روح رنجور حضرت عشق را از پی نامردمی های مکه با نفس گرم خویش تسلی می بخشید. 


همو که جان و مال و تمام هستی خویش را در راه اعتلای اسلام درطبق اخلاص نهاد ولی به وقت وداع، خود را شرمسار نبی اکرم می دانست. 

آری او جزو ن با کمال بهشتی است، جبرییل از سوی پروردگار برایش سلام رساند وبشارت بهشت بر او داد و به پاس خدماتش در راه اسلام به وقت مرگ خلعتی از بهشت به عنوان کفن پیشکش کرد. تنها همسر پیامبر که ائمه از دامن پاک او به هستی قدم نهادند و هم اینان در سخنانشان به او فخر و مباهات می کردند. 

قلم از بیان تمام صفات ناب و بی نظیرش ناتوان است و در وصف حضرتش همین بس که پیامبر برگزیده می فرمود: کجا دیگر مانند خدیجه پیدا می شود. 

وفات این اسوه صبر و استقامت را تسلیت می گوییم . 

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُولَئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ 

در حقیقت، مؤمنان کسانى‌اند که به خدا و پیامبر او گرویده و [دیگر] شکّ نیاورده و با مال و جانشان در راه خدا جهاد کرده‌اند؛ اینانند که راستکردارند. 

سوره حجرات آیه 15 


#حدیث_مهدوی


امام کاظم(ع)




«یونس بن عبدالرحمان می گوید: به خدمت حضرت موسی بن جعفر علیه‌السلام وارد شدم و عرض نمودم: آیا شما قائم به حق هستید؟ فرمود:«انا القائم بالحق، و لکن القائم الذی یطهر الأرض من اعداء الله عزوجل، و یملأها عدلا کما ملئت جورا و ظلما، هو الخامس من ولدی، له غیبة یطول امدها خوفا علی نفسه یرتد فیها اقوام و یثبت فیها آخرون».«من قائم به حق هستم، ولی آن قائم که زمین را از لوث دشمنان خدا پاک می گرداند و روی زمین را پر از عدالت می کند، آن چنان که پر از بی‌عدالتی شده است، او پنجمین فرزند من می باشد. برای او غیبتی هست که مدتش طولانی خواهد شد، زیرا بر خودش بیمناک است. در دوران غیبت گروه‌هایی از دین بیرون می روند به ارتداد می گرایند و گروه‌هایی دیگر بر اعتقاد خود استوار می مانند».


کمال الدین/ ص361


37-  و من کلام له (علیه السلام)

> یجری مجری الخطبة و فیه یذکر فضائله علیه السلام قاله بعد وقعة النهروان <

فَقُمْتُ بِالْأَمْرِ حِینَ فَشِلُوا وَ تَطَلَّعْتُ حِینَ تَقَبَّعُوا وَ نَطَقْتُ حِینَ تَعْتَعُوا ، وَ مَضَیْتُ بِنُورِ اللَّهِ حِینَ وَقَفُوا ، وَ کُنْتُ أَخْفَضَهُمْ صَوْتاً ، وَ أَعْلَاهُمْ فَوْتاً ، فَطِرْتُ بِعِنَانِهَا ، وَ اسْتَبْدَدْتُ بِرِهَانِهَا ، کَالْجَبَلِ لَا تُحَرِّکُهُ الْقَوَاصِفُ ، وَ لَا تُزِیلُهُ الْعَوَاصِفُ ، لَمْ یَکُنْ لِأَحَدٍ فِیَّ مَهْمَزٌ ، وَ لَا لِقَائِلٍ فِیَّ مَغْمَزٌ ، الذَّلِیلُ عِنْدِی عَزِیزٌ حَتَّی آخُذَ الْحَقَّ لَهُ ، وَ الْقَوِیُّ عِنْدِی ضَعِیفٌ حَتَّی آخُذَ الْحَقَّ مِنْهُ ، رَضِینَا عَنِ اللَّهِ قَضَاءَهُ ، وَ سَلَّمْنَا لِلَّهِ أَمْرَهُ ، أَ تَرَانِی أَکْذِبُ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) ، وَ اللَّهِ لَأَنَا أَوَّلُ مَنْ صَدَّقَهُ ، فَلَا أَکُونُ أَوَّلَ مَنْ کَذَبَ عَلَیْهِ ، فَنَظَرْتُ فِی أَمْرِی فَإِذَا طَاعَتِی قَدْ سَبَقَتْ بَیْعَتِی ، وَ إِذَا الْمِیثَاقُ فِی عُنُقِی لِغَیْرِی.

خطبه 037-ذکر فضائل خود 
ویژگیها و فضائل امام علی (ع) 
آنگاه که همه از ترس سست شده، کنار کشیدند، من قیام کردم، و آن هنگام که همه خود را پنهان کردند من آشکارا به میدان آمدم، و آن زمان که همه لب فرو بستند، من سخن گفتم، و آن وقت که همه باز ایستادند من با راهنمایی نور خدا به راه افتادم، در مقام حرف و شعار صدایم از همه آهسته تر بود اما در عمل برتر و پیشتاز بودم، زمام امور را به دست گرفتم، و جلوتر از همه پرواز کردم، و پاداش سبقت در فضیلتها را بردم. همانند کوهی که تندبادها آن را به حرکت درنمی آورد، و طوفانها آن را از جای برنمی کند، کسی نمی توانست عیبی در من بیابد، و سخن چینی جای عیبجویی در من نمی یافت. خوارترین افراد نزد من عزیز است تا حق او را باز گردانم، و نیرومندها در نظر من پست و ناتوانند تا حق را از آنها باز ستانم. علت سکوت و کناره گیری از خلافت در برابر خواسته های خدا راضی، و تسلیم فرمان او هستم، آیا می پندارید من به رسول خدا (ص) دروغی روا دارم؟ به خدا سوگند! من نخستین کسی هستم که او را تصدیق کردم، و هرگز اول کسی نخواهم بود که او را تکذیب کنم. در کار خود اندیشیدم دیدم پیش از بیعت، پیمان اطاعت و پیروی از سفارش رسول خدا (ص 
) را برعهده دارم، که از من برای دیگری پیمان گرفت (پیامبر (ص) فرمود اگر در امر حکومت کار به جدال و خونریزی کشانده شود، سکوت کن)


«١١١»وَ قالُوا لَنْ‌ یَدْخُلَ‌ الْجَنَّةَ‌ إِلاّ مَنْ‌ کانَ‌ هُوداً أَوْ نَصارى‌ تِلْکَ‌ أَمانِیُّهُمْ‌ قُلْ‌ هاتُوا بُرْهانَکُمْ‌ إِنْ‌ کُنْتُمْ‌ صادِقِینَ‌ 

و گفتند:هرگز به بهشت داخل نشود مگر آنکه یهودى یا نصرانى باشد.اینها آرزوهاى آنهاست،بگو:اگر راستگویید،دلیل خود را(بر این موضوع)بیاورید. پیام‌ها: 

١-غرور دینى،باعث شد تا یهودیان و مسیحیان خود را نژاد برتر و بهشت را در انحصار خود بدانند. «إِلاّ مَنْ‌ کانَ‌ هُوداً أَوْ نَصارى‌» 

٢-امتیازطلبى و خودبرتربینى،آرزویى خام و خیالى واهى است. «تِلْکَ‌ أَمانِیُّهُمْ‌» 

٣-ادّعاى بدون دلیل محکوم است. «قُلْ‌ هاتُوا بُرْهانَکُمْ‌» 

٤-هرگونه عقیده‌اى باید براساس دلیل باشد. «قالُوا. قُلْ‌ هاتُوا بُرْهانَکُمْ‌» قرآن، مطالب خود را با دلیل بیان کرده است و از مخالفان نیز تقاضاى دلیل مى‌کند. 


#حدیث_مهدوی

#نرم_افزار_جامع_مهدویت


امام رضا


«اَللّهُمَّ أصْلِحْ عَبدَکَ وخَلیفَتَکَ بِما أصْلَحْتَ بِهِ أنبیاءَکَ ورُسُلَکَ وَحُفَّهُ بِمَلائِکَتِکَ وَأَیدْهُ بِروُحِ القُدُسِ مِنْ عِنْدِکَ واسْلُکْهُ مِنْ بَینِ یدَیهِ ومِنْ خَلْفِهِ رَصَداً یحفَظُونَهُ مِنْ کُلِّ سُوءٍ وَأبْدِلْهُ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِ أمْنَاً یعْبُدُکَ لا یشرِکُ بِکَ شیئاً وَلا تَجْعَلْ لِأحَدٍ مِنْ خَلقِکَ عَلی وَلِیکَ سُلطاناً وَأْذَنْ لَهُ فی جِهَادِ عَدُوِّکَ وعَدوِّهِ واجْعَلنی مِنْ أنصارِهِ، إنَّکَ عَلی کُلِّ شَی ءٍ قَدیرٌ».


امام علی بن موسی الرضا علیه‌السلام در قنوت نمازشان فرمودند:بارالها! کار ظهور بنده شایسته و خلیفه راستینت [امام مهدی علیه‌السلام] را سامان ده - همان گونه که کار پیامبران و فرستادگانت را اصلاح کردی - واز فرشتگانت، نگاهبانانی بر او بگمار و از سوی خویش با روح القدس او را یاری و پشتیبانی فرما و دیده بانانی که از هر گزندی نگاهش دارند از پیش رو و پشت سر همراه وی گردان و ترس و هراس او را به امن و امان دگرگون ساز که او تو را می پرستد و هیچ چیز را همتا و مانند تو قرار نمی دهد، و برای هیچ یک از آفریدگانت برتری وچیرگی نسبت به ولی خود قرار مده و او را در جهاد با دشمنت و دشمنش اجازت فرما و مرا از یاوران او قرار ده، که همانا تو بر هر کاری توانایی.


جمال الاسبوع/ ص413


36-  و من خطبة له (علیه السلام)

> فی تخویف أهل النهروان <

فَأَنَا نَذِیرٌ لَکُمْ أَنْ تُصْبِحُوا صَرْعَی بِأَثْنَاءِ هَذَا النَّهَرِ وَ بِأَهْضَامِ هَذَا الْغَائِطِ عَلَی غَیْرِ بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ لَا سُلْطَانٍ مُبِینٍ مَعَکُمْ قَدْ طَوَّحَتْ بِکُمُ الدَّارُ وَ احْتَبَلَکُمُ الْمِقْدَارُ وَ قَدْ کُنْتُ نَهَیْتُکُمْ عَنْ هَذِهِ الْحُکُومَةِ فَأَبَیْتُمْ عَلَیَّ إِبَاءَ الْمُنَابِذِینَ حَتَّی صَرَفْتُ رَأْیِی إِلَی هَوَاکُمْ وَ أَنْتُمْ مَعَاشِرُ أَخِفَّاءُ الْهَامِ سُفَهَاءُ الْأَحْلَامِ وَ لَمْ آتِ لَا أَبَا لَکُمْ بُجْراً وَ لَا أَرَدْتُ لَکُمْ ضُرّاً.

خطبه 036-در بیم دادن نهروانیان 
تلاش در هدایت دشمن 
شما را از این می ترسانم! مبادا صبح کنید در حالی که جنازه های شما در اطراف رود نهروان و زمینهای پست و بلند آن افتاده باشد، بدون آن که برهان روشنی از پروردگار، و حجت و دلیل قاطعی داشته باشید، از خانه ها آواره گشته و به دام قضا گرفتار شدید. من شما را از این حکمیت نهی کردم ولی با سرسختی مخالفت نمودید، تا به دلخواه شما کشانده شدم. شما ای سبکسران، و بیخردان، ای ناکسان و بی پدران، من که این فاجعه را ببار نیاوردم و هرگز زیان شما را نخواستم (زیرا امام همواره با حکمیت مخالف بود)


 دعای فرج


إِلَهِی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ 

خدایا! گرفتارى بزرگ شد، و پوشیده بر ملا گشت، و پرده کنار رفت، و امید بریده گشت،

وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَیْکَ الْمُشْتَکَى

و زمین تنگ  شد، و خیرات آسمان دریغ شد، و پشتیبان تویى، و شکایت تنها به جانب تو است،

 وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ 

در سختى و آسانى  تنها بر تو اعتماد است، خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست،

أُولِی الْأَمْرِ الَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَیْنَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ

آن صاحبان فرمانى که اطاعتشان را بر ما فرض نمودى، و به این سبب مقامشان را به ما شناساندى،

 فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجا عَاجِلا قَرِیبا کَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ

پس به حق ایشان به ما گشایش ده، گشایشى زود و نزدیک  همچون چشم بر هم نهادن یا زودتر، اى محمّد و اى على!

 یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اکْفِیَانِی فَإِنَّکُمَا کَافِیَانِ

اى على و اى محمّد! مرا کفایت کنید که تنها شما کفایت کنندگان من هستد،

 وَ انْصُرَانِی فَإِنَّکُمَا نَاصِرَانِ یَا مَوْلانَا یَا صَاحِبَ اَّمَانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ

و یارى ام دهید که تنها شما یارى کنندگان من هستید، اى مولاى ما! اى صاحب زمان! فریادرس، فریادرس، فریادرس،

 أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ 

مرا دریاب، مرا دریاب، مرا دریاب، اکنون، اکنون، اکنون، با شتاب، با شتاب، با شتاب،

یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ

 اى مهربان ترین مهربانان، به حق محمّد و خاندان پاک او.



#حدیث_مهدوی


امام جواد(ع)




مطابق این حدیث شریف، ظهور حضرت بقیة الله ارواحنا لتراب مقدمه الفدا، از وعده های قطعی حق تعالی است که توسط همه ی پیامبران عظیم الشأن علیهم السلام نوید ظهور او داده شده است. هنگامی که ظهور آن حضرت از «میعاد» باشد، دیگر در آن «بدا» ممکن نیست، که در این صورت «خلف وعده» به شمار می آید، چنانکه قرآن کریم فرموده است:- «فلا تحسبن الله مخلف وعده رسله».- «هرگز گمان مبر که خداوند وعده ای را که به وسیله ی پیامبرانش ابلاغ نموده، خلف کند».


سوره ابراهیم/ آیه47


39-  و من خطبة له (علیه السلام)

> خطبها عند علمه بغزوة النعمان بن بشیر صاحب معاویة لعین التمر، و فیها یبدی عذره، و یستنهض الناس لنصرته<

مُنِیتُ بِمَنْ لَا یُطِیعُ إِذَا أَمَرْتُ وَ لَا یُجِیبُ إِذَا دَعَوْتُ لَا أَبَا لَکُمْ مَا تَنْتَظِرُونَ بِنَصْرِکُمْ رَبَّکُمْ أَ مَا دِینٌ یَجْمَعُکُمْ وَ لَا حَمِیَّةَ تُحْمِشُکُمْ أَقُومُ فِیکُمْ مُسْتَصْرِخاً وَ أُنَادِیکُمْ مُتَغَوِّثاً فَلَا تَسْمَعُونَ لِی قَوْلًا وَ لَا تُطِیعُونَ لِی أَمْراً حَتَّی تَکَشَّفَ الْأُمُورُ عَنْ عَوَاقِبِ الْمَسَاءَةِ فَمَا یُدْرَکُ بِکُمْ ثَارٌ وَ لَا یُبْلَغُ بِکُمْ مَرَامٌ دَعَوْتُکُمْ إِلَی نَصْرِ إِخْوَانِکُمْ فَجَرْجَرْتُمْ جَرْجَرَةَ الْجَمَلِ الْأَسَرِّ وَ تَثَاقَلْتُمْ تَثَاقُلَ النِّضْوِ الْأَدْبَرِ ثُمَّ خَرَجَ إِلَیَّ مِنْکُمْ جُنَیْدٌ مُتَذَائِبٌ ضَعِیفٌ کَأَنَّما یُساقُونَ إِلَی الْمَوْتِ وَ هُمْ یَنْظُرُونَ.

# قال السید الشریف : أقول ، قوله (علیه السلام) " متذائب " أی مضطرب من قولهم تذاءبت الریح أی اضطرب هبوبها و منه سمی الذئب ذئبا لاضطراب مشیته.#

خطبه 039-نکوهش یاران 
نکوهش کوفیان 
گرفتار کسانی شدم که چون امر می کنم فرمان نمی برند، و چون آنها را فرا می خوانم اجابت نمی کنند. ای مردم بی اصل و ریشه، در یاری پروردگارتان برای چه در انتظارید؟ آیا دینی ندارید که شما را گرد آورد؟ و یا غیرتی که شما را به خشم وادارد؟ علل شکست و نابودی کوفیان در میان شما بپا خاسته فریاد می کشم، و عاجزانه از شما یاری می خواهم، اما به سخنان من گوش نمی سپارید، و فرمان مرا اطاعت نمی کنید، تا آن که پیامدهای ناگوار آشکار شد، نه با شما می توان انتقام خونی را گرفت، و نه با کمک شما می توان به هدف رسید. شما را به یاری برادرانتان می خوانم، مانند شتری که از درد بنالد، ناله و فریاد سرمی دهید، و یا همانند حیوانی که پشت آن زخم باشد، حرکتی نمی کنید، تنها گروه اندکی به سوی من آمدند که آنها نیز ناتوان و مضطرب بودند، گویا آنها را به سوی مرگ می کشانند، و مرگ را با چشمانشان می نگرند.




شب قدراز منظرامام صادق(ع)



شب قدر،‌ شبی است که امور یک ساله تمام خلایق در آن مقدر می‌شود و به اندازه‌ای اهمیت دارد که خداوند نام یک سوره را به آن اختصاص داده است. از این جهت برخی معتقدند چون مقدرات انسان‌ها و اندازه و قدر رویدادهای سال، در این شب تعیین و تقدیر می‌شود، آن را شب قدر می‌نامند. نزول یک باره قرآن در این شب به قلب مقدس رسول گرامی اسلام(ص) از ویژگی‌های بارز این شب شناخته می‌شود.

یکی از مسائلی که همواره درباره این شب مطرح بوده است، تعیین زمان دقیق آن در ایام ماه مبارک رمضان است؛ از این رو در برخی احادیث شب قدر را در یکی از شب‌های نوزدهم، بیست و یکم،‌ بیست و سوم و یا بیست و هفتم معرفی کرده‌اند که این مسئله به دلیل شناور بودن این شب در طول ایام ماه مبارک رمضان است. در هر صورت به دلیل پنهان بودن زمان شب قدر در بین این چهار زمان، ائمه معصومین(ع) نسبت به پاسداشت هر یک از این شب‌ها تأکید و خود نیز اهتمام ویژه‌ای نسبت به انجام اعمال و آداب آن داشتند.

یکی از ویژگی‌های شب قدر این است که خداوند این شب مبارک را بهتر از هزار ماه معرفی کرده و فرموده است: «لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ‏ شَهْرٍ؛ شب قدر ، بهتر از هزار ماه است‏». از امام صادق علیه‌السلام سؤال کردند چگونه شب قدر بهتر از هزار ماه است؟ امام علیه‌السلام فرمود: انجام عمل صالح در آن شب از انجام آن در هزار ماهى که شب قدر در آنها نباشد بهتر است؛ کَیْفَ‏ تَکُونُ‏ لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْراً مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ قَالَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ فِیهَا خَیْرٌ مِنَ الْعَمَلِ فِی أَلْفِ شَهْرٍ لَیْسَ فِیهَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ». (من لا یحضره الفقیه، ج‏2، ص158)

از دیگر ویژگی شب قدر که بر اهمیت آن می‌افزاید، مقدر شدن امور بندگان و خلایق در این شب شریف است. امام رضا(ع) در روایتی فرمود: امام علی (ع) سه شب را نمی‌خوابید: شب‌های شب بیست و سوم ، عید فطر و نیمه شعبان. زیرا در این شب‌ها روزی‌ها و اجل و آنچه در طول سال اتفاق می‌افتد، تقسیم و تعیین می‌شوند؛ کانَ امیرُالمومِنینَ لا یَنامُ ثَلاثَ لَیال: لَیلَة ثَلاثَ و عِشرینَ مِن شَهرِ رَمَضانَ و لَیلَة الفِطرِ و لَیلَة النِّصفِ مِن شَعبانَ و فیها تُقسَمُ الاَرزاقُ و الآجالُ و ما یَُ فِی السِّنَه». (مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج‏2، ص853)

همچنین در روایتی دیگر از ایشان در باره شب قدر سؤال کردند. فرمود: «در آن شب فرشتگان و نویسندگان به آسمان دنیا فرود مى‏‌آیند، و همگى وقایعى را که در آن سال واقع مى‌‏شود و هر رویدادى را که به بندگان مى‌‏رسد و هر امرى را که مشیّت خداى عزّ و جلّ به آن تعلّق گرفته است، مى‌‏نویسند؛ پس خداى تبارک و تعالى هر چیز از آنها را که مقدم مى‏‌دارد و هر چه را که بخواهد به تاخیر مى‏‌اندازد و محو مى‏‌کند و ثابت مى‏‌دارد؛ و امّ الکتاب در نزد او است؛ وَ سُئِلَ‏ ع‏ عَنْ لَیْلَةِ الْقَدْرِ فَقَالَ‏ تَنَزَّلُ فِیهَا الْمَلَائِکَةُ وَ الْکَتَبَةُ إِلَى السَّمَاءِ الدُّنْیَا فَیَکْتُبُونَ مَا یَکُونُ فِی أَمْرِ السَّنَةِ وَ مَا یُصِیبُ الْعِبَادَ وَ أَمْرٌ عِنْدَهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَوْقُوفٌ لَهُ فِیهِ الْمَشِیئَةُ فَیُقَدِّمُ مِنْهُ مَا یَشَاءُ وَ یُؤَخِّرُ مِنْهُ مَا یَشَاءُ وَ یَمْحُو وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ‏(رعد13) (من لا یحضره الفقیه، ج‏2، ص59)

در دیگر روایت، ابوحمزه ثُمالی در ادامه روایتی از امام صادق(ع) درباره اهمیت شب قدر گفت: «. امام فرمود: چه سهل است احیاى چهار شب در برابر آنچه تو می‌طلبى! گفتم: فدایت شوم، شب بیست و سوّم شب «جهنى» است؟ فرمود: چنین مى‏‌گویند. گفتم: فدایت شوم، سلیمان بن خالد روایت کرده است که در نوزدهم نام کسانى که مقدّر است تا به حجّ روند نوشته مى‌‏شود، امام فرمود: اى ابا محمّد نام جمعیت واردین و وافدین حجّ و بلاها و مرگ‌ها و روزی‌ها و همگى حوادثى که تا شب قدر سال آینده اتّفاق مى‌‏افتد، در شب قدر نوشته مى‏‌شود، پس آنها را در بیست و یکم و بیست و سوّم طلب کن، و در هر یک از آن دو شب صد رکعت نماز بگزار، و اگر بتوانى آن دو شب را تا روشن شدن هوا احیا بدار، و در آن دو شب غسل بجا آور؛ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ وَفْدُ الْحَاجِّ یُکْتَبُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ وَ الْمَنَایَا وَ الْبَلَایَا وَ الْأَرْزَاقُ وَ مَا یَکُونُ إِلَى مِثْلِهَا فِی قَابِلٍ فَاطْلُبْهَا فِی إِحْدَى وَ عِشْرِینَ وَ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ .» (الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏4، ص156)

بنابراین از جمع‌بندی این روایت بر می‌آید که خداوند در شب قدر، مقدرات انسان‌ها تا سال آینده را در تمام امور مربوط به زندگی به امضاء می‌رساند؛ از این جهت افراد مؤمن باید نسبت به پاسداشت این شب اهتمام ویژه داشته باشند.


#حدیث_مهدوی



امام مهدی از دیدگاه حضرت فاطمه زهرا


«هذه اسماء الأوصیاء اولهم ابن عمی واحد عشر من ولدی، آخرهم القائم».


«اینها اسامی اوصیاء است که اول آنها پسر عموی من است، و یازده تن از فرزندان من می باشند که آخر آنها قائم است».


اام الناصب/ ج1/ ص205


42-  و من کلام له (علیه السلام)

> و فیه یحذر من اتباع الهوی و طول الأمل فی الدنیا <

أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَیْکُمُ اثْنَانِ اتِّبَاعُ الْهَوَی وَ طُولُ الْأَمَلِ فَأَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوَی فَیَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ أَمَّا طُولُ الْأَمَلِ فَیُنْسِی الْآخِرَةَ أَلَا وَ إِنَّ الدُّنْیَا قَدْ وَلَّتْ حَذَّاءَ فَلَمْ یَبْقَ مِنْهَا إِلَّا صُبَابَةٌ کَصُبَابَةِ الْإِنَاءِ اصْطَبَّهَا صَابُّهَا أَلَا وَ إِنَّ الْآخِرَةَ قَدْ أَقْبَلَتْ وَ لِکُلٍّ مِنْهُمَا بَنُونَ فَکُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ الْآخِرَةِ وَ لَا تَکُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ الدُّنْیَا فَإِنَّ کُلَّ وَلَدٍ سَیُلْحَقُ بِأَبِیهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ إِنَّ الْیَوْمَ عَمَلٌ وَ لَا حِسَابَ وَ غَداً حِسَابٌ وَ لَا عَمَلَ.

# قال الشریف : أقول ، " الحذاء السریعة " ، و من الناس من یرویه " جذاء ".#

خطبه 042-پرهیز از هوسرانی 
پرهیز از آرزوهای طولانی و هواپرستی 
ای مردم! همانا بر شما از دو چیز می ترسم، هواپرستی و آرزوهای طولانی. اما پیروی از خواهش نفس، انسان را از حق باز می دارد، و آرزوهای طولانی، آخرت را از یاد می برد. آگاه باشید! دنیا به سرعت پشت کرده و از آن جز باقیمانده اندکی از ظرف آبی که آن را خالی کرده باشند، نمانده است. به هوش باشید که آخرت به سوی ما می آید، دنیا و آخرت، هر یک فرزندانی دارند. بکوشید از فرزندان آخرت باشید، نه دنیا، زیرا در روز قیامت، هر فرزندی به پدر و مادر خویش باز می گردد. امروز هنگام عمل است نه حساب رسی، و فردا روز حساب رسی است، نه عمل. ((حذا) به معنای شتابان و (جذا) به معنای بریده از نیک و بد، که برخی نقل کردند)


«١١٦»وَ قالُوا اتَّخَذَ اللّهُ‌ وَلَداً سُبْحانَهُ‌ بَلْ‌ لَهُ‌ ما فِی السَّماواتِ‌ وَ الْأَرْضِ‌ کُلٌّ‌ لَهُ‌ قانِتُونَ‌ 

و(برخى از اهل کتاب و مشرکان)گفتند:خداوند فرزندى براى خود اختیار کرده است.منزّه است او،بلکه آنچه در آسمان‌ها و زمین است از آن اوست و همه در برابر او فرمان‌برند. 

نکته‌ها: 

اهل کتاب و مشرکان،هرکدام به نوعى براى خداوند فرزندى مى‌پنداشتند؛یهودیان مى‌گفت:عُزَیر فرزند خداست. «وَ قالَتِ‌ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ‌ اللّهِ‌» ١مسیحیان نیز حضرت عیسى را فرزند خدا معرّفى مى‌کردند، «وَ قالَتِ‌ النَّصارى‌ الْمَسِیحُ‌ ابْنُ‌ اللّهِ‌» ٢و مشرکان، فرشتگان را فرزندان خدا مى‌دانستند. «یَجْعَلُونَ‌ لِلّهِ‌ الْبَناتِ‌» ٣این آیه ردّى است بر این توهّم غلط‍‌ و نابجا،و ذات خداوند را از چنین نسبتهایى منزّه مى‌داند. 

خدا را با خود مقایسه نکنیم.اگر انسان نیاز به فرزند دارد بخاطر موارد ذیل است: 

١.عمرش محدود است و میل به بقاى خویش و نسل خویش دارد. 

٢.قدرتش محدود است و به معاون و کمک‌کننده نیاز دارد. 

٣.نیازمند محبّت و عاطفه است و لازم است مونسى داشته باشد. 

ولى خداوند از همه‌ى این کمبودها و نیازها منزّه است،بلکه هرچه در آسمان‌ها و زمین است،همه در برابر او متواضعند. 

پیام‌ها: 

١-خدایى که همه آسمان‌ها و زمین در برابر او تسلیم هستند،چه کمبودى دارد تا از طریق فرزند گرفتن آن را جبران کند؟! «بَلْ‌ لَهُ‌ ما فِی السَّماواتِ‌» 

٢-خشوع و تواضع،در برابر کسى سزاوار است که تمام هستى از آن اوست،نه بت‌ها و طاغوت‌هایى که از آفریدن حتّى یک مگس نیز عاجزند و قدرت نفع و ضررى ندارند. «کُلٌّ‌ لَهُ‌ قانِتُونَ‌» 


#حدیث_مهدوی


امام حسن عسگری(ع)




«محمد بن علی بن بلال می گوید: از امام حسن عسکری علیه‌السلام دو سال پیش از وفاتش به من نامه ای رسید که در آن از جانشین  خود سخن گفته بود. یک بار دیگر، سه روز پیش از وفاتش نامه ای از آن حضرت به دستم رسید که در آن نیز از جانشین خود گفتگو کرده بود».


ارشاد المفید/ ص349


#حدیث_مهدوی


امام صادق(ع)


«ینادی باسم القائم (علیه‌السلام) فی لیلة ثلاث و عشرین، و یقوم فی یوم عاشورا، و هو الیوم الذی قتل فیه الحسین بن علی (علیه‌السلام) لکأنی به فی یوم السبت العاشر من المحرم قائما بین الرکن و المقام، جبرئیل (علیه‌السلام) عن یمینه ینادی: «البیعة لله»، فتصیر الیه شیعته من اطراف الأرض تطوی لهم طیا حتی یبایعوه، فیملأ الله به الأرض عدلا کما ملئت جورا و ظلما».


«در شب بیست و سوم (ماه رمضان) به نام قائم (علیه‌السلام) از آسمان ندا می شود و در روز عاشورا که روز شهادت امام حسین (علیه‌السلام) است، قیام می کند. گویی با چشم خود می بینم که آن بزرگوار در روز شنبه دهم محرم در میان رکن و مقام ایستاده، جبرئیل (علیه‌السلام) در طرف راست آن حضرت بانگ برمی آورد که: «البیعة لله»، پس شیعیان او از اطراف جهان به سوی او می شتابند، زمین در زیر پاهایشان طی می شود، تا به محضر او رسیده، بیعت می کنند. روی زمین را پر از عدل و داد کند، آن چنان که پر از جور و ستم شده باشد».


ارشاد المفید/ ص361


«١١٩»إِنّا أَرْسَلْناکَ‌ بِالْحَقِّ‌ بَشِیراً وَ نَذِیراً وَ لا تُسْئَلُ‌ عَنْ‌ أَصْحابِ‌ الْجَحِیمِ‌ 

(اى رسول!)ما ترا به حقّ‌ فرستادیم تا بشارتگر و بیم‌دهنده باشى و تو مسئول(گمراه شدن)دوزخیان(و جهنّم رفتن آنان)نیستى. 

نکته‌ها: 

اى رسول گرامى! به توقّعات نابجاى کفّار توجّه نکن.آنان هرکدام توقّع دارند اوراق متعدّدى از آیات برایشان نازل شود؛ «بَلْ‌ یُرِیدُ کُلُّ‌ امْرِئٍ‌ مِنْهُمْ‌ أَنْ‌ یُؤْتى‌ صُحُفاً مُنَشَّرَةً‌» ١در حالى که ما تو را همراه منطق حقّ‌ براى مردم فرستاده‌ایم تا از طریق بشارت و انذار،آنان را نسبت به سعادت خودشان آشنا کنى.اگر گروهى بهانه‌جویى کرده و از پذیرش حقّ‌ سرباز زدند و توقّع داشتند که بر آنان وحى نازل شود،تو مسئول دوزخِ‌ آنان نیستى،تو فقط‍‌ عهده‌دار بشارت و انذارى،و مسئول نتیجه و قبول یا ردّ مردم نیستى. 

بشارت و انذار،نشانه‌ى اختیار انسان است. 

در قرآن مکرر این معنا آمده است که آنچه بر خداوند است،فرستادن پیامبرى معصوم با منطق حقّ‌ همراه با بشارت و انذار است.حال مردم خودشان هستند که آزادانه یا راه حقّ‌ را مى‌پذیرند و یا سرسختانه لجاجت مى‌کنند. پیام‌ها: 

١-در برابر هر تضعیف روحیّه‌اى از طرف دشمن،نیاز به تقویت و تسلیت و تسکین روحى از طرف خدا است. «أَرْسَلْناکَ‌ بِالْحَقِّ‌» (در آیه قبل بهانه‌هاى کفّار نقل شد،در این آیه پیامبر صلى الله علیه و آله با کلمه«بالحقّ‌»تأیید و تقویت مى‌شود.) 

٢-بشارت و تهدید،همچون دو کفّه ترازو باید در حال تعادل باشد،وگرنه موجب غرور یا یأس مى‌شود. «بَشِیراً وَ نَذِیراً» 


آتش تنور هر لحظه سوزنده تر می شد، چهره به آتش نزدیک کرد، فرمود: ای علی بچش طعم آتش را ! این جزای کسی است که از وضع یتیمان و بیوه ن بی خبر باشد. 

آری این همان کسی است که کوفیان دیگر تاب عدالتش را نداشتند. 

شب بیست و یکم رمضان است و دیگر کوچه های کوفه گامهای آرام و پرصلابتش را در سکوت وهم انگیز شب نمی شنوند، او که نخلستانهای کوفه حدیث استقامتش بودند و چاههای آن مامن اسرار مگویش. 



علی، قرآن ناطق، 25 سال سکوت و خانه نشینی!! 

او علی مرتضی است؛ اولین مسلمان، تنها کسی که دست یاری و برادری در راه رسالت پیامبر بلند کرد همو که به شب هجرت، مرگ را به بازی گرفته و بی واهمه در بستر پیامبر آرمید. او همان علی است که اموال بیت المال را ولو در گردن دخترکش باز پس گرفت، او همان امیری است که خود کفشش را وصله می زد، همان که پیامبر فرمود من شهر علم هستم و علی دروازه آن، همان سپر پیامبر در جنگ احد، او داماد ختم رسل است همسر فاطمه علیها السلام. 

ولی اینک به زهر جهل شقی ترین افراد، محراب مسجد کوفه قامت ایستاده به نمازش را نخواهد دید، چشمان یتیمان کوفه منتظر مرد انبان به دوش خواهد ماند، بیت المال به تاراج خواهد رفت و دیگر شب قدر عالیقدری چون او نخواهد دید. 

و اینچنین علی علیه السلام نیز در شب قدر ملاک ارزش گذاری می گردد، دلسپردگی و دل رمیدگی نسبت به اوست که عزت و ذلت در پی دارد او قرآن ناطق است. 

خوشا آنکه با اوست . 

شهادت شهد دو عالم امیرالمومنین علی علیه السلام بر دوستداران حضرتش تسلیت باد. 




شب بود و اشک بود و علی بود و چاه بود

فریاد بی‌صدا، غم دل بود و آه بود

دیگر پس از شهادت زهرا به چشم او

صبح سفید هم‌چو دل شب سیاه بود

دانی چرا جبین علی را شکافتند؟

زیرا به چشم کوفه عدالت گناه بود

خونش نصیب دامن محراب کوفه شد

آن رهبری که کعبه بر او زادگاه بود

یک عمر از رعیت خود هم ستم کشید

اشک شبش به غربت روزش گواه بود… 

استاد سازگار 


#حدیث_مهدوی


امام زین العابدین(ع)


«القائم منا تخفی علی الناس ولادته، حتی یقولوا: لم یولد بعد، لیخرج حین یخرج و لیس لأحد فی عنقه بیعة».


«ولادت قائم ما بر مردم پوشیده می ماند و مردم می گویند که هنوز متولد نشده است. این برای آن است که به هنگام ظهور، بیعت کسی در گردن او نباشد».


اعلام الوری/ ص409


44-  و من کلام له (علیه السلام)

> لما هرب مصقلة بن هبیرة الشیبانی إلی معاویة ، و کان قد ابتاع سبی بنی ناجیة من عامل أمیر المؤمنین علیه السلام و أعتقهم، فلما طالبه بالمال خاس به و هرب إلی الشام <

قَبَّحَ اللَّهُ مَصْقَلَةَ فَعَلَ فِعْلَ السَّادَةِ وَ فَرَّ فِرَارَ الْعَبِیدِ فَمَا أَنْطَقَ مَادِحَهُ حَتَّی أَسْکَتَهُ وَ لَا صَدَّقَ وَاصِفَهُ حَتَّی بَکَّتَهُ وَ لَوْ أَقَامَ لَأَخَذْنَا مَیْسُورَهُ وَ انْتَظَرْنَا بِمَالِهِ وُفُورَهُ.

خطبه 044-سرزنش مصقله پسر هبیره 
تاسف از فرار مصقله 
خدا روی مصقله را زشت گرداند، کار بزرگواران را انجام داد، اما خود چونان بردگان فرار کرد، هنوز ثناخوان به مداحی او برنخاسته بود که او را ساکت کرد، هنوز سخن ستایشگر او به پایان نرسیده بود که آنها را به زحمت انداخت. اما اگر مردانه ایستاده بود همان مقدار که داشت از او می پذیرفتیم و تا هنگام قدرت و توانایی به او مهلت می دادیم.


48-  و من خطبة له (علیه السلام)

> عند المسیر إلی الشام قیل إنه خطب بها و هو بالنخیلة خارجا من الکوفة إلی صفین <

الْحَمْدُ لِلَّهِ کُلَّمَا وَقَبَ لَیْلٌ وَ غَسَقَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ کُلَّمَا لَاحَ نَجْمٌ وَ خَفَقَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ غَیْرَ مَفْقُودِ الْإِنْعَامِ وَ لَا مُکَافَإِ الْإِفْضَالِ أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ بَعَثْتُ مُقَدِّمَتِی وَ أَمَرْتُهُمْ بِلُزُومِ هَذَا الْمِلْطَاطِ حَتَّی یَأْتِیَهُمْ أَمْرِی وَ قَدْ رَأَیْتُ أَنْ أَقْطَعَ هَذِهِ النُّطْفَةَ إِلَی شِرْذِمَةٍ مِنْکُمْ مُوَطِّنِینَ أَکْنَافَ دِجْلَةَ فَأُنْهِضَهُمْ مَعَکُمْ إِلَی عَدُوِّکُمْ وَ أَجْعَلَهُمْ مِنْ أَمْدَادِ الْقُوَّةِ لَکُمْ.

#قال السید الشریف : أقول یعنی (علیه السلام) بالملطاط هاهنا السمت الذی أمرهم بومه و هو شاطئ الفرات و یقال ذلک أیضا لشاطئ البحر و أصله ما استوی من الأرض و یعنی بالنطفة ماء الفرات و هو من غریب العبارات و عجیبها.#

خطبه 048-هنگام لشکرکشی به شام 
ضرورت آمادگی رزمی 
ستایش خداوند را سزاست، هر لحظه که شب فرا رسد، و پرده تاریکی فرو افتد. ستایش مخصوص پروردگاری است هر زمان که ستاره ای طلوع و غروب کند. ستایش خداوندی را سزاست که نعمتهای او پایان نمی پذیرد، و بخششهای او را جبران نتوان کرد. پس از ستایش پروردگار، پیشتازان لشگرم را از جلو فرستادم، و دستور دادم در کنار فرات توقف کنند، تا فرمان من به آنها برسد. زیرا تصمیم گرفتم از آب فرات بگذرم و به سوی جمعیتی از شما که در اطراف دجله مسکن گزیده اند رهسپار گردم و آنها را همراه شما بسیج نمایم، و از آنها برای کمک و تقویت شما یاری بطلبم (منظور امام از (ملطاط) آنجایی است که دستور توقف داد، (کنار فرات) که به کنار فرات یا دریا (ملطاط) هم می گویند. و امام (ع) از کلمه (نطفه) آب فرات اراده کرده که شگفت آور است)


«١٢٢»یا بَنِی إِسْرائِیلَ‌ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ‌ الَّتِی أَنْعَمْتُ‌ عَلَیْکُمْ‌ وَ أَنِّی فَضَّلْتُکُمْ‌ عَلَى الْعالَمِینَ‌ 

اى بنى اسرائیل! نعمت مرا که به شما ارزانى داشتم و شما را بر جهانیان برترى بخشیدم یاد کنید. 

«١٢٣»وَ اتَّقُوا یَوْماً لا تَجْزِی نَفْسٌ‌ عَنْ‌ نَفْسٍ‌ شَیْئاً وَ لا یُقْبَلُ‌ مِنْها عَدْلٌ‌ وَ لا تَنْفَعُها شَفاعَةٌ‌ وَ لا هُمْ‌ یُنْصَرُونَ‌ و بترسید از روزى که هیچ‌کس چیزى(از عذاب خدا)را از دیگرى دفع نمى‌کند و هیچ‌گونه عوضى از او قبول نمى‌گردد و هیچ شفاعتى،او را سود ندهد و(از جانب هیچ‌کسى)یارى نمى‌شود. 

نکته‌ها: 

این دو آیه مشابه آیات ٤٧ و ٤٨ گذشته همین سوره است که مطالبى در آنجا ذکر کرده‌ایم. 

«١٢٤»وَ إِذِ ابْتَلى‌ إِبْراهِیمَ‌ رَبُّهُ‌ بِکَلِماتٍ‌ فَأَتَمَّهُنَّ‌ قالَ‌ إِنِّی جاعِلُکَ‌ لِلنّاسِ‌ إِماماً قالَ‌ وَ مِنْ‌ ذُرِّیَّتِی قالَ‌ لا یَنالُ‌ عَهْدِی الظّالِمِینَ‌ 

و(به خاطر بیاور)هنگامى که پروردگارِ ابراهیم،او را با حوادث گوناگونى آزمایش کرد و او به خوبى از عهده آزمایش برآمد.خداوند به او فرمود: 

من تو را امام و رهبر مردم قرار دادم.ابراهیم گفت:از فرزندان من نیز (امامانى قرار بده)،خداوند فرمود:پیمان من به ستمکاران نمى‌رسد(و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند شایسته این مقامند). 

نکته‌ها: 

حضرت ابراهیم علیه السلام در بین انبیا،جایگاه و منزلت خاصّى دارد.نام آن بزرگمرد،٦٩ مرتبه و در ٢٥ سوره قرآن آمده و از او همانند پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله به عنوان اسوه و نمونه براى بشریّت یاد شده است.در برخى از آیات،آن بزرگوار در ردیف اخیار،صالحان،قانتان، صدّیقان،صابران و وفاکنندگان شمرده شده است.در بزرگداشت این پیامبر بزرگ،خداوند تعابیر خاصّى به کار برده و حتّى یکى از اسرار حج را یادآورى و زنده نگهداشتن ایثارگرى‌ها و ازخودگذشتگى‌هاى حضرت ابراهیم علیه السلام گفته‌اند.آن مرد الهى،در عرصه‌هاى گوناگون با انحراف و شرک مبارزه کرد؛برهان و استدلال او در مقابل ستاره‌پرستان و ماه‌پرستان، مبارزه عملى او با بت‌پرستان،احتجاج او در برابر نمرود و سربلندى او در آزمایشات دیگر،از او انسانى اسوه ونمونه ساخت که خداوند او را به مقام امامت نصب نمود. 

در قرآن حدود بیست مرتبه مسئله آزمایش و امتحان مطرح شده و از سنّتهاى الهى است. هدف آزمایش؛آزمایش براى آگاه شدن خداوند نیست،زیرا او از پیش همه چیز را مى‌داند، این آزمایش‌ها براى ظهور و بروز استعدادهاى نهفته و تلاش و عمل انسان‌هاست.اگر انسان کارى نکند،استحقاق پاداش نخواهد یافت. 

ابزار آزمایش؛تلخى‌ها و شیرینى‌هاى زندگى،همه ابزار امتحان هستند.گاهى افرادى با شداید و مصائب آزمایش مى‌شوند و برخى دیگر با رفاه،و ناگزیر همه مردم حتّى انبیا مورد امتحان قرار مى‌گیرند.این امتحانات و آزمایش‌ها براى رشد و پرورش مردم است. 

ابراهیم علیه السلام در هر آزمایشى که موفّق مى‌شد،به مقامى مى‌رسید:در مرحله نخستین، عبد اللّه شد.سپس به مقام نبى‌اللهى رسید.و پس از آن رسول اللّه،خلیل اللّه و در نهایت به مقام امامت و رهبرى مردم منصوب گردید. ١

مراد از«کلمات»در آیه،امتحانات سنگین است که حضرت ابراهیم از همه‌ى آنها پیروز بیرون آمد.نه عمو،نه همسر و نه فرزند هیچ‌کدام نتوانستند مانع او در راه انجام وظیفه شوند.با آنکه ابراهیم تحت سرپرستى عمویش آزر بود،امّا با بت‌پرستى او و جامعه‌اش به مبارزه برخاست و بت‌شکن بزرگ تاریخ گردید و آنگاه که از سوى خدا مأموریّت یافت، همسر و فرزندش را در صحراى مکه ساکن نموده و براى تبلیغ به نقطه‌اى دیگر برود، بى‌هیچ دلبستگى،آنها را به خدا سپرد و رفت.همچنین فرمان ذبح فرزندش اسماعیل آمد، رضاى خدا را بر هواى دل ترجیح داد و کارد بر گلوى فرزند نهاد.امّا ندا آمد که قصد ما کشتن اسماعیل نبود،بلکه امتحان ابراهیم بود. 

حضرت ابراهیم علیه السلام،مقام امامت را براى نسل خود نیز درخواست نمود،پاسخ آمد که این مقام عهدى است الهى که به هرکس لایق باشد عطا مى‌شود.در میان نسل تو نیز کسانى که شایستگى داشته باشند،به این مقام خواهند رسید.چنانکه پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله از نسل ابراهیم علیه السلام است و به این مقام رسید،ولى کسانى که دچار کوچک‌ترین گناه و ستمى شده باشند،لیاقت این مقام را ندارند. 

حضرت ابراهیم علیه السلام تنها پیامبرى است که مشرکان و یهودیان و مسیحیان،همه خود را پیرو راه او مى‌دانند.در این آیه ضمن تجلیل از ابراهیم علیه السلام،به طور غیر مستقیم به همه مى‌فهماند که اگر به راستى او را قبول دارید،دست از شرک برداشته و همانند او تسلیم محض اوامر الهى باشید. 

این آیه یکى از آیاتى است که پشتوانه فکرى و اعتقادى شیعه قرار گرفته است که امام باید معصوم باشد و کسى که لقب ظالم بر او صدق کند،به مقام امامت نخواهد رسید. ١

این آیه،مقام امامت را «عَهْدِی» گفته است،پس آیه؛ «أَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ‌ بِعَهْدِکُمْ‌» ٢یعنى اگر شما به امامى که من تعیین کردم وفادار بودید و اطاعت کردید من نیز به نصرت و یارى که قول داده‌ام وفا خواهم کرد. 

پیام‌ها: 

١-پیامبران نیز مورد آزمایش الهى قرار مى‌گیرند. «وَ إِذِ ابْتَلى‌ إِبْراهِیمَ‌» 

٢-براى منصوب کردن افراد به مقامات،گزینش و آزمایش لازم است. «إِذِ ابْتَلى‌ إِبْراهِیمَ‌. بِکَلِماتٍ‌» 

٣-منشأ امامت وراثت نیست،لیاقت است که با پیروزى در امتحانات الهى ثابت مى‌گردد. «فَأَتَمَّهُنَّ‌» 

٤-پست‌ها و مسئولیّت‌ها باید تدریجاً و پس از موفّقیّت در هر مرحله به افراد واگذار شود. «فَأَتَمَّهُنَّ‌.» 

٥-امامت،انتصابى است نه انتخابى.امام باید حتماً از طرف خداوند منصوب شود. «إِنِّی جاعِلُکَ‌» 

٦-امامت،عهد الهى میان خدا و مردم است. «عَهْدِی»


روز جهانی قدس


راهپیمایی روز قدس

زمان‌برگزاری:

آخرین جمعه ماه رمضان

منشأ تاریخی:

پیام امام خمینی

-

آئین‌های مهم:

سینه‌زنی، افطاری، تشییع جنازه، تعزیه خوانی، سایر آئین‌ها

روز قدس یا روز جهانی قدس آخرین جمعه ماه رمضان است که امام خمینی در سال ۱۳۵۸ش (رمضان ۱۳۹۹ق) آن را روزی رسمی برای حمایت از مردم فلسطین دانست و از مسلمانان جهان خواست که برای کوتاه کردن دست دولت اسرائیل و پشتیبانان آن به هم بپیوندند. نامگذاری آخرین جمعه ماه رمضان به عنوان روز قدس، با حمایت بسیاری از روشنفکران و هنرمندان مواجه شد و امروزه علاوه بر ایران، در کشورهای مختلفی از جهان، راهپیمایی و مراسم روز قدس برگزار می‌شود که بنابر گزارش منابع خبری، این تعداد به ۸۰ کشور در قاره‌های مختلف جهان می‌رسد.


تاکنون دو دوره جشنواره بین‌المللی کاریکاتور با موضوع روز جهانی قدس در سال‌های ۱۳۹۳ و ۱۳۹۷ش در ایران برگزار شده که هنرمندانی از ۳۰ کشور جهان در آن شرکت کرده‌اند.



روزهزاره قدس برقدسمداران وولایتمداران روزه دار جهان قبول حق ان شاءالله.


 بدین وسیله سربازان امام مهدی(عج)از ولایتمداران ان حضرت ومابقی دوستان دعوت به عمل می اوردکه دراین روز باشکوه شرکت به عمل اورند.

                                من الله توفیق

                          اللهم عجل لولیک الفرج

                      مدیرکانون مجازی مهدویت      


       asrehzoohoor.blog.ir

                                


#حدیث_مهدوی


امیر المومنین(ع)


. یا قوم هذا ابان ورود کل موهود و دنو من طلعه ما لا تعرفون، الاوان من ادرکها منا یسری فی ظلمات هذه الفتن بسراح منیر، و یحذوا فیها علی مثال الصالحین، لیحل ربقا، و یعتق فیها رقا، و یصدع شعبا و یشعب صدعا، فی ستره عن الناس، لا یبصر القائف اثره، و لو تابع نظره.


ای مردم اکنون هنگام فرا رسیدن فتنه هایی است که به شما وعده داده شده، و نزدیک است برخورد با رویدادهایی که حقیقت آن بر شما ناشناخته و مبهم خواهد بود. دانسته باشید آنکس که از ما (مهدی موعود منتظر) به راز این فتنه ها پی برد و آن روزگار را دریابد، با مشعل فروزان هدایت رد بسپرد و به سیره و روش پاکان و نیکان (پیامبر و امامان معصوم علیهم‌السلام) رفتار نماید، تا در آن گیر و دار گره ها را بگشاید، بردگان در بند ظلم و خود خواهی و ملت های اسیر استعمار را از بردگی و اسارت به آزادی برساند، توده های گمراه و ستمگر را متلاشی و پراکنده سازد و حق طلبان را گرد هم آورد و به دیگر عبارت تشکیلات کفر و ستم را بر هم زند، و جدایی و تفرقه اسلام و مسلمانان را یکپارچه و سامان بخشد.این رهبر (مدتها بلکه قرن‌ها) در پنهانی از مردم به سر برد و هر چند دیگران کوشش کنند تا اثرش را بیابند نشانی از رد پایش نیابند. در این هنگام گروهی از مومنان برای در هم کوبیدن فتنه ها آماده شوند، همچون آماده شدن شمشیر که در دست آهنگر صیقل داده شده. همینان چشمانشان به نور و فروغ قرآن روشن گردد، موج با شکوه تفسیر قرآن در گوش دلشان طنین انداز شود، شامگاهان و صبحگاهان جانشان از چشمه‌ی حکمت و معارف الهی سیراب گردد.


47-  و من کلام له (علیه السلام)

> فی ذکر الکوفة <

کَأَنِّی بِکِ یَا کُوفَةُ تُمَدِّینَ مَدَّ الْأَدِیمِ الْعُکَاظِیِّ تُعْرَکِینَ بِالنَّوَازِلِ وَ تُرْکَبِینَ بِاَّلَازِلِ وَ إِنِّی لَأَعْلَمُ أَنَّهُ مَا أَرَادَ بِکِ جَبَّارٌ سُوءاً إِلَّا ابْتَلَاهُ اللَّهُ بِشَاغِلٍ وَ رَمَاهُ بِقَاتِلٍ.

خطبه 047-درباره کوفه 
خبر از آینده کوفه 
ای کوفه! تو را می نگرم گویا چنان چرمهای بازار عکاظ کشیده می شوی، زیر پای حوادث لگدکوب می گردی، و حوادث فراوان تو را در بر می گیرد، من به خوبی می دانم، ستمگری نسبت به تو قصد بد نمی کند مگر آنکه خداوند او را به بلایی گرفتار سازد یا قاتلی بر او مسلط گرداند.


#حدیث_مهدوی


امام حسن عسگری(ع)




8«امام حسن عسکری علیه‌السلام کنیزی داشت، چون حامله شد، امام علیه‌السلام به او فرمود:«ستحملین ذکرا، اسمه محمد و هو القائم من بعدی».«به زودی پسری به دنیا می آوری که نام او «م. ح. م. د» است، و او بعد از من قائم به امر است».


کمال الدین/ ص408


شرح شهادت امام رضا (ع) در منابع اسلامی

 
مجموعه: زندگینامه بزرگان دینی


 

شهادت امام رضا (ع),نحوه شهادت امام رضا (ع),زندگینامه امام رضا (ع)

شرح شهادت امام رضا (ع) در منابع اسلامی
در روایتی از اباصلت آمده است: «مأمون، امام رضا (ع) را فراخواند و آن حضرت را مجبور کرد از انگور بخورد. آن حضرت به واسطه آن انگور مسموم شد.»


درباره نحوه شهادت امام رضا (ع)، بیشتر عالمان شیعه و همچنین تعداد زیادی از علمای اهل سنت، قائل هستند که آن حضرت مسموم و شهید شده است. البته درباره عامل شهادت امام هشتم، اختلاف‌نظرهایی وجود دارد؛ اما قول مشهور این است که آن حضرت، توسط «مأمون» خلیفه عباسی مسموم و به شهادت رسید.


برخی از علمای اهل سنت بر این نظرند که مأمون، امام رضا (ع) را مسموم نکرده است و برای این گفته خود دلائلی هم ذکر می‌کنند. از جمله آن دلائل این است که مأمون دختر خود را به همسری امام جواد (ع) درآورد. مأمون به برتری امام رضا (ع) در برابر علما استدلال می‌کرد. بعد از درگذشت امام رضا (ع) مأمون بسیار ناراحت و غمگین بود و.
در ادامه خواهیم گفت که به هیچ یک از دلائل در این رابطه نمی‌توان استناد کرد.


همچنین عده‌ای از علمای اهل سنت نیز بر این باورند که امام رضا (ع) مسموم شده است و عامل جنایت، عباسیان اما شخصی غیر از مأمون، بوده است. برای مثال؛ ابن‌جوزی می‌گوید: «وقتی عباسیان دیدند خلافت از دست آنها خارج شد (به واسطه ولایت‌عهدی) و به دست علویان افتاد، امام رضا (ع) را مسموم کردند.» این قول نیز چندان صحیح به نظر نمی‌رسد؛ زیرا «بیشتر مورخان و راویان اجماع دارند که مأمون سم را به امام (ع) داده نه غیر او.»


همچنین روایات مستندی از امام رضا (ع) وارد شده است که در آن، حضرت شهادت خود را پیش‌گویی کرده و عامل این جنایت را مأمون دانسته است. امام رضا (ع) به هرثمة بن اعین می‌گوید: «موقع مرگ من فرا رسیده است. این طاغی (مأمون) تصمیم گرفته مرا مسموم کند.»


عده‌ای از پژوهشگران معتقدند که شورش عباسیان در بغداد و تصمیم مأمون برای حضور در این شهر، سبب شد تا اطرافیان این خلیفه به وی هشدار دهند که در نبود وی و حضور ولیعهد ـ که منظور امام رضا (ع) بود ـ کار حکومت به مشکل برخواهد خورد و به همین دلیل، مأمون، امام رضا (ع) را به شهادت رساند.
به نظر می‌رسد انگیزه اصلی مأمون در به شهادت رساندن امام رضا (ع) همین مطلبی باشد که ذکر شد. چرا که قیام عباسیان در بغداد جز به خاطر ترس از روی کار آمدن علویان نبوده است.


طبری می‌نویسد: «مأمون نامه‌ای به بنی‌عباس در بغداد نوشت و مرگ علی بن موسی (ع) را به آنان اعلام کرد و از آنان خواست که به اطاعت او درآیند؛ زیرا دشمنی آنان با او جز با بیعت وی با علی بن موسی (ع) نبوده است.»

شهادت امام رضا (ع),نحوه شهادت امام رضا (ع),زندگینامه امام رضا (ع)

از دیگر موجباتی که مورخان در قتل امام رضا (ع) ذکر کرده‌اند، کینه‌ای می‌دانند که مأمون از امام رضا (ع) به دل گرفته بود. طبرسی می‌نویسد: «علتی که موجب شد مأمون، امام رضا (ع) را به شهادت برساند، این بود که آن حضرت بی‌محابا (و بدون ترس) حق را در برابر مأمون اعلام می‌کرد. در بیشتر موارد در مقابل او قرار می‌گرفت که موجب عصبانیت و کینه او می شد.»


همانگونه که بیان شد، از نظر روایات شیعی، شکی نیست که مأمون، حضرت رضا (ع) را مسموم کرد. اما اینکه کیفیت این عمل چگونه بوده است، چند نوع روایت وجود دارد که به آنها اشاره می‌کنیم.


روایتی را شیخ مفید از عبدالله بن بشیر نقل کرده که عبدالله گفت: «مأمون به من دستور داد که ناخن‌های خود را بلند کنم . سپس مرا خواست و چیزی به من داد که شبیه تمر هندی بود و به من گفت: این را به همه دو دست خود بمال . سپس نزد امام رضا (ع) رفت و به من دستور داد که انار برای ما بیاور. من اناری چند حاضر کردم و مأمون گفت: با دست خود آن را بفشار.

 

من فشردم و مأمون آن آب انار را با دست خود به حضرت خورانید و همان سبب مرگ آن حضرت شد و پس از خوردن آن آب انار، دو روز بیشتر زنده نماند.»


روایت دیگری را شیخ مفید از محمد بن جهم ذکر کرده که می گوید: «حضرت رضا (ع) انگور دوست می‌داشت. پس قدری انگور برای حضرت تهیه کردند. در حبه‌های آن به مدت چند روز سوزن‌های زهرآلود زدند. سپس آن سوزن‌ها را کشیده و نزد آن بزرگوار آوردند . آن حضرت از آن انگورهای زهرآلود بخورد و سبب شهادت ایشان شد.»


روایتی از اباصلت هروی نیز نقل شده که می گوید: «مأمون، امام رضا (ع) را فراخواند و آن حضرت را مجبور کرد از انگور بخورد. آن حضرت به واسطه آن انگور مسموم شد.»


بنابراین، ادله‌ای که اهل سنت ذکر کرده‌اند که مأمون امام رضا (ع) را به شهادت نرسانده بی‌اساس است؛ چرا که مأمون فردی بود که به خاطر حکومت، برادرش امین را به قتل رساند و محبوبیت امام رضا (ع) در نزد او از برادرش بیشتر نبود. و گریه ظاهری او بعد از مرگ امام (ع) به جهت منحرف کردن اذهان علویان و طرفداران امام رضا (ع) بوده است.


بعد از شهادت امام رضا (ع) شیعیان، بدن شریف آن حضرت را در خراسان تشییع کردند. این تشییع جنازه به حدی پر شور بود که تا آن زمان مثل آن دیده نشده بود. همه طبقات در تشییع جنازه امام حاضر شدند. آن امام همام، در سال 203 قمری در شهر طوس به خاک سپرده شد و بارگاه عظیمش امروز میزبان صدها هزار عزادار است، در حالی که هیچ نشانی از خلافت پهناور مأمون وجود ندارد.


«٢٣١»وَ إِذا طَلَّقْتُمُ‌ النِّساءَ فَبَلَغْنَ‌ أَجَلَهُنَّ‌ فَأَمْسِکُوهُنَّ‌ بِمَعْرُوفٍ‌ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ‌ بِمَعْرُوفٍ‌ وَ لا تُمْسِکُوهُنَّ‌ ضِراراً لِتَعْتَدُوا وَ مَنْ‌ یَفْعَلْ‌ ذلِکَ‌ فَقَدْ ظَلَمَ‌ نَفْسَهُ‌ وَ لا تَتَّخِذُوا آیاتِ‌ اللّهِ‌ هُزُواً وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ‌ اللّهِ‌ عَلَیْکُمْ‌ وَ ما أَنْزَلَ‌ عَلَیْکُمْ‌ مِنَ‌ الْکِتابِ‌ وَ الْحِکْمَةِ‌ یَعِظُکُمْ‌ بِهِ‌ وَ اتَّقُوا اللّهَ‌ وَ اعْلَمُوا أَنَّ‌ اللّهَ‌ بِکُلِّ‌ شَیْ‌ءٍ عَلِیمٌ‌ و هنگامى که ن را طلاق دادید و به پایان مهلت(عدّه)رسیدند،پس یا به طرز شایسته آنها را نگاه دارید(و آشتى کنید)و یا آنها را به طرز پسندیده‌اى رها سازید.و براى آزار رسانیدن،آنان را نگاه ندارید تا(به حقوقشان)تعدّى کنید و کسى که چنین کند،به خویشتن ظلم کرده و مبادا آیات خدا را به مسخره بگیرید.و نعمتى را که خداوند به شما داده و کتاب آسمانى و حکمتى را که بر شما نازل کرده و شما را با آن پند مى‌دهد،یاد کنید و از خدا پروا داشته و بدانید خداوند به هر چیزى آگاه است. 
نکته‌ها: 
هرکجا زمینه‌ى انحراف و ظلم و خطر بیشتر است،هشدارها و سفارش‌ها نیز باید بیشتر باشد.با آنکه در دو آیه‌ى قبل فرمود: «فَإِمْساکٌ‌ بِمَعْرُوفٍ‌ أَوْ تَسْرِیحٌ‌ بِإِحْسانٍ‌» بار دیگر در این آیه مى‌فرماید: «فَأَمْسِکُوهُنَّ‌ بِمَعْرُوفٍ‌ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ‌ بِمَعْرُوفٍ‌» زیرا شرایط‍‌ روحى زن و مرد در موقع جدایى،عادّى نیست و زمینه‌ى انتقام و آزاررسانى بسیار وسیع و خطر ظلم و تعدّى فراوان است. 
در ظلم و تعدى به حقوق زن،خود مرد نیز زجر مى‌کشد.زن و مرد در نظام آفرینش جزء یک پیکرند و ظلم به عضوى،ظلم به تمام اعضا است.کسى که به زن ظلم کند به استقبال کیفر الهى رفته و لذا به خودش نیز ظلم کرده است. 
پیام‌ها: 
١-اسلام،زندگىِ‌ همراه با صفا و محبّت را مى‌خواهد،نگاهدارى همسر به قصد آزار او حرام است. «وَ لا تُمْسِکُوهُنَّ‌ ضِراراً لِتَعْتَدُوا» 
٢-کسانى که با همسر خود بدرفتارى مى‌کنند،مند. ١«لِتَعْتَدُوا» 
٣-ظلم به زن،ظلم به خویشتن است. «فَقَدْ ظَلَمَ‌ نَفْسَهُ‌» ٤-ازدواج،یکى از آیات بزرگ الهى است ١و نباید با طلاق‌هاى بى‌مورد یا نگاهدارى همسر به قصد آزار او،این قانون مقدّس استهزا شود. «وَ لا تَتَّخِذُوا آیاتِ‌ اللّهِ‌ هُزُواً» 
٥-به جاى کینه‌ها و ضعف‌ها و تلخى‌ها از نعمت‌ها یاد کنید.مشکلات خانوادگى را در کنار نعمت‌هاى بیشمار الهى چیزى نشمارید. «وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ‌ اللّهِ‌ عَلَیْکُمْ‌» 
٦-براى بهبود روابط‍‌ شویى،توجّه به احکام و مواعظ‍‌ کتاب آسمانى و تقوا لازم است. «وَ اذْکُرُوا. ما أَنْزَلَ‌ عَلَیْکُمْ‌ مِنَ‌ الْکِتابِ‌ وَ الْحِکْمَةِ‌ یَعِظُکُمْ‌ بِهِ‌ وَ اتَّقُوا اللّهَ‌» 
٧-کسى که خود را در محضر خدا بداند،از گناه پرهیز مى‌کند. «وَ اتَّقُوا اللّهَ‌ وَ اعْلَمُوا أَنَّ‌ اللّهَ‌ بِکُلِّ‌ شَیْ‌ءٍ عَلِیمٌ‌» 
٨-اگر هدفتان از طلاق،ظلم به همسر و سوءاستفاده باشد،باید بدانید که خداوند آگاه است. «أَنَّ‌ اللّهَ‌ بِکُلِّ‌ شَیْ‌ءٍ عَلِیمٌ‌» 


#حدیث_مهدوی
 

امام صادق(ع)

«عبدالله بن منصور بجلی می گوید: از محضر امام صادق (علیه‌السلام) پرسیدم: نام سفیانی چیست؟ فرمود:- «و ما تصنع باسمه اذا ملک کور الشام الخمس: دمشق و حمص، و فلسطین، و الاردن، و قنسرین، فتوقعوا عند ذلک فرجا».- «ترا با نام او چه کار؟ هنگامی که پنج ناحیه ی شام را بگیرد: دمشق، حمص، فلسطین، اردن و قنسرین را، پس منتظر فرج باشید».عبدالله بن منصور پرسید: آیا نه ماه سلطنت می کند؟ فرمود:- «نه، بلکه هشت ماه حتی یک روز هم از هشت ماه نمی کند».

اعلام الوری/ ص428


«٢٣٠»فَإِنْ‌ طَلَّقَها فَلا تَحِلُّ‌ لَهُ‌ مِنْ‌ بَعْدُ حَتّى تَنْکِحَ‌ زَوْجاً غَیْرَهُ‌ فَإِنْ‌ طَلَّقَها فَلا جُناحَ‌ عَلَیْهِما أَنْ‌ یَتَراجَعا إِنْ‌ ظَنّا أَنْ‌ یُقِیما حُدُودَ اللّهِ‌ وَ تِلْکَ‌ حُدُودُ اللّهِ‌ یُبَیِّنُها لِقَوْمٍ‌ یَعْلَمُونَ‌ 
پس اگر(بعد از دو طلاق و دو رجوع،براى بار سوم)او را طلاق داد،دیگر آن زن بر او حلال نخواهد بود،مگر آنکه به نکاح مرد دیگرى درآید(و با او آمیزش نماید.)پس اگر(همسر دوّم)او را طلاق داد،مانعى ندارد که به یکدیگر بازگشت کنند(و زن با همسر اوّل خود مجدّداً ازدواج نماید.)البتّه در صورتى که امید داشته باشند حدود الهى را برپادارند .و اینها حدود الهى است که خداوند آن را براى افرادى که آگاهند بیان مى‌کند. 
نکته‌ها: 
در اسلام بعضى مقرّرات،جهت جلوگیرى از تصمیمات عجولانه به چشم مى‌خورد.مثلاً: 
الف:هرکسى بنا دارد زن خود را طلاق دهد،باید زن در حال پاکى بوده و طلاق در برابر دو شاهد عادل باشد.باید تا مدّتى هزینه زن را بپردازد و زن در این مدّت مى‌تواند با آرایش کردن،خود را به مرد عرضه کند.هریک از این شرائط‍‌ مى‌تواند از طلاق‌هاى عجولانه جلوگیرى کند. ب:مردم براى گفتگوهاى خصوصى با پیامبر بسیار هجوم مى‌کردند،خداوند دستور داد هرکس با پیامبر سخن خصوصى دارد،مقدارى صدقه بدهد و بعد گفتگو کند.این قانون براى جلوگیرى از طرح سؤالات غیر ضرورى بود. ١
به هر حال شرط‍‌ ازدواج با شوهر دیگر و طلاق دادن او،براى همسرِ شوهر اوّل شدن،یکى دیگر از نمونه‌هاى قوانین سرعت‌گیر در اسلام است. 
پیام‌ها: 
١-مردان نباید از اختیارات خود سوءاستفاده کنند و باید بدانند که اختیار آنها براى طلاق،محدود است.از امام رضا علیه السلام روایت شده است که فرمود:طلاق را سبک نگیرید و به ن ضرر نرسانید. ٢«فَلا تَحِلُّ‌ لَهُ‌» 
٢-امید به زندگى براساس احکام الهى،شرط‍‌ ازدواج است. «إِنْ‌ ظَنّا أَنْ‌ یُقِیما حُدُودَ اللّهِ‌» 
٣-مسلمانان بدانند که حدود الهى،تنها در نماز،زکاة،حج و جهاد نیست، مراعات مسائل خانوادگى نیز از حدود الهى است. «تِلْکَ‌ حُدُودُ اللّهِ‌» 
٤-هرکسى اسرار و حکمت مقرّرات الهى را نمى‌داند.مردم عادّى،ظاهر دستورات و آگاهان،روح و عمق آن را مى‌بینند. «لِقَوْمٍ‌ یَعْلَمُونَ‌» 


«٢٢٩»اَلطَّلاقُ‌ مَرَّتانِ‌ فَإِمْساکٌ‌ بِمَعْرُوفٍ‌ أَوْ تَسْرِیحٌ‌ بِإِحْسانٍ‌ وَ لا یَحِلُّ‌ لَکُمْ‌ أَنْ‌ تَأْخُذُوا مِمّا آتَیْتُمُوهُنَّ‌ شَیْئاً إِلاّ أَنْ‌ یَخافا أَلاّ یُقِیما حُدُودَ اللّهِ‌ فَإِنْ‌ خِفْتُمْ‌ أَلاّ یُقِیما حُدُودَ اللّهِ‌ فَلا جُناحَ‌ عَلَیْهِما فِیمَا افْتَدَتْ‌ بِهِ‌ تِلْکَ‌ حُدُودُ اللّهِ‌ فَلا تَعْتَدُوها وَ مَنْ‌ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللّهِ‌ فَأُولئِکَ‌ هُمُ‌ الظّالِمُونَ‌ 
طلاق(رجعى که امکان رجوع و بازگشت دارد،حد اکثر)دومرتبه است. 
پس(در هر مرتبه)یا باید به طور شایسته همسر خود را نگهدارد و(آشتى نماید،)یا با نیکى او را رها کند(و از او جدا شود.)و براى شما مردان روا نیست که چیزى از آنچه به همسرانتان داده‌اید،پس بگیرید مگر اینکه دو همسر بترسند که حدود الهى را بر پا ندارند.پس اگر بترسید که آنان حدود الهى را رعایت نکنند،مانعى ندارد که زن فدیه و عوض دهد.(و طلاق خُلع بگیرد.)اینها حدود و مرزهاى الهى است،پس از آن نکنید.و هرکس از حدود الهى کند پس آنان ستمگرانند. 
نکته‌ها: 
در جاهلیّت،طلاق دادن و رجوع کردن به زن،امرى عادّى و بدون محدودیّت بود.امّا اسلام،حد اکثر سه‌بار طلاق و دو بار رجوع را جایز دانست تا حرمتِ‌ زن و خانواده حفظ‍‌ شود. ١
در اسلام،طلاق امرى منفور و بدترین حلال نام‌گذارى شده است،ولى گاهى عدم توافق تا جایى است که امکان ادامه زندگى براى دو طرف نیست. 
در این آیه علاوه بر طلاق رجعى که از سوى مرد است،طرح طلاق خُلع که پیشنهاد طلاق از سوى زن است نیز ارائه شده است.به این معنا که زن،مهریه خود یا چیز دیگرى را فداى آزادسازى خود قرار دهد و طلاق بگیرد. 
تعدّد طلاق،براساس تعدّد رجوع و بقاى ازدواج است.کسى که در یک جلسه مى‌گوید: 
«من سه‌بار طلاق دادم»،در واقع یک طلاق صورت گرفته است.چون یک ازدواج را بیشتر قطع نکرده است.لذا براساس فقه اهل‌بیت علیهم السلام،چند طلاق باید در چند مرحله باشد و یکجا واقع نمى‌شود.زیرا به مصلحت نیست که زندگى خانوادگى در یک جلسه و با یک تصمیم براى همیشه از هم بپاشد. ٢
پیام‌ها: 
١-در قطع رابطه با دیگران،نباید آخرین تصمیم را یک‌مرتبه گرفت،بلکه باید میدان را براى فکر و بازگشت باز گذاشت. «اَلطَّلاقُ‌ مَرَّتانِ‌» 
٢-آزار و ضرررسانى به همسر،ممنوع است.مرد نباید به قصد کام گرفتن یا ضربه روحى زدن به زن،به او رجوع نموده و سپس او را رها کند. «فَإِمْساکٌ‌ بِمَعْرُوفٍ‌» 
٣-در همسردارى باید از سلیقه‌هاى شخصى و ناشناخته دورى کرد و به زندگى عادّى و عرفى تن در داد. «فَإِمْساکٌ‌ بِمَعْرُوفٍ‌» 
٤-تلخى جدایى را با شیرینى هدیه و احسان جبران کنید. «أَوْ تَسْرِیحٌ‌ بِإِحْسانٍ‌» 
٥-طلاق،نباید عامل کینه،خشونت و انتقام باشد،بلکه در صورت ضرورتِ‌ طلاق،نیکى و احسان شرط‍‌ اساسى است. «أَوْ تَسْرِیحٌ‌ بِإِحْسانٍ‌» 
٦-اصل در زندگى،نگهدارى همسر است،نه رها کردن او.کلمه«امساک»همه جا قبل از کلمه«تسریح»آمده است. «فَإِمْساکٌ‌ بِمَعْرُوفٍ‌ أَوْ تَسْرِیحٌ‌ بِإِحْسانٍ‌» 
٧-حقوق و احکام در اسلام،از اخلاق و عاطفه جدا نیست.کلمات«احسان»و «معروف»نشانه‌ى همین موضوع است. «فَإِمْساکٌ‌ بِمَعْرُوفٍ‌ أَوْ تَسْرِیحٌ‌ بِإِحْسانٍ‌» 
٨-مراعات حقوق،لازم است.مرد،حقّ‌ ندارد از مهریه زن که حقّ‌ قطعى اوست چیزى را پس بگیرد. «لا یَحِلُّ‌ لَکُمْ‌ أَنْ‌ تَأْخُذُوا مِمّا آتَیْتُمُوهُنَّ‌ شَیْئاً» 
٩-خواسته‌هاى مرد و زن باید در چارچوب حدود الهى باشد. «إِلاّ أَنْ‌ یَخافا أَلاّ یُقِیما حُدُودَ اللّهِ‌» 
١٠-تنها نظر زن و شوهر در مورد طلاق کافى نیست،بلکه باید دیگران نیز به ادامه زندگى آنان امیدى نداشته باشند. «یَخافا. فَإِنْ‌ خِفْتُمْ‌» گاهى زن و شوهر مى‌گویند:با هم توافق اخلاقى نداریم،امّا این حرف برخاسته از هیجان آنهاست.لذا قرآن در کنار خوف زن و شوهر «یَخافا» پاى مردم را به میان کشیده که آنان نیز این ناسازگارى را درک کنند. «خِفْتُمْ‌» 
١١-در تصمیم‌گیرى‌ها باید محور اصلى،اقامه‌ى حدود الهى و انجام وظایف باشد.اگر حدود الهى مراعات مى‌شود ازدواج باقى بماند وگرنه طلاق مطرح شود. «فَإِنْ‌ خِفْتُمْ‌ أَلاّ یُقِیما حُدُودَ اللّهِ‌» 
١٢-طرحِ‌«طلاق خُلع»براى آن است که زن بتواند خود را از بن‌بست خارج سازد. «اِفْتَدَتْ‌ بِهِ‌» 
١٣-اسلام با ادامه زندگى به صورت تحمیلى و با اجبار و اکراه،موافق نیست.در صورتى که زن به اندازه‌اى در فشار است که حاضر است مهریه‌ى خود را ببخشید تا رها شود،اسلام راه را براى وى باز گذاشته است.البتّه مرد مم به پذیرش طلاق خلع نیست. «فَلا جُناحَ‌ عَلَیْهِما فِیمَا افْتَدَتْ‌ بِهِ‌» 
١٤-شکستن قانون الهى،ظلم است. «وَ مَنْ‌ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللّهِ‌ فَأُولئِکَ‌ هُمُ‌ الظّالِمُونَ‌» 


#حدیث_مهدوی
 

امام حسن عسگری(ع)

«قد وضع بنو امیة و بنو العباس سیوفهم لعلتین: احدهما انهم کانوا یعلمون لیس لهم فی الخلافة حق، فیخافون من ادعائنا ایاها و تستقر فی مرکزها، و ثانیهما انهم قد وقفوا من الأخبار المتواترة علی ان زوال ملک الجبابرة و الظلمة علی ید القائم منا، و کانوا لا یش انهم من الجبارة و الظلمة، فسعوا فی قتل اهل بیت رسول الله و ابادة نسله طمعا منهم فی الوصول الی منع تولد القائم او قتله، فابی الله ان یکشف امره لواحد منهم الا ان یتم نوره، و لو کره المشر».

«بنی امیه و بنی عباس به دو سبب شمشیرهای خود را به جانب ما متوجه ساختند:یکی اینکه آن‌ها می دانستند که در خلافت هیچ حقی ندارند، از این رو می ترسیدند که ما آن را ادعا کنیم و حق ما به ما برگردد و خلافت در مرکز خود استقرار پیدا کند. دیگر اینکه آن‌ها از روایات متواتر به دست آورده بودند که از بین رفتن سلطنت ستمگران و جنایتکاران به دست قائم ما (علیه‌السلام) خواهد بود، و تردیدی نداشتند که خودشان ستمگر هستند. از این رهگذر تلاش وسیعی می کردند که اهل بیت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را از دم شمشیر بگذرانند، و نسل آن حضرت را از روی زمین نابود سازند، به این امید که دیگر قائم (ارواحنا فداه) دیده به جهان نگشاید، یا به دست آن‌ها کشته  شود. ولی خداوند اراده کرده بود که امر قائم (ارواحنا فداه) را به احدی آشکار نسازد، تا نور خود را به پایان برساند، اگرچه مشرکان نخواهد».

اربعین خاتون آبادی/ ص52


191-  و من خطبة له (علیه السلام)
> یحمد اللّه و یثنی علی نبیه و یوصی باهد و التقوی <
الْحَمْدُ لِلَّهِ الْفَاشِی فِی الْخَلْقِ حَمْدُهُ وَ الْغَالِبِ جُنْدُهُ وَ الْمُتَعَالِی جَدُّهُ أَحْمَدُهُ عَلَی نِعَمِهِ التُّؤَامِ وَ آلَائِهِ الْعِظَامِ الَّذِی عَظُمَ حِلْمُهُ فَعَفَا وَ عَدَلَ فِی کُلِّ مَا قَضَی وَ عَلِمَ مَا یَمْضِی وَ مَا مَضَی مُبْتَدِعِ الْخَلَائِقِ بِعِلْمِهِ وَ مُنْشِئِهِمْ بِحُکْمِهِ بِلَا اقْتِدَاءٍ وَ لَا تَعْلِیمٍ وَ لَا احْتِذَاءٍ لِمِثَالِ صَانِعٍ حَکِیمٍ وَ لَا إِصَابَةِ خَطَإٍ وَ لَا حَضْرَةِ مَلَإٍ 
>الرسول الأعظم<
وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ ابْتَعَثَهُ وَ النَّاسُ یَضْرِبُونَ فِی غَمْرَةٍ وَ یَمُوجُونَ فِی حَیْرَةٍ قَدْ قَادَتْهُمْ أَزِمَّةُ الْحَیْنِ وَ اسْتَغْلَقَتْ عَلَی أَفْئِدَتِهِمْ أَقْفَالُ الرَّیْنِ.
>الوصیة باهد و التقوی<
عِبَادَ اللَّهِ أُوصِیکُمْ بِتَقْوَی اللَّهِ فَإِنَّهَا حَقُّ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ الْمُوجِبَةُ عَلَی اللَّهِ حَقَّکُمْ وَ أَنْ تَسْتَعِینُوا عَلَیْهَا بِاللَّهِ وَ تَسْتَعِینُوا بِهَا عَلَی اللَّهِ فَإِنَّ التَّقْوَی فِی الْیَوْمِ الْحِرْزُ وَ الْجُنَّةُ وَ فِی غَدٍ الطَّرِیقُ إِلَی الْجَنَّةِ مَسْلَکُهَا وَاضِحٌ وَ سَالِکُهَا رَابِحٌ وَ مُسْتَوْدَعُهَا حَافِظٌ لَمْ تَبْرَحْ عَارِضَةً نَفْسَهَا عَلَی الْأُمَمِ الْمَاضِینَ مِنْکُمْ وَ الْغَابِرِینَ لِحَاجَتِهِمْ إِلَیْهَا غَداً إِذَا أَعَادَ اللَّهُ مَا أَبْدَی وَ أَخَذَ مَا أَعْطَی وَ سَأَلَ عَمَّا أَسْدَی فَمَا أَقَلَّ مَنْ قَبِلَهَا وَ حَمَلَهَا حَقَّ حَمْلِهَا أُولَئِکَ الْأَقَلُّونَ عَدَداً وَ هُمْ أَهْلُ صِفَةِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ إِذْ یَقُولُ وَ قَلِیلٌ مِنْ عِبادِیَ الشَّکُورُ فَأَهْطِعُوا بِأَسْمَاعِکُمْ إِلَیْهَا وَ أَلِظُّوا بِجِدِّکُمْ عَلَیْهَا وَ اعْتَاضُوهَا مِنْ کُلِّ سَلَفٍ خَلَفاً وَ مِنْ کُلِّ مُخَالِفٍ مُوَافِقاً أَیْقِظُوا بِهَا نَوْمَکُمْ وَ اقْطَعُوا بِهَا یَوْمَکُمْ وَ أَشْعِرُوهَا قُلُوبَکُمْ وَ ارْحَضُوا بِهَا ذُنُوبَکُمْ وَ دَاوُوا بِهَا الْأَسْقَامَ وَ بَادِرُوا بِهَا الْحِمَامَ وَ اعْتَبِرُوا بِمَنْ أَضَاعَهَا وَ لَا یَعْتَبِرَنَّ بِکُمْ مَنْ أَطَاعَهَا أَلَا فَصُونُوهَا وَ تَصَوَّنُوا بِهَا وَ کُونُوا عَنِ الدُّنْیَا نُزَّاهاً وَ إِلَی الْآخِرَةِ وُلَّاهاً وَ لَا تَضَعُوا مَنْ رَفَعَتْهُ التَّقْوَی وَ لَا تَرْفَعُوا مَنْ رَفَعَتْهُ الدُّنْیَا وَ لَا تَشِیمُوا بَارِقَهَا وَ لَا تَسْمَعُوا نَاطِقَهَا وَ لَا تُجِیبُوا نَاعِقَهَا وَ لَا تَسْتَضِیئُوا بِإِشْرَاقِهَا وَ لَا تُفْتَنُوا بِأَعْلَاقِهَا فَإِنَّ بَرْقَهَا خَالِبٌ وَ نُطْقَهَا
کَاذِبٌ وَ أَمْوَالَهَا مَحْرُوبَةٌ وَ أَعْلَاقَهَا مَسْلُوبَةٌ أَلَا وَ هِیَ الْمُتَصَدِّیَةُ الْعَنُونُ وَ الْجَامِحَةُ الْحَرُونُ وَ الْمَائِنَةُ الْخَئُونُ وَ الْجَحُودُ الْکَنُودُ وَ الْعَنُودُ الصَّدُودُ وَ الْحَیُودُ الْمَیُودُ حَالُهَا انْتِقَالٌ وَ وَطْأَتُهَا زِلْزَالٌ وَ عِزُّهَا ذُلٌّ وَ جِدُّهَا هَزْلٌ وَ عُلْوُهَا سُفْلٌ دَارُ حَرَبٍ وَ سَلَبٍ وَ نَهْبٍ وَ عَطَبٍ أَهْلُهَا عَلَی سَاقٍ وَ سِیَاقٍ وَ لَحَاقٍ وَ فِرَاقٍ قَدْ تَحَیَّرَتْ مَذَاهِبُهَا وَ أَعْجَزَتْ مَهَارِبُهَا وَ خَابَتْ مَطَالِبُهَا فَأَسْلَمَتْهُمُ الْمَعَاقِلُ وَ لَفَظَتْهُمُ الْمَنَازِلُ وَ أَعْیَتْهُمُ الْمَحَاوِلُ فَمِنْ نَاجٍ مَعْقُورٍ وَ لَحْمٍ مَجْزُورٍ وَ شِلْوٍ مَذْبُوحٍ وَ دَمٍ مَسْفُوحٍ وَ عَاضٍّ عَلَی یَدَیْهِ وَ صَافِقٍ بِکَفَّیْهِ وَ مُرْتَفِقٍ بِخَدَّیْهِ وَ زَارٍ عَلَی رَأْیِهِ وَ رَاجِعٍ عَنْ عَزْمِهِ وَ قَدْ أَدْبَرَتِ الْحِیلَةُ وَ أَقْبَلَتِ الْغِیلَةُ وَ لَاتَ حِینَ مَنَاصٍ هَیْهَاتَ هَیْهَاتَ قَدْ فَاتَ مَا فَاتَ وَ ذَهَبَ مَا ذَهَبَ وَ مَضَتِ الدُّنْیَا لِحَالِ بَالِهَا فَما بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما کانُوا مُنْظَرِینَ.
 

 

خطبه 191-در حمد خدا و وم تقوا 
شناخت پروردگار 
سپاس خداوندی را سزاست که سپاس او در خلق آشکار، و سپاهش پیروز و بزرگی او والا و بیکرانه است خدا را برای نعمتهای پی در پی و بخشش های بزرگش ستایش می کنم، خدایی که حلمش بزرگ و عفوکننده است، در فرمانش عادل، و از گذشته و آینده باخبر است، با علم خود جهان هستی را پدید آورده، و با فرمان خود موجودات را آفریده است، بی آنکه از کسی پیروی کند، و یا بیاموزد، و یا از طرح حکیم دیگری استفاده نماید، در آفرینش پدیده ها، دچار اشتباهی نشده، و نه با حضور و م گروهی آفریده است. گواهی می دهم که محمد (ص) بنده و فرستاده اوست، به هنگامی او را مبعوث فرمود که مردم در گرداب جهالت فرو رفته، و در حیرت و سرگردانی به سر می بردند، هلاکت آنان را مهار کرده به سوی خود می کشید، و گمراهی بر جان و دلشان قفل زده بود. ره آورد پرهیزکاری ای بندگان خدا! شما را به پرهیزکاری سفارش می کنم، که حق خداوند بر شماست، و نیز موجب حق شما بر پروردگار است، از خدا برای پرهیزکاری یاری بطلبید، و برای انجام دستورات خدا از تقوا یاری جویید، زیرا تقوا، امروز سپر بلا، و فردا راه رسیدن به بهشت است، راه تقوا روشن، و رونده آن بهره مند، و امانتدا رش خدا، که حافظان آن خواهد بود، تقوا همواره خود را بر امت های گذشته و آینده عرضه می کند، زیرا فردای قیامت، همه به آن نیازمندند. آنگاه که در قیامت آفریده ها را گرد می آورد، و درباره همه نعمت ها می پرسد، پس چه اندکند آنان که تقوا را برگزیدند، و بار آن را بدرستی بر دوش کشیدند، آری پرهیزکاران تعدادشان اندک است، و شایسته ستایش خداوند سبحان که فرمود: (بندگان سپاس گزار من اندکند.) پس گوش جان را به ندای تقوا بسپارید، و برای به دست آوردن آن تلاش کنید، تقوا را بجای آن چه از دست رفته به دست آوردید و عوض هر کار مخالفی که مرتکب شده اید انتخاب کنید، با تقوا خواب خود را به بیداری، و روزتان را با آن سپری کنید، دلهای خود را با تقوا زنده کنید، و گناهان خود را با آن شستشو دهید، بیماریهای روان و جان خود را با تقوا درمان، و خود را آماده سفر آخرت گردانید، از تباه کنندگان تقوا عبرت گیرید و خود عبرت پرهیزکاران نشوید. آگاه باشید! تقوا را حفظ کنید و خویشتن را با تقوا حفظ نمایید. پرهیز از دنیای حرام برابر دنیا خویشتن دار و برابر آخرت دلباخته باشید، آن کس را که تقوا بلندمرتبت نمود خوار نشمارید، و آن را که دنیا عزیزش کرد گرامی ندارید، برق درخشنده دنیا شما را خیره نکند، و سخن سه دنیا را نشنوید، به دعوت کننده دنیا پاسخ ندهید، و از تابش دنیا روشنایی نخواهید، و فریفته کالاهای گرانقدر دنیا نگردید. همانا برق دنیای حرام بی فروغ است، و سخنش دروغ، و اموالش به غارت رفته، و کالاهای آن در شرف تاراج است. آگاه باشید! دنیای حرام چونان عشوه گر هرزه ای است که تسلیم نشود، و مرکب سرکشی است که فرمان نبرد، دروغگویی خیانتکار، ناسپاس حق نشناس، دشمنی حیله گر، پشت کننده ای سرگردان، حالاتش متزل، عزتش خواری، جدش بازی و شوخی، و بلندی آن سقوط است، خانه جنگ و غارتگری، تبهکاری و هلاکت، و سرمنزل ناآرامی است، جایگاه دیدار کردنها و جداییهاست، راه های آن حیرت زا، گریزگاههایش ناپیدا، و خواستهایش نومیدکننده و زیانبار است، پناهگاههای دنیا انسان را تسلیم مرگ می کند، و از خانه های خود بیرون می راند، و چاره اندیشی ها ناتوان کننده است. اقسام دنیاپرستان نجات یافته ای مجروح، یا مجروحی پاره پاره تن، دسته ای سر از تن جدا، و دسته ای دیگر در خون خود تپیده، گروهی انگشت به دندان، و جمعی از حسرت و اندوه دست بر دست می مالند، برخی سر بر روی دستها نهاده به فکر فرو رفته اند، عده ای بر اشتباهات گذشته افسوس می خورند و خویشتن را محکوم می کنند، و عده ای دیگر از عزم و تصمیم ها دست برداشته، که راه فرار و هر نوع حیله گری بسته شده، و دنیا آنها را غافلگیر کرده است، زیرا کار از کار گذشته، و عمر گرانبها هدر رفته است. هیهات! هیهات! آنچه از دست رفت گذشت، و آنچه سپری شد رفت، و جهان چنانکه می خواست به پایان رسید. (نه آسمان بر آنها گریست و نه زمین، و هرگز دیگر به آنها مهلتی داده نشد.)
 

 


«٢٢٨»وَ الْمُطَلَّقاتُ‌ یَتَرَبَّصْنَ‌ بِأَنْفُسِهِنَّ‌ ثَلاثَةَ‌ قُرُوءٍ وَ لا یَحِلُّ‌ لَهُنَّ‌ أَنْ‌ یَکْتُمْنَ‌ ما خَلَقَ‌ اللّهُ‌ فِی أَرْحامِهِنَّ‌ إِنْ‌ کُنَّ‌ یُؤْمِنَّ‌ بِاللّهِ‌ وَ الْیَوْمِ‌ الْآخِرِ وَ بُعُولَتُهُنَّ‌ أَحَقُّ‌ بِرَدِّهِنَّ‌ فِی ذلِکَ‌ إِنْ‌ أَرادُوا إِصْلاحاً وَ لَهُنَّ‌ مِثْلُ‌ الَّذِی عَلَیْهِنَّ‌ بِالْمَعْرُوفِ‌ وَ لِلرِّجالِ‌ عَلَیْهِنَّ‌ دَرَجَةٌ‌ وَ اللّهُ‌ عَزِیزٌ حَکِیمٌ‌ 
ن طلاق داده شده،خودشان را تا سه پاکى در انتظار قرار دهند.(یکى پاکى که طلاق در آن واقع شده و دو پاکى کامل دیگر و همین که حیض سوم را دید،عده او تمام مى‌شود.)و اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارند،براى آنها روا نیست که آنچه را خدا در رحم آنها آفریده است،کتمان کنند.و شوهرانشان اگر سر آشتى دارند،به بازآوردن آنها در این مدّت،(از دیگران)سزاوارترند و همانند وظائفى که ن برعهده دارند،به نفع آنان حقوقى شایسته است و مردان را بر ن مرتبتى است.و خداوند توانا و حکیم است. 
نکته‌ها: 
«قُرء»به معناى پاک شدن و به معناى عادت ماهیانه،هر دو آمده است،ولى اگر به صورت «قُروء»جمع بسته شود به معناى پاک شدن است و اگر به صورت«اَقراء»جمع بسته شود به معناى عادت ماهانه است. 
مهلتِ‌ عدّه،ضامن حفظ‍‌ حقوق خانواده است.زیرا در این مدّت هم فرصتى براى فکر و بازگشتن به زندگى اوّلیه پیدا مى‌شود و هیجان‌ها فروکش مى‌کند،و هم مشخّص مى‌گردد که زن باردار است یا نه،تا اگر تصمیم بر ازدواج دیگرى دارد،نسل مرد بعدى با شوهر قبلى اشتباه نگردد. 
امام صادق علیه السلام فرمود:در مسئله حیض،پاک شدن و باردارى،گواهى خود زن کافى است و شهادت و سوگند و یا دلیل دیگرى لازم نیست.امّا بر ن حرام است که خلاف واقع بگویند.و باید شرایط‍‌ خود را بى‌پرده بگویند که اگر کتمان کنند،به خدا و قیامت ایمان ندارند. 
رجوع مرد به همسر در ایّام عدّه،تابع هیچ‌گونه تشریفات خاصّى نیست،برخلاف طلاق که شرایط‍‌ و تشریفات زیادى را لازم دارد.البتّه این مدّت،مخصوص گروهى از ن است، ولى طلاقِ‌ ن باردار،یائسه یا نى که آمیزش جنسى با آنان صورت نگرفته،احکام خاصّى دارد که خواهد آمد. 
پیام‌ها: 
١-زن به محض طلاق،حقّ‌ ازدواج با دیگرى را ندارد. «وَ الْمُطَلَّقاتُ‌ یَتَرَبَّصْنَ‌» 
٢-در طلاق،نباید فرزندان از حقوق خود محروم شوند. «ما خَلَقَ‌ اللّهُ‌ فِی أَرْحامِهِنَّ‌» 
٣-بهترین ضامن اجراى قوانین،ایمان به خداوند است. «لا یَحِلُّ‌ لَهُنَّ‌. إِنْ‌ کُنَّ‌ یُؤْمِنَّ‌» ٤-اولویّت در ادامه زندگى،با شوهر اوّل است. «بُعُولَتُهُنَّ‌ أَحَقُّ‌ بِرَدِّهِنَّ‌» 
٥-حسن نیّت در رجوع،یک اصل است.مبادا شوهر فقط‍‌ به خاطر مسائل جنسى رجوع کند و دوباره بى‌تفاوت گردد. «إِنْ‌ أَرادُوا إِصْلاحاً» 
٦-مسئولیّت، حقّ‌آور است.هرکسى وظیفه‌اى بر دوش گرفت،حقّى نیز پیدا مى‌کند.مثلاً والدین در مورد فرزند وظیفه‌اى دارند و لذا حقّى هم بر فرزند دارند. «وَ لَهُنَّ‌ مِثْلُ‌ الَّذِی عَلَیْهِنَّ‌» 
٧-در برخورد با زن،باید عدالت مراعات شود. «وَ لَهُنَّ‌ مِثْلُ‌ الَّذِی عَلَیْهِنَّ‌» 
٨-در جاهلیّت بر ضرر ن،قوانین قطعى بود که اسلام آن ضررها را جبران کرد. «لَهُنَّ‌ مِثْلُ‌ الَّذِی عَلَیْهِنَّ‌» «علیهن»دلالت بر ضرر مى‌کند. 
٩-تبعیض،در شرائط‍‌ یکسان ممنوع است،ولى تفاوت به جهت اختلاف در انجام تکالیف یا استعدادها یا نیازها مانعى ندارد. «وَ لِلرِّجالِ‌ عَلَیْهِنَّ‌ دَرَجَةٌ‌» 
١٠-مردان حقّ‌ ندارند از قدرت خود سوءاستفاده کنند که قدرت اصلى از آن خداوند است. «عَزِیزٌ حَکِیمٌ‌» 
١١-عدّه نگه‌داشتن،از برنامه‌هاى حکیمانه‌ى الهى است. «وَ اللّهُ‌ عَزِیزٌ حَکِیمٌ‌» 


#حدیث_مهدوی
 

امام حسن عسگری(ع)

«ابو غانم می گوید: از امام حسن عسکری علیه‌السلام شنیدم که فرمود: در سال 260 شیعیانم پراکنده می شوند».«در سال 260 حضرت امام حسن عسکری علیه‌السلام دیده از جهان برتافت و شیعیان دچار اختلاف شدند، برخی از آنها به جعفر کذاب گرائیدند، برخی سرگردان شدند، برخی به تردید افتادند، برخی همچنان سرگردان ماندند، و برخی با توفیق خداوند سبحان بر ایمان خود استوار ماندند».

کمال الدین/ ص408


190-  و من خطبة له (علیه السلام)
> یحمد اللّه و یثنی علی نبیه و یعظ بالتقوی <
>حمد اللّه<
أَحْمَدُهُ شُکْراً لِإِنْعَامِهِ وَ أَسْتَعِینُهُ عَلَی وَظَائِفِ حُقُوقِهِ عَزِیزَ الْجُنْدِ عَظِیمَ الْمَجْدِ.
>الثناء علی النبی<
وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ دَعَا إِلَی طَاعَتِهِ وَ قَاهَرَ أَعْدَاءَهُ جِهَاداً عَنْ دِینِهِ لَا یَثْنِیهِ عَنْ ذَلِکَ اجْتِمَاعٌ عَلَی تَکْذِیبِهِ وَ الْتِمَاسٌ لِإِطْفَاءِ نُورِهِ.
>العظة بالتقوی<
فَاعْتَصِمُوا بِتَقْوَی اللَّهِ فَإِنَّ لَهَا حَبْلًا وَثِیقاً عُرْوَتُهُ وَ مَعْقِلًا مَنِیعاً ذِرْوَتُهُ وَ بَادِرُوا الْمَوْتَ وَ غَمَرَاتِهِ وَ امْهَدُوا لَهُ قَبْلَ حُلُولِهِ وَ أَعِدُّوا لَهُ قَبْلَ نُزُولِهِ فَإِنَّ الْغَایَةَ الْقِیَامَةُ وَ کَفَی بِذَلِکَ وَاعِظاً لِمَنْ عَقَلَ وَ مُعْتَبَراً لِمَنْ جَهِلَ وَ قَبْلَ بُلُوغِ الْغَایَةِ مَا تَعْلَمُونَ مِنْ ضِیقِ الْأَرْمَاسِ وَ شِدَّةِ الْإِبْلَاسِ وَ هَوْلِ الْمُطَّلَعِ وَ رَوْعَاتِ الْفَزَعِ وَ اخْتِلَافِ الْأَضْلَاعِ وَ اسْتِکَاکِ الْأَسْمَاعِ وَ ظُلْمَةِ اللَّحْدِ وَ خِیفَةِ الْوَعْدِ وَ غَمِّ الضَّرِیحِ وَ رَدْمِ الصَّفِیحِ فَاللَّهَ اللَّهَ عِبَادَ اللَّهِ فَإِنَّ الدُّنْیَا مَاضِیَةٌ بِکُمْ عَلَی سَنَنٍ وَ أَنْتُمْ وَ السَّاعَةُ فِی قَرَنٍ وَ کَأَنَّهَا قَدْ جَاءَتْ بِأَشْرَاطِهَا وَ أَزِفَتْ بِأَفْرَاطِهَا وَ وَقَفَتْ بِکُمْ عَلَی صِرَاطِهَا وَ کَأَنَّهَا قَدْ أَشْرَفَتْ بِزَلَازِلِهَا وَ أَنَاخَتْ بِکَلَاکِلِهَا وَ انْصَرَمَتِ الدُّنْیَا بِأَهْلِهَا وَ أَخْرَجَتْهُمْ مِنْ حِضْنِهَا فَکَانَتْ کَیَوْمٍ مَضَی أَوْ شَهْرٍ انْقَضَی وَ صَارَ جَدِیدُهَا رَثّاً وَ سَمِینُهَا غَثّاً فِی مَوْقِفٍ ضَنْکِ الْمَقَامِ وَ أُمُورٍ مُشْتَبِهَةٍ عِظَامٍ وَ نَارٍ شَدِیدٍ کَلَبُهَا عَالٍ لَجَبُهَا سَاطِعٍ لَهَبُهَا مُتَغَیِّظٍ زَفِیرُهَا مُتَأَجِّجٍ سَعِیرُهَا بَعِیدٍ خُمُودُهَا ذَاکٍ وُقُودُهَا مَخُوفٍ وَعِیدُهَا عَمٍ قَرَارُهَا مُظْلِمَةٍ أَقْطَارُهَا حَامِیَةٍ قُدُورُهَا فَظِیعَةٍ أُمُورُهَا وَ سِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَی الْجَنَّةِ زُمَراً قَدْ أُمِنَ الْعَذَابُ وَ انْقَطَعَ الْعِتَابُ وَ زُحْزِحُوا عَنِ النَّارِ وَ اطْمَأَنَّتْ بِهِمُ الدَّارُ وَ رَضُوا الْمَثْوَی وَ الْقَرَارَ الَّذِینَ کَانَتْ أَعْمَالُهُمْ فِی الدُّنْیَا زَاکِیَةً وَ أَعْیُنُهُمْ بَاکِیَةً وَ کَانَ لَیْلُهُمْ فِی دُنْیَاهُمْ نَهَاراً تَخَشُّعاً وَ اسْتِغْفَارًا وَ کَانَ نَهَارُهُمْ لَیْلًا تَوَحُّشاً وَ انْقِطَاعاً فَجَعَلَ اللَّهُ لَهُمُ الْجَنَّةَ مَآباً وَ الْجَزَاءَ ثَوَاباً وَ کانُوا أَحَقَّ بِها وَ أَهْلَها فِی مُلْکٍ دَائِمٍ وَ نَعِیمٍ قَائِمٍ فَارْعَوْا عِبَادَ اللَّهِ مَا بِرِعَایَتِهِ یَفُوزُ فَائِزُکُمْ وَ بِإِضَاعَتِهِ یَخْسَرُ مُبْطِلُکُمْ وَ بَادِرُوا آجَالَکُمْ بِأَعْمَالِکُمْ فَإِنَّکُمْ مُرْتَهَنُونَ بِمَا أَسْلَفْتُمْ وَ مَدِینُونَ بِمَا قَدَّمْتُمْ وَ کَأَنْ قَدْ نَزَلَ بِکُمُ الْمَخُوفُ فَلَا رَجْعَةً تَنَالُونَ وَ لَا عَثْرَةً تُقَالُونَ اسْتَعْمَلَنَا اللَّهُ وَ إِیَّاکُمْ بِطَاعَتِهِ وَ طَاعَةِ رَسُولِهِ وَ عَفَا عَنَّا وَ عَنْکُمْ بِفَضْلِ رَحْمَتِهِ الْزَمُوا الْأَرْضَ وَ اصْبِرُوا عَلَی الْبَلَاءِ وَ لَا تُحَرِّکُوا بِأَیْدِیکُمْ وَ سُیُوفِکُمْ فِی هَوَی أَلْسِنَتِکُمْ وَ لَا تَسْتَعْجِلُوا بِمَا لَمْ یُعَجِّلْهُ اللَّهُ لَکُمْ فَإِنَّهُ مَنْ مَاتَ مِنْکُمْ عَلَی فِرَاشِهِ وَ هُوَ عَلَی مَعْرِفَةِ حَقِّ رَبِّهِ وَ حَقِّ رَسُولِهِ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ مَاتَ شَهِیداً وَ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَی اللَّهِ وَ اسْتَوْجَبَ ثَوَابَ مَا نَوَی مِنْ صَالِحِ عَمَلِهِ وَ قَامَتِ النِّیَّةُ مَقَامَ إِصْلَاتِهِ لِسَیْفِهِ فَإِنَّ لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ مُدَّةً وَ أَجَلًا.

 

خطبه 190-سفارش به ترس از خدا 
ضرورت شکرگزاری 
خدا را برابر نعمتهایش شکرگزارم، و بر انجام حقوق الهی از او یاوری می طلبم، پروردگاری که سپاهش نیرومند، و مرتبت او بزرگ است. و گواهی می دهم که محمد بنده و پیامبر اوست، انسانها را به اطاعت خدا دعوت کرد، و با دشمنان خدا در راه دین او پیکار کرد و مغلوبشان نمود، هرگز همداستانی دشمنان که او را دروغگو خواندند، او را از دعوت حق باز نداشت، و تلاش آنان برای خاموش کردن نور رسالت به نتیجه ای نرسید. سفارش به پرهیزگاری و یاد مرگ پس به تقوا و ترس از خدا، روی آورید، که رشته آن استوار، و دستگیره آن محکم، قله بلند آن پناهگاهی مطمئن می باشد، قبل از فرا رسیدن مرگ، خود را برای پیش آمدهای آن آماده سازید، پیش از آنکه مرگ شما را دریابد آنچه لازمه ملاقات است فراهم آورید، زیرا مرگ پایان زندگی است و هدف نهایی قیامت است، مرگ برای خردمندان پند و اندرز، و برای جاهلان وسیله عبرت آموزی است. پیش از فرا رسیدن مرگ، از تنگی قبرها، و شدت غم و اندوه، و ترس از قیامت، و درهم ریختن استخوانها، و کر شدن گوشها، و تاریکی لحد، و وحشت از آینده، و غم و اندوه فراوان در تنگنای گور، و پوشانده شدن آن با سنگ و خاک، چه می دانید؟ 
پس ای بندگان! خدا را! خدا را! پروا کنید، که دنیا با قانونمندی خاصی می گذرد، شما با قیامت به رشته ای اتصال دارید، گویا نشانه های قیامت، آشکار می شود، و شما را در راه خود متوقف نموده، با زله هایش سررسیده است، سنگینی بار آن را بر دوش شما نهاده، و رشته پیوند مردم با دنیا را قطع کرده، همه را از آغوش گرم دنیا خارج ساخته است. گویی دنیا یک روز بود و گذشت، یا ماهی بود و سپری شد، تازه های دنیا کهنه شده، و فربه هایش لاغر گردیدند، در جایگاهی تنگ، در میان مشکلاتی بزرگ، و آتشی پرشراره که صدای زبانه هایش وحشتزا، شعله هایش بلند، غرشش پرهیجان، پرنور و گدازنده، خاموشی شعله هایش غیرممکن، شعله هایش در فوران. تهدیدهایش هراس انگیز، ژرفایش ناپیدا، پیرامونش تاریک و سیاه، دیگهایش در جوشش، و اوضاعش سخت وحشتناک است. آینده پرهیزکاران و در آن میان (پرهیزکاران را گروه، گروه، به سوی بهشت رهنمون می شوند) آنان از کیفر و عذاب در امانند، و از سرزنش ها آسوده، و از آتش دورند، در خانه های امن الهی، از جایگاه خود خشنودند، آنان در دنیا رفتارشان پاک، دیدگانشان گریان، شبهایشان با خشوع و استغفار چونان روز، و روزشان از ترس گناه چونان 
شب می ماند، پس خداوند بهشت را منزلگه نهایی آنان قرار داد، و پاداش ایشان را نیکو پرداخت، که سزاوار آن نعمتها بودند، و لایق ملکی جاودانه و نعمتهایی پایدار شدند. ای بندگان خدا، مراقب چیزی باشید که رستگاران با پاس داشتن آن سعادتمند شدند، و تبهکاران با ضایع کردن آن به خسران و زیان رسیدند، پیش از آنکه مرگ شما فرا رسد با اعمال نیکو آماده باشید، زیرا در گرو کارهایی هستید که انجام داده اید، و پاداش داده می شوید به کارهایی که از پیش مرتکب شدید. ناگهان مرگ وحشتناک سر می رسد، که دیگر بازگشتی نیست، و از لغزشها نمی توان پوزش خواست، خداوند ما و شما را در راه خود و پیامبرش استوار سازد، و از گناهان ما و شما به فضل رحمتش درگذرد. 
آموزش نظامی برجای خود محکم بایستید، در برابر بلاها و مشکلات استقامت کنید، شمشیرها و دستها را در هوای زبانهای خویش به کار مگیرید، و آنچه که خداوند شتاب در آن را لازم ندانسته شتاب نکنید، زیرا هرکس از شما که در بستر خویش با شناخت خدا و پیامبر (ص) و اهل بیت پیامبر (ع) بمیرد، شهید از دنیا رفته و پاداش او بر خداست، و ثواب اعمال نیکویی که قصد انجام آن را داشته خواهد برد، و نیت او ثواب شمشیر کشیدن را دارد، همانا هر چیزی را وقت مشخص و سرآمدی معین است.
 


 


«٢٢٧»وَ إِنْ‌ عَزَمُوا الطَّلاقَ‌ فَإِنَّ‌ اللّهَ‌ سَمِیعٌ‌ عَلِیمٌ‌ 
و اگر تصمیم به طلاق گرفتند(آن هم با شرائطش،مانعى ندارد.)همانا خداوند شنوا و داناست. 
نکته‌ها: 
این آیه‌ى کوتاه،در عین اینکه طلاق را بلامانع مى‌داند،ولى در مفهوم آن،این هشدار و تهدید نیز وجود دارد که اگر مردان تصمیم بر طلاق گرفتند،دیگر وعده‌ى مغفرت و رحمت در کار نیست و خداوند نسبت به کردار آنان شنوا و آگاه است و مى‌داند که آیا هواپرستى، شوهر را وادار کرده تا از قانون طلاق سوءاستفاده کند و یا اینکه براستى وضعیّت خانوادگى چنان اقتضا مى‌کرد که از همدیگر جدا شوند؟ 
پیام‌ها: 
١-اسلام،طلاق را با همه تلخى‌ها و زشتى‌هایش مى‌پذیرد،ولى بلا تکلیف گذاشتن همسر را نمى‌پذیرد. «وَ إِنْ‌ عَزَمُوا الطَّلاقَ‌» 
٢-تصمیم طلاق با مرد است. «عَزَمُوا» 
٣-از هواپرستى و تصمیمى که زندگى زن را تباه مى‌کند پرهیز نمایید. «فَإِنَّ‌ اللّهَ‌ سَمِیعٌ‌ عَلِیمٌ‌» 


#حدیث_مهدوی
 

امام محمد باقر(ع)

«من مات و لیس له امام فمیتته میتة جاهلیة و من مات و هو عارف لامامه، لم یضره تقدم هذا الأمر او تأخر، و من مات و هو عارف لامامه کان کمن هو مع القائم فی فسطاطه».

-«هر کس بمیرد و امامش را نشناسد مرگ او مرگ جاهلی است، و هر کس بمیرد در حالی که امامش را می شناسد برای او آسیبی نمی رسد که امر ظهور زود باشد و یا دیر شود. کسی که با شناخت امام از دنیا برود همانند کسی است که در فرماندهی قائم علیه‌السلام باشد».

اصول کافی/ ج1/ ص303


189-  و من کلام له (علیه السلام)
> فی الإیمان و وجوب الهجرة <
>أقسام الإیمان<
فَمِنَ الْإِیمَانِ مَا یَکُونُ ثَابِتاً مُسْتَقِرّاً فِی الْقُلُوبِ وَ مِنْهُ مَا یَکُونُ عَوَارِیَّ بَیْنَ الْقُلُوبِ وَ الصُّدُورِ إِلَی أَجَلٍ مَعْلُومٍ فَإِذَا کَانَتْ لَکُمْ بَرَاءَةٌ مِنْ أَحَدٍ فَقِفُوهُ حَتَّی یَحْضُرَهُ الْمَوْتُ فَعِنْدَ ذَلِکَ یَقَعُ حَدُّ الْبَرَاءَةِ.
>وجوب الهجرة<
وَ الْهِجْرَةُ قَائِمَةٌ عَلَی حَدِّهَا الْأَوَّلِ مَا کَانَ لِلَّهِ فِی أَهْلِ الْأَرْضِ حَاجَةٌ مِنْ مُسْتَسِرِّ الْإِمَّةِ وَ مُعْلِنِهَا لَا یَقَعُ اسْمُ الْهِجْرَةِ عَلَی أَحَدٍ إِلَّا بِمَعْرِفَةِ الْحُجَّةِ فِی الْأَرْضِ فَمَنْ عَرَفَهَا وَ أَقَرَّ بِهَا فَهُوَ مُهَاجِرٌ وَ لَا یَقَعُ اسْمُ الِاسْتِضْعَافِ عَلَی مَنْ بَلَغَتْهُ الْحُجَّةُ فَسَمِعَتْهَا أُذُنُهُ وَ وَعَاهَا قَلْبُهُ.
>صوبة الإیمان<
إِنَّ أَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا یَحْمِلُهُ إِلَّا عَبْدٌ مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ وَ لَا یَعِی حَدِیثَنَا إِلَّا صُدُورٌ أَمِینَةٌ وَ أَحْلَامٌ رَزِینَةٌ.
>علم الوصی<
أَیُّهَا النَّاسُ سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی فَلَأَنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّی بِطُرُقِ الْأَرْضِ قَبْلَ أَنْ تَشْغَرَ بِرِجْلِهَا فِتْنَةٌ تَطَأُ فِی خِطَامِهَا وَ تَذْهَبُ بِأَحْلَامِ قَوْمِهَا.

 

خطبه 189-ایمان 
اقسام ایمان 
ایمان بر دو قسم است، یکی ایمانی که در دلها ثابت و برقرار، و دیگری در میان دلها و سینه ها ناپایدار است، تا سرآمدی که تعیین شده است. پس اگر از کسی بیزارید، او را به حال خود گذارید تا مرگ او فرا رسد، پس در آن هنگام وقت بیزاری جستن است. شناخت هجرت و مهاجر واقعی و هجرت، بر جایگاه ارزشی نخستین خود قرار دارد، خدا را به ایمان اهل زمین نیازی نیست، چه ایمان خود را پنهان دارند یا آشکار کنند. و نام مهاجر را بر کسی نمی توان گذاشت جز آن کس که حجت خدا بر روی زمین را بشناسد، هر کس حجت خدا را شناخت، و به امامت او اقرار کرد مهاجر است. و نام مستضعف در دین، بر کسی که حجت بر او تمام شد، و گوشش آن را شنید، و قلبش آن را دریافت، صدق نمی کند (و معذور نیست) مشکل فهم برخی از احادیث عترت (ع) همانا کار ما (ولایت ما) اهل بیت پیامبر (ص) سخت و تحمل آن دشوار است، که جز مومن دیندار که خدا او را آزموده و ایمانش در دل استوار بوده، قدرت پذیرش و حمل آن را ندارد، و حدیث ما را جز سینه های امانت پذیر، و عقلهای بردبار فرا نگیرد. آگاهی ژرف امام (ع) ای مردم پیش از آنکه مرا نیابید، آنچه می خواهید از من بپرسید، که من راههای آسمان را بهتر از راههای زمین می شناسم، بپرسید قبل از آن که فتنه ها چونان شتری بی صاحب حرکت کند، و مهار خود را پایمال نماید، و مردم را بکوبد و بیازارد، و عقلها را سرگردان کند.
 


«٢٢٦»لِلَّذِینَ‌ یُؤْلُونَ‌ مِنْ‌ نِسائِهِمْ‌ تَرَبُّصُ‌ أَرْبَعَةِ‌ أَشْهُرٍ فَإِنْ‌ فاؤُ فَإِنَّ‌ اللّهَ‌ غَفُورٌ رَحِیمٌ‌ براى کسانى که(به قصد آزار همسر،)سوگند مى‌خورند که با ن خویش نیامیزند،چهار ماه مهلت است.پس اگر(از سوگند خود دست برداشته و به آشتى)برگشتند،(چیزى بر آنها نیست و)خداوند آمرزنده و مهربان است. 
نکته‌ها: 
کلمه‌ى«ایلاء»به معناى سوگند خوردن براى ترک آمیزش جنسى است.این کار را بعضى از مردان در زمان جاهلیّت براى در تنگنا قرار دادن همسران مى‌کردند و بدین‌وسیله آنان را در فشار روحى و غریزى قرار مى‌دادند.نه خود همسرِ مفیدى بودند و نه آنان را با طلاق دادن آزاد مى‌کردند.این آیه به مردان چهار ماه فرصت مى‌دهد که تکلیف همسران خود را روشن کنند،یا از سوگند خود برگشته و با همسر خویش زندگى کنند و یا رسماً او را طلاق دهند.البتّه این مدّت چهار ماه،نه به خاطر احترام به سوگند نارواست،بلکه به جهت آن است که هر مردى در شرایط‍‌ عادّى نیز تا چهار ماه بیشتر حقّ‌ عدم آمیزش را ندارد. 
پیام‌ها: 
١-اسلام،حامى مظلومان است.ن،در طول تاریخ مورد ظلم و تضییع حقوق قرار گرفته‌اند و قرآن بارها از آنها حمایت نموده است. «لِلَّذِینَ‌ یُؤْلُونَ‌ مِنْ‌ نِسائِهِمْ‌» 
٢-مبارزه با بساط‍‌ سنّت‌هاى خرافى و جاهلى،از اصول وظایف انبیا است. 
«لِلَّذِینَ‌ یُؤْلُونَ‌» 
٣-انسان براى بدترین کارها،گاهى مقدّس‌ترین نام‌ها را دستاویز قرار مى‌دهد. 
«یُؤْلُونَ‌» 
٤-توجّه به حقوق و نیازهاى روحى و غریزى زن،یک اصل است. «تَرَبُّصُ‌ أَرْبَعَةِ‌ أَشْهُرٍ» 
٥-براى بازگشت افراد و اتخاذ تصمیم عاقلانه،فرصتى لازم است. «أَرْبَعَةِ‌ أَشْهُرٍ» 
٦-به جاى دعوت به طلاق،باید مردم را به ادامه زندگى تشویق کرد.مرد و زن بدانند بازگشت به زندگى،رمز دریافت مغفرت و رحمت خداوندى است. 
«فَإِنْ‌ فاؤُ فَإِنَّ‌ اللّهَ‌ غَفُورٌ رَحِیمٌ‌» 


«٢٣٥»وَ لا جُناحَ‌ عَلَیْکُمْ‌ فِیما عَرَّضْتُمْ‌ بِهِ‌ مِنْ‌ خِطْبَةِ‌ النِّساءِ أَوْ أَکْنَنْتُمْ‌ فِی أَنْفُسِکُمْ‌ عَلِمَ‌ اللّهُ‌ أَنَّکُمْ‌ سَتَذْکُرُونَهُنَّ‌ وَ لکِنْ‌ لا تُواعِدُوهُنَّ‌ سِرًّا إِلاّ أَنْ‌ تَقُولُوا قَوْلاً مَعْرُوفاً وَ لا تَعْزِمُوا عُقْدَةَ‌ النِّکاحِ‌ حَتّى یَبْلُغَ‌ الْکِتابُ‌ أَجَلَهُ‌ وَ اعْلَمُوا أَنَّ‌ اللّهَ‌ یَعْلَمُ‌ ما فِی أَنْفُسِکُمْ‌ فَاحْذَرُوهُ‌ وَ اعْلَمُوا أَنَّ‌ اللّهَ‌ غَفُورٌ حَلِیمٌ‌ 
و گناهى بر شما نیست که به طور کنایه(از نى که در عدّه وفات و یا در عدّه طلاقِ‌ غیر رجعى هستند،)خواستگارى کنید،یا(تصمیم خود را)در دل نهان دارید.خداوند مى‌داند که شما آنها را یاد خواهید کرد،ولى با آنها وعده پنهانى(براى ازدواج مخفیانه)نداشته باشید،مگر آنکه(به کنایه) سخن پسندیده بگویید،ولى(در هر حال)اقدام به عقد ازدواج ننمایید تا مدّت مقرّر به سرآید،و بدانید که خداوند آنچه را که در دل دارید مى‌داند، پس از(مخالفت با)او بپرهیزید و بدانید خداوند آمرزنده و بردبار است.

نکته‌ها: 
«عَرَّضْتُمْ‌» به معناى سخن همراه با تعریض و کنایه و «خِطْبَةِ‌» به معناى خواستگارى است.در این آیه اظهار تمایل به ازدواج در مدّت عدّه،بلامانع شمرده شده است،مشروط‍‌ به اینکه صریح نبوده و با کنایه باشد.«قول معروف»در این موارد آن است که نحوه اظهار تمایل به خواستگارى،با ادب اجتماعى و با فراقى که زن داغ‌دیده دارد،مناسبت داشته باشد، مثل‌اینکه بگوید:خداوند رحمت کند شوهرت را و به شما صبر عطا نماید،ولى دیگرانى که مانند شوهر سابق،شما را دوست بدارند پیدا مى‌شوند. 
پیام‌ها: 
١-اسلام،دین فطرى است و انسان فطرتاً متمایل به ازدواج است.لذا اسلام اجازه مى‌دهد این خواسته حتّى در زمان عدّه،به نحو کنایه که عواطف بستگان جریحه‌دار نگردد،طرح شود. «لا جُناحَ‌ عَلَیْکُمْ‌ فِیما عَرَّضْتُمْ‌» 
٢-به غرائز و هیجان‌هاى نفسانى توجّه داشته باشید و به جاى سرکوب غرائز، جوانان را راهنمایى کرده و هشدار بدهید. «عَلِمَ‌ اللّهُ‌ أَنَّکُمْ‌ سَتَذْکُرُونَهُنَّ‌ وَ لکِنْ‌ لا تُواعِدُوهُنَّ‌ سِرًّا» 
٣-توجّه به زمان و حالات،در طرح پیشنهادات،یک اصل است.خواستگارى زن داغدار در ایام عده با صراحت،بى‌ادبى یا بى‌سلیقگى و نوعى گستاخى است. «عَرَّضْتُمْ‌. تَقُولُوا قَوْلاً مَعْرُوفاً» 
٤-کسى که بداند خداوند از درون او آگاه است،تقوا پیشه مى‌کند. «یَعْلَمُ‌ ما فِی أَنْفُسِکُمْ‌ فَاحْذَرُوهُ‌» 
٥-سفارش به تقوا در هر حال،مخصوصاً در مسائل شوئى مورد نظر است. 
«فَاحْذَرُوهُ‌» 
٦-خداوند با حلم خود،کم‌صبرى شما را جبران مى‌کند.شما به قدرى عجله دارید که به سراغ زن داغ‌دیده آن هم در ایام عدّه مى‌روید،ولى خداوند با حلم خود این کار را بر شما منع نکرده است. «أَنَّ‌ اللّهَ‌ غَفُورٌ حَلِیمٌ‌» ٧-به دنبال هشدار،زمینه‌ى بازگشت را نیز فراهم کنید. «فَاحْذَرُوهُ‌. غَفُورٌ حَلِیمٌ‌» 


#حدیث_مهدوی
 

امام هادی(ع)

«هو الذی یجمع الکلم و یتم النعم، و یحق الله به الحق و یزهق الباطل، و هو مهدیکم المنتظر».

«اوست که کلمه ی امت را یک جا جمع می کند (وحدت کلمه ایجاد می کند) و نعمت‌های الهی را کامل می گرداند. و خداوند به وسیله ی او حق را پا بر جا و باطل را نابود می سازد. هم او مهدی منتظر (سلام الله علیه) است».

یوم الخلاص/ ص404


197-  و من کلام له (علیه السلام)
> ینبه فیه علی فضیلته لقبول قوله و أمره و نهیه <
وَ لَقَدْ عَلِمَ الْمُسْتَحْفَظُونَ مِنْ أَصْحَابِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه وآله) أَنِّی لَمْ أَرُدَّ عَلَی اللَّهِ وَ لَا عَلَی رَسُولِهِ سَاعَةً قَطُّ وَ لَقَدْ وَاسَیْتُهُ بِنَفْسِی فِی الْمَوَاطِنِ الَّتِی تَنْکُصُ فِیهَا الْأَبْطَالُ وَ تَتَأَخَّرُ فِیهَا الْأَقْدَامُ نَجْدَةً أَکْرَمَنِی اللَّهُ بِهَا وَ لَقَدْ قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) وَ إِنَّ رَأْسَهُ لَعَلَی صَدْرِی وَ لَقَدْ سَالَتْ نَفْسُهُ فِی کَفِّی فَأَمْرَرْتُهَا عَلَی وَجْهِی وَ لَقَدْ وُلِّیتُ غُسْلَهُ (صلی الله علیه وآله) وَ الْمَلَائِکَةُ أَعْوَانِی فَضَجَّتِ الدَّارُ وَ الْأَفْنِیَةُ مَلَأٌ یَهْبِطُ وَ مَلَأٌ یَعْرُجُ وَ مَا فَارَقَتْ سَمْعِی هَیْنَمَةٌ مِنْهُمْ یُصَلُّونَ عَلَیْهِ حَتَّی وَارَیْنَاهُ فِی ضَرِیحِهِ فَمَنْ ذَا أَحَقُّ بِهِ مِنِّی حَیّاً وَ مَیِّتاً فَانْفُذُوا عَلَی بَصَائِرِکُمْ وَ لْتَصْدُقْ نِیَّاتُکُمْ فِی جِهَادِ عَدُوِّکُمْ فَوَالَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ إِنِّی لَعَلَی جَادَّةِ الْحَقِّ وَ إِنَّهُمْ لَعَلَی مَزَلَّةِ الْبَاطِلِ أَقُولُ مَا تَسْمَعُونَ وَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ لِی وَ لَکُمْ.
 

 



خطبه 197-در ذکر فضائل خویش 
فضائل امیرالمومنین 
اصحاب و یاران حضرت محمد (ص) که حافظان اسرار او می باشند، می دانند که من حتی برای یک لحظه هم مخالف فرمان خدا و رسول اوجنبودم. بلکه با جان خود پیامبر(ص) را یاری کردم، در جاهائی که شجاعان قدمهایشان می لرزید، و فرار می کردند، آن دلیری و مردانگی را خدا به من عطا فرمود. در سوگ پیامبر رسول خدا(ص) در حالی که سرش بر روی سینه ام بود قبض روح گردید، و جان او در کف من روان شد، آن را بر چهره خویش کشیدم، متصدی غسل پیامبر (ص) من بودم، و فرشتگان مرا یاری می کردند، گویا در و دیوار خانه فریاد می زد. گروهی از فرشتگان فرود می آمدند و گروهی دیگر به آسمان پرواز می کردند، گوش من از صدای آهسته آنان که بر آنحضرت نماز می خواندند، پر بود، تا آنگاه که او را در حجره اش دفن کردیم. چه کسی با آنحضرت در زندگی و لحظات مرگ از من سزاوارتر است؟ پس مردم با دل بینا حرکت کنید، و نیت خویش را در جهاد با دشمن راست بدارید، سوگند بخدائی که جز او خدائی نیست، من بر جاده حق می روم، و دشمنان من بر پرتگاه باطلند، می گویم آنچه را می شنوید، و برای خود و شما از خدا طلب آمرزش دارم.
 


«٢٣٤»وَ الَّذِینَ‌ یُتَوَفَّوْنَ‌ مِنْکُمْ‌ وَ یَذَرُونَ‌ أَزْواجاً یَتَرَبَّصْنَ‌ بِأَنْفُسِهِنَّ‌ أَرْبَعَةَ‌ أَشْهُرٍ وَ عَشْراً فَإِذا بَلَغْنَ‌ أَجَلَهُنَّ‌ فَلا جُناحَ‌ عَلَیْکُمْ‌ فِیما فَعَلْنَ‌ فِی أَنْفُسِهِنَّ‌ بِالْمَعْرُوفِ‌ وَ اللّهُ‌ بِما تَعْمَلُونَ‌ خَبِیرٌ 
و کسانى از شما که مى‌میرند و همسرانى باقى مى‌گذارند،آن ن باید چهار ماه و ده روز خویشتن را در انتظار نگاه دارند و چون به پایان مهلت (عدّه)شان رسیدند،گناهى بر شما نیست در آنچه(مى‌خواهند)درباره‌ى خودشان به طور شایسته انجام دهند.(و با مرد دلخواه خود ازدواج کنند.) و خداوند به آنچه عمل مى‌کنید آگاه است. 
نکته‌ها: 
در تفسیر المیزان،گزارشى از عقاید اقوام و ملل مختلف،در مورد نى که شوهران خود را از دست مى‌دهند،آمده است.در آنجا مى‌خوانیم:برخى اقوام معتقد بودند که باید بعد از مرگ شوهر،زن را زنده بسوزانند.و برخى دیگر مى‌گفتند که او را به همراه شوهر،زنده در زیر خاک دفن کنند.بعضى از اقوام براى همیشه ازدواج مجدّد همسر را ممنوع مى‌دانستند.و برخى زودتر از یک سال و یا نه ماه را مجاز نمى‌دانستند. 
در میان بعضى از اقوام رایج بود که اگر مرد وصیّت کند،باید تا آن مدّت که وصیّت کرده همسرش ازدواج نکند و برخى نیز از همان لحظه مرگ،ازدواج مجدّد را مجاز مى‌دانستند. 
در میان این عقاید انحرافى که افراط‍‌ و تفریط‍‌ در آنها نمایان است،اسلام نظریه خود را مبنى بر نگاه داشتن عدّه و سپس اجازه ازدواج با مرد دلخواه را در چارچوب شایستگى و معروف بودن،ارائه داده است. 
در مدّت چهار ماه و ده روز عدّۀ وفات،روشن مى‌شود که آیا زن باردار است یا نه.البته این مدّت در مورد نِ‌ غیر باردار است و ن باردار باید تا وقت وضع حمل عدّه‌نگهدارند. 
قرآن در بیشتر موارد مربوط‍‌ به ازدواج،کلمه‌ى«معروف»را به کار برده است.این نشان‌دهندۀ آن است که اساس هرگونه تصمیم باید عاقلانه و شرع‌پسند باشد.

پیام‌ها: 
١-مرگ،نابودى نیست،بلکه بازپس گرفتن کامل روح از جسم است.کلمه«توفّى» به معناى گرفتن کامل است. «یُتَوَفَّوْنَ‌ مِنْکُمْ‌» 
٢-زن،به محض فوت شوهرش،حقّ‌ ازدواج با دیگرى را ندارد. «یَتَرَبَّصْنَ‌ بِأَنْفُسِهِنَّ‌» 
٣-بستگان شوهر،حقّ‌ دخالت در تصمیمات ن بیوه را ندارند. «فَلا جُناحَ‌ عَلَیْکُمْ‌ فِیما فَعَلْنَ‌» 
٤-ایمان به اینکه همه‌ى کارها و تصمیمات ما زیر نظر خداوند است،بهترین پشتوانه تقواست. «وَ اللّهُ‌ بِما تَعْمَلُونَ‌ خَبِیرٌ» 


#حدیث_مهدوی
 

کلام امام زمان(عج)

«و لیعلموا أن الحق معنا و فینا، لا یقول ذلک سوانا الا کذاب مفتر، و لا یدعیه غیرنا الا ضال غوی، فلیقتصروا منا علی هذه الجملة دون التفسیر، و یقنعوا من ذلک بالتعریض دون التصریح، ان شاء الله».

ای شیعه ما 
همگان باید بدانند حق با ما و نزد ماست؛ جز ما، کسی این سخن را بر زبان نمی راند مگر دروغگوی تهمت زن. و غیر از ما، احدی این ادعا را نمی کند مگر آنکه گمراه و گمراه کننده است. به همین جمله از ما اکتفا کنند و تفسیرش را نخواهند، و به همین کنایه قناعت کنند، و دنبال تصریح آن نروند که به خواست خدا کنایه آنها را بس است.

منابع:کمال الدین و تمام النعمة/ ص511بحارالانوار/ ج53/ ص191


196-  و من خطبة له (علیه السلام)
> بعثة النبی<
بَعَثَهُ حِینَ لَا عَلَمٌ قَائِمٌ وَ لَا مَنَارٌ سَاطِعٌ وَ لَا مَنْهَجٌ وَاضِحٌ.
>العظة باهد<
أُوصِیکُمْ عِبَادَ اللَّهِ بِتَقْوَی اللَّهِ وَ أُحَذِّرُکُمُ الدُّنْیَا فَإِنَّهَا دَارُ شُخُوصٍ وَ مَحَلَّةُ تَنْغِیصٍ سَاکِنُهَا ظَاعِنٌ وَ قَاطِنُهَا بَائِنٌ تَمِیدُ بِأَهْلِهَا مَیَدَانَ السَّفِینَةِ تَقْصِفُهَا الْعَوَاصِفُ فِی لُجَجِ الْبِحَارِ فَمِنْهُمُ الْغَرِقُ الْوَبِقُ وَ مِنْهُمُ النَّاجِی عَلَی بُطُونِ الْأَمْوَاجِ تَحْفِزُهُ الرِّیَاحُ بِأَذْیَالِهَا وَ تَحْمِلُهُ عَلَی أَهْوَالِهَا فَمَا غَرِقَ مِنْهَا فَلَیْسَ بِمُسْتَدْرَکٍ وَ مَا نَجَا مِنْهَا فَإِلَی مَهْلَکٍ عِبَادَ اللَّهِ الْآنَ فَاعْلَمُوا وَ الْأَلْسُنُ مُطْلَقَةٌ وَ الْأَبْدَانُ صَحِیحَةٌ وَ الْأَعْضَاءُ لَدْنَةٌ وَ الْمُنْقَلَبُ فَسِیحٌ وَ الْمَجَالُ عَرِیضٌ قَبْلَ إِرْهَاقِ الْفَوْتِ وَ حُلُولِ الْمَوْتِ فَحَقِّقُوا عَلَیْکُمْ نُزُولَهُ وَ لَا تَنْتَظِرُوا قُدُومَهُ.

 

 

خطبه 196-بعثت پیامبر و تحقیر دنیا 
هشدار از غفلت زدگی خداوند هنگامی پیامبر (ص) را مبعوث فرمود که نه نشانه ای از دین الهی برپا، و نه چراغ هدایتی روشن، و نه راه حقی آشکار بود. ای بندگان خدا! شما را به ترس از خدا سفارش می کنم، و از دنیاپرستی شما را می ترسانم، زیرا دنیا خانه ای ناپایدار و جایگاه سختی و مشکلات است. ساکنان دنیا در حال کوچ کردن، و اقامت گزیدگانش به جدایی محکومند، مردم را چنان می تکاند که باد سخت کشتی را در دل دریاها می لرزاند، برخی از آنان در دل آب مرده، و برخی دیگر بر روی امواج جان سالم بدر برده، و بادها با وزیدن آنها را به این سو و آن سو می کشاند، و هر جا که خواهد می برد، پس آن را که در آب می میرد نمی توان گرفت، و آن را که رهاشده، به سوی مرگ می رود. ای بندگان خدا، هم اکنون عمل کنید، که زبانها آزاد، و بدنها سالم، و اعضا و جوارح آماده اند، و راه بازگشت فراهم، و فرصت زیاد است، پیش از آنکه وقت از دست برود، و مرگ فرا رسد، پس فرود آمدن مرگ را حتمی بشمارید، و در انتظار آمدنش بسر نبرید.
 


 


«٢٣٣»وَ الْوالِداتُ‌ یُرْضِعْنَ‌ أَوْلادَهُنَّ‌ حَوْلَیْنِ‌ کامِلَیْنِ‌ لِمَنْ‌ أَرادَ أَنْ‌ یُتِمَّ‌ الرَّضاعَةَ‌ وَ عَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ‌ رِزْقُهُنَّ‌ وَ کِسْوَتُهُنَّ‌ بِالْمَعْرُوفِ‌ لا تُکَلَّفُ‌ نَفْسٌ‌ إِلاّ وُسْعَها لا تُضَارَّ والِدَةٌ‌ بِوَلَدِها وَ لا مَوْلُودٌ لَهُ‌ بِوَلَدِهِ‌ وَ عَلَى الْوارِثِ‌ مِثْلُ‌ ذلِکَ‌ فَإِنْ‌ أَرادا فِصالاً عَنْ‌ تَراضٍ‌ مِنْهُما وَ تَشاوُرٍ فَلا جُناحَ‌ عَلَیْهِما وَ إِنْ‌ أَرَدْتُمْ‌ أَنْ‌ تَسْتَرْضِعُوا أَوْلادَکُمْ‌ فَلا جُناحَ‌ عَلَیْکُمْ‌ إِذا سَلَّمْتُمْ‌ ما آتَیْتُمْ‌ بِالْمَعْرُوفِ‌ وَ اتَّقُوا اللّهَ‌ وَ اعْلَمُوا أَنَّ‌ اللّهَ‌ بِما تَعْمَلُونَ‌ بَصِیرٌ 
مادرانى که مى‌خواهند دوران شیردهى را کامل سازند،دو سال تمام فرزندانشان را شیر دهند.و خوراک و پوشاک این مادران،به وجهى نیکو برعهده (پدر و)صاحب فرزند است. هیچ‌کس جز به قدر توانش مکلف نمى‌شود.هیچ مادرى به خاطر فرزندش و نیز هیچ پدرى به خاطر فرزندش نباید دچار ضرر شود.و(اگر پدر نباشد،هزینه خوراک و پوشاک مادر)برعهده وارث اوست.و اگر پدر و مادر با توافق و م یکدیگر بخواهند کودک را(زودتر از دو سال)از شیر بازگیرند،گناهى بر آنها نیست.و اگر(به جهت عدم توانایى یا عدم موافقت مادر)خواستید دایه‌اى براى فرزندانتان بگیرید،گناهى بر شما نیست،به شرط‍‌ اینکه آنچه را به وجهى پسندیده قرار گذاشته‌اید بپردازید.و از خدا پروا داشته و بدانید خدا به آنچه انجام مى‌دهید بیناست. 
نکته‌ها: 
در مورد پدر و مادر و فرزند،در این آیه کلمات«أب»و«اُمّ‌»نیامده،بلکه«والد»و«والده» آمده است.زیرا کلمات«أب»و«امّ‌»شامل عمو،معلّم و پدرزن مى‌شود.همان گونه که ن پیامبر صلى الله علیه و آله امّهات مؤمنان هستند،نه والدات آنها. 
چون آیات قبل مربوط‍‌ به طلاق و جدایى زن و شوهر از یکدیگر بود،لازم است تکلیف کودکان و نوزادان نیز روشن شود،تا آنان فداى اختلافات پدر و مادر نشوند. 
توجّه به عواطف مادر،اهمیّت شیر مادر،مقدار نیاز طبیعى نوزاد به شیر و مدّت آن،در این آیه مطرح شده است. 
پیام‌ها: 
١-اسلام،دینى جامع است.حتّى براى تغذیه مناسب نوزاد با شیر مادر،برنامه دارد. «وَ الْوالِداتُ‌ یُرْضِعْنَ‌» 
٢-حتّى مادرِ طلاق داده شده،در شیر دادن نوزادش بر سایرین اولویّت دارد. 
«وَ الْوالِداتُ‌ یُرْضِعْنَ‌» 
٣-مدّت شیر دادن کامل دو سال است. «حَوْلَیْنِ‌ کامِلَیْنِ‌» 
٤-باید حقوق مالى و مادّى مادر و دایه در برابر شیر دادن فرزند پرداخت شود. «وَ عَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ‌ رِزْقُهُنَّ‌ وَ کِسْوَتُهُنَّ‌. إِذا سَلَّمْتُمْ‌ ما آتَیْتُمْ‌» 
٥-مقدار خرجى باید براساس عرفِ‌ شناخته شده و به قدر توانایى باشد. 
«بِالْمَعْرُوفِ‌ لا تُکَلَّفُ‌ نَفْسٌ‌ إِلاّ وُسْعَها» 
٦-تکلیف،براساس قدرت و به اندازه‌ى توانایى انسان است. «لا تُکَلَّفُ‌ نَفْسٌ‌ إِلاّ وُسْعَها» 
٧-فرزند نباید اسباب ضرر به والدین شود. «لا تُضَارَّ والِدَةٌ‌ بِوَلَدِها» 
٨-باید زندگى مادر در دوران شیردهى تأمین شود،هرچند پدر فرزند از دنیا رفته باشد. «وَ عَلَى الْوارِثِ‌ مِثْلُ‌ ذلِکَ‌» 
٩-از شیر گرفتن کودک،نیاز به م و توافق والدین دارد. «فَإِنْ‌ أَرادا فِصالاً عَنْ‌ تَراضٍ‌ مِنْهُما وَ تَشاوُرٍ» 
١٠-زن و شوهر درباره امور نوزاد باید م کنند. «تَشاوُرٍ» 
١١-در شیر دادن،اوّل مادر بعد دایه. «وَ الْوالِداتُ‌ یُرْضِعْنَ‌. إِنْ‌ أَرَدْتُمْ‌ أَنْ‌ تَسْتَرْضِعُوا أَوْلادَکُمْ‌» 
١٢-رعایت تقوا در تغذیه کودکان،برعهده والدین است. «.وَ اتَّقُوا اللّهَ‌» 


#حدیث_مهدوی
 

امام حسین(ع)

لو لم یبق من الدنیا إلاّ یوم واحد لطوّل اللّه عزّ وجلّ ذلک الیوم حتّی یخرج رجل من ولدی یملأها عدلاً وقسطاً کما ملئت جوراً وظلمًا، کذلک سمعت رسول اللّه صلی اللّه علیه وآله یقول.

اگر از عمر این جهان تنها یک روز باقی مانده باشد خداوند آن روز را طولانی می‌سازد تا مردی از فرزندان من ظهور کند و جهان را همانگونه که از ظلم و جور لبریز گشته است از عدالت پر سازد. این واقعیت را همین گونه پیامبر خدا ـ صلّی اللّه علیه وآله ـ فرمود.

بحار الانوار/ ج51/ ص133


195-  و من خطبة له (علیه السلام)
> یحمد اللّه و یثنی علی نبیه و یعظ <
>حمد اللّه<
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَظْهَرَ مِنْ آثَارِ سُلْطَانِهِ وَ جَلَالِ کِبْرِیَائِهِ مَا حَیَّرَ مُقَلَ الْعُقُولِ مِنْ عَجَائِبِ قُدْرَتِهِ وَ رَدَعَ خَطَرَاتِ هَمَاهِمِ النُّفُوسِ عَنْ عِرْفَانِ کُنْهِ صِفَتِهِ.
>الشهادتان<
وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ شَهَادَةَ إِیمَانٍ وَ إِیقَانٍ وَ إِخْلَاصٍ وَ إِذْعَانٍ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ أَرْسَلَهُ وَ أَعْلَامُ الْهُدَی دَارِسَةٌ وَ مَنَاهِجُ الدِّینِ طَامِسَةٌ فَصَدَعَ بِالْحَقِّ وَ نَصَحَ لِلْخَلْقِ وَ هَدَی إِلَی الرُّشْدِ وَ أَمَرَ بِالْقَصْدِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ.
>العظة<
وَ اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّهُ لَمْ یَخْلُقْکُمْ عَبَثاً وَ لَمْ یُرْسِلْکُمْ هَمَلًا عَلِمَ مَبْلَغَ نِعَمِهِ عَلَیْکُمْ وَ أَحْصَی إِحْسَانَهُ إِلَیْکُمْ فَاسْتَفْتِحُوهُ وَ اسْتَنْجِحُوهُ وَ اطْلُبُوا إِلَیْهِ وَ اسْتَمْنِحُوهُ فَمَا قَطَعَکُمْ عَنْهُ حِجَابٌ وَ لَا أُغْلِقَ عَنْکُمْ دُونَهُ بَابٌ وَ إِنَّهُ لَبِکُلِّ مَکَانٍ وَ فِی کُلِّ حِینٍ وَ أَوَانٍ وَ مَعَ کُلِّ إِنْسٍ وَ جَانٍّ لَا یَثْلِمُهُ الْعَطَاءُ وَ لَا یَنْقُصُهُ الْحِبَاءُ وَ لَا یَسْتَنْفِدُهُ سَائِلٌ وَ لَا یَسْتَقْصِیهِ نَائِلٌ وَ لَا یَلْوِیهِ شَخْصٌ عَنْ شَخْصٍ وَ لَا یُلْهِیهِ صَوْتٌ عَنْ صَوْتٍ وَ لَا تَحْجُزُهُ هِبَةٌ عَنْ سَلْبٍ وَ لَا یَشْغَلُهُ غَضَبٌ عَنْ رَحْمَةٍ وَ لَا تُولِهُهُ رَحْمَةٌ عَنْ عِقَابٍ وَ لَا یُجِنُّهُ الْبُطُونُ عَنِ الظُّهُورِ وَ لَا یَقْطَعُهُ الظُّهُورُ عَنِ الْبُطُونِ قَرُبَ فَنَأَی وَ عَلَا فَدَنَا وَ ظَهَرَ فَبَطَنَ وَ بَطَنَ فَعَلَنَ وَ دَانَ وَ لَمْ یُدَنْ لَمْ یَذْرَأِ الْخَلْقَ بِاحْتِیَالٍ وَ لَا اسْتَعَانَ بِهِمْ لِکَلَالٍ أُوصِیکُمْ عِبَادَ اللَّهِ بِتَقْوَی اللَّهِ فَإِنَّهَا اِّمَامُ وَ الْقِوَامُ فَتَمَسَّکُوا بِوَثَائِقِهَا وَ اعْتَصِمُوا بِحَقَائِقِهَا تَؤُلْ بِکُمْ إِلَی أَکْنَانِ الدَّعَةِ وَ أَوْطَانِ السَّعَةِ وَ مَعَاقِلِ الْحِرْزِ وَ مَنَازِلِ الْعِزِّ فِی یَوْمٍ تَشْخَصُ فِیهِ الْأَبْصَارُ وَ تُظْلِمُ لَهُ الْأَقْطَارُ وَ تُعَطَّلُ فِیهِ صُرُومُ الْعِشَارِ وَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ فَتَزْهَقُ کُلُّ مُهْجَةٍ وَ تَبْکَمُ کُلُّ لَهْجَةٍ وَ تَذِلُّ الشُّمُّ الشَّوَامِخُ وَ الصُّمُّ الرَّوَاسِخُ فَیَصِیرُ صَلْدُهَا سَرَاباً رَقْرَقاً وَ مَعْهَدُهَا قَاعاً سَمْلَقاً فَلَا شَفِیعٌ یَشْفَعُ وَ لَا حَمِیمٌ یَنْفَعُ وَ لَا مَعْذِرَةٌ تَدْفَعُ.

 

 

خطبه 195-در ستایش خدا و پیامبر 
نشانه های آشکار الهی 
ستایش خداوندی را سزاست که نشانه های قدرت و بزرگی و عظمت خود را چنان آشکار کرد که دیده ها را از شگفتی قدرتش به حیرت آورده، و اندیشه های بلند را از شناخت ماهیت صفاتش باز داشته است، و گواهی می دهم که جز خدای یکتا خدایی نیست، شهادتی برخواسته از ایمان و یقین و اخلاص و اقرار درست. و گواهی می دهم که محمد (ص) بنده و فرستاده اوست، خدا پیامبرش را به هنگامی فرستاد که نشانه های هدایت از یاد رفته، و راه های دین ویران شده بود، او حق را آشکار، و مردم را نصیحت فرمود، همه را به رستگاری هدایت، و به میانه روی فرمان داد (درود خدا بر او و خاندانش باد.) 
خداشناسی و بدانید ای بندگان خدا! که خداوند شما را بیهوده نیافرید، و بی سرپرست رها نکرد، از میزان نعمتش بر شما آگاه، و اندازه نیکیهای خود بر شما را می داند، از خدا درخواست پیروزی و رستگاری کنید، از او بخواهید و عطای او را درخواست کنید، که میان او و شما پرده و مانعی نیست، و دری بروی شما بسته نمی گردد. خدا در همه جا، و در هر لحظه، و هر زمان، با انسان و پریان است، عطای فراوان از دارایی او نمی کاهد، و بخشیدن در گنج او کاستی نیاورد، و درخواست کنندگان، سرمایه او را به پایان نرسانند، و عطاشدگان، سرمایه او را پایان نمی دهند و کسی مانع احسان به دیگری نخواهد بود، و آوازی او را از آواز دیگر باز ندارد، و بخشش او مانع گرفتن نعمت دیگری نیست، و خشم گرفتن او مانع رحمت نمی باشد، و رحمتش او را از عذاب غافل نمی سازد، پنهان بودنش مانع آشکار بودنش نیست، و آشکار شدنش او را از پنهان ماندن باز نمی دارد. نزدیک و دور است، بلندمرتبه و نزدیک است، آشکار پنهان، و پنهان آشکار است، جزادهنده همگان است و خود جزا داده نمی شود، پدیده ها را با فکر و اندیشه نیافریده، و از آنان برای خستگی و زحمات کمکی نخواسته است. 
یاد آخرت ای بندگان خدا! شما را به پرهیزکاری سفارش می کنم، که مهار شما در عبادت، مایه استواری شماست، پس به رشته های تقوا چنگ آویزید، و به حقیقت های آن پناه آورید، تا شما را به سرمنزل آرامش، و جایگاه های وسیع، و پناهگاههای محکم و منزلگاههای پرعزت برساند، در روزی که چشمها خیره می شود، و همه جا در نظر انسان تاریک و گله های شتر و مال و اموال فراوان فراموش می گردد. زیرا در صور اسرافیل می دمند، که قلبها از کار می افتد، زبانها باز می ایستد، کوههای بلند و سنگهای محکم فرو می ریزد، و قسمتهای سخت آن نرم چون سرابی می ماند، کوهستانها با زمین هموار می گردد چنان که نه پستی و نه بلندی موجود است، پس در آن هنگام نه شفاعت کننده ای است که شفاعت کند و نه دوستی که نفع رساند و نه پوزش خواستن سودی دارد.
 


 


«٢٣٢»وَ إِذا طَلَّقْتُمُ‌ النِّساءَ فَبَلَغْنَ‌ أَجَلَهُنَّ‌ فَلا تَعْضُلُوهُنَّ‌ أَنْ‌ یَنْکِحْنَ‌ أَزْواجَهُنَّ‌ إِذا تَراضَوْا بَیْنَهُمْ‌ بِالْمَعْرُوفِ‌ ذلِکَ‌ یُوعَظُ‍‌ بِهِ‌ مَنْ‌ کانَ‌ مِنْکُمْ‌ یُؤْمِنُ‌ بِاللّهِ‌ وَ الْیَوْمِ‌ الْآخِرِ ذلِکُمْ‌ أَزْکى‌ لَکُمْ‌ وَ أَطْهَرُ وَ اللّهُ‌ یَعْلَمُ‌ وَ أَنْتُمْ‌ لا تَعْلَمُونَ‌ 
و هنگامى که ن را طلاق دادید و مهلت(عدّه)خود را به پایان رساندند،مانع آنها نشوید که با همسران(سابق)خویش ازدواج کنند،البتّه در صورتى که میان آنها به طرز پسندیده‌اى،توافق برقرار گردد. هرکس از شما که ایمان به خدا و روز قیامت دارد،به این دستورات پند داده مى‌شود.(مراعات)این امر مایه‌ى پیرایش و پاکى بیشتر شما است و خداوند مى‌داند و شما نمى‌دانید. نکته‌ها: 
اگر ن مطلّقه،با همان شوهران سابق خود توافق کرده و ازدواج کنند،در پاکى و تزکیه فرد و جامعه،تأثیر بسیار دارد. «ذلِکُمْ‌ أَزْکى‌ لَکُمْ‌ وَ أَطْهَرُ» زیرا در این نوع ازدواج،اسرار یکدیگر مخفى مانده و فرزندان به آغوش والدین و سرپرست واقعى خود برمى‌گردند و چون زن و شوهر طعم تلخ طلاق را چشیده‌اند،از جدائى مجدّد نگرانند. 
پیام‌ها: 
١-رأى زن مطلقه،در انتخاب شوهر محترم است و در ازدواج مجدّد،اجازه از دیگرى لازم نیست. «فَلا تَعْضُلُوهُنَّ‌» 
٢-با یک طلاق،براى همیشه بدبین نباشید.چه‌بسا بعد از طلاق،دو طرف پشیمان شده و آماده زندگى مجدّد به گونه شایسته‌اى باشند. «یَنْکِحْنَ‌ أَزْواجَهُنَّ‌» 
٣-شرط‍‌ اصلى ازدواج،رضایت طرفین است. «تَراضَوْا بَیْنَهُمْ‌» 
٤-توافق بر ازدواج،باید عقلایى و عادلانه باشد. «تَراضَوْا بَیْنَهُمْ‌ بِالْمَعْرُوفِ‌» 
٥-کسانى که در راه ازدواجِ‌ مشروع دیگران،کارشکنى و مشکل آفرینى مى‌کنند، باید در ایمان خود نسبت به خدا و قیامت شکّ‌ کنند. «فَلا تَعْضُلُوهُنَّ‌. ذلِکَ‌ یُوعَظُ‍‌ بِهِ‌ مَنْ‌ کانَ‌ مِنْکُمْ‌ یُؤْمِنُ‌ بِاللّهِ‌ وَ الْیَوْمِ‌ الْآخِرِ» 
٦-از جاذبه‌هاى طبیعى و مشروع،جلوگیرى نکنید.چه‌بسا زن و مردى که میان آنها طلاق جدایى افکنده،از یکدیگر خاطرات شیرینى نیز داشته باشند و گاه‌وبى‌گاه آن خاطرات را یاد بیاورند که اگر به طور طبیعى و مشروع به هم نرسند،خطر انحراف وجود دارد. «یَنْکِحْنَ‌ أَزْواجَهُنَّ‌. ذلِکُمْ‌ أَزْکى‌ لَکُمْ‌ وَ أَطْهَرُ» 
٧-براى حفظ‍‌ سلامتى جامعه،ن مطلقه نباید بى‌همسر بمانند. «یَنْکِحْنَ‌. ذلِکُمْ‌ أَزْکى‌ لَکُمْ‌ وَ أَطْهَرُ» 
٨-برکات ازدواج مجدّد و بازگشت به همسر اوّل و همچنین مفاسد طلاق و بى‌همسرى،فوق درک بشر است. «وَ اللّهُ‌ یَعْلَمُ‌ وَ أَنْتُمْ‌ لا تَعْلَمُونَ‌» 


194-  و من خطبة له (علیه السلام)
> یصف فیها المنافقین <
نَحْمَدُهُ عَلَی مَا وَفَّقَ لَهُ مِنَ الطَّاعَةِ وَ ذَادَ عَنْهُ مِنَ الْمَعْصِیَةِ وَ نَسْأَلُهُ لِمِنَّتِهِ تَمَاماً وَ بِحَبْلِهِ اعْتِصَاماً وَ نَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ خَاضَ إِلَی رِضْوَانِ اللَّهِ کُلَّ غَمْرَةٍ وَ تَجَرَّعَ فِیهِ کُلَّ غُصَّةٍ وَ قَدْ تَلَوَّنَ لَهُ الْأَدْنَوْنَ وَ تَأَلَّبَ عَلَیْهِ الْأَقْصَوْنَ وَ خَلَعَتْ إِلَیْهِ الْعَرَبُ أَعِنَّتَهَا وَ ضَرَبَتْ إِلَی مُحَارَبَتِهِ بُطُونَ رَوَاحِلِهَا حَتَّی أَنْزَلَتْ بِسَاحَتِهِ عَدَاوَتَهَا مِنْ أَبْعَدِ الدَّارِ وَ أَسْحَقِ الْمَزَارِ ، أُوصِیکُمْ عِبَادَ اللَّهِ بِتَقْوَی اللَّهِ وَ أُحَذِّرُکُمْ أَهْلَ النِّفَاقِ فَإِنَّهُمُ الضَّالُّونَ الْمُضِلُّونَ وَ اَّالُّونَ الْمُزِلُّونَ یَتَلَوَّنُونَ أَلْوَاناً وَ یَفْتَنُّونَ افْتِنَاناً وَ یَعْمِدُونَکُمْ بِکُلِّ عِمَادٍ وَ یَرْصُدُونَکُمْ بِکُلِّ مِرْصَادٍ قُلُوبُهُمْ دَوِیَّةٌ وَ صِفَاحُهُمْ نَقِیَّةٌ یَمْشُونَ الْخَفَاءَ وَ یَدِبُّونَ الضَّرَاءَ وَصْفُهُمْ دَوَاءٌ وَ قَوْلُهُمْ شِفَاءٌ وَ فِعْلُهُمُ الدَّاءُ الْعَیَاءُ حَسَدَةُ الرَّخَاءِ وَ مُؤَکِّدُو الْبَلَاءِ وَ مُقْنِطُو الرَّجَاءِ لَهُمْ بِکُلِّ طَرِیقٍ صَرِیعٌ وَ إِلَی کُلِّ قَلْبٍ شَفِیعٌ وَ لِکُلِّ شَجْوٍ دُمُوعٌ یَتَقَارَضُونَ الثَّنَاءَ وَ یَتَرَاقَبُونَ الْجَزَاءَ إِنْ سَأَلُوا أَلْحَفُوا وَ إِنْ عَذَلُوا کَشَفُوا وَ إِنْ حَکَمُوا أَسْرَفُوا قَدْ أَعَدُّوا لِکُلِّ حَقٍّ بَاطِلًا وَ لِکُلِّ قَائِمٍ مَائِلًا وَ لِکُلِّ حَیٍّ قَاتِلًا وَ لِکُلِّ بَابٍ مِفْتَاحاً وَ لِکُلِّ لَیْلٍ مِصْبَاحاً یَتَوَصَّلُونَ إِلَی الطَّمَعِ بِالْیَأْسِ لِیُقِیمُوا بِهِ أَسْوَاقَهُمْ وَ یُنْفِقُوا بِهِ أَعْلَاقَهُمْ یَقُولُونَ فَیُشَبِّهُونَ وَ یَصِفُونَ فَیُمَوِّهُونَ قَدْ هَوَّنُوا الطَّرِیقَ وَ أَضْلَعُوا الْمَضِیقَ فَهُمْ لُمَةُ الشَّیْطَانِ وَ حُمَةُ النِّیرَانِ أُولئِکَ حِزْبُ الشَّیْطانِ أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ.

 

 

خطبه 194-در وصف منافقان 
خدا را بر توفیقی که به اطاعتش داده، و ما را از نافرمانی بازداشته، ستایش می کنیم، و از او می خواهیم که نعمتش را کامل، و دست ما را به ریسمان محکمش متصل گرداند. مشکلات رسالت و شهادت می دهیم که محمد (ص) بنده و فرستاده اوست که در راه رضایت حق در کام هرگونه سختی و ناراحتی فرو رفت، و جام مشکلات و ناگواریها را سرکشید، روزگاری خویشاوندان او به دورویی و دشمنی پرداختند، و بیگانگان در کینه توزی و دشمنی با او متحد شدند، اعراب برای نبرد با پیامبر عنان گسیخته، و با تازیانه بر مرکبها نواخته و از هر سو گرد می آمدند، و از دورترین سرزمین، و فراموش شده ترین نقطه ها، دشمنی خود را بر پیامبر (ص) فرود آوردند. 
سیمای منافقان ای بندگان خدا! شما را به ترس از خدا سفارش می کنم، و شما را از منافقان می ترسانم، زیرا آنها گمراه و گمراه کننده اند، خطاکار و به خطاکاری تشویق می کنند، به رنگهای گوناگون ظاهر می شوند از ترفندهای گوناگون استفاده می کنند، برای شکستن شما از هر پناهگاهی سود می برند، و در هر کمینگاهی به شکار شما می نشینند، قلبهایشان بیمار، و ظاهرشان آراسته است، در پنهانی راه می روند، و از بیراهه ها حرکت می کنند، وصفشان دارو، و گفتارشان درمان اما کردارشان دردی است بی درمان، بر رفاه و آسایش مردم حسد می ورزند، و بر بلا و گرفتاری مردم می افزایند، و امیدواران را ناامید می کنند، آن ها در هر راهی کشته ای، و در هر دلی راهی، و بر هر اندوهی اشکها می ریزند، مدح و ستایش را به یکدیگر قرض می دهند، و انتظار پاداش می کشند، اگر چیزی را بخواهند اصرار می کننند و اگر ملامت شوند، پرده دری می کنند، و اگر داوری کنند اسراف می ورزند. آنها برابر هر حقی باطلی، و برابر هر دلیلی شبهه ای، و برای هر زنده ای قاتلی، و برای هر دری کلیدی، و برای هر شبی چراغی تهیه کرده اند، با اظهار یاس می خواهند به مطامع خویش برسند، و بازار خود را گرم ساز 
ند، و کالای خود را بفروشند، سخن می گویند اما به اشتباه و تردید می اندازند، توصیف می کنند اما فریب می دهند، در آغاز، راه را آسان و سپس در تنگناها به بن بست می کشانند، آنها یاوران شیطان و زبانه های آتش جهنم می باشند. (آنان پیروان شیطانند، و بدانید که پیروان شیطان زیانکارانند.)
 


 


#حدیث_مهدوی
 

امام صادق(ع)

«اما و الله لیغیبن عنکم مهدیکم، حتی یقول الجاهل منکم: ما لله فی آل محمد حاجة، ثم یقبل کالشهاب الثاقب، فیملأها عدلا و قسطا کما ملئت جورا و ظلما».

«به خدا سوگند مهدی شما از دیدگان شما پنهان می شود، افراد خیره سر گویند: خداوند نیازی به آل محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) ندارد، آنگاه چون «شهاب ثاقب» (ستاره ی درخشان) ظاهر می شود و زمین را پر از عدل و داد کند، آنچنانکه پر از جور و ستم شده باشد».

بحارالانوار/ ج51/ ص145


 

 

متن نوحه شهادت امام رضا,شهادت امام رضا شعر

متن اشعار شهادت امام رضا (ع)

 

ساکت و بی صدا زمین خوردن

زپر پا یک عبا، زمین خوردن

 

بی تعادل شدن شکسته شدن

وسط کوچه ها زمین خوردن

 

ارثی از مادر است که حالا

می رسد به شما زمین خوردن

 

ناله های تو را در آوردند

آتش زهر با زمین خوردن

 

صورتت را چقدر خاکی کرد

یا اما رضا زمین خوردن

 

سوزش زهر سینه کافی بود

حال دیگر چرا زمین خوردن؟

 

پشت درهای حجره می گفتی

ای جوادم بیا زمین خوردن.

 

بال من را شکست و زخمی کرد

خسته کرده مرا زمین خوردن

 

آخرین لحظه بود در نظرت

داغ کرب و بلا  زمین خوردن

 

یا امام رضا چه می بینی

سر بردن و یا زمین خوردن؟

 

دست بسته به افتادن

یا که از نیزه ها زمین خوردن

 

روی پیراهنی نشانده ببین

چقدر در پا زمین خوردن

 

شهادت امام رضا شعر,شعر درباره شهادت امام رضا

شعر درباره شهادت امام رضا (ع)

 

کم کم مسافران سحر را خبر کنید

با ذکر یا حسین به مشهد سفر کنید

 

خودرا میان صحن رضا دربه در کنید

شب تا اذان صبح به گنبد نظر کنید

 

داریم اهل رحمت مخصوصه میشویم

آماده زیارت مخصوصه میشویم

 

باید تمام همت خورا به کار بست

حالا که بار عام شده کوله بار بست

 

یا جبر عشق در بروی اختیار بست

دل را به حلقه های ضریح نگار بست

 

در طوس برگزار شده اعتکاف ما

صد حج واجب است ثواب طواف ما

 

شکرخدا که از فقراییم تا ابد

از حاجیان کوی رضاییم تا ابد

 

پیش رضا کنار خداییم تاابد

ماراهیان کرببلاییم تا ابد

 

در صحن کهنه بود که تایید ما رسید

آقا نگاه کردو روادید ما رسید

 

ای کربلا نرفته حرم را بهانه کن

دل را بیا به جاده مشهد روانه کن

 

یک گوشه ای ز صحن رضا آشیانه کن

پیش کریم نوکری عاشقانه کن

 

آنجا برات کرببلا زود میرسد

هی خون دل نخور بخدا زود میرسد

 

آقا خودش غریب و به فکر غریب هاست

مرثیه خوان روضه یابن شبیب هاست

 

هرشب دلش شکسته شیب الخضیب هاست

آزرده از مزاحمت نانجیب هاست

 

یک عمه بود و لشگر اوباش بی حیا

عالم فدای شیرزن دشت کربلا

 

متن نوحه شهادت امام رضا,شهادت امام رضا شعر

 شعر شهادت امام رضا (ع)

 

مرغ بی بال و پرم یا سیدی

من گدای این درم یا سیدی

 

تو که آهو را ضمانت می کنی

کی فراموش این غلامت می کنی

 

غرق در دریای عصیانم رضا

جز تو را ناجی نمی دانم رضا

 

ای ولایت شرط ایمان همه

رد مکن مارا به جان فاطمه

 

قربون کبوترای حرمت امام رضا

قربون این همه لطف و کرمت امام رضا

 

آی کبوتر که نشستی روی گنبد طلا

هر کجا پر می کشی تو حرم امام رضا

 

من کبوتر بقعیم با تو خیلی فرق دارم

توی غربت سرمو به روی این خاک میزارم

 

اونجا خادما با زائر آقا مهربونن

اینجا زائرا رو از کنار قبرا می رونن

 

تو که هر شب میسوزه صدتا چراغ دور وبرت

به امام رضا بگو غریب تویی یا مادرت

 


#حدیث_مهدوی
 

امام محمد باقر(ع)

«صاحب این امر چهار نشانه از چهار پیامبر دارد: نشانی از حضرت موسی، نشانی از عیسی، نشانی از یوسف و نشانی از حضرت محمد صلی الله علیه و آله:- نشانه اش از حضرت موسی، وحشت و نگرانی است.- نشانه اش از حضرت یوسف، زندانی شدن اوست.- نشانه اش از حضرت عیسی، اختلاف مردم در حق اوست که می گویند: مرده است و برخی گویند نمرده است.- نشانه اش از رسول اکرم صلی الله علیه و آله قیام به شمشیر اوست».

الامامة و التبصرة/ ص94


201-  و من کلام له (علیه السلام)
> یعظ بسلوک الطریق الواضح <
أَیُّهَا النَّاسُ لَا تَسْتَوْحِشُوا فِی طَرِیقِ الْهُدَی لِقِلَّةِ أَهْلِهِ فَإِنَّ النَّاسَ قَدِ اجْتَمَعُوا عَلَی مَائِدَةٍ شِبَعُهَا قَصِیرٌ وَ جُوعُهَا طَوِیلٌ أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا یَجْمَعُ النَّاسَ الرِّضَا وَ السُّخْطُ وَ إِنَّمَا عَقَرَ نَاقَةَ ثَمُودَ رَجُلٌ وَاحِدٌ فَعَمَّهُمُ اللَّهُ بِالْعَذَابِ لَمَّا عَمُّوهُ بِالرِّضَا فَقَالَ سُبْحَانَهُ فَعَقَرُوها فَأَصْبَحُوا نادِمِینَ فَمَا کَانَ إِلَّا أَنْ خَارَتْ أَرْضُهُمْ بِالْخَسْفَةِ خُوَارَ السِّکَّةِ الْمُحْمَاةِ فِی الْأَرْضِ الْخَوَّارَةِ أَیُّهَا النَّاسُ مَنْ سَلَکَ الطَّرِیقَ الْوَاضِحَ وَرَدَ الْمَاءَ وَ مَنْ خَالَفَ وَقَعَ فِی التِّیهِ.

 

 

خطبه 201-پیمودن راه راست 
راه روشن حق 
ای مردم در راه راست، از کمی روندگان نهراسید، زیرا اکثریت مردم بر گرد سفره ای جمع شدند که سیری آن کوتاه، و گرسنگی آن طولانی است. ای مردم، همه افراد جامعه در خشنودی و خشم شریک می باشند، چنانکه شتر ماده ثمود را یک نفر دست و پا برید، اما عذاب آن تمام قوم ثمود را گرفت، زیرا همگی آن را پسندیدند، خداوند سبحان می فرماید: (ماده شتر را پی کردند و سرانجام پشیمان شدند.) سرزمین آنان چونان آهن گداخته ای که در زمین نرم فرو رود، فریادی زد و فرو ریخت، ای مردم آن کس که از راه آشکار برود به آب می رسد، و هر کس از راه راست منحرف شود سرگردان می ماند.
 


 


«٢٣٨»حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ‌ وَ الصَّلاةِ‌ الْوُسْطى‌ وَ قُومُوا لِلّهِ‌ قانِتِینَ‌ 
بر انجام همه‌ى نمازها و(خصوصاً)نماز وسطى(ظهر)،مواظبت کنید و براى خدا خاضعانه بپاخیزید. 
نکته‌ها: 
درباره مراد از نماز وسطى،چند نظریه است،ولى با توجّه به شأن نزول آیه که گروهى بخاطر گرمى هوا در نماز ظهر شرکت نمى‌کردند و با توجّه به روایات و تفاسیر،مراد همان نماز ظهر است. 
حفظ‍‌ هر چیزى باید مناسب با خودش باشد؛حفظ‍‌ مال از دست برد است،حفظ‍‌ بدن از میکرب است،حفظ‍‌ روح از آفات اخلاقى نظیر حرص،حسد و تکبّر است،و حفظ‍‌ فرزند از دوست بد مى‌باشد.امّا حفظ‍‌ نماز به چیست‌؟حفظ‍‌ نماز،آشنایى با اسرار آن،انجام به موقع آن،صحیح به‌جاآوردن ،فراگرفتن احکام و آداب آن و حفظ‍‌ مراکز عبادت و تمرکز فکر به هنگام آن است. 
در حدیثى مى‌خوانیم:نماز به گروهى مى‌گوید:مرا ضایع کردى خدا تو را ضایع کند و به گروهى مى‌گوید:مرا حفظ‍‌ کردى خداوند تو را حفظ‍‌ کند. ١
پیام‌ها: 
١-اقامه نماز باید مداوم باشد. «حافِظُوا» 
٢-همه‌ى مردم مسئول حفظ‍‌ نمازند. «حافِظُوا» 
٣-ممکن است آیه دلالت کند بر اینکه نماز را به جماعت برپاکنید . «حافِظُوا، قُومُوا» 
٤-هرکجا زمینه‌ى سهل انگارى یا غفلت احساس مى‌شود،هشدار بیشترى لازم است. «وَ الصَّلاةِ‌ الْوُسْطى‌» 
٥-اقامه‌ى نماز،به توجّه،نشاط‍‌،معرفت و اخلاص نیاز دارد. «قُومُوا لِلّهِ‌ قانِتِینَ‌» 
٦-انسان نباید وصلۀ ناهمرنگ هستى باشد.قرآن درباره هستى مى‌فرماید: «کُلٌّ‌ لَهُ‌ قانِتُونَ‌» ٢پس اگر ما قانت نباشیم،وصله ناهمرنگ هستى خواهیم بود. 
«قُومُوا لِلّهِ‌ قانِتِینَ‌» 
٧-ارزش نماز به خضوع آن است.«قانتین» 


#حدیث_مهدوی
 

امام حسن عسگری(ع)

یَعْقُوبُ  بْنُ  مَنْقُوشٍ  قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِی مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِی ع وَ هُوَ جَالِسٌ عَلَى دُکَّانٍ فِی الدَّارِ وَ عَنْ یمِینِهِ بَیتٌ عَلَیهِ سِتْرٌ مُسَبَّلٌ فَقُلْتُ لَهُ یا سَیدِی مَنْ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ فَقَالَ ارْفَعِ السِّتْرَ فَرَفَعْتُهُ فَخَرَجَ إِلَینَا غُلَامٌ خُمَاسِی   لَهُ عَشْرٌ أَوْ ثَمَانٌ أَوْ نَحْوُ ذَلِکَ وَاضِحُ الْجَبِینِ أَبْیضُ الْوَجْهِ دُرِّ989ی الْمُقْلَتَینِ شَثْنُ الْکَفَّینِ مَعْطُوفُ الرُّکْبَتَینِ فِی خَدِّهِ الْأَیمَنِ خَالٌ وَ فِی رَأْسِهِ ذُؤَابَةٌ فَجَلَسَ عَلَى فَخِذِ أَبِی مُحَمَّدٍ ع ثُمَّ قَالَ لِی هَذَا صَاحِبُکُمْ ثُمَّ وَثَبَ فَقَالَ لَهُ یا بُنَی ادْخُلْ إِلَى الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ فَدَخَلَ الْبَیتَ وَ أَنَا أَنْظُرُ إِلَیهِ ثُمَّ قَالَ لِی یا یعْقُوبُ انْظُرْ مَنْ فِی الْبَیتِ فَدَخَلْتُ فَمَا رَأَیتُ أَحَداً

 

 

«یعقوب بن منقوش می گوید: به خدمت امام حسن عسکری علیه‌السلام شرفیاب شدم، روی سکویی در کنار دودمان امامت نشسته بود، در سمت راست آن حضرت اطاقی بود که پرده ای بر آن آویخته بود. عرض کردم: ای سرور من! صاحب این امر کیست؟ فرمود: پرده را کنار بزن. پرده را کنار زدم کودک پنج ساله ای دیدم که هشت، ده ساله می نمود، با پیشانی باز، صورتی سپید و زیبا، دیدگانی جاذب و گیرا، شانه هایی فراخ و ران‌هایی چاق، که در طرف راست صورت مبارکش خال و بر سر مبارکش گیسوهایی داشت. آمد و روی زانوی امام علیه‌السلام نشست. امام حسن عسکری علیه‌السلام به من فرمود: «این است صاحب شما». آنگاه به آقازاده ی گرامی فرمود: «پسر جان! وارد خانه شو، تا روز وقت معلوم». آقازاده ی بزرگوار جلو دیدگان من وارد خانه شد، آنگاه امام علیه‌السلام به من فرمود: «ای یعقوب! ببین در خانه کیست؟». وارد خانه شدم کسی را نیافتم».

بحارالانوار/ ج51/ ص161


3 آبان؛ روز دانش آموز

 
مجموعه: مناسبتها در ایران و جهان


 

روز دانش آموز,13 آبان روز دانش آموز,روز دانش آموز چه روزی است

در 13 آبان سال1357، 56 نفر از دانش آموزان به شهادت رسیدند

 

13 آبان؛ روز دانش آموز

سیزده آبان که در مبارزه و قیام دانش آموزان متعهد و بیدار بر ضد رژیم شاه و حامیان آن به ویژه استکبار جهانی ریشه دارد، نشانه آن است که این قشر آگاه و متعهد، در راه رسیدن به اهداف والا و عظیم انقلاب اسلامی، چه در زمان طاغوت و چه پس از پیروزی شکوه مند انقلاب اسلامی، از هیچ کوششی فروگذار نکرده است.

- نامگذاری روز دانش‌آموز

روز دانش‌آموز در ایران مصادف است با ۱۳ آبان هر سال. علت نامگذاری این روز، واقعه کشتار جمعی دانش‌آموزان تهرانی می‌باشد که به نشانه اعتراض به حکومت پهلوی در صبح روز ۱۳ آبان ۱۳۵۷ در محوطه دانشگاه تهران جمع شده بودند. به منظور گرامی‌داشت این روز، ۱۳ آبان در تقویم جمهوری اسلامی ایران به عنوان روز دانش‌آموز نامگذاری شده است.

 

- وقایع 13 آبان سال 1357

در حالی که انقلاب اسلامی مردم ایران به رهبری امام خمینی به روزهای سرنوشت سازی نزدیک می‌شد همه اقشار مردم ایران از زن و مرد و پیر و جوان، سعی در ایفا نمودن نقش تاریخی خود و عمل به تکلیف الهی داشتند. در این میان دانش‌آموزان و نوجوانان شور و حال دیگری داشتند. صبح روز 13 آبان 1357، دانش‌آموزان در حالی که مدارس را تعطیل کرده بودند، به سمت دانشگاه تهران حرکت کردند تا صدای اعتراض خود را به گوش همگان برسانند. این جوانان پر شور و خداجو، گروه گروه، داخل دانشگاه شدند و به همراه دانشجویان و گروه‌های دیگری از مردم در زمین چمن دانشگاه اجتماع کردند.

 

ساعت یازده صبح، مأموران،‌ ابتدا چند گلوله گاز اشک‌آور در میان این جمعیت خروشان پرتاب کردند؛ اما، اجتماع کنندگان در حالیکه به سختی نفس می‌کشیدند، صدای خود را رساتر کرده و با فریاد الله‌اکبر، لرزه بر اندام مأموران مسلح شاه افکندند. در این هنگام تیراندازی آغاز شد و جوانان و نوجوانان بی‌گناه، یکی پس از دیگری، در خون خود غلتیدند. در این روز، 56 تن شهید و صدها نفر مجروح شدند.

 

روز دانش آموز,روز دانش آموز چه روزی است,13 آبان روز دانش آموز

دانش آموزان در مبارزه با استکبار، همواره نقشی فعّال و فراموش ناشدنی ایفا کرده اند

 

حضرت امام در پیامی به همین مناسبت فرمودند: «. عزیزان من صبور باشید، که پیروزی نهایی نزدیک است و خدا با صابران است . ایران امروز جایگاه آزادگان است. من از این راه دور، چشم امید به شما دوخته‌ام . صدای آزادیخواهی و استقلال طلبی شما را به گوش جهانیان می‌رسانم».

 

- دانش آموزان و مبارزه ملی با استکبار
بی گمان، دانش آموزان آگاه و رشید ما در مبارزه با استکبار، همواره نقشی فعّال و فراموش ناشدنی ایفا کرده اند. این عزیزان بودند که در 13 آبان 1357 از آیینه احساس و شعور مردم انقلابی و مسلمان ایران غبار برگرفتند و هویت مسلمانی، خوداتکایی و مبارزه با استکبار را به همگان آموختند. این نوجوانان دانش دوست بودند که با شعارهای کوبنده و مشت های گره خورده، پایه های حکومت مزدور پهلوی را سست کردند و لرزه بر اندام زمام داران کاخ های کفر انداختند.

این جوانان شجاع بودند که با قیام خویش، به مستضعفان آموختند که برای به دست آوردن حقوق از دست رفته خود، باید با ستم گران جهانی بستیزند. اینک و با توجه به آن رشادت ها و حماسه آفرینی ها، بر دانش آموزان ماست که سهم مهمی در مبارزه با استکبار بر عهده گیرند و هم چون گذشته، از پیش گامان این قیام ملّی باشند.

 

- پیام روز سیزدهم آبان
یوم اللّه سیزده آبان، یادآور حماسه ها، ایثارها و فداکاری های دانش آموزان عزیزمان است. این روز باشکوه بدین سبب روز «دانش آموز» نامیده شد، تا خاطره فرزندان دلیر انقلاب برای همیشه جاودان بماند و درسی فراموش ناشدنی برای تمام دانش آموزان در سراسر گیتی باشد که با ابرقدرت های چپاول گر به مبارزه بی امان بپردازند و عزّت را بر زندگی ذلت بار ترجیح دهند. روز سیزدهم آبان به همه مستضعفان جهان آموخت که بر ضد مستکبران قیام کنند و حقوق از دست رفته خویش را از چنگال استکبار و استعمار بیرون کشند. پیام روز سیزدهم آبان به مسلمانان این است که: تنها در برابر پروردگار جهانیان و مکتب توحید به نماز بایستند و فقط در پیش گاه خدا به کرنش بنشینند و تا همیشه زمان در برابر ظلم و زورگویی ابرقدرت ها سرتسلیم فرود نیاورند.


«٢٣٧»وَ إِنْ‌ طَلَّقْتُمُوهُنَّ‌ مِنْ‌ قَبْلِ‌ أَنْ‌ تَمَسُّوهُنَّ‌ وَ قَدْ فَرَضْتُمْ‌ لَهُنَّ‌ فَرِیضَةً‌ فَنِصْفُ‌ ما فَرَضْتُمْ‌ إِلاّ أَنْ‌ یَعْفُونَ‌ أَوْ یَعْفُوَا الَّذِی بِیَدِهِ‌ عُقْدَةُ‌ النِّکاحِ‌ وَ أَنْ‌ تَعْفُوا أَقْرَبُ‌ لِلتَّقْوى‌ وَ لا تَنْسَوُا الْفَضْلَ‌ بَیْنَکُمْ‌ إِنَّ‌ اللّهَ‌ بِما تَعْمَلُونَ‌ بَصِیرٌ و اگر ن را قبل از آمیزش طلاق دهید،در حالى که براى آنها مهریه تعیین کرده‌اید،نصف آنچه را تعیین کرده‌اید(به آنها بدهید،)مگر اینکه آنها(حقّ‌ خود را)ببخشند و یا کسى که عقد ازدواج به دست اوست آن را ببخشد،و اینکه شما گذشت کنید،(و تمام مهر آنان را بپردازید)به پرهیزگارى نزدیکتر است.و گذشت و نیکوکارى در میان خود را فراموش نکنید که همانا خداوند به آنچه انجام مى‌دهید بیناست. 
پیام‌ها: 
١-در گفتگو درباره‌ى مسائل شویى خانواده،عفت کلام را مراعات کنید. 
«تَمَسُّوهُنَّ‌» 
٢-تعیین و پرداخت مهریه،بر مرد واجب است. «فَرِیضَةً‌» 
٣-عفو و گذشت از سوى زن و مرد،هر دو پسندیده است.یا زن نصف مهریه را ببخشد،یا مرد تمام مهریه را بدهد. «یَعْفُونَ‌. تَعْفُوا» 
٤-اجازه ازدواج زن،با ولىّ‌ اوست. «بِیَدِهِ‌ عُقْدَةُ‌ النِّکاحِ‌» 
٥-کسانى که بخشش دارند،به تقوا نزدیک‌ترند. «وَ أَنْ‌ تَعْفُوا أَقْرَبُ‌ لِلتَّقْوى‌» 
٦-طلاق باید همراه با عفو و فضل باشد. «تَعْفُوا. لا تَنْسَوُا الْفَضْلَ‌» 
٧-در طلاق نباید مسائل اخلاقى و کرامت‌هاى انسانى را به فراموشى سپرد. 
«وَ لا تَنْسَوُا الْفَضْلَ‌ بَیْنَکُمْ‌» 


199-  و من کلام له (علیه السلام)
> کان یوصی به أصحابه <
>الصلاة<
تَعَاهَدُوا أَمْرَ الصَّلَاةِ وَ حَافِظُوا عَلَیْهَا وَ اسْتَکْثِرُوا مِنْهَا وَ تَقَرَّبُوا بِهَا فَإِنَّهَا کانَتْ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ کِتاباً مَوْقُوتاً أَ لَا تَسْمَعُونَ إِلَی جَوَابِ أَهْلِ النَّارِ حِینَ سُئِلُوا ما سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ قالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ وَ إِنَّهَا لَتَحُتُّ الذُّنُوبَ حَتَّ الْوَرَقِ وَ تُطْلِقُهَا إِطْلَاقَ الرِّبَقِ وَ شَبَّهَهَا رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله)
بِالْحَمَّةِ تَکُونُ عَلَی بَابِ الرَّجُلِ فَهُوَ یَغْتَسِلُ مِنْهَا فِی الْیَوْمِ وَ اللَّیْلَةِ خَمْسَ مَرَّاتٍ فَمَا عَسَی أَنْ یَبْقَی عَلَیْهِ مِنَ الدَّرَنِ وَ قَدْ عَرَفَ حَقَّهَا رِجَالٌ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ لَا تَشْغَلُهُمْ عَنْهَا زِینَةُ مَتَاعٍ وَ لَا قُرَّةُ عَیْنٍ مِنْ وَلَدٍ وَ لَا مَالٍ یَقُولُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِیتاءِ اَّکاةِ وَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) نَصِباً بِالصَّلَاةِ بَعْدَ التَّبْشِیرِ لَهُ بِالْجَنَّةِ لِقَوْلِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَیْها فَکَانَ یَأْمُرُ بِهَا أَهْلَهُ وَ یَصْبِرُ عَلَیْهَا نَفْسَهُ.
>اکاة<
ثُمَّ إِنَّ اَّکَاةَ جُعِلَتْ مَعَ الصَّلَاةِ قُرْبَاناً لِأَهْلِ الْإِسْلَامِ فَمَنْ أَعْطَاهَا طَیِّبَ النَّفْسِ بِهَا فَإِنَّهَا تُجْعَلُ لَهُ کَفَّارَةً وَ مِنَ النَّارِ حِجَازاً وَ وِقَایَةً فَلَا یُتْبِعَنَّهَا أَحَدٌ نَفْسَهُ وَ لَا یُکْثِرَنَّ عَلَیْهَا لَهَفَهُ فَإِنَّ مَنْ أَعْطَاهَا غَیْرَ طَیِّبِ النَّفْسِ بِهَا یَرْجُو بِهَا مَا هُوَ أَفْضَلُ مِنْهَا فَهُوَ جَاهِلٌ بِالسُّنَّةِ مَغْبُونُ الْأَجْرِ ضَالُّ الْعَمَلِ طَوِیلُ النَّدَمِ.
>الأمانة<
ثُمَّ أَدَاءَ الْأَمَانَةِ فَقَدْ خَابَ مَنْ لَیْسَ مِنْ أَهْلِهَا إِنَّهَا عُرِضَتْ عَلَی السَّمَاوَاتِ الْمَبْنِیَّةِ وَ الْأَرَضِینَ الْمَدْحُوَّةِ وَ الْجِبَالِ ذَاتِ الطُّولِ الْمَنْصُوبَةِ فَلَا أَطْوَلَ وَ لَا أَعْرَضَ وَ لَا أَعْلَی وَ لَا أَعْظَمَ مِنْهَا وَ لَوِ امْتَنَعَ شَیْ‏ءٌ بِطُولٍ أَوْ عَرْضٍ أَوْ قُوَّةٍ أَوْ عِزٍّ لَامْتَنَعْنَ وَ لَکِنْ أَشْفَقْنَ مِنَ الْعُقُوبَةِ وَ عَقَلْنَ مَا جَهِلَ مَنْ هُوَ أَضْعَفُ مِنْهُنَّ وَ هُوَ الْإِنْسَانُ إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولًا.
>علم اللّه تعالی<
إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَی لَا یَخْفَی عَلَیْهِ مَا الْعِبَادُ مُقْتَرِفُونَ فِی لَیْلِهِمْ وَ نَهَارِهِمْ لَطُفَ بِهِ خُبْراً وَ أَحَاطَ بِهِ عِلْماً أَعْضَاؤُکُمْ شُهُودُهُ وَ جَوَارِحُکُمْ جُنُودُهُ وَ ضَمَائِرُکُمْ عُیُونُهُ وَ خَلَوَاتُکُمْ عِیَانُهُ.

 

 

خطبه 199-در سفارش به یاران خود 
ره آورد نماز 
مردم! نماز را برعهده گیرید، و آن راحفظ کنید، زیاد نماز بخوانید، و با نماز خود را به خدا نزدیک کنید، (نماز فریضه واجبی است که در وقتهای خاص بر مومنان واجب گردیده است)، آیا به پاسخ دوزخیان گوش فرانمی دهید، آن هنگام که از آنها پرسیدند: چه چیز شما را به دوزخ کشانده است؟ گفتند: (ما از نمازگزاران نبودیم.) همانا نماز! گناهان را چونان برگهای پاییز فرو می ریزد، و غل و زنجیر گناهان را از گردنها می گشاید، پیامبر اسلام (ص) نماز را به چشمه آب گرمی که بر در سرای مردی جریان داشته باشد، تشبیه کرد، اگر روزی پنج بار خود را در آن شستشو دهد، هرگز چرک و آلودگی در بدن او نماند. همانا کسانی از مومنان حق نماز را شناختند که زیور دنیا از نماز بازشان ندارد، و روشنایی چشمشان یعنی اموال و فرزندان مانع نمازشان نشود. خدای سبحان می فرماید: (مردانی هستند که تجارت و خرید و فروش، آنان را از یاد خدا، و برپا داشتن نماز، و پرداخت زکات باز نمی دارد) رسول خدا (ص) پس از بشارت به بهشت، خود را در نماز خواندن به زحمت می انداخت، زیرا خداوند به او فرمود: (خانواده خویش را به نماز فرمان ده و بر انجام آن شکیبا باش.) پس پیامبر (ص) 
پی در پی خانواده خود را به نماز فرمان می داد، و خود نیز در انجام نماز شکیبا بود. ارزش و ره آورد زکات همانا پرداخت زکات با نماز، عامل نزدیک شدن مسلمانان با خداست، پس آن کس که زکات را با رضایت خاطر بپردازد. کفاره گناهان او می شود، بازدارنده و نگهدارنده انسان از آتش جهنم است، پس نباید به آنچه پرداخته با نظر حسرت نگاه کند، و برای پرداخت زکات افسوس خورد، زیرا آن کس که زکات را از روی رغبت نپردازد، و انتظار بهتر از آنچه را پرداخته داشته باشد، به سنت پیامبر (ص) نادان است، و پاداش او اندک، و عمل او تباه و همیشه پشیمان خواهد بود. مسوولیت ادای امانت یکی دیگر از وظائف الهی، ادای امانت است، آن کس که امانتها را نپردازد زیانکار است، امانت الهی را بر آسمانهای برافراشته، و زمینهای گسترده، و کوههای بپا داشته، عرضه کردند، که از آنها بلندتر، بزرگتر، وسیع تر یافت نمی شود، اما نپذیرفتند اگر بنا بود که چیزی به خاطر طول و عرض و توانمندی و سربلندی از پذیرفتن امانت سر باز زند آنان بودند، اما از کیفر الهی ترسیدند، و از عواقب تحمل امانت آگاهی داشتند، که ناتوانتر از آنها آگاهی نداشت، و آن انسان است، که خدا فرمود: (همانا انسان ستمکار 
نادان است.) دانش الهی همانا بر خداوند سبحان پنهان نیست آنچه را که بندگان در شب و روز انجام می دهند، که دقیقا بر اعمال آنها آگاه است، و با علم خویش بر آنها احاطه دارد، اعضا شما مردم گواه او، و اندام شما سپاهیان او، و روان و جانتان جاسوسان او، و خلوتهای شما بر او آشکار است.
 


 


«٢٣٦»لا جُناحَ‌ عَلَیْکُمْ‌ إِنْ‌ طَلَّقْتُمُ‌ النِّساءَ ما لَمْ‌ تَمَسُّوهُنَّ‌ أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ‌ فَرِیضَةً‌ وَ مَتِّعُوهُنَّ‌ عَلَى الْمُوسِعِ‌ قَدَرُهُ‌ وَ عَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ‌ مَتاعاً بِالْمَعْرُوفِ‌ حَقًّا عَلَى الْمُحْسِنِینَ‌ 
اگر ن را قبل از آمیزش جنسى و یا تعیین مهر طلاق دهید،گناهى بر شما نیست،ولى آنها را(با هدیه‌اى مناسب)بهره‌مند سازید.آن‌کس که توانایى دارد،به اندازه توانش و آن‌کس که تنگدست است به اندازه‌ى وسعش،هدیه‌اى شایسته(که مناسب حالِ‌ دهنده و گیرنده باشد.)این کار براى نیکوکاران سزاوار است. 
نکته‌ها: 
برخى گمان مى‌کردند،طلاق قبل از عمل شویى و یا قبل از تعیین مهریه،صحیح نیست.این آیه ضمن اصلاح این تفکّر،مورد هدیه را نیز یادآورى مى‌کند. 
پیام‌ها: 
١-حتّى طلاق دادن باید در فضاى خیرخواهى و نیکى باشد. «إِنْ‌ طَلَّقْتُمُ‌. مَتِّعُوهُنَّ‌. 
بِالْمَعْرُوفِ‌ حَقًّا عَلَى الْمُحْسِنِینَ‌» 
٢-عفت کلام،یک ارزش است.به جاى تصریح به مسائل شویى،خداوند مى‌فرماید: «ما لَمْ‌ تَمَسُّوهُنَّ‌» 
٣-تعیین و پرداخت مهریه،بر مرد واجب است. «تَفْرِضُوا لَهُنَّ‌ فَرِیضَةً‌» 
٤-تلخى طلاق را با هدیه‌اى مناسب جبران نمائید.هرچند آمیزش جنسى صورت نگرفته است،ولى طلاق یک نوع فشار روحى براى زن محسوب مى‌شود که با احسان و هدیه‌اى شایسته باید جبران شود. «مَتِّعُوهُنَّ‌» 
٥-عقد ازدواج،قداست و احترام دارد. بااینکه آمیزشى صورت نگرفته است، لکن اجراى صیغه‌ى عقد،به زن حقّ‌ مى‌دهد تا به هنگام جدایى هدیه‌اى مناسب دریافت نماید. «مَتِّعُوهُنَّ‌» 
٦-حفظ‍‌ انصاف و عدالت از سوى مرد و زن،مورد نظر است.همان گونه که سرشکستگى زن باید با هدیه‌اى مناسب جبران شود،مرد نیز نباید به خاطر هدیه،تحت فشار قرار گیرد و هرکس باید به مقدار توانایى‌اش اقدام کند. 
«عَلَى الْمُوسِعِ‌ قَدَرُهُ‌ وَ عَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ‌» 
٧-تکلیف مرد در برابر خانواده،به قدر توان او مى‌باشد. «عَلَى الْمُوسِعِ‌ قَدَرُهُ‌ وَ عَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ‌» 
٨-احترام به شئون اجتماعى همسر،لازم است.کلمه«معروف»یعنى در هدیه دادن باید مسائل عرفى و اجتماعى را مراعات نمود. «مَتاعاً بِالْمَعْرُوفِ‌» 
٩-از افراط‍‌ و تفریط‍‌ در امور زندگى دورى کنید. «بِالْمَعْرُوفِ‌» 
١٠-هدیه به همسر،از نشانه‌هاى نیکوکاران است. «مَتاعاً بِالْمَعْرُوفِ‌ حَقًّا عَلَى الْمُحْسِنِینَ‌» 
١١-هدیه‌ى جنسى،بهتر از پول نقد است.کلمه«متاع»به جاى درهم و دینار، نشانه‌ى آن است که هدیه جنس باشد. «مَتاعاً بِالْمَعْرُوفِ‌» 
١٢-هدیه‌اى که شوهر به همسر مى‌دهد،تحمیل بار و باج و صدقه نپندارد،یک نوع حقّ‌ زن بر مرد است. «حَقًّا عَلَى الْمُحْسِنِینَ‌» 
١٣-اخلاق،پشتوانه احکام الهى است. «حَقًّا عَلَى الْمُحْسِنِینَ‌» 


#حدیث_مهدوی
 

کلام امام زمان(عج)

اللهم ارزقنا توفیق الطاعة وبُعد المعصیة وصدق النیة وعرفان الحرمة وأکرمنا بالهدی والاستقامة

خدایا ما را توفیق طاعت و دوری از معصیت روزی گردان و راستی نیت و معرفت به آنچه نزد تو محترم است عطا کن و ما را هدایت و استقامت کرامت فرما.

منابع:البلد الأمین و الدرع الحصین / النص / 349 / دعاء آخر مروی عن المهدی ع أیضا . ص : 349المصباح للکفعمی (جنة الأمان الواقیة) / 280 / دعاء مروی عن المهدی ع . ص : 280


#حدیث_مهدوی
 

امام محمد باقر(ع)

«صاحب این امر چهار نشانه از چهار پیامبر دارد: نشانی از حضرت موسی، نشانی از عیسی، نشانی از یوسف و نشانی از حضرت محمد صلی الله علیه و آله:- نشانه اش از حضرت موسی، وحشت و نگرانی است.- نشانه اش از حضرت یوسف، زندانی شدن اوست.- نشانه اش از حضرت عیسی، اختلاف مردم در حق اوست که می گویند: مرده است و برخی گویند نمرده است.- نشانه اش از رسول اکرم صلی الله علیه و آله قیام به شمشیر اوست».

الامامة و التبصرة/ ص94


205-  و من کلام له (علیه السلام)
> کلم به طلحة و ابیر بعد بیعته بالخلافة و قد عتبا علیه من ترک مهما، و الاستعانة فی الأمور بهما <
لَقَدْ نَقَمْتُمَا یَسِیراً وَ أَرْجَأْتُمَا کَثِیراً أَ لَا تُخْبِرَانِی أَیُّ شَیْ‏ءٍ کَانَ لَکُمَا فِیهِ حَقٌّ دَفَعْتُکُمَا عَنْهُ أَمْ أَیُّ قَسْمٍ اسْتَأْثَرْتُ عَلَیْکُمَا بِهِ أَمْ أَیُّ حَقٍّ رَفَعَهُ إِلَیَّ أَحَدٌ مِنَ الْمُسْلِمِینَ ضَعُفْتُ عَنْهُ أَمْ جَهِلْتُهُ أَمْ أَخْطَأْتُ بَابَهُ. وَ اللَّهِ مَا کَانَتْ لِی فِی الْخِلَافَةِ رَغْبَةٌ وَ لَا فِی الْوِلَایَةِ إِرْبَةٌ وَ لَکِنَّکُمْ دَعَوْتُمُونِی إِلَیْهَا وَ حَمَلْتُمُونِی عَلَیْهَا فَلَمَّا أَفْضَتْ إِلَیَّ نَظَرْتُ إِلَی کِتَابِ اللَّهِ وَ مَا وَضَعَ لَنَا وَ أَمَرَنَا بِالْحُکْمِ بِهِ فَاتَّبَعْتُهُ وَ مَا اسْتَنَّ النَّبِیُّ (صلی الله علیه وآله) فَاقْتَدَیْتُهُ فَلَمْ أَحْتَجْ فِی ذَلِکَ إِلَی رَأْیِکُمَا وَ لَا رَأْیِ غَیْرِکُمَا وَ لَا وَقَعَ حُکْمٌ جَهِلْتُهُ فَأَسْتَشِیرَکُمَا وَ إِخْوَانِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ وَ لَوْ کَانَ ذَلِکَ لَمْ أَرْغَبْ عَنْکُمَا وَ لَا عَنْ غَیْرِکُمَا. وَ أَمَّا مَا ذَکَرْتُمَا مِنْ أَمْرِ الْأُسْوَةِ فَإِنَّ ذَلِکَ أَمْرٌ لَمْ أَحْکُمْ أَنَا فِیهِ بِرَأْیِی وَ لَا وَلِیتُهُ هَوًی مِنِّی بَلْ وَجَدْتُ أَنَا وَ أَنْتُمَا مَا جَاءَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) قَدْ فُرِغَ مِنْهُ فَلَمْ أَحْتَجْ إِلَیْکُمَا فِیمَا قَدْ فَرَغَ اللَّهُ مِنْ قَسْمِهِ وَ أَمْضَی فِیهِ حُکْمَهُ فَلَیْسَ لَکُمَا وَ اللَّهِ عِنْدِی وَ لَا لِغَیْرِکُمَا فِی هَذَا عُتْبَی. أَخَذَ اللَّهُ بِقُلُوبِنَا وَ قُلُوبِکُمْ إِلَی الْحَقِّ وَ أَلْهَمَنَا وَ إِیَّاکُمُ الصَّبْرَ. 
ثم قال (علیه السلام) : ‏رَحِمَ اللَّهُ رَجُلًا رَأَی حَقّاً فَأَعَانَ عَلَیْهِ أَوْ رَأَی جَوْراً فَرَدَّهُ وَ کَانَ عَوْناً بِالْحَقِّ عَلَی صَاحِبِهِ.

 

 

خطبه 205-خطاب به طلحه و زبیر 
(طلحه و زبیر پس از بیعت با امام (ع) اعتراض کردند که چرا در امور کشور با آنان م نکرده و از آنها کمک نگرفته است فرمود:) 
برخورد قاطعانه با سران ناکثین (طلحه و زبیر) 
به اندک چیزی خشمناک شدید، و خوبیهای فراوان را از یاد بردید، ممکن است به من خبر دهید که کدام حقی را از شما باز داشته ام؟ یا کدام سهم را برای خود برداشته ام؟ و بر شما ستم کردم؟ و کدام شکایت حقی پیش من آورده شده که ضعف نشان دادم؟ و کدام فرمان الهی را آگاه نبوده و راه آن را به اشتباه پیموده ام؟ بخدا سوگند! من به خلافت رغبتی نداشته، و به ولایت بر شما علاقه ای نشان نمی دادم، و این شما بودید که مرا به آن دعوت کردید، و آن را بر من تحمیل نمودید، روزی که خلافت به من رسید در قرآن نظر دوختم، هر دستوری که داده، و هر فرمانی که فرموده پیروی کردم، به راه و رسم پیامبر (ص) اقتدا کردم، پس هیچ نیازی به حکم و رای شما و دیگران ندارم، هنوز چیزی پیش نیامده که حکم آن را ندانم، و نیاز به م شما. و دیگر برادران مسلمان داشته باشم، اگر چنین بود از شما و دیگران رویگردان نبودم. و اما اعتراض شما که چرا با همه به تساوی رفتار کردم، این روشی نبود که به رای خود، 
و یا با خواسته دل خود انجام داده باشم، بلکه من و شما این گونه رفتار را از دستورالعملهای پیامبر اسلام (ص) آموختیم، که چه حکمی آورد؟ و چگونه آن را اجرا فرمود؟ پس در تقسیمی که خدا به آن فرمان داد به شما نیازی نداشتم. سوگند بخدا! نه شما، و نه دیگران را بر من حقی نیست که زبان به اعتراض گشایند، خداوند قلبهای شما و ما را به سوی حق هدایت فرماید، و شکیبایی و استقامت را به ما و شما الهام کند. (سپس فرمود:) خدا رحمت کند آن کس را که حقی را بنگرد و یاری کند، یا ستمی مشاهده کرده آن را نابود سازد، که خداوند حق را یاری می کند تا به صاحبش برگرداند.
 


 


«٢٤٣»أَ لَمْ‌ تَرَ إِلَى الَّذِینَ‌ خَرَجُوا مِنْ‌ دِیارِهِمْ‌ وَ هُمْ‌ أُلُوفٌ‌ حَذَرَ الْمَوْتِ‌ فَقالَ‌ لَهُمُ‌ اللّهُ‌ مُوتُوا ثُمَّ‌ أَحْیاهُمْ‌ إِنَّ‌ اللّهَ‌ لَذُو فَضْلٍ‌ عَلَى النّاسِ‌ وَ لکِنَّ‌ أَکْثَرَ النّاسِ‌ لا یَشْکُرُونَ‌ 
آیا ندیدى کسانى را که از ترس مرگ از خانه‌هاى خود فرار کردند،در حالى که هزاران نفر بودند،پس خداوند به آنها گفت:بمیرید(و آنها مردند،)سپس آنان را زنده کرد(تا درس عبرتى براى آیندگان باشند؟)همانا خداوند نسبت به مردم احسان مى‌کند،ولى بیشتر مردم سپاس نمى‌گذارند. 
نکته‌ها: 
در شأن نزول این آیه آمده است که در یکى از شهرهاى شام که حدود هفتاد هزار خانوار جمعیّت داشت،بیمارى طاعون پیدا شد و با سرعتى عجیب مردم را یکى پس از دیگرى از بین مى‌برد.در این میان عده‌اى از مردم ٢که توانایى و امکانات کوچ داشتند،به امید اینکه از مرگ نجات پیدا کنند از شهر خارج شدند،پروردگار،آنها را در همان بیابان به همان بیمارى نابود ساخت. 
از برخى روایات استفاده مى‌شود که اصل بیمارى مزبور در آن شهر،به عنوان مجازات بود. 
زیرا وقتى رهبر و پیشواى آنان از آنها خواست که خود را براى مبارزه و جهاد آماده کرده و از شهر خارج شوند،آنها به بهانه اینکه در منطقه جنگى مرض طاعون شایع است،از رفتن به میدان جنگ خوددارى کردند و خداوند آنها را به همان چیزى که بهانه فرار از جنگ قرار داده بودند،مبتلا ساخت. 
در برخى تفاسیر و روایات ١آمده است:وقتى حِزقیل نبى،یکى از پیامبران بنى اسرائیل،از آنجا عبور مى‌کرد از خداوند درخواست کرد که آنها را زنده کند.خداوند دعاى او را اجابت کرد و آنها را مجدّداً زنده نمود و به زندگى بازگشتند .البته این الطاف الهى،هشدار و درس عبرتى براى آیندگان تاریخ است که انسان بفهمد و شکرگزار خداوند باشد. 
صاحب تفسیر المنار،مرگ و حیات در آیه را به شکلى سمبولیک معنا کرده و آن را کنایه از بدست آوردن استقلال و از دست دادن آن دانسته است. 
صاحب تفسیر المیزان،ضمن انتقاد شدید از این طرز تفکّر مى‌فرماید:باید به ظاهر آیات معتقد بود وگرنه لازم مى‌آید تمام معجزات و امور خارق‌العاده را توجیه یا تأویل نمائیم. 
ازآنجا که شکر،تنها به زبان نیست،بلکه حقیقت شکر آن است که نعمت‌هاى الهى را در جاى خود مصرف کنیم،لذا اکثر مردم شکرگزار واقعى نیستند. 
در آیه اگر مى‌فرمود:«اکثرهم لا یشکرون»معنا این بود که اکثر آن مردم اهل شکر نبودند، ولى قرآن سیماى اکثر مردم در تمام اعصار را بیان مى‌کند،نه گروهى خاصّ‌ را.« أَکْثَرَ النّاسِ‌ لا یَشْکُرُونَ‌» 
شیعه،به رجعت و زنده شدن گروهى از افراد قبل از قیامت،اعتقاد دارد و علاوه بر صدها حدیث،از آیاتى همچون این آیه،امکان وقوع آن را استفاده مى‌کند.

پیام‌ها: 
١-به تاریخ بنگریم و از آن درس بگیریم. «أَ لَمْ‌ تَرَ.» 
٢-در بیان تاریخ،آنچه مهم است عوامل عزّت و سقوط‍‌ است،نه نام افراد و قبایل و مناطق. «اَلَّذِینَ‌ خَرَجُوا مِنْ‌ دِیارِهِمْ‌» 
٣-آنجا که اراده خداوند باشد،فرار کارساز نیست. «فَقالَ‌ لَهُمُ‌ اللّهُ‌ مُوتُوا» 
٤-خداوند در همین دنیا بارها مردگان را زنده کرده است. «ثُمَّ‌ أَحْیاهُمْ‌» 
٥-فراز و نشیب‌ها، مرگ‌ومیرها،زاد و ولدها و زنده‌شدن‌هاى مجدّد،همه نمونه‌هایى از الطاف و فضل الهى است. «إِنَّ‌ اللّهَ‌ لَذُو فَضْلٍ‌» 


204-  و من کلام له (علیه السلام)
> کان کثیرا ما ینادی به أصحابه <
تَجَهَّزُوا رَحِمَکُمُ اللَّهُ فَقَدْ نُودِیَ فِیکُمْ بِالرَّحِیلِ وَ أَقِلُّوا الْعُرْجَةَ عَلَی الدُّنْیَا وَ انْقَلِبُوا بِصَالِحِ مَا بِحَضْرَتِکُمْ مِنَ اَّادِ فَإِنَّ أَمَامَکُمْ عَقَبَةً کَئُوداً وَ مَنَازِلَ مَخُوفَةً مَهُولَةً لَا بُدَّ مِنَ الْوُرُودِ عَلَیْهَا وَ الْوُقُوفِ عِنْدَهَا. وَ اعْلَمُوا أَنَّ مَلَاحِظَ الْمَنِیَّةِ نَحْوَکُمْ دَانِیَةٌ وَ کَأَنَّکُمْ بِمَخَالِبِهَا وَ قَدْ نَشِبَتْ فِیکُمْ وَ قَدْ دَهَمَتْکُمْ فِیهَا مُفْظِعَاتُ الْأُمُورِ وَ مُعْضِلَاتُ الْمَحْذُورِ. فَقَطِّعُوا عَلَائِقَ الدُّنْیَا وَ اسْتَظْهِرُوا بِزَادِ التَّقْوَی.
# و قد مضی شی‏ء من هذا الکلام فیما تقدم بخلاف هذه الروایة.#
 

 

 

خطبه 204-اندرز به یاران 
آمادگی برای سفر آخرت 
آماده حرکت شوید، خدا شما را بیامرزد، که بانگ کوچ را سردادند، وابستگی به زندگی دنیارا کم کنید، و با زاد و توشه نیکو به سوی آخرت باز گردید، که پیشاپیش شما گردنه ای سخت و دشوار، و منزلگاههایی ترسناک وجود دارد، که باید در آنجاها فرود آیید، و توقف کنید، آگاه باشید، که فاصله نگاههای مرگ بر شما کوتاه، و گویا چنگالهایش را در جان شما فرو برده است، کارهای دشوار دنیا مرگ را از یادتان برده، و بلاهای طاقت فرسا آن را از شما پنهان داشته است، پس پیوندهای خود را با دنیا قطع کنید، و از پرهیزکاری کمک بگیرید. (قسمتی از این سخن در خطبه های پیش با کمی تفاوت نقل شد)
 

 


«٢٤١»وَ لِلْمُطَلَّقاتِ‌ مَتاعٌ‌ بِالْمَعْرُوفِ‌ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِینَ‌ 
و براى ن طلاق داده شده،بهرۀ مناسبى است که(پرداخت آن)بر مردانِ‌ پرهیزکار سزاوار است. 
«٢٤٢»کَذلِکَ‌ یُبَیِّنُ‌ اللّهُ‌ لَکُمْ‌ آیاتِهِ‌ لَعَلَّکُمْ‌ تَعْقِلُونَ‌ 
این چنین خداوند آیات خود را براى شما تبیین مى‌کند،شاید که اندیشه کنید. 
نکته‌ها: 
در آیات قبل،نحوه‌ى پرداخت مهریه به ن طلاق داده شده،قبل از آمیزش و بعد از آن بیان شد.این آیه یا در مورد کسانى است که در ضمن عقد،مهریه آنان مشخّص نشده و قبل از آمیزش طلاق داده مى‌شوند،و یا یک سفارش عاطفى و اخلاقى براى تمام موارد طلاق است که علاوه بر پرداخت تمام یا نصف مهریه،هدیه‌اى جداگانه براى جبران ناراحتى‌ها و دل‌شکستگى‌هاى زن،از سوى شوهر به او پرداخت شود. 
البته این یک دستور اخلاقى و استحبابى است که سزاوار است متّقین و پرهیزگاران آن را مراعات نمایند. 
به هر حال از جملۀ «حَقًّا عَلَى الْمُحْسِنِینَ‌» در آیه ٢٣٦ و «حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِینَ‌» در اینجا و «لا تَنْسَوُا الْفَضْلَ‌ بَیْنَکُمْ‌» آیه ٢٣٧،مى‌توان توجّه مخصوصِ‌ اسلام را درباره‌ى حفظ‍‌ حقوق و عواطف ن مطلّقه بدست آورد. امام حسن علیه السلام به زنى که طلاق داده بود،کنیزى را به عنوان هدیه بخشید. ١
پیام‌ها: 
١-در برخورد با ن مطلقه،تقوا لازم است. «وَ لِلْمُطَلَّقاتِ‌. حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِینَ‌» 
٢-هدیه دادن که نقش کدورت‌زدایى و دلجویى دارد،نشانه‌ى پرهیزکاران است. 
«مَتاعٌ‌ بِالْمَعْرُوفِ‌ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِینَ‌» 
٣-در احکام و دستورات الهى،باید اندیشه نمود تا به مصالح آن پى برد. «یُبَیِّنُ‌ اللّهُ‌ لَکُمْ‌ آیاتِهِ‌ لَعَلَّکُمْ‌ تَعْقِلُونَ‌» 


#حدیث_مهدوی
 

کلام امام زمان(عج)

ان الله تعالی هو الذی خلق الأجسام وقسّم الأرزاق لأنه لیس بجسم ولا حالٍ فی جسم لیس کمثله شیء وهو السمیع العلیم

ای شیعه ما 
تنها خداوند متعال است که اجسام را خلق و روزى‌ها را تقسیم کرده است؛ زیرا او جسم یا حلول کننده در جسم نیست. چیزى همانند او نیست. او شنوا و داناست.

منابع:الغیبة (للطوسی)/ کتاب الغیبة للحجة / النص / 294 / 4 - فصل بعض معجزات الإمام المهدی ع و ما ظهر من جهته ع من التوقیعات على یدی سفرائهالإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی) / ج 2 / 471 / احتجاج الحجة القائم المنتظر المهدی صاحب امان صلوات الله علیه و على آبائه الطاهرین . ص : 461بحار الأنوار (ط - بیروت) / ج 25 / 329 / فصل فی بیان التفویض و معانیه . ص : 328


203-  و من کلام له (علیه السلام)
> فی التزهید من الدنیا و الترغیب فی الآخرة <
أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا الدُّنْیَا دَارُ مَجَازٍ وَ الْآخِرَةُ دَارُ قَرَارٍ فَخُذُوا مِنْ مَمَرِّکُمْ لِمَقَرِّکُمْ وَ لَا تَهْتِکُوا أَسْتَارَکُمْ عِنْدَ مَنْ یَعْلَمُ أَسْرَارَکُمْ وَ أَخْرِجُوا مِنَ الدُّنْیَا قُلُوبَکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَخْرُجَ مِنْهَا أَبْدَانُکُمْ فَفِیهَا اخْتُبِرْتُمْ وَ لِغَیْرِهَا خُلِقْتُمْ إِنَّ الْمَرْءَ إِذَا هَلَکَ قَالَ النَّاسُ مَا تَرَکَ وَ قَالَتِ الْمَلَائِکَةُ مَا قَدَّمَ لِلَّهِ آبَاؤُکُمْ فَقَدِّمُوا بَعْضاً یَکُنْ لَکُمْ قَرْضاً وَ لَا تُخْلِفُوا کُلًّا فَیَکُونَ فَرْضاً عَلَیْکُمْ.

 

 

خطبه 203-پرداختن به آخرت 
آخرت گرایی 
ای مردم! دنیا سرای گذرا! و آخرت خانه جاویدان است، پس از گذرگاه خویش برای سرمنزل جاودانه توشه برگیرید، و پرده های خود را در نزد کسی که بر اسرار شما آگاه است پاره نکنید، پیش از آنکه بدنهای شما از دنیا خارج گردد، دلهایتان را خارج کنید، شما را در دنیا آزموده اند، و برای غیر دنیا آفریده اند. کسی بمیرد، مردم می گویند: (چه باقی گذاشت؟)، اما فرشتگان می گویند: (چه پیش فرستاد؟) خدا پدرانتان را بیامرزد، مقداری از ثروت خود را جلوتر بفرستید تا در نزد خدا باقی ماند، و همه را برای وارثان مگذارید که پاسخگویی آن بر شما واجب است.
 


 


نهم ربیع الاول، نه تنها نخستین روز امامت امام عصر علیه السلام است، بلکه آغاز دوره ای حیاتی و مهم در تاریخ شیعه نیز به شمار می آید. در سال روز نهم ربیع الاول که یادمان آغاز امامت ولی عصر علیه السلام است.
تصمیم گرفتیم در چند سطر کوتاه به رخ دادهایی که پس از شهادت امام حسن عسکری علیه السلام در سامرا روی داد، اشاره کنیم.
* * *
روز جمعه، هشتم ربیع الاول سال 260 هـ.ق، امام حسن عسکری علیه السلام پس از این که نماز صبح را خواندند، بر اثر زهری که هشت روز قبل معتمد به ایشان خورانده بود، به شهادت رسید. این حادثه در شرایطی روی داد که امام یازدهم افزون بر این که مانند پدران خود زمینه را برای غیبت آماده کرده بود، شب پیش از شهادتشان، دور از چشم مأموران خلیفه، نامه های بسیاری به شهرهای شیعه نشین فرستادند. خبر شهادت امام در سراسر شهر سامرا پیچید و مردم به احترام او عزاداری کردند. به گفته مورخان، در روز شهادت امام علیه السلام، سامرا به صحرای قیامت تبدیل شده بود.
 بر اساس گفته شیخ صدوق، خود امام زمان علیه السلام با کنار زدن عمویش جعفر که قصد نمازگزاردن داشت، بر بدن پدر بزرگوارش نماز خواند.
حکومت عباسی از مدت ها پیش بر اساس سخن رسول الله صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام مبنی بر این که مهدی فرزند امام حسن عسکری علیه السلام است، امام یازدهم را زیر نظر داشت و مراقب بود تا فرزندی از ایشان نماند، ولی امام یازدهم با پنهان نگه داشتن خبر ولادت فرزندش این نقشه را باطل کرده بود. پس از شهادت امام علیه السلام کم کم خبر فرزندی به نام مهدی علیه السلام پخش شد و تلاش چند باره خلیفه عباسی برای یافتن امام مهدی علیه السلام به نتیجه نرسید.
عثمان بن سعید، نائب اول امام علیه السلام بود و با آغاز غیبت ولی عصر علیه السلام نامه های حضرت را به شیعیان می رساند. از همین زمان بود که شیعیان برای نخستین بار طعم غیبت را چشیدند. آغاز غیبت صغرا مصادف با آغاز امامت حضرت مهدی علیه السلام بود تا مردم آرام آرام با مفهوم تلخ و دردناک غیبت آشنا شده، بتوانند تا آن زمان که به اشتباه خود پی می‌برند و به وظایف خود در برابر امامان آگاه می‌شوند، همچنان دیندار بمانند.
در دوران غیبت صغرا چهار نایب خاص،امر وساطت میان امام علیه السلام و شیعیان را به عهده داشته و چنان‌که خواهیم دید، همه آنها معروف و سرشناس بوده‌اند. آنان احکام دین را از وجود اقدس امام زمان علیه السلام گرفته و در اختیار شیعیان می‌گذاشتند. سؤالات [کتبی و شفاهی] ایشان را به حضور امام زمان علیه السلام برده و سپس پاسخ را به شیعیان می‌رسانیدند و همچنین، وجوه شرعی شیعیان را با وکالتی، که از امام داشتند، می‌گرفتند [و به حضرت تحویل می‌دادند یا با اجازة ایشان مصرف می‌کردند] آنان جمعی بودند که امام حسن عسکری علیه السلام در زمان حیات خود عدالتشان را تأیید فرمود و همه را به عنوان امین امام زمان علیه السلام معرفی کرد و بعد از خود، ناظر املاک و متصدی کارهای خویش گردانید، و آنها را با نام و نسب به مردم معرفی نمود.
اینها، همه دارای عقل، امانت، وثاقت، دِرایت، فهم و عظمت بودند.
پاسخ چند سوال امامت کودک
مسأله خلافت و امامت در اسلام، تنها بر اساس لیاقت و شایستگی افراد بوده و سن و سال هیچ تأثیری نداشته است. پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در سال سوم هجرت بعد از دعوت خویشان خود به اسلام، علی علیه‏السلام را که نوجوانی پیش نبود به خلافت و وصایت منصوب کرد و به قوم خود دستور داد که از او اطاعت کنند. همچنین در واقعه مباهله با نصارای نجران، آن حضرت امام حسن و امام حسین علیه‏السلام را در حالی که کودک بودند به همراه خویش برد. شیخ مفید در این‏باره می‏نویسد: پیامبر همراه حسنین در حالی که طفل بودند با نصارا مباهله کرد. بعد از آن، این امر هیچگاه سابقه نداشت. این وقایع و شواهد بسیار دیگر تاریخی، دلایلی است که امامت حضرت ولی عصر علیه السلام را در سن کودکی تأیید می‏کند.


«٢٤٠»وَ الَّذِینَ‌ یُتَوَفَّوْنَ‌ مِنْکُمْ‌ وَ یَذَرُونَ‌ أَزْواجاً وَصِیَّةً‌ لِأَزْواجِهِمْ‌ مَتاعاً إِلَى الْحَوْلِ‌ غَیْرَ إِخْراجٍ‌ فَإِنْ‌ خَرَجْنَ‌ فَلا جُناحَ‌ عَلَیْکُمْ‌ فِی ما فَعَلْنَ‌ فِی أَنْفُسِهِنَّ‌ مِنْ‌ مَعْرُوفٍ‌ وَ اللّهُ‌ عَزِیزٌ حَکِیمٌ‌ 
و کسانى از شما که در آستانه مرگ قرار مى‌گیرند و همسرانى از خود به جاى مى‌گذارند،درباره‌ى همسرانشان این سفارش است که تا یک سال، آنها را(با پرداخت هزینه زندگى)بهره‌مند سازند و از خانه بیرون نکنند. 
ولى اگر آنها خود بیرون رفتند و تصمیم شایسته‌اى درباره‌ى خودشان گرفتند،بر شما گناهى نیست و خداوند توانا و حکیم است. 
نکته‌ها: 
برخى مفسّران معتقدند نزول این آیه،قبل از آیه عدّه ١و قبل از آیه ارث مى‌باشد و با نزول آن آیات،این آیه نسخ شده و یا به عبارتى تاریخِ‌ عمل به آن پایان پذیرفته است.ولى برخى دیگر معتقدند آیات عدّه و ارث،مقدار ضرورى و واجب را مطرح کرده که زن فلان مقدار حقّ‌ ارث دارد و فلان مدّت نیز واجب است عدّه نگهدارد، 
ولى این آیه را مى‌توان در کنار وظیفه‌ى واجب،به صورت یک عمل استحبابى قلمداد کرد. 
به این معنا که علاوه بر مدّت عدّه،اگر زن به احترام شوهر،خواست تا یک سال در خانه بماند،شوهر هم به احترام زن علاوه بر سهم ارث،مخارج یک‌سالۀ او را از ثلث خود،که درباره آن حقّ‌ وصیّت دارد،بپردازد. ٢پیام‌ها: 
١-مردان،بخشى از مال خود را براى همسرانشان وصیّت کنند. «وَ الَّذِینَ‌ یُتَوَفَّوْنَ‌. 
وَصِیَّةً‌ لِأَزْواجِهِمْ‌» 
٢-آینده ن بیوه باید تأمین شود. «مَتاعاً إِلَى الْحَوْلِ‌» 
٣-هرگونه تصمیم زن در انتخاب شوهر مجدّد،باید عاقلانه و مشروع و با احراز مصلحت باشد. «فَعَلْنَ‌ فِی أَنْفُسِهِنَّ‌ مِنْ‌ مَعْرُوفٍ‌» 
٤-تشریع احکام الهى،براساس حکمت است. «عَزِیزٌ حَکِیمٌ‌» 


#حدیث_مهدوی
!

امام مهدی از دیدگاه امام حسن عسگری

«زعموا انهم یریدون قتلی لیقطعوا نسلی، وقد کذب الله قولهم، و الحمدلله».

«پنداشته اند که می توانند مرا بکشند و نسل مرا منقطع سازند، خدا را سپاس، که سخن آنها را دروغ درآورد».

ارشاد المفید/ ص349


 

پیامک‌های تسلیت ویژه شهادت امام حسن عسکری

پیامک‌های تسلیت ویژه شهادت امام حسن عسکری

پیامک‌های تسلیت ویژه شهادت امام حسن عسکری(ع)

پیامک‌های تسلیت ویژه شهادت امام حسن عسکری

امشب که زمین و آسمان می‌گرید / از ماتم عسکری جهان می‌گرید
جا دارد اگر شیعه خون گریه کند /، چون مهدی صاحب امان می‌گرید
سالروز پرپر شدن یازدهمین گل بوستان امامت و ولایت، تسلیت باد.

پیامک‌های تسلیت ویژه شهادت امام حسن عسکری

مگر حرمت را بر آسمان هفتم بنا کرده‌‏اند که این همه ابر بارانی، بر شانه ما می‏‌گریند؟

بلبل از دوری گل تا سحر امشب به نواست
یا پسر بر سر بالین پـدر نوحـه گـر است
شهادت غریب سامره بر رهپویان حضرتش تسلیت باد

پیامک‌های تسلیت ویژه شهادت امام حسن عسکری

غربت شهر سامرا، غصه‌ی هر شب منه

عکس خرابی حرم، آتیش به جونم می‌زنه

گرد و غبار حرمت، سرمه چشم نوکرات

خیلی غریبی آقاجون، بگو چی شد کبوترات؟

پیامک‌های تسلیت ویژه شهادت امام حسن عسکری

مردِ جوان دارد وصیت می‌نویسد‌
می‌گرید و ذکر مصیبت می‌نویسد
دنیا برای رحمت او جا ندارد
آه این غریب از رفع زحمت می‌نویسد

سالروز پرپر شدن یازدهمین گل بوستان امامت و ولایت، تسلیت باد.

پیامک‌های تسلیت ویژه شهادت امام حسن عسکری

شهادت امام حسن عسکری، بهار جوشش خون شیعه است در غم غیبت

مولای غایب غریبم! سرسلامت باد ما را در غم بابای شهیدت پذیرا باش؛‌ای غمگین‏ترین شیعه در عصر غیبت!

دیده گریان نشود روز جزا در م / هر که گریان به جهان بهر عزای تو بود، شهادت امام عسکری تسلیت باد.

ولی حق حسن العسکری‌ای آن که قضا / مجری امر تو و بنده رای تو بود، شهادتش تسلیت باد.

 

پیامک‌های تسلیت ویژه شهادت امام حسن عسکری


202-  وَ مِنْ کَلَامٍ لَهُ (علیه السلام)
> رُوِیَ عَنْهُ أَنَّهُ قَالَهُ عِنْدَ دَفْنِ سَیِّدَةِ النِّسَاءِ فَاطِمَةَ (علیها السلام) کَالْمُنَاجِی بِهِ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) عِنْدَ قَبْرِهِ <
السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَنِّی وَ عَنِ ابْنَتِکَ النَّازِلَةِ فِی جِوَارِکَ وَ السَّرِیعَةِ اللَّحَاقِ بِکَ قَلَّ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِیَّتِکَ صَبْرِی وَ رَقَّ عَنْهَا تَجَلُّدِی إِلَّا أَنَّ فِی التَّأَسِّی لِی بِعَظِیمِ فُرْقَتِکَ وَ فَادِحِ مُصِیبَتِکَ مَوْضِعَ تَعَزٍّ فَلَقَدْ وَسَّدْتُکَ فِی مَلْحُودَةِ قَبْرِکَ وَ فَاضَتْ بَیْنَ نَحْرِی وَ صَدْرِی نَفْسُکَ فَ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ فَلَقَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِیعَةُ وَ أُخِذَتِ الرَّهِینَةُ أَمَّا حُزْنِی فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَیْلِی فَمُسَهَّدٌ إِلَی أَنْ یَخْتَارَ اللَّهُ لِی دَارَکَ الَّتِی أَنْتَ بِهَا مُقِیمٌ وَ سَتُنَبِّئُکَ ابْنَتُکَ بِتَضَافُرِ أُمَّتِکَ عَلَی هَضْمِهَا فَأَحْفِهَا السُّؤَالَ وَ اسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ هَذَا وَ لَمْ یَطُلِ الْعَهْدُ وَ لَمْ یَخْلُ مِنْکَ الذِّکْرُ وَ السَّلَامُ عَلَیْکُمَا سَلَامَ مُوَدِّعٍ لَا قَالٍ وَ لَا سَئِمٍ فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلَا عَنْ مَلَالَةٍ وَ إِنْ أُقِمْ فَلَا عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اللَّهُ الصَّابِرِینَ.

 

 

خطبه 202-هنگام به خاکسپاری فاطمه 
شکوه ها از ستمکاری امت 
سلام بر تو ای رسول خدا (ص)، سلامی از طرف من دخترت که هم اکنون در جوارت فرود آمده و شتابان به شما رسیده است، ای پیامبر خدا، صبر و بردباری من با از دست دادن فاطمه (ع) کم شده، و توان خویشتنداری ندارم اما برای من که سختی جدایی تو را دیده، و سنگینی مصیبت تو را کشیدم، شکیبایی ممکن است، این من بودم. که با دست خود تو را در میان قبر نهادم، و هنگام رحلت جان گرامی تو میان سینه و گردنم پرواز کرد پس همه ما از خداییم و به خدا باز می گردیم. پس امانتی که به من سپرده بودی برگردانده شد، و به صاحبش رسید، از این پس اندوه من جاودانه، و شبهایم، شب زنده داری است، تا آن روز که خدا خانه زندگی تو را برای من برگزیند. به زودی دخترت تو را آگاه خواهد ساخت که امت تو چگونه در ستمکاری بر او اجتماع کردند، از فاطمه (ع) بپرس، و احوال اندوهناک ما را از خبر گیر، که هنوز روزگاری سپری نشده، و یاد تو فراموش نگشته است. سلام من به هر دوی شما، سلام وداع کننده ای که از روی خشنودی یا خسته دلی سلامی نمی کند، اگر از خدمت تو باز می گردم از روی خستگی نیست، و اگر در کنار قبرت می نشینم از بدگمانی بدانچه خدا صابران را وعده 
داده نمی باشد.
 


 


   بسم الله الرحمن الرحیم

     با سپاس از همراهی شما بازدید کنندگان و دنبال کنندگان وبلاگ عصر ظهورما در ابتدای فعالیت خود در فضای بلاگ بیان موضوعی که به عنوان فرق و مذاهب را چند جلسه ای دنبال کرده‌ایم که موردتوجه بازدید کنندگان بوداما به دلایلی ازادامه موضوع خودداری کردیم.

     ولی حالا این خبر خوش را به شما عزیزان میدهیم که موضوع فرق و مذاهب را تحت عنوان نقد وهابیت برای شما عزیزان قرار خواهیم داد.

     در اینجا جا دارد در همین بحث نقد وهابیت تشکر کنیم از جناب آیت الله العظمی مکارم شیرازی بنیانگذار موسسه نقد وهابیت دارالاعلام در ایران و همچنین مدیر محترم موسسه نقد وهابیت دارالاعلام شعبه شیراز جناب حجت الاسلام و المسلمین رحیم صبور استاد گرانقدر خود که همین امروز اجازه انتشار کتب نقد وهابیت را در این وبلاگ به بنده حقیر داده‌اند کمال تشکر را دارم باشد که در این مجموعه سربلند باشند

     در همین جا جا دارد تشکر کنم از دوستانی چون: محسن عبدالملکی، دکتر مهدی فرمانیان، جواد فراتی، سلیمان زاده، حمید رضا غلامی نژاد، مجتبی کرمی، مهدی موحدی پور، محبوب محسنی ،خانم زهرا خیریه و خانم زینب صالحی و دیگر بزرگوارانی که در جمع آوری و گردهمایی این کتب زحمت کشیده اند.

     از منابع این کتب با ارزش می توان به کتاب همان ،تاریخ المملکة العربیة ،تاریخ نجد، السلفیة الجهادیة فی السعودیه ،التاریخ الاسلامی، معجزه فوق الرمال و دیگر کتب معتبر اشاره کرد.

     باشد که استقبال شما عزیزان از این وبلاگ و این گونه مطالب زیاد باشد.

     ان شاالله طی روزهای آینده این موضوع را همانند دیگر موضوعات به شما عزیزان ارائه خواهیم کرد.

     پس میتوانید ما را دنبال کنید تا به راحتی به وبلاگمان و تمامی مطالب آن من جمله نقد وهابیت دسترسی داشته باشید.

با تشکر

یاحق

محمدرضازارع

مدیرموسسه مجازی عصرظهور


«٢٤٧»وَ قالَ‌ لَهُمْ‌ نَبِیُّهُمْ‌ إِنَّ‌ اللّهَ‌ قَدْ بَعَثَ‌ لَکُمْ‌ طالُوتَ‌ مَلِکاً قالُوا أَنّى یَکُونُ‌ لَهُ‌ الْمُلْکُ‌ عَلَیْنا وَ نَحْنُ‌ أَحَقُّ‌ بِالْمُلْکِ‌ مِنْهُ‌ وَ لَمْ‌ یُؤْتَ‌ سَعَةً‌ مِنَ‌ الْمالِ‌ قالَ‌ إِنَّ‌ اللّهَ‌ اصْطَفاهُ‌ عَلَیْکُمْ‌ وَ زادَهُ‌ بَسْطَةً‌ فِی الْعِلْمِ‌ وَ الْجِسْمِ‌ وَ اللّهُ‌ یُؤْتِی مُلْکَهُ‌ مَنْ‌ یَشاءُ وَ اللّهُ‌ واسِعٌ‌ عَلِیمٌ‌ 
و پیامبرشان به آنها گفت:همانا خداوند«طالوت»را براى زمامدارى شما مبعوث(و انتخاب)کرده است،گفتند:چگونه او بر ما حکومت داشته باشد در حالى که ما از او به فرمانروایى شایسته‌تریم و به او ثروت زیادى داده نشده است‌؟پیامبرشان گفت:خداوند او را بر شما برگزیده و توان علمى و جسمى او را افزون نموده است و خداوند ملکش(فرماندهى و رهبرى)را به هرکس بخواهد مى‌بخشد و خداوند(احسانش)وسیع و(به لیاقت‌ها و توانایى‌هاى افراد)آگاه است. 
نکته‌ها: 
کلمه«واسع»یعنى خداوند بى‌نیازى است که از هیچ‌گونه بخششى عاجز نیست. 
گرچه بنى اسرائیل از پیامبرشان فرمانده نظامى براى رهبرى جنگ خواستند؛ «مَلِکاً نُقاتِلْ‌ فِی سَبِیلِ‌ اللّهِ‌» ولى از آنجا که آنان بهانه گرفته و گفتند:طالوت را به سلطنت چه‌کار؟معلوم مى‌شود که او علاوه بر فرمانده نظامى،سلطان آنان نیز قرار گرفت.این گروه ستمدیده بنى اسرائیل با آنکه براى رهایى از چنگال ظالمان،از پیامبرشان درخواست تعیین فرمانده کرده بودند،ولى وقتى پیامبرشان طالوت را که جوانى چوپان و فقیر و گمنام بود،به فرماندهى و زمامدارى آنان تعیین نمود،گفتند:چگونه او مى‌تواند فرمانده ما باشد در حالى که شهرت و ثروتى ندارد؟و ما به جهت ثروت و دارایى که داریم،از او لایق‌تریم! 
پیامبر وقتى بهانه‌گیرى آنها را به خاطر فقر و ندارى طالوت شنید،فرمود:بى‌گمان خدا او را بر شما برگزیده است واو توانایى علمى و قدرت بدنى و نیروى لازم براى فرماندهى جنگ را دارد.خداوند هرکس را که بخواهد بخاطر لیاقت و استعدادهاى نهفته‌اش فرماندهى مى‌بخشد.آرى،اگر نظر او به سنگى تعلق گیرد،جواهر مى‌شود و اگر به خارى افتد،گل و اگر به فقیرى نظر کند فرمانده مى‌شود. 
آیا چوپانى که گوسفندانش گم مى‌شوند،لیاقت فرماندهى دارد؟در روایات آمده است: 
طالوت چوپانى بود که در پى گوسفندان گمشده‌اش از اطراف به‌سوى شهر آمده بود و به خدمت پیامبر رسید و خداوند به پیامبر وحى کرد که همین چوپان لیاقت فرماندهى دارد و او را به مردم معرفى کن. 
شاید مراد از جمله‌ى «بَسْطَةً‌ فِی الْعِلْمِ‌» جامعیّت علوم باشد.یعنى او در بسیارى از علوم، اطلاعات گسترده‌اى داشت. 
پیام‌ها: 
١-پیامبران براساس وحى،جانشین خود را انتخاب مى‌کنند. «إِنَّ‌ اللّهَ‌ قَدْ بَعَثَ‌» 
٢-رهبرى که خداوند تعیین کند،به نفع مردم است. «بَعَثَ‌ لَکُمْ‌» 
٣-اگر مى‌خواهید به آزادى و نجات برسید،باید رهبر الهى را بپذیرید. «إِنَّ‌ اللّهَ‌ قَدْ بَعَثَ‌ لَکُمْ‌ طالُوتَ‌ مَلِکاً» 
٤-دین از ت جدا نیست.انبیا مستقیماً در مسائل نظامى دخالت و فرمانده نظامى عزل و نصب مى‌کردند. «إِنَّ‌ اللّهَ‌ قَدْ بَعَثَ‌ لَکُمْ‌» 
٥-از استعدادهاى نهفته در افراد گمنام و فقیر،غافل نباشید. «قَدْ بَعَثَ‌ لَکُمْ‌» 
٦-نشانه‌ى ایمان واقعى،تسلیم در برابر خدا و رسول است و بنى اسرائیل به خاطر پندار غلط‍‌ تسلیم نبودند. «أَنّى یَکُونُ‌ لَهُ‌ الْمُلْکُ‌ عَلَیْنا» 
٧-یکى از امتحانات الهى،نحوه برخورد ما با رهبر الهى است. «قالُوا أَنّى یَکُونُ‌.» 
٨-خودبرتربینى،محکوم است. ١«نَحْنُ‌ أَحَقُّ‌ بِالْمُلْکِ‌ مِنْهُ‌» 
٩-نام و مقام و شهرنشینى،نشانه برترى نیست.در این آیه از کسانى که ملاک برترى را مال و مقام دانسته‌اند،انتقاد شده است. «لَمْ‌ یُؤْتَ‌ سَعَةً‌ مِنَ‌ الْمالِ‌» ١٠-انتخاب الهى،براساس لیاقت است،نه گزاف و بیهوده. «إِنَّ‌ اللّهَ‌ اصْطَفاهُ‌ عَلَیْکُمْ‌ وَ زادَهُ‌ بَسْطَةً‌ فِی الْعِلْمِ‌ وَ الْجِسْمِ‌» 
١١-قدرت علمى و توانایى جسمى،دو شرط‍‌ لازم براى فرماندهى لشکر است. 
«بَسْطَةً‌ فِی الْعِلْمِ‌ وَ الْجِسْمِ‌» 
١٢-توانایى علمى،مهم‌تر از توانایى جسمى است. «زادَهُ‌ بَسْطَةً‌ فِی الْعِلْمِ‌ وَ الْجِسْمِ‌» ابتدا کلمه‌ى«علم»آمد،سپس«جسم». 
١٣-رهبر و مدیر باید زیردستان خود را توجیه کند و دلیل کار و انتخاب خود را بازگو کرده و ابهامات را برطرف کند و نگوید این حقّ‌ من است که هر کارى بخواهم انجام دهم.پیامبر دلیل انتخاب طالوت را توانایى علمى و جسمى او بیان کرد. «زادَهُ‌ بَسْطَةً‌ فِی الْعِلْمِ‌ وَ الْجِسْمِ‌» 
١٤-نه فقر و گمنامى،مانع لطف الهى است و نه ثروت و شهرت،باعث آن. «وَ اللّهُ‌ واسِعٌ‌ عَلِیمٌ‌» 
١٥-سرچشمه‌ى اکثر اعتراضات مردم،کوته‌نظرى و کوته‌فکرى است،ولى علم خداوند بى‌نهایت و نامحدود است. «واسِعٌ‌ عَلِیمٌ‌» 


208-  و من کلام له (علیه السلام)
> قاله لما اضطرب علیه أصحابه فی أمر الحکومة <
أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ لَمْ یَزَلْ أَمْرِی مَعَکُمْ عَلَی مَا أُحِبُّ حَتَّی نَهِکَتْکُمُ الْحَرْبُ وَ قَدْ وَ اللَّهِ أَخَذَتْ مِنْکُمْ وَ تَرَکَتْ وَ هِیَ لِعَدُوِّکُمْ أَنْهَکُ. لَقَدْ کُنْتُ أَمْسِ أَمِیراً فَأَصْبَحْتُ الْیَوْمَ مَأْمُوراً وَ کُنْتُ أَمْسِ نَاهِیاً فَأَصْبَحْتُ الْیَوْمَ مَنْهِیّاً وَ قَدْ أَحْبَبْتُمُ الْبَقَاءَ وَ لَیْسَ لِی أَنْ أَحْمِلَکُمْ عَلَی مَا تَکْرَهُونَ.
 

 

خطبه 208-درباره حکمیت 
نکوهش از نافرمانی کوفیان 
ای مردم، همواره کار من با شما به دلخواه من بود تا آنکه جنگ شما را ناتوان کرد، به خدا اگر جنگ کسانی را از شما گرفت، و جمعی را گذاشت، برای دشمنانتان نیز کوبنده تر بود، من دیروز فرمانده و امیر شما بودم ولی امروز فرمانم می دهند، دیروز بازدارنده بودم که امروز مرا باز می دارند، شما زنده ماندن را دوست دارید، و من نمی توانم شما را به راهی که دوست ندارید اجبار کنم.
 

 


     بسم الله الرحمن الرحیم

     با سپاس از همراهی شما بازدید کنندگان و دنبال کنندگان وبلاگ عصر ظهورما در ابتدای فعالیت خود در فضای بلاگ بیان موضوعی که به عنوان فرق و مذاهب را چند جلسه ای دنبال کرده‌ایم که موردتوجه بازدید کنندگان بوداما به دلایلی ازادامه موضوع خودداری کردیم.

     ولی حالا این خبر خوش را به شما عزیزان میدهیم که موضوع فرق و مذاهب را تحت عنوان نقد وهابیت برای شما عزیزان قرار خواهیم داد.

     در اینجا جا دارد در همین بحث نقد وهابیت تشکر کنیم از جناب آیت الله العظمی مکارم شیرازی بنیانگذار موسسه نقد وهابیت دارالاعلام در ایران و همچنین مدیر محترم موسسه نقد وهابیت دارالاعلام شعبه شیراز جناب حجت الاسلام و المسلمین رحیم صبور استاد گرانقدر خود که همین امروز اجازه انتشار کتب نقد وهابیت را در این وبلاگ به بنده حقیر داده‌اند کمال تشکر را دارم باشد که در این مجموعه سربلند باشند

     در همین جا جا دارد تشکر کنم از دوستانی چون: محسن عبدالملکی، دکتر مهدی فرمانیان، جواد فراتی، سلیمان زاده، حمید رضا غلامی نژاد، مجتبی کرمی، مهدی موحدی پور، محبوب محسنی ،خانم زهرا خیریه و خانم زینب صالحی و دیگر بزرگوارانی که در جمع آوری و گردهمایی این کتب زحمت کشیده اند.

     از منابع این کتب با ارزش می توان به کتاب همان ،تاریخ المملکة العربیة ،تاریخ نجد، السلفیة الجهادیة فی السعودیه ،التاریخ الاسلامی، معجزه فوق الرمال و دیگر کتب معتبر اشاره کرد.

     باشد که استقبال شما عزیزان از این وبلاگ و این گونه مطالب زیاد باشد.

     ان شاالله طی روزهای آینده این موضوع را همانند دیگر موضوعات به شما عزیزان ارائه خواهیم کرد.

یاحق

محمدرضا زارع

مدیر موسسه مجازی عصرظهور


«٢٤٦»أَ لَمْ‌ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ‌ بَنِی إِسْرائِیلَ‌ مِنْ‌ بَعْدِ مُوسى‌ إِذْ قالُوا لِنَبِیٍّ‌ لَهُمُ‌ ابْعَثْ‌ لَنا مَلِکاً نُقاتِلْ‌ فِی سَبِیلِ‌ اللّهِ‌ قالَ‌ هَلْ‌ عَسَیْتُمْ‌ إِنْ‌ کُتِبَ‌ عَلَیْکُمُ‌ الْقِتالُ‌ أَلاّ تُقاتِلُوا قالُوا وَ ما لَنا أَلاّ نُقاتِلَ‌ فِی سَبِیلِ‌ اللّهِ‌ وَ قَدْ أُخْرِجْنا مِنْ‌ دِیارِنا وَ أَبْنائِنا فَلَمّا کُتِبَ‌ عَلَیْهِمُ‌ الْقِتالُ‌ تَوَلَّوْا إِلاّ قَلِیلاً مِنْهُمْ‌ وَ اللّهُ‌ عَلِیمٌ‌ بِالظّالِمِینَ‌ 
آیا ندیدى گروهى از بزرگان بنى اسرائیل را که بعد از موسى به پیامبر خود گفتند:براى ما زمامدار(و فرماندهى)برانگیز تا(تحت فرماندهى او) در راه خدا پیکار کنیم،او گفت:آیا احتمال مى‌دهید که اگر دستور جنگ به شما داده شود(نافرمانى کرده و)پیکار و جهاد نکنید؟گفتند:چگونه ممکن است در راه خدا پیکار نکنیم،در حالى که از خانه و فرزندانمان رانده شده‌ایم‌؟پس چون دستور جنگ بر آنان مقرّر گشت،جز عدّه اندکى، سرپیچى کردند و خداوند به ظالمان آگاه است. 
نکته‌ها: 
«مَلأ»به بزرگان و اشرافى گفته مى‌شود که هیبت آنها چشم و سینه‌ها را پر مى‌کند. 
بنى اسرائیل بعد از حضرت موسى علیه السلام،به خاطر قانون‌شکنى و رفاه‌طلبى ،مجدّداً تحت سلطه و فشار طاغوت قرار گرفته،آزادى و سرزمین خود را از دست دادند.آنها براى نجات از آوارگى و خارج شدن از زیر یوغ طاغوت،تصمیم به مبارزه گرفتند و از پیامبر خویش اشموئیل خواستند براى آنها فرمانده و امیرى را انتخاب کند تا به رهبرى او با طاغوت مبارزه کنند،ولى با همه این ادعاها وقتى دستور صادر شد،همه آنها جز اندکى به میدان نبرد پشت کرده و از آن دستور سرپیچى نمودند. پیام‌ها: 
١-مسلمانان باید با دقّت تاریخ بنى اسرائیل را بنگرند و پند بگیرند. «أَ لَمْ‌ تَرَ» 
٢-فقدان رهبر الهى،عامل پراکندگى،آوارگى و ستم‌پذیرى است. «مِنْ‌ بَعْدِ مُوسى‌» 
٣-بعضى از انبیا،تنها براى گروهى از مردم رسالت داشتند،نه همه‌ى مردم. «إِذْ قالُوا لِنَبِیٍّ‌ لَهُمُ‌» ١
٤-فرمانده نظامى باید از سوى رهبر آسمانى انتخاب و نصب شود. «اِبْعَثْ‌ لَنا» پس دین از ت جدا نیست. 
٥-پیروزى در جنگ،فرمانده لایق مى‌خواهد. «اِبْعَثْ‌ لَنا مَلِکاً» 
٦-براى نجات از طاغوت‌ها باید به انبیاى الهى پناه برد. «قالُوا لِنَبِیٍّ‌ لَهُمُ‌» 
٧-تعهّد گرفتن از کسانى که پیشنهادات اصلاحى دارند لازم است. «هَلْ‌ عَسَیْتُمْ‌» 
٨-رهبر باید آینده‌نگر باشد و احتمال پیمان‌شکنى و فرار از مسئولیّت را از سوى مردم بدهد. «هَلْ‌ عَسَیْتُمْ‌» 
٩-جهاد براى رفع ظلم و دفاع از وطن،جهاد در راه خداست. «وَ ما لَنا أَلاّ نُقاتِلَ‌ فِی سَبِیلِ‌ اللّهِ‌ وَ قَدْ أُخْرِجْنا مِنْ‌ دِیارِنا وَ أَبْنائِنا» 
١٠-پیدایش مشکلات،سبب بیدارى و حرکت براى رهایى است. «أُخْرِجْنا» 
١١-میدان مبارزه،بستر ارزیابى افراد پرادّعا است. «تَوَلَّوْا» 
خوش بود گر محک تجربه آید به میان  تا سیه‌روى شود هرکه در او غش باشد 
١٢- پیمان‌شکنان و شعاردهندگان بى‌عمل،ظالمند. «عَلِیمٌ‌ بِالظّالِمِینَ‌» 
١٣-خداوند آگاه است،پس این‌همه تظاهر براى چه‌؟! «وَ اللّهُ‌ عَلِیمٌ‌» 


#حدیث_مهدوی
 

امام محمد باقر(ع)

«اذا ظهر القائم (علیه‌السلام) ظهر برایة رسول الله (صلی الله علیه و اله و سلم) و خاتم سلیمان و حجر موسی و عصاه».

«هنگامی که قائم (علیه‌السلام) ظاهر شود، پرچم رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم)، انگشتر حضرت سلیمان (علیه‌السلام)، سنگ و عصای حضرت موسی (علیه‌السلام) را همراه خود می آورد».

اثباة الهداة/ ج3/ ص542


207-  و من کلام له (علیه السلام)
> فی بعض أیام صفین و قد رأی الحسن ابنه (علیه السلام) یتسرع إلی الحرب <
امْلِکُوا عَنِّی هَذَا الْغُلَامَ لَا یَهُدَّنِی ، فَإِنَّنِی أَنْفَسُ بِهَذَیْنِ  یَعْنِی الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ (علیهما السلام)  عَلَی الْمَوْتِ لِئَلَّا یَنْقَطِعَ بِهِمَا نَسْلُ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله).
# قال السید الشریف : قوله (علیه السلام) املکوا عنی هذا الغلام من أعلی الکلام و أفصحه.#

 

 

خطبه 207-بازداشتن امام حسن از. 
ضرورت حفظ امامت 
این جوان را نگهدارید تا پشت مرا نشکند، که دریغم آید مرگ، حسن و حسین (ع) را دریابد، نکند با مرگ آنها نسل رسول خدا (ص) از بین برود.
 


 


1398/08/19

۱۲ ربیع الأول میلاد پیامبر اسلام(ص) به روایت اهل سنت

 

فاصله میان ۱۲ربیع الأول که سالگرد ولادت بیامبر اکرم (ص) بنا بر روایات أهل سنت تا ۱۷ ربیع الأول که تاریخ ولادت رسول الله محمد صلى الله علیه و آله بنا بر روایات موجود در شیعه است ، از سوی امام خمینی ره ، به عنوان هفته وحدت نامگذاری شده است .

فاصله میان ۱۲ربیع الأول که سالگرد ولادت بیامبر اکرم (ص) بنا بر روایات أهل سنت تا ۱۷ ربیع الأول که تاریخ ولادت رسول الله محمد صلى الله علیه و آله بنا بر روایات موجود در شیعه است ، از سوی امام خمینی ره ، به عنوان هفته وحدت نامگذاری شده است . ارگانی رسمی هم با نام ( مجمع تقریب بین مذاهب اسلامی ) رسما الان در حال فعالیت هست ( ابتدا زیر نظر سازمان فرهنگـ و ارتباطات بود اما اکنون جند سالی است که به شکل مستقل کار می کند و از این سازمان جداشده است ، و هر ساله کنفرانس هایی برگزار می کند ، که کنفرانس بین المللی وحدت در هفته وحدت هر ساله در تهران برگذار می شود و علمای بزرگ را از کشورهای مختلف دور هم جمع می کند و همواره از شخص مقام معظم هبری تا همه مسولان این مملکت تأکید دارند که وحدت میان مسلمانان باید ایجاد شود و عوامل تفرقه خشکانده شود.
به امیدروزی که به این آرزوی دیرینه قرآن،اسلام،پیامبر،امام،رهبروهمه مسلمین جامه عمل پوشانده شود
پس به پیش بسوی وحدت واتحاد اسلامی دربرابرکفر و شرک ونفاق واستکبار و استثمار


تاریخ هفته وحدت
دوازده تا بیست ودو ربیع الاول هفته وحدت امت اسلامی
دلیل نام گذاری هفته وحدت چیست؟
۱-به دلیل این که دین اسلام دین کامل و تحریف نشده یکتاپرستی است.
۲-برای حفظ وحدت میان اهل سنت وشیعه که در زادروز رسول ا… اتفاق نظرندارند.
۳-برای این که قرآن کتابی است آسمانی و جامع که برای راهنمایی همه بشریت نازل شده.
۴-به دلیل پیروزی انقلاب اسلامی که مدیون وحدت امت اسلامی است
ولادت حضرت محمد(ص) به اتّفاق نظر شیعیان در ۱۷ ربیع الاول در سال عام الفیل می ‏باشد، ولی برخی از مسلمانان، این واقعه را در روز دوازدهم این ماه دانسته ‏اند.
کنیه‏ آن حضرت، ابوالقاسم و القاب ایشان، رسول اللَّه، نبی اللَّه، خاتم الانبیا، سَیِّدُالبَشَر و. می‏باشد، پدر ایشان عبداللَّه بن عبدالمطلب و نیز مادر آن حضرت آمنه بنت وَهَب است، رقیه، ام کلثوم، زینب، قاسم، عبداللَّه، ابراهیم و حضرت فاطمه‏ زهرا(س) فرزندان پیامبر اسلام می‏باشند که به جز فاطمه(س) همگی در دوران حیات پیامبر، از دنیا رفتند.
 دوران زندگی پیامبر اکرم(ص) در دو شهر مکه و مدینه سپری شد، ایشان پس از آن که در چهل سالگی برای پیامبری برگزیده شدند، در ابتدا دین الهی را به طور مخفیانه تبلیغ می‏کردند و پس از سه سال، به دعوت آشکار دست زدند. رنج‏ها و سختی‏های فراوانی که پس از درگذشت ابوطالب، عمو و حضرت خدیجه(س) همسر آن حضرت بر ایشان گذشت و همچنین اعلام آمادگی مردم یثرب برای پذیرفتن آن پیامبر عظیم‏الشأن، زمینه ساز هجرت بزرگ ایشان به مدینه گردید. ده سال آخر عمر و رسالت حضرت محمد(ص) در مدینه، همراه با جنگ‏ها، فتوحات و انتشار آیین آسمانی اسلام همراه بود.
وحدت و یکپارچگى مسلمانان و وم اتحاد و اتفاق کلمه میان ایشان بلکه ضرورت توحید کلمه بر محور کلمه توحید براى همه موحدان و خداپرستان روى زمین، از تعالیم و آموزش هاى اساسى آیین اسلام و از اصول فرهنگ قرآنى است. و بر همین اساس، قرآن کریم یکى از عمده ‏ترین و سازنده ‏ترین اهداف رسالت رسول اکرم صلى الله علیه و آله را تالیف قلوب و ایجاد انس و تفاهم به جاى خصومت و دشمنى بیان مى‏دارد و اگر کسى در تاریخ، به دیده عبرت بنگرد این معنى را از شاهکارهاى رسالت محمدى‏ صلى الله علیه و آله مى‏یابد. « وَاعتَصِمُوا بِحَبلِ اللَّهِ جَمِیعاً و لاتَفَرَّقُوا»همگى به حبل و رشته خداوندى چنگ بزنید و پراکنده نگردید.


«٢٤٥»مَنْ‌ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ‌ اللّهَ‌ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ‌ لَهُ‌ أَضْعافاً کَثِیرَةً‌ وَ اللّهُ‌ یَقْبِضُ‌ وَ یَبْصُطُ‍‌ وَ إِلَیْهِ‌ تُرْجَعُونَ‌ 
کیست که به خداوند وام دهد،وامى نیکو تا خداوند آن را براى او چندان برابر بیافزاید و خداوند(روزى بندگان را)محدود و گسترده مى‌سازد،و به‌سوى او بازگردانده مى‌شوید. 
نکته‌ها: 
در تفاسیر مختلف ١آمده است که این آیه به دنبال آیه قبل که مردم را به جهاد تشویق مى‌کرد،مؤمنان را به انفاق و وام ترغیب مى‌نماید.زیرا همان گونه که براى امنیّت و صیانت جامعه،نیاز به جهاد و تلاش مخلصانه است،همچنین براى تأمین محرومان و تهیه وسایل جهاد،نیاز به کمک‌هاى مادّى مى‌باشد. 
موضوع وام دادن به خدا،هفت بار در قرآن آمده است.تفسیر مجمع البیان ٢شرایطى را براى قرض‌الحسنه بیان کرده است.از آن جمله: 
١-از مال حلال باشد.٢-از مال سالم باشد. 
٣-براى مصرف ضرورى باشد.٤-بى‌منّت باشد. 
٥-بى‌ریا باشد.٦-مخفیانه باشد. 
٧-با عشق و ایثار پرداخت شود.٨-سریع پرداخت شود. 
٩- قرض‌دهنده خداوند را بر این توفیق شکرگزار باشد. 
١٠-آبروى گیرنده وام حفظ‍‌ شود. 
«قرض»،در زبان عربى به معناى بریدن است و اینکه به وام،قرض مى‌گویند بخاطر آن است که بخشى از مال بریده و به دیگران داده مى‌شود تا دوباره بازپس گرفته شود.کلمه «بسط‍‌»به معناى گشایش و وسعت است و«بساط‍‌»به اجناسى گفته مى‌شود که در زمین پهن شده باشد. 
جهاد،گاهى با جان است که در آیه قبل مطرح شد و گاهى با مال است که در این آیه مطرح شده است. 
کلمه«کثیر»در کنار کلمه«اضعاف»،نشانه‌ى پاداش بسیار زیاد است.و جمله«یضاعفه» بجاى«یضعفه»رمز مبالغه و ازدیاد است. ١
تعبیرِ قرض به خداوند، نشان‌دهنده آن است که پاداش قرض الحسنة برعهده خداوند است. 
به جاى فرمان به قرض دادن،سؤال مى‌کند که کیست که به خداوند قرض دهد،تا مردم احساس اکراه و اجبار در خود نکنند،بلکه با میل و رغبت و تشویق به دیگران قرض دهند. 
از آنجا که انسان غریزه منفعت طلبى دارد،لذا خداوند براى تحریک انسان،از این غریزه استفاده کرده و مى‌فرماید: «فَیُضاعِفَهُ‌ لَهُ‌ أَضْعافاً» 
به جاى«قرض به مردم»فرمود:«به خداوند قرض دهید»،تا فقرا احساس کنند خداوند خودش را به جاى آنان گذاشته و احساس ضعف و ذلّت نکنند. 
بااینکه وجود ما و هرچه داریم از خداوند است،امّا خداوند گاهى خود را مشترى و گاهى قرض‌گیرنده معرفى مى‌کند تا ما را به این کار تشویق نماید.حضرت على علیه السلام فرمودند: 
جنود آسمان‌ها و زمین از آن خداست،پس آیه قرض براى آزمایش شماست. ٢
امام کاظم علیه السلام فرمود:از مصادیق قرض به خداوند،کمک مالى به امام معصوم است. ٣
گرچه در آیه،قبض و بسط‍‌ به خداوند نسبت داده شده است،ولى در روایات مى‌خوانیم:هرکه با مردم گشاده دست باشد،خداوند به او بسط‍‌ مى‌دهد و هرکس با مردم بخل ورزد، خداوند نسبت به او تنگ مى‌گیرد. 
در روایات،پاداش قرض الحسنة هیجده برابر،ولى پاداش صدقه ده برابر آمده است. ٤و دلیل این تفاوت چنین بیان شده است که قرض را افراد محتاج مى‌گیرند،ولى هدیه و بخشش گاهى به غیر محتاج نیز داده مى‌شود. ١
به فرمودۀ روایات:هرکس بتواند قرض بدهد و ندهد،خداوند بوى بهشت را بر او حرام مى‌کند. ٢
هنگامى که این آیه نازل شد:«من جاء بالحسنة فله خیر منها» ٣ هرکس کار خوبى آورد، بهتر از آن را پاداش مى‌گیرد.پیامبر صلى الله علیه و آله از خداوند تقاضاى ازدیاد کرد،آیه نازل شد: «فَلَهُ‌ عَشْرُ أَمْثالِها» ٤ده برابر داده مى‌شود.باز درخواست نمود،آیه قرض‌الحسنه با جمله‌ى «أَضْعافاً کَثِیرَةً‌» نازل شد. 
پیامبر متوجّه شد که کثیرى که خداوند مقدّر کند،قابل شماره نیست. ٥
پاداش خدا به قرض‌دهندگان،هم در دنیا و هم در آخرت است.زیرا در کنار« أَضْعافاً کَثِیرَةً‌ » مى‌فرماید: «وَ إِلَیْهِ‌ یُرْجَعُونَ‌» گویا حساب قیامت،جدا از پاداش‌هاى دنیوى است. 
جلوى بدآموزى و سوء برداشت باید گرفته شود.اگر در اوّل آیه خداوند با لحنى عاطفى از مردم قرض مى‌خواهد،بدنبال آن مى‌فرماید: «وَ اللّهُ‌ یَقْبِضُ‌ وَ یَبْصُطُ‍‌» تا مبادا گروهى همچون یهود خیال کنند که خداوند فقیر است و بگویند: «إِنَّ‌ اللّهَ‌ فَقِیرٌ وَ نَحْنُ‌ أَغْنِیاءُ» ٦و همچنین بدانند که قرض گرفتن خدا،براى رشد انسان است،نه به خاطر نیاز او.منافقان مى‌گفتند:به مسلمانان انفاق نکنید تا از دور رسول خدا پراکنده شوند. 
قرآن در جواب آنها فرمود:آنها در چه باورى هستند،مگر نمى‌دانند خزائن آسمان‌ها و زمین در دست خداوند است! ٧
پیام‌ها: 
١-کمک به خلق خدا،کمک به خداست. «یُقْرِضُ‌ اللّهَ‌» بجاى«یقرض الناس» 
٢-براى ترغیب مردم به کارهاى خیر،تشویق لازم است. «فَیُضاعِفَهُ‌ لَهُ‌ أَضْعافاً کَثِیرَةً‌» 
٣-اگر ما گشایش و تنگ دستى را بدست خدا بدانیم،راحت انفاق مى‌کنیم.«و اللّه یَقْبِضُ‌ وَ یَبْصُطُ‍‌» 
٤-اگر بدانیم که ما به‌سوى او بازمى‌گردیم و هرچه داده‌ایم پس مى‌گیریم،راحت انفاق خواهیم کرد. «إِلَیْهِ‌ تُرْجَعُونَ‌» 


#حدیث_مهدوی

 

امام صادق(ع)

«ان لصاحب هذا الامر غیبة، المتمسک فیها بدینه کالخارط لشوک القتاد».

«برای صاحب این امر غیبتی است که هر کس در زمان غیبت او به دین خود چنگ بزند، همانند کسی است که خارهای درخت قتاد را با دست پاک کند».

اثباة الهدة/ ج3/ ص534


206-  و من کلام له (علیه السلام)
> و قد سمع قوما من أصحابه یسبون أهل الشام أیام حربهم بصفین <
إِنِّی أَکْرَهُ لَکُمْ أَنْ تَکُونُوا سَبَّابِینَ وَ لَکِنَّکُمْ لَوْ وَصَفْتُمْ أَعْمَالَهُمْ وَ ذَکَرْتُمْ حَالَهُمْ کَانَ أَصْوَبَ فِی الْقَوْلِ وَ أَبْلَغَ فِی الْعُذْرِ وَ قُلْتُمْ مَکَانَ سَبِّکُمْ إِیَّاهُمْ اللَّهُمَّ احْقِنْ دِمَاءَنَا وَ دِمَاءَهُمْ وَ أَصْلِحْ ذَاتَ بَیْنِنَا وَ بَیْنِهِمْ وَ اهْدِهِمْ مِنْ ضَلَالَتِهِمْ حَتَّی یَعْرِفَ الْحَقَّ مَنْ جَهِلَهُ وَ یَرْعَوِیَ عَنِ الْغَیِّ وَ الْعُدْوَانِ مَنْ لَهِجَ بِهِ.

 

 

خطبه 206-منع از دشنام شامیان 
اخلاق در جنگ 
من خوش ندارم که شما دشنام دهنده باشید، اما اگر کردارشان را تعریف و حالات آنان را بازگو می کردید به سخن راست نزدیک تر، و عذرپذیرتر بودید، خوب بود بجای دشنام آنان می گفتید: خدایا! خون ما و آنها را حفظ کن، بین ما و آنان اصلاح فرما، و آنان را از گمراهی به راه راست هدایت کن، تا آنان که جاهلند، حق را بشناسند، و آنان که با حق می ستیزند پشیمان شده به حق باز گردند.
 


 


«٢٤٤»وَ قاتِلُوا فِی سَبِیلِ‌ اللّهِ‌ وَ اعْلَمُوا أَنَّ‌ اللّهَ‌ سَمِیعٌ‌ عَلِیمٌ‌ 
و در راه خداوند پیکار کنید و بدانید که خداوند شنوا و داناست. 
نکته‌ها: 
در آیه قبل خواندیم که فرار از جنگ،چاره‌ساز نیست و قهر خداوند مى‌تواند هزاران نفر فرارى را فراگیرد . 
این آیه مى‌فرماید:اکنون که مرگ و حیات به دست اوست،پس در راه او پیکار کنید و بدانید که پاداش شما نزد او محفوظ‍‌ است.زیرا او به آنچه بر شما مى‌گذرد،آگاه است. 
پیام‌ها: 
١-جهاد و مبارزه،زمانى ارزش دارد که براى خدا و در راه خدا باشد.جنگ از سر انتقام و براى اظهار قدرت و استثمار و کشورگشایى مقدّس نیست،بلکه ضد ارزش است. «قاتِلُوا فِی سَبِیلِ‌ اللّهِ‌» 
٢-توجّه به اینکه ما در محضر خدا هستیم،قوى‌ترین عامل و انگیزه براى پیکار در میدان جنگ است. «سَمِیعٌ‌ عَلِیمٌ‌» 
٣-براى فرار از جهاد،عذرتراشى نکنید.زیرا خداوند نیّت شما را مى‌داند و بهانه‌هاى شما را مى‌شنود. «سَمِیعٌ‌ عَلِیمٌ‌» 


بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

درباره فیلم سینمایی آقای رئیس جمهور به کارگردانی جناب آقای ابوالقاسم طالبی ساخته سال ۱۳۷۹که دیروز ۱۷ آبان سال ۹۸ ساعت ۱۵ از شبکه ۳ پخش شد درباره جناب آقای ریاحی شخصی که رزمنده دفاع مقدس بوده و بعد از انقلاب به دلیل علاقه به قلم و نویسندگی رومه نگاری را برگزیده بود به خاطر اینکه مقالات خود را عادلانه به نگارش در می آورد و به طور خاص طرف هیچ جناحی را نمی گرفت و تمامی ایراد های هر دو جناح را بررسی می کرد به دلیل مسائل مالی و بالاخص مسائل ی در این نقد و نگارش هابه زندان افتاده و خیلی از رومه ها مقالات او را به چاپ نمی رساندند شخصی متنفذ از او پیروی کرد اما نه اینکه هر چه می خواهد بنویسدبلکهچیزهایی که خود دوست دارد بنویسد و جناب آقای ریاحی چه می توان گفت به نوعی غرور او اجازه نمی داد که دیگر این تحقیر ها را بپذیرد پیشنهاد شخص متنفذ را قبول کرده و به تدریج از عقاید خود روی برگرداند و بعد از مدتی به این نتیجه رسید که عقاید شخصی متنفر به ضرر اسلام و مسلمین است از این رو تصمیم گرفت مقاله ای منتشر کرده و شخص متنفذ را که قصد داشت در آینده رئیس جمهور شودرا بر مردم افشا کند به محض مطالعه این مقاله سریعاً جلوی نشر آن گرفته شد و شخص متنفذ سریعاً به زیر دستان خود دستور داد تا که او را بکشند و همین طور هم شد و بعد ها اعلام کرد که چون خودش حامی اصلی و رئوف مردم هست زیر دستانش را کشتند تا که به او بفهمانند که پا به عرصه ت نگذارد

از این فیلم می توان نتیجه گرفت که افراد منفعت طلب بسیار زیاد هستند همانند گرگی می باشند در لباس گوسفند یا به تعبیر دیالوگی از همین فیلم گندم نمای جو فروش میباشند که به ظاهر شخصی بسیار محترم و متشخص با خدا با تقوا و با خلوص نیت می باشند که هر امری در زندگی خود انجام میدهند را برای رضای خدا می دانند در ظاهراما این گونه نیست که همه افراد خوب باشند هستند کسانی که واقعاً از ته قلب خود به خدا ایمان دارند به روز رستاخیز ایمان دارند اما ریا نمی کنند که آنان خدایی کار می کنند خب برای مردم هم سخت است که بفهمند چه کسی خوب است و چه کسی بد است به فرمایش آقا امیرالمومنین علی علیه السلام همان کسانی که دشمن از آن ها تعریف می کنند بدانید آنها حق نیستندخب به فرمایش حضرت خیلی از کسانی که آمریکا و اسرائیل و انگلستان از آن ها تعریف می کنند حق نیستند از سوی معصومین ما فرمایشات دیگری هم هست که دلالت بر این می کند که ما مردم چگونه افراد حق جو را از دیگر افراد سوا کنیم در یک جمله قصد دارم به شما سروران گرامی عرض کنم که خط صحیح زندگی پیروی از معصومین علیه السلام می باشد چه بسا اینکه پیروی نکردن از آنان در برخی موارد نه تنها موجب گمراهی ما می شود بلکه موجب گمراهی اطرافیان ما نیز می شود پس عزیزان بدانید و آگاه باشید که پیروی از کسانی که از معصومین علیه السلام و گفتارهای این حضرات پیروی می کنند ما را از چند قدم و حتی چند روز و یا آینده ای نه چندان دور چه آینده ای ی و چه آینده اجتماعی و چه آینده مذهبی نه تنها مستحب است بلکه می توان گفت واجب نیز می باشد به هر حال ما نمی‌گوییم که مقام معظم رهبری خود امام زمان است اصلاً این طور نیست بلکه افرادی مانند این بزرگوار که پله های سیر و سلوک الی الله را بعد از چند دهه تلاش پیمودند با امام زمان عجل الله در ارتباط هستند این افراد نه تنها چند قدم جلوتر از خود را می بینند بلکه مثل بعضی از رهبران مذهبی ی و حتی اجتماعی نیستند که گذشته خودشان هم یادشان نمی آید عزیزان من درخواست دارم تمنا دارم از شما که در بعضی از مسائل که نه تنها بنده بلکه بعضی از شما عزیزان که اطلاعی ندارید از افرادی که آگاهی و بصیرت بیشتری دارند پیروی و حمایت کنیم باشد اینکه ظهور آقا امام زمان عجل الله به فضل خدا نزدیکتر بگردد

اللهم عجل لولیک الفرج

محمد رضا زارع

مدیر موسسه مجازی عصر ظهور

یا حق


#حدیث_مهدوی
 

پیامبر اکرم(ص)

در ینابیع المودة ص 440 از موفق بن احمد اخطب خطباء خوارزم نقل می کند که عبدالرحمن بن ابی یعلی از پدرش نقل کرد:  در جنگ خیبر پیغمبر اکرم پرچم را در اختیار علی علیه السلام گذاشت و خداوند بدست او فتح را نصیب مسلمانان کرد سپس در غدیر خم اعلام نمود که علی ولی هر مرد و زن مومن است دنباله حدیث را در فضیلت علی و امام حسن و امام حسین می کشاند تا آنکه می گوید جبرئیل به من خبر داد که به خانواده ام پس از من ستم خواهند کرد و این ستم باقی می ماند تا قائم ما قیام کند و پیروز شود و امت مسلمان بر محبت آنها اتفاق نمایند، در این هنگام مخالف آنها کم است، هر کس از ایشان بیزار باشد خوار است. ستایشگر آنها زیاد می شود.این پیش آمد هنگامی است که وضع شهرها تغییر کند و مردم ناتوان شوند و مأیوس از خروج گردند در چنین موقعی مهدی قائم ظهور خواهد کرد، خداوند بوسیله او حق را آشکار می کند و باطل را از بین می برد؛ تا اینکه فرمود شما را به فرج بشارت می دهم وعده خداوند خلاف ندارد و قضای او قابل برگشت نیست او حکیم و خبیر است.

نقل از المهدی/ ص16


209-  و من کلام له (علیه السلام)
> بالبصرة و قد دخل علی العلاء بن زیاد الحارثی و هو من أصحابه یعوده، فلما رأی سعة داره قال <
مَا کُنْتَ تَصْنَعُ بِسِعَةِ هَذِهِ الدَّارِ فِی الدُّنْیَا وَ أَنْتَ إِلَیْهَا فِی الْآخِرَةِ کُنْتَ أَحْوَجَ وَ بَلَی إِنْ شِئْتَ بَلَغْتَ بِهَا الْآخِرَةَ تَقْرِی فِیهَا الضَّیْفَ وَ تَصِلُ فِیهَا الرَّحِمَ وَ تُطْلِعُ مِنْهَا الْحُقُوقَ مَطَالِعَهَا فَإِذاً أَنْتَ قَدْ بَلَغْتَ بِهَا الْآخِرَةَ فَقَالَ لَهُ الْعَلَاءُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَشْکُو إِلَیْکَ أَخِی عَاصِمَ بْنَ زِیَادٍ قَالَ وَ مَا لَهُ قَالَ لَبِسَ الْعَبَاءَةَ وَ تَخَلَّی عَنِ الدُّنْیَا قَالَ عَلَیَّ بِهِ فَلَمَّا جَاءَ قَالَ یَا عُدَیَّ نَفْسِهِ لَقَدِ اسْتَهَامَ بِکَ الْخَبِیثُ أَ مَا رَحِمْتَ أَهْلَکَ وَ وَلَدَکَ أَ تَرَی اللَّهَ أَحَلَّ لَکَ الطَّیِّبَاتِ وَ هُوَ یَکْرَهُ أَنْ تَأْخُذَهَا أَنْتَ أَهْوَنُ عَلَی اللَّهِ مِنْ ذَلِکَ قَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ هَذَا أَنْتَ فِی خُشُونَةِ مَلْبَسِکَ وَ جُشُوبَةِ مَأْکَلِکَ قَالَ وَیْحَکَ إِنِّی لَسْتُ کَأَنْتَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی فَرَضَ عَلَی أَئِمَّةِ الْعَدْلِ أَنْ یُقَدِّرُوا أَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ النَّاسِ کَیْلَا یَتَبَیَّغَ بِالْفَقِیرِ فَقْرُهُ.

 

 

 

خطبه 209-در خانه علاء حارثی 
روش استفاده از دنیا 
با این خانه وسیع در دنیا چه می کنی؟ در حالی که در آخرت به آن نیازمندتری آری اگر بخواهی می توانی با همین خانه به آخرت برسی! در این خانه وسیع مهمانان را پذیرایی کنی، به خویشاوندان با نیکوکاری بپیوندی، و حقوقی که بر گردن تو است به صاحبان حق برسانی، پس آنگاه تو با همین خانه وسیع به آخرت نیز می توانی پرداخت. برخورد با تفکر ترک دنیا ای دشمنک جان خویش، شیطان سرگردانت کرده، آیا تو به زن و فرزندانت رحم نمی کنی؟ تو می پنداری که خداوند نعمتهای پاکیزه ای را حلال کرده اما دوست ندارد تو از آنها استفاده کنی؟ تو در برابر خدا کوچکتر از آنی که اینگونه با تو رفتار کند. وای بر تو، من همانند تو نیستم، خداوند بر پیشوایان حق واجب کرده که خود را با مردم ناتوان همسو کنند، تا فقر و نداری، تنگدست را به هیجان نیاورد، و به طغیان نکشاند.
 


#حدیث_مهدوی
 

پیامبر اکرم(ص)

رسول خدا فرمود:  خداوند من و اهل بیتم را از یک نور آفریده هفت هزار قبل از آدم، سپس به صلب آدم منتقل شدیم، آنگاه از نهاد او پیوسته در پشت های پاک و رحم های پاکیزه قرار گرفتیم. پرسیدیم شما در کجا و به چه صورت بودید؟ فرمود:  ما شبح هایی از نور بودیم در زیر عرش، تسبیح و تمجید خدا را می نمودیم . سپس فرمود:  وقتی مرا به معراج صعود دادند و رسیدم به سدرة المنتهی جبرئیل ازمن جدا شد. گفتم: جبرئیل دوست من! در چنین موقعی از من جدا می شوی؟ گفت: من از این بالاتر نمی روم زیرا بال و پرم می سوزد.آنگاه قدم در عالمی از نور، آنقدر که خدا می خواست نهادم. خداوند وحی کرد: یا محمد! من توجهی به زمین نمودم، تو را از میان مردم انتخاب کرده پیغمبر قرار دادم. توجه دیگری کردم و از میان آنها علی را برگزیدم او را وصی و وارث علم تو و پیشوای بعد از تو قرار دادم. از نهاد شما خارج خواهم کرد فرزندان پاک و ائمه معصومین و خزائن علم خود را. فلو لاکم لما خلقت الدنیا و الاخرة اگر شما نبودید دنیا و آخرت را نمی آفریدم و نه بهشت و جهنم را. فرمود: یا محمد! میل داری آنها را ببینی؟ عرض کردم: آری.خطاب رسید: سر بلند کن. سر بلند نمودم چشمم به نورهای علی و حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و حجت افتاد. حجت در بین آنها چنان می درخشید چون ستاره ای درخشان. پرسیدم: خدایا اینها کیانند و این کیست؟ فرمود: اینها پیشوایان بعد از تو هستند که از نژاد تو می باشند، و آن یکی حجتی است که زمین را پر از عدل و داد می کند و عقده دلهای مومنین را شفا می بخشد .عرض کردیم: پدر و مادرمان فدایت یا رسول الله! مطلب عجیبی فرمودید. در جواب ما فرمود:  از این عجیب تر آن است که گروهی این سخنان مرا می شنوند پس از اینکه هدایت می یابند باز به گمراهی سابق خود بر می گردند و مرا درباره خانواده ام می آزارند، خداوند شفاعت مرا نصیب آنان نگرداند .

منتخب الاثر/ ص104


«٢٥٠»وَ لَمّا بَرَزُوا لِجالُوتَ‌ وَ جُنُودِهِ‌ قالُوا رَبَّنا أَفْرِغْ‌ عَلَیْنا صَبْراً وَ ثَبِّتْ‌ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ‌ الْکافِرِینَ‌ 
و هنگامى که در برابر جالوت و سپاهیان او قرار گرفتند،گفتند:پروردگارا صبر و شکیبایى بر ما فروریز و قدمهاى ما را ثابت و استوار بدار و مارا بر گروه کافران پیروز فرما. 
پیام‌ها: 
١-همیشه و به خصوص در جبهه‌ها،دعا همراه با حرکت لازم است،نه دعا به جاى حرکت. «بَرَزُوا لِجالُوتَ‌. رَبَّنا أَفْرِغْ‌.» 
٢-صبر و پیروزى،ملازم یکدیگرند.در اثر صبر،ظفر آید. «صَبْراً. وَ انْصُرْنا» 
٣-دعاهاى خود را با«ربّنا»آغاز کنیم. «رَبَّنا أَفْرِغْ‌.» 
٤-در شداید،انسان به صبرِ بسیار محتاج است.«افرغ»به معناى نزول فراوان است.کلمه«صبراً»نیز در قالب نکره آمده است که نشانه‌ى صبر بزرگ است. 
٥-پشت سر گذاشتن امتحانات و موفقیّت در آنها شما را مغرور نکند،باز هم از خداوند استمداد نمائید. «ثَبِّتْ‌ أَقْدامَنا» 
٦-وظیفه‌ى انسان،حرکت و تلاش است،امّا پیروزى به دست خداست. «رَبَّنا. 
وَ انْصُرْنا» 
٧-پیروزى در جنگ،زمانى با ارزش است که هدف رزمندگان برترى حقّ‌ بر باطل باشد،نه برترى یکى بر دیگرى. «وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ‌ الْکافِرِینَ‌» 


211-  و من خطبة له (علیه السلام)
> فی عجیب صنعة ال <
وَ کَانَ مِنِ اقْتِدَارِ جَبَرُوتِهِ وَ بَدِیعِ لَطَائِفِ صَنْعَتِهِ أَنْ جَعَلَ مِنْ مَاءِ الْبَحْرِ اَّاخِرِ الْمُتَرَاکِمِ الْمُتَقَاصِفِ یَبَساً جَامِداً ثُمَّ فَطَرَ مِنْهُ أَطْبَاقاً فَفَتَقَهَا سَبْعَ سَمَاوَاتٍ بَعْدَ ارْتِتَاقِهَا فَاسْتَمْسَکَتْ بِأَمْرِهِ وَ قَامَتْ عَلَی حَدِّهِ وَ أَرْسَی أَرْضاً یَحْمِلُهَا الْأَخْضَرُ الْمُثْعَنْجِرُ وَ الْقَمْقَامُ الْمُسَخَّرُ قَدْ ذَلَّ لِأَمْرِهِ وَ أَذْعَنَ لِهَیْبَتِهِ وَ وَقَفَ الْجَارِی مِنْهُ لِخَشْیَتِهِ وَ جَبَلَ جَلَامِیدَهَا وَ نُشُوزَ مُتُونِهَا وَ أَطْوَادِهَا فَأَرْسَاهَا فِی مَرَاسِیهَا وَ أَلْزَمَهَا قَرَارَاتِهَا فَمَضَتْ رُءُوسُهَا فِی الْهَوَاءِ وَ رَسَتْ أُصُولُهَا فِی الْمَاءِ فَأَنْهَدَ جِبَالَهَا عَنْ سُهُولِهَا وَ أَسَاخَ قَوَاعِدَهَا فِی مُتُونِ أَقْطَارِهَا وَ مَوَاضِعِ أَنْصَابِهَا فَأَشْهَقَ قِلَالَهَا وَ أَطَالَ أَنْشَازَهَا وَ جَعَلَهَا لِلْأَرْضِ عِمَاداً وَ أَرَّزَهَا فِیهَا أَوْتَاداً فَسَکَنَتْ عَلَی حَرَکَتِهَا مِنْ أَنْ تَمِیدَ بِأَهْلِهَا أَوْ تَسِیخَ بِحِمْلِهَا أَوْ تَزُولَ عَنْ مَوَاضِعِهَا فَسُبْحَانَ مَنْ أَمْسَکَهَا بَعْدَ مَوَجَانِ مِیَاهِهَا وَ أَجْمَدَهَا بَعْدَ رُطُوبَةِ أَکْنَافِهَا فَجَعَلَهَا لِخَلْقِهِ مِهَاداً وَ بَسَطَهَا لَهُمْ فِرَاشاً فَوْقَ بَحْرٍ لُجِّیٍّ رَاکِدٍ لَا یَجْرِی وَ قَائِمٍ لَا یَسْرِی تُکَرْکِرُهُ الرِّیَاحُ الْعَوَاصِفُ وَ تَمْخُضُهُ الْغَمَامُ الذَّوَارِفُ إِنَّ فِی ذلِکَ لَعِبْرَةً لِمَنْ یَخْشی.
 

 

خطبه 211-در قدرت خداوند 
شگفتی آفرینش پدیده ها 
از نشانه های توانایی و عظمت خدا، و شگفتی ظرافتهای صنعت او آن است که از آب دریای موج زننده، و امواج فراوان شکننده، خشکی آفرید، و به طبقاتی تقسیم کرد، سپس طبقه ها را از هم گشود و هفت آسمان را آفرید، که به فرمان او برقرار ماندند، و در اندازه های معین استوار شدند. و زمین را آفرید که دریایی سبز رنگ و روان آن را بر دوش می کشد، زمین در برابر فرمان خدا فروتن، و در برابر شکوه پروردگاری تسلیم است، و آب روان از ترس او ایستاد، و سپس صخره ها، تپه ها، و کوههای بزرگ را آفرید، آنها را در جایگاه خود ثابت نگاه داشت، و در قرارگاهشان استقرار بخشید، پس کوهها در هوا و ریشه های آن در آب رسوخ کرد، کوهها از جاهای پست و هموار سر بیرون کشیده و کم کم ارتفاع یافتند، و ریشه آن در دل زمین ریشه دوانید، قله ها سر به سوی آسمان برافراشت، و نوک آنها را طولانی ساخت، تا تکیه گاه زمین، و میخهای نگهدارنده آن باشد، سپس زمین با حرکات شدیدی که داشت آرام گرفت، تا ساکنان خود را نلرزاند، و آنچه بر پشت زمین است سقوط نکند، یا از جای خویش منتقل نگردد. پس پاک و منزه است خدایی که زمین را در میان آنهمه از امواج ناآرام، نگهدا 
شت، و پس از رطوبت آن را خشک ساخت، و آن را جایگاه زندگی مخلوقات خود گردانید، و چون بستری برایشان بگستراند، بر روی دریایی عظیم و ایستاده ای که روان نیست و تنها بادهای تند آن را بر هم می زند، و ابرهای پرباران آن را می جنباند. (و توجه به این شگفتی ها درس عبرتی است برای کسی که بترسد.)
 

 


«٢٤٩»فَلَمّا فَصَلَ‌ طالُوتُ‌ بِالْجُنُودِ قالَ‌ إِنَّ‌ اللّهَ‌ مُبْتَلِیکُمْ‌ بِنَهَرٍ فَمَنْ‌ شَرِبَ‌ مِنْهُ‌ فَلَیْسَ‌ مِنِّی وَ مَنْ‌ لَمْ‌ یَطْعَمْهُ‌ فَإِنَّهُ‌ مِنِّی إِلاّ مَنِ‌ اغْتَرَفَ‌ غُرْفَةً‌ بِیَدِهِ‌ فَشَرِبُوا مِنْهُ‌ إِلاّ قَلِیلاً مِنْهُمْ‌ فَلَمّا جاوَزَهُ‌ هُوَ وَ الَّذِینَ‌ آمَنُوا مَعَهُ‌ قالُوا لا طاقَةَ‌ لَنَا الْیَوْمَ‌ بِجالُوتَ‌ وَ جُنُودِهِ‌ قالَ‌ الَّذِینَ‌ یَظُنُّونَ‌ أَنَّهُمْ‌ مُلاقُوا اللّهِ‌ کَمْ‌ مِنْ‌ فِئَةٍ‌ قَلِیلَةٍ‌ غَلَبَتْ‌ فِئَةً‌ کَثِیرَةً‌ بِإِذْنِ‌ اللّهِ‌ وَ اللّهُ‌ مَعَ‌ الصّابِرِینَ‌ 
پس هنگامى که طالوت،سپاهیان را با خود بیرون برد،به آنها گفت: 
خداوند شما را به یک نهر آب آزمایش مى‌کند،پس هرکه از آن بنوشد از من نیست و هرکس از آن نخورد از من هست،مگر آنکه با دست،مشتى برگیرد(و بیاشامد.)پس(همین‌که به نهر آب رسیدند،)جز اندکى همه از آن نوشیدند،سپس هنگامى که او و یاوران با ایمان او از آن نهر گذشتند، (و دشمن را دیدند)گفتند:امروز ما توانایى مقابله با جالوت و سپاهیان او را نداریم.امّا آنها که اعتقاد داشتند خدا را ملاقات خواهند کرد(و به روز قیامت ایمان داشتند)گفتند:چه‌بسا گروهى اندک که با اذن خدا بر گروهى بسیار پیروز شدند و خداوند با صابران(و استقامت‌کنندگان)است. 
نکته‌ها: 
کلمه«جنود»جمع«جُند»به معناى لشکر است و حضور چندین لشکر بعد از اعراض گروه‌هایى از مردم،نشانه کثرت جمعیّت آنان است. 
این آیه خبر از مردودى گروه زیادى از بنى اسرائیل مى‌دهد که از صحنه آزمایش نوشیدن آب و تحمل تشنگى،سربلند بیرون نیامدند.امّا این گروه باقیمانده،آزمایش دیگرى داشتند که آزمایش روحى و معنوى بود.وقتى آنان با سپاه انبوه جالوت مواجه شدند،گفتند:ما توانایى مقابله با این سپاه مسلح را نداریم.ولى آنهایى که به روز قیامت ایمان داشتند، گفتند:پیروزى به دست خداست،اى‌بسا گروه‌هاى اندک که به اذن خداوند بر سپاهیان بزرگ پیروز مى‌شوند. 
پیروزى در یک مرحله از آزمایش،کافى نیست.افرادى در بعضى از مراحل موفق مى‌شوند، ولى در مرحله‌اى دیگر شکست مى‌خورند.در این داستان گروهى رهبر را به خاطر فقر نپذیرفتند،گروهى در آزمایش شکم،شکست خوردند و گروهى در مواجهه و برخورد با دشمن خود را باختند. 
طالوت در ابتدا جمعیّت را به خود نسبت نداد و نفرمود:«جنوده»،بلکه فرمود:«بالجنود» گرچه لشکریان انبوه بودند و فرماندهى او را پذیرفته‌اند،ولى هنوز میزان فرمانبرى آنان را آزمایش نکرده است،ولى بعد از آزمایش،به خود نسبت مى‌دهد. «فَإِنَّهُ‌ مِنِّی» 
حساب دو گروه روشن است، هرکس ننوشد قطعاً خودى است و هرکس بنوشد قطعاً بیگانه است،ولى کسانى که با مشت نوشیدند،نه خودى هستند و نه بیگانه.باید آنان را نه مأیوس کرد و نه مشمول الطاف.لذا براى «مَنِ‌ اغْتَرَفَ‌ غُرْفَةً‌ بِیَدِهِ‌» نه کلمه«منّى»به کار رفته و نه« فَلَیْسَ‌ مِنِّی ». 
امام باقر علیه السلام مى‌فرماید:افرادى که تا آخر کار به طالوت وفادار ماندند،سیصد و سیزده نفر بودند. ١
کسانى که دستشان به اموال مردم یا اموال دولتى رسید،ولى با کرامت و زهد از کنارش گذشتند و حرص و طمع آنان را آلوده نکرد، حزب‌اللّهى هستند و کسانى که دست درازى کرده و به اصطلاح پشت خود را با ذخیره آن اموال مى‌بندند،مؤمن واقعى نیستند. «فَمَنْ‌ شَرِبَ‌ مِنْهُ‌ فَلَیْسَ‌ مِنِّی وَ مَنْ‌ لَمْ‌ یَطْعَمْهُ‌ فَإِنَّهُ‌ مِنِّی» پیام‌ها: 
١-یکى از وظایف فرمانده نظامى آن است که نیروهاى رزمى را از تماشاچیان جدا سازد. «فَصَلَ‌ طالُوتُ‌ بِالْجُنُودِ» 
٢-یکى از راههاى آزمایش،ممنوعیّت‌هاى موسمى است.راحت طلبى و عدم تحمل فشارها و سختى‌هاى موسمى و موقّتى،با سلحشورى سازگارى ندارد. 
«إِنَّ‌ اللّهَ‌ مُبْتَلِیکُمْ‌ بِنَهَرٍ» 
٣-قبل از برخورد و مقابله با دشمن،باید تمرین مقاومت کرد. «مُبْتَلِیکُمْ‌ بِنَهَرٍ» 
٤-مدیر باید نیروهاى غیر مفید را طرد کند. «فَمَنْ‌ شَرِبَ‌ مِنْهُ‌ فَلَیْسَ‌ مِنِّی» 
٥-تسلیم فرمانده بودن،رمز موفقیّت است. «مَنْ‌ لَمْ‌ یَطْعَمْهُ‌ فَإِنَّهُ‌ مِنِّی» 
٦-حسابِ‌ نیازِ ضرورى،از حسابِ‌ رفاه کامل جداست. «إِلاّ مَنِ‌ اغْتَرَفَ‌ غُرْفَةً‌ بِیَدِهِ‌» 
٧-کسانى که از میدان امتحان پیروز بیرون آیند،اندک هستند. «إِلاّ قَلِیلاً» 
٨-انقلابى بودن مهم نیست،انقلابى ماندن مهم است.در این ماجرا شعاردهنده بسیار بود،ولى آنان که در آزمایشات موفق شدند،اندک بودند. «إِلاّ قَلِیلاً مِنْهُمْ‌» 
٩-ایمان به معاد و وعده‌هاى الهى،توانایى ایستادگى در برابر سختى‌ها و مشکلات را ایجاد مى‌کند. «مُلاقُوا اللّهِ‌» 
١٠-ایمان،درجاتى دارد. بااینکه گروهى همراه با طالوت بودند و به او ایمان داشتند و از نوشیدن آب هم گذشتند؛ «آمَنُوا مَعَهُ‌» ولى هر مؤمنى رزمنده نیست،تنها مؤمنانى رزمنده هستند که به لقاء اللّه ایمان داشته باشند. «یَظُنُّونَ‌ أَنَّهُمْ‌ مُلاقُوا اللّهِ‌» 
١١-فراوانى عِدّه و عُدّۀ دشمن در برابر اراده‌ى خداوند چیزى نیست. «کَمْ‌ مِنْ‌ فِئَةٍ‌ قَلِیلَةٍ‌ غَلَبَتْ‌ فِئَةً‌ کَثِیرَةً‌ بِإِذْنِ‌ اللّهِ‌» 
١٢-نیروهاى کیفى هرچند اندک باشند،بر نیروهاى کمّى برترى دارند. «کَمْ‌ مِنْ‌ فِئَةٍ‌ قَلِیلَةٍ‌ غَلَبَتْ‌ فِئَةً‌ کَثِیرَةً‌.» 
١٣-مؤمن مخلص،پیروزى را از خدا مى‌داند. «بِإِذْنِ‌ اللّهِ‌» ١٤-مسلمانان اگر صبور و پایدار باشند،نباید از زیادى دشمن هراس داشته باشند.زیرا خداوند با صابران است. «وَ اللّهُ‌ مَعَ‌ الصّابِرِینَ‌» 


210-  و من کلام له (علیه السلام)
> و قد سأله سائل عن أحادیث البدع و عما فی أیدی الناس من اختلاف الخبر فقال (علیه السلام) <
إِنَّ فِی أَیْدِی النَّاسِ حَقّاً وَ بَاطِلًا وَ صِدْقاً وَ کَذِباً وَ نَاسِخاً وَ مَنْسُوخاً وَ عَامّاً وَ خَاصّاً وَ مُحْکَماً وَ مُتَشَابِهاً وَ حِفْظاً وَ وَهْماً وَ لَقَدْ کُذِبَ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) عَلَی عَهْدِهِ حَتَّی قَامَ خَطِیباً فَقَالَ مَنْ کَذَبَ عَلَیَّ مُتَعَمِّداً فَلْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ وَ إِنَّمَا أَتَاکَ بِالْحَدِیثِ أَرْبَعَةُ رِجَالٍ لَیْسَ لَهُمْ خَامِسٌ 
>المنافقون<
رَجُلٌ مُنَافِقٌ مُظْهِرٌ لِلْإِیمَانِ مُتَصَنِّعٌ بِالْإِسْلَامِ لَا یَتَأَثَّمُ وَ لَا یَتَحَرَّجُ یَکْذِبُ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) مُتَعَمِّداً فَلَوْ عَلِمَ النَّاسُ أَنَّهُ مُنَافِقٌ کَاذِبٌ لَمْ یَقْبَلُوا مِنْهُ وَ لَمْ یُصَدِّقُوا قَوْلَهُ وَ لَکِنَّهُمْ قَالُوا صَاحِبُ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) رَآهُ وَ سَمِعَ مِنْهُ وَ لَقِفَ عَنْهُ فَیَأْخُذُونَ بِقَوْلِهِ وَ قَدْ أَخْبَرَکَ اللَّهُ عَنِ الْمُنَافِقِینَ بِمَا أَخْبَرَکَ وَ وَصَفَهُمْ بِمَا وَصَفَهُمْ بِهِ لَکَ ثُمَّ بَقُوا بَعْدَهُ فَتَقَرَّبُوا إِلَی أَئِمَّةِ الضَّلَالَةِ وَ الدُّعَاةِ إِلَی النَّارِ بِاُّورِ وَ الْبُهْتَانِ فَوَلَّوْهُمُ الْأَعْمَالَ وَ جَعَلُوهُمْ حُکَّاماً عَلَی رِقَابِ النَّاسِ فَأَکَلُوا بِهِمُ الدُّنْیَا وَ إِنَّمَا النَّاسُ مَعَ الْمُلُوکِ وَ الدُّنْیَا إِلَّا مَنْ عَصَمَ اللَّهُ فَهَذَا أَحَدُ الْأَرْبَعَةِ.
>الخاطئون<
وَ رَجُلٌ سَمِعَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ شَیْئاً لَمْ یَحْفَظْهُ عَلَی وَجْهِهِ فَوَهِمَ فِیهِ وَ لَمْ یَتَعَمَّدْ کَذِباً فَهُوَ فِی یَدَیْهِ وَ یَرْوِیهِ وَ یَعْمَلُ بِهِ وَ یَقُولُ أَنَا سَمِعْتُهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) فَلَوْ عَلِمَ الْمُسْلِمُونَ أَنَّهُ وَهِمَ فِیهِ لَمْ یَقْبَلُوهُ مِنْهُ وَ لَوْ عَلِمَ هُوَ أَنَّهُ کَذَلِکَ لَرَفَضَهُ.
>اهل الشبهة<
وَ رَجُلٌ ثَالِثٌ سَمِعَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) شَیْئاً یَأْمُرُ بِهِ ثُمَّ إِنَّهُ نَهَی عَنْهُ وَ هُوَ لَا یَعْلَمُ أَوْ سَمِعَهُ یَنْهَی عَنْ شَیْ‏ءٍ ثُمَّ أَمَرَ بِهِ وَ هُوَ لَا یَعْلَمُ فَحَفِظَ الْمَنْسُوخَ وَ لَمْ یَحْفَظِ النَّاسِخَ فَلَوْ عَلِمَ أَنَّهُ مَنْسُوخٌ لَرَفَضَهُ وَ لَوْ عَلِمَ الْمُسْلِمُونَ إِذْ سَمِعُوهُ مِنْهُ أَنَّهُ مَنْسُوخٌ لَرَفَضُوهُ.
>الصادقون الحافظون<
وَ آخَرُ رَابِعٌ لَمْ یَکْذِبْ عَلَی اللَّهِ وَ لَا عَلَی رَسُولِهِ مُبْغِضٌ لِلْکَذِبِ خَوْفاً مِنَ اللَّهِ وَ تَعْظِیماً لِرَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) وَ لَمْ یَهِمْ بَلْ حَفِظَ مَا سَمِعَ عَلَی وَجْهِهِ فَجَاءَ بِهِ عَلَی مَا سَمِعَهُ لَمْ یَزِدْ فِیهِ وَ لَمْ یَنْقُصْ مِنْهُ فَهُوَ حَفِظَ النَّاسِخَ فَعَمِلَ بِهِ وَ حَفِظَ الْمَنْسُوخَ فَجَنَّبَ عَنْهُ وَ عَرَفَ الْخَاصَّ وَ الْعَامَّ وَ الْمُحْکَمَ وَ الْمُتَشَابِهَ فَوَضَعَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ مَوْضِعَهُ وَ قَدْ کَانَ یَکُونُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) الْکَلَامُ لَهُ وَجْهَانِ فَکَلَامٌ خَاصٌّ وَ کَلَامٌ عَامٌّ فَیَسْمَعُهُ مَنْ لَا یَعْرِفُ مَا عَنَی اللَّهُ سُبْحَانَهُ بِهِ وَ لَا مَا عَنَی رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) فَیَحْمِلُهُ السَّامِعُ وَ یُوَجِّهُهُ عَلَی غَیْرِ مَعْرِفَةٍ بِمَعْنَاهُ وَ مَا قُصِدَ بِهِ وَ مَا خَرَجَ مِنْ أَجْلِهِ وَ لَیْسَ کُلُّ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) مَنْ کَانَ یَسْأَلُهُ وَ یَسْتَفْهِمُهُ حَتَّی إِنْ کَانُوا لَیُحِبُّونَ أَنْ یَجِی‏ءَ الْأَعْرَابِیُّ وَ الطَّارِئُ فَیَسْأَلَهُ (علیه السلام) حَتَّی یَسْمَعُوا وَ کَانَ لَا یَمُرُّ بِی مِنْ ذَلِکَ شَیْ‏ءٌ إِلَّا سَأَلْتُهُ عَنْهُ وَ حَفِظْتُهُ فَهَذِهِ وُجُوهُ مَا عَلَیْهِ النَّاسُ فِی اخْتِلَافِهِمْ وَ عِلَلِهِمْ فِی رِوَایَاتِهِمْ.

 

 

خطبه 210-در باب حدیثهای مجعول 
اقسام احادیث رواج یافته 
احادیثی که در دسترس مردم قرار دارد، هم حق است هم باطل، هم راست هم دروغ، هم ناسخ هم منسوخ، هم عام هم خاص، هم محکم هم متشابه، هم احادیثی که به درستی ضبط گردید و هم احادیثی که با ظن و گمان روایت شد. در روزگار پیامبر (ص) آنقدر دروغ به آن حضرت نسبت داده شد که ایستاد و خطابه ایراد کرد و فرمود: (هر کس از روی عمد به من دروغ نسبت دهد جایگاه او پر از آتش است.) اقسام راویان حدیث افرادی که حدیث نقل می کنند چهار دسته اند، که پنجمی ندارد. اول- منافقان نفوذی نخست منافقی که تظاهر به ایمان می کند، و نقاب اسلام بر چهره دارد، نه از گناه می ترسد و نه از آن دوری می جوید و از روی عمد دروغ به پیامبر (ص) نسبت می دهد. اگر مردم می دانستند که او منافق دروغگو است، از او نمی پذیرفتند و گفتار دروغین او را تصدیق نمی کردند، اما با ناآگاهی می گویند و از اصحاب پیامبر است، رسول خدا را دیده و از او حدیث شنیده، و از او گرفته است، پس حدیث دروغین او را قبول می کنند، در صورتیکه خدا تو را از منافقین آنگونه که لازم بود آگاهاند، و وصف آنان را برای تو بیان داشت، آنان پس از پیامبر (ص) باقی ماندند و به پیشوایان گ 
مراهی و دعوت کنندگان به آتش با دروغ و تهمت نزدیک شده پس به آنان ولایت و حکومت بخشیدند، و بر گردن مردم سوار گردیدند، و به وسیله آنان به دنیا رسیدند، همانا مردم هم با سلاطین و دنیا هستند، مگر آن کس که خدا او را حفظ کند، این یکی از آن چهار گروه. دوم- اشتباه کار دوم کسی که از پیامبر (ص) چیزی را به اشتباه شنیده، و سخن آنحضرت را درست حفظ نکرده است، و با توهم چیزی را گرفته، اما از روی عمد دروغ نمی گوید، آنچه در اختیار دارد روایت کرده و به آن عمل می کند و می گوید، من از پیامبر (ص) آن را شنیده ام، اگر مسلمانان بدانند که او اشتباه کرده، و غیر واقعی پنداشته، از او نمی پذیرفتند، خودش هم اگر آگاهی می یافت که اشتباه کرده، آن را رها می کرد. سوم- ناآگاهانی که حدیث شناس نیستند. و سومی شخصی که شنیده پیامبر (ص) به چیزی امر فرمود، سپس از آن نهی کرد و او نمی داند، یا شنید که چیزی را نهی کرد، سپس به آن امر فرمود و او آگاهی ندارد، پس نسخ شده را حفظ کرد ولی ناسخ را نمی داند، اگر بداند که حدیث او منسوخ است ترکش می کند، و اگر مسلمانان نیز می دانستند روایت او نسخ شده آن را ترک می کردند. چهارم- حافظان راست گفتار دسته چهارم، آنکه ن 
ه به خدا دروغ می بندد و نه به پیامبرش دروغ نسبت می دهد، دروغ را از ترس خدا، و حرمت نگهداشتن از رسول خدا (ص) دشمن دارد، در آن چه از پیامبر (ص) شنیده اشتباه نکرده، بلکه آن را با تمام جوانبش حفظ کرده است. و آن چنانکه شنیده بدون کم و کاست نقل می کند، پس او ناسخ را حفظ و به آن عمل کرد، و منسوخ را حفظ و از آن دوری جست، خاص و عام، محکم و متشابه، را شناخته، هر کدام را در جای خویش قرار داده است. اقسام اصحاب رسول خدا (ص) گاهی سخنی از رسول خدا (ص) دارای دو معنا بود، سخنی عام، و سخنی خاص، کسی آن را می شنید که مقصود خدا و پیامبرش را از کلام نمی فهمید، پس به معنای دلخواه خود تفسیر می کرد، و بدون آنکه معنای واقعی آن را بداند، که برای چه هدفی صادر شد، و چرا چنین گفته شد، حفظ و نقل می کرد. همه یاران پیامبر (ص) چنان نبودند که از او چیزی بپرسند و معنای واقعی آن را درخواست کنند تا آنجا که عده ای دوست داشتند، عربی بیابانی یا سوال کننده ای از آن حضرت چیزی بپرسد و آنها پاسخ آن را بشنوند، اما من هر چه از خاطرم می گذشت می پرسیدم، و حفظ می کردم، پس این است علل اختلاف روایاتی که در میان مردم وجود دارد، و علل اختلاف روایات در نقل حدی 
ث.
 


 


#حدیث_مهدوی
 

امیر المومنین(ع)

در ینابیع المودة ص 467 می نویسد شخصی از اصحاب کشف و شهود از امیرالمومنین نقل کرد که فرمود: خداوند گروهی را خواهد آورد که آنها را دوست می دارد و ایشان خدا را دوست می دارند سلطنت پیدا خواهد کرد کسی که در بین آنها غریب است و او همان مهدی است؛ سرخ رو، موی‌هایش به سرخی متمایل است. زمین را به سادگی پر از عدل و داد می کند. در کودکی از مادر و پدر خود جدا می شود و در محل پرورش خود عزیز است.با امان، مالک تمام بلاد مسلمین می شود. روزگار برایش مصفا خواهد شد. پیر و جوان سخن او را گوش می دهند و اطاعتش می کنند. زمین را پر از داد می کند همان طوری که پر از ستم شده.

به نقل از کتاب المهدی/ ص18و 19


#حدیث_مهدوی
 

امام محمد باقر(ع)

«ایام الله عزوجل ثلاثة: یوم یقوم القائم، و یوم الکرة، و یوم القیامة».

-«ایام الله سه روز است:1- روز قیام قائم علیه‌السلام.2- روز رجعت.3- روز قیامت».

معانی الاخبار/ ص366 این روایت به همین تعبیر از امام صادق علیه‌السلام نیز رسیده است. المحجة/ ص160


«٢٤٨»وَ قالَ‌ لَهُمْ‌ نَبِیُّهُمْ‌ إِنَّ‌ آیَةَ‌ مُلْکِهِ‌ أَنْ‌ یَأْتِیَکُمُ‌ التّابُوتُ‌ فِیهِ‌ سَکِینَةٌ‌ مِنْ‌ رَبِّکُمْ‌ وَ بَقِیَّةٌ‌ مِمّا تَرَکَ‌ آلُ‌ مُوسى‌ وَ آلُ‌ هارُونَ‌ تَحْمِلُهُ‌ الْمَلائِکَةُ‌ إِنَّ‌ فِی ذلِکَ‌ لَآیَةً‌ لَکُمْ‌ إِنْ‌ کُنْتُمْ‌ مُؤْمِنِینَ‌ 
و پیامبرشان به آنها گفت:نشانه‌ى حکومت او این است که تابوت(عهد) به‌سوى شما خواهد آمد،(همان صندوقى که)آرامشى از پروردگارتان و یادگارى از میراث خاندان موسى و هارون در آن است،در حالى که فرشتگان آن را حمل مى‌کنند،همانا در این موضوع،نشانه‌ى روشنى براى شما است،اگر ایمان داشته باشید. نکته‌ها: 
براى اینکه یهود به فرماندهى طالوت اطمینان و یقین پیدا کنند،پیامبرشان به آنها گفت: 
صندوق مقدّس بنى اسرائیل به آنها بازگردانده مى‌شود،تا نشانه‌اى براى انتخاب طالوت از سوى خداوند باشد.مراد از تابوت همان صندوق چوبى بود که مادر موسى،نوزاد خود را در آن گذاشت و به فرمان خدا در آب نیل انداخت و مأموران فرعون صندوق را گرفته و نوزاد را با آن به نزد فرعون بردند.آن صندوق همچنان در دربار فرعون بود. 
وقتى موسى علیه السلام به پیامبرى رسید،الواح تورات را در آن قرار داد و به هنگام رحلت نیز زره و سایر یادگارهاى خود را در آن گذاشت و به وصىّ‌ خود«یوشع بن نون»سپرد.این صندوق، به صورت صندوقى مقدّس که صندوق عهد نام گرفته بود،در میان بنى اسرائیل بود و آن را در جنگ‌ها پیشاپیش سپاه حمل مى‌کردند،ولى کم‌کم قداست آن شکسته و مفقود شد.این صندوق ربوده شده را در زمان ریاست طالوت،خداوند از طریق ملائک به آنان بازگرداند تا موجب آرامش و اطمینان خاطر آنان باشد. ١
پیام‌ها: 
١-سرچشمه‌ى آرامش خداوند است،گرچه با وسائل باشد. «فِیهِ‌ سَکِینَةٌ‌ مِنْ‌ رَبِّکُمْ‌» 
٢-انسان همیشه به آرامش نیاز دارد،به خصوص در آستانه رفتن به میدان جهاد. 
«فِیهِ‌ سَکِینَةٌ‌ مِنْ‌ رَبِّکُمْ‌» ٢
٣-رهبر الهى،نشانه‌ى الهى لازم دارد.چون طالوت انتخاب شده از جانب خداوند بود،لازم بود نشانه‌اى الهى او را تأیید کند. «تَحْمِلُهُ‌ الْمَلائِکَةُ‌» 
٤-اگر صندوقى که با بدن موسى و الواح تورات تماس داشته،مقدّس و آرام‌بخش است،پس مقدّس شمردن صندوقى که بر روى قبر اولیاى الهى است، خلاف قرآن نیست.زیرا در همه آن صندوق‌هایى که در مشاهد مشرّفه است، «بقیّة ممّا ترک آل محمّد صلى الله علیه و آله»قرار دارد. «بَقِیَّةٌ‌ مِمّا تَرَکَ‌ آلُ‌ مُوسى‌ وَ آلُ‌ هارُونَ‌» 
٥-حفظ‍‌ آثار انبیا،ارزش داشته و مایۀ آرامش خاطر و تبرّک است. «بَقِیَّةٌ‌ مِمّا تَرَکَ‌» 


«٢٥٣»تِلْکَ‌ الرُّسُلُ‌ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ‌ عَلى‌ بَعْضٍ‌ مِنْهُمْ‌ مَنْ‌ کَلَّمَ‌ اللّهُ‌ وَ رَفَعَ‌ بَعْضَهُمْ‌ دَرَجاتٍ‌ وَ آتَیْنا عِیسَى ابْنَ‌ مَرْیَمَ‌ الْبَیِّناتِ‌ وَ أَیَّدْناهُ‌ بِرُوحِ‌ الْقُدُسِ‌ وَ لَوْ شاءَ اللّهُ‌ مَا اقْتَتَلَ‌ الَّذِینَ‌ مِنْ‌ بَعْدِهِمْ‌ مِنْ‌ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ‌ الْبَیِّناتُ‌ وَ لکِنِ‌ اخْتَلَفُوا فَمِنْهُمْ‌ مَنْ‌ آمَنَ‌ وَ مِنْهُمْ‌ مَنْ‌ کَفَرَ وَ لَوْ شاءَ اللّهُ‌ مَا اقْتَتَلُوا وَ لکِنَّ‌ اللّهَ‌ یَفْعَلُ‌ ما یُرِیدُ 
آن پیامبران،ما بعضى از آنان را بر بعضى برترى دادیم.از آنان کسى بود که خداوند با او سخن گفته و درجات بعضى از آنان را بالا برد،و به عیسى ابن مریم نشانه‌هاى روشن(و معجزات)دادیم و او را با روح القدس (جبرئیل)تأیید نمودیم،و اگر خدا مى‌خواست،کسانى که بعد از آنان (پیامبران)بودند،پس از آنکه نشانه‌هاى روشن براى آنها آمد،با هم جنگ و ستیز نمى‌کردند.(امّا خداوند مردم را در پیمودن راه سعادت آزاد گذارده است،)ولى با هم اختلاف کردند پس برخى از آنان ایمان آورده و بعضى کافر شدند.(و باز)اگر خدا مى‌خواست(مؤمنان و کافران)با هم پیکار نمى‌کردند،ولى خداوند آنچه را اراده کند انجام مى‌دهد.(و اراده حکیمانه‌ى او بر آزاد گذاردن مردم است.) 
نکته‌ها: 
گرچه طبق احادیث،تعداد انبیا ١٢٤ هزار نفر بوده است،امّا تنها نام ٢٥ نفر از آنان در قرآن آمده و نام دیگران برده نشده است؛ «مِنْهُمْ‌ مَنْ‌ قَصَصْنا عَلَیْکَ‌ وَ مِنْهُمْ‌ مَنْ‌ لَمْ‌ نَقْصُصْ‌» ١مقام و درجات انبیا یکسان نیست و هرکدام جایگاه و امتیازاتى دارند.مثلاً امتیاز پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله خاتمیّت،امّى بودن،تحریف نشدن کتابش،امتیاز ابراهیم علیه السلام یک‌تنه امّت بودن و نسل مبارک داشتن،امتیاز نوح علیه السلام طول عمر و پایدارى و دریافت سلام ویژه از طرف خداوند است.در این آیه،امتیاز حضرت موسى و عیسى علیهما السلام بیان شده که موسى مخاطب سخن خداوند و عیسى مؤیّد به روح القدس بوده است. 
کلمه«درجات»نشانه‌ى برترى‌هاى متعدّد است. 
فخر رازى در تفسیر کبیر ذیل این آیه،حدود بیست امتیاز براى پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله بیان کرده است.از آن جمله:معجزه‌ى پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله قرآن کریم بر همه معجزات برترى دارد.دیگر اینکه پیامبر اسلام بر همه پیامبران گواه است،چنانکه مى‌فرماید: «فَکَیْفَ‌ إِذا جِئْنا مِنْ‌ کُلِّ‌ أُمَّةٍ‌ بِشَهِیدٍ وَ جِئْنا بِکَ‌ عَلى‌ هؤُلاءِ شَهِیداً» ١
پیام‌ها: 
١-انبیا،مقامى بس والا دارند.«تلک»اشاره به دور و مقام والاست. 
٢-انبیا،همه در یک رتبه نیستند.یگانگى در هدف،مانع بعضى کمالات ویژه و برترى‌هاى خاصّ‌ نیست. «فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ‌ عَلى‌ بَعْضٍ‌» 
٣-تجلیل از انبیاى گذشته لازم است.موسى و عیسى علیهما السلام در آیه تکریم شده‌اند. 
«مَنْ‌ کَلَّمَ‌ اللّهُ‌. عِیسَى ابْنَ‌ مَرْیَمَ‌» 
٤-سنّت و قانون خداوند،آزاد گذاشتن انسان است.او مى‌تواند مردم را به اجبار به راه حقّ‌ وادار کند،امّا رشد واقعى در سایه آزادى است.در این آیه دو بار مى‌خوانیم که اگر خدا مى‌خواست،اختلاف و نزاعى میان مردم ایجاد نمى‌شد. «وَ لَوْ شاءَ اللّهُ‌» 
٥-ریشه‌ى اکثر اختلافات،هوس‌ها،حسدها و خودبینى‌هاست،نه جهل و ناآگاهى. «مِنْ‌ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ‌ الْبَیِّناتُ‌» 
٦-راه انبیا،همراه با دلیل روشن است.«بینات» 
٧-اختلافات اعتقادى،از عوامل پیدایش جنگ‌هاست.البتّه دین منشأ اختلاف نیست،بلکه مردم اختلاف مى‌کنند. «وَ لَوْ شاءَ اللّهُ‌ مَا اقْتَتَلَ‌. وَ لکِنِ‌ اخْتَلَفُوا» 
٨-اختلاف عقائد مردم،دلیل اختیار آنها است. «فَمِنْهُمْ‌ مَنْ‌ آمَنَ‌ وَ مِنْهُمْ‌ مَنْ‌ کَفَرَ» 


«٢٥١»فَهَزَمُوهُمْ‌ بِإِذْنِ‌ اللّهِ‌ وَ قَتَلَ‌ داوُدُ جالُوتَ‌ وَ آتاهُ‌ اللّهُ‌ الْمُلْکَ‌ وَ الْحِکْمَةَ‌ وَ عَلَّمَهُ‌ مِمّا یَشاءُ وَ لَوْ لا دَفْعُ‌ اللّهِ‌ النّاسَ‌ بَعْضَهُمْ‌ بِبَعْضٍ‌ لَفَسَدَتِ‌ الْأَرْضُ‌ وَ لکِنَّ‌ اللّهَ‌ ذُو فَضْلٍ‌ عَلَى الْعالَمِینَ‌ 
سپس آنها(طالوت و یاران او)به اذن خداوند،سپاه دشمن را درهم شکستند و داود(که جوانى کم‌سن‌وسال ،ولى مؤمن،شجاع و از یاران طالوت بود،)جالوت را (که فرمانده سپاه دشمن بود)کشت،و خداوند حکومت و حکمت به او عطا نمود و از آنچه مى‌خواست به او آموخت.و اگر خداوند(فساد)بعضى از مردم را به‌وسیله بعضى دیگر دفع نکند،قطعاً زمین را فساد مى‌گرفت.ولى خداوند نسبت به جهانیان لطف و احسان دارد. 
نکته‌ها: 
براساس روایات،داود علیه السلام براثر همین شجاعت و دلاورى به مقام نبوّت رسید و فرزندش سلیمان علیه السلام نیز از انبیاى الهى گردید. 
در روایات مى‌خوانیم که رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمودند:خداوند به خاطر یک مسلمان صالح،بلا را از صدهزار خانه از همسایگان دور مى‌کند.سپس آن حضرت این آیه را تلاوت نمودند: 
«وَ لَوْ لا دَفْعُ‌ اللّهِ‌ النّاسَ‌.» ١
با توجّه به آیات گذشته معلوم مى‌شود که عوامل پیروزى در چند چیز است: 
١-رهبر توانا و لایق. «زادَهُ‌ بَسْطَةً‌ فِی الْعِلْمِ‌ وَ الْجِسْمِ‌» 
٢-پیروان مؤمن. «قالَ‌ الَّذِینَ‌ یَظُنُّونَ‌ أَنَّهُمْ‌ مُلاقُوا اللّهِ‌» 
٣-توکّل. «کَمْ‌ مِنْ‌ فِئَةٍ‌ قَلِیلَةٍ‌ غَلَبَتْ‌ فِئَةً‌ کَثِیرَةً‌ بِإِذْنِ‌ اللّهِ‌» 
٤-صبر و استقامت. «رَبَّنا أَفْرِغْ‌ عَلَیْنا صَبْراً وَ ثَبِّتْ‌ أَقْدامَنا» 
٥-انگیزه‌ى الهى داشتن. «وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ‌ الْکافِرِینَ‌» پیام‌ها: 
١-گرچه تلاش و جهاد از شما بود،امّا شکست دشمن بدست خداوند است. 
«فَهَزَمُوهُمْ‌ بِإِذْنِ‌ اللّهِ‌» 
٢-دعاهاى خالصانه رزمندگان و مجاهدان،مستجاب مى‌شود. «وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ‌ الْکافِرِینَ‌. فَهَزَمُوهُمْ‌ بِإِذْنِ‌ اللّهِ‌» 
٣-تا استعداد،لیاقت،ایثار و سابقه درخشانى نباشد،انسان مورد لطف خاصّ‌ الهى قرار نمى‌گیرد. «وَ قَتَلَ‌ داوُدُ جالُوتَ‌ وَ آتاهُ‌ اللّهُ‌ الْمُلْکَ‌ وَ الْحِکْمَةَ‌» 
٤-در جبهه و جهاد،لبۀ تیز حمله به‌سوى فرماندهى دشمن باشد. «قَتَلَ‌ داوُدُ جالُوتَ‌» 
٥-نام کسانى را که در جنگ مردانگى از خود نشان داده‌اند،زنده نگاه دارید. 
«قَتَلَ‌ داوُدُ» 
٦-نابودى رهبر کفر،عامل تار و مار شدن لشکر او مى‌شود. «فَهَزَمُوهُمْ‌. قَتَلَ‌ داوُدُ جالُوتَ‌» 
٧-اگر در برابر م و ظالم دفاع صورت نگیرد،فساد و تباهى زمین را فرا خواهد گرفت. «لَوْ لا دَفْعُ‌ اللّهِ‌ النّاسَ‌. لَفَسَدَتِ‌ الْأَرْضُ‌» 
٨-جنگ با مفسدان،یک ضرورت است.اگر عنصر مضرّ حذف نشود،عناصر دیگر به تباهى کشیده مى‌شوند. «لَوْ لا دَفْعُ‌ اللّهِ‌ النّاسَ‌. لَفَسَدَتِ‌ الْأَرْضُ‌» 
٩-اراده و فضل الهى از راه عوامل طبیعى عملى مى‌شود. «دَفْعُ‌ اللّهِ‌. بَعْضَهُمْ‌ بِبَعْضٍ‌» 
١٠-حکم جهاد و دفاع در برابر م،فضل الهى است. «اَللّهَ‌ ذُو فَضْلٍ‌ عَلَى الْعالَمِینَ‌» 


214-  و من خطبة له (علیه السلام)
> یصف جوهر الرسول، و یصف العلماء، و یعظ بالتقوی <
وَ أَشْهَدُ أَنَّهُ عَدْلٌ عَدَلَ وَ حَکَمٌ فَصَلَ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ سَیِّدُ عِبَادِهِ کُلَّمَا نَسَخَ اللَّهُ الْخَلْقَ فِرْقَتَیْنِ جَعَلَهُ فِی خَیْرِهِمَا لَمْ یُسْهِمْ فِیهِ عَاهِرٌ وَ لَا ضَرَبَ فِیهِ فَاجِرٌ أَلَا وَ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ قَدْ جَعَلَ لِلْخَیْرِ أَهْلًا وَ لِلْحَقِّ دَعَائِمَ وَ لِلطَّاعَةِ عِصَماً وَ إِنَّ لَکُمْ عِنْدَ کُلِّ طَاعَةٍ عَوْناً مِنَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ یَقُولُ
عَلَی الْأَلْسِنَةِ وَ یُثَبِّتُ الْأَفْئِدَةَ فِیهِ کِفَاءٌ لِمُکْتَفٍ وَ شِفَاءٌ لِمُشْتَفٍ.
>صفة العلماء<
وَ اعْلَمُوا أَنَّ عِبَادَ اللَّهِ الْمُسْتَحْفَظِینَ عِلْمَهُ یَصُونُونَ مَصُونَهُ وَ یُفَجِّرُونَ عُیُونَهُ یَتَوَاصَلُونَ بِالْوِلَایَةِ وَ یَتَلَاقَوْنَ بِالْمَحَبَّةِ وَ یَتَسَاقَوْنَ بِکَأْسٍ رَوِیَّةٍ وَ یَصْدُرُونَ بِرِیَّةٍ لَا تَشُوبُهُمُ الرِّیبَةُ وَ لَا تُسْرِعُ فِیهِمُ الْغِیبَةُ عَلَی ذَلِکَ عَقَدَ خَلْقَهُمْ وَ أَخْلَاقَهُمْ فَعَلَیْهِ یَتَحَابُّونَ وَ بِهِ یَتَوَاصَلُونَ فَکَانُوا کَتَفَاضُلِ الْبَذْرِ یُنْتَقَی فَیُؤْخَذُ مِنْهُ وَ یُلْقَی قَدْ مَیَّزَهُ التَّخْلِیصُ وَ هَذَّبَهُ التَّمْحِیصُ.
>العظة بالتقوی<
فَلْیَقْبَلِ امْرُؤٌ کَرَامَةً بِقَبُولِهَا وَ لْیَحْذَرْ قَارِعَةً قَبْلَ حُلُولِهَا وَ لْیَنْظُرِ امْرُؤٌ فِی قَصِیرِ أَیَّامِهِ وَ قَلِیلِ مُقَامِهِ فِی مَنْزِلٍ حَتَّی یَسْتَبْدِلَ بِهِ مَنْزِلًا فَلْیَصْنَعْ لِمُتَحَوَّلِهِ وَ مَعَارِفِ مُنْتَقَلِهِ فَطُوبَی لِذِی قَلْبٍ سَلِیمٍ أَطَاعَ مَنْ یَهْدِیهِ وَ تَجَنَّبَ مَنْ یُرْدِیهِ وَ أَصَابَ سَبِیلَ السَّلَامَةِ بِبَصَرِ مَنْ بَصَّرَهُ وَ طَاعَةِ هَادٍ أَمَرَهُ وَ بَادَرَ الْهُدَی قَبْلَ أَنْ تُغْلَقَ أَبْوَابُهُ وَ تُقْطَعَ أَسْبَابُهُ وَ اسْتَفْتَحَ التَّوْبَةَ وَ أَمَاطَ الْحَوْبَةَ فَقَدْ أُقِیمَ عَلَی الطَّرِیقِ وَ هُدِیَ نَهْجَ السَّبِیلِ.

 

 

خطبه 214-در وصف پیامبر و عالمان 
پیامبرشناسی 
گواهی می دهم که خدا عدل است و دادگر، و دادرسی جداکننده حق و باطل، و گواهی می دهم که محمد (ص) بنده و فرستاده او سرور مخلوقات است، هرگاه آفریدگان را به دو دسته کرد او را بهترین آنها قرار داد، در خاندان او نه کار است و نه مردم بدکار. آگاه باشید! خداوند برای خوبیها مردمی، و برای حق ستونهای استواری، و برای اطاعت نگهدارنده ای قرار داد، و در هر گامی که در اطاعت برمی دارید یاوری از طرف خدای سبحان وجود دارد که زبانها به نیروی آنها سخن می گویند، و دلها با کمک آنها استوارند، برای یاری طلبان یاور، و برای شفاخواهان شفادهنده اند. 
ارزش دانشمندان الهی بدانید! بندگانی که نگاهدار علم خداوندند، و آن را حفظ می کنند، و چشمه های علم الهی را جوشان می سازند، با دوستی او با یکدیگر پیوند دارند، و با دوستی یکدیگر را دیدار می کنند، جام محبت او را به همدیگر می نوشانند، و از آبشخور علم او سیراب می گردند، شک و تردید در آنها راه نمی یابد، و از یکدیگر بدگویی نمی کنند، سرشت و اخلاقشان با این ویژگیها شکل گرفته است، و بر این اساس تمام دوستیها و پیوندهایشان استوار است. آنان، چونان بذرهای پاکیزه ای هستند که در میان مردم گزینش شده، آنها را برای کاشتن انتخاب و دیگران را رها می کنند، با آزمایشهای مکرر امتیاز یافتند، و با پاک کردنهای پی در پی وارسته شدند. پندهای جاودانه پس آدمی باید اندرزها را بپذیرد، و بیش از رسیدن رستاخیز پرهیزکار باشد، و به کوتاهی روزگارش اندیشه کند، و به ماندن کوتاه در دنیا نظر دوزد تا آن را به منزلگاهی بهتر مبدل سازد، پس برای جایی که او را می برند، و برای شناسایی سرای دیگر تلاش کند، خوشا بحال کسی که قلبی سالم دارد، خدای هدایتگر را اطاعت می کند، از شیطان گمراه کننده دوری می گزیند، با راهنمایی مردان الهی با آگاهی به راه سلامت 
رسیده، و به اطاعت هدایتگرش بپردازد، و به راه رستگاری پیش از آنکه درها بسته شود، و وسائلش قطع گردد بشتابد، در توبه را بگشاید، و گناهان را از بین ببرد. پس به راه راست ایستاده، و به راه حق هدایت شده است.
 


 


#حدیث_مهدوی
 

امام هادی(ع)

«علی بن مهزیار می گوید: به خدمت امام هادی علیه السلام نامه نوشتم و از «فرج» پرسیدم، در جواب نوشت:- «اذا غاب صاحبکم عن دار الظالمین فتوقعوا الفرج».- «هنگامی که صاحب شما از جایگاه ستمگران ناپدید شود، منتظر فرج باشید».

اثباة الهداة/ ج3/ ص479 و کمال الدین/ ص380


213-  و من خطبة له (علیه السلام)
> فی تمجید اللّه و تعظیمه <
الْحَمْدُ لِلَّهِ الْعَلِیِّ عَنْ شَبَهِ الْمَخْلُوقِینَ الْغَالِبِ لِمَقَالِ الْوَاصِفِینَ الظَّاهِرِ بِعَجَائِبِ تَدْبِیرِهِ لِلنَّاظِرِینَ وَ الْبَاطِنِ بِجَلَالِ عِزَّتِهِ عَنْ فِکْرِ الْمُتَوَهِّمِینَ الْعَالِمِ بِلَا اکْتِسَابٍ وَ لَا ازْدِیَادٍ وَ لَا عِلْمٍ مُسْتَفَادٍ الْمُقَدِّرِ لِجَمِیعِ الْأُمُورِ بِلَا رَوِیَّةٍ وَ لَا ضَمِیرٍ الَّذِی لَا تَغْشَاهُ الظُّلَمُ وَ لَا یَسْتَضِی‏ءُ بِالْأَنْوَارِ وَ لَا یَرْهَقُهُ لَیْلٌ وَ لَا یَجْرِی عَلَیْهِ نَهَارٌ لَیْسَ إِدْرَاکُهُ بِالْإِبْصَارِ وَ لَا عِلْمُهُ بِالْإِخْبَارِ.
>و منها فی ذکر النبی (صلی الله علیه وآله)<
أَرْسَلَهُ بِالضِّیَاءِ وَ قَدَّمَهُ فِی الِاصْطِفَاءِ فَرَتَقَ بِهِ الْمَفَاتِقَ وَ سَاوَرَ بِهِ الْمُغَالِبَ وَ ذَلَّلَ بِهِ الصُّعُوبَةَ وَ سَهَّلَ بِهِ الْحُزُونَةَ حَتَّی سَرَّحَ الضَّلَالَ عَنْ یَمِینٍ وَ شِمَالٍ.
 

 

 

خطبه 213-آفریدگار بی همتا 
خداشناسی 
سپاس خداوندی را سزاست که از شباهت داشتن به پدیده ها برتر است، و از تعریف وصف کنندگان والاتر، و با تدبیر شگفتی آورش بر همه بینندگان آشکار، و با بزرگی عزتش بر همه فکرهای اندیشمندان پنهان است. داناست نه آن که آگاهی او از جایی گرفته شده یا در حال فزونی باشد، و یا از کسی فراگیرد، اداره کننده سراسر نظام آفرینش است بی آنکه نیازی به فکر کردن یا اندیشه درونی باشد، خدایی که تاریکیها او را پنهان نسازد، و از نورها روشنی نگیرد، شب او را نپوشاند، و روز بر او نمی گذرد، نه بینایی او با دیدگان است، و نه علم او با اطلاعات و اخبار (قسمتی از این سخنرانی پیرامون پیامبر (ص) است) 
ویژگیهای پیامبر (ص) خدا پیامبر (ص) را با روشنایی اسلام فرستاد، و در گزینش، او را بر همه مقدم داشت، با بعثت او شکافها را پر، و سلطه گران پیروز را درهم شکست، و سختی ها را آسان، و ناهمواریها را هموار تا آنکه گمراهی را از چپ و راست تار و مار کرد.
 

 


«٢٥٢»تِلْکَ‌ آیاتُ‌ اللّهِ‌ نَتْلُوها عَلَیْکَ‌ بِالْحَقِّ‌ وَ إِنَّکَ‌ لَمِنَ‌ الْمُرْسَلِینَ‌ 
اینها آیات خداوند است که به حقّ‌ بر تو مى‌خوانیم و براستى تو از فرستادگان الهى هستى. 
نکته‌ها: 
این آیه،پایان جزء دوّم قرآن است و مى‌فرماید:داستان‌ها و حوادثى که در آیات گذشته از آنها سخن به میان آمد،مایه‌ى عبرت و درس‌آموزى است. 
داستان مرگ هزاران نفر در یک‌لحظه و زنده شدن مجدّد آنان با دعاى پیامبر،اعطاى منصب رهبرى به جوان چوپانى گمنام،ولى لایق و دانا،پیروزى گروهى اندک بر گروه انبوه دشمن،شهامت و شجاعت یک نوجوان در جنگ و اعطاى مقام نبوّت به او،همه و همه جلوه‌هایى از آیات الهى و نشانه‌هایى از صدق گفتار و رسالت پیامبر اسلام است. 


212-  و من خطبة له (علیه السلام)
> کان یستنهض بها أصحابه إلی جهاد أهل الشام فی زمانه <
اللَّهُمَّ أَیُّمَا عَبْدٍ مِنْ عِبَادِکَ سَمِعَ مَقَالَتَنَا الْعَادِلَةَ غَیْرَ الْجَائِرَةِ وَ الْمُصْلِحَةَ غَیْرَ الْمُفْسِدَةِ فِی الدِّینِ وَ الدُّنْیَا فَأَبَی بَعْدَ سَمْعِهِ لَهَا إِلَّا النُّکُوصَ عَنْ نُصْرَتِکَ وَ الْإِبْطَاءَ عَنْ إِعْزَازِ دِینِکَ فَإِنَّا نَسْتَشْهِدُکَ عَلَیْهِ یَا أَکْبَرَ الشَّاهِدِینَ شَهَادَةً وَ نَسْتَشْهِدُ عَلَیْهِ جَمِیعَ مَا أَسْکَنْتَهُ أَرْضَکَ وَ سمَاوَاتِکَ ثُمَّ أَنْتَ بَعْدُ الْمُغْنِی عَنْ نَصْرِهِ وَ الْآخِذُ لَهُ بِذَنْبِهِ.

 

 

خطبه 212-در نکوهش اصحاب 
بسیج مردم برای جنگ با شامیان 
خدایا! هر کدام از بندگان تو، که سخن عادلانه دور از ستمکاری، و اصلاح کننده دور از فسادانگیزی ما را نسبت به دین و دنیا شنید، و پس از شنیدن سر باز زد، و از یاری کردنت باز ایستاد، و در گرامی داشتن دین تو درنگ کرد، ما تو را بر ضد او به گواهی می طلبیم، ای خدایی که از بزرگ ترین گواهانی و تمام موجوداتی که در آسمانها و زمین ست دادی همه را بر ضد او به گواهی دعوت می کنیم با اینکه تو از یاری او بی نیازی، و او را به کیفر گناهانش گرفتار خواهی کرد.
 


 


«٢٥٨»أَ لَمْ‌ تَرَ إِلَى الَّذِی حَاجَّ‌ إِبْراهِیمَ‌ فِی رَبِّهِ‌ أَنْ‌ آتاهُ‌ اللّهُ‌ الْمُلْکَ‌ إِذْ قالَ‌ إِبْراهِیمُ‌ رَبِّیَ‌ الَّذِی یُحْیِی وَ یُمِیتُ‌ قالَ‌ أَنَا أُحْیِی وَ أُمِیتُ‌ قالَ‌ إِبْراهِیمُ‌ فَإِنَّ‌ اللّهَ‌ یَأْتِی بِالشَّمْسِ‌ مِنَ‌ الْمَشْرِقِ‌ فَأْتِ‌ بِها مِنَ‌ الْمَغْرِبِ‌ فَبُهِتَ‌ الَّذِی کَفَرَ وَ اللّهُ‌ لا یَهْدِی الْقَوْمَ‌ الظّالِمِینَ‌ 
آیا آن‌کس (نمرود)را که خداوند به او پادشاهى داده بود،ندیدى که با ابراهیم درباره‌ى پروردگارش محاجّه و گفتگو مى‌کرد؟زمانى که ابراهیم گفت:خداى من کسى است که زنده مى‌کند و مى‌میراند،او گفت:من هم زنده مى‌کنم و مى‌میرانم.ابراهیم گفت:خداوند خورشید را از مشرق مى‌آورد،پس تو(که مى‌گویى حاکم بر جهان هستى،)خورشید را از مغرب بیاور.(در اینجا بود که)آن مرد کافر مبهوت و وامانده شد.و خداوند قوم ستمگر را هدایت نمى‌کند. نکته‌ها: 
در آیه‌ى قبل خواندیم که خداوند ولىّ‌ مؤمنان است و آنان را از ظلمات خارج و به‌سوى نور مى‌برد،این آیه و آیات بعد نمونه‌هایى از ولایت خداوند و بیرون آوردن از ظلمات به نور را مطرح مى‌کند. 
در روایاتِ‌ تاریخى آمده است که نمرود از پادشاهان بابل بود و حکومت مقتدرانه‌اى داشت او با حضرت ابراهیم درباره‌ى خداوند مباحثه و مجادله کرد.وقتى حضرت ابراهیم گفت: 
پروردگار من آن است که زنده مى‌کند و مى‌میراند،او گفت:من نیز زنده مى‌کنم و مى‌میرانم. 
سپس دستور داد دو زندانى را حاضر کردند،یکى را آزاد نمود و دیگرى را دستور داد بکشند. 
وقتى ابراهیم علیه السلام این سفسطه و مغالطه را مشاهده کرد که این شخص چه برداشتى از زنده کردن و میراندن دارد و چگونه مى‌خواهد افکار دیگران را منحرف کند،فرمود:خداوند طلوع خورشید را از مشرق قرار داده است،اگر تو ادّعا دارى که بر جهانِ‌ هستى حکومت دارى و همه چیز در اختیار و تحت قدرت توست،خورشید را از مغرب بیرون بیاور!.آن موقع بود که نمرود مبهوت ماند و پاسخى جز سکوت نداشت. 
پیام‌ها: 
١-هرکس هرچه دارد از اوست.کافران نیز در دنیا از نعمت‌هاى او بهره‌مند مى‌شوند،ولى از آن سوءاستفاده مى‌کنند. «آتاهُ‌ اللّهُ‌» 
٢-قدرت و حکومت مى‌تواند عامل استکبار و غرور گردد. «آتاهُ‌ اللّهُ‌ الْمُلْکَ‌. أَنَا أُحْیِی وَ أُمِیتُ‌.» 
٣-توجّه به افکار عمومى و قضاوت مردم لازم است.گرچه پدیده‌ى حیات یکى از راههاى خداشناسى است و جواب نمرود صحیح نبود،ولى آن بحث‌ها و مجادله‌ها،افکار عمومى را پاسخ نمى‌گفت. «رَبِّیَ‌ الَّذِی یُحْیِی وَ یُمِیتُ‌» 
٤-مغالطه و سفسطه،ترفند اهل باطل است. «أَنَا أُحْیِی وَ أُمِیتُ‌» 
٥-حقّ‌،اگر منطقى و مستدل ارائه شود،بر باطل پیروز و حاکم است. «فَأْتِ‌ بِها مِنَ‌ الْمَغْرِبِ‌ فَبُهِتَ‌ الَّذِی کَفَرَ» ٦-در مباحثه‌ها از استدلال‌هاى فطرى،عقلى و عمومى استفاده کنید،تا مخالفِ‌ لجوج نیز مقهور و مبهوت شود. «فَبُهِتَ‌ الَّذِی کَفَرَ» 
٧-کافر ظالم است،زیرا به خود و مقام انسانیّت ظلم کرده است. «لا یَهْدِی الْقَوْمَ‌ الظّالِمِینَ‌» 


218-  و من کلام له (علیه السلام)
> فی ذکر السائرین إلی البصرة لحربه (علیه السلام) <
فَقَدِمُوا عَلَی عُمَّالِی وَ خُزَّانِ بَیْتِ الْمُسْلِمِینَ الَّذِی فِی یَدَیَّ وَ عَلَی أَهْلِ مِصْرٍ کُلُّهُمْ فِی طَاعَتِی وَ عَلَی بَیْعَتِی فَشَتَّتُوا کَلِمَتَهُمْ وَ أَفْسَدُوا عَلَیَّ جَمَاعَتَهُمْ وَ وَثَبُوا عَلَی شِیعَتِی فَقَتَلُوا طَاِئفَةً منْهُمْ غَدْراً وَ طَاِئفَةٌ عَضُّوا عَلَی أَسْیَافِهِمْ فَضَارَبُوا بِهَا حَتَّی لَقُوا اللَّهَ صَادِقِینَ.

 

خطبه 218- کسانی برای جنگ با حضرت به بصره رفتند 
افشای خیانت ناکثان 
بر کار گذاران و خزانه داران بیت المال مسلمانان که در فرمان من بودند، و بر مردم شهری که تمامی آنها بر اطاعت من، و وفاداری در بیعت با من وحدت داشتند، هجوم آوردند، آنان را از هم پراکندند، و به زبان من در میانشان اختلاف افکندند، و بر شیعیان من تاختند، گروهی را با نیرنگ کشتند، و گروهی دست بر شمشیر فشرده با دشمن جنگیدند تا صادقانه خدا را ملاقات کردند.
 

 


 


«٢٥٧»اَللّهُ‌ وَلِیُّ‌ الَّذِینَ‌ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ‌ مِنَ‌ الظُّلُماتِ‌ إِلَى النُّورِ وَ الَّذِینَ‌ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ‌ الطّاغُوتُ‌ یُخْرِجُونَهُمْ‌ مِنَ‌ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ‌ أُولئِکَ‌ أَصْحابُ‌ النّارِ هُمْ‌ فِیها خالِدُونَ‌ 
خداوند دوست و سرپرست مؤمنان است،آنها را از تاریکى‌ها(ى گوناگون)بیرون و به‌سوى نور مى‌برد.لکن سرپرستان کفّار،طاغوت‌ها هستند که آنان را از نور به تاریکى‌ها سوق مى‌دهند،آنها اهل آتشند و همانان همواره در آن خواهند بود. 
نکته‌ها: 
در آیه قبل خواندیم که او مالک همه چیز است؛ «لَهُ‌ ما فِی السَّماواتِ‌ وَ.» و در این آیه مى‌خوانیم:نسبت او به مؤمنان،نسبت خاصّ‌ و ولایى است. «وَلِیُّ‌ الَّذِینَ‌ آمَنُوا» 
گوشه‌اى از سیماى کسانى که ولایت خدا را پذیرفته‌اند: 
*آنکه ولایت خدا را پذیرفت،کارهایش رنگ خدایى پیدا مى‌کند. «صِبْغَةَ‌ اللّهِ‌» ١
*براى خود رهبرى الهى برمى‌گزیند. «إِنَّ‌ اللّهَ‌ قَدْ بَعَثَ‌ لَکُمْ‌ طالُوتَ‌ مَلِکاً» ٢
*راهش روشن،آینده‌اش معلوم و به کارهایش دلگرم است. «یَهْدِیهِمْ‌ رَبُّهُمْ‌ بِإِیمانِهِمْ‌» ٣، «إِنّا إِلَیْهِ‌ راجِعُونَ‌» ٤، «لا نُضِیعُ‌ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ‌» ٥
*در جنگ‌ها و سختى‌ها به یارى خدا چشم دوخته و از قدرت‌هاى غیر خدایى نمى‌هراسد. 
«فَزادَهُمْ‌ إِیماناً» ٦
*از مرگ نمى‌ترسد و کشته شدن در تحت ولایت الهى را سعادت مى‌داند.امام حسین علیه السلام فرمود:«انّى لا ارى الموت الّا السعادة». ٧
*تنهایى در زندگى براى او تلخ و ناگوار نیست،چون مى‌داند او زیر نظر خداوند است.«ان اَللّهَ‌ مَعَنا» ١
*از انفاق و خرج کردن مال نگران نیست،چون مال خود را به ولى خود مى‌سپارد. «یُقْرِضُ‌ اللّهَ‌ قَرْضاً حَسَناً» ٢
*تبلیغات منفى در او بى‌اثر است،چون دل به وعده‌هاى حتمى الهى داده است: «وَ الْعاقِبَةُ‌ لِلْمُتَّقِینَ‌» ٣
*غیر از خدا همه چیز در نظر او کوچک است.امام على علیه السلام فرمود:«عظم الخالق فى أنفسهم فصغر ما دونه فى أعینهم.». ٤
*از قوانین و دستورات متعدّد متحیّر نمى‌شود،چون او تنها قانون خدا را پذیرفته و فقط‍‌ به آن مى‌اندیشد.و اگر صدها راه درآمد برایش باز شود تنها با معیار الهى آن راهى را انتخاب مى‌کند که خداوند معیّن کرده است. «وَ مَنْ‌ لَمْ‌ یَحْکُمْ‌ بِما أَنْزَلَ‌ اللّهُ‌» ٥
پیام‌ها: 
١-مؤمنان،یک سرپرست دارند که خداست و کافران سرپرستان متعدّد دارند که طاغوت‌ها باشند و پذیرش یک سرپرست آسان‌تر است. ٦درباره مؤمنان مى‌فرماید: «اَللّهُ‌ وَلِیُّ‌» امّا درباره‌ى کفّار مى‌فرماید: «أَوْلِیاؤُهُمُ‌ الطّاغُوتُ‌» 
٢-آیه قبل فرمود: «قَدْ تَبَیَّنَ‌ الرُّشْدُ مِنَ‌ الْغَیِّ‌» این آیه نمونه‌اى از رشد و غىّ‌ را بیان مى‌کند که ولایت خداوند،رشد و ولایت طاغوت انحراف است. «اَللّهُ‌ وَلِیُّ‌. 
أَوْلِیاؤُهُمُ‌ الطّاغُوتُ‌» 
٣-راه حقّ‌ یکى است،ولى راههاى انحرافى متعدّد.قرآن درباره راه حقّ‌ کلمه‌ى نور را به کار مى‌برد،ولى از راههاى انحرافى و کج،به ظلمات و تاریکى‌ها تعبیر مى‌کند.«النور،الظلمات» ٤-راه حقّ‌،نور است و در نور امکان حرکت،رشد،امید و آرامش وجود دارد. 
«اَلنُّورِ» 
٥-مؤمن در بن بست قرار نمى‌گیرد. «یُخْرِجُهُمْ‌ مِنَ‌ الظُّلُماتِ‌» 
٦-طاغوت‌ها در فضاى کفر و شرک قدرت مانور دارند. «اَلَّذِینَ‌ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ‌ الطّاغُوتُ‌» 
٧- هرکس تحت ولایت خداوند قرار نگیرد، خواه‌ناخواه طاغوت‌ها بر او ولایت مى‌یابند. «اَللّهُ‌ وَلِیُّ‌. أَوْلِیاؤُهُمُ‌ الطّاغُوتُ‌» 
٨-هر ولایتى غیر از ولایت الهى،ولایت طاغوتى است. «اَللّهُ‌ وَلِیُّ‌. أَوْلِیاؤُهُمُ‌ الطّاغُوتُ‌» 
٩-توجّه به عاقبت طاغوت‌پذیرى،انسان را به حقّ‌پذیرى سوق مى‌دهد. «أُولئِکَ‌ أَصْحابُ‌ النّارِ» 


#حدیث_مهدوی
 

امام صادق(ع)

«خروع الثلاثة: السفیانی و الخراسانی و الیمانی، فی سنة واحدة، فی شهر واحد، فی یوم واحد، و لیس فیها رایة بأهدی من رایة الیمانی، لانه یدعو الی الحق».

«خروج سفیانی، خراسانی و یمانی، هر سه در یک سال، یک ماه و یک روز است. در آن میان هیچ پرچمی مستقیم تر از پرچم یمانی نیست، زیرا که او به حق فرامی خواند».

اعلام الوری/ ص144


#حدیث_مهدوی
 

کلام امام زمان(عج)

أنا بقیة الله فی أرضه والمنتقم من أعدائه

ای شیعه ما 
من باقیمانده‌ی خدا در زمین او و انتقام گیرنده از دشمنان او هستم.

منابع:الوافی / ج 2 / 396 / بیان . ص : 394بحار الأنوار (ط - بیروت) / ج 52 / 24 / باب 18 ذکر من رآه صلوات الله علیه . ص : 1تفسیر نور الثقلین / ج 2 / 392 / [سورة هود(11): الآیات 69 الى 86] . ص : 375


217-  و من کلام له (علیه السلام)
> فی التظلم و التشکی من قریش <
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْتَعْدِیکَ عَلَی قُرَیْشٍ وَ مَنْ أَعَانَهُمْ فَإِنَّهُمْ قَدْ قَطَعُوا رَحِمِی وَ أَکْفَئُوا إِنَائِی وَ أَجْمَعُوا عَلَی مُنَازَعَتِی حَقّاً کُنْتُ أَوْلَی بِهِ مِنْ غَیْرِی وَ قَالُوا أَلَا إِنَّ فِی الْحَقِّ أَنْ تَأْخُذَهُ وَ فِی الْحَقِّ أَنْ تُمْنَعَهُ فَاصْبِرْ مَغْمُوماً أَوْ مُتْ مُتَأَسِّفاً فَنَظَرْتُ فَإِذَا لَیْسَ لِی رَافِدٌ وَ لَا ذَابٌّ وَ لَا مُسَاعِدٌ إِلَّا أَهْلَ بَیْتِی فَضَنَنْتُ بِهِمْ عَنِ الْمَنِیَّةِ فَأَغْضَیْتُ عَلَی الْقَذَی وَ جَرِعْتُ رِیقِی عَلَی الشَّجَا وَ صَبَرْتُ مِنْ کَظْمِ الْغَیْظِ عَلَی أَمَرَّ مِنَ الْعَلْقَمِ وَ آلَمَ لِلْقَلْبِ مِنْ وَخْزِ الشِّفَارِ.
# قال الشریف رضی الله عنه : و قد مضی هذا الکلام فی أثناء خطبة متقدمة إلا أنی ذکرته هاهنا لاختلاف الروایتین.#

 

 

خطبه 217-گله از قریش 
شکوه از قریش 
خدایا من بر ضد قریش، و یارانشان از تو کمک می خواهم، که پیوند خویشاوندی مرا بریدند، و کار مرا دگرگون کردند، و همگی برای مبارزه با من در حقی که از همه آنان سزاوارترم، متحد گردیدند. و گفتند: (حق را اگر توانی بگیر، و یا تو را از حق محروم دارند، پس یا با غم و اندوه صبر کن، یا با حسرت بمیر.) به اطرافم نگریستم دیدم که نه یاوری دارم، و نه کسی از من دفاع و حمایت می کند، جز خانواده ام که مایل نبودم جانشان به خطر افتد، پس خار در چشم فرو رفته، دیده برهم نهادم، و با گلوی استخوان در آن گیر کرده، جام تلخ را جرعه جرعه نوشیدم، و در فرو خوردن خشم در امری که تلخ تر از گیاه حنظل، و دردناک تر از فرو رفتن تیزی شمشیر در دل بود شکیبایی کردم.
 


 


«٢٥٦»لا إِکْراهَ‌ فِی الدِّینِ‌ قَدْ تَبَیَّنَ‌ الرُّشْدُ مِنَ‌ الْغَیِّ‌ فَمَنْ‌ یَکْفُرْ بِالطّاغُوتِ‌ وَ یُؤْمِنْ‌ بِاللّهِ‌ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ‌ بِالْعُرْوَةِ‌ الْوُثْقى‌ لاَ انْفِصامَ‌ لَها وَ اللّهُ‌ سَمِیعٌ‌ عَلِیمٌ‌ 
در(پذیرش)دین،اکراهى نیست.همانا راه رشد از گمراهى روشن شده است،پس هرکه به طاغوت کافر شود و به خداوند ایمان آورد،قطعاً به دستگیره محکمى دست یافته،که گسستنى براى آن نیست.و خداوند شنواى دانا است. 
نکته‌ها: 
ایمان قلبى با اجبار حاصل نمى‌شود،بلکه با برهان،اخلاق و موعظه مى‌توان در دلها نفوذ کرد،ولى این به آن معنا نیست که هرکس در عمل بتواند هر منکرى را انجام دهد و بگوید من آزادم و کسى حقّ‌ ندارد مرا از راهى که انتخاب کرده‌ام بازدارد.قوانین جزایى اسلام همچون تعزیرات،حدود،دیات و قصاص و واجباتى همچون نهى از منکر و جهاد،نشانه آن است که حتّى اگر کسى قلباً اعتقادى ندارد،ولى حقّ‌ ندارد براى جامعه یک فرد موذى باشد. 
اسلامى که به کفّار مى‌گوید: «هاتُوا بُرْهانَکُمْ‌ إِنْ‌ کُنْتُمْ‌ صادِقِینَ‌» ١اگر در ادّعاى خود صادقید،برهان و دلیل ارائه کنید.چگونه ممکن است مردم را در پذیرش اسلام،اجبار نماید؟ 
جهاد در اسلام یا براى مبارزه با طاغوت‌ها و شکستن نظام‌هاى جبّارى است که اجازه تفکّر را به ملّت‌ها نمى‌دهند و یا براى محو شرک و خرافه‌پرستى است که در حقیقت یک بیمارى است و سکوت در برابر آن،ظلم به انسانیّت است. 
مطابق روایات،یکى از مصادیق تمسک به«عروة الوثقى»و ریسمان محکم الهى،اتصال با اولیاى خدا و اهل‌بیت علیهم السلام است. 
رسول اکرم صلى الله علیه و آله به حضرت على علیه السلام فرمودند:«انت العروة الوثقى». ٢پیام‌ها: 
١-دینى که برهان و منطق دارد،نیازى به اکراه و اجبار ندارد. «لا إِکْراهَ‌ فِی الدِّینِ‌» 
٢-تأثیر زور در اعمال و حرکات است،نه در افکار و عقاید. «لا إِکْراهَ‌ فِی الدِّینِ‌» 
٣-راه حقّ‌ از باطل جدا شده،تا حجّت بر مردم تمام باشد.روشن شدن راه حقّ‌، با عقل،وحى و معجزات است. «قَدْ تَبَیَّنَ‌ الرُّشْدُ مِنَ‌ الْغَیِّ‌» اسلام دین رشد است. 
٤-دین،مایه‌ى رشد انسانیّت است. «قَدْ تَبَیَّنَ‌ الرُّشْدُ مِنَ‌ الْغَیِّ‌» 
٥-اسلام با استکبار سازش ندارد. «یَکْفُرْ بِالطّاغُوتِ‌» 
٦-تا طاغوت‌ها محو نشوند،توحید جلوه نمى‌کند.اوّل کفر به طاغوت،بعد ایمان به خدا. «فَمَنْ‌ یَکْفُرْ بِالطّاغُوتِ‌ وَ یُؤْمِنْ‌ بِاللّهِ‌» 
٧-کفر به طاغوت و ایمان به خدا باید دائمى باشد.«یکفر،یؤمن»فعل مضارع نشانه‌ى تداوم است. 
٨-محکم بودن ریسمان الهى کافى نیست،محکم گرفتن هم شرط‍‌ است. «فَقَدِ اسْتَمْسَکَ‌ بِالْعُرْوَةِ‌.» 
٩-تکیه به طاغوت‌ها و هرآنچه غیر خدایى است،گسستنى و از بین رفتنى است. 
تنها رشته‌اى که گسسته نمى‌گردد،ایمان به خداست. «لاَ انْفِصامَ‌ لَها» 
١٠-ایمان به خدا و رابطه با اولیاى خدا ابدى است. «لاَ انْفِصامَ‌ لَها» ولى طاغوت‌ها در قیامت از پیروان خود تبرّى خواهند جست. 
١١-ایمان به خدا و کفر به طاغوت باید واقعى باشد،نه منافقانه.زیرا خداوند مى‌داند و مى‌شنود. «وَ اللّهُ‌ سَمِیعٌ‌ عَلِیمٌ‌» 


#حدیث_مهدوی
 

امام صادق(ع)

«اما و الله لیغیبن عنکم مهدیکم، حتی یقول الجاهل منکم: ما لله فی آل محمد حاجة، ثم یقبل کالشهاب الثاقب، فیملأها عدلا و قسطا کما ملئت جورا و ظلما».

«به خدا سوگند مهدی شما از دیدگان شما پنهان می شود، افراد خیره سر گویند: خداوند نیازی به آل محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) ندارد، آنگاه چون «شهاب ثاقب» (ستاره ی درخشان) ظاهر می شود و زمین را پر از عدل و داد کند، آنچنانکه پر از جور و ستم شده باشد».

بحارالانوار/ ج51/ ص145


«٢٥٤»یا أَیُّهَا الَّذِینَ‌ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمّا رَزَقْناکُمْ‌ مِنْ‌ قَبْلِ‌ أَنْ‌ یَأْتِیَ‌ یَوْمٌ‌ لا بَیْعٌ‌ فِیهِ‌ وَ لا خُلَّةٌ‌ وَ لا شَفاعَةٌ‌ وَ الْکافِرُونَ‌ هُمُ‌ الظّالِمُونَ‌ 
اى کسانى که ایمان آورده‌اید! از آنچه به شما روزى داده‌ایم انفاق کنید، پیش از آنکه روزى فرارسد که نه خریدوفروشى در آن است و نه دوستى و نه شفاعتى،و(بدانید که)کافران همان ستمگران هستند.(که هم به خود ستم مى‌کنند و هم به دیگران.) 
نکته‌ها: 
در این آیه خداوند اهرم‌هایى را براى تشویق مردم به انفاق به کار برده است، 
الف:آنچه دارى،ما به تو دادیم از خودت نیست. «رَزَقْناکُمْ‌» 
ب:مقدارى از آنچه دارى کمک کن،نه همه را. «مِمّا» 
ج:این انفاق براى قیامت تو،از هر دوستى بهتر است. «یَأْتِیَ‌ یَوْمٌ‌.» 
پیام‌ها: 
١-قبل از دستور،مردم را با احترام صدا زنیم. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ‌ آمَنُوا» 
٢-استفاده از فرصت‌ها در کارهاى خیر،ارزش است. «مِنْ‌ قَبْلِ‌ أَنْ‌ یَأْتِیَ‌ یَوْمٌ‌» 
٣-محروم کردن امروز،محروم شدن فرداست.اگر امروز انفاق و بخششى صورت نگیرد،در آن روز هم محبّت و دوستى و وساطتى در بین نخواهد بود. «أَنْفِقُوا. یَوْمٌ‌ لا بَیْعٌ‌ فِیهِ‌.» 
٤-یاد معاد،عاملى براى تشویق به انفاق است. «أَنْفِقُوا. یَأْتِیَ‌ یَوْمٌ‌.» 
٥-یکى از راههاى ایجاد روحیّه‌ى سخاوت،توجّه به دستِ‌ خالى بودن انسان در قیامت است. «لا بَیْعٌ‌ فِیهِ‌ وَ لا خُلَّةٌ‌ وَ لا شَفاعَةٌ‌» 
٦-بخل،نشانه‌ى کفران نعمت و کفر به وعده‌هاى الهى است.«انفقوا.و الکافرون» ٧-کفر،نمونه‌ى بارز ظلم است. «اَلْکافِرُونَ‌ هُمُ‌ الظّالِمُونَ‌» 


215-  و من دعاء له (علیه السلام)
> کان یدعو به کثیرا <
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یُصْبِحْ بِی مَیِّتاً وَ لَا سَقِیماً وَ لَا مَضْرُوباً عَلَی عُرُوقِی بِسُوءٍ وَ لَا مَأْخُوذاً بِأَسْوَإِ عَمَلِی وَ لَا مَقْطُوعاً دَابِرِی وَ لَا مُرْتَدّاً عَنْ دِینِی وَ لَا مُنْکِراً لِرَبِّی وَ لَا مُسْتَوْحِشاً مِنْ إِیمَانِی وَ لَا مُلْتَبِساً عَقْلِی وَ لَا مُعَذَّباً بِعَذَابِ الْأُمَمِ مِنْ قَبْلِی أَصْبَحْتُ عَبْداً مَمْلُوکاً ظَالِماً لِنَفْسِی لَکَ الْحُجَّةُ عَلَیَّ وَ لَا حُجَّةَ لِی وَ لَا أَسْتَطِیعُ أَنْ آخُذَ إِلَّا مَا أَعْطَیْتَنِی وَ لَا أَتَّقِیَ إِلَّا مَا وَقَیْتَنِی اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ أَنْ أَفْتَقِرَ فِی غِنَاکَ أَوْ أَضِلَّ فِی هُدَاکَ أَوْ أُضَامَ فِی سُلْطَانِکَ أَوْ أُضْطَهَدَ وَ الْأَمْرُ لَکَ اللَّهُمَّ اجْعَلْ نَفْسِی أَوَّلَ کَرِیمَةٍ تَنْتَزِعُهَا مِنْ کَرَائِمِی وَ أَوَّلَ وَدِیعَةٍ تَرْتَجِعُهَا مِنْ وَدَائِعِ نِعَمِکَ عِنْدِی اللَّهُمَّ إِنَّا نَعُوذُ بِکَ أَنْ نَذْهَبَ عَنْ قَوْلِکَ أَوْ أَنْ نُفْتَتَنَ عَنْ دِینِکَ أَوْ تَتَابَعَ بِنَا أَهْوَاؤُنَا دُونَ الْهُدَی الَّذِی جَاءَ مِنْ عِنْدِکَ.

 

 

خطبه 215-نیایش 
ستایش و نیایش 
ستایش خداوندی را سزاست که شبم را به صبح آورد بی آنکه مرده یا بیمار باشم، نه دردی بر رگهای تنم باقی، و نه به کیفر بدترین کردارم گرفتار کرد، نه بی فرزند و خاندان، و نه از دین رویگردان، و نه منکر پروردگارم، نه ایمانم دگرگون، و نه عقلم آشفته، و نه به عذاب امتهای گذشته گرفتارم. در حالی صبح کردم که بنده ای بی اختیار و بر نفس خود ستمکارم. خدایا تو راست که مرا محکوم فرمایی در حالی که عذری ندارم، و توان فراهم آوردن چیزی جز آنچه که تو می بخشایی ندارم، و قدرت حفظ خویش ندارم جز آن که تو مرا حفظ فرمایی. خدایا به تو پناه می برم از آنکه در سایه بی نیازی تو، تهیدست باشم، یا در پرتو روشنایی هدایت تو گمراه گردم، یا در پناه قدرت تو بر من ستم روا دارند، یا خوار و ذلیل باشم در حالی که کار در دست تو باشد. خدایا ما به تو پناه می بریم از آنکه از فرموده تو بیرون شویم، یا از دین تو خارج گردیم، یا هواهای نفسانی پیاپی بر ما فرود آید، که از هدایت ارزانی شده از جانب تو سر باز زنیم.
 


 


#حدیث_مهدوی
 

امام کاظم(ع)

«یغیب عن ابصار الناس شخصه و لا یغیب عن قلوب المومنین ذکره، و هو الثانی عشر منا، یسهل الله له کل عسیر و یذلل له کل صعب و یظهر له کنوز الأرض و یقرب له کل بعید، و یبیر به کل جبار عنید، و یهلک علی یده کل شیطان مرید. ذاک ابن سیدة الاماء الذی یخفی علی الناس ولادته، و لا یحل لهم تسمیته، حتی یظهره الله عزوجل، فیملأ به الأرض قسطا و عدلا، کما ملئت جورا و ظلما».

«شخص او از دیدگان ناپدید می شود ولی یاد او هرگز از خاطره ی مومنان فراموش نمی شود. او دوازدهمین ماست که خداوند هر مشکلی را برای او آسان سازد، و هر سختی را برای او هموار نماید، گنج‌های زمین را برای او ظاهر کند، و راه‌های دور را برای او نزدیک نماید، ستمگران را به دست او نابود سازد، و اغواگران را به وسیله ی او از هستی براندازد. او پسر بهترین کنیزان است، که ولادتش بر مردمان پوشیده باشد، و بردن نام او روا نباشد (اشاره به تقیه شیعیان در غیبت صغری)، تا خداوند تبارک و تعالی اذن ظهور دهد و به دست او زمین را پر از عدل و داد نماید، چنانکه پر از ظلم و بی‌داد شده باشد».

بحار الانوار/ج 51/ ص150


#حدیث_مهدوی
 

امیر المومنین(ع)

اذا نادی مناد من السماء ان الحق فی آل محمد فعند ذلک  یظهر المهدی علی افواه الناس، یشربون ذکره، فلا ی لهم ذکره غیره.

هنگامی که منادی غیبی از آسمان بانگ برآورد که حق با آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم است، نام مهدی (علیه‌السلام) بر سر زبان‌ها می افتد و جهان مالامال از نام او می شود، دیگر یادی از غیر او به میان نمی آید.

بشارت الاسلام/ ص76


«٢٦٢»اَلَّذِینَ‌ یُنْفِقُونَ‌ أَمْوالَهُمْ‌ فِی سَبِیلِ‌ اللّهِ‌ ثُمَّ‌ لا یُتْبِعُونَ‌ ما أَنْفَقُوا مَنًّا وَ لا أَذىً‌ لَهُمْ‌ أَجْرُهُمْ‌ عِنْدَ رَبِّهِمْ‌ وَ لا خَوْفٌ‌ عَلَیْهِمْ‌ وَ لا هُمْ‌ یَحْزَنُونَ‌ 
کسانى که اموال خود را در راه خدا انفاق مى‌کنند و سپس به دنبال آنچه انفاق کرده‌اند،منّت نمى‌گذارند و آزارى نمى‌رسانند،پاداش آنها برایشان نزد پروردگارشان(محفوظ‍‌)است و نه ترسى دارند و نه غمگین مى‌شوند. 
نکته‌ها: 
هدف اسلام از انفاق،تنها سیر کردن شکم فقرا نیست،بلکه این کار زیبا باید بدست افراد خوب،یا شیوه خوب و همراه با اهداف خوبى باشد. 
گاهى انسان گامى براى خدا بر مى‌دارد و کارى را به نیکى شروع مى‌کند،ولى به خاطر عوارضى از قبیل غرور یا منّت یا توقّع و یا امثال آن ارزش کار را از بین مى‌برد.با منّت،اثر انفاق از بین مى‌رود،چون هدف از انفاق تطهیر روح از بخل است،ولى نتیجه‌ى منّت،آلوده شدن روح مى‌باشد.منّت‌گذار،یا در صدد بزرگ کردن خود و تحقیر دیگران است و یا مى‌خواهد نظر مردم را به خود جلب کند که در هر صورت از اخلاص بدور است.مگر خداوند به خاطر همه‌ى نعمت‌هایى که به ما داده بر ما منّت گذاشته تا ما با بخشیدن جزئى از آن بر خلق او منّت بگذاریم. 
در مجمع البیان حدیثى روایت شده است که رسول اکرم صلى الله علیه و آله فرمودند:خداوند در قیامت به منّت‌گذاران،نگاه لطف‌آمیز نمى‌کند. 
پیام‌ها: 
١-شروع نیکو کافى نیست،اتمام نیکو هم شرط‍‌ است. «یُنْفِقُونَ‌. ثُمَّ‌ لا یُتْبِعُونَ‌. مَنًّا» 
٢-اسلام حافظ‍‌ شخصیّت محرومان و فقراست و کوبیدن شخصیّت فقرا از طریق منّت را سبب باطل شدن عمل مى‌داند. «لا یُتْبِعُونَ‌. مَنًّا وَ لا أَذىً‌» 
٣-اعمال انسان،در یکدیگر تأثیر دارند،یعنى یک عمل مى‌تواند عمل دیگر را خنثى کند.انفاق براى درمان فقر است،ولى منّت‌گذارى آن را مایه‌ى درد فقرا مى‌گرداند. «یُنْفِقُونَ‌. لا یُتْبِعُونَ‌. مَنًّا وَ لا أَذىً‌» 
٤-خداوند،آینده انفاق‌کننده را تضمین کرده است. «لا خَوْفٌ‌ عَلَیْهِمْ‌ وَ لا هُمْ‌ یَحْزَنُونَ‌» 
٥-کسى که بدون منّت و آزار و فقط‍‌ براى خدا انفاق مى‌کند،از آرامشى الهى برخوردار است. «یُنْفِقُونَ‌ أَمْوالَهُمْ‌ فِی سَبِیلِ‌ اللّهِ‌. لا خَوْفٌ‌ عَلَیْهِمْ‌ وَ لا هُمْ‌ یَحْزَنُونَ‌» 


223-  و من کلام له (علیه السلام)
> قاله عند تلاوته " یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ " <
أَدْحَضُ مَسْئُولٍ حُجَّةً وَ أَقْطَعُ مُغْتَرٍّ مَعْذِرَةً لَقَدْ أَبْرَحَ جَهَالَةً بِنَفْسِهِ یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ مَا جَرَّأَکَ عَلَی ذَنْبِکَ وَ مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ وَ مَا أَنَّسَکَ بِهَلَکَةِ نَفْسِکَ أَ مَا مِنْ دَائِکَ بُلُولٌ أَمْ لَیْسَ مِنْ نَوْمَتِکَ یَقَظَةٌ أَ مَا تَرْحَمُ مِنْ نَفْسِکَ مَا تَرْحَمُ مِنْ غَیْرِکَ فَلَرُبَّمَا تَرَی الضَّاحِیَ مِنْ حَرِّ الشَّمْسِ فَتُظِلُّهُ أَوْ تَرَی الْمُبْتَلَی بِأَلَمٍ یُمِضُّ جَسَدَهُ فَتَبْکِی رَحْمَةً لَهُ فَمَا صَبَّرَکَ عَلَی دَائِکَ وَ جَلَّدَکَ عَلَی مُصَابِکَ وَ عَزَّاکَ عَنِ الْبُکَاءِ عَلَی نَفْسِکَ وَ هِیَ أَعَزُّ الْأَنْفُسِ عَلَیْکَ وَ کَیْفَ لَا یُوقِظُکَ خَوْفُ بَیَاتِ نِقْمَةٍ وَ قَدْ تَوَرَّطْتَ بِمَعَاصِیهِ مَدَارِجَ سَطَوَاتِهِ فَتَدَاوَ مِنْ دَاءِ الْفَتْرَةِ فِی قَلْبِکَ بِعَزِیمَةٍ وَ مِنْ کَرَی الْغَفْلَةِ فِی نَاظِرِکَ بِیَقَظَةٍ وَ کُنْ لِلَّهِ مُطِیعاً وَ بِذِکْرِهِ آنِساً وَ تَمَثَّلْ فِی حَالِ تَوَلِّیکَ عَنْهُ إِقْبَالَهُ عَلَیْکَ یَدْعُوکَ إِلَی عَفْوِهِ وَ یَتَغَمَّدُکَ بِفَضْلِهِ وَ أَنْتَ مُتَوَلٍّ عَنْهُ إِلَی غَیْرِهِ فَتَعَالَی مِنْ قَوِیٍّ مَا أَکْرَمَهُ وَ تَوَاضَعْتَ مِنْ ضَعِیفٍ مَا أَجْرَأَکَ عَلَی مَعْصِیَتِهِ وَ أَنْتَ فِی کَنَفِ سِتْرِهِ مُقِیمٌ وَ فِی سَعَةِ فَضْلِهِ مُتَقَلِّبٌ فَلَمْ یَمْنَعْکَ فَضْلَهُ وَ لَمْ یَهْتِکْ عَنْکَ سِتْرَهُ بَلْ لَمْ تَخْلُ مِنْ لُطْفِهِ مَطْرَفَ عَیْنٍ فِی نِعْمَةٍ یُحْدِثُهَا لَکَ أَوْ سَیِّئَةٍ یَسْتُرُهَا عَلَیْکَ أَوْ بَلِیَّةٍ یَصْرِفُهَا عَنْکَ فَمَا ظَنُّکَ بِهِ لَوْ أَطَعْتَهُ وَ ایْمُ اللَّهِ لَوْ أَنَّ هَذِهِ الصِّفَةَ کَانَتْ فِی مُتَّفِقَیْنِ فِی الْقُوَّةِ مُتَوَازِیَیْنِ فِی الْقُدْرَةِ لَکُنْتَ أَوَّلَ حَاکِمٍ عَلَی نَفْسِکَ بِذَمِیمِ الْأَخْلَاقِ وَ مَسَاوِئِ الْأَعْمَالِ وَ حَقّاً أَقُولُ مَا الدُّنْیَا غَرَّتْکَ وَ لَکِنْ بِهَا اغْتَرَرْتَ وَ لَقَدْ کَاشَفَتْکَ الْعِظَاتِ وَ آذَنَتْکَ عَلَی سَوَاءٍ وَ لَهِیَ بِمَا تَعِدُکَ مِنْ نُزُولِ الْبَلَاءِ بِجِسْمِکَ وَ النَّقْصِ فِی قُوَّتِکَ أَصْدَقُ وَ أَوْفَی مِنْ أَنْ تَکْذِبَکَ أَوْ تَغُرَّکَ وَ لَرُبَّ نَاصِحٍ لَهَا عِنْدَکَ مُتَّهَمٌ وَ صَادِقٍ مِنْ خَبَرِهَا مُکَذَّبٌ وَ لَئِنْ تَعَرَّفْتَهَا فِی الدِّیَارِ الْخَاوِیَةِ وَ الرُّبُوعِ الْخَالِیَةِ لَتَجِدَنَّهَا مِنْ حُسْنِ تَذْکِیرِکَ وَ بَلَاغِ مَوْعِظَتِکَ بِمَحَلَّةِ الشَّفِیقِ عَلَیْکَ وَ الشَّحِیحِ بِکَ وَ لَنِعْمَ دَارُ مَنْ لَمْ یَرْضَ بِهَا دَاراً وَ مَحَلُّ مَنْ لَمْ یُوَطِّنْهَا مَحَلًّا وَ إِنَّ السُّعَدَاءَ بِالدُّنْیَا غَداً هُمُ الْهَارِبُونَ مِنْهَا الْیَوْمَ إِذَا رَجَفَتِ الرَّاجِفَةُ وَ حَقَّتْ بِجَلَائِلِهَا الْقِیَامَةُ وَ لَحِقَ بِکُلِّ مَنْسَکٍ أَهْلُهُ وَ بِکُلِّ مَعْبُودٍ عَبَدَتُهُ وَ بِکُلِّ مُطَاعٍ أَهْلُ طَاعَتِهِ فَلَمْ یُجْزَ فِی عَدْلِهِ وَ قِسْطِهِ یَوْمَئِذٍ خَرْقُ بَصَرٍ فِی الْهَوَاءِ وَ لَا هَمْسُ قَدَمٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا بِحَقِّهِ فَکَمْ حُجَّةٍ یَوْمَ ذَاکَ دَاحِضَةٌ وَ عَلَائِقِ عُذْرٍ مُنْقَطِعَةٌ فَتَحَرَّ مِنْ أَمْرِکَ مَا یَقُومُ بِهِ عُذْرُکَ وَ تَثْبُتُ بِهِ حُجَّتُکَ وَ خُذْ مَا یَبْقَی لَکَ مِمَّا لَا تَبْقَی لَهُ وَ تَیَسَّرْ لِسَفَرِکَ وَ شِمْ بَرْقَ النَّجَاةِ وَ ارْحَلْ مَطَایَا التَّشْمِیرِ.

 

 

خطبه 223-تلاوت یا ایها الانسان. 
هشدار از غرور زدگیها 
برهان گناهکار، نادرست ترین برهان ها است، و عذرش از توجیه هر فریب خورده ای بی اساس تر، و خوشحالی او از عدم آگاهی است. ای انسان! چه چیز تو را بر گناه جرات داده؟ و در برابر پروردگار مغرور ساخته؟ و بر نابودی خود علاقمند کرده است؟ آیا بیماری تو را درمان نیست؟ و خوابزدگی تو بیداری ندارد؟ چرا آنگونه که به دیگران رحم می کنی، به خود رحم نمی کنی؟ چه بسا کسی را در آفتاب سوزان می بینی بر او سایه می افکنی یا بیماری را بنگری که سخت ناتوان است، از روی دلسوزی بر او اشک می ریزی، چه چیز تو را بر بیماری خود بی تفاوت کرده؟ و بر مصیبتهای خود شکیبا و از گریه بر حال خویشتن باز داشته است؟ در حالی که هیچ چیز برای تو عزیزتر از جانت نیست! چگونه ترس از فرود آمدن بلا، شب هنگام تو را بیدار نکرده است؟ که در گناه غوطه ور، و در پنجه قهر الهی مبتلا شده ای؟ چگونه بودن پس سستی دل را با استقامت درمان کن، و خوابزدگی چشمانت را با بیداری برطرف کن، و اطاعت خدا را بپذیر، و با یاد خدا انس گیر، و یاد آر که تو از خدا روی گردانی و در همان لحظه او روی به تو دارد، و تو را به عفو خویش می خواند، و با کرم خویش می پوشاند! در حالی که تو از خدا بریده و به غیر خدا توجه داری! پس چه نیرومند و بزرگوار است خدا! و چه ناتوان و بی مقداری تو، که بر عصیان او جرات داری، در حالی که تو را در پرتو نعمت خود قرار داده، و در گستره رحمت او آرمیده ای، نه بخشش خود را از تو گرفته، و نه پرده اسرار تو را دریده است. بلکه چشم بر هم زدنی، بی احساس خدا زنده نبودی، یا در نعمت های او غرق بودی، یا گناهان تو پرده پوشی شد، و یا بلا و مصیبتی را از تو دور ساخته است، پس چه فکر می کنی! اگر او را اطاعت کنی؟ بخدا سوگند! اگر این رفتار میان دو نفر که در توانایی و قدرت برابر بودند وجود داشت تو نخستین کسی بودی که خود را محکوم می کردی، بر زشتی اخلاق و نادرستی کردار. دنیاشناسی به حق می گویم که دنیا تو را فریفته است، که تو خود فریفته دنیایی، دنیا عبرت ها را برای تو آشکار کرده، و تو را به تساوی دعوت کرد، دنیا با دردهایی که در جسم تو می گذارد، و با کاهشی که در توانایی تو ایجاد می کند، راستگوتر از آن است که به تو دروغ بگوید، و یا مغرورت سازد. چه بسا نصیحت کننده ای از سوی دنیا را متهم نمودی، و راستگویی را دروغگو پنداشتی، اگر دنیا را از روی شهرهای ویران شده، و خانه های درهم فرو ریخته بشناسی، آن را یادآوری دلسوز، و اندرزدهنده ای گویا می یابی که چونان دوستی مهربان از تباهی و نابودی تو نگران است. دنیا چه خوب خانه ای است برای آن کس که آنرا جاودانه نپندارد، و خوب محلی است برای آن کس که آن را وطن خویش انتخاب نکند، سعادتمندان به وسیله دنیا در قیامت کسانی هستند که امروز از آن می گریزند. انسان و رستاخیز آنگاه که زمین سخت بلرزد، و نشانه های هولناک قیامت تحقق پذیرد، و پیروان هر دینی به آن ملحق شوند، و هر پرستش کننده به معبود خود، و هر اطاعت کننده ای به فرمانده خود رسد، نه چشمی بر خلاف عدالت و برابری در هوا گشوده، و نه قدمی برخلاف حق، آهسته در زمین نهاده می شود، در آن روز چه دلیلهایی که باطل می گردد، و عذرهایی که پذیرفته نمی شود! پس در جستجوی عذری باشید که پذیرفته شود، و دلیلی بجویید که استوار باشد، و از دنیای فانی برای آخرت جاویدان توشه بردار، و برای سفر آخرت وسائل لازم را آماده کن، و چشم به برق نجات بدوز، و بار سفر بربند.
 


 


222-  و من کلام له (علیه السلام)
> قاله عند تلاوته <
 یُسَبِّحُ لَهُ فِیها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَی جَعَلَ الذِّکْرَ جِلاءً لِلْقُلُوبِ تَسْمَعُ بِهِ بَعْدَ الْوَقْرَةِ وَ تُبْصِرُ بِهِ بَعْدَ الْعَشْوَةِ وَ تَنْقَادُ بِهِ بَعْدَ الْمُعَانَدَةِ وَ مَا بَرِحَ لِلَّهِ عَزَّتْ آلَاؤُهُ فِی الْبُرْهَةِ بَعْدَ الْبُرْهَةِ وَ فِی أَزْمَانِ الْفَتَرَاتِ عِبَادٌ نَاجَاهُمْ فِی فِکْرِهِمْ وَ کَلَّمَهُمْ فِی ذَاتِ عُقُولِهِمْ فَاسْتَصْبَحُوا بِنُورِ یَقَظَةٍ فِی الْأَبْصَارِ وَ الْأَسْمَاعِ وَ الْأَفْئِدَةِ یُذَکِّرُونَ بِأَیَّامِ اللَّهِ وَ یُخَوِّفُونَ مَقَامَهُ بِمَنْزِلَةِ الْأَدِلَّةِ فِی الْفَلَوَاتِ مَنْ أَخَذَ الْقَصْدَ حَمِدُوا إِلَیْهِ طَرِیقَهُ وَ بَشَّرُوهُ بِالنَّجَاةِ وَ مَنْ أَخَذَ یَمِیناً وَ شِمَالًا ذَمُّوا إِلَیْهِ الطَّرِیقَ وَ حَذَّرُوهُ مِنَ الْهَلَکَةِ وَ کَانُوا کَذَلِکَ مَصَابِیحَ تِلْکَ الظُّلُمَاتِ وَ أَدِلَّةَ تِلْکَ الشُّبُهَاتِ وَ إِنَّ لِلذِّکْرِ لَأَهْلًا أَخَذُوهُ مِنَ الدُّنْیَا بَدَلًا فَلَمْ تَشْغَلْهُمْ تِجَارَةٌ وَ لَا بَیْعٌ عَنْهُ یَقْطَعُونَ بِهِ أَیَّامَ الْحَیَاةِ وَ یَهْتِفُونَ بِاَّوَاجِرِ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ فِی أَسْمَاعِ الْغَافِلِینَ وَ یَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ وَ یَأْتَمِرُونَ بِهِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یَتَنَاهَوْنَ عَنْهُ فَکَأَنَّمَا قَطَعُوا الدُّنْیَا إِلَی الْآخِرَةِ وَ هُمْ فِیهَا فَشَاهَدُوا مَا وَرَاءَ ذَلِکَ فَکَأَنَّمَا اطَّلَعُوا غُیُوبَ أَهْلِ الْبَرْزَخِ فِی طُولِ الْإِقَامَةِ فِیهِ وَ حَقَّقَتِ الْقِیَامَةُ عَلَیْهِمْ عِدَاتِهَا فَکَشَفُوا غِطَاءَ ذَلِکَ لِأَهْلِ الدُّنْیَا حَتَّی کَأَنَّهُمْ یَرَوْنَ مَا لَا یَرَی النَّاسُ وَ یَسْمَعُونَ مَا لَا یَسْمَعُونَ فَلَوْ مَثَّلْتَهُمْ لِعَقْلِکَ فِی مَقَاوِمِهِمُ الْمَحْمُودَةِ وَ مَجَالِسِهِمُ الْمَشْهُودَةِ وَ قَدْ نَشَرُوا دَوَاوِینَ أَعْمَالِهِمْ وَ فَرَغُوا لِمُحَاسَبَةِ أَنْفُسِهِمْ عَلَی کُلِّ صَغِیرَةٍ وَ کَبِیرَةٍ أُمِرُوا بِهَا فَقَصَّرُوا عَنْهَا أَوْ نُهُوا عَنْهَا فَفَرَّطُوا فیهَا وَ حَمَّلُوا ثِقَلَ أَوْزَاِرِهمْ ظُهُورَهُمْ فَضَعُفُوا عَنِ الِاسْتِقْلَالِ بِهَا فَنَشَجُوا نَشِیجاً وَ تَجَاوَبُوا نَحِیباً یَعِجُّونَ إِلَی رَبِّهِمْ مِنْ مَقَامِ نَدَمٍ وَ اعْتِرَافٍ لَرَأَیْتَ أَعْلَامَ هُدًی وَ مَصَابِیحَ دُجًی قَدْ حَفَّتْ بِهِمُ الْمَلَائِکَةُ وَ تَنَزَّلَتْ عَلَیْهِمُ السَّکِینَةُ وَ فُتِحَتْ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَ أُعِدَّتْ لَهُمْ مَقَاعِدُ الْکَرَامَاتِ فِی مَقْعَدٍ اطَّلَعَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ فِیهِ فَرَضِیَ سَعْیَهُمْ وَ حَمِدَ مَقَامَهُمْ یَتَنَسَّمُونَ بِدُعَائِهِ رَوْحَ التَّجَاوُزِ رَهَائِنُ فَاقَةٍ إِلَی فَضْلِهِ وَ أُسَارَی ذِلَّةٍ لِعَظَمَتِهِ جَرَحَ طُولُ الْأَسَی قُلُوبَهُمْ وَ طُولُ الْبُکَاءِ عُیُونَهُمْ لِکُلِّ بَابِ رَغْبَةٍ إِلَی اللَّهِ مِنْهُمْ یَدٌ قَارِعَةٌ یَسْأَلُونَ مَنْ لَا تَضِیقُ لَدَیْهِ الْمَنَادِحُ وَ لَا یَخِیبُ عَلَیْهِ الرَّاغِبُونَ فَحَاسِبْ نَفْسَکَ لِنَفْسِکَ فَإِنَّ غَیْرَهَا مِنَ الْأَنْفُسِ لَهَا حَسِیبٌ غَیْرُکَ.

 

 

خطبه 222-تلاوت رجال لا تلهیهم. 
ارزش یاد خدا 
همانا خدای سبحان و بزرگ، یاد خود را روشنی بخش دلها قرار داد، تا گوش پس از ناشنوایی بشنود، و چشم پس از کم نوری بنگرد، و انسان پس از دشمنی رام گردد، خداوند که نعمتهای او گرانقدر است، در دورانهای مختلف روزگار، و در دوران فترت (تا آمدن پیامبری پس از پیامبر دیگر) بندگانی داشته که با آنان در گوش جانشان زمزمه می کرد، و در درون عقلشان با آنان سخن می گفت. که چراغ هدایت را با نور بیداری در گوشها و دیده ها و دلها برافروختند، روزهای خدایی را به یاد می آوردند و مردم را از جلال و بزرگی خدا می ترساندند، آنان نشانه های روشن خدا در بیابانهایند، آن را که راه میانه در پیش گرفت می ستودند، و به رستگاری بشارت می دادند، و آن را که به جانب چپ یا راست کشانده می شد، روش او را زشت می شمردند، و از نابودی هشدار می دادند، همچنان چراغ تاریکیها، و راهنمای پرتگاهها بودند. همانا! یاد خدا را مردمی است که آن را بجای دنیا برگزیدند، که هیچ تجارتی یا خرید و فروش، آنها را از یاد خدا باز نمی دارد، با یاد خدا روزگار می گذرانند، و غافلان را با هشدارهای خود، از کیفرهای الهی می ترسانند. به عدالت فرمان می دهند، و خود عدالت گسترند، از بدیها نهی می کنند و خود از آنها پرهیز دارند. با اینکه در دنیا زندگی می کنند گویا آن را رها کرده به آخرت پیوسته اند، سرای دیگر را مشاهده کرده، گویا از مسائل پنهان برزخیان و مدت طولانی اقامتشان آگاهی دارند، و گویا قیامت وعده های خود را برای آنان تحقق بخشیده است، آنان پرده ها را برای مردم دنیا برداشته اند، می بینند آنچه را که مردم نمی نگرند، و می شنوند آنچه را که مردم نمی شنوند، اگر اهل ذکر را در اندیشه خود آوری، و مقامات ستوده آنان، و مجالس آشکارشان را بنگری، می بینی که آنان نامه های اعمال خود را گشوده، و برای حسابرسی آماده اند که همه را جبران کردند. اعمال کوچک و بزرگی که به آنان فرمان داده شدند و کوتاهی کردند، یا اعمالی که از آن نهی شده و مرتکب گردیدند، بار سنگین گناهان خویش را بر دوش نهاده، و در برداشتن آن ناتوان شدند، گریه در گلویشان شکسته، و با ناله و فریاد می گریند و با یکدیگر گفتگو دارند، در پیشگاه پروردگار خویش به پشیمانی اعتراف دارند. آنها نشانه های هدایت، و چراغهای روشنگر تاریکیها می باشند، فرشتگان آنان را در میان گرفته، و آرامش بر آنها می بارند، درهای آسمان برویشان گشوده، و مقام ارزشمندی برای 
آنان آماده کرده اند، مقامی که خداوند با نظر رحمت به آن می نگرد، و از تلاش آنها راضی، و منزلت آنهارا می ستاید، دست به دعا برمی دارند، و آمرزش الهی می طلبند، در گرو نیازمندی فضل خدا، و اسیران بزرگی اویند، غم و اندوه طولانی دلهایشان را مجروح، و گریه های پیاپی چشمهایشان را آزرده است، دست آنان به طرف تمام درهای امیدواری خدا دراز است، از کسی درخواست می کنند که بخشش او را کاستی، و درخواست کنندگان او را نومیدی نیست. پس اکنون به خاطر خودت، حساب خویش را بررسی کن زیرا دیگران حسابرسی غیر از تو دارند.
 


 


«٢٦١»مَثَلُ‌ الَّذِینَ‌ یُنْفِقُونَ‌ أَمْوالَهُمْ‌ فِی سَبِیلِ‌ اللّهِ‌ کَمَثَلِ‌ حَبَّةٍ‌ أَنْبَتَتْ‌ سَبْعَ‌ سَنابِلَ‌ فِی کُلِّ‌ سُنْبُلَةٍ‌ مِائَةُ‌ حَبَّةٍ‌ وَ اللّهُ‌ یُضاعِفُ‌ لِمَنْ‌ یَشاءُ وَ اللّهُ‌ واسِعٌ‌ عَلِیمٌ‌ 
مثل کسانى که اموال خود را در راه خدا انفاق مى‌کنند،همانند بذرى است که هفت خوشه برویاند و در هر خوشه یک‌صد دانه باشد و خداوند آن را براى هرکس بخواهد(و شایستگى داشته باشد،)دو یا چند برابر مى‌کند و خدا(از نظر قدرت و رحمت)وسیع و(به همه چیز)داناست. 
نکته‌ها: 
سفارش به انفاق و منع از اسراف و تبذیر،بهترین راه براى حلّ‌ اختلافات طبقاتى است. 
همچنان که پیدایش و گسترش ربا، زمینه‌ساز و به‌وجودآورندۀ طبقات است.لذا در قرآن آیات وم اتفاق و تحریم ربا در کنار هم آمده است. ١
هر دانه‌اى،در هر زمینى،هفت خوشه که در هر خوشه صد دانه باشد نمى‌رویاند،بلکه باید دانه،سالم و زمین،مستعد و زمان،مناسب و حفاظت،کامل باشد.همچنین انفاق مال حلال،با قصد قربت،بدون منّت و با شیوه‌ى نیکو آن‌همه آثار خواهد داشت. 
پیام‌ها: 
١-انفاق،تنها پاداش اخروى ندارد،بلکه سبب رشد و تکامل وجودى خود انسان مى‌گردد. «مَثَلُ‌ الَّذِینَ‌ یُنْفِقُونَ‌» 
٢-ستایش قرآن از کسانى است که انفاق سیره‌ى همیشگى آنان باشد. «یُنْفِقُونَ‌» فعل مضارع دلالت بر استمرار دارد. 
٣-انفاق،زمانى ارزشمند است که در راه خدا باشد.در اسلام اقتصاد از اخلاق جدا نیست. «فِی سَبِیلِ‌ اللّهِ‌» ٤-استفاده از مثال‌هاى طبیعى،هرگز کهنه نمى‌شود و براى همه مردم در هر سن و شرایطى که باشند قابل فهم است.تشبیه مال به بذر و تشبیه آثار انفاق به خوشه‌هاى متعدّد پردانه . «کَمَثَلِ‌ حَبَّةٍ‌ أَنْبَتَتْ‌ سَبْعَ‌ سَنابِلَ‌» 
٥-تشویق و وعده‌ى پاداش،قوى‌ترین عامل حرکت است.پاداش هفتصد برابر. 
«وَ اللّهُ‌ یُضاعِفُ‌» 
٦-لطف خداوند،محدودیّت ندارد. «وَ اللّهُ‌ یُضاعِفُ‌. وَ اللّهُ‌ واسِعٌ‌ عَلِیمٌ‌» 
٧-اگر انفاق مال،تا هفتصد برابر قابلیّت رشد و نموّ دارد؛ «کَمَثَلِ‌ حَبَّةٍ‌ أَنْبَتَتْ‌ سَبْعَ‌ سَنابِلَ‌ فِی کُلِّ‌ سُنْبُلَةٍ‌ مِائَةُ‌ حَبَّةٍ‌» پس حساب کسانى که در راه خدا جان خود را انفاق مى‌کنند چه مى‌تواند باشد؟! «وَ اللّهُ‌ واسِعٌ‌ عَلِیمٌ‌» 


#حدیث_مهدوی

 

امام حسن مجتبی(ع)

«امام جواد علیه‌السلام روایت می کنند که روزی حضرت علی علیه‌السلام در حالی که به دست سلمان تکیه داده بودند وارد مسجد الحرام شدند و امام حسن مجتبی در محضر آن حضرت بود، در آن هنگام مردی نیکو صورت که جامه های زیبا بر تن داشت وارد شد و به خدمت امیرمومنان علیه‌السلام عرض ادب و تقدیم سلام نمود، سپس گفت: من از محضر شما سه پرسش می کنم، اگر آنها را پاسخ فرمائید می فهمم که این مردم به شما ستم کردند و حق شما را به ناحق غصب کردند، امیرمومنان فرمود: آنچه می خواهی بپرس.چون آن مرد سوالاتش را پرسید، امام علیه‌السلام به فرزند بزرگوارش امام حسن مجتبی رو کرد و فرمود: ای ابومحمد سوالات این مرد را پاسخ بگو.چون امام حسن مجتبی علیه‌السلام هر سه پرسش را پاسخ گفت، آن مرد به وحدانیت خدا و رسالت رسول اکرم گواهی داد و سپس به امامت امیرمومنان و امام حسن مجتبی و امام حسین سیدالشهداء (علیهم السلام) گواهی داد و آنگاه امام‌ها را یکی پس از دیگری شمرد و به امامت هر یکی شهادت داد تا به امام حسن عسکری علیه‌السلام رسید و آنگاه گفت:«و اشهد علی رجل من ولد الحسن لا یکنی و لا یسمی حتی یظهر امره، فیملأها عدلا کما ملئت جورا».«و گواهی می دهم به امامت فرزند امام حسن -عسکری- که نام و کنیه اش گفته نمی شود تا روزی که ظاهر شود و جهان را پر از عدالت کند، آنچنان که پر از ستم شده است».آنگاه امیرمومنان را تودیع کرد و از مسجد خارج شد.امیرمومنان خطاب به امام حسن فرمود: ای ابو محمد برخیز و این مرد را تعقیب کن. امام حسن مجتبی علیه‌السلام بلند شد و به دنبال آن مرد حرکت کرد، لحظاتی بعد برگشت و عرض کرد: این مرد تا از مسجد خارج شد اصلا متوجه نشدم که کجا پای نهاد و به کجا رفت!امیرمومنان فرمود: آیا این مرد را شناختی؟ امام حسن عرض کرد:خدا و پیامبر و امیرمومنان داناترند. امیرمومنان فرمود: او حضرت خضر بود».

اصول کافی/ ج1/ ص441طبق روایات فراوانی حضرت خضر زنده است و در فرصت‌های مناسب در مجلس امامان معصوم علیهم السلام حضور می یافت و اینک در خدمت حضرت بقیة الله روحی و ارواح العالمین له الفداء می باشد و جزء 30 نفری است که همواره در ملازمت آن حضرت هستند و خداوند به وسیله ی آنها رفع غربت از وجود مقدس حضرت صاحب امان در زمان غیبت می نماید. غیبت شیخ طوسی/ ص 102


«٢٦٠»وَ إِذْ قالَ‌ إِبْراهِیمُ‌ رَبِّ‌ أَرِنِی کَیْفَ‌ تُحْیِ‌ الْمَوْتى‌ قالَ‌ أَ وَ لَمْ‌ تُؤْمِنْ‌ قالَ‌ بَلى‌ وَ لکِنْ‌ لِیَطْمَئِنَّ‌ قَلْبِی قالَ‌ فَخُذْ أَرْبَعَةً‌ مِنَ‌ الطَّیْرِ فَصُرْهُنَّ‌ إِلَیْکَ‌ ثُمَّ‌ اجْعَلْ‌ عَلى‌ کُلِّ‌ جَبَلٍ‌ مِنْهُنَّ‌ جُزْءاً ثُمَّ‌ ادْعُهُنَّ‌ یَأْتِینَکَ‌ سَعْیاً وَ اعْلَمْ‌ أَنَّ‌ اللّهَ‌ عَزِیزٌ حَکِیمٌ‌ 
و(به یاد آور)هنگامى که ابراهیم گفت:پروردگارا به من نشان بده که چگونه مردگان را زنده مى‌کنى‌؟فرمود:مگر ایمان نیاورده‌اى‌؟عرض کرد:چرا،ولى براى آنکه قلبم آرامش یابد.(خداوند)فرمود:چهار پرنده(طاوس،خروس،کبوتر و کلاغ) ١را برگیر و آنها را نزد خود جمع و قطعه قطعه کن(و درهم بیامیز)سپس بر هر کوهى ٢قسمتى از آنها را قرار ده،آنگاه پرندگان را بخوان،به سرعت بسوى تو بیایند و بدان که خداوند تواناى حکیم است. 
نکته‌ها: 
تنها از یگانه ابرمرد تاریخ پس از رسول خدا صلى الله علیه و آله،یعنى على علیه السلام نقل شده است که فرمود:«لو کشف الغطاء ما ازددت یقینا»اگر پرده‌ها کنار روند،بر یقین من افزوده نمى‌شود. ٣ولى سایر مردمان همه دوست دارند که شنیده‌ها و حتّى باورهاى خود را به صورت عینى مشاهده نمایند.چنانکه همه مى‌دانند قند را از چغندر مى‌گیرند،ولى دوست دارند چگونگى آن را مشاهده کنند. 
در تفاسیر آمده است:حضرت ابراهیم از کنار دریایى مى‌گذشت،مردارى را دید که در کنار دریا افتاده و قسمتى از آن در آب و قسمتى دیگر در خشکى است و پرندگان و حیوانات دریایى،صحرایى و هوایى از هر سو آن را طعمه‌ى خود قرار داده‌اند.حضرت با خود گفت: 
اگر این اتّفاق براى انسان رخ دهد و ذرّاتِ‌ بدن انسان در بین جانداران دیگر پخش شود،در قیامت آنها چگونه یک جا جمع و زنده مى‌شوند.لذا از خداوند درخواست کرد که نحوه‌ى زنده شدن مردگان را مشاهده کند.خداوند نیز با این نمایش،ابراهیم را به نور یقین و اطمینان رهسپار نمود. 
پیام‌ها: 
١-زنده کردن مردگان،از شئون ربوبیّت خداوند است. «رَبِّ‌ أَرِنِی کَیْفَ‌ تُحْیِ‌» 
٢-براى آموزش عمیق،استفاده از نمایش و مشاهدات حسى لازم است. «أَرِنِی» 
٣-کشف و شهود تنها براى کسانى است که مراتبى از علم،ایمان و استدلال را طى کرده باشند.درخواست «أَرِنِی» ابراهیم پاسخ داده مى‌شود،نه هرکس دیگر. 
٤-در پى آن باشیم که ایمان و یقین خود را بالا برده تا به مرز اطمینان برسیم. 
پژوهش و کنجکاوى یک ارزش است. «لِیَطْمَئِنَّ‌ قَلْبِی» 
٥-ایمان،داراى مراحل و درجاتى است. «لِیَطْمَئِنَّ‌ قَلْبِی» 
٦-قلب،مرکز آرامش است. «لِیَطْمَئِنَّ‌ قَلْبِی» 
٧-اولیاى خدا،قدرت تصرّف در هستى را دارند که به آن ولایت تکوینى گفته مى‌شود. «ثُمَّ‌ ادْعُهُنَّ‌ یَأْتِینَکَ‌ سَعْیاً» 
٨-معاد،جسمانى است و در قیامت بازگشت روح به همین ذرات بدن خواهد بود. «یَأْتِینَکَ‌ سَعْیاً» 


«٢٥٩»أَوْ کَالَّذِی مَرَّ عَلى‌ قَرْیَةٍ‌ وَ هِیَ‌ خاوِیَةٌ‌ عَلى‌ عُرُوشِها قالَ‌ أَنّى یُحْیِی هذِهِ‌ اللّهُ‌ بَعْدَ مَوْتِها فَأَماتَهُ‌ اللّهُ‌ مِائَةَ‌ عامٍ‌ ثُمَّ‌ بَعَثَهُ‌ قالَ‌ کَمْ‌ لَبِثْتَ‌ قالَ‌ لَبِثْتُ‌ یَوْماً أَوْ بَعْضَ‌ یَوْمٍ‌ قالَ‌ بَلْ‌ لَبِثْتَ‌ مِائَةَ‌ عامٍ‌ فَانْظُرْ إِلى‌ طَعامِکَ‌ وَ شَرابِکَ‌ لَمْ‌ یَتَسَنَّهْ‌ وَ انْظُرْ إِلى‌ حِمارِکَ‌ وَ لِنَجْعَلَکَ‌ آیَةً‌ لِلنّاسِ‌ وَ انْظُرْ إِلَى الْعِظامِ‌ کَیْفَ‌ نُنْشِزُها ثُمَّ‌ نَکْسُوها لَحْماً فَلَمّا تَبَیَّنَ‌ لَهُ‌ قالَ‌ أَعْلَمُ‌ أَنَّ‌ اللّهَ‌ عَلى‌ کُلِّ‌ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ 
یا همانند کسى(عُزَیر)که از کنار یک آبادى عبور کرد،در حالى که دیوارهاى آن بر روى سقف‌هایش فروریخته بود(و مردم آن مرده و استخوان‌هایشان در هر سو پراکنده بود،او با خود)گفت:خداوند چگونه اینها را پس از مرگ زنده مى‌کند؟ پس خداوند او را یک‌صد سال میراند و سپس زنده کرد(و به او)گفت:چقدر درنگ کردى‌؟گفت یک روز،یا قسمتى از یک روز را درنگ کرده‌ام! فرمود:(نه)بلکه یک‌صد سال درنگ کرده‌اى،به غذا و نوشیدنى خود(که همراه داشتى)نگاه کن(که با گذشت سالها)تغییر نیافته است.و به الاغ خود نگاه کن(که چگونه متلاشى شده است،این ماجرا براى آن است که هم به تو پاسخ گوییم)و(هم)تو را نشانه (رستاخیز)و حجتى براى مردم قرار مى‌دهیم.(اکنون)به استخوان‌ها(ى مَرکب خود)بنگر که چگونه آنها را بهم پیوند مى‌دهیم و برآن گوشت مى‌پوشانیم.پس هنگامى که(این حقایق براى آن مرد خدا)آشکار شد،گفت:(اکنون با تمام وجود) مى‌دانم که خداوند بر هر کارى قادر و تواناست. نکته‌ها: 
آیه‌ى قبل گفتگوى حضرت ابراهیم با نمرود را بازگو کرد که پیرامون توحید گفتگو مى‌کردند و هدایت از طریق استدلال بود و ابراهیم با استدلال پیروز شد.نمونه‌ى دوّم خروج از ظلمات به نور،در این آیه است که پیرامون معاد گفتگو مى‌شود و هدایت از طریق نمایش و به صورت محسوس و عملى صورت مى‌گیرد.در تفاسیر و برخى روایات آمده است که نام این شخص«عُزیر»بوده است.در تفسیر المیزان مى‌خوانیم که این شخص باید پیامبر باشد،زیرا خداوند با او سخن گفته است. 
پیام‌ها: 
١-به تمدن‌هاى ویران شده گذشته،باید به دیده عبرت نگریست و درسهاى تازه گرفت. «مَرَّ عَلى‌ قَرْیَةٍ‌» 
٢-هرچند مى‌دانید،امّا باز هم علم خود را با تجربه و پرسیدن بالا ببرید. «أَنّى یُحْیِی هذِهِ‌ اللّهُ‌» 
٣-صد سال مردن،براى یک نکته فهمیدن بجاست. «فَأَماتَهُ‌ اللّهُ‌ مِائَةَ‌ عامٍ‌» 
٤-گذشت زمان طولانى،خللى در قدرت خداوند وارد نمى‌آورد. «فَأَماتَهُ‌ اللّهُ‌ مِائَةَ‌ عامٍ‌ ثُمَّ‌ بَعَثَهُ‌» 
٥-رجعت و زنده شدن مردگان در همین دنیا و قبل از قیامت قابل قبول است. 
«فَأَماتَهُ‌. بَعَثَهُ‌» 
٦-نمایش،از بهترین راههاى بیان معارف دینى است. «فَانْظُرْ إِلى‌ طَعامِکَ‌ وَ شَرابِکَ‌. 
وَ انْظُرْ إِلى‌. وَ انْظُرْ إِلَى الْعِظامِ‌.» 
٧-با اراده الهى استخوان محکم،متلاشى مى‌شود،ولى غذایى که زود فاسد مى‌شود،صد سال سالم باقى مى‌ماند. «لَمْ‌ یَتَسَنَّهْ‌» 
٨-نمایش قدرت پروردگار براى ارشاد و هدایت مردم است،نه براى سرگرمى و یا حتّى قدرت‌نمایى. «وَ لِنَجْعَلَکَ‌ آیَةً‌ لِلنّاسِ‌» 
٩-خداوند صحنه‌اى از قیامت را در دنیا آورده است. «فَأَماتَهُ‌. ثُمَّ‌ بَعَثَهُ‌. وَ انْظُرْ إِلى‌ اَلْعِظامِ‌ کَیْفَ‌ نُنْشِزُها» 
١٠-معاد،جسمانى است.زیرا اگر معاد روحانى بود،سخن از استخوان به میان نمى‌آمد. «وَ انْظُرْ إِلَى الْعِظامِ‌» 
١١-مشت نمونه‌ى خروار است.خداوند گوشه‌هایى از قدرت خود در قیامت را در دنیا به نمایش گذارده است. «فَلَمّا تَبَیَّنَ‌ لَهُ‌ قالَ‌ أَعْلَمُ‌ أَنَّ‌ اللّهَ‌ عَلى‌ کُلِّ‌ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ» 


220-  و من کلام له (علیه السلام)
> فی وصف السالک الطریق إلی اللّه سبحانه <
قَدْ أَحْیَا عَقْلَهُ وَ أَمَاتَ نَفْسَهُ حَتَّی دَقَّ جَلِیلُهُ وَ لَطُفَ غَلِیظُهُ وَ بَرَقَ لَهُ لَامِعٌ کَثِیرُ الْبَرْقِ فَأَبَانَ لَهُ الطَّرِیقَ وَ سَلَکَ بِهِ السَّبِیلَ وَ تَدَافَعَتْهُ الْأَبْوَابُ إِلَی بَابِ السَّلَامَةِ وَ دَارِ الْإِقَامَةِ وَ ثَبَتَتْ رِجْلَاهُ بِطُمَأْنِینَةِ بَدَنِهِ فِی قَرَارِ الْأَمْنِ وَ الرَّاحَةِ بِمَا اسْتَعْمَلَ قَلْبَهُ وَ أَرْضَی رَبَّهُ.
 

 

خطبه 220-در وصف سالکان 
پوینده راه خدا 
عقلش را زنده، و نفس خویش را کشته است، تا آنکه جسمش لاغر، و خشونت اخلاقش به نرمی گرایید، برقی پرنور برای او درخشید، و راه را برای او درخشید، و راه را برای او روشن کرد، و در راه راست او را کشاند، و از دری به در دیگر برد تا به در سلامت، و سرای جاودانه رساند، که دو پای او در قرارگاه امن با آرامش تن، استوار شد، پاداش آن بود که دل را درست بکار گرفت، و پروردگار خویش را راضی کرد.
 

 

 


#حدیث_مهدوی
 

امام زین العابدین(ع)

«و ان للقائم منا غیبتین، احدا هما اطول من الاخری،«اما الاولی فستة ایام، او ستة اشهر، او ستة سنین. و اما الاخری فیطول امدها حتی یرجع عن هذا الأمر اکثر من یقول به، فلا یثبت علیه الا من قوی یقینه و صحت معرفته و لم یجد فی نفسه حرجا مما قضینا و سلم لنا اهل البیت».

«برای قائم ما دو غیبت است که یکی از آنها طولانی تر از دیگری است. غیبت اولی شش روز، شش ماه و شش سال است، ولی غیبت دیگری به قدری طولانی خواهد بود که بیشتر قائلین به آن از اعتقاد خود برمی گردند، در امامت او ثابت قدم نمی ماند جز کسی که ایمانش قوی و معرفتش کامل باشد و در برابر داوری‌های ما تردیدی به خود راه ندهد و در برابر ما کاملا تسلیم باشد».

کمال الدین/ ص325علامه ی مجلسی در شرح این حدیث می فرماید: شاید این حدیث  اشاره به تحولات وضع آن حضرت در غیبت صغری باشد که در شش روز اول منحصرا اهل بیت آن حضرت از ولادت آن مهر تابان آگاه بودند و در شش ماه اول خواص شیعیان و نزدیکان از آن مطلع شدند، و در شش سال اول غالب شیعیان از آن آگاه شدند و بعد از شش سال (بعد از رحلت امام حسن عسکری علیه‌السلام) خبر ولادت آن کعبه ی موعود در اقطار جهان اسلام منتشر شد. بحار الانوار/ ج51/ ص135


219-  و من کلام له (علیه السلام)
> لما مر بطلحة بن عبد الله و عبد الرحمن بن عتاب بن أسید و هما قتیلان یوم الجمل <
لَقَدْ أَصْبَحَ أَبُو مُحَمَّدٍ بِهَذَا الْمَکَانِ غَرِیباً أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ کُنْتُ أَکْرَهُ أَنْ تَکُونَ قُرَیْشٌ قَتْلَی تَحْتَ بُطُونِ الْکَوَاکِبِ أَدْرَکْتُ وَتْرِی مِنْ بَنِی عَبْدِ مَنَافٍ وَ أَفْلَتَتْنِی أَعْیَانُ بَنِی جُمَحَ لَقَدْ أَتْلَعُوا أَعْنَاقَهُمْ إِلَی أَمْرٍ لَمْ یَکُونُوا أَهْلَهُ فَوُقِصُوا دُونَهُ.

 

 

خطبه 219-عبور از کشته شدگان جمل 
(در میدان نبرد جمل در سال 36 هجری وقتی به جنازه طلحه و عبد الرحمن بن عتاب رسید فرمود) 
تاسف بر کشتگان جمل 
ابومحمد (طلحه) در این مکان، غریب مانده است، بخدا سوگند خوش نداشتم قریش را زیر تابش ستارگان کشته و افتاده بینم، به خونخواهی بر فرزندان (عبدمناف) دست یافتم، ولی سرکردگان (بنی جمح) از دستم گریختند، آنان برای کاری که در شان آنها نبود سر برافراشتند، و پیش از رسیدن به آن سرکوب شدند.
 


 


#حدیث_مهدوی
 

امام محمد باقر(ع)

«کانت عصا موسی لآدم علیهما السلام، فصارت الی شعیب، ثم صارت الی موسی بن عمران، و انها لعندنا، و ان عهدی بها آنفا و هی خضرأ کهیئتها حین انتزعت من شجرتها و انها لتنطق اذا استنطقت و انها تصنع ما تومر، و انها حیث القیت تلقف ما یأف بلسانها».

-«عصای حضرت موسی قبلا از آنِ حضرت آدم بود، سپس به حضرت شعیب و بعدا به حضرت موسی منتقل شد و هم اکنون در نزد ماست، در همین نزدیکی که آن را می دیدم هنوز سبز بود همانند روزی که از درخت بریده شده. هنگامی که از آن، حرف خواسته شد حرف می زند. این عصا برای قائم ما (که درود خدا بر او باد) تهیه شده است. قائم ما به وسیله ی آن، کاری انجام می دهد که حضرت موسی انجام می داد. به این عصا هر چه امر شود انجام می دهد و آنچه دشمنان فراهم کنند با زبانش آن را می بلعد».

الامامة و التبصرة/ ص116


مروری بر تاریخ سلفیت

مقدمه

مکتب سلفیه از قرن هشتم هجری توسط ابن تیمیه حرانی با شعار پیروی از سلف پایه‌ریزی شد ابن تیمیه با نوشتن دورسال به نام <الواسطیه> و<الحمویه> تفسیر جدیدی را که مغایر با مفاهیم قرآن و سنت بود از مسائل اعتقادی عرضه کرد.

حدیث گرایی و توجه به ظواهر نصوص ،تاکید بر نفی تقلید[1] از ائمه اربعه و ترغیب به اجتهاد را می‌توان از شاخه های فکری ابن تیمیه دانست و بر اساس همین تفکرات بود که مکتب سلفی‌گری را ابداع کرد.

ابن تیمیه با این که از هر علمی اطلاع مختصری داشت ولی اظهار نظر قطعی می کرد رای خود را مطابق اجماع می‌دانست و هرکجا روایتی با عقیده اش سازگار نبود آن را تضعیف می کرد.[2]

مروری بر اندیشه های ابن تیمیه

1-تجسیم و تشبیه خداوند

وی می گوید :خداوند در آسمان ها بر بالای اش قرار دارد پس کسی که ادعا کند خدا ندارد قرآن را انکار کرده و خدا را هیچ فرض کرده است زیرا خداوند در قرآن خود را مشخص کرده است* الرحمن علی العرش استوی*(طه/5)[3]آن خدای مهربانی که بر عرش مستولی و محیط است ابن تیمیه ^عرش^ را به معنای سریر (تخت فرمانروایی) و ^استوی^ را به معنای جلوس گرفته و می گوید:

بر تخت نشستن خدا مطلبی روشن و نقل اوم است اما کیفیت آن را کسی جز خدا نمی داند.[4]ابن تیمیه توجه ندارد که سریر محلی برای استراحت گفته می‌شود ولی منظور از ارش در اینجا قدرت است و خداوند از هر نیازی مبرا است.

2-پایین آوردن مقام انبیا و اولیا

ابن تیمیه گاهی منکر اسمت انبیا می شود[5] و هرگونه توجه به اولیای الهی بعد از مرگ آنها را جایز نمی داند.

3-انکار فضایل اهل بیت مخصوص امام علی علیه السلام

بسیاری از روایات را که در فضایل علی علیه السلام و ائمه اهل بیت علیهم السلام وارد شده را انکار کرده است و یک نوع ناصبی گری خفی در سخنان او دیده می شود.حتی البانی-حدیث شناس بزرگ حنبلی معاصر-می گوید: ابن تیمیه در نقد احادیث تسرع( شتابزدگی )نموده است وی در مورد حدیث غدیر نیز اطراف حدیث را ندیده و به خاطر تسرع آن را انکار کرده است[6]

4-تحریف مفهوم عبادت

او مفهوم عبادت را به گونه‌ای معرفی کرد که هرگونه توجه به اولیای الهی شرک محسوب می شود[7]از نگاه وی انسان نباید از اولیای الهی هیچ درخواستی داشته باشد.

5-تکثیر مسلمان به خاطر نداشتن یک نگاه جامع در شناخت اسلام به تکفیر اری از مسلمانان و علما فتوا می‌دهد [8]ابن تیمیه فخرالدین رازی را به خاطر نوشتن کتابی در احوال ستارگان و افلاک تکثیر می‌کند زیرا آن را ستاره پرستی می داند[9]

بازتاب فتوای ابن تیمیه

با واکنش علمای معاصرابن تیمیه زی در شام به زندان محکوم شد شوکانی در این باره می گوید پس از زندانی شدن ابن تیمیه در دمشق اعلام کردند هر کسی که دارای عقاید ابن تیمیه باشد خون و مال حلال است[10] وی بار دیگر به مصر تبعید و در آنجا زندانی شد و در سال ۷۲۸ هجری قمری در زندان درگذشت [11]و در نهایت تا قرن‌ها نامی از وی وجود نداشت

محمد بن عبدالوهاب معمار تفکر سلفی گری

ابن عبدالوهاب در سال ۱۱۱۵ قمری در شهر عیینه از توابع نجد به دنیا آمد و فقه و عقاید حنبلی را در زادگاهش فرا گرفت او در بازگشت از حج به مدینه با افکار ابن تیمیه آشنا شد و تعریف ابن تیمیه از عبادت را پذیرفت هرگونه توجه به اولیای الهی را شرک نامید و برای مبارزه با آنچه شرکت می‌نامید از مدینه خارج شد وجود پدر مانع از نشر عقاید انحرافی وی بود اما در سال ۱۳۵۷ قمری پدرش از دنیا رفت و پرده از عقاید انحرافی خود برداشت و شروع به نشر مبانی فکری خود در شهر حریمله کرد طولی نکشید که مردم حریم له نیز او را از شهر اخراج کردند و او ناچار به شهری در نزدیکی آنجا به نام دوره پناه برد و با حاکم آنجا محمد بن سعود طرح همکاری ریختند وی با تکیه بر قدرت نظامی محمد بن سعود فجیع ترین جنایت ها را در حق مسلمانان مرتکب شد تا آنجا که در حمله به زادگاهش (عیینه)مردان را کشت و ن را اسیر کرد و اموال آنان را به غنیمت بردند و شهر را ویران کرد[12]

ابن بشر مورخ معروف می‌نویسد :((وهابیان هر جاپا می گذاشتند مردان را می‌کشتند دارایی آنها را غارت می بردند و ن را به عنوان کنیز تصاحب می کردند )) [13] سپاه وهابیان به هر منطقه‌ای که می رسید کمترین دارایی مسلمانان را نیز غارت می کرد لذا بسیاری از افرادی که از طریق وهابیان در امان می ماندند از گرسنگی تلف می شدند.[14]

وهابیان با ترس و وحشتی که بر دل ساکنان جزیره العرب انداختند توانستند در مدتی کوتاه بر بخش بزرگی از عربستان تسلط یابند [15]

در سال ۱۲۱۶ قمری امیر سعود بن عبدالعزیز به قصد عراق حرکت کرد وی در ماه ذی القعده به شهر کربلا رسید و آنجا را محاصره کرد سپاهیان وی به زور وارد شهر شدند و بیشتر مردم را که در کوچه و بازار و خانه ها بودند به قتل رساندند در پاسخ به اعتراض علمای اسلام به کشتار وحشیانه مردم و زائران کربلا گفت :

بله ما کربلا را تصرف اهالی اش را ذبح و اموال آنها را تصاحب کردیم و خدا را بر این امر شاکر هستیم و از کسی عذرخواهی نمی کنیم بلکه می‌گوییم (وللکافرین ٱمثالها) [16]؛و مانند همین کار در انتظار کافران خواهد بود [17] وهابیان در ماه ذوالقدر که از ماه های حرام است که را محاصره کردند و آنچنان بر اهل مکه سخت گرفتند که مردم برای رفع گرسنگی حتی از مردار و گوشت سگ نیز تغذیه می کردند تا اینکه حاکم مکه به اطاعت از وهابیان مجبور شد دروازه های شهر را به روی آنها بگشاید.[18]

سرکوب وهابیان و رونق مجدد آنان

حکومت عثمانی[19] که از گسترش قدرت وهابیان حراست داشت آنان را دوبار سرکوب کرد اما با حمایت انگلستان از فرزندان سعود بار دیگر پیروان محمد بن عبدالوهاب بر مناطق نجد و حجاز تسلط یافتند و دولت سعودی کنونی را تشکیل دادند و ها بیان پس از اکتشاف نفت و کسب درآمد سرشار از فروش آن و همچنین با حمایت های ایالات متحده آمریکا مکتب خود را به خارج از عربستان نیز توسعه دادند چنانکه امروزه در بیشتر کشورهای دنیا مساجد و پایگاه هایی برای نشر عقاید خود دارند و در حقیقت فرقه‌ای برای تفرقه افکنی در بین مسلمانان هستند ثمره مکتب ابن تیمیه که در قالب وهابیت ظهور یافت تکفیر اغلب مسلمانان شامل اشاعره معتزله و شیعه وصوفیه ی اهل سنت است.در سال های اخیر نیز گروههای تکفیری مانند القاعده طالبان و داعش که در دامان وهابیت پرورش یافته‌اند هم این تفکر را دنبال می‌کنند.

نتیجه در برخی از روایات آمده است که ^للحق دوله، للباطل جوله ^ [20]حق ماندگار و استوار است (و مانند آبی که در زمین فرو می رود برای مردم مایه حیات است) و باطل جلوه‌ای موقت دارد (و مانند کف روی سیلاب پس از مدتی محو و نابود می شود)،بی‌شک فرقه وهابیت و گروه‌های تکفیری منشعب شده از آن محکوم به فنا هستند اما نباید از این نکته غفلت کرد که گروه‌های تکفیری به شدت در حال ترویج افکار باطل خود هستند بنابراین بدون ایجاد نهضتی علمی برای مقابله با آنان جهان اسلام بار دیگر شاهد طغیان آن خواهد بود.

 

پاورقی

۱- سبحانی ،جعفر ،فرهنگ عقاید و مذاهب اسالمی ج ۷،ص85

۲-ر.ک:عسقلانی،ابن حجر، لسان المیزان،ج6،ص319

۳- ابن تیمیه بیان تلبیس الجهمیه فی تاسیس بدعهم الکالمیه،ج2، ص 607

۴-ابن تیمیه،مجموعه الفتاوی، ج16 ص397_400

۵-ابن تیمیه، مجموعه الفتاوی،ج3 ص220

۶-البانی،سلسلة الاحادیث الصحیحه ج5 ص264

۷-سبحانی،جعفر،وهابیت،مبانی فکری و کارنامه عملی ص8

۸-ابن تیمیه،مجموعه الفتاوی ج4 ص53

۹-همان ج7 ص55

۱۰- شوکانی،محمد بن علی،البدر الطالع ج1 ص67

۱۱-بن حجر هیتمی،الجوهرالمنظم ص30_31

۱۲-سعود آل تاریخ،السعیدناصر ص11

۱۳-ابن بشر نجدی،عثمان بن عبدالله،عنوان النجد فی تاریخ نجد ج1 ص87

۱۴-فاسیلیف،الیکسی،تاریخ العربیه السعودی،ص152

۱۵-ابن بشر نجدی،عثمان ابن عبدالله، عنوان المجد فی تاریخ نجد ج1 ص87

۱۶-سوره محمد آیه 10

۱۷-الدرر السنیه فی الٱجوبه النجدیه ج9 ص284

۱8-عنوان المجد فی تاریخ المجد ج1 ص284_285

۱۹-حکومت عثمانی یا امپراتوری عثمانی از حکومت‌های قدرتمند با قلمرو سرزمینی وسیعی بود که دایره حکومتی بسیاری از سرزمین های اسلامی از جمله عربستان کنونی را در بر می‌گرفت

۲۰-لیثی واسطی،علی بن محمد،عیون الحکم و المواعظ ص271

 

 


«٢٦٦»أَ یَوَدُّ أَحَدُکُمْ‌ أَنْ‌ تَکُونَ‌ لَهُ‌ جَنَّةٌ‌ مِنْ‌ نَخِیلٍ‌ وَ أَعْنابٍ‌ تَجْرِی مِنْ‌ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ لَهُ‌ فِیها مِنْ‌ کُلِّ‌ الثَّمَراتِ‌ وَ أَصابَهُ‌ الْکِبَرُ وَ لَهُ‌ ذُرِّیَّةٌ‌ ضُعَفاءُ فَأَصابَها إِعْصارٌ فِیهِ‌ نارٌ فَاحْتَرَقَتْ‌ کَذلِکَ‌ یُبَیِّنُ‌ اللّهُ‌ لَکُمُ‌ الْآیاتِ‌ لَعَلَّکُمْ‌ تَتَفَکَّرُونَ‌ 
آیا کسى از شما دوست دارد که باغى از درختان خرما و انگور داشته که از زیر درختان آن نهرها در جریان و براى او در آن(باغ)از هرگونه میوه‌اى وجود داشته باشد و در حالى که به سن پیرى رسیده و فرزندانى (کوچک و)ضعیف دارد،گردبادى همراه با آتش سوزان به آن باغ بوزد و باغ را یکسره بسوزاند.این چنین خداوند آیات را براى شما بیان مى‌کند تا شاید اندیشه کنید. نکته‌ها: 
انسان هنگامى که پیر و عیالمند شد،توان تولیدش از بین مى‌رود،ولى نیاز و مصرفش شدید مى‌شود.حال اگر منبع درآمدش نیز نابود شود،به ذلّت کشیده مى‌شود.انسان در قیامت،از یک‌سو توان عمل صالح ندارد و ازسوى‌دیگر نیازش شدید است.در این حال اگر کارهاى صالحش با منّت و ریا محو شده باشد،به چه ذلّتى مى‌رسد. 
خرما و انگور،از مفیدترین میوه‌ها مى‌باشند و در قرآن نام آنها به کرّات آمده است. 
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمودند:هرکس« لااله‌الاالله »بگوید به‌واسطه آن کار،درختى در بهشت براى او کاشته مى‌شود و همچنین است هرکس«الله اکبر»بگوید. 
شخصى به پیامبر گفت:پس درختان ما در بهشت بسیار است! حضرت فرمودند:آرى،به شرط‍‌ آنکه آتشى به دنبال آن نفرستید و آن را نسوزانید. ١
پیام‌ها: 
١-خودت را به جاى دیگران بگذار تا مسائل را خوب درک کنى. «أَ یَوَدُّ أَحَدُکُمْ‌.» 
٢-از مثال‌هاى طبیعى‌اى که زمان و مکان و عصر و نسل در آن اثر نمى‌گذارد، استفاده کنیم. «جَنَّةٌ‌ مِنْ‌ نَخِیلٍ‌ وَ.» 
٣-منّت و آزار بعد از انفاق،همچون باد سوزانى است بر باغى سرسبز،و آتشى بر بوستانى خرّم. «فَاحْتَرَقَتْ‌» 
٤-رشد یافتن،تدریجى است،ولى تخریب و حبط‍‌ عمل در یک‌لحظه است. 
«فَأَصابَها إِعْصارٌ فِیهِ‌ نارٌ فَاحْتَرَقَتْ‌» 
٥-مثال‌هاى قرآن،براى فکر کردن است. «لَعَلَّکُمْ‌ تَتَفَکَّرُونَ‌» 


227-  و من دعاء له (علیه السلام)
> یلجأ فیه إلی اللّه لیهدیه إلی الرشاد <
اللَّهُمَّ إِنَّکَ آنَسُ الْآنِسِینَ لِأَوْلِیَائِکَ وَ أَحْضَرُهُمْ بِالْکِفَایَةِ لِلْمُتَوَکِّلِینَ عَلَیْکَ تُشَاهِدُهُمْ فِی سَرَائِرِهِمْ وَ تَطَّلِعُ عَلَیْهِمْ فِی ضَمَائِرِهِمْ وَ تَعْلَمُ مَبْلَغَ بَصَائِرِهِمْ فَأَسْرَارُهُمْ لَکَ مَکْشُوفَةٌ وَ قُلُوبُهُمْ إِلَیْکَ مَلْهُوفَةٌ إِنْ أَوْحَشَتْهُمُ الْغُرْبَةُ آنَسَهُمْ ذِکْرُکَ وَ إِنْ صُبَّتْ عَلَیْهِمُ الْمَصَائِبُ لَجَئُوا إِلَی الِاسْتِجَارَةِ بِکَ عِلْماً بِأَنَّ أَزِمَّةَ الْأُمُورِ بِیَدِکَ وَ مَصَادِرَهَا عَنْ قَضَائِکَ اللَّهُمَّ إِنْ فَهِهْتُ عَنْ مَسْأَلَتِی أَوْ عَمِیتُ عَنْ طِلْبَتِی فَدُلَّنِی عَلَی مَصَالِحِی وَ خُذْ بِقَلْبِی إِلَی مَرَاشِدِی فَلَیْسَ ذَلِکَ بِنُکْرٍ مِنْ هِدَایَاتِکَ وَ لَا بِبِدْعٍ مِنْ کِفَایَاتِکَ اللَّهُمَّ احْمِلْنِی عَلَی عَفْوِکَ وَ لَا تَحْمِلْنِی عَلَی عَدْلِکَ.

 

 

 

خطبه 227-دعائی از آن حضرت 
یکی از دعاهای امام (ع) 
خدایا! تو با دوستانت انس گیرنده تر، و برطرف کننده نیازهای توکل کنندگانی، بر اسرار پنهانشان آگاه، و از آنچه در دل دارند آشنایی، و از دیدگاههای آنان باخبر، و رازشان نزد تو آشکار، و دلهایشان در حسرت دیدار تو داغدار است، اگر تنهایی و غربت به وحشتشان اندازد یاد تو آرامشان می کند، اگر مصیبتها بر آنان فرود آید، به تو پناه می برند، و روی به درگاه تو دارند، زیرا می دانند که سررشته کارها به دست توست، و همه کارها از خواست تو نشات می گیرد. خدایا! اگر برای خواستن درمانده شوم، یا راه پرسیدن را ندانم، تو مرا به اصلاح کارم راهنمایی فرما، و جانم را به آن چه مایه رستگاری من است هدایت کن، که چنین کاری از راهنماییهای تو به دور، و از کفایتهای تو ناشناخته نیست. خدایا، مرا با بخشش خود بپذیر، و با عدل خویش رفتار مکن.

 


 


 

#حدیث_مهدوی
 

امام جواد(ع)

«انها ست حیرة، لوعین لهذا الامر وقت لقست القلوب  و لرجع عامة الناس عن الاسلام. و لکن قالوا: ما اسرعه! و ما اقربه! تألفا لقلوب الناس، و تقریبا للفرج».

«به راستی سرگردانی خواهد بود. اگر برای این امر وقتی تعیین می شد دل‌ها را قساوت می گرفت و همگی از اسلام برمی گشتند، ولی چون تعیین نشده، می گویند: چه زود است؟ وه چه نزدیک است؟ و بدینگونه دل‌ها اُنس می گیرد و آرامش می یابد و فرج نزدیک می شود».

یوم الخلاص/ ص215


«٢٦٥»وَ مَثَلُ‌ الَّذِینَ‌ یُنْفِقُونَ‌ أَمْوالَهُمُ‌ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ‌ اللّهِ‌ وَ تَثْبِیتاً مِنْ‌ أَنْفُسِهِمْ‌ کَمَثَلِ‌ جَنَّةٍ‌ بِرَبْوَةٍ‌ أَصابَها وابِلٌ‌ فَآتَتْ‌ أُکُلَها ضِعْفَیْنِ‌ فَإِنْ‌ لَمْ‌ یُصِبْها وابِلٌ‌ فَطَلٌّ‌ وَ اللّهُ‌ بِما تَعْمَلُونَ‌ بَصِیرٌ 
و مَثل کسانى که اموال خود را در طلب رضاى خداوند و استوارى روح خود انفاق مى‌کنند،همچون مَثل باغى است که در نقطه‌اى بلند باشد(و از هواى آزاد بحدّ کافى بهره بگیرد)و باران‌هاى درشت به آن برسد و میوۀ خود را دوچندان بدهد. 
و اگر باران درشتى نبارد،باران‌هاى ریز و شبنم(ببارد تا همیشه این باغ شاداب و پرطراوت باشد.)و خداوند به آنچه انجام مى‌دهید،بیناست. پیام‌ها: 
١-اگر هدف،تحصیل رضاى خداوند و رشد و کمال روحى باشد،کارها بارور مى‌شود. «اِبْتِغاءَ مَرْضاتِ‌ اللّهِ‌. فَآتَتْ‌ أُکُلَها ضِعْفَیْنِ‌» 
٢-اخلاص،ساده بدست نمى‌آید،باید به سراغ آن رفت. «اِبْتِغاءَ مَرْضاتِ‌ اللّهِ‌» 
٣-کارهاى خالص،همچون مزرعه‌اى در نقطه‌اى مرتفع است که از خرابى سیل محفوظ‍‌ است. «بِرَبْوَةٍ‌ أَصابَها» 
٤-اگر هدف خدا باشد،از جلوه‌ها و جمال‌ها هم محروم نمى‌شویم.مخلصین در جامعه محبوب‌تر از ریاکارانند. «جَنَّةٍ‌ بِرَبْوَةٍ‌» انفاق خالص،همانند مزرعه‌ى در دامنه کوه و زمین مرتفع است،که همه مردم آن را مى‌بینند و از آن لذّت مى‌برند. 
٥-مهم‌تر از امکانات،بهره‌گیرى از امکانات است.بارانِ‌ ریز یا درشت مهم نیست،مهم آن است که زمین بتواند آن را جذب کند. «فَإِنْ‌ لَمْ‌ یُصِبْها وابِلٌ‌ فَطَلٌّ‌» 


#حدیث_مهدوی
 

کلام امام زمان(عج)

ملعون ملعون من أخّر المغربَ إلی ان تشتبک النجوم

ای شیعه ما 
ملعون است ملعون است کسی که نماز مغربش را به تأخیر بیندازد، تا زمانی که ستارگان آسمان پدیدار شوند.

منابع:الغیبة (للطوسی)/ کتاب الغیبة للحجة / النص / 271 / 3 - فصل أخبار بعض من رأى صاحب امان ع و هو لا یعرفه أو عرفه فیما بعدالإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی) / ج 2 / 479 / ذکر طرف مما خرج أیضا عن صاحب امان ع من المسائل الفقهیة و غیرها فی التوقیعات على أیدی الأبواب الأربعة و غیرهم . ص : 479وسائل الشیعة / ج 4 / 201 / 21 - باب تأکد استحباب تأخیر العشاء حتى تذهب الحمرة المغربیة و أن آخر وقت فضیلتها ثلث اللیل . ص : 199بحار الأنوار (ط - بیروت) / ج 52 / 15 / باب 18 ذکر من رآه صلوات الله علیه . ص : 1بحار الأنوار (ط - بیروت) / ج 80 / 60 / باب 8 وقت العشاءین . ص : 49


226-  و من خطبة له (علیه السلام)
> فی التنفیر من الدنیا <
دَارٌ بِالْبَلَاءِ مَحْفُوفَةٌ وَ بِالْغَدْرِ مَعْرُوفَةٌ لَا تَدُومُ أَحْوَالُهَا وَ لَا یَسْلَمُ نُزَّالُهَا أَحْوَالٌ مُخْتَلِفَةٌ وَ تَارَاتٌ مُتَصَرِّفَةٌ الْعَیْشُ فِیهَا مَذْمُومٌ وَ الْأَمَانُ مِنْهَا مَعْدُومٌ وَ إِنَّمَا أَهْلُهَا فِیهَا أَغْرَاضٌ مُسْتَهْدَفَةٌ تَرْمِیهِمْ بِسِهَامِهَا وَ تُفْنِیهِمْ بِحِمَامِهَا وَ اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّکُمْ وَ مَا أَنْتُمْ فِیهِ مِنْ هَذِهِ الدُّنْیَا عَلَی سَبِیلِ مَنْ قَدْ مَضَی قَبْلَکُمْ مِمَّنْ کَانَ أَطْوَلَ مِنْکُمْ أَعْمَاراً وَ أَعْمَرَ دِیَاراً وَ أَبْعَدَ آثَاراً أَصْبَحَتْ أَصْوَاتُهُمْ هَامِدَةً وَ رِیَاحُهُمْ رَاکِدَةً وَ أَجْسَادُهُمْ بَالِیَةً وَ دِیَارُهُمْ خَالِیَةً وَ آثَارُهُمْ عَافِیَةً فَاسْتَبْدَلُوا بِالْقُصُورِ الْمَشَیَّدَةِ وَ النَّمَارِقِ الْمُمَهَّدَةِ الصُّخُورَ وَ الْأَحْجَارَ الْمُسَنَّدَةَ وَ الْقُبُورَ اللَّاطِئَةَ الْمُلْحَدَةَ الَّتِی قَدْ بُنِیَ عَلَی الْخَرَابِ فِنَاؤُهَا وَ شُیِّدَ بِالتُّرَابِ بِنَاؤُهَا فَمَحَلُّهَا مُقْتَرِبٌ وَ سَاکِنُهَا مُغْتَرِبٌ بَیْنَ أَهْلِ مَحَلَّةٍ مُوحِشِینَ وَ أَهْلِ فَرَاغٍ مُتَشَاغِلِینَ لَا یَسْتَأْنِسُونَ بِالْأَوْطَانِ وَ لَا یَتَوَاصَلُونَ تَوَاصُلَ الْجِیرَانِ عَلَی مَا بَیْنَهُمْ مِنْ قُرْبِ الْجِوَارِ وَ دُنُوِّ الدَّارِ وَ کَیْفَ یَکُونُ بَیْنَهُمْ تَزَاوُرٌ وَ قَدْ طَحَنَهُمْ بِکَلْکَلِهِ الْبِلَی وَ أَکَلَتْهُمُ الْجَنَادِلُ وَ الثَّرَی وَ کَأَنْ قَدْ صِرْتُمْ إِلَی مَا صَارُوا إِلَیْهِ وَ ارْتَهَنَکُمْ ذَلِکَ الْمَضْجَعُ وَ ضَمَّکُمْ ذَلِکَ الْمُسْتَوْدَعُ فَکَیْفَ بِکُمْ لَوْ تَنَاهَتْ بِکُمُ الْأُمُورُ وَ بُعْثِرَتِ الْقُبُورُ هُنالِکَ تَبْلُوا کُلُّ نَفْسٍ ما أَسْلَفَتْ وَ رُدُّوا إِلَی اللَّهِ مَوْلاهُمُ الْحَقِّ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ.
 

 

 

خطبه 226-نکوهش دنیا 
دنیاشناسی 
دنیا خانه ای است پوشیده از بلاها، در حیله و نیرنگ شناخته شده، نه حالات آن پایدار، و نه مردم آن از سلامت برخوردارند، دارای تحولات گوناگون، و دورانهای رنگارنگ، زندگی در آن نکوهیده و امنیت در آن نابود است، اهل دنیا همواره هدف تیرهای بلا هستند که با تیرهایش آنها را می کوبد، و با مرگ آنها را نابود می کند. عبرت گرفتن از دنیا ای بندگان خدا! بدانید، شما و آنان که در این دنیا زندگی می کنید، بر همان راهی می روید که گذشتگان پیمودند، آنان زندگیشان از شما درازتر، خانه هایشان آبادتر، و آثارشان از شما بیشتر بود، که ناگهان صدایشان خاموش، و بادهایشان ساکت، و اجسادشان پوسیده، و سرزمینشان خالی، و آثارشان ناپدید شد. قصرهای بلند و محکم، و بساط عیش و بالشهای نرم را به سنگ ها و آجرها، و قبرهای به هم چسبیده تبدیل کردند، گورهایی که بنای آن بر خرابی، و با خاک ساخته شده است، گورها به هم نزدیک اما ساکنان آنها از هم دور و غریبند در وادی وحشتناک به ظاهر آرام اما گرفتار قرار دارند، نه در جایی که وطن گرفتند انس می گیرند، و نه با همسایگان ارتباطی دارند، در صورتیکه با یکدیگر نزدیک، و در کنار هم جای دارند. چگونه یکدیگر را دیدار کنند در حالی که فرسودگی آنها را درهم کوبیده، و سنگ و خاک آنان را در کام خود فرو برده است. شما هم راهی را خواهید رفت که آنان رفته اند، و در گرو خانه هایی قرار خواهید گرفت که آنها قرار دارند، و گورها شما را به امانت خواهند پذیرفت، پس چگونه خواهید بود که عمر شما بسر آید؟ و مردگان از قبرها برخیزند؟ (در آن هنگام که هر کس به اعمال از پیش فرستاده آزمایش می شود، و به سوی خدا که مولا و سرپرست آنهاست باز می گردد، و هر دروغی را که می بافتند برای آنان سودی نخواهد داشت.)
 

 

 


«٢٦٤»یا أَیُّهَا الَّذِینَ‌ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ‌ بِالْمَنِّ‌ وَ الْأَذى‌ کَالَّذِی یُنْفِقُ‌ مالَهُ‌ رِئاءَ النّاسِ‌ وَ لا یُؤْمِنُ‌ بِاللّهِ‌ وَ الْیَوْمِ‌ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ‌ کَمَثَلِ‌ صَفْوانٍ‌ عَلَیْهِ‌ تُرابٌ‌ فَأَصابَهُ‌ وابِلٌ‌ فَتَرَکَهُ‌ صَلْداً لا یَقْدِرُونَ‌ عَلى‌ شَیْ‌ءٍ مِمّا کَسَبُوا وَ اللّهُ‌ لا یَهْدِی الْقَوْمَ‌ الْکافِرِینَ‌ 
اى کسانى که ایمان آورده‌اید! بخشش‌هاى خود را با منّت و آزار باطل نسازید،همانند کسى که مال خود را براى خودنمایى به مردم،انفاق مى‌کند و ایمان به خدا و روز رستاخیز ندارد.پس مثال او همچون مَثل قطعه سنگ صافى است که بر روى آن(قشر نازکى از)خاک باشد(و بذرهایى در آن افشانده شود)پس رگبارى به آن رسد(و همه خاک‌ها و بذرها را بشوید)و آن سنگ را صاف(و خالى از خاک و بذر)رها کند! (ریاکاران نیز)از دستاوردشان،هیچ بهره‌اى نمى‌برند و خداوند گروه کافران را هدایت نمى‌کند. نکته‌ها: 
این آیه نیز تشبیهى را با خود دارد و نمایانگر باطن اشخاصى است که به قصد ریا و تظاهر انفاق مى‌کنند.ظاهر عمل اینان مانند خاک،نرم ولى باطن آن چون سنگ،سفت است که قابلیّت نفوذ ندارد.به خاطر سفتى و سختى دلهاى سنگشان،از انفاق خود بهره‌اى نمى‌برند. 
پیام‌ها: 
١- منّت‌گذارى و آزار فقیر،پاداش انفاق و صدقات را از بین مى‌برد. «لا تُبْطِلُوا» 
٢-ریا،نشانه عدم ایمان واقعى به پروردگار و قیامت است. «یُنْفِقُ‌ مالَهُ‌ رِئاءَ النّاسِ‌ وَ لا یُؤْمِنُ‌ بِاللّهِ‌» 
٣-انفاق مهم نیست،انگیزه و روحیّه‌ى انفاق‌کننده مهم است. «رِئاءَ النّاسِ‌» 
٤-اعمال شخص منّت‌گذار،ریاکار و کافر،تباه است.کلمه‌ى «فَمَثَلُهُ‌» قابل تطبیق با هر سه گروه است. 
٥-ریاکار،عاقبت رسوا مى‌شود و حوادث،کاشف حقایق است. «فَتَرَکَهُ‌ صَلْداً» 
٦-ریاکار نه تنها از پاداش آخرت محروم است،بلکه رشد روحى را نیز کسب نکرده است. «لا یَقْدِرُونَ‌ عَلى‌ شَیْ‌ءٍ» 
٧-منّت‌گذار و ریاکار،در مدار کفر و مورد تهدید است. «لا یَهْدِی الْقَوْمَ‌ الْکافِرِینَ‌» 


225-  و من دعاء له (علیه السلام)
> یلتجئ إلی اللّه أن یغنیه <
اللَّهُمَّ صُنْ وَجْهِی بِالْیَسَارِ وَ لَا تَبْذُلْ جَاهِیَ بِالْإِقْتَارِ فَأَسْتَرْزِقَ طَالِبِی رِزْقِکَ وَ أَسْتَعْطِفَ شِرَارَ خَلْقِکَ وَ أُبْتَلَی بِحَمْدِ مَنْ أَعْطَانِی وَ أُفْتَتَنَ بِذَمِّ مَنْ مَنَعَنِی وَ أَنْتَ مِنْ وَرَاءِ ذَلِکَ کُلِّهِ وَلِیُّ الْإِعْطَاءِ وَ الْمَنْعِ إِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ.
 

 

 

خطبه 225-نیایش به خدا 
یاری خواستن از خدا در مشکلات اقتصادی 
خدایا آبرویم را با بی نیازی نگهدار، و با تنگدستی شخصیت مرا لکه دار مفرما، که از روزی خواران تو روزی خواهم، و از آدمهای بدکردار عفو و بخشش طلبم، مرا در ستودن آن کس که به من عطایی فرمود موفق فرما، و در نکوهش آن کس که از من دریغ داشت آزمایش گردم، در صورتیکه در پشت پرده، اختیار هر بخشش و دریغی در دست تو است و تو بر همه چیز توانایی.
 

 

 


#حدیث_مهدوی
 

کلام امام زمان(عج)

ای شیعه ما 
خداوند ما و شما را به رحمت خود از خطرها، بلاها، بدی‌ها و ناملایمات حفظ کند، که او ولی رحمت است و بر آنچه که بخواهد توانا است، و او ولی و حافظ ما و شما است.

توقیع به مردم قم-ابن ابی غانم قزوینی- الاحتجاج/ ج2/ ص7-466


«٢٦٣»قَوْلٌ‌ مَعْرُوفٌ‌ وَ مَغْفِرَةٌ‌ خَیْرٌ مِنْ‌ صَدَقَةٍ‌ یَتْبَعُها أَذىً‌ وَ اللّهُ‌ غَنِیٌّ‌ حَلِیمٌ‌ 
گفتار پسندیده(با نیازمندان)و گذشت(از تندى آنان)،از بخششى که بدنبال آن آزارى باشد،بهتر است.و خداوند بى‌نیاز بردبار است. 
نکته‌ها: 
رسول اکرم صلى الله علیه و آله فرمود:اگر سائلى نزد شما آمد،به یکى از این دو روش عمل کنید؛«بذل یسیر او رد جمیل» ١یا چیزى که در توان دارید به او عطا کنید،یا به طرز شایسته‌اى او را ردّ نمایید.همچنین فرمود:اگر با مال نمى‌توانید به مردم رسیدگى کنید،با اخلاق برسید. ٢

پیام‌ها: 
١-آبرو و شخصیّت فقیر، باارزش‌تر از حفظ‍‌ شکم فقیر است. «قَوْلٌ‌ مَعْرُوفٌ‌. خَیْرٌ مِنْ‌ صَدَقَةٍ‌» 
٢-فقیر را با محبّت و دلسوزى به کار مفیدى که زندگى او را تأمین کند،راهنمایى کنید. «قَوْلٌ‌ مَعْرُوفٌ‌» 
٣-انفاق باید همراه با اخلاق باشد. «قَوْلٌ‌ مَعْرُوفٌ‌. خَیْرٌ مِنْ‌ صَدَقَةٍ‌» 
٤-گفتگوى خوش با فقیر،موجب تسکین او و عامل رشد انسان است،در حالى که صدقه با منّت،هیچ‌کدام را به همراه ندارد. «قَوْلٌ‌ مَعْرُوفٌ‌. خَیْرٌ مِنْ‌ صَدَقَةٍ‌» 
٥-اگر فقیرى بخاطر فشار و تنگدستى،ناروایى گفت او را ببخشید. «مَغْفِرَةٌ‌» 
٦-رعایت عرف جامعه،در سخن و عمل لازم است.«قول معروف» 
٧-خداوند آزاررسانى به فقیر را پاسخ مى‌دهد،ولى نه با عجله.«حلیم» 


224-  و من کلام له (علیه السلام)
> یتبرأ من الظلم <
وَ اللَّهِ لَأَنْ أَبِیتَ عَلَی حَسَکِ السَّعْدَانِ مُسَهَّداً أَوْ أُجَرَّ فِی الْأَغْلَالِ مُصَفَّداً أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ أَلْقَی اللَّهَ وَ رَسُولَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ ظَالِماً لِبَعْضِ الْعِبَادِ وَ غَاصِباً لِشَیْ‏ءٍ مِنَ الْحُطَامِ وَ کَیْفَ أَظْلِمُ أَحَداً لِنَفْسٍ یُسْرِعُ إِلَی الْبِلَی قُفُولُهَا وَ یَطُولُ فِی الثَّرَی حُلُولُهَا وَ اللَّهِ لَقَدْ رَأَیْتُ عَقِیلًا وَ قَدْ أَمْلَقَ حَتَّی اسْتَمَاحَنِی مِنْ بُرِّکُمْ صَاعاً وَ رَأَیْتُ صِبْیَانَهُ شُعْثَ الشُّعُورِ غُبْرَ الْأَلْوَانِ مِنْ فَقْرِهِمْ کَأَنَّمَا سُوِّدَتْ وُجُوهُهُمْ بِالْعِظْلِمِ وَ عَاوَدَنِی مُؤَکِّداً وَ کَرَّرَ عَلَیَّ الْقَوْلَ مُرَدِّداً فَأَصْغَیْتُ إِلَیْهِ سَمْعِی فَظَنَّ أَنِّی أَبِیعُهُ دِینِی وَ أَتَّبِعُ قِیَادَهُ مُفَارِقاً طَرِیقَتِی فَأَحْمَیْتُ لَهُ حَدِیدَةً ثُمَّ أَدْنَیْتُهَا مِنْ جِسْمِهِ لِیَعْتَبِرَ بِهَا فَضَجَّ ضَجِیجَ ذِی دَنَفٍ مِنْ أَلَمِهَا وَ کَادَ أَنْ یَحْتَرِقَ مِنْ مِیسَمِهَا فَقُلْتُ لَهُ ثَکِلَتْکَ الثَّوَاکِلُ یَا عَقِیلُ أَ تَئِنُّ مِنْ حَدِیدَةٍ أَحْمَاهَا إِنْسَانُهَا لِلَعِبِهِ وَ تَجُرُّنِی إِلَی نَارٍ سَجَرَهَا جَبَّارُهَا لِغَضَبِهِ أَ تَئِنُّ مِنَ الْأَذَی وَ لَا أَئِنُّ مِنْ لَظَی وَ أَعْجَبُ مِنْ ذَلِکَ طَارِقٌ طَرَقَنَا بِمَلْفُوفَةٍ فِی وِعَائِهَا وَ مَعْجُونَةٍ شَنِئْتُهَا کَأَنَّمَا عُجِنَتْ بِرِیقِ حَیَّةٍ أَوْ قَیْئِهَا فَقُلْتُ أَ صِلَةٌ أَمْ زَکَاةٌ أَمْ صَدَقَةٌ فَذَلِکَ مُحَرَّمٌ عَلَیْنَا أَهْلَ الْبَیْتِ فَقَالَ لَا ذَا وَ لَا ذَاکَ وَ لَکِنَّهَا هَدِیَّةٌ فَقُلْتُ هَبِلَتْکَ الْهَبُولُ أَ عَنْ دِینِ اللَّهِ أَتَیْتَنِی لِتَخْدَعَنِی أَ مُخْتَبِطٌ أَنْتَ أَمْ ذُو جِنَّةٍ أَمْ تَهْجُرُ وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِیتُ الْأَقَالِیمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاکِهَا عَلَی أَنْ أَعْصِیَ اللَّهَ فِی نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِیرَةٍ مَا فَعَلْتُهُ وَ إِنَّ دُنْیَاکُمْ عِنْدِی لَأَهْوَنُ مِنْ وَرَقَةٍ فِی فَمِ جَرَادَةٍ تَقْضَمُهَا مَا لِعَلِیٍّ وَ لِنَعِیمٍ یَفْنَی وَ لَذَّةٍ لَا تَبْقَی نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ سُبَاتِ الْعَقْلِ وَ قُبْحِ اَّلَلِ وَ بِهِ نَسْتَعِینُ.

 

 

خطبه 224-پارسائی علی 
پرهیز از ستمکاری 
سوگند بخدا! اگر بر روی خارهای سعدان به سر ببرم، و یا با غل و زنجیر به این سو یا آن سو کشیده شوم، خوش تر دارم تا خدا و پیامبرش را در روز قیامت، در حالی ملاقات کنم که به بعضی از بندگان ستم، و چیزی از اموال را غصب کرده باشم، چگونه بر کسی ستم کنم برای نفس خویش، که به سوی کهنگی و پوسیده شدن پیش می رود، و در خاک، زمان طولانی اقامت می کند. پرهیز از امتیازخواهی بخدا سوگند، برادرم عقیل را دیدم که به شدت تهیدست شده و از من درخواست داشت تا یک من از گندمهای بیت المال را به او به خشم (ببخشم)، کودکانش را دیدم که از گرسنگی دارای موهای ژولیده، و رنگشان تیره شده بود گویا با نیل رنگ شده بودند. پی در پی مرا دیدار و درخواست خود را تکرار می کرد، چون گفته های او را گوش فرادادم پنداشت که دین خود را به او واگذار می کنم، به دلخواه او رفتار و از راه و رسم عادلانه خود دست برمی دارم، روزی آهنی را در آتش گداخته به جسمش نزدیک کردم تا او را بیازمایم، پس چونان بیمار از درد فریاد زد ونزدیک بود از حرارت آن بسوزد. به او گفتم، ای عقیل: گریه کنندگان بر تو بگریند، از حرارت آهنی می نالی که انسانی به بازیچه آن را گرم ساخته است؟ اما مرا به آتش دوزخی می خوانی که خدای جبارش با خشم خود آن را گداخته است، تو از حرارت ناچیز می نالی و من از حرارت آتش الهی ننالم؟ و از این حادثه شگفت آورتر اینکه شب هنگام کسی به دیدار ما آمد و ظرفی سرپوشیده پر از حلوا داشت، معجونی در آن ظرف بود که از آن تنفر داشتم، گویا آن را با آب دهان مار سمی، یا قی کرده آن مخلوط کردند، به او گفتم: هدیه است؟ یا زکات یا صدقه؟ که این دو بر ما اهل بیت پیامبر (ص) حرام است. گفت: نه، زکات است نه صدقه، بلکه هدیه است. گفتم: ن بچه مرده بر تو بگریند، آیا از راه دین وارد شدی که مرا بفریبی؟ یا عقلت آشفته شده یا جن زده شدی؟ یا هذیان می گویی؟ بخدا سوگند! اگر هفت اقلیم را با آنچه در زیر آسمانهاست به من دهند تا خدا را نافرمانی کنم که پوست جوای را از مورچه ای ناروا بگیرم، چنین نخواهم کرد، و همانا این دنیای آلوده شما نزد من از برگ جویده شده دهان ملخ پست تر است علی را با نعمتهای فناپذیر، و لذتهای ناپایدار چه کار؟!! بخدا پناه می بریم از خفتن عقل، و زشتی لغزشها، و از او یاری می جوییم.
 


 


 

  • سالروز ولادت امام حسن عسگری

به مناسبت سالروز ولادت امام حسن عسگری

در سالروز ولادت یکی از اهل بیت گرامی پیامبر اسلام (ص) قرار داریم. سال 232 ه. ق در چنین روزی یکی از نوادگان پیامبر (ص)، حضرت امام حسن عسگری (ع) دیده به جهان گشود. آن حضرت گرچه 28 سال بیشتر زندگی نکرد، اما گنجینه ای گرانبها از معارف و علوم اسلامی را از خود به یادگار گذاشت. این روز خجسته به همه دوستداران فضیلت و پاکی مبارک باد.

میلاد امام حسن عسگری(ع) مبارک باد

در شرح خصوصیات امام حسن عسگری (ع) گفته شده است که ایشان از سیمایی پر از مهر و عطوفت همراه با حذبه برخوردار بود، بطوریکه دیدار آن حضرت، افراد را تحت تاثیر قرار می داد. در تاریخ از اشخاصی نام برده شده که در ابتدا به دلیل ناآگاهی، از امام دوری می جستند، اما دراثر ملاقات با آن حضرت، متحول شده و در زمره دوستداران واقعی ایشان قرار می گرفتند. دوران امامت امام حسن عسگری (ع) حدود 6 سال بود که امام بیشتر آن را در تبعید و زندان گذراند. آن حضرت با سه خلیفه عباسی، معتز، مهتدی و معتمد، هم عصر بود.

امام حسن عسگری (ع) در کودکی به اجبار خلفای عباسی به همراه پدرش امام هادی (ع) مدینه را ترک کرد و در شهر سامرا - مرکز حکومت عباسیان در آن زمان - اقامت گزید. در آن دوران که خفقان و استبداد عباسیان بسیار شدید بود، امام حسن عسگری (ع) کمتر امکان می یافت تا جلسات درس و بحث تشکیل دهد و به سختی می توانست مستقیماً با توده های مردم و یا جویندگان دانش و معرفت، ارتباط برقرار کند. از اینرو آن حضرت به روش های گوناگون بویژه از طریق نامه ها و مکاتبات، آموزه ها و مفاهیم جذاب دین را برای مردم تبیین می کرد.

علی بن محمد مالکی، مشهور به "ابن صباغ " که از دانشمندان بزرگ اسلامی است، درباره امام حسن عسگری (ع) چنین می گوید: "یگانه عصر خویش بود و کسی را یارای برابری با او نبود. او بر مَرکب دانش نشسته و با تدبیر خود، گره ها و مشکلات مردم را یکایک می گشود. همچنین با اندیشه نیرومند خود ، حقایق را آشکار می کرد ."

یکی از مسائل مهم در نظر اهل بیت پیامبر، تبیین جایگاه امامت و بیان اهمیت مسئله رهبری در جامعه اسلامی بود. اهل بیت پیامبر در فرصت های گوناگون، آگاهی های لازم را در زمینه ویژگی های رهبری صالح و امین، به مردم می دادند. آنها این نکته را یادآور می شدند که هرگاه افرادی ناشایست و ستمکار بر مسند حکمرانی مردم قرار گیرند، جامعه آسیب می بیند و راه انحطاط را می پیماید. چنانکه در طول تاریخ رهبرانی را شاهد بوده ایم که جز انحراف ، ستم و تباهی چیزی به ارمغان نیاورده اند. در رابطه با اهمیت و نقش امامت، امام حسن عسگری (ع) در نامه ای به اسماعیل نیشابوری چنین فرمود: "هر کس در جهان، امام و پیشوای خود را نشناسد، حیران و سرگردان می شود." در فرازی دیگر از این نامه آمده است: "از رحمت خداوند است که اموری بر مومنان واجب شده تا در میدان آزمایش زندگی، پاک از ناپاک شناخته شود و آنچه در دلهای شماست آزموده گردد. با عمل به واجبات دین، به سوی رحمت پروردگار پیشی گیرید تا مقام و منزلت تقوا پیشگان مشخص شود."

                                         

یاری رساندن به مردم، افزون بر اینکه بذر شادی را در دلها می نشاند و گره از گرفتاری های آنها باز می کند، روح صفا و صمیمیت و همدلی را نیز در پیکره جامعه تزریق می کند. از همین رو، امام حسن عسگری (ع) دو خصوصیت تقوا و سود رساندن به مردم را از برترین کمالات انسانی بر می شمرد و می فرماید: "دو خصلت است که بهتر و بالاتر از آنها چیزی نیست. ایمان به خدا / و سود رساندن به برادران."

فردی به نام محمد بن حسن می گوید: روزی به امام حسن عسگری (ع) نامه ای نوشتم و در آن از فقر و ناداری خویش شکایت کردم. امام در جواب نامه من، مطالبی را بیان فرمود که موجب دلگرمی من شد. آن حضرت در جواب نامه چنین نوشت: "ما پناه کسانی هستیم که به ما پناهنده شوند و نور و روشنایی برای کسانی هستیم که از ما بینش و آگاهی بخواهند. کسی که ما ( اهل بیت پیامبر ) را دوست بدارد، در مراتب عالی بهشت با ما خواهد بود."

                                       

ابوهاشم جعفری می گوید: "تنگدست بودم و می خواستم چند دینار از امام حسن عسگری (ع) طلب کنم. نزد ایشان رفتم، ولی از روی شرم چیزی نگفتم و به خانه بازگشتم. اما امام متوجه مشکلات من شد. ساعتی بعد یکی از فرستادگان آن حضرت، صد دینار از طرف ایشان برایم آورد. به همراه پیغامی که در آن نوشته بود: "اگر حاجتی داشتی، شرم مکن و بیم نداشته باش، طلب کن که آنچه را دوست داری، خواهی یافت."

 

امام حسن عسگری (ع) درباره شناخت حقوق برادران دینی و فروتنی در برابر آنان فرمود: "کسی که به حقوق برادران خود آشناتر باشد، برای ادای آن حقوق بیشتر تلاش می کند و منزلتش نزد خدا بالاتر است. هرکه در دنیا برای برادران خود فروتنی کند، در پیشگاه خداوند از صدیقان محسوب می شود."

السلام علیک یا حسن بن علی العسکری

از ویژگی های ممتاز زندگانی امام حسن عسگری (ع)، تسلیم نشدن آن حضرت در مقابل ظالمان و خود کامگان / و اراده استوار آن امام در پیمودن راه حقیقت بود. آن حضرت در دوران امامت خود، علاوه بر مسئولیت هدایت مردم، رسالت دیگری نیز برعهده داشت. و آن این بود که جامعه را برای دوران غیبت حضرت مهدی (عج) آماده کند. چرا که حضرت مهدی (عج)، منجی موعود عالم بشریت، فرزند امام حسن عسگری (ع) است و پس از امام حسن عسگری، دوران غیبت آغاز می شد. البته در آن دوران حساس و پر خفقان، جان فرزند امام، از سوی حاکمان ستمکار عباسی در خطر بود. اما با لطف و عنایت خداوند و تدبیر امام حسن عسگری (ع)، حضرت مهدی (عج) از خطرها درامان ماند و پس از رحلت پدرش امام حسن عسگری از انظار غایب شد. هم اکنون قرن ها از دوران غیبت سپری شده است، ولی بطور مسلم روزی امام مهدی (عج) ظهور می کند و بنیان ستم و بی عدالتی را در جهان فرو می ریزد تا عدل و قسط در سراسر عالم ، مستقر شود. آن روز موعود به اذن خداوند فرا خواهد رسید.

اللهم عجل لولیک الفرج

بار دیگر سالروز ولادت امام حسن عسگری (ع) را به شما دوستان عزیز و ارجمند تبریک می گوییم و از خداوند می خواهیم ما را از رهروان راه فضیلت و راستی قرار دهد.


«٢٧٠»وَ ما أَنْفَقْتُمْ‌ مِنْ‌ نَفَقَةٍ‌ أَوْ نَذَرْتُمْ‌ مِنْ‌ نَذْرٍ فَإِنَّ‌ اللّهَ‌ یَعْلَمُهُ‌ وَ ما لِلظّالِمِینَ‌ مِنْ‌ أَنْصارٍ 
و هر مالى را که انفاق کرده‌اید،یا نذرى را که نذر کرده‌اید،پس قطعاً خداوند آن را مى‌داند و براى ستمگران هیچ یاورى نیست. 
پیام‌ها: 
١-حال که خداوند از انفاق ما با خبر است،پس بهترین مال را با والاترین اهداف خرج کنیم. «ما أَنْفَقْتُمْ‌. فَإِنَّ‌ اللّهَ‌ یَعْلَمُهُ‌» 
٢-انفاق،مخصوص ثروتمندان و اموال زیاد نیست،مال کم را نیز انفاق کنید. «مِنْ‌ نَفَقَةٍ‌» گاهى یک برگ زرد پائیزى،کشتى چندین مورچه در حوض مى‌شود. 
٣-ایمان به اینکه خداوند مى‌داند،بهترین دلگرمى براى انفاق و عمل به تعهّدات و نذرهاست. «فَإِنَّ‌ اللّهَ‌ یَعْلَمُهُ‌» 
٤-تشویق و هشدار،در کنار هم عامل رشد است.جمله «فَإِنَّ‌ اللّهَ‌ یَعْلَمُهُ‌» عامل تشویق،و جمله «ما لِلظّالِمِینَ‌ مِنْ‌ أَنْصارٍ» هشدار است. 
٥-وفاى به نذر،واجب و ترک آن ظلم است. «نَذَرْتُمْ‌. ما لِلظّالِمِینَ‌» 
٦-ظلم به خود،راه توبه و کفّاره دارد،ولى در ظلمى که به محرومان به خاطر ترک انفاق مى‌شود،ظالم هیچ یاورى ندارد. «وَ ما لِلظّالِمِینَ‌ مِنْ‌ أَنْصارٍ» 
٧-شفاعت،شامل حال افراد بخیل نمى‌شود. ١«وَ ما لِلظّالِمِینَ‌ مِنْ‌ أَنْصارٍ» 
٨-اگر انگیزه بخل،استمداد و یارى خواستن از مال و مردم باشد،بدانید هرگاه قهر خداوند بیاید،نه مال و نه مردم کارآیى ندارند. «ما لِلظّالِمِینَ‌ مِنْ‌ أَنْصارٍ» 
٩-جرم،با جریمه باید متناسب باشد.کسى که در دنیا با انفاق،یار دیگران نیست،در آخرت هم دیگران یاور او نخواهند بود. «ما لِلظّالِمِینَ‌ مِنْ‌ أَنْصارٍ» 


231-  و من خطبة له (علیه السلام)
> خطبها بذی قار و هو متوجه إلی البصرة ذکرها الواقدی فی کتاب "الجمل" <
فَصَدَعَ بِمَا أُمِرَ بِهِ وَ بَلَّغَ رِسَالَاتِ رَبِّهِ فَلَمَّ اللَّهُ بِهِ الصَّدْعَ وَ رَتَقَ بِهِ الْفَتْقَ وَ أَلَّفَ بِهِ الشَّمْلَ بَیْنَ ذَوِی الْأَرْحَامِ بَعْدَ الْعَدَاوَةِ الْوَاغِرَةِ فِی الصُّدُورِ وَ الضَّغَائِنِ الْقَادِحَةِ فِی الْقُلُوبِ.
 

 

خطبه 231-خطبه ای در ذوقار 
ویژگیهای پیامبر (ص) 
پیامبر اسلام (ص) آنچه را که به او فرموده شد آشکار کرد، و پیامهای پروردگارش را رساند، او شکافهای اجتماعی را به وحدت اصلاح، و فاصله ها را پیوستگی بخشید، میان خویشاوندان یگانگی برقرار کرد پس از آنکه آتش دشمنی ها و کینه های برافروخته در دلها راه یافته بود.
 

 

 


#حدیث_مهدوی
 

امام کاظم(ع)

«یقم القائم بلاسفیانی؟ ان امر القائم حتم من الله، و امر السفیانی حتم من الله، و لا ی قائم الا بسفیانی قلت: جعلت فداک فی فی هذه السنة؟ قال: ما شاء الله. قلت: ی فی السنة التی یلیها؟ قال: یفعل الله ما یشاء».

«مگر ممکن است که بدون خروج سفیانی، قائم (عجل الله فرجه) قیام کند؟! نه هرگز. ظهور قائم (ارواحنا فداه) از طرف خدا حتمی است و خروج سفیانی نیز از طرف خدا قطعی است، هرگز قائم (علیه‌السلام) بدون سفیانی نخواهد بود».ابن اسباط می گوید: عرض کردم: آیا قائم (عجل الله فرجه الشریف) در همان سال ظهور می کند؟ فرمود: آنچه خدا اراده کند. گفتم: آیا در سال بعدی ظهور می کند؟ فرمود: خدای تبارک و تعالی هر چه اراده کند، همان را انجام می دهد.

بشارة الاسلام/ ص153


حقیقت توسل

بخش سوم

 

اقسام توسل

با نظر به اینکه چه چیزی در توسل واسطه قرار می گیرد میتوان توسل را به چند دسته تقسیم کرد:

۱- توسل به اسما و صفات الهی که یکی از راه‌های طلب مغفرت از خداوند و استجابت دعا، قسم دادن خداوند به اسما و صفات اوست ترمذی در کتاب خود نقل می کند:

پیامبر صلی الله شنیدند که مردی میگوید:<< اللّهم اِنّی اسئلک بأنّی أشهد أنّک أنت اللّه لا إله إلّا أنت الاحد الصمد الّذی لم یلد ولم یولد ولم یکن له کفواًً أحد >>(خدایا تو را قسم میدهم به ایمانی که به تو دارم و اینکه خدایی جز تو نیست یکتا کسی که زاده نشده و نزاده است و همتایی ندارد) * البته حاجت او در این حدیث ذکر نشده است* پیامبر صلی الله و وقتی سخن او را شنیدند فرمودند:(لقد سألت اللّه باسمه الأعظم الذی إذا دعی به أجاب و إذا سئل له أعطی) ^خدا را به اسم اعظم سوگند دادی اسمی که اگر به آن نام خوانده شود جواب می دهد و اگر به آن نام از او درخواست شود عطا می‌کند^[۱]

امام باقر و امام صادق علیهما السلام برای استجابت دعا به اسمای خداوند توسل می کردند به عنوان مثال آنان می‌گفتند :( اللهمّ إنّی اسئلک باسمک العظیم الأعظم الأعزّّ الأجلّ الأکرم الّذی إذا دعیت به علی مغالق أبواب السماء للفتح بالرحمه إنفتحت  .  و إذادعیت به علی العسر للیسر تیسّرت) [۲] *خدایا من از تو درخواست می کنم به نام بزرگ، بزرگ تر ،گرامی و برتر تو نامی که اگر بر درب‌های بسته آسمان برای باز شدن به آن نام خوانده شوی ،گشوده می‌شوند و اگر برای آسان شدن مشکلات به آن نام خوانده شوی آسان شود *

 

۲-توسل به قرآن مجید

<<توسل به قرآن مجید>> مورد اتفاق همه مسلمانان است مسلمانان در شب های قدر قرآن را بر سر می گذارند و می گویند :((اللّهم إنّی أسئلک بکتابک المنزل و ما فیه و فیه اسمک الأکبر وأسماؤک الحسنی    أن تجعلنی من عتقائک من النار) [۳] *خدایا به حق کتابت که آن را نازل کردی و به حق آنچه در آن است و به حق اسم اعظم تو و نیکوترین اسمای تو که در آن آمده است مرا از آتش جهنم نجات بخش*

 

پاورقی

۱-ترمذی،محمد ابن عیسی، سنن الترمذی ج5 ص515

۲-طوسی،محمدابن حسن، مصباح المتهجد بخشی از دعای سمات ص416

۳-مفاتیح الجنان اعمال شب قدر


«٢٦٩»یُؤْتِی الْحِکْمَةَ‌ مَنْ‌ یَشاءُ وَ مَنْ‌ یُؤْتَ‌ الْحِکْمَةَ‌ فَقَدْ أُوتِیَ‌ خَیْراً کَثِیراً وَ ما یَذَّکَّرُ إِلاّ أُولُوا الْأَلْبابِ‌ 
(خداوند)حکمت و بینش را به هرکس بخواهد(و شایسته ببیند)مى‌دهد و به هرکس حکمت داده شود،همانا خیرى فراوان به او داده شده است و جز خردمندان(از این نکته)متذکّر نمى‌گردند. 
نکته‌ها: 
«ألباب»جمع«لُبّ‌»به معناى مغز است و به همه انسان‌ها« أُولُوا الْأَلْبابِ‌ »نمى‌گویند، بلکه تنها به خردمندانى مى‌گویند که عقل خود را به کار گیرند و راه زندگى و سعادت واقعى خود را بیابند. 
حکمت را به معنى معرفت و شناختِ‌ اسرار و آگاهى از حقایق و رسیدن به حقّ‌ دانسته‌اند که خداوند به بعضى از افراد به خاطر پاکى و تقوا و تلاش عطا مى‌کند،تا آنان وسوسه‌هاى شیطانى را از الهامات الهى بازشناخته و چاه را از راه و شعار را از شعور تشخیص دهند و این خیر کثیر است. 
در روایات مى‌خوانیم:حکمت،معرفت و تفقّه در دین است.حکمت،اطاعت از خدا، شناخت امام و پرهیز از گناهان کبیره است. ١
پیام‌ها: 
١-گرچه مال و ثروت خیر است،ولى خیرِ کثیر،داشتنِ‌ دید و قدرت تشخیص است.کسانى که از آن خیر انفاق کنند،به خیر کثیر مى‌رسند. «أَنْفِقُوا مِنْ‌ طَیِّباتِ‌. 
یُؤْتِی الْحِکْمَةَ‌» ٢-شیطان وعده‌ى فقر،و خداوند وعده‌ى مغفرت و فضل مى‌دهد.امّا تشخیص و انتخاب هریک از این دو راه،حکمت لازم دارد. «یُؤْتِی الْحِکْمَةَ‌» 
٣-همه‌ى دنیا متاع قلیل است، ١ولى حکمت خیر کثیر است.اگر همه امکانات مادّى فداى دستیابى به حکمت و بینش صحیح گردد،ارزش دارد. «فَقَدْ أُوتِیَ‌ خَیْراً کَثِیراً» 
٤-حکمت هدیه‌اى کلیدى و مادر همه‌ى خیرات است.هرکه آن را داشت چیزهاى زیادى خواهد داشت. «وَ مَنْ‌ یُؤْتَ‌ الْحِکْمَةَ‌ فَقَدْ أُوتِیَ‌ خَیْراً کَثِیراً» 
٥-هرکسى به ارزش حکمت پى نمى‌برد. «ما یَذَّکَّرُ إِلاّ أُولُوا الْأَلْبابِ‌» دنیاگرایان بر مال و آمار و محاسبات مادّى تکیه مى‌کنند و سود و زیان را براساس مادّیات مى‌سنجند،ولى دوراندیشان عاقل و راه‌شناسان اندیشمند،از بعد دیگرى محاسبه مى‌کنند. 


230-  و من خطبة له (علیه السلام)
> فی مقاصد أخری <
فَإِنَّ تَقْوَی اللَّهِ مِفْتَاحُ سَدَادٍ وَ ذَخِیرَةُ مَعَادٍ وَ عِتْقٌ مِنْ کُلِّ مَلَکَةٍ وَ نَجَاةٌ مِنْ کُلِّ هَلَکَةٍ بِهَا یَنْجَحُ الطَّالِبُ وَ یَنْجُو الْهَارِبُ وَ تُنَالُ الرَّغَائِبُ.
>فضل العمل<
فَاعْمَلُوا وَ الْعَمَلُ یُرْفَعُ وَ التَّوْبَةُ تَنْفَعُ وَ الدُّعَاءُ یُسْمَعُ وَ الْحَالُ هَادِئَةٌ وَ الْأَقْلَامُ جَارِیَةٌ وَ بَادِرُوا بِالْأَعْمَالِ عُمُراً نَاکِساً أَوْ مَرَضاً حَابِساً أَوْ مَوْتاً خَالِساً فَإِنَّ الْمَوْتَ هَادِمُ لَذَّاتِکُمْ وَ مُکَدِّرُ شَهَوَاتِکُمْ وَ مُبَاعِدُ طِیَّاتِکُمْ زَائِرٌ غَیْرُ مَحْبُوبٍ وَ قِرْنٌ غَیْرُ مَغْلُوبٍ وَ وَاتِرٌ غَیْرُ مَطْلُوبٍ قَدْ أَعْلَقَتْکُمْ حَبَائِلُهُ وَ تَکَنَّفَتْکُمْ غَوَائِلُهُ وَ أَقْصَدَتْکُمْ مَعَابِلُهُ وَ عَظُمَتْ فِیکُمْ سَطْوَتُهُ وَ تَتَابَعَتْ عَلَیْکُمْ عَدْوَتُهُ وَ قَلَّتْ عَنْکُمْ نَبْوَتُهُ فَیُوشِکُ أَنْ تَغْشَاکُمْ دَوَاجِی ظُلَلِهِ وَ احْتِدَامُ عِلَلِهِ وَ حَنَادِسُ غَمَرَاتِهِ وَ غَوَاشِی سَکَرَاتِهِ وَ أَلِیمُ إِرْهَاقِهِ وَ دُجُوُّ أَطْبَاقِهِ وَ جُشُوبَةُ مَذَاقِهِ فَکَأَنْ قَدْ أَتَاکُمْ بَغْتَةً فَأَسْکَتَ نَجِیَّکُمْ وَ فَرَّقَ نَدِیَّکُمْ وَ عَفَّی آثَارَکُمْ وَ عَطَّلَ دِیَارَکُمْ وَ بَعَثَ وُرَّاثَکُمْ یَقْتَسِمُونَ تُرَاثَکُمْ بَیْنَ حَمِیمٍ خَاصٍّ لَمْ یَنْفَعْ وَ قَرِیبٍ مَحْزُونٍ لَمْ یَمْنَعْ وَ آخَرَ شَامِتٍ لَمْ یَجْزَعْ.
>فضل الجد<
فَعَلَیْکُمْ بِالْجَدِّ وَ الِاجْتِهَادِ وَ التَّأَهُّبِ وَ الِاسْتِعْدَادِ وَ التَّزَوُّدِ فِی مَنْزِلِ اَّادِ وَ لَا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا کَمَا غَرَّتْ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ مِنَ الْأُمَمِ الْمَاضِیَةِ وَ الْقُرُونِ الْخَالِیَةِ الَّذِینَ احْتَلَبُوا دِرَّتَهَا وَ أَصَابُوا غِرَّتَهَا وَ أَفْنَوْا عِدَّتَهَا وَ أَخْلَقُوا جِدَّتَهَا وَ أَصْبَحَتْ مَسَاکِنُهُمْ أَجْدَاثاً وَ أَمْوَالُهُمْ مِیرَاثاً لَا یَعْرِفُونَ مَنْ أَتَاهُمْ وَ لَا یَحْفِلُونَ مَنْ بَکَاهُمْ وَ لَا یُجِیبُونَ مَنْ دَعَاهُمْ فَاحْذَرُوا الدُّنْیَا فَإِنَّهَا غَدَّارَةٌ غَرَّارَةٌ خَدُوعٌ مُعْطِیَةٌ مَنُوعٌ مُلْبِسَةٌ نَزُوعٌ لَا یَدُومُ رَخَاؤُهَا وَ لَا یَنْقَضِی عَنَاؤُهَا وَ لَا یَرْکُدُ بَلَاؤُهَا.
>و منها فی صفة اهاد<
کَانُوا قَوْماً مِنْ أَهْلِ الدُّنْیَا وَ لَیْسُوا مِنْ أَهْلِهَا فَکَانُوا فِیهَا کَمَنْ لَیْسَ مِنْهَا عَمِلُوا فِیهَا بِمَا یُبْصِرُونَ وَ بَادَرُوا فِیهَا مَا یَحْذَرُونَ تَقَلَّبُ أَبْدَانِهِمْ بَیْنَ ظَهْرَانَیْ أَهْلِ الْآخِرَةِ وَ یَرَوْنَ أَهْلَ الدُّنْیَا یُعَظِّمُونَ مَوْتَ أَجْسَادِهِمْ وَ هُمْ أَشَدُّ إِعْظَاماً لِمَوْتِ قُلُوبِ أَحْیَائِهِمْ.

 

 

خطبه 230-درباره تقوا 
پرهیزکاری و عمل 
همانا ترس از خدا کلید هر در بسته، و ذخیره رستاخیز، و مایه آزادگی از هرگونه بردگی، و عامل نجات از هرگونه هلاکت است، در پرتو پرهیزکاری، تلاشگران پیروز، پرواکنندگان از گناه رستگار، و به هر آرزویی می توان رسید. مردم! عمل کنید که عمل نیکو به سوی خدا بالا می رود، و توبه سودمند است، و دعا به اجابت می رسد، و آرامش برقرار، و قلمهای فرشتگان در جریان است، به اعمال نیکو بشتابید پیش از آنکه عمرتان پایان پذیرد، یا بیماری مانع شود، و یا تیر مرگ شما را هدف قرار دهد. ضرورت یاد مرگ زیرا مرگ نابودکننده لذتها، تیره کننده خواهشهای نفسانی، و دورکننده اهداف شماست، مرگ دیدارکننده ای ناخشنود، هماوردی شکست ناپذیر و کینه توزی است که بازخواست نمی شود، دامهای خود را هم اکنون بر دست و پای شما آویخته، و سختی هایش شما را فرا گرفته، و تیرهای خود را به سوی شما پرتاب کرده است. قهرش بزرگ، و دشمنی او پیاپی و تیرش خطا نمی کند. چه زود است که سایه های مرگ، و شدت دردهای آن، و تیرگیهای لحظه جان کندن، و بیهوشی سکرات مرگ، و ناراحتی و خارج شدن روح از بدن، و تاریکی چشم پوشیدن از دنیا، و تلخی خاطره ها، شما را فرا گیرد. پس 
ممکن است ناگهان مرگ بر شما هجوم آورد، و گفتگوهایتان را خاموش، و جمعیت شما را پراکنده، و نشانه های شما را نابود، و خانه های شما را خالی، و میراث خواران شما را برانگیزد تا ارث شما را تقسیم کنند، آنان یا دوستان نزدیکند که به هنگام مرگ نفعی نمی رسانند، یا نزدیکان غمزده ای که نمی توانند جلوی مرگ را بگیرند، یا سرزنش کنندگانی که گریه و زاری نمی کنند. سفارش به نیکوکاری بر شما باد به تلاش و کوشش، آمادگی و آماده شدن، و جمع آوری زاد و توشه آخرت در دوران زندگی دنیا، دنیا شما را مغرور نسازد، چنانکه گذشتگان شما، و امتهای پیشین را در قرون سپری شده مغرور ساخت، آنان که دنیا را دوشیدند، به غفلت زدگی در دنیا گرفتار آمدند، فرصتها را از دست دادند، و تازه های آن را فرسوده ساختند، سرانجام خانه هایشان گورستان، و سرمایه هایشان ارث این و آن گردید، آن را که نزدیکشان رود نمی شناسند، و به گریه کنندگان خود توجهی ندارند، و نه دعوتی را پاسخ می گویند. مردم! از دنیای حرام بپرهیزید، که حیله گر و فریبنده و نیرنگباز است، بخشنده ای بازپس گیرنده، و پوشنده ای کننده است، آسایش دنیا بی دوام، و سختی هایش بی پایان، و بلاهایش دائمی است. 
دنیا و زاهدان زاهدان گروهی از مردم دنیایند که دنیاپرست نمی باشند، پس در دنیا زندگی می کنند اما آلودگی دنیاپرستان را ندارند، در دنیا با آگاهی و بصیرت عمل می کنند، و در ترک زشتی ها از همه پیشی می گیرند، بدنهایشان بگونه ای در تلاش و حرکت است که گویا میان مردم آخرتند، اهل دنیا را می نگرند که مرگ بدنها را بزرگ می شمارند، اما آنها مرگ دلهای زندگان را بزرگتر می دانند.
 


 


#حدیث_مهدوی
 

امام رضا(ع)

«دعبل خزاعی، هنگامی که به خدمت امام رضا علیه‌السلام رسید و قصیده ی معروفش: «مدارس آیات خلت من تلاوة» را خواند، تا به این بیت رسید:خروج امام لا محالة خارج  یقوم علی اسم الله و البرکات یمیز فینا کل حق و باطل  و یجزی علی النعماء و النقمات - ظهور امامی که به ناگزیر خروج خواهد کرد، به نام خدا قیام می کند و برکت‌های حق تعالی را به همراه می آورد.- در میان ما حق را از باطل جدا می سازد. و در برابر نیکی ها و زشتی ها پاداش و کیفر دهد.هنگامی که دعبل به این دو بیت رسید، امام رضا علیه‌السلام به شدت گریست، و آنگاه سر مبارکش را بلند کرد و خطاب به دعبل فرمود:- «یا خزعی! نطق روح القدس علی لسانک بهذین البیتین، فهل تدری من هذا الامام و متی یقوم؟».- «ای دعبل! روح القدس این دو بیت را بر زبان تو جاری ساخته است. آیا می دانی که آن امام کیست؟ و چه زمانی قیام می کند؟»دعبل عرض کرد: نه، سرورم. فقط شنیده ام که امامی از شما خروج می کند و زمین را از تباهی ها پاک می سازد، و آن را پر از عدل و داد می نماید، آن چنان که پر از جور و ستم شده باشد. امام رضا علیه‌السلام فرمود:- «یا دعبل! الامام بعدی: محمد ابنی، و بعد محمد: ابنه علی، و بعد علی: ابنه الحسن، و بعد الحسن: ابنه الحجة القائم المنتظر فی غیبته، المطاع فی ظهوره، لو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد، لطول الله ذلک الیوم، حتی یخرج فیملأها عدلا کما ملئت جورا».-«ای دعبل! امام بعد از من: پسرم محمد است، و بعد از محمد، پسرش علی است، بعد از علی، پسرش حسن و بعد از حسن، پسرش حجت است که «قائم» است (سلام الله علیهم) و در غیبتش او را انتظار کشند و در ظهورش از او فرمان برند. اگر از عمر دنیا جز یک روز باقی نباشد، خداوند آن روز را به قدری طولانی گرداند که او خارج شود و روی زمین را پر از عدل و داد نماید، آن چنان که از بی عدالتی پر شده باشد».سپس فرمود:-«اما اینکه کی خارج می شود؟ آن مربوط به وقت است، که پدرم، از پدرش، از پدران بزرگوارش، از امیرمومنان (علیه‌السلام) از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم روایت کرده اند که به آن حضرت گفته شد: قائم نسل تو کی خارج می شود؟ فرمود: مَثل او همانند مَثل قیامت است، جز خدا کسی از وقت آن آگاه نیست، در آسمان‌ها و زمین بسی گران است، جز به صورت ناگهانی خارج نمی شود».

کفایة الاثر/ ص272 و بحارالانوار/ ج51/ ص154 و کمال الدین/ ص372 و اثباة الهداة/ ج3/ ص457نگارنده گوید: این همان قصیده است که دعبل آن را با بیت زیر ختم کرده بود:وقبر ببغداد لنفس زکیة  تضمنه الرحمن فی الغرفات چون به این بیت رسید، امام رضا علیه‌السلام به او فرمود: آیا دو بیت دیگر به این قصیده ی تو بیفزایم؟ تا قصیده ات کامل شود؟ عرضه داشت: چه افتخاری بالاتر از آن، بفرمائید. امام علیه‌السلام فرمود:وقبر بطوس یالها من مصیبته  الحت علی الاحشاء بافرات الی ال حتی یبعث الله قائما  یفرج عنا الهم و الکربات قبری در طوس است، چه عجب مصیبتی است، مصیبت آن با ناله‌های دردناک، آتش حسرت را تا روز قیامت در درون می‌‌افروزد تا اینکه خداوند قائمی را برانگیزد و اندوه و سختی‌‌ها را از ما برطرف سازد.دعبل گفت: ای فرزند پیامبر! من در طوس چنین قبری را سراغ ندارم. آن، قبر چه کسی است؟ فرمود: آن قبر من است. چیزی نمی‌گذرد که طوس محل آمد و شد شیعیان و زائران من می شود، آگاه باش که هر کس مرا در آن دیار غربت زیارت کند، در روز قیامت با من و در کنار من خواهد بود و گناهانش آمرزیده خواهد شد». کمال الدین صدوق/ ص373


حقیقت توسل

بخش دوم

 

فاعلیت طولی خداوند

<<توحید افعالی>> به این معناست که هیچ فعلی در جهان هستی بدون اراده و اذن خداوند محقق نمی‌شود بنابراین باید به تفاوت بین <فاعل مستقل >و< فاعل غیر مستقل >توجه دقیقی داشته باشیم .

مثال اول : خداوند در برخی آیات قرآن ضلالت و هدایت را به خودش نسبت می دهد و می فرماید:<< یضل را من یشا و یهدی من یشا >>[1]خدا هر کس را بخواهد و *شایسته بداند* گمراه می کند و هرکس را بخواهد و* لایق بداند* هدایت می کند اما در آیاتی دیگر پیامبر صلی الله را نیز هدایت کننده معرفی می‌کند و می فرماید :<<و انک لتهدی الیصراط مستقیم >>[2] و تو مسلماً به سوی راه راست هدایت می کنی در جمع بین معنای این دعای باید گفت هدایت اصیل و مستقل را خدا انجام می‌دهد ولی هدایت انبیا و اولیای الهی و اسم خداوند است مثال دوم خداوند در برخی از آیات قبض ارواح را به خودش نسبت داده و فرموده است:<< الله یتوفی الانفس حین موتها >>[3] خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض می‌کند حال آن که در آیات دیگر قبض ارواح را به ملکل موت یا فرستادگان خود نسبت داده و فرموده است:(( فکیف اذا توفتهم. الملایکه یضربون وجوههم و ٱدبارهم))[4] حال آنها چگونه خواهد بود هنگامی که فرشتگان (مرگ) در صورت و پشت آنان می زنند و جان آنها را می گیرند؟!

 

بین این آیات نیز تنافی وجود ندارد زیرا خداوند قبض روح را به صورت مستقل و بدون نیاز به کسی صورت می‌دهد اما قبض روح توسط ملائکه ،وابسته به خدا و با نیرو گرفتن از او و به امر او صورت می‌گیرد ،پس می توان نتیجه گرفت که جهان نظام اسباب و مسببات است و با فاعلیت طولی اداره می‌شود و اعتقاد به سببیت هیچ منافاتی با توکل و توحید افعالی ندارد.

 

پاورقی

۱-سوره نحل آیه 93

۲-سوره شوری آیه 52

۳-سوره زمر آیه 42

۳-سوره محمد آیه 27


229-  و من کلام له (علیه السلام)
> فی وصف بیعته بالخلافة <
# قال الشریف : و قد تقدم مثله بألفاظ مختلفة. #
وَ بَسَطْتُمْ یَدِی فَکَفَفْتُهَا وَ مَدَدْتُمُوهَا فَقَبَضْتُهَا ثُمَّ تَدَاکَکْتُمْ عَلَیَّ تَدَاکَّ الْإِبِلِ الْهِیمِ عَلَی حِیَاضِهَا یَوْمَ وِرْدِهَا حَتَّی انْقَطَعَتِ النَّعْلُ وَ سَقَطَ الرِّدَاءُ وَ وُطِئَ الضَّعِیفُ وَ بَلَغَ مِنْ سُرُورِ النَّاسِ بِبَیْعَتِهِمْ إِیَّایَ أَنِ ابْتَهَجَ بِهَا الصَّغِیرُ وَ هَدَجَ إِلَیْهَا الْکَبِیرُ وَ تَحَامَلَ نَحْوَهَا الْعَلِیلُ وَ حَسَرَتْ إِلَیْهَا الْکِعَابُ.

 

 

خطبه 229-در توصیف بیعت مردم 
ویژگیهای بیعت مردم با امام 
دست مرا برای بیعت می گشودید و من می بستم، شما آن را به سوی خود می کشیدید و من آن را می گرفتم، سپس چونان شتران تشنه که به طرف آبشخور هجوم می آوردند بر من هجوم آوردید، تا آنکه بند کفشم پاره شد، و عبا از دوشم افتاد، و افراد ناتوان پایمال گردیدند، آن چنان مردم در بیعت با من خشنود بودند که خردسالان شادمان، و پیران برای بیعت کردن لرزان به راه افتادند، بیماران بر دوش خویشان سوار، و دختران جوان بی نقاب به صحنه آمدند.
 


 


«٢٦٨»اَلشَّیْطانُ‌ یَعِدُکُمُ‌ الْفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُمْ‌ بِالْفَحْشاءِ وَ اللّهُ‌ یَعِدُکُمْ‌ مَغْفِرَةً‌ مِنْهُ‌ وَ فَضْلاً وَ اللّهُ‌ واسِعٌ‌ عَلِیمٌ‌ 
شیطان(به هنگام انفاق،)شما را از فقر و تهیدستى بیم مى‌دهد و شما را به فحشا و زشتى‌ها فرامى‌خواند ،ولى خداوند از جانب خود به شما وعده‌ى آمرزش و فزونى مى‌دهد و خداوند وسعت بخش داناست. 
نکته‌ها: 
به هنگام انفاق،شیطان به سراغ انسان مى‌آید و القاء مى‌کند که اگر امروز انفاق کنى فردا خودت فقیر خواهى شد،بهتر است اموالت را ذخیره کنى تا به هنگام پیرى و بیمارى و.، خرج نمایى.اینها القائات و وعده‌هاى شیطانى است. 
نیاز ما در فرداى قیامت به مغفرت الهى،به مراتب بیشتر از نیاز ما در فرداى دنیاست.مبادا مغفرت الهى را با خیال رفاه در زندگى مبادله کنیم.زیرا: 
اوّلاً:شاید پیر نشدم و نیازمند نشدم،ولى در قیامت نیاز من قطعى است. ثانیاً:شاید مالى که امروز براى فردا نگه مى‌دارم،باقى نماند،ولى انفاقِ‌ امروز حتماً براى فرداى قیامت باقى است. 
ثالثاً:شاید از مال اندوخته‌ى امروز در فرداى پیرى نتوانم بهره‌مند شوم،ولى از انفاق امروز بهره‌مندى در قیامت قطعى است. 
رابعاً:بهره‌مندى انسان از اندوخته خود در دوران پیرى،موقّتى است،ولى بهره‌گیرى انسان از انفاق در قیامت ابدى است. ١
پیام‌ها: 
١-شیطان،انسان را از انفاق اموال مرغوب بازمى‌دارد . «أَنْفِقُوا مِنْ‌ طَیِّباتِ‌. اَلشَّیْطانُ‌ یَعِدُکُمُ‌ الْفَقْرَ.» 
٢-بخل شما،فقرا را به فساد و فحشا مى‌کشاند. «یَعِدُکُمُ‌ الْفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُمْ‌ بِالْفَحْشاءِ» 
٣-انسان در انتخاب راه خدا یا شیطان،آزاد است. «اَلشَّیْطانُ‌ یَعِدُکُمُ‌. وَ اللّهُ‌ یَعِدُکُمْ‌» 
٤-اطرافیانى که انسان را از انفاق بازمى‌دارند و از آینده مى‌ترسانند،ولى نسبت به گناهان تشویق مى‌نمایند،شیطانند. «اَلشَّیْطانُ‌ یَعِدُکُمُ‌» 
٥-میان فقر و فحشا،رابطه است.بعضى از گناهان بخاطر ترس از فقر است. 
«یَعِدُکُمُ‌ الْفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُمْ‌ بِالْفَحْشاءِ» 
٦-انفاق نکردن،از نمونه‌هاى زشتى و فحشا مى‌باشد. «لا تَیَمَّمُوا الْخَبِیثَ‌. اَلشَّیْطانُ‌ یَعِدُکُمُ‌.» 
٧-انفاق،مال را زیاد مى‌کند و سبب آمرزش گناهان است. «أَنْفِقُوا. اَللّهُ‌ یَعِدُکُمْ‌ مَغْفِرَةً‌ مِنْهُ‌ وَ فَضْلاً» 
٨-با موانع انفاق و افکار شیطانى،مبارزه کنید.در برابر ترس از فقر،به یاد فضل و لطف خدا باشید. «مَغْفِرَةً‌ مِنْهُ‌ وَ فَضْلاً.» 
٩-هر فکر و توهّمى که براى شما تنگ‌نظرى،ترس و اثر منفى بیاورد،شیطانى است و هر فکر و الهامى که براى شما حرکت،نشاط‍‌ و سعه‌صدر آورد،الهى است. «وَ اللّهُ‌ یَعِدُکُمْ‌ مَغْفِرَةً‌ مِنْهُ‌ وَ فَضْلاً.» 


حقیقت توسل و اقسام آن

 

بخش اول

مقدمه

یکی از مسائل اختلافی بین مسلمانان و وهابیان بحث توسل به ارواح اولیای الهی است که وهابیان با شتابزدگی و بدون فهم حقیقت توسل راه خود را از سایر مسلمانان جدا کرده و این کار را شرکت تلقی می‌کنند برای بیان حقیقت توسل به چند اصل اعتقادی را که در آیات و روایات آمده است تبیین می کنیم

 

توسل

توسل در لغت از ماده^ وسل ^و به معنای وسیله قرار دادن چیزی برای رسیدن به مقصود است[1]منظور از توسل در اصطلاح شرعی همان واسطه قرار دادن پیامبران و امامان و اولیا خدا در درگاه الهی است تا حاجت ما توسط خداوند برآورده شود مثل اینکه گفته شود((  اللهم انی اسٱلکو ٱتوجه و الیک بنبیک)) یعنی :بار الها از تو می خواهم به واسطه پیامبرت حاجت من را برآورده کنی.

 

قانون سببیت در نظام هستی جهان هستی جهان اسباب و مسببات است یعنی بر مبنای اصل علیت اداره می شود برای مثال سیبی از درخت چیده می شود در حقیقت هزاران علت دست به دست هم داده اند تا این سیب به ثمر برسد خداوند می فرماید:(( فالمدبرات ٱمر)) [2] (و آنها که امور را تدبیر می‌کنند!) بنابراین نمی توان اسباب و مسببات در جهان هستی را اینکار کرد امام صادق علیه السلام می فرماید: ((ان الله قد جعل لکل شی سببا))[3] (همانا خدا برای هر چیزی سبب و واسطه ای قرار داده است)

 

پاورقی

۱-ابن منظور،محمد ابن مکرم،لسان العرب ج1 ص724

۲-سوره نازعات آیه 5

۳-کلینی،محمدبن یعقوب، الکافی ج1 ص271


«٢٦٧»یا أَیُّهَا الَّذِینَ‌ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ‌ طَیِّباتِ‌ ما کَسَبْتُمْ‌ وَ مِمّا أَخْرَجْنا لَکُمْ‌ مِنَ‌ الْأَرْضِ‌ وَ لا تَیَمَّمُوا الْخَبِیثَ‌ مِنْهُ‌ تُنْفِقُونَ‌ وَ لَسْتُمْ‌ بِآخِذِیهِ‌ إِلاّ أَنْ‌ تُغْمِضُوا فِیهِ‌ وَ اعْلَمُوا أَنَّ‌ اللّهَ‌ غَنِیٌّ‌ حَمِیدٌ 
اى کسانى که ایمان آورده‌اید! از پاکیزه‌ترین چیزهایى که بدست آورده‌اید و از آنچه ما براى شما از زمین رویانیده‌ایم،انفاق کنید و براى انفاق به سراغ قسمت‌هاى ناپاک(و پست)نروید،در حالى که خود شما هم حاضر نیستید آنها را بپذیرید مگر از روى اغماض(و ناچارى)و بدانید خداوند بى‌نیاز و ستوده است. 
نکته‌ها: 
آیات قبل،شرایط‍‌ انفاق‌کننده را مطرح کرد و این آیه شرایط‍‌ چیزهایى را بیان مى‌کند که به محرومان انفاق مى‌شود. 
امام باقر علیه السلام ذیل این آیه فرمودند:بعضى از مسلمانان درآمدهاى حرامى مانند ربا داشتند که صرف فقرا مى‌کردند،این آیه آنان را نهى نمود. ١
پیام‌ها: 
١-هدف از انفاق،رهایى از بخل است،نه رهایى از اشیاى بى‌ارزش و نامطلوب. 
«أَنْفِقُوا مِنْ‌ طَیِّباتِ‌ ما کَسَبْتُمْ‌» 
٢-در انفاق،تفاوتى میان پول نقد یا کالا نیست. «ما کَسَبْتُمْ‌. مِمّا أَخْرَجْنا» 
٣-بخششِ‌ بادآورده‌ها مهم نیست،بلکه بخشش از دست‌رنج،داراى ارزش است. «ما کَسَبْتُمْ‌» 
٤-در انفاق باید کرامت محرومان محفوظ‍‌ بماند. «وَ لا تَیَمَّمُوا الْخَبِیثَ‌» 
٥-نه تنها از چیزهاى ناپاک و پست انفاق نکنید،بلکه به فکر آن نیز نیفتید. «وَ لا تَیَمَّمُوا» ٦-وجدان انسان،بهترین معیار براى شناخت پسندیده و ناپسند است.هرآنچه را مى‌پسندى که به تو انفاق کنند،شایسته است که انفاق کنى و اگر آن را دوست نمى‌دارى،شایسته‌ى انفاق نیست. «لَسْتُمْ‌ بِآخِذِیهِ‌ إِلاّ أَنْ‌ تُغْمِضُوا» 
٧-هر فرد ثروتمندى احتمال فقیر شدن خود را بدهد،شاید روزى دستِ‌ دهنده شما،دستِ‌ گیرنده شد.«آخذیه» 
٨-گرفتن مال نامرغوب،نشانه رضایت فقرا نیست،بلکه نشانه‌ى استیصال آنان است.«تغمضوا»یعنى شما هم با اغماض و سختى ممکن است چیزى را بگیرید،ولى این نشانه‌ى رضایت شما نیست. 
٩-اثر انفاق به خود شما بر مى‌گردد،وگرنه خداوند غنى و بى‌نیاز است. «أَنَّ‌ اللّهَ‌ غَنِیٌّ‌ حَمِیدٌ» 
١٠-غناى الهى همراه با کمالات و محبوبیّت است. «غَنِیٌّ‌ حَمِیدٌ» 


228-  و من کلام له (علیه السلام)
> یرید به بعض أصحابه <
لِلَّهِ بَلَاءُ فُلَانٍ فَلَقَدْ قَوَّمَ الْأَوَدَ وَ دَاوَی الْعَمَدَ وَ أَقَامَ السُّنَّةَ وَ خَلَّفَ الْفِتْنَةَ ذَهَبَ نَقِیَّ الثَّوْبِ قَلِیلَ الْعَیْبِ أَصَابَ خَیْرَهَا وَ سَبَقَ شَرَّهَا أَدَّی إِلَی اللَّهِ طَاعَتَهُ وَ اتَّقَاهُ بِحَقِّهِ رَحَلَ وَ تَرَکَهُمْ فِی طُرُقٍ مُتَشَعِّبَةٍ لَا یَهْتَدِی بِهَا الضَّالُّ وَ لَا یَسْتَیْقِنُ الْمُهْتَدِی.
 

 

 

خطبه 228-درباره یکی از حاکمان 
ویژگیهای سلمان فارسی 
خدا او را در آنچه آزمودش پاداش خیر دهد، که کجیها را راست، و بیماریها را درمان کرد، سنت پیامبر (ص) را بپا داشت، و فتنه ها را پشت سر گذاشت، با دامن پاک، و عیبی اندک، درگذشت، به نیکی های دنیا رسیده و از بدیهای آن رهایی یافت، وظائف خود نسبت به پروردگارش را انجام داد، و چنانکه باید از کیفر الهی می ترسید، خود رفت و مردم را پراکنده برجای گذاشت، که نه گمراه، راه خویش شناخت، و نه هدایت شده به یقین رسید.
 

 


#داستان_مهدوی
 

داستان‏های حدیثی

یکی از مؤمنین به نام أبومحمّد، حسن بن وجناء گوید: زیر ناودان طلا در حرم خانه‌ی خدا بودم که حضرت ولی عصر امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشّریف را دیدم. دفتری را به من عنایت نمود که در آن دعای فرج و صلوات بر آن حضرت بود.سپس فرمود: به وسیله‌ی این نوشته‌ها بخوان و برای ظهور و فرج من دعا کن و بر من درود و تحیت بفرست.و آن دعا بر حسب مشهور چنین نقل شده است:«اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیکَ فُلانِ بْنِ فُلانْ «الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ الْعَسْکَری» صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ، وَلیا وَحافِظا وَ قاعِدا وَ ناصِرا وَ دَلیلا وَ عَینا حَتّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعا وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلا».

منبع:1-کمال الدین شیخ صدوق/ ص443/ ح17 و بحار الانوار/ ج52/ ص312- کافی/ ج4/ ص162 و فلاح السائل سید بن طاووسی/ ص46


مروری بر تاریخ سلفیت

مقدمه

مکتب سلفیه از قرن هشتم هجری توسط ابن تیمیه حرانی با شعار پیروی از سلف پایه‌ریزی شد ابن تیمیه با نوشتن دورسال به نام <الواسطیه> و<الحمویه> تفسیر جدیدی را که مغایر با مفاهیم قرآن و سنت بود از مسائل اعتقادی عرضه کرد.

حدیث گرایی و توجه به ظواهر نصوص ،تاکید بر نفی تقلید[1] از ائمه اربعه و ترغیب به اجتهاد را می‌توان از شاخه های فکری ابن تیمیه دانست و بر اساس همین تفکرات بود که مکتب سلفی‌گری را ابداع کرد.

ابن تیمیه با این که از هر علمی اطلاع مختصری داشت ولی اظهار نظر قطعی می کرد رای خود را مطابق اجماع می‌دانست و هرکجا روایتی با عقیده اش سازگار نبود آن را تضعیف می کرد.[2]

مروری بر اندیشه های ابن تیمیه

1-تجسیم و تشبیه خداوند

وی می گوید :خداوند در آسمان ها بر بالای اش قرار دارد پس کسی که ادعا کند خدا ندارد قرآن را انکار کرده و خدا را هیچ فرض کرده است زیرا خداوند در قرآن خود را مشخص کرده است* الرحمن علی العرش استوی*(طه/5)[3]آن خدای مهربانی که بر عرش مستولی و محیط است ابن تیمیه ^عرش^ را به معنای سریر (تخت فرمانروایی) و ^استوی^ را به معنای جلوس گرفته و می گوید:

بر تخت نشستن خدا مطلبی روشن و نقل اوم است اما کیفیت آن را کسی جز خدا نمی داند.[4]ابن تیمیه توجه ندارد که سریر محلی برای استراحت گفته می‌شود ولی منظور از ارش در اینجا قدرت است و خداوند از هر نیازی مبرا است.

2-پایین آوردن مقام انبیا و اولیا

ابن تیمیه گاهی منکر اسمت انبیا می شود[5] و هرگونه توجه به اولیای الهی بعد از مرگ آنها را جایز نمی داند.

3-انکار فضایل اهل بیت مخصوص امام علی علیه السلام

بسیاری از روایات را که در فضایل علی علیه السلام و ائمه اهل بیت علیهم السلام وارد شده را انکار کرده است و یک نوع ناصبی گری خفی در سخنان او دیده می شود.حتی البانی-حدیث شناس بزرگ حنبلی معاصر-می گوید: ابن تیمیه در نقد احادیث تسرع( شتابزدگی )نموده است وی در مورد حدیث غدیر نیز اطراف حدیث را ندیده و به خاطر تسرع آن را انکار کرده است[6]

4-تحریف مفهوم عبادت

او مفهوم عبادت را به گونه‌ای معرفی کرد که هرگونه توجه به اولیای الهی شرک محسوب می شود[7]از نگاه وی انسان نباید از اولیای الهی هیچ درخواستی داشته باشد.

5-تکثیر مسلمان به خاطر نداشتن یک نگاه جامع در شناخت اسلام به تکفیر اری از مسلمانان و علما فتوا می‌دهد [8]ابن تیمیه فخرالدین رازی را به خاطر نوشتن کتابی در احوال ستارگان و افلاک تکثیر می‌کند زیرا آن را ستاره پرستی می داند[9]

بازتاب فتوای ابن تیمیه

با واکنش علمای معاصرابن تیمیه زی در شام به زندان محکوم شد شوکانی در این باره می گوید پس از زندانی شدن ابن تیمیه در دمشق اعلام کردند هر کسی که دارای عقاید ابن تیمیه باشد خون و مال حلال است[10] وی بار دیگر به مصر تبعید و در آنجا زندانی شد و در سال ۷۲۸ هجری قمری در زندان درگذشت [11]و در نهایت تا قرن‌ها نامی از وی وجود نداشت

محمد بن عبدالوهاب معمار تفکر سلفی گری

ابن عبدالوهاب در سال ۱۱۱۵ قمری در شهر عیینه از توابع نجد به دنیا آمد و فقه و عقاید حنبلی را در زادگاهش فرا گرفت او در بازگشت از حج به مدینه با افکار ابن تیمیه آشنا شد و تعریف ابن تیمیه از عبادت را پذیرفت هرگونه توجه به اولیای الهی را شرک نامید و برای مبارزه با آنچه شرکت می‌نامید از مدینه خارج شد وجود پدر مانع از نشر عقاید انحرافی وی بود اما در سال ۱۳۵۷ قمری پدرش از دنیا رفت و پرده از عقاید انحرافی خود برداشت و شروع به نشر مبانی فکری خود در شهر حریمله کرد طولی نکشید که مردم حریم له نیز او را از شهر اخراج کردند و او ناچار به شهری در نزدیکی آنجا به نام دوره پناه برد و با حاکم آنجا محمد بن سعود طرح همکاری ریختند وی با تکیه بر قدرت نظامی محمد بن سعود فجیع ترین جنایت ها را در حق مسلمانان مرتکب شد تا آنجا که در حمله به زادگاهش (عیینه)مردان را کشت و ن را اسیر کرد و اموال آنان را به غنیمت بردند و شهر را ویران کرد[12]

ابن بشر مورخ معروف می‌نویسد :((وهابیان هر جاپا می گذاشتند مردان را می‌کشتند دارایی آنها را غارت می بردند و ن را به عنوان کنیز تصاحب می کردند )) [13] سپاه وهابیان به هر منطقه‌ای که می رسید کمترین دارایی مسلمانان را نیز غارت می کرد لذا بسیاری از افرادی که از طریق وهابیان در امان می ماندند از گرسنگی تلف می شدند.[14]

وهابیان با ترس و وحشتی که بر دل ساکنان جزیره العرب انداختند توانستند در مدتی کوتاه بر بخش بزرگی از عربستان تسلط یابند [15]

در سال ۱۲۱۶ قمری امیر سعود بن عبدالعزیز به قصد عراق حرکت کرد وی در ماه ذی القعده به شهر کربلا رسید و آنجا را محاصره کرد سپاهیان وی به زور وارد شهر شدند و بیشتر مردم را که در کوچه و بازار و خانه ها بودند به قتل رساندند در پاسخ به اعتراض علمای اسلام به کشتار وحشیانه مردم و زائران کربلا گفت :

بله ما کربلا را تصرف اهالی اش را ذبح و اموال آنها را تصاحب کردیم و خدا را بر این امر شاکر هستیم و از کسی عذرخواهی نمی کنیم بلکه می‌گوییم (وللکافرین ٱمثالها) [16]؛و مانند همین کار در انتظار کافران خواهد بود [17] وهابیان در ماه ذوالقدر که از ماه های حرام است که را محاصره کردند و آنچنان بر اهل مکه سخت گرفتند که مردم برای رفع گرسنگی حتی از مردار و گوشت سگ نیز تغذیه می کردند تا اینکه حاکم مکه به اطاعت از وهابیان مجبور شد دروازه های شهر را به روی آنها بگشاید.[18]

سرکوب وهابیان و رونق مجدد آنان

حکومت عثمانی[19] که از گسترش قدرت وهابیان حراست داشت آنان را دوبار سرکوب کرد اما با حمایت انگلستان از فرزندان سعود بار دیگر پیروان محمد بن عبدالوهاب بر مناطق نجد و حجاز تسلط یافتند و دولت سعودی کنونی را تشکیل دادند و ها بیان پس از اکتشاف نفت و کسب درآمد سرشار از فروش آن و همچنین با حمایت های ایالات متحده آمریکا مکتب خود را به خارج از عربستان نیز توسعه دادند چنانکه امروزه در بیشتر کشورهای دنیا مساجد و پایگاه هایی برای نشر عقاید خود دارند و در حقیقت فرقه‌ای برای تفرقه افکنی در بین مسلمانان هستند ثمره مکتب ابن تیمیه که در قالب وهابیت ظهور یافت تکفیر اغلب مسلمانان شامل اشاعره معتزله و شیعه وصوفیه ی اهل سنت است.در سال های اخیر نیز گروههای تکفیری مانند القاعده طالبان و داعش که در دامان وهابیت پرورش یافته‌اند هم این تفکر را دنبال می‌کنند.

نتیجه در برخی از روایات آمده است که ^للحق دوله، للباطل جوله ^ [20]حق ماندگار و استوار است (و مانند آبی که در زمین فرو می رود برای مردم مایه حیات است) و باطل جلوه‌ای موقت دارد (و مانند کف روی سیلاب پس از مدتی محو و نابود می شود)،بی‌شک فرقه وهابیت و گروه‌های تکفیری منشعب شده از آن محکوم به فنا هستند اما نباید از این نکته غفلت کرد که گروه‌های تکفیری به شدت در حال ترویج افکار باطل خود هستند بنابراین بدون ایجاد نهضتی علمی برای مقابله با آنان جهان اسلام بار دیگر شاهد طغیان آن خواهد بود.

 

پاورقی

۱- سبحانی ،جعفر ،فرهنگ عقاید و مذاهب اسالمی ج ۷،ص85

۲-ر.ک:عسقلانی،ابن حجر، لسان المیزان،ج6،ص319

۳- ابن تیمیه بیان تلبیس الجهمیه فی تاسیس بدعهم الکالمیه،ج2، ص 607

۴-ابن تیمیه،مجموعه الفتاوی، ج16 ص397_400

۵-ابن تیمیه، مجموعه الفتاوی،ج3 ص220

۶-البانی،سلسلة الاحادیث الصحیحه ج5 ص264

۷-سبحانی،جعفر،وهابیت،مبانی فکری و کارنامه عملی ص8

۸-ابن تیمیه،مجموعه الفتاوی ج4 ص53

۹-همان ج7 ص55

۱۰- شوکانی،محمد بن علی،البدر الطالع ج1 ص67

۱۱-بن حجر هیتمی،الجوهرالمنظم ص30_31

۱۲-سعود آل تاریخ،السعیدناصر ص11

۱۳-ابن بشر نجدی،عثمان بن عبدالله،عنوان النجد فی تاریخ نجد ج1 ص87

۱۴-فاسیلیف،الیکسی،تاریخ العربیه السعودی،ص152

۱۵-ابن بشر نجدی،عثمان ابن عبدالله، عنوان المجد فی تاریخ نجد ج1 ص87

۱۶-سوره محمد آیه 10

۱۷-الدرر السنیه فی الٱجوبه النجدیه ج9 ص284

۱8-عنوان المجد فی تاریخ المجد ج1 ص284_285

۱۹-حکومت عثمانی یا امپراتوری عثمانی از حکومت‌های قدرتمند با قلمرو سرزمینی وسیعی بود که دایره حکومتی بسیاری از سرزمین های اسلامی از جمله عربستان کنونی را در بر می‌گرفت

۲۰-لیثی واسطی،علی بن محمد،عیون الحکم و المواعظ ص271

 

 


     بسم الله الرحمن الرحیم

     الحمدلله رب العالمین

     پروردگار را شاکر هستم که به بنده عنایت فرموده و بنده را در راه سخت و پر پیچ و خم طلبگی و سربازی آقا امام زمان عج الله تعالی قرار داده و همچنین اداره این وبلاگ مذهبی را که به نام مبارک آقا امام زمان عجل الله می باشد را* ۱ *سال اداره نموده ام و با حمایت‌های بازدیدکنندگان گرامی و همچنین با نظرات انتقادات و پیشنهادات این سروران تاکنون نزد قبله دو عالم منجی بشریت امیدوارم که سربلند بیرون آمده باشم.

      دوستان عزیز نزدیک به یک سال خیلی از شما بنده را و این وبلاگ را همراهی کرده‌اید ،وبلاگی که متعلق به ولی عصر می باشد، باشد انشاالله که سال دوم این وبلاگ نسبت به سال اول آن با شکوه تر و سربلند تر و بسیار پر نظرتر باشد.

     دوستان عزیز ممنون میشوم که محبت کنید و هر از چندگاهی این وبلاگ را با نظرات خود مزین فرمایید حتی با یک کلمه هم که شده باشد، دادن نظر در وبلاگ بنده اختیاری است و هر نظری که بدهید محفوظ نگه داشته می شود پس با نظرات خود از این پس این وبلاگ را حمایت و یاری نمایید.

     علاوه بر نظر دوستانی که پیشنهاد و انتقادی دارند میتوانند مطرح کنند و ما هم خیلی خوشحال می شویم که هر کاری از دستمان برآید به نحو احسن انجام دهیم .

     اکنون هم خوشحال می شویم که اولین نظرات خود را در تولد یک سالگی وبلاگ عصر ظهور در زیر این مطلب این به نمایش بگذارید.

     درضمن میبخشید که رسمی نوشته ام. 

     با تشکر از شما

                 (:  (:  (: محمدرضازارع :)  :)  :)

     یاحق


«٢٧٤»اَلَّذِینَ‌ یُنْفِقُونَ‌ أَمْوالَهُمْ‌ بِاللَّیْلِ‌ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِیَةً‌ فَلَهُمْ‌ أَجْرُهُمْ‌ عِنْدَ رَبِّهِمْ‌ وَ لا خَوْفٌ‌ عَلَیْهِمْ‌ وَ لا هُمْ‌ یَحْزَنُونَ‌ 
کسانى که اموال خود را در شب و روز،پنهان و آشکارا انفاق مى‌کنند،اجر و پاداش آنان نزد پروردگارشان است و نه ترسى براى آنهاست و نه غمگین مى‌شوند. 
نکته‌ها: 
در تفاسیر صافى،مجمع البیان،قرطبى و کبیر فخر رازى آمده که این آیه در شأن حضرت على علیه السلام نازل شده است.هنگامى که آن حضرت فقط‍‌ چهار درهم ذخیره داشت،یک درهم را در روز،یک درهم را در شب،سومین آن را مخفیانه،و چهارمین درهم را آشکارا در راه خدا انفاق نمود. 
البته وعده‌ى این آیه،شامل همه کسانى مى‌شود که این‌گونه عمل کنند.چنین افرادى نه از فقر و تنگدستى بیم دارند،چون به وعده‌هاى خداوند ایمان داشته و به او توکّل مى‌کنند،و نه بخاطر انفاق،اندوهگین مى‌شوند،چون به رضایت الهى و آثار اخروى انفاق توجّه دارند. 
شاید دلیل آنکه«لیل»بر«نهار»و یا«سر»بر«علانیة»مقدّم شده است،آن باشد که انفاق‌هاى پنهانى در دل شب ارزش بیشترى دارد. ١
این آیه به منزله‌ى جمع‌بندى چهارده آیه گذشته است که درباره انفاق بحث مى‌کرد. 
موضوعى که هیچ موردى در قرآن این‌گونه مفصّل بحث نشده است.آثار انفاق بر کسى پوشیده نیست،از جمله:تعدیل ثروت و کم شدن اختلافات طبقاتى،ایجاد محبّت،شکوفایى روح سخاوت و بالاتر از همه قرب به خداوند. 
انفاق،علاوه بر انفاق مال و ثروت،شامل انفاقِ‌ علم،آبرو و مقام نیز مى‌شود.کلمه‌ى انفاق،در لغت به معناى پر کردن گودال و در اصطلاح،به معناى پر کردن و بر طرف نمودن کمبودهاى مالى است. 
یادآورى این نکته لازم است که توجّه اسلام به مسئله انفاق،به معناى گداپرورى و رواج تکدّى‌گرى نیست.زیرا در بسیارى از روایات،از کسانى که بدون داشتن نیاز،از دیگران درخواست کمک مى‌کنند،مذمّت شده و ازسوى‌دیگر بهترین نوع انفاق،در اختیار قرار دادن ابزار کار به جاى پول دادن،معرفى شده است. 
پیام‌ها: 
١-داشتن روحیّه‌ى انفاق و سخاوت مهم است،نه یکى دو بار انفاق آنهم از روى ترحّم. «یُنْفِقُونَ‌» فعل مضارع بر استمرار دلالت دارد. 
٢-تعیین نشدن اجر الهى،نشانه‌ى گستردگى آن است. «أَجْرُهُمْ‌» 
٣-وعده‌هاى الهى،بهترین مشوّق انسان در کارهاى نیک است. «فَلَهُمْ‌ أَجْرُهُمْ‌» 
٤-آرامش و امنیّت،از برکات انفاق است. «لا خَوْفٌ‌ عَلَیْهِمْ‌ وَ لا هُمْ‌ یَحْزَنُونَ‌» 


235-  وَ مِنْ کَلَامٍ لَهُ (علیه السلام)
> قَالَهُ وَ هُوَ یَلِی غُسْلَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) وَ تَجْهِیزَهُ <
بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا رَسُولَ اللَّهِ لَقَدِ انْقَطَعَ بِمَوْتِکَ مَا لَمْ یَنْقَطِعْ بِمَوْتِ غَیْرِکَ مِنَ النُّبُوَّةِ وَ الْإِنْبَاءِ وَ أَخْبَارِ السَّمَاءِ خَصَّصْتَ حَتَّی صِرْتَ مُسَلِّیاً عَمَّنْ سِوَاکَ وَ عَمَّمْتَ حَتَّی صَارَ النَّاسُ فِیکَ سَوَاءً وَ لَوْ لَا أَنَّکَ أَمَرْتَ بِالصَّبْرِ وَ نَهَیْتَ عَنِ الْجَزَعِ لَأَنْفَدْنَا عَلَیْکَ مَاءَ الشُّئُونِ وَ لَکَانَ الدَّاءُ مُمَاطِلًا وَ الْکَمَدُ مُحَالِفاً وَ قَلَّا لَکَ وَ لَکِنَّهُ مَا لَا یُمْلَکُ رَدُّهُ وَ لَا یُسْتَطَاعُ دَفْعُهُ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی اذْکُرْنَا عِنْدَ رَبِّکَ وَ اجْعَلْنَا مِنْ بَالِکَ.

 

 

خطبه 235-
در سوگ پیامبر (ص) 
(به هنگام غسل دادن پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود) 
پدر و مادرم فدای تو ای رسول خدا! با مرگ تو رشته ای برید که در مرگ دیگران نبرید، با مرگ تو رشته پیامبری، و فرود آمدن پیام و اخبار آسمانی گسست، مصیبت تو، دیگر مصیبت دیدگان را به شکیبایی واداشت، و همه را در مصیبت تو یکسان عزادار کرد، اگر به شکیبایی امر نمی کردی، و از بی تابی نهی نمی فرمودی، آنقدر اشک می ریختم تا اشکها تمام شود، و این درد جانکاه همیشه در من می ماند، و اندوهم جاودانه می شد، که همه اینها در مصیبت تو ناچیز است. چه باید کرد که زندگی را دوباره نمی توان باز گرداند، و مرگ را نمی شود مانع شد، پدر و مادرم فدای تو! ما را در پیشگاه پروردگارت یاد کن، و در خاطرات نگهدار.
 


 


#حدیث_مهدوی
 

پیامبر اکرم(ص)

لاتنقضی الأیام و لا یذهب الدهر، حتی یملک العرب رجل من اهل بیتی، اسمه یواطی اسمی .

- روزها سپری نمی شود و روزگار به پایان نمی رسد، تا اینکه مردی از اهل بیت من و هم نام با من، فرمانروای عرب شود .

مسند احمد حنبل/ ج3/ ص376


حقیقت توسل

بخش چهارم

 

 

4- توسل به دعای صالحان

 قسمت دیگری از توسل آن است که انسان به ادعای فردی مومن متوسل شود و از آن شخص بخواهد که در حق او دعا کنند و وهابیان نیز مانند سایر مسلمانان توسل به ادعای زندگان را مشروع می‌دانند اما آنچه محل نزاع بین وهابیان و سایر مسلمانان است توسل به ادعای شخصی است که در عالم برزخ به سر می‌برد که وقت خابی آنان را شرک یا بدعت می‌دانند

 

اثبات مشروعیت توسّل به دعای پیامبر صلی الله در برزخ:

قرآن کریم در آیه ۶۴ سوره نساء دعای پیامبر اکرم را یکی از اسباب توسل می داند و گناهکاران را به این امر سفارش می‌کند :(( ولو أنّهم إذ ظّلموا أنفسهم جاءوک فاستغفروا اللّه و استغفر لهم الرّسول لوجدوا اللّه توّابًا رّحیمًا))  << هرگاه آنان که برخی ستم کرده اند نزد تو بیایند و از خدا طلب مغفرت کنند و پیامبر نیز برای آنان طلب نخرد کند خدا را توبه پذیر و مهربان خواهند یافت >>خداوند تاثیر دعا و استغفار پیامبر اکرم را به زمان زندگی دنیوی ایشان منحصر نکرده و آن را مطلق آورده است و این به معنای موثر بودن طلب دعا و استغفار از آن حضرت حتی پس از وفات ایشان است .

همچنین در آیه ۵ سوره منافقون میفرماید:(( و إذا قیل لهم تعالوا یستغفر لکم رسول اللّه لوّوا رءوسهم و رأیتهم یصدّّون وهم مّستکبرون))  << سینگامی که منافقان گفته شد که بیایید تا رسول خدا برای شما از خداوند طلب بخشش کند روی برگرداندند و با تکبر این راه را به روی خود بستند وهابیان می‌گویند که این آیات به زمان حیات پیغمبر اکرم مربوط می شود حال آنکه همه علمای اسلام می گویند که بین زمان حیات پیغمبر اکرم و زمان بعد از وفات ایشان تفاوتی وجود ندارد اگر ارتباط با پیامبر ممکن نبود به مسلمانان امر نمی‌شد که در نماز شخص پیامبر را مخاطب قرار دهند و بگویند:(( السلام علیک أیها النبی و رحمه اللّه و برکاته))

 

ادامه دارد 


«٢٧٣»لِلْفُقَراءِ الَّذِینَ‌ أُحْصِرُوا فِی سَبِیلِ‌ اللّهِ‌ لا یَسْتَطِیعُونَ‌ ضَرْباً فِی الْأَرْضِ‌ یَحْسَبُهُمُ‌ الْجاهِلُ‌ أَغْنِیاءَ مِنَ‌ التَّعَفُّفِ‌ تَعْرِفُهُمْ‌ بِسِیماهُمْ‌ لا یَسْئَلُونَ‌ النّاسَ‌ إِلْحافاً وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ‌ خَیْرٍ فَإِنَّ‌ اللّهَ‌ بِهِ‌ عَلِیمٌ‌ 
(انفاق شما باید)براى نیازمندانى باشد که در راه خدا محصور شده‌اند.(به خاطر دین خدا،از وطن آواره و یا در جبهه‌هاى جهاد هستند.)توان حرکت و سفر در زمین را(براى تأمین هزینه زندگى و یا کسب سرمایه براى تجارت)ندارند.از شدّت عفاف و آبرودارى،شخص بى‌اطلاع آنها را غنى مى‌پندارد،امّا تو آنها را از سیما و چهره‌هایشان مى‌شناسى.آنان هرگز با اصرار از مردم چیزى نمى‌خواهند.و هر چیز نیکو و خیرى را(به این افراد)انفاق کنید،پس قطعاً خداوند به آن آگاه است. 
نکته‌ها: 
در برخى از تفاسیر همچون تفسیر کبیر فخر رازى،مجمع البیان و قرطبى آمده که این آیه درباره اصحاب صُفّه نازل شده است.اصحاب صفّه تقریباً چهارصد نفر بودند که از مکّه به مدینه هجرت کرده و چون در مدینه خانه و کاشانه و آشنایانى نداشتند،در کنار مسجد پیامبر روى صُفّه(سکّوئى بزرگ)زندگى مى‌کردند و اینان همیشه براى جهاد در راه خدا آماده بودند. 
پیام‌ها: 
١-فقرا،در اموال اغنیا حقّى دارند.«للفقراء» 
٢-باید به مجاهدان و کسانى که به خاطر فعالیّت‌هاى ى براى مبارزه با طاغوت‌ها در محاصره‌ى زندان‌ها و تبعیدگاه‌ها قرار دارند و مهاجران بى‌پناه و همه کسانى که در راه خدا دچار فقر شده و فرصت تلاش براى تأمین زندگى را ندارند،توجّه لازم صورت گیرد. «أُحْصِرُوا فِی سَبِیلِ‌ اللّهِ‌ لا یَسْتَطِیعُونَ‌ ضَرْباً.» 
٣-کسانى که مى‌توانند با مسافرت و مهاجرت به نقطه‌اى دیگر زندگى خود را تأمین نمایند،نباید منتظر انفاق مردم باشند. «لا یَسْتَطِیعُونَ‌ ضَرْباً فِی الْأَرْضِ‌» 
٤-فقیران عفیف،پاک‌دامن و آبرودار،مورد ستایش خداوند هستند. «یَحْسَبُهُمُ‌ الْجاهِلُ‌ أَغْنِیاءَ» 
٥-فقراى گمنام و محترم،در اولویّت هستند. «تَعْرِفُهُمْ‌ بِسِیماهُمْ‌» 
٦-حتّى اگر ضرورتى پیش آمد،باز هم سؤالِ‌ با اصرار از مردم نداشته باشید. 
«لا یَسْئَلُونَ‌ النّاسَ‌ إِلْحافاً» تکدّى‌گرى،ناپسند است. 
٧-شرط‍‌ انصاف نیست که گروهى خود و تمام هستى خود را فدا کرده و در محاصره قرار گیرند،ولى گروه دیگر حتّى از انفاق به آنان تنگ نظرى داشته باشند. ١«لِلْفُقَراءِ الَّذِینَ‌ أُحْصِرُوا» 


234-  و من کلام له (علیه السلام)
> رَوَی ذِعْلَبٌ الْیَمَامِیُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ قُتَیْبَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ یَزِیدَ عَنْ مَالِکِ بْنِ دِحْیَةَ قَالَ کُنَّا عِنْدَ أَمِیرِ الْمُؤْمنِیِنَ (علیه السلام) وَ قَدْ ذُکِرَ عِنْدَهُ اخْتِلَافُ النَّاسِ فَقَالَ <
إِنَّمَا فَرَّقَ بَیْنَهُمْ مَبَادِئُ طِینِهِمْ وَ ذَلِکَ أَنَّهُمْ کَانُوا فِلْقَةً مِنْ سَبَخِ أَرْضٍ وَ عَذْبِهَا وَ حَزْنِ تُرْبَةٍ وَ سَهْلِهَا فَهُمْ عَلَی حَسَبِ قُرْبِ أَرْضِهِمْ یَتَقَارَبُونَ وَ عَلَی قَدْرِ اخْتِلَافِهَا یَتَفَاوَتُونَ فَتَامُّ الرُّوَاءِ نَاقِصُ الْعَقْلِ وَ مَادُّ الْقَامَةِ قَصِیرُ الْهِمَّةِ وَ زَاکِی الْعَمَلِ قَبِیحُ الْمَنْظَرِ وَ قَرِیبُ الْقَعْرِ بَعِیدُ السَّبْرِ وَ مَعْرُوفُ الضَّرِیبَةِ مُنْکَرُ الْجَلِیبَةِ وَ تَائِهُ الْقَلْبِ مُتَفَرِّقُ اللُّبِّ وَ طَلِیقُ اللِّسَانِ حَدِیدُ الْجَنَانِ.

 

 

 

خطبه 234-چرا مردم مختلفند؟ 
علل تفاوتها میان انسانها 
علت تفاوتهای میان مردم، گوناگونی سرشت آنان است، زیرا آدمیان در آغاز، ترکیبی از خاک شور و شیرین، سخت و نرم، می باشند، پس آنان به میزان نزدیک بودن خاکشان با هم نزدیک، و به اندازه دوری آن از هم دور و متفاوتند یکی زیباروی و کم خرد، دیگری بلندقامت و کم همت، یکی زشتروی و نیکوکار، دیگری کوتاه قامت و خوش فکر، یکی پاک سرشت و بداخلاق، دیگری خوش قلب و آشفته عقل، و آن دیگر سخنوری دل آگاه است.
 

 


 


#حدیث_مهدوی
 

کلام امام زمان(عج)

ألا أُبشرک فی العطاس فقلت بلی، قال أرواحنا لتراب مقدمه الفداء هو أمانٌ من الموت لثلاثة أیام

نسیم، خدمتکار حضرت مهدى (علیه‌السلام) گوید: آن حضرت به من فرمود: آیا تو را در مورد عطسه کردن بشارت دهم؟ گفتم: آرى. فرمود: عطسه، علامتِ امان از مرگ تا سه روز است.

منابع:بحارالانوار/ ج51 / ص :5


حقیقت توسل

بخش سوم

 

 

۳- توسل به عمل صالح

سومین سبب توسل به عمل صالح است که مورد پذیرش همه مسلمانان می باشد انسان می تواند به عملی که آن را فقط برای خدا انجام داده متوسل شود تا دعایش مستجاب گردد امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیه السلام در نهج البلاغه می فرماید:<<إنّ أفضل ما توسل به المتوسلون إلی اللّه تعالی الإیمان به وبه رسوله والجهاد فی سبیله    وأقام الصلاة  .  و إیتاءاکاة    وصوم  .  و حج البیت  . >> ( قطعاً بهترین وسیله ای که توسل کنندگان به آن توسل کرده اند، ایمان به خدا وند و پیامبرش، جهاد در راه او، برپا داشتن نماز و پرداختن زکات ،روزه ماه رمضان و حج خانه خداست )


«٢٧٢»لَیْسَ‌ عَلَیْکَ‌ هُداهُمْ‌ وَ لکِنَّ‌ اللّهَ‌ یَهْدِی مَنْ‌ یَشاءُ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ‌ خَیْرٍ فَلِأَنْفُسِکُمْ‌ وَ ما تُنْفِقُونَ‌ إِلاَّ ابْتِغاءَ وَجْهِ‌ اللّهِ‌ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ‌ خَیْرٍ یُوَفَّ‌ إِلَیْکُمْ‌ وَ أَنْتُمْ‌ لا تُظْلَمُونَ‌ هدایت یافتن آنان برعهده تو نیست،بلکه خداوند هرکه را بخواهد(و شایسته باشد)هدایت مى‌کند.و آنچه را از خوبى‌ها انفاق کنید،به نفع خودتان است.و جز براى کسب رضاى خدا انفاق نکنید و(پاداش)آنچه از خوبى‌ها انفاق کنید،به طور کامل به شما داده خواهد شد و بر شما ستم نخواهد شد. 
نکته‌ها: 
در تفسیر مجمع البیان و کبیر فخر رازى، شأن‌نزولهایى براى آیه ذکر شده است که از مفاد آنها بر مى‌آید که مسلمانان در انفاق به فقراى مشرک و غیر مسلمان شک داشتند،وقتى از رسول خدا صلى الله علیه و آله پرسیدند،این آیه نازل شد. 
ضمناً در سیره‌ى عملى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و اهل بیت او علیهم السلام نمونه‌هاى زیادى از کمک به غیر مسلمانان مشاهده مى‌شود که حتّى براى کسانى که به آن بزرگواران ناسزا مى‌گفتند و یا حقّ‌ آنان را غصب کرده بودند،دلسوز و خیرخواه بودند. 
پیام‌ها: 
١-از ایجاد فشار اقتصادى و ترک انفاق،براى ایمان آوردن کفّار استفاده نکنید. 
«لَیْسَ‌ عَلَیْکَ‌ هُداهُمْ‌. وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ‌ خَیْرٍ فَلِأَنْفُسِکُمْ‌» 
٢-هدایت،توفیق الهى است که تنها شامل دلهاى آماده مى‌شود. «یَهْدِی مَنْ‌ یَشاءُ» 
٣-رسیدگى به محرومان،یک وظیفه انسانى است.پس بر غیر مسلمانان نیز انفاق کنید. «وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ‌ خَیْرٍ فَلِأَنْفُسِکُمْ‌» 
٤-اسلام،مکتب انسان دوستى است و فقر و محرومیّت را حتّى براى غیر مسلمانان نیز نمى‌پسندد. «وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ‌ خَیْرٍ فَلِأَنْفُسِکُمْ‌» 
٥-فایده‌ى انفاق به خودتان بازمى‌گردد و روح سخاوت را در شما زنده مى‌کند. 
با انفاق از پیدایش اختلافات طبقاتى و انفجارهاى اجتماعى جلوگیرى شده و در جامعه ایجاد محبّت مى‌گردد.انفاق مایه محرومیّت شما نیست،بلکه سبب مصونیّت شماست.«فلانفسکم» ٦-جز براى خداوند انفاق نکنید.زیرا تمام فوائد و آثار دنیایى آن،دیر یا زود از میان مى‌رود،ولى اگر انفاق براى خدا باشد،تا ابد از برکات آن بهره‌مند خواهید بود. «إِلاَّ ابْتِغاءَ وَجْهِ‌ اللّهِ‌» 
٧-مال و دارایى خیر است. «ما تُنْفِقُوا مِنْ‌ خَیْرٍ» 
٨-در انفاق دست‌ودل‌باز باشید.زیرا آنچه انفاق مى‌کنید،بدون کم و کاست بازخواهید گرفت. «یُوَفَّ‌ إِلَیْکُمْ‌» 
٩-بهره‌گیرى در قیامت،زمانى است که هدف از انفاق تنها رضاى خدا باشد. «إِلاَّ ابْتِغاءَ وَجْهِ‌ اللّهِ‌. یُوَفَّ‌ إِلَیْکُمْ‌» 


233-  و من کلام له (علیه السلام)
> بعد أن أقدم أحدهم عل الکلام فحصر، و هو فی فضل أهل البیت، و وصف فساد امان <
أَلَا وَ إِنَّ اللِّسَانَ بَضْعَةٌ مِنَ الْإِنْسَانِ فَلَا یُسْعِدُهُ الْقَوْلُ إِذَا امْتَنَعَ وَ لَا یُمْهِلُهُ النُّطْقُ إِذَا اتَّسَعَ وَ إِنَّا لَأُمَرَاءُ الْکَلَامِ وَ فِینَا تَنَشَّبَتْ عُرُوقُهُ وَ عَلَیْنَا تَهَدَّلَتْ غُصُونُهُ.
>فساد امان<
وَ اعْلَمُوا رَحِمَکُمُ اللَّهُ أَنَّکُمْ فِی زَمَانٍ الْقَائِلُ فِیهِ بِالْحَقِّ قَلِیلٌ وَ اللِّسَانُ عَنِ الصِّدْقِ کَلِیلٌ وَ اللَّازِمُ لِلْحَقِّ ذَلِیلٌ أَهْلُهُ مُعْتَکِفُونَ عَلَی الْعِصْیَانِ مُصْطَلِحُونَ عَلَی الْإِدْهَانِ فَتَاهُمْ عَارِمٌ وَ شَائِبُهُمْ آثِمٌ وَ عَالِمُهُمْ مُنَافِقٌ وَ قَارِنُهُمْ مُمَاذِقٌ لَا یُعَظِّمُ صَغِیرُهُمْ کَبِیرَهُمْ وَ لَا یَعُولُ غَنِیُّهُمْ فَقِیرَهُمْ.
 

 

 

خطبه 233-در باب زیانهای زبان 
فصاحت و بلاغت اهل بیت (ع) 
آگاه باشید، همانا زبان پاره ای از وجود انسان است، اگر آمادگی نباشد سخن نمی گوید، و به هنگام آمادگی، گفتار او را مهلت نمی دهد، همانا ما امیران سخن می باشیم، درخت سخن در ما ریشه دوانده، و شاخه های آن بر ما سایه افکنده است. علل سقوط جامعه انسانی خدا شما را رحمت کند، بدانید که همانا شما در روزگاری هستید که گوینده حق اندک، و زبان از راستگویی عاجز، و حق طلبان بی ارزشند، مردم گرفتار گناه، و به سازشکاری هم داستانند، جوانشان بداخلاق، و پیرانشان گناهکار، و عالمشان دورو، و نزدیکشان سودجویند، نه خردسالانشان بزرگان را حرمت می نهند و نه توانگرانشان دست مستمندان را می گیرند.
 

 


«٢٧١»إِنْ‌ تُبْدُوا الصَّدَقاتِ‌ فَنِعِمّا هِیَ‌ وَ إِنْ‌ تُخْفُوها وَ تُؤْتُوهَا الْفُقَراءَ فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ‌ وَ یُکَفِّرُ عَنْکُمْ‌ مِنْ‌ سَیِّئاتِکُمْ‌ وَ اللّهُ‌ بِما تَعْمَلُونَ‌ خَبِیرٌ 
اگر صدقات را آشکارا بدهید،پس آن کار خوبى است،ولى اگر آنها را مخفى ساخته و به نیازمندان بدهید،پس این براى شما بهتر است و قسمتى از گناهان شما را مى‌زداید و خداوند به آنچه انجام مى‌دهید آگاه است. 
نکته‌ها: 
امام باقر علیه السلام ذیل این آیه فرمود:زکات واجب را علنى پرداخت کنید،ولى زکات مستحبّ‌ را مخفیانه بدهید. ٢شاید دلیل این باشد که زکات واجب یک وظیفه عمومى،معمولى و دور از ریا است.گرچه آیه در مورد کمک‌هاى مالى است،ولى در فرهنگ اسلام،به هر کار خیرى صدقه گفته مى‌شود.حتّى اگر سنگى را از میان راه مسلمانان کنار زدیم،صدقه است. 
بنابراین کمک به محرومان از طریق علم و آبرو و وساطت نیز صدقه مى‌باشد. 
پیام‌ها: 
١-انفاقِ‌ علنى،سبب تشویق دیگران و رفع تهمت بخل از انسان و یک نوع تبلیغ عملى است. «فَنِعِمّا هِیَ‌» 
٢- بااینکه صدقات و زکات،مصارف زیادى دارد،لکن نام فقرا در آیه نشانه اولویّت آنان است. «تُؤْتُوهَا الْفُقَراءَ» 
٣-شما باید به سراغ فقرا بروید،نه آنکه آنان به سراغ شما بیایند. «تُؤْتُوهَا الْفُقَراءَ» و نفرمود:«یأتکم الفقراء» 
٤-انفاقِ‌ پنهانى،از ریا و خودنمایى دور و به اخلاص نزدیک است و آبروى گیرنده صدقه را محفوظ‍‌ نگه مى‌دارد. «فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ‌» 
٥-انسان،غریزه سودجویى و خیرخواهى دارد،گرچه در مصداق گاهى به سراغ شر مى‌رود.لذا پیامبران الهى،مصادیق و نمونه‌هاى خیر را براى انسان بیان کرده‌اند. «فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ‌» 
٦-کمک به فقرا،بخشى از گناهان صغیره را مى‌بخشد. «یُکَفِّرُ عَنْکُمْ‌ مِنْ‌ سَیِّئاتِکُمْ‌» «سیئات»در قرآن در برابر گناهان کبیره آمده و به گناهان صغیره گفته مى‌شود. ١
٧-آنچه مهم است علم خداست،نه اطلاع و آگاهى مردم. «وَ اللّهُ‌ بِما تَعْمَلُونَ‌ خَبِیرٌ» 


232-  و من کلام له (علیه السلام)
> کلم به عبد الله بن زمعة و هو من شیعته، و ذلک أنه قدم علیه فی خلافته یطلب منه مالا <
فقال (علیه السلام) : ‏إِنَّ هَذَا الْمَالَ لَیْسَ لِی وَ لَا لَکَ وَ إِنَّمَا هُوَ فَیْ‏ءٌ لِلْمُسْلِمِینَ وَ جَلْبُ أَسْیَافِهِمْ فَإِنْ شَرِکْتَهُمْ فِی حَرْبِهِمْ کَانَ لَکَ مِثْلُ حَظِّهِمْ وَ إِلَّا فَجَنَاةُ أَیْدِیهِمْ لَا تَکُونُ لِغَیْرِ أَفْوَاهِهِمْ.
 

 

خطبه 232-با عبدالله بن زمعه 
احتیاط در بیت المال 
این اموال که می بینی نه مال من و نه از آن توست، غنیمتی گردآمده از مسلمانان است که با شمشیرهای خود به دست آوردند، اگر تو در جهاد همراهشان بودی، سهمی چونان سهم آنان داشتی، وگرنه دسترنج آنان خوراک دیگران نخواهد بود.
 

 

 


#حدیث_مهدوی
 

امام حسین(ع)

«فی التاسع من ولدی سنة من یوسف، و سنة من موسی بن عمران، و هو قائمنا اهل البیت، یصلح الله امره فی لیلة واحدة».

«نهمین فرزند من نشانی از حضرت یوسف و نشانی از حضرت موسی بن عمران دارد، او قائم ما اهل بیت است که خداوند امر ظهورش را در یک شب فراهم می کند».

محجة البیضا/ ج2/ ص338


239-  و من خطبة له (علیه السلام)
> یذکر فیها آل محمد (صلی الله علیه وآله) <
هُمْ عَیْشُ الْعِلْمِ وَ مَوْتُ الْجَهْلِ یُخْبِرُکُمْ حِلْمُهُمْ عَنْ عِلْمِهِمْ وَ ظَاهِرُهُمْ عَنْ بَاطِنِهِمْ وَ صَمْتُهُمْ عَنْ حِکَمِ مَنْطِقِهِمْ لَا یُخَالِفُونَ الْحَقَّ وَ لَا یَخْتَلِفُونَ فِیهِ وَ هُمْ دَعَائِمُ الْإِسْلَامِ وَ وَلَائِجُ الِاعْتِصَامِ بِهِمْ عَادَ الْحَقُّ إِلَی نِصَابِهِ وَ انْزَاحَ الْبَاطِلُ عَنْ مُقَامِهِ وَ انْقَطَعَ لِسَانُهُ عَنْ مَنْبِتِهِ عَقَلُوا الدِّینَ عَقْلَ وِعَایَةٍ وَ رِعَایَةٍ لَا عَقْلَ سَمَاعٍ وَ رِوَایَةٍ فَإِنَّ رُوَاةَ الْعِلْمِ کَثِیرٌ وَ رُعَاتَهُ قَلِیلٌ.

 

 

 

خطبه 239-در ذکر آل محمد 
فضائل اهل بیت پیامبر (ص) 
خاندان پیامبر (ص) مایه حیات و زنده بودن دانش، و نابودی جهل می باشند، بردباریشان شما را از دانش آنها خبر می دهد، و ظاهرشان از صفای باطن، و سکوتشان از حکمتهای گفتارشان باخبر می سازد، هرگز با حق مخالفت نمی کنند، و در آن اختلاف ندارند. آنها ستونهای استوار اسلام، و پناهگاه مردم می باشند، حق به وسیله آنها به جایگاه خویش باز گردید، و باطل از جای خویش رانده و نابود، و زبان باطل از ریشه کنده شد، اهل بیت پیامبر (ص) دین را چنانکه سزاوار بود، دانستند و آموختند و بدان عمل کردند، نه تنها شنیدند و نقل نمودند، زیرا راویان دانش بسیار، اما حفظ کنندگان و عمل کنندگان به آن اندکند.
 


 


#حدیث_مهدوی
 

امام کاظم(ع)

«یغیب عن ابصار الناس شخصه و لا یغیب عن قلوب المومنین ذکره، و هو الثانی عشر منا، یسهل الله له کل عسیر و یذلل له کل صعب و یظهر له کنوز الأرض و یقرب له کل بعید، و یبیر به کل جبار عنید، و یهلک علی یده کل شیطان مرید. ذاک ابن سیدة الاماء الذی یخفی علی الناس ولادته، و لا یحل لهم تسمیته، حتی یظهره الله عزوجل، فیملأ به الأرض قسطا و عدلا، کما ملئت جورا و ظلما».

«شخص او از دیدگان ناپدید می شود ولی یاد او هرگز از خاطره ی مومنان فراموش نمی شود. او دوازدهمین ماست که خداوند هر مشکلی را برای او آسان سازد، و هر سختی را برای او هموار نماید، گنج‌های زمین را برای او ظاهر کند، و راه‌های دور را برای او نزدیک نماید، ستمگران را به دست او نابود سازد، و اغواگران را به وسیله ی او از هستی براندازد. او پسر بهترین کنیزان است، که ولادتش بر مردمان پوشیده باشد، و بردن نام او روا نباشد (اشاره به تقیه شیعیان در غیبت صغری)، تا خداوند تبارک و تعالی اذن ظهور دهد و به دست او زمین را پر از عدل و داد نماید، چنانکه پر از ظلم و بی‌داد شده باشد».

بحار الانوار/ج 51/ ص150


«٢٧٧»إِنَّ‌ الَّذِینَ‌ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ‌ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ‌ وَ آتَوُا اَّکاةَ‌ لَهُمْ‌ أَجْرُهُمْ‌ عِنْدَ رَبِّهِمْ‌ وَ لا خَوْفٌ‌ عَلَیْهِمْ‌ وَ لا هُمْ‌ یَحْزَنُونَ‌ 
همانا کسانى که ایمان آورده و کارهاى نیکو انجام داده‌اند و نماز برپاداشته و زکات پرداخته‌اند،پاداششان نزد پروردگارشان(محفوظ‍‌)است و نه ترسى بر آنهاست و نه غمگین مى‌شوند. 
نکته‌ها: 
این آیه،برابر رباخواران که«کفّار اثیم»هستند،سیماى مؤمنان را ترسیم مى‌کند که عمل صالح انجام داده و نماز را بر پاى مى‌دارند و زکات پرداخت مى‌کنند.تا اشاره به این باشد که زمینه‌ى برچیده شدن ربا در جامعه،توجّه به ایمان و عمل صالح و احیاى نماز و زکات است. 
مردم چهار گروهند: 
١.گروهى ایمان آورده و عمل صالح انجام مى‌دهند که اینان«مؤمنانند». 
٢.گروهى،نه ایمان آورده و نه کار شایسته انجام مى‌دهند که اینان«کافرانند». 
٣.گروهى ایمان دارند،ولى عمل صالح ندارند که اینان«فاسقانند». 
٤.گروهى ایمان ندارند،ولى اظهار ایمان مى‌کنند و در ظاهر کار نیک انجام مى‌دهند که اینان «منافقانند». 
اگر رباخواران از خدا و مردم بریده‌اند،امّا در مقابل،کسانى هستند که اهل ایمان و عمل صالح بوده و از طریق نماز،با خداوند مرتبط‍‌ مى‌باشند و با پرداخت زکات با مردم پیوند دارند. 
پیام‌ها: 
١-اسلام در کنار مسائل عبادى و فردى،به مسائل اقتصادى و مردمى نیز توجّه دارد.نماز و زکات در کنار هم مطرحند. «أَقامُوا الصَّلاةَ‌ وَ آتَوُا اَّکاةَ‌» 
٢-ذکر نماز و زکات بعد از عمل صالح،نشانه آن است که در میان کارهاى شایسته حساب این دو جداست. «عَمِلُوا الصّالِحاتِ‌ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ‌ وَ آتَوُا اَّکاةَ‌» 
٣-تشویق نیکوکاران بدنبال تهدید بدکاران،یک اصل تربیتى است. «لَهُمْ‌ أَجْرُهُمْ‌ عِنْدَ رَبِّهِمْ‌» 
٤-هوشمند کسى است که در محاسبات،تنها به موجودى امروز که در دست دارد ننگرد،بلکه به آینده و ذخیره‌هایى که نزد خداوند است توجّه داشته باشد. «عِنْدَ رَبِّهِمْ‌» 
٥-پروردگار،به مؤمنانى که اهل عمل صالح و نماز و زکاتند،نظر ویژه‌اى دارد. 
کلمه «رَبِّهِمْ‌» اشاره به لطف خاصّ‌ اوست. 
٦-وعده‌هاى الهى،انگیزه‌ى عمل صالح است. «لَهُمْ‌ أَجْرُهُمْ‌ عِنْدَ رَبِّهِمْ‌» 
٧-امنیّت و آرامش واقعى،در سایه‌ى ایمان و عمل صالح و پیوند با خدا و مردم است. «لا خَوْفٌ‌ عَلَیْهِمْ‌ وَ لا هُمْ‌ یَحْزَنُونَ‌» 
٨-عوامل آرامش،ایمان،عمل صالح،نماز و زکات است. «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ‌ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ‌ وَ آتَوُا اَّکاةَ‌. لا خَوْفٌ‌ عَلَیْهِمْ‌ وَ لا هُمْ‌ یَحْزَنُونَ‌» 


238-  و من کلام له (علیه السلام)
> فی شأن الحکمین و ذم أهل الشام <
جُفَاةٌ طَغَامٌ وَ عَبِیدٌ أَقْزَامٌ جُمِعُوا مِنْ کُلِّ أَوْبٍ وَ تُلُقِّطُوا مِنْ کُلِّ شَوْبٍ مِمَّنْ یَنْبَغِی أَنْ یُفَقَّهَ وَ یُؤَدَّبَ وَ یُعَلَّمَ وَ یُدَرَّبَ وَ یُوَلَّی عَلَیْهِ وَ یُؤْخَذَ عَلَی یَدَیْهِ لَیْسُوا مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ وَ لَا مِنَ الَّذِینَ تَبَوَّؤُا الدَّارَ وَ الْإِیمانَ أَلَا وَ إِنَّ الْقَوْمَ اخْتَارُوا لِأَنْفُسِهِمْ أَقْرَبَ الْقَوْمِ مِمَّا تُحِبُّونَ وَ إِنَّکُمُ اخْتَرْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ أَقْرَبَ الْقَوْمِ مِمَّا تَکْرَهُونَ وَ إِنَّمَا عَهْدُکُمْ بِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ قَیْسٍ بِالْأَمْسِ یَقُولُ إِنَّهَا فِتْنَةٌ فَقَطِّعُوا أَوْتَارَکُمْ وَ شِیمُوا سُیُوفَکُمْ فَإِنْ کَانَ صَادِقاً فَقَدْ أَخْطَأَ بِمَسِیرِهِ غَیْرَ مُسْتَکْرَهٍ وَ إِنْ کَانَ کَاذِباً فَقَدْ لَزِمَتْهُ التُّهَمَةُ فَادْفَعُوا فِی صَدْرِ عَمْرِو بْنِ الْعَاصِ بِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ وَ خُذُوا مَهَلَ الْأَیَّامِ وَ حُوطُوا قَوَاصِیَ الْإِسْلَامِ أَ لَا تَرَوْنَ إِلَی بِلَادِکُمْ تُغْزَی وَ إِلَی صَفَاتِکُمْ تُرْمَی.

 

 

 

خطبه 238-درباره حکمین 
وصف شامیان 
شامیان درشت خویانی پست، بردگانی فرومایه اند که از هر گوشه ای گرد آمده، و از گروههای مختلفی ترکیب یافته اند، مردمی که سزاوار بودند احکام دین را بیاموزند، و تربیت شوند، و دانش فرا گیرند، و کارآزموده شوند، و سرپرست داشته باشند، و دستشان گیرند، و آنها را به کار مفید وادارند. آنان نه از مهاجرانند و نه از انصار، و نه آنان که خانه و زندگی خود را برای مهاجران آماده کرده، و از جان و دل ایمان آوردند. نکوهش از انتخاب حکم آگاه باشید که شامیان در انتخاب حکم، نزدیک ترین فردی را که دوست داشتند برگزیدند، و شما فردی را که از همه به ناخشنودی نزدیک تر بود انتخاب کردید، همانا سر و کار شما با عبدالله پسر قیس است که می گفت: (جنگ فتنه است بند کمانها را ببرید و شمشیرها را در نیام کشید.) اگر راست می گفت پس چرا بدون اجبار در جنگ شرکت کرد؟ و اگر دروغ می گفت پس متهم است. برای داوری، عبدالله ابن عباس را رو در روی عمروعاص قرار دهید، و از فرصت مناسب استفاده کنید، و مرزهای دوردست کشور اسلامی را در دست خود نگهدارید، آیا نمی بینید که شهرهای شما میدان نبردشده؟ و خانه های شما هدف تیرهای دشمنان قرار گرفته است؟
 


 


#حدیث_مهدوی
 

امام حسن مجتبی(ع)

«لموضع الرجل فی الکوفة احب الی من دار فی المدینة».

«جای یک پا نهادن در کوفه برای من از یک خانه در مدینه محبوب تر است».

در روایات فراوانی از ارزش والای زمین در کوفه در عهد حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه) گفتگو شده است، و آن بسیار طبیعی است، زیرا کوفه پایتخت حکومتی خواهد بود که بر زمین و زمان فرمانروایی خواهد نمود.بحارالانوار/ ج2/ ص386


«٢٧٦»یَمْحَقُ‌ اللّهُ‌ الرِّبا وَ یُرْبِی الصَّدَقاتِ‌ وَ اللّهُ‌ لا یُحِبُّ‌ کُلَّ‌ کَفّارٍ أَثِیمٍ‌ 
خداوند ربا را نابود مى‌کند،ولى صدقات را افزایش مى‌دهد و خداوند هیچ انسان ناسپاس و کافرِ گنهکارى را دوست نمى‌دارد. 
نکته‌ها: 
کلمه‌ى«محق»به معناى نقصان تدریجى است و مُحاق به ماه گفته مى‌شود که نورش در شبهاى آخر آن‌چنان کاهش یافته که دیده نمى‌شود.و در مقابل،«ربا»به معنى رشد تدریجى است. 
این آیه یادآور مى‌شود که هرچند رباخوار به قصد انباشت ثروت،از دیگران ربا مى‌گیرد،ولى خداوند برکت و آثار خوبى که باید ازدیاد مال داشته باشد از ربا مى‌گیرد.لازم نیست خود مال رَبَوى از بین برود،بلکه اهدافى که از افزایش ثروت در نظر است از بین مى‌رود.در نظام رَبَوى،سعادت،محبّت و امنیّت نیست و چه بسیار ثروتمندانى که از سرمایه خود،هیچ نوع راحتى و آرامش و یا محبوبیّتى بدست نمى‌آورند،ولى در نظامى که در آن انفاق،صدقه و قرض‌الحسنه رایج باشد،آن جامعه از برکات زیادى برخوردار است.در آن نظام،فقرا مأیوس نبوده و اغنیا در فکر تکاثر نیستند.محرومان به فکر انتقام و سرقت،و اغنیا نگران حراست و حفاظت اموال خود نمى‌باشند و جامعه از یک تعادل نسبى همراه با الفت و رحمت و تفاهم و امنیّت برخوردار خواهد بود.در تفسیر کبیر فخر رازى آمده است:وقتى رباخوار، عواطف و عدالت انسانى را در خود محو کند،خود و اموالش مورد نفرین فقرا قرار مى‌گیرد و کینه و انتقام و توطئه سرقت هر لحظه او را تهدید مى‌کند و این نمونه‌اى از آن نابودى است که در آیه مطرح شده است. 
پیام‌ها: 
١-به رشد ظاهرى ثروت خیره نشوید،نظام اقتصادى براساس ربا رو به نابودى است. «یَمْحَقُ‌ اللّهُ‌ الرِّبا» 
٢-نابود کردن مال ربوى،از سنّت‌هاى الهى است. «یَمْحَقُ‌ اللّهُ‌ الرِّبا» فعل مضارع نشانه‌ى استمرار است. 
٣-رواج صدقه و زکات،سبب رشد و استوارى اقتصاد است. «یُرْبِی الصَّدَقاتِ‌» 
٤-رباخوار،از رحمت و محبّت الهى محروم است. «وَ اللّهُ‌ لا یُحِبُّ‌ کُلَّ‌ کَفّارٍ أَثِیمٍ‌» 
٥-رباخوار،بسیار ناسپاس و گنهکار است.او با گرفتن ربا خود را ضامن مردم، زندگى خود را حرام،عباداتش را باطل،و حرص و طمع قساوت را بر خود حاکم مى‌گرداند. «کَفّارٍ أَثِیمٍ‌» 


237-  و من خطبة له (علیه السلام)
> فی المسارعة إلی العمل <
فَاعْمَلُوا وَ أَنْتُمْ فِی نَفَسِ الْبَقَاءِ وَ الصُّحُفُ مَنْشُورَةٌ وَ التَّوْبَةُ مَبْسُوطَةٌ وَ الْمُدْبِرُ یُدْعَی وَ الْمُسِی‏ءُ یُرْجَی قَبْلَ أَنْ یَخْمُدَ الْعَمَلُ وَ یَنْقَطِعَ الْمَهَلُ وَ یَنْقَضِیَ الْأَجَلُ وَ یُسَدَّ بَابُ التَّوْبَةِ وَ تَصْعَدَ الْمَلَائِکَةُ فَأَخَذَ امْرُؤٌ مِنْ نَفْسِهِ لِنَفْسِهِ وَ أَخَذَ مِنْ حَیٍّ لِمَیِّتٍ وَ مِنْ فَانٍ لِبَاقٍ وَ مِنْ ذَاهِبٍ لِدَائِمٍ امْرُؤٌ خَافَ اللَّهَ وَ هُوَ مُعَمَّرٌ إِلَی أَجَلِهِ وَ مَنْظُورٌ إِلَی عَمَلِهِ امْرُؤٌ أَلْجَمَ نَفْسَهُ بِلِجَامِهَا وَ زَمَّهَا بِزِمَامِهَا فَأَمْسَکَهَا بِلِجَامِهَا عَنْ مَعَاصِی اللَّهِ وَ قَادَهَا بِزِمَامِهَا إِلَی طَاعَةِ اللَّهِ.

 

 

خطبه 237-در کار خیر شتاب کنید 
سفارش به نیکوکاری 
پس عمل نیکو انجام دهید، حال که زنده و برقرارید، پرونده ها گشوده، راه توبه آماده، و خدا گریزان را فرا می خواند، و بدکاران امید بازگشت دارند، عمل کنید پیش از آنکه چراغ عمل خاموش، و فرصت پایان یافته، و اجل فرا رسیده، و در توبه بسته، و فرشتگان به آسمان پرواز کنند. پس هر کسی با تلاش خود برای خود، از روزگار زندگانی برای ایام پس از مرگ، از دنیای فناپذیر برای جهان پایدار، و از گذرگاه دنیا برای زندگی جاودانه آخرت، توشه برگیرد، انسان باید از خدا بترسد، زیرا تا لحظه مرگ فرصت داده شده، و مهلت عمل نیکو دارد، انسان باید نفس را مهار زند، و آن را در اختیار گرفته از طغیان و گناهان باز دارد، و زمام آن را به سوی اطاعت پروردگار بکشاند.
 

 


 


#حدیث_مهدوی
 

کلام امام زمان(عج)

ملعون ملعون من أخّر الغداة إلی أن تنقضی النجوم

ای شیعه ما 
ملعون و نفرین شده است کسى که نماز صبح را عمداً تأخیر بیندازد، تا موقعى که ستارگان ناپدید شوند.

منابع:الغیبة (للطوسی)/ کتاب الغیبة للحجة / النص / 271 / 3 - فصل أخبار بعض من رأى صاحب امان ع و هو لا یعرفه أو عرفه فیما بعدوسائل الشیعة / ج 4 / 201 / 21 - باب تأکد استحباب تأخیر العشاء حتى تذهب الحمرة المغربیة و أن آخر وقت فضیلتها ثلث اللیل . ص : 199بحار الأنوار (ط - بیروت) / ج 52 / 16 / باب 18 ذکر من رآه صلوات الله علیه . ص : 1بحار الأنوار (ط - بیروت) / ج 80 / 60 / باب 8 وقت العشاءین . ص : 49


«٢٧٥»اَلَّذِینَ‌ یَأْکُلُونَ‌ الرِّبا لا یَقُومُونَ‌ إِلاّ کَما یَقُومُ‌ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ‌ الشَّیْطانُ‌ مِنَ‌ الْمَسِّ‌ ذلِکَ‌ بِأَنَّهُمْ‌ قالُوا إِنَّمَا الْبَیْعُ‌ مِثْلُ‌ الرِّبا وَ أَحَلَّ‌ اللّهُ‌ الْبَیْعَ‌ وَ حَرَّمَ‌ الرِّبا فَمَنْ‌ جاءَهُ‌ مَوْعِظَةٌ‌ مِنْ‌ رَبِّهِ‌ فَانْتَهى‌ فَلَهُ‌ ما سَلَفَ‌ وَ أَمْرُهُ‌ إِلَى اللّهِ‌ وَ مَنْ‌ عادَ فَأُولئِکَ‌ أَصْحابُ‌ النّارِ هُمْ‌ فِیها خالِدُونَ‌ 
کسانى که ربا مى‌خورند،(در قیامت از قبرها)بر نمى‌خیزند مگر همانند برخاستن کسى که براثر تماس شیطان،آشفته و دیوانه شده است.(نمى‌تواند تعادل خود را حفظ‍‌ کند،گاهى زمین مى‌خورد و گاهى بر مى‌خیزد.)این(آسیب) بدان سبب است که گفتند: دادوستد نیز مانند ربا است.در حالى که خداوند خریدوفروش را حلال و ربا را حرام کرده است.پس هرکس موعظه‌اى از پروردگارش به او رسید و(از رباخوارى)خوددارى کرد،آنچه در گذشته(از طریق ربا بدست آورده)مال اوست،و کار او به خدا واگذار مى‌شود.امّا کسانى که(دوباره به رباخوارى)بازگردند،آنان اهل آتش خواهند بود و در آن جاودانه مى‌مانند.

نکته‌ها: 
«ربا»،در لغت به معناى زیادى و افزایش است.و در شریعت اسلام به معناى زیاده گرفتن در وام یا بیع است.مورد ربا،یا پول است یا جنس.گاهى پول را قرض مى‌دهد و بیش از آنچه داده بازپس مى‌گیرد،که این رباى در وام است و گاهى جنسى را مى‌دهد و مقدار بیشترى از همان جنس را تحویل مى‌گیرد،که این نیز در مواردى ربا مى‌شود.مانند فروش با وزن یا پیمانه. 
رباخوار،به کسى تشبیه شده که شیطان او را خبط‍‌ کرده است.«خَبط‍‌»به معناى افتادن و برخاستن و عدم تعادل به هنگام حرکت است. 
رباخوار در قیامت همچون دیوانگان محشور مى‌شود،چرا که در دنیا روش او باعث بهم خوردن تعادل جامعه گردیده است. ثروت‌پرستى،چشم عقلش را کور کرده و با عمل خود چنان اختلافات طبقاتى و کینه را بر مى‌انگیزد که فقر و کینه سبب انفجار شده و اصل مالکیّت را نیز متزل مى‌کند.براى این افراد،گویا ربا اصل و خریدوفروش فرع است،فلذا مى‌گویند:بیع و معامله هم مثل رباست و تفاوتى ندارند. 
انتقاد از رباخوارى،ربا گرفتن و ربا دادن،از ابتداى اسلام مطرح بوده است.در سوره روم که در مکّه نازل شده است،مى‌فرماید: «وَ ما آتَیْتُمْ‌ مِنْ‌ رِباً لِیَرْبُوَا فِی أَمْوالِ‌ النّاسِ‌ فَلا یَرْبُوا عِنْدَ اللّهِ‌» ١یعنى آنچه به قصد ربا مى‌دهید تا براى شما در اموال مردم بیفزاید،بدانید که نزد خداوند افزون نمى‌شود.سپس در سوره‌ى آل عمران با فرمان «لا تَأْکُلُوا الرِّبَوا» ٢از آن نهى گردیده و بیشترین انتقاد از رباخوارى در همین آیات آمده است.ضمناً آیه «وَ أَخْذِهِمُ‌ الرِّبَوا وَ قَدْ نُهُوا عَنْهُ‌» ٣،یادآور مى‌شود که در مذهب یهود نیز«ربا»حرام بوده،همچنان که این حرمت در تورات ٤ذکر شده است. 
آیات مربوط‍‌ به ربا،بدنبال آیات انفاق آمد،تا دو جهت خیر و شر را که توسط‍‌ مال و ثروت پدید مى‌آید مطرح کند.انفاق یعنى دادن بلاعوض و ربا یعنى گرفتن بلاعوض.هر آثار خوبى که انفاق دارد،مقابلش آثار سوئى است که ربا در جامعه پدید مى‌آورد. به‌همین‌جهت قرآن مى‌فرماید: «یَمْحَقُ‌ اللّهُ‌ الرِّبا وَ یُرْبِی الصَّدَقاتِ‌» خداوند ثروت بدست آمده از ربا را نابود،ولى صدقات را افزایش مى‌دهد. 
تهدیدهایى که در قرآن براى اخذ ربا و پذیرش حاکمیّت طاغوت آمده،براى قتل،ظلم، شرب خمر،قمار و نیامده است. ١حرمت ربا نزد تمام فرق اسلامى،قطعى و از گناهان کبیره است.وقتى به امام صادق علیه السلام خبر دادند که فلانى رباخوار است،فرمود:اگر قدرت مى‌داشتم گردنش را مى‌زدم. ٢همچنان که حضرت على علیه السلام وقتى با رباخوارى مواجه شد، از او خواست توبه کند،وقتى توبه کرد او را رها نمود و به دنبال آن فرمود:رباخوار را باید از عمل خود توبه دهند،همچنان که از شرک توبه مى‌دهند.از امام باقر علیه السلام نقل شده است که فرمود:خبیث‌ترین درآمدها،رباخوارى است. ٣و رسول خدا صلى الله علیه و آله فرموده‌اند:هرگاه خداوند اراده‌ى هلاک قریه‌اى را داشته باشد،رباخوارى در آن قریه ظاهر مى‌شود. ٤و خداوند،فرد رباخوار،وکیل،شاهد و کاتب ربا را لعنت نموده است. ٥در حدیث مى‌خوانیم:رباخواران، در قیامت همچون دیوانگان محشور مى‌شوند. ٦
امام صادق علیه السلام علّت تکرار آیات ربا را آماده‌سازى ثروتمندان براى کار خیر و صدقات مى‌داند و مى‌فرماید:چون از یکسو«ربا»حرام است و از طرف دیگر کنز و انباشتن ثروت به صورت راکد نیز است،پس چاره‌اى براى ثروتمندان جز انفاق و یا کارهاى تولیدى مفید باقى نمى‌ماند. ٧همچنان که درباره‌ى علّت تحریم ربا گفته‌اند:رباخوارى مانع جریان پول در مسیر تولید و کارهاى عام‌المنفعه است و به جاى تلاش و فکر و بازو،فقط‍‌ از سود پول بهره‌گیرى مى‌شود،لذا ربا تحریم شده است.از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمودند:«لو کان الربا حلالا لترک الناس التجارات»اگر ربا حلال بود،مردم کسب و کار رارها مى‌کردند. ١و از امام رضا علیه السلام نیز روایت شده است که فرمودند:اگر ربا شیوع پیدا کند راه قرض دادن بسته مى‌شود. ٢ضمناً چون احتمال در دام ربا افتادن در امور اقتصادى زیاد است،در حدیث مى‌خوانیم:«من اتّجر بغیر فقه فقد ارتطم فى الربا» ٣هرکس بدون دانش و آگاهى از مسائل فقهى تجارت وارد تجارت شود،گرفتار ربا مى‌شود. 
آثار ربا: 
گرفتن پول اضافى،بدون انجام کارى مفید و یا مشارکت در تولید،نوعى ظلم و اجحاف است که موجب پیدایش دشمنى و قساوت مى‌شود. 
ربادهنده به جهت بدهى‌هاى تصاعدى،گاهى ورشکست و مجبور به قبول انواع ذلّت‌ها و اسارت‌ها مى‌شود. ٤
ربا،تعادل جامعه را بهم زده و موجب تقسیم جامعه به دو قطب مستکبر و مستضعف مى‌شود. ٥
با توجّه به این آثار تخریبى،نه تنها در شریعت اسلام،بلکه در تمام ادیان آسمانى ربا تحریم شده است. 
امّا برخى به بهانه‌هایى مى‌خواهند ربا را توجیه کنند و به دنبال راه فرار هستند.کلاه شرعى ساختن،همانند حیله یهود براى گرفتن ماهى در روز شنبه که در آیات قبل ماجراى آن بیان شد،نوعى بازى بیش نیست و قرآن از این گونه بازى‌ها انتقاد کرده است. 
ربا،آثار تخریبى خود را دارد هرچند که جوامع انسانى آن را در سیستم اقتصادى خود پذیرفته باشند.علّت پیشرفت جوامع غربى،توجّه به علم و صنعت است،نه اینکه رباخوارى موجب ترقّى آنها شده باشد. 
پیام‌ها: 
١-رباخواران،از تعادل روحى و روانى برخوردار نیستند و جامعه را نیز از تعادل اقتصادى خارج مى‌سازند. «کَما یَقُومُ‌ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ‌ الشَّیْطانُ‌» 
٢-تشبیه بیع حلال به رباى حرام،نشانه‌ى عدم تعادل فکرى آنان است. «یَتَخَبَّطُهُ‌ الشَّیْطانُ‌. بِأَنَّهُمْ‌ قالُوا إِنَّمَا الْبَیْعُ‌ مِثْلُ‌ الرِّبا» 
٣-توجیه گناه،راه را براى انجام گناه باز مى‌کند. «إِنَّمَا الْبَیْعُ‌ مِثْلُ‌ الرِّبا» 
٤-تا قبل از ابلاغ تکیف،مسئولیّتى نیست. «فَمَنْ‌ جاءَهُ‌ مَوْعِظَةٌ‌ مِنْ‌ رَبِّهِ‌» 
٥-احکام الهى،در جهت پند و تربیت مردم است. «جاءَهُ‌ مَوْعِظَةٌ‌ مِنْ‌ رَبِّهِ‌» 
٦-قانون امروز،شامل گذشته افراد نمى‌شود. «فَلَهُ‌ ما سَلَفَ‌» 
٧-از گناه ناآگاهان اغماض مى‌شود،ولى از آگاهانِ‌ مغرض و مُصرّ هرگز. «وَ مَنْ‌ عادَ فَأُولئِکَ‌ أَصْحابُ‌ النّارِ»  


236-  و من کلام له (علیه السلام)
> اقتص فیه ذکر ما کان منه بعد هجرة النبی (صلی الله علیه وآله) ثم لحاقه به <
فَجَعَلْتُ أَتْبَعُ مَأْخَذَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) فَأَطَأُ ذِکْرَهُ حَتَّی انْتَهَیْتُ إِلَی الْعَرَجِ.
#قال السید الشریف رضی الله عنه : فی کلام طویل ، قوله (علیه السلام) فأطأ ذکره من الکلام الذی رمی به إلی غایتی الإیجاز و الفصاحة أراد أنی کنت أعطی خبره (صلی الله علیه وآله) من بدء خروجی إلی أن انتهیت إلی هذا الموضع فکنی عن ذلک بهذه الکنایة العجیبة.#

 

 

خطبه 236-در حوادث بعد از هجرت 
یاد مشکلات هجرت 
خود را در راهی قرار دادم که پیامبر (ص) رفته بود، و همه جا از او پرسیدم تا به سرزمین (عرج) رسیدم. (این جملات در یک سخن طولانی آمده است، جمله (فاطا ذکره) در همه جا از او می پرسیدم. یکی از سخنانی است که در اوج فصاحت قرار دارد، یعنی خبر حرکت پیامبر (ص) از ابتداء حرکت تا پایان به من می رسید، که امام این معنا را با کنایه آورده است)
 


 


#حدیث_مهدوی
 

امام حسن مجتبی(ع)

«لا ی الأمر الذی تنتظرون حتی یبرء بعضکم من بعض و یتفل بعضکم فی وجوه بعض و یشهد بعضکم علی بعض بالکفر و یلعن بعضکم بعضا».

«این امر که فرا رسیدن موعدش را انتظار می کشید واقع نمی شود مگر بعد از آنکه برخی از شما از برخی دیگر بیزاری بجوید، و برخی در صورت برخی آب دهان بیندازد و بعضی از شما بعضی دیگر را کافر بداند و یکدیگر را لعن کنند».عمیر می گوید عرض کردم: چنین زمانی چه ارزشی دارد؟ امام علیه‌السلام فرمود:«الخیر کله فی ذلک امان، یقوم قائمنا و یدفع ذلک کله».«همه ی خیرها در آن زمانست، زیرا قائم ما قیام می کند و همه ی این حوادث را از بین می برد».

در برخی نسخه ها از امام حسن علیه‌السلام و در برخی دیگر از امام حسین علیه‌السلام نقل شده است. بشارة الاسلام/ ص81


   حقیقت توسل

بخش پنجم 

 

     

     فهم مسلمانان صدر اسلام از آیه ۶۴ سوره نساء

     همه سیره نویسان، مورّخان و محدثان از فردی به نام عتبی نقل کرده‌اند که بعد از وفات پیامبر فردی اَعرابی کنار آن حضرت آمد و گفت:((وقد جئتک مستغفراً من ذنبی و مستشفعاً بک إلی ربّی)) [1] <<من نزد تو آمده ام تا برای من استغفار کنی و اینکه تو را نزد پروردگارم شفیع قرار دهم>> .اون هم کلمه (مستغفراً) و هم کلمه (مستشفعاً)  را به کار برد و سپس گفت:<<خدایا خودت فرمانده‌ای که:(( ولو أنّهم إذ ظّلموا أنفسهم جاؤوک فاستغفروا اللّه واستغفر لهم الرّسول لوجدوا اللّه توّابًا رّحیمًا)) [2]

 

     عبارتهای علمای اسلام درباره آیه ۶۴ سوره نساء

۱- محیی الدین نووی: وی فقیهی برجسته بود که در کتاب المجموع شرح المهذّب داستان را درباره همان مرد اعرابی نقل کرده است[3]

2-ابن قدامه حنبلی: از ابوهریره نقل می‌کند که پیغمبر اکرم فرمودند:( هر کس به من سلام کند، من پاسخ سلام و او را می گویم) سپس به عنوان استدلال بر مشروعیت طلب دعا از پیامبر صلی الله پس از وفات ایشان داستان هم این مرد اعرابی را از عتبی نقل می‌کند [4]

 

پاورقی

۱- نووی، یحیی ابن شرف،المجموع شرح المهذّب،ج 8، ص274

۲-سوره نساء، آیه ۶۴

۳-نووی، یحیی ابن شرف،المجموع شرح المهذّب،ج8،ص274

۴-وی فقیهی حنبلی و کتاب او به نام المغنی امروزه مرجع در فقه اهل سنت است.


«٢٨١»وَ اتَّقُوا یَوْماً تُرْجَعُونَ‌ فِیهِ‌ إِلَى اللّهِ‌ ثُمَّ‌ تُوَفّى کُلُّ‌ نَفْسٍ‌ ما کَسَبَتْ‌ وَ هُمْ‌ لا یُظْلَمُونَ‌ 
و پروا کنید از روزى که در آن به پیشگاه خداوند بازگردانده مى‌شوید و سپس هرکس(جزاى)آنچه را کسب کرده،بدون کم و کاست داده مى‌شود و به آنان ستمى نمى‌رود. نکته‌ها: 
این آیه به منزله‌ى جمع‌بندى و هشدار عمومى در پایان آیات ربا است.در تفاسیرى همچون کشّاف،المیزان،مجمع البیان،کبیر فخر رازى و برهان آمده است که این آیه، آخرین آیه‌اى بوده که بر رسول خدا صلى الله علیه و آله نازل شده،ولى به دستور پیامبر صلى الله علیه و آله در اینجا قرار گرفته است. 
پیام‌ها: 
١-قیامت،روز مهمى است.تنوین کلمه «یَوْماً» اشاره به عظمت آن روز دارد. 
٢-ربا گرفتن و رسیدن به دنیا،ساده و زودگذر است،آنچه ابدى و باقى است، قیامت است. «وَ اتَّقُوا یَوْماً» 
٣-تقوا و یاد قیامت،قوى‌ترین عامل براى دور شدن از ربا و سایر محرّمات است. 
«وَ اتَّقُوا یَوْماً تُرْجَعُونَ‌ فِیهِ‌» 
٤-ضامن اجراى نظام اقتصادى اسلام،ایمان و تقواى مردم است. «وَ اتَّقُوا یَوْماً» 
٥-در معاملات این جهان،امکان کم و کاست هست،ولى در معامله با خداوند هیچ‌گونه کم و کاستى نیست. «تُوَفّى کُلُّ‌ نَفْسٍ‌ ما کَسَبَتْ‌» 
٦-ملاک جزا و پاداش،عمل است،نه آرزو. «ما کَسَبَتْ‌» 
٧-نگران انفاق و ترک سود رباهاى خود نباشید،از اعمال نیک شما اندکى کاسته نمى‌شود. «تُوَفّى کُلُّ‌ نَفْسٍ‌. لا یُظْلَمُونَ‌» 


 1-  و من کتاب له (علیه السلام) 
>إلی أهل الکوفة عند مسیره من المدینة إلی البصرة<
مِنْ عَبْدِ اللَّهِ عَلِیٍّ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ إِلَی أَهْلِ الْکُوفَةِ جَبْهَةِ الْأَنْصَارِ وَ سَنَامِ الْعَرَبِ أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّی أُخْبِرُکُمْ عَنْ أَمْرِ عُثْمَانَ حَتَّی یَکُونَ سَمْعُهُ کَعِیَانِهِ إِنَّ النَّاسَ طَعَنُوا عَلَیْهِ فَکُنْتُ رَجُلًا مِنَ الْمُهَاجِرِینَ أُکْثِرُ اسْتِعْتَابَهُ وَ أُقِلُّ عِتَابَهُ وَ کَانَ طَلْحَةُ وَ اُّبَیْرُ أَهْوَنُ سَیْرِهِمَا فِیهِ الْوَجِیفُ وَ أَرْفَقُ حِدَائِهِمَا الْعَنِیفُ وَ کَانَ مِنْ عَائِشَةَ فِیهِ فَلْتَةُ غَضَبٍ فَأُتِیحَ لَهُ قَوْمٌ فَقَتَلُوهُ وَ بَایَعَنِی النَّاسُ غَیْرَ مُسْتَکْرَهِینَ وَ لَا مُجْبَرِینَ بَلْ طَائِعِینَ مُخَیَّرِینَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ دَارَ الْهِجْرَةِ قَدْ قَلَعَتْ بِأَهْلِهَا وَ قَلَعُوا بِهَا وَ جَاشَتْ جَیْشَ الْمِرْجَلِ وَ قَامَتِ الْفِتْنَةُ عَلَی الْقُطْبِ فَأَسْرِعُوا إِلَی أَمِیرِکُمْ وَ بَادِرُوا جِهَادَ عَدُوِّکُمْ إِنْ شَاءَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ.

 

 

 

نامه 001- به مردم کوفه 
افشای سران ناکثین 
از بنده خدا، علی امیر مومنان، به مردم کوفه، که در میان انصار پایه ای ارزشمند، و در عرب مقامی والا دارند. پس از ستایش پروردگار! همانا شما را از کار عثمان چنان آگاهی دهم که شنیدن آن چونان دیدن باشد، مردم برعثمان عیب گرفتند، و من تنها کسی از مهاجران بودم که او را برای جلب رضایت مردم واداشته، و کمتر به سرزنش او زبان گشودم، اما طلحه و زبیر، آسان ترین کارشان آن بود که بر او بتازند، و او را برنجانند، و ناتوانش سازند، عایشه نیز ناگهان بر او خشم گرفت، عده ای به تنگ آمده او را کشتند، آنگاه مردم بدون اکراه و اجبار، بلکه به اطاعت و اختیار، با من بیعت کردند. آگاه باشید! مدینه مردم را یکپارچه بیرون رانده، و مردم نیز او را برای سرکوبی آشوب فاصله گرفتند، دیگ آشوب به جوش آمده، و فتنه ها بر پایه های خود ایستاد، پس به سوی فرمانده خود بشتابید، و در جهاد با دشمن بر یکدیگر پیشی گیرید، به خواست خدای عزیز و بزرگ
 


 


«٢٨٠»وَ إِنْ‌ کانَ‌ ذُو عُسْرَةٍ‌ فَنَظِرَةٌ‌ إِلى‌ مَیْسَرَةٍ‌ وَ أَنْ‌ تَصَدَّقُوا خَیْرٌ لَکُمْ‌ إِنْ‌ کُنْتُمْ‌ تَعْلَمُونَ‌ 
و اگر(بدهکار)تنگ‌دست بود،او را تا هنگام توانایى مهلت دهید و(در صورتى که واقعاً توان پرداخت ندارد،)اگر ببخشید براى شما بهتر است، اگر(نتایج آن را)بدانید. 
نکته‌ها: 
هرچند در این آیه سفارش شده که به بدهکار مهلت داده شود،ولى نباید بدهکار از این موضوع سوءاستفاده کند.لذا اگر بدون عذر در پرداخت بدهى خود تأخیر کند،گناهکار است. 
در حدیث آمده است:براى کسانى که بدون عذر،بدهى خود را نمى‌پردازند،گناهِ‌ نوشته مى‌شود.همچنان که براى مهلت‌دهندگان،پاداشى چون پاداش شهیدان ثبت مى‌شود.به هرروزى که به بدهکار مهلت داده شود،پاداش صدقه همان مبلغ براى طلبکار ثبت مى‌شود. ١
گذشت از بدهکار نادار،براى شما بهتر است،زیرا: 
الف:شاید فردا براى خود شما نیز این صحنه پیش آید. ب:مال فراموش مى‌شود،ولى بخشیدن به نادار هرگز فراموش نمى‌شود. 
ج:کسب رضایت دل محروم و رضاى خالق،از کسب درآمد بمراتب بهتر است. 
در احکام فقهى آمده است:زندانى کردن بدهکار معذور،ممنوع است و در مواردى که شخص بدهکار واقعاً مالى نداشته باشد که بدهى خود را پرداخت کند،وظیفه‌ى حکومت اسلامى است که بدهى او را بپردازد. 
پیام‌ها: 
١-اسلام،حامى مستضعفان است. «وَ إِنْ‌ کانَ‌ ذُو عُسْرَةٍ‌» 
٢-نه تنها ربا نگیرید،بلکه در گرفتن رأس المال و اصل سرمایه نیز مدارا کنید. 
«فَنَظِرَةٌ‌ إِلى‌ مَیْسَرَةٍ‌» 
٣-اصل در زمان‌بندى براى بازپرداخت،توان بدهکار است. «فَنَظِرَةٌ‌ إِلى‌ مَیْسَرَةٍ‌» 
٤-اجبار بدهکارى که توانایى پرداخت دارد،مانعى ندارد. «إِنْ‌ کانَ‌ ذُو عُسْرَةٍ‌ فَنَظِرَةٌ‌» 
٥-بخشیدن بدهکار فقیر،صدقه است. «وَ أَنْ‌ تَصَدَّقُوا خَیْرٌ لَکُمْ‌» 
٦-نظام حقوقى و اقتصادى اسلام،با نظام اخلاقى آن پیوند دارد.گرچه بازپس‌گیرى وام حقّ‌ است،ولى مهلت دادن و بخشیدنِ‌ بدهکار باید مراعات شود. «فَنَظِرَةٌ‌. تَصَدَّقُوا» 
٧-محدودیّت انسان و ثروت دوستى او نمى‌گذارد که انسان به حقیقت ارزشها و کمالات پى ببرد. «إِنْ‌ کُنْتُمْ‌ تَعْلَمُونَ‌» 


241-  و من کلام له (علیه السلام)
> یحث به أصحابه علی الجهاد <
وَ اللَّهُ مُسْتَأْدِیکُمْ شُکْرَهُ وَ مُوَرِّثُکُمْ أَمْرَهُ وَ مُمْهِلُکُمْ فِی مِضْمَارٍ مَحْدُودٍ لِتَتَنَازَعُوا سَبَقَهُ فَشُدُّوا عُقَدَ الْمَآزِرِ وَ اطْوُوا فُضُولَ الْخَوَاصِرِ لَا تَجْتَمِعُ عَزِیمَةٌ وَ وَلِیمَةٌ مَا أَنْقَضَ النَّوْمَ لِعَزَائِمِ الْیَوْمِ وَ أَمْحَی الظُّلَمَ لِتَذَاکِیرِ الْهِمَمِ.

 

 

خطبه 241-در ترغیب یارانش به جهاد 
تشویق برای جهاد 
خدا شکرگزاری را بر عهده شما نهاده، و امر حکومت را در دست شما گذارده. و فرصت مناسب در اختیارتان قرار داده است تا برای جایزه بهشت با هم ستیز کنید، پس کمربندها را محکم ببندید، و دامن همت بر کمر زنید، که به دست آوردن ارزشهای والا با خوشگذرانی میسر نیست، چه بسا خوابهای شب که تصمیم های روز را از بین برده، و تاریکیهای فراموشی که همتهای بلند را نابود کرده است.
 


«٢٧٩»فَإِنْ‌ لَمْ‌ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ‌ مِنَ‌ اللّهِ‌ وَ رَسُولِهِ‌ وَ إِنْ‌ تُبْتُمْ‌ فَلَکُمْ‌ رُؤُسُ‌ أَمْوالِکُمْ‌ لا تَظْلِمُونَ‌ وَ لا تُظْلَمُونَ‌ 
پس اگر چنین نکردید،(بدانید که)اعلان جنگ با خدا و رسولش داده‌اید و اگر توبه کنید،(اصل)سرمایه‌هاى شما از آنِ‌ خودتان است.(و در این صورت)نه ستم مى‌کنید و نه بر شما ستم مى‌شود. 
نکته‌ها: 
در اسلام،نه اجازه ربا و بهره‌کشى و استثمار داده شده و نه اموال مردم یک‌جانبه مصادره مى‌گردد.در بعضى نظام‌ها،مالکیّت ملغى و تمام اموال را از صاحبانشان مى‌گیرند و در برخى دیگر،استثمار و بهره‌کشى و ربا،به هر شکلى آزاد است. 
پیام‌ها: 
١-رباخوار،محارب با خداست.او باید بداند که در این جنگ،در یک طرف او قرار دارد و در طرف دیگر،خداوند جبّار. «فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ‌ مِنَ‌ اللّهِ‌» 
٢-رباخوارى،گناه کبیره است.چون اعلام جنگ با خداوند است. «بِحَرْبٍ‌ مِنَ‌ اللّهِ‌» 
٣-رباخوار،گمان نکند با مردم محروم طرف است،بلکه خداوند به حمایت از محرومان برخاسته و از حقّ‌ آنان دفاع مى‌کند. «بِحَرْبٍ‌ مِنَ‌ اللّهِ‌» 
٤-براى محاربین با خدا نیز راه توبه باز است. «بِحَرْبٍ‌ مِنَ‌ اللّهِ‌. وَ إِنْ‌ تُبْتُمْ‌» 
٥-رباخوار،تنها مالک اصل مال است،نه بهره آن. «فَلَکُمْ‌ رُؤُسُ‌ أَمْوالِکُمْ‌» 
٦-براى نجات محرومان،اصل مالکیّت مردم را نادیده نگیرید و مالکیّت خصوصى در اقتصاد اسلامى پذیرفته شده است. «فَلَکُمْ‌ رُؤُسُ‌ أَمْوالِکُمْ‌» 
٧- سلطه‌پذیرى و سلطه‌گرى هر دو محکوم است،نه ظلم ببینید و نه ظلم روا دارید. «لا تَظْلِمُونَ‌ وَ لا تُظْلَمُونَ‌» 
٨-انتقام ممنوع است.به رباخوار توبه‌کننده نیز نباید ظلم شود. «فَلَکُمْ‌ رُؤُسُ‌ أَمْوالِکُمْ‌ لا تَظْلِمُونَ‌ وَ لا تُظْلَمُونَ‌» 
٩-به توبه‌کنندگان،نباید بخاطر خلاف‌کارى‌هاى پیشین ظلمى شود.سرزنش کسانى که قبلاً خلاف‌کار بوده‌اند ممنوع است. «فَإِنْ‌ تُبْتُمْ‌. لا تَظْلِمُونَ‌ وَ لا تُظْلَمُونَ‌» 
١٠-استقرار عدالت اقتصادى،از وظایف حکومت اسلامى است. «لا تَظْلِمُونَ‌ وَ لا تُظْلَمُونَ‌» 


240-  و من کلام له (علیه السلام)
> قاله لعبد الله بن العباس و قد جاءه برسالة من عثمان و هو محصور یسأله فیها الخروج إلی ماله بینبع ، لیقل هتف الناس باسمه للخلافة، بعد أن کان سأله مثل ذلک من قبل ، فقال علیه السلام <
یَا ابْنَ عَبَّاسٍ ، مَا یُرِیدُ عُثْمَانُ إِلَّا أَنْ یَجْعَلَنِی جَمَلًا نَاضِحاً بِالْغَرْبِ أَقْبِلْ وَ أَدْبِرْ بَعَثَ إِلَیَّ أَنْ أَخْرُجَ ثُمَّ بَعَثَ إِلَیَّ أَنْ أَقْدُمَ ثُمَّ هُوَ الْآنَ یَبْعَثُ إِلَیَّ أَنْ أَخْرُجَ وَ اللَّهِ لَقَدْ دَفَعْتُ عَنْهُ حَتَّی خَشِیتُ أَنْ أَکُونَ آثِماً.

 

 

خطبه 240-سخنی با عبدالله بن عباس 
نکوهش از موضع گیری ها ناروای عثمان 
ای پسر عباس! عثمان جز این نمی خواهد که مرا سرگردان نگهدارد، گاهی بروم، و زمانی برگردم، یک بار پیغام فرستاد از مدینه خارج شوم، دوباره خبر داد که باز گردم، هم اکنون تو را فرستاده که از شهر خارج شوم بخدا سوگند! آنقدر از او دفاع کردم که ترسیدم گناهکار باشم.
 

 


 


«٢٧٨»یا أَیُّهَا الَّذِینَ‌ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ‌ وَ ذَرُوا ما بَقِیَ‌ مِنَ‌ الرِّبا إِنْ‌ کُنْتُمْ‌ مُؤْمِنِینَ‌ 
اى کسانى که ایمان آورده‌اید! تقواى الهى پیشه کنید و آنچه را از (مطالبات)ربا باقى مانده است،رها کنید،اگر ایمان دارید. 
نکته‌ها: 
در آیات قبل به مفاسد ربا اشاره شد که ربا فرد و جامعه را از تعادل خارج و آشفته مى‌کند؛ «یَتَخَبَّطُهُ‌ الشَّیْطانُ‌» و روشن شد که ربا در حقیقت کم شدن است،نه زیاد شدن؛ «یَمْحَقُ‌ اللّهُ‌ الرِّبا» اکنون نهى از ربا را صریحاً بیان مى‌کند. «ذَرُوا ما بَقِیَ‌ مِنَ‌ الرِّبا» 
در تفاسیرِ مجمع البیان،المیزان و مراغى نقل شده است که وقتى آیه تحریم ربا نازل شد، برخى از صحابه همانند خالد بن ولید،عباس و عثمان،از مردم مقدارى طلب از بابت ربا داشتند،آنها در مورد طلبکارى خود،از پیامبر صلى الله علیه و آله کسب تکلیف کردند و آیه فوق نازل شد. 
پیامبر صلى الله علیه و آله بعد از نزول این آیه فرمود:عباس،عموى من نیز حقّ‌ مطالبه ربا ندارد و قبل از همه،باید خویشان من دست از ربا بردارند.همچنان که در طى خطبه‌اى فرمود:«و کل ربا فى الجاهلیة موضوع تحت قدمى هاتین و اول ربا اضع ربا العباس»تمام رباهاى مقرّر در دوره جاهلیّت را زیر پاى مى‌اندازم و از همه پیشتر رباهایى که براى عباس است. ١
پیام‌ها: 
١-رباخوارى،از عادات زمان جاهلیّت بود که مسلمانان صدر اسلام نیز به آن آلوده بودند. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ‌ آمَنُوا. ذَرُوا» ٢-تقوا،مرحله بالاترى از ایمان است. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ‌ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ‌» 
٣-رباخوار،مالک بهره نمى‌شود و اسلام سود رَبَوى را به رسمیّت نمى‌شناسد. 
«ذَرُوا ما بَقِیَ‌ مِنَ‌ الرِّبا» 
٤-لازمه‌ى ایمان و تقوا،صرف نظر کردن از مال حرام است. «إِنْ‌ کُنْتُمْ‌ مُؤْمِنِینَ‌» 


239-  و من خطبة له (علیه السلام)
> یذکر فیها آل محمد (صلی الله علیه وآله) <
هُمْ عَیْشُ الْعِلْمِ وَ مَوْتُ الْجَهْلِ یُخْبِرُکُمْ حِلْمُهُمْ عَنْ عِلْمِهِمْ وَ ظَاهِرُهُمْ عَنْ بَاطِنِهِمْ وَ صَمْتُهُمْ عَنْ حِکَمِ مَنْطِقِهِمْ لَا یُخَالِفُونَ الْحَقَّ وَ لَا یَخْتَلِفُونَ فِیهِ وَ هُمْ دَعَائِمُ الْإِسْلَامِ وَ وَلَائِجُ الِاعْتِصَامِ بِهِمْ عَادَ الْحَقُّ إِلَی نِصَابِهِ وَ انْزَاحَ الْبَاطِلُ عَنْ مُقَامِهِ وَ انْقَطَعَ لِسَانُهُ عَنْ مَنْبِتِهِ عَقَلُوا الدِّینَ عَقْلَ وِعَایَةٍ وَ رِعَایَةٍ لَا عَقْلَ سَمَاعٍ وَ رِوَایَةٍ فَإِنَّ رُوَاةَ الْعِلْمِ کَثِیرٌ وَ رُعَاتَهُ قَلِیلٌ.

 

 

 

خطبه 239-در ذکر آل محمد 
فضائل اهل بیت پیامبر (ص) 
خاندان پیامبر (ص) مایه حیات و زنده بودن دانش، و نابودی جهل می باشند، بردباریشان شما را از دانش آنها خبر می دهد، و ظاهرشان از صفای باطن، و سکوتشان از حکمتهای گفتارشان باخبر می سازد، هرگز با حق مخالفت نمی کنند، و در آن اختلاف ندارند. آنها ستونهای استوار اسلام، و پناهگاه مردم می باشند، حق به وسیله آنها به جایگاه خویش باز گردید، و باطل از جای خویش رانده و نابود، و زبان باطل از ریشه کنده شد، اهل بیت پیامبر (ص) دین را چنانکه سزاوار بود، دانستند و آموختند و بدان عمل کردند، نه تنها شنیدند و نقل نمودند، زیرا راویان دانش بسیار، اما حفظ کنندگان و عمل کنندگان به آن اندکند.
 


 


سلام دوستان عزیز

اگه عاشق امامیدheartاگه دلتون برا امام زمان(عج) تنگ شدهcrying اگه کار خوبی کردیدblush اگه خواسته و حاجتی از آقا دارید وغیره ، میتونید اگه دوست داشتید توی هر روزی که بود و هر ساعت از شبانه روز ، هر چند بار که خواستید در این جا به صحبت با آقای خوبی ها بپردازید و به صورت عمومی ویا خصوصی نظر بگذارید.

در گذاشتن نظر آزادید و خودمم به عنوان نفرات اول درد و دل میکنم.

((توجه : به دلیل اینکه دردو دل شما در اصل با امام زمان(عج)میباشد نه با این وبلاگ در نظرات این مطلب پاسخی از طرف بنده دریافت نخواهید کرد، به استثنای اولین نظر از خودم))

 

بسم اللّه

شروع کنیدبا:

سلام آقا


«٢٨٥»آمَنَ‌ الرَّسُولُ‌ بِما أُنْزِلَ‌ إِلَیْهِ‌ مِنْ‌ رَبِّهِ‌ وَ الْمُؤْمِنُونَ‌ کُلٌّ‌ آمَنَ‌ بِاللّهِ‌ وَ مَلائِکَتِهِ‌ وَ کُتُبِهِ‌ وَ رُسُلِهِ‌ لا نُفَرِّقُ‌ بَیْنَ‌ أَحَدٍ مِنْ‌ رُسُلِهِ‌ وَ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَکَ‌ رَبَّنا وَ إِلَیْکَ‌ الْمَصِیرُ 
پیامبر به آنچه از سوى پروردگارش بر او نازل شده ایمان دارد و همه مؤمنان(نیز)به خدا و فرشتگان و کتاب‌ها(ى آسمانى)و فرستادگانش ایمان دارند(و مى‌گویند:)ما میان هیچ‌یک از پیامبران او فرق نمى‌گذاریم (و به همگى ایمان داریم)و گفتند:ما(نداى حقّ‌ را)شنیدیم و اطاعت کردیم، پروردگارا! آمرزش تو را(خواهانیم)و بازگشت(ما) به‌سوى توست. 
نکته‌ها: 
در این آیه اصول دین(توحید،نبوّت،معاد)بیان شده و در آیه بعد،آمادگى انسان براى انجام تکالیف الهى و درخواست رحمت و مغفرت از خدا مطرح مى‌شود.لذا در حدیث آمده است که این آیه و آیه بعد ارزش خاصّى دارند و تلاوت آن دو همانند گنج است. 
تکریم پیامبر لازم است و حساب رسول اللّه صلى الله علیه و آله از دیگران جداست.لذا در این آیه ابتدا نام رسول خدا و ایمان او آمد و سپس نام مؤمنان و عقاید آنان. 
پیام‌ها: 
١-تبلور مکتب در رهبر است. «آمَنَ‌ الرَّسُولُ‌ بِما أُنْزِلَ‌ إِلَیْهِ‌» 
٢-مبلّغان دینى باید به آنچه دعوت مى‌کنند،باور داشته باشند. «آمَنَ‌ الرَّسُولُ‌.» 
٣-نزول کتب آسمانى،براى پرورش و تربیت انسان‌هاست. «مِنْ‌ رَبِّهِ‌» 
٤-ایمان به همه انبیا لازم است،چون تمام انبیا یک هدف دارند. «کُتُبِهِ‌ وَ رُسُلِهِ‌» 
٥-زمینه‌ى دریافت مغفرت الهى،ایمان و عمل است. «سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَکَ‌ رَبَّنا» 
٦-در کنار ایمان و عمل،باز هم باید چشم امید به رحمت و غفران الهى داشت. 
«سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَکَ‌ رَبَّنا» 
٧-بخشش،از شئون ربوبیّت و زمینۀ پرورش است. «غُفْرانَکَ‌ رَبَّنا» 


6-  و من کتاب له (علیه السلام) 
>إلی معاویة <
إِنَّهُ بَایَعَنِی الْقَوْمُ الَّذِینَ بَایَعُوا أَبَا بَکْرٍ وَ عُمَرَ وَ عُثْمَانَ عَلَی مَا بَایَعُوهُمْ عَلَیْهِ فَلَمْ یَکُنْ لِلشَّاهِدِ أَنْ یَخْتَارَ وَ لَا لِلْغَائِبِ أَنْ یَرُدَّ وَ إِنَّمَا الشُّورَی لِلْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ فَإِنِ اجْتَمَعُوا عَلَی رَجُلٍ وَ سَمَّوْهُ إِمَاماً کَانَ ذَلِکَ لِلَّهِ رِضًا فَإِنْ خَرَجَ عَنْ أَمْرِهِمْ خَارِجٌ بِطَعْنٍ أَوْ بِدْعَةٍ رَدُّوهُ إِلَی مَا خَرَجَ مِنْهُ فَإِنْ أَبَی قَاتَلُوهُ عَلَی اتِّبَاعِهِ غَیْرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِینَ وَ وَلَّاهُ اللَّهُ مَا تَوَلَّی وَ لَعَمْرِی یَا مُعَاوِیَةُ لَئِنْ نَظَرْتَ بِعَقْلِکَ دُونَ هَوَاکَ لَتَجِدَنِّی أَبْرَأَ النَّاسِ مِنْ دَمِ عُثْمَانَ وَ لَتَعْلَمَنَّ أَنِّی کُنْتُ فِی عُزْلَةٍ عَنْهُ إِلَّا أَنْ تَتَجَنَّی فَتَجَنَّ مَا بَدَا لَکَ وَ السَّلَامُ.

 

 

 

نامه 006- به معاویه 
علل مشروعیت حکومت امام (ع) 
همانا کسانی با من بیعت کرده اند که با ابابکر و عمر و عثمان، با همان شرایط بیعت نمودند، پس آنکه در بیعت حضور داشت نمی تواند خلیفه ای دیگر برگزیند، و آنکه غایب است نمی تواند بیعت مردم را نپذیرد، و همانا شورای مسلمین از آن مهاجرین و انصار است، پس اگر بر امامت کسی گرد آمدند، و او را امام خود خواندند، خشنودی خدا هم در آن است. حال اگر کسی کار آنان را نکوهش کند یا بدعتی پدید آورد، او را به جایگاه بیعت قانونی باز می گردانند، اگر سر باز زد با او پیکار می کنند، زیرا که به راه مسلمانان درنیامده، خدا هم او را در گمراهیش وامی گذارد. بجانم سوگند! ای معاویه اگر دور از هوای نفس، به دیده عقل بنگری، خواهی دید که من نسبت به خون عثمان پاک ترین افرادم، و می دانی که من از آن دور بوده ام، جز اینکه از راه خیانت مرا متهم کنی، و حق آشکاری را بپوشانی، با درود.
 


 


#حدیث_مهدوی
 

پیامبر اکرم(ص)

یلتفت المهدی و قد نزل عیسی بن مریم (علیه‌السلام) کانما یقطر من شعره الماء، فیقول المهدی: تقدم صل بالناس، فیقول: انما اقیمت الصلاة لک، فیصلی خلف رجل من ولدی .

حضرت مهدی (علیه‌السلام) متوجه می شود و می بیند که حضرت عیسی (علیه‌السلام) فرود آمده است، گویی از موی مبارکش قطرات آب فرو می ریزد. حضرت مهدی (علیه‌السلام) می فرماید: جلو بیا و با مردم نماز بخوان. حضرت عیسی (علیه‌السلام) می فرماید: نماز برای تو اقامه شده است. آنگاه حضرت عیسی (علیه‌السلام) پشت سر مردی از فرزندان من نماز می خواند .

الصواعق المحرقة/ ص98 و عقد الدرر/ ص17


5-  و من کتاب له (علیه السلام) 
>إلی أشعث بن قیس عامل أذربیجان <
وَ إِنَّ عَمَلَکَ لَیْسَ لَکَ بِطُعْمَةٍ وَ لَکِنَّهُ فِی عُنُقِکَ أَمَانَةٌ وَ أَنْتَ مُسْتَرْعًی لِمَنْ فَوْقَکَ لَیْسَ لَکَ أَنْ تَفْتَاتَ فِی رَعِیَّةٍ وَ لَا تُخَاطِرَ إِلَّا بِوَثِیقَةٍ وَ فِی یَدَیْکَ مَالٌ مِنْ مَالِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَنْتَ مِنْ خُزَّانِهِ حَتَّی تُسَلِّمَهُ إِلَیَّ وَ لَعَلِّی أَلَّا أَکُونَ شَرَّ وُلَاتِکَ لَکَ وَ السَّلَامُ.

 

 

نامه 005- به اشعث بن قیس 
هشدار از استفاده ناروای بیت المال 
همانا پست فرمانداری برای تو وسیله آب و نان نخواهد بود، بلکه امانتی است در گردن تو، باید از فرمانده و امامت اطاعت کنی، تو حق نداری نسبت به رعیت استبداد ورزی، و بدون دستور به کار مهمی اقدام نمایی، در دست تو اموالی از ثروتهای خدای بزرگ و عزیز است، و تو خزانه دار آنی تا به من بسپاری، امیدوارم برای تو بدترین زمامدار نباشم، با درود.
 


 


#داستان_مهدوی
 

داستان‏های حدیثی

یکی از مؤمنین به نام أبومحمّد، حسن بن وجناء گوید: زیر ناودان طلا در حرم خانه‌ی خدا بودم که حضرت ولی عصر امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشّریف را دیدم. دفتری را به من عنایت نمود که در آن دعای فرج و صلوات بر آن حضرت بود.سپس فرمود: به وسیله‌ی این نوشته‌ها بخوان و برای ظهور و فرج من دعا کن و بر من درود و تحیت بفرست.و آن دعا بر حسب مشهور چنین نقل شده است:«اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیکَ فُلانِ بْنِ فُلانْ «الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ الْعَسْکَری» صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ، وَلیا وَحافِظا وَ قاعِدا وَ ناصِرا وَ دَلیلا وَ عَینا حَتّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعا وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلا».

منبع:1-کمال الدین شیخ صدوق/ ص443/ ح17 و بحار الانوار/ ج52/ ص312- کافی/ ج4/ ص162 و فلاح السائل سید بن طاووسی/ ص46


«٢٨٤»لِلّهِ‌ ما فِی السَّماواتِ‌ وَ ما فِی الْأَرْضِ‌ وَ إِنْ‌ تُبْدُوا ما فِی أَنْفُسِکُمْ‌ أَوْ تُخْفُوهُ‌ یُحاسِبْکُمْ‌ بِهِ‌ اللّهُ‌ فَیَغْفِرُ لِمَنْ‌ یَشاءُ وَ یُعَذِّبُ‌ مَنْ‌ یَشاءُ وَ اللّهُ‌ عَلى‌ کُلِّ‌ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ 
آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است،تنها از آنِ‌ خداست.(بنابراین) اگر آنچه را در دل دارید آشکار سازید یا پنهان دارید،خداوند شما را طبق آن محاسبه مى‌کند.پس هرکه را بخواهد(و شایستگى داشته باشد) مى‌بخشد و هرکه را بخواهد(و مستحقّ‌ باشد)مجازات مى‌کند و خداوند بر هر چیزى تواناست. 
نکته‌ها: 
علامه طباطبائى در تفسیر المیزان مى‌فرماید:حالات قلبى انسان دو نوع است:گاهى خطور است که بدون اختیار چیزى به ذهن مى‌آید و انسان هیچ‌گونه تصمیمى برآن نمى‌گیرد که آن خطور گناه نیست،چون به دست ما نیست. 
امّا آن حالات روحى که سرچشمه‌ى اعمال بد انسان مى‌شود و در عمق روان ما پایگاه دارد، مورد مؤاخذه قرار مى‌گیرد. 
ممکن است مراد آیه از کیفر حالات باطنى انسان،گناهانى باشد که ذاتاً جنبه درونى دارد و عمل قلب است،مانند کفر و کتمان حقّ‌،نه مواردى که مقدّمه گناه بیرونى است. 
انسان،در برابر روحیّات،حالات و انگیزه‌هایش مسئول است و این مطلب مکرّر در قرآن آمده است.از آن جمله: 
* «یُؤاخِذُکُمْ‌ بِما کَسَبَتْ‌ قُلُوبُکُمْ‌» ١خداوند شما را به آنچه دلهاى شما کسب نموده است مؤاخذه مى‌کند. 
* «فَإِنَّهُ‌ آثِمٌ‌ قَلْبُهُ‌» ٢براستى که کتمان‌کننده،دل او گناهکار است. 
* «إِنَّ‌ السَّمْعَ‌ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ‌ أُولئِکَ‌ کانَ‌ عَنْهُ‌ مَسْؤُلاً» ٣همانا گوش و چشم و دل،هرکدام مورد سؤال هستند. 
* «إِنَّ‌ الَّذِینَ‌ یُحِبُّونَ‌ أَنْ‌ تَشِیعَ‌ الْفاحِشَةُ‌ فِی الَّذِینَ‌ آمَنُوا لَهُمْ‌ عَذابٌ‌ أَلِیمٌ‌ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ‌» ٤علاقه قبلى به شیوع گناه و فساد در میان مؤمنان،سبب عذاب دنیا و آخرت است. 
حضرت على علیه السلام مى‌فرمایند:مردم براساس افکار و نیّات خود مجازات مى‌شوند. ٥
پیام‌ها: 
١-خداوند،هم مالک مطلق است؛ «لِلّهِ‌ ما فِی السَّماواتِ‌ وَ ما فِی الْأَرْضِ‌» و هم عالم مطلق؛ «إِنْ‌ تُبْدُوا. أَوْ تُخْفُوهُ‌» و هم قادر مطلق. «وَ اللّهُ‌ عَلى‌ کُلِّ‌ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ» 
٢-از کوزه همان برون تراود که در اوست.اعمال انسان‌ها نشانگر طرز تفکّر و اعتقادات درونى آنهاست. «تُبْدُوا ما فِی أَنْفُسِکُمْ‌» 
٣-مربّى باید مردم را میان بیم و امید نگه دارد.«یغفر،یعذب» 


4-  و من کتاب له (علیه السلام) 
>إلی بعض أمراء جیشه <
فَإِنْ عَادُوا إِلَی ظِلِّ الطَّاعَةِ فَذَاکَ الَّذِی نُحِبُّ وَ إِنْ تَوَافَتِ الْأُمُورُ بِالْقَوْمِ إِلَی الشِّقَاقِ وَ الْعِصْیَانِ فَانْهَدْ بِمَنْ أَطَاعَکَ إِلَی مَنْ عَصَاکَ وَ اسْتَغْنِ بِمَنِ انْقَادَ مَعَکَ عَمَّنْ تَقَاعَسَ عَنْکَ فَإِنَّ الْمُتَکَارِهَ مَغِیبُهُ خَیْرٌ مِنْ مَشْهَدِهِ وَ قُعُودُهُ أَغْنَی مِنْ نُهُوضِهِ.

 

 

نامه 004- به یکی از فرماندهانش 
روش گزینش نیروهای عمل کننده 
اگر دشمنان اسلام به سایه اطاعت باز گردند پس همان است که دوست داریم، و اگر کارشان به جدایی و نافرمانی کشید با کمک فرمانبرداران با مخالفان نبرد کن، و از آنان که فرمان می برند برای سرکوب آنها که از یاری تو سر باز می زنند مدد گیر، زیرا آن کس که از جنگ کراهت دارد بهتر است که شرکت نداشته باشد، و شرکت نکردنش از یاری دادن اجباری بهتر است.
 


 


#حدیث_مهدوی
 

امام محمد باقر(ع)

«اذا استولی السفیانی علی الکور الخمس، فعدوا له تسعة اشهر».

«هنگامی که سفیانی بر پنج شهر تسلط یافت، نه ماه بشمارید».

 

معنای این حدیث به قرینه ی احادیث فراوانی که ظهور حضرت بقیة الله روحی فداه را با خروج سفیانی در یک سال می داند، این است که نه ماه بعد از خروج سفیانی، آن مهر تابان ظهور خواهد کرد.عقد الدرر/ ص86در حدیث دیگری از امام صادق علیه‌السلام اسامی شهرهای پنجگانه چنین آمده است:1- دمشق    2- حمص    3- فلسطین     4- اردن     5- قنسرین. کمال الدین/ ص651امام صادق علیه‌السلام در این حدیث مدت حکومت سفیانی را هشت ماه تمام فرموده است و تعبیر امام باقر علیه‌السلام این بود که از حکومت سفیانی نه ماه بشمارید، شاید وجه جمع بین این دو حدیث این باشد که سفیانی هشت ماه تمام حکومت می کند و در آغاز ماه نهم حضرت بقیةالله روحی فداه قیام می کند.


«٢٨٣»وَ إِنْ‌ کُنْتُمْ‌ عَلى‌ سَفَرٍ وَ لَمْ‌ تَجِدُوا کاتِباً فَرِهانٌ‌ مَقْبُوضَةٌ‌ فَإِنْ‌ أَمِنَ‌ بَعْضُکُمْ‌ بَعْضاً فَلْیُؤَدِّ الَّذِی اؤْتُمِنَ‌ أَمانَتَهُ‌ وَ لْیَتَّقِ‌ اللّهَ‌ رَبَّهُ‌ وَ لا تَکْتُمُوا الشَّهادَةَ‌ وَ مَنْ‌ یَکْتُمْها فَإِنَّهُ‌ آثِمٌ‌ قَلْبُهُ‌ وَ اللّهُ‌ بِما تَعْمَلُونَ‌ عَلِیمٌ‌ 
و اگر در سفر بودید و نویسنده‌اى نیافتید،وثیقه‌اى بگیرید و اگر به یکدیگر اطمینان داشتید(وثیقه لازم نیست.)پس کسى که امین شمرده شده،امانت (و بدهى خود را بموقع)بپردازد و از خدایى که پروردگار اوست پروا کند. 
و شهادت را کتمان نکنید و هرکس آن را کتمان کند،پس بى‌شک قلبش گناهکار است و خداوند به آنچه انجام مى‌دهید داناست. 
نکته‌ها: 
هرگاه براى تنظیم سند بدهى نویسنده‌اى نبود،مى‌توان از بدهکار گرو و وثیقه گرفت،خواه در سفر باشیم یا نباشیم.بنابراین جمله‌ى «إِنْ‌ کُنْتُمْ‌ عَلى‌ سَفَرٍ» براى آن است که معمولاً در سفرها انسان با کمبودها برخورد مى‌کند.نظیر جمله‌ى «إِذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ‌ الْمَوْتُ‌ حِینَ‌ الْوَصِیَّةِ‌» یعنى هنگامى که مرگ به سراغ شما آمد وصیّت کنید. بااینکه مى‌دانیم وصیّت مخصوص زمان مرگ نیست،لکن آخرین فرصت آن،زمان فرارسیدن مرگ است. 
پیام‌ها: 
١-شرط‍‌ وثیقه،بدست گرفتن و در اختیار بودن است.«مقبوضة» ١
٢-کار از محکم‌کارى عیب نمى‌کند،در برابر طلب،وثیقه بگیرید. «فَرِهانٌ‌ مَقْبُوضَةٌ‌» 
٣-جایگاه افراد در احکام تفاوت دارد.براى ناشناس رهن و براى افراد مطمئن بدون رهن. «فَرِهانٌ‌ مَقْبُوضَةٌ‌ فَإِنْ‌ أَمِنَ‌.» 
٤-نگذارید اعتمادها و اطمینان‌ها در معاملات سلب شود. «فَإِنْ‌ أَمِنَ‌ بَعْضُکُمْ‌ بَعْضاً فَلْیُؤَدِّ الَّذِی اؤْتُمِنَ‌» فلسفه رهن گرفتن،اطمینان است که اگر بدون آن اطمینان بود،رهن گرفتن ضرورتى ندارد. 
٥-افراد آگاه به حقوق مردم،در برابر مظلومان مسئولند. «وَ لا تَکْتُمُوا الشَّهادَةَ‌» 
٦-آنجا که بیان حقّ‌ لازم است،سکوت حرام است. «وَ مَنْ‌ یَکْتُمْها فَإِنَّهُ‌ آثِمٌ‌ قَلْبُهُ‌» 
٧-انحراف درونى،سبب انحراف بیرونى مى‌شود.قلب گناهکار،عامل کتمان گواهى مى‌شود.«و لم یکتمها فانه آثم قلبه» 
٨-ایمان به اینکه خداوند همه کارهاى ما را مى‌داند،سبب پیدایش تقوا و بیان حقایق است. «وَ اللّهُ‌ بِما تَعْمَلُونَ‌ عَلِیمٌ‌» 


3-  و من کتاب له (علیه السلام) 
>لشریح بن الحارث قاضیه <
وَ رُوِیَ أَنَّ شُرَیْحَ بْنَ الْحَارِثِ قَاضِیَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) اشْتَرَی عَلَی عَهْدِهِ دَاراً بِثَمَانِینَ دِینَاراً فَبَلَغَهُ ذَلِکَ فَاسْتَدْعَی شُرَیْحاً وَ قَالَ لَهُ : بَلَغَنِی أَنَّکَ ابْتَعْتَ دَاراً بِثَمَانِینَ دِینَاراً وَ کَتَبْتَ لَهَا کِتَاباً وَ أَشْهَدْتَ فِیهِ شُهُوداً.
>فَقَالَ لَهُ شُرَیْحٌ : قَدْ کَانَ ذَلِکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ، قَالَ فَنَظَرَ إِلَیْهِ نَظَرَ الْمُغْضَبِ ، ثُمَّ قَالَ لَهُ :<
یَا شُرَیْحُ : أَمَا إِنَّهُ سَیَأْتِیکَ مَنْ لَا یَنْظُرُ فِی کِتَابِکَ وَ لَا یَسْأَلُکَ عَنْ بَیِّنَتِکَ حَتَّی یُخْرِجَکَ مِنْهَا شَاخِصاً وَ یُسْلِمَکَ إِلَی قَبْرِکَ خَالِصاً فَانْظُرْ یَا شُرَیْحُ لَا تَکُونُ ابْتَعْتَ هَذِهِ الدَّارَ مِنْ غَیْرِ مَالِکَ أَوْ نَقَدْتَ الثَّمَنَ مِنْ غَیْرِ حَلَالِکَ فَإِذَا أَنْتَ قَدْ خَسِرْتَ دَارَ الدُّنْیَا وَ دَارَ الْآخِرَةِ. أَمَا إِنَّکَ لَوْ کُنْتَ أَتَیْتَنِی عِنْدَ شِرَائِکَ مَا اشْتَرَیْتَ لَکَتَبْتُ لَکَ کِتَاباً عَلَی هَذِهِ النُّسْخَةِ فَلَمْ تَرْغَبْ فِی شِرَاءِ هَذِهِ الدَّارِ بِدِرْهَمٍ فَمَا فَوْقُ.
>وَ النُّسْخَةُ هَذِه : ِ< ‏هَذَا مَا اشْتَرَی عَبْدٌ ذَلِیلٌ مِنْ مَیِّتٍ قَدْ أُزْعِجَ لِلرَّحِیلِ اشْتَرَی مِنْهُ دَاراً مِنْ دَارِ الْغُرُورِ مِنْ جَانِبِ الْفَانِینَ وَ خِطَّةِ الْهَالِکِینَ وَ تَجْمَعُ هَذِهِ الدَّارَ حُدُودٌ أَرْبَعَةٌ الْحَدُّ الْأَوَّلُ یَنْتَهِی إِلَی دَوَاعِی الْآفَاتِ وَ الْحَدُّ الثَّانِی یَنْتَهِی إِلَی دَوَاعِی الْمُصِیبَاتِ وَ الْحَدُّ الثَّالِثُ یَنْتَهِی إِلَی الْهَوَی الْمُرْدِی وَ الْحَدُّ الرَّابِعُ یَنْتَهِی إِلَی الشَّیْطَانِ الْمُغْوِی وَ فِیهِ یُشْرَعُ بَابُ هَذِهِ الدَّارِ اشْتَرَی هَذَا الْمُغْتَرُّ بِالْأَمَلِ مِنْ هَذَا الْمُزْعَجِ بِالْأَجَلِ هَذِهِ الدَّارَ بِالْخُرُوجِ مِنْ عِزِّ الْقَنَاعَةِ وَ الدُّخُولِ فِی ذُلِّ الطَّلَبِ وَ الضَّرَاعَةِ فَمَا أَدْرَکَ هَذَا الْمُشْتَرِی فِیمَا اشْتَرَی مِنْهُ مِنْ دَرَکٍ فَعَلَی مُبَلْبِلِ أَجْسَامِ الْمُلُوکِ وَ سَالِبِ نُفُوسِ الْجَبَابِرَةِ وَ مُزِیلِ مُلْکِ الْفَرَاعِنَةِ مِثْلِ کِسْرَی وَ قَیْصَرَ وَ تُبَّعٍ وَ حِمْیَرَ وَ مَنْ جَمَعَ الْمَالَ عَلَی الْمَالِ فَأَکْثَرَ وَ مَنْ بَنَی وَ شَیَّدَ وَ زَخْرَفَ وَ نَجَّدَ وَ ادَّخَرَ وَ اعْتَقَدَ وَ نَظَرَ بِزَعْمِهِ لِلْوَلَدِ إِشْخَاصُهُمْ جَمِیعاً إِلَی مَوْقِفِ الْعَرْضِ وَ الْحِسَابِ وَ مَوْضِعِ الثَّوَابِ وَ الْعِقَابِ إِذَا وَقَعَ الْأَمْرُ بِفَصْلِ الْقَضَاءِ وَ خَسِرَ هُنالِکَ الْمُبْطِلُونَ شَهِدَ عَلَی ذَلِکَ الْعَقْلُ إِذَا خَرَجَ مِنْ أَسْرِ الْهَوَی وَ سَلِمَ مِنْ عَلَائِقِ الدُّنْیَا.

 

 

 

نامه 003- به شریح قاضی 
برخورد قاطعانه باخیانت کارگزاران 
به من خبر دادند که خانه ای به هشتاد دینار خریده ای، و سندی برای آن نوشته ای، و گواهانی آن را امضا کرده اند. (شریح گفت: آری ای امیر مومنان امام (ع) نگاه خشم آلودی به او کرد و فرمود) ای شریح! به زودی کسی به سراغت می آید که به نوشته ات نگاه نمی کند، و از گواهانت نمی پرسد، تا تو را از آن خانه بیرون کرده و تنها به قبر بسپارد. ای شریح! اندیشه کن که آن خانه را با مال دیگران یا با پول حرام نخریده باشی، که آنگاه خانه دنیا و آخرت را از دست داده ای. اما اگر هنگام خرید خانه، نزد من آمده بودی، برای تو سندی می نوشتم که دیگر برای خرید آن به درهمی یا بیشتر، رغبت نمی کردی و آن سند را چنین می نوشتم: 
هشدار از بی اعتباری دنیای حرام 
این خانه ای است که بنده ای خوارشده، و مرده ای آماده کوچ کردن، آن را خریده، خانه ای از سرای غرور، که در محله نابودشوندگان، و کوچه هلاک شدگان قرار دارد، این خانه به چهار جهت منتهی می گردد. یک سوی آن به آفتها و بلاها، سوی دوم آن به مصیبتها، و سوی سوم به هوا و هوسهای سست کننده، و سوی چهارم آن به شیطان گمراه کننده ختم می شود، و در خانه به روی شیطان گشوده است. این خانه را فریب خورده آزمند، از کسیکه خود به زودی از جهان رخت برمی بندد، به مبلغی که او را از عزت و قناعت خارج و به خواری و دنیاپرستی کشانده، خریداری نموده است. هرگونه نقصی در این معامله باشد، بر عهده پروردگاری است که اجساد پادشاهان را پوسانده، و جان جباران را گرفته، و سلطنت فرعونها چون (کسری) و (قیصر) و (تبع) و (حمیر) را نابود کرده است. 
عبرت از گذشتگان 
و آنان که مال فراوان گرد آوردند، و بر آن افزودند، و آنان که قصرها ساختند، و محکم کاری کردند، طلاکاری نمودند، و زینت دادند، فراوان اندوختند، و نگهداری کردند، و به گمان خود برای فرزندان خود گذاشتند، اما همگی آنان به پای حسابرسی الهی، و جایگاه پاداش و کیفر رانده می شوند، آنگاه که فرمان داوری و قضاوت نهایی صادر شود (پس تبهکاران زیان خواهند دید.) به این واقعیتها عقل گواهی می دهد هرگاه که از اسارت هوای نفس نجات یافته، و از دنیاپرستی به سلامت بگذرد.
 

 


 


#حدیث_مهدوی
 

امیر المومنین(ع)

أَوَّلُنَا مُحَمَّدٌ وَ أَوْسَطُنَا مُحَمَّدٌ وَ آخِرُنَا مُحَمَّد.

همه ما محمد هستیم (مقام برابر)، اولین ما محمد (رسول گرامی اسلام) میانه‌مان محمد (امام باقر) و آخرینمان م ح م د (حضرت صاحب الامر) است.

شبیه این روایت از امام صادق نیز نقل شده است.بحار الأنوار/ ج 25/ ص 364


حقیقت توسل

بخش ششم

 

 

شبهات وهابیان

وهابیان با مطرح کردن برخی شبهات این کار را شرک و کفر می پندارند که موجب خروج از اسلام است هم اکنون به نقد برخی از شبهات آنان می پردازیم:

شبهه اول:توسل به اموات شرک است!

وهابیان می گویند: انسان پس از مرگ قادر به انجام کاری نیست پس از طلب دعا از اموات و خواجة خواستن از آنان به منزله اعتقاد به برخورداری آنان از قدرت فوق بشری است و این اعتقاد یقیناً شرک است

پاسخ شبهه اول

اولاً:اقسام شرک عبارت است از(( شرکت در ذات ))،((شرکت در صفات ))،((شرک در ربوبیت ))و(( شرک در عبادت ))که هیچ یک از این اقسام بر طلب دعا از ارواح صالحان صحبت نمی‌کند؛ زیرا هیچ کس پیامبر صلی الله را نه( خالق )می داند و نه( ربّ ) و نه( اله )و( مدبّر )؛بلکه پیامبر صلی الله را انسانی والامقام می‌داند که دعایش مستجاب می شود.

ثانیاً:ملاک قدرت داشتن یا قدرت نداشتن اشخاص، حیات دنیوی او نیست زیرا حقیقت انسان ،که منشاء قدرت توسط ،((روح ))است که در عالم برزخ نیز وجود دارد .پس همان گونه که اولیای الهی در دنیا با عزم و قدرت خدادادی می‌توانند کارهای خارق العاده انجام دهند و حتی می‌توانند مردگان را زنده کنند؛ چنانکه حضرت عیسی به اسم خداوند این کارها را انجام می‌داد. در عالم برزخ نیز به اسم خداوند می توانند همین قدرت را داشته باشند و برای اهل ایمان دعا کنند

 

 

ادامه دارد


«٢٨٢»یا أَیُّهَا الَّذِینَ‌ آمَنُوا إِذا تَدایَنْتُمْ‌ بِدَیْنٍ‌ إِلى‌ أَجَلٍ‌ مُسَمًّى فَاکْتُبُوهُ‌ وَ لْیَکْتُبْ‌ بَیْنَکُمْ‌ کاتِبٌ‌ بِالْعَدْلِ‌ وَ لا یَأْبَ‌ کاتِبٌ‌ أَنْ‌ یَکْتُبَ‌ کَما عَلَّمَهُ‌ اللّهُ‌ فَلْیَکْتُبْ‌ وَ لْیُمْلِلِ‌ الَّذِی عَلَیْهِ‌ الْحَقُّ‌ وَ لْیَتَّقِ‌ اللّهَ‌ رَبَّهُ‌ وَ لا یَبْخَسْ‌ مِنْهُ‌ شَیْئاً فَإِنْ‌ کانَ‌ الَّذِی عَلَیْهِ‌ الْحَقُّ‌ سَفِیهاً أَوْ ضَعِیفاً أَوْ لا یَسْتَطِیعُ‌ أَنْ‌ یُمِلَّ‌ هُوَ فَلْیُمْلِلْ‌ وَلِیُّهُ‌ بِالْعَدْلِ‌ وَ اسْتَشْهِدُوا شَهِیدَیْنِ‌ مِنْ‌ رِجالِکُمْ‌ فَإِنْ‌ لَمْ‌ یَکُونا رَجُلَیْنِ‌ فَرَجُلٌ‌ وَ امْرَأَتانِ‌ مِمَّنْ‌ تَرْضَوْنَ‌ مِنَ‌ الشُّهَداءِ أَنْ‌ تَضِلَّ‌ إِحْداهُما فَتُذَکِّرَ إِحْداهُمَا الْأُخْرى‌ وَ لا یَأْبَ‌ الشُّهَداءُ إِذا ما دُعُوا وَ لا تَسْئَمُوا أَنْ‌ تَکْتُبُوهُ‌ صَغِیراً أَوْ کَبِیراً إِلى‌ أَجَلِهِ‌ ذلِکُمْ‌ أَقْسَطُ‍‌ عِنْدَ اللّهِ‌ وَ أَقْوَمُ‌ لِلشَّهادَةِ‌ وَ أَدْنى‌ أَلاّ تَرْتابُوا إِلاّ أَنْ‌ تَکُونَ‌ تِجارَةً‌ حاضِرَةً‌ تُدِیرُونَها بَیْنَکُمْ‌ فَلَیْسَ‌ عَلَیْکُمْ‌ جُناحٌ‌ أَلاّ تَکْتُبُوها وَ أَشْهِدُوا إِذا تَبایَعْتُمْ‌ وَ لا یُضَارَّ کاتِبٌ‌ وَ لا شَهِیدٌ وَ إِنْ‌ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ‌ فُسُوقٌ‌ بِکُمْ‌ وَ اتَّقُوا اللّهَ‌ وَ یُعَلِّمُکُمُ‌ اللّهُ‌ وَ اللّهُ‌ بِکُلِّ‌ شَیْ‌ءٍ عَلِیمٌ‌ 

 

اى کسانى که ایمان آورده‌اید! هنگامى که بدهى مدّت‌دارى(بر أثر وام یا معامله)به یکدیگر پیدا مى‌کنید،آن را بنویسید.و باید نویسنده‌اى در میان شما به عدالت(سند را)بنویسد.کسى که قدرت بر نویسندگى دارد،نباید از نوشتن خوددارى کند،همان‌طور که خدا به او تعلیم داده است.پس باید او بنویسد و آن‌کس که حقّ‌ بر ذمّه او(بدهکار)است املا کند و از خدایى که پروردگار اوست بپرهیزد و چیزى از آن فروگذار ننماید.و اگر کسى که حقّ‌ بر ذمّه اوست،سفیه یا(از نظر عقل)ضعیف و یا(به جهت لال بودن) توانایى بر املا کردن ندارد،باید ولىّ‌ او(بجاى او)با رعایت عدالت(مدّت و مقدار بدهى را)املا کند و دو نفر از مردان را(بر این حقّ‌)شاهد بگیرد و اگر دو مرد نبودند،یک مرد و دو زن از گواهان،از کسانى که مورد رضایت و اطمینان شما هستند(انتخاب کنید)تا اگر یکى از آنان فراموش کرد،دیگرى به او یادآورى کند.و شهود نباید به هنگامى که آنها را(براى اداى شهادت)دعوت مى‌کنند خوددارى نمایند.و از نوشتن(بدهى‌هاى) کوچک یا بزرگِ‌ مدّت‌دار،ملول نشوید(هرچه باشد بنویسید،)این در نزد خدا به عدالت نزدیکتر و براى اداى شهادت استوارتر و براى جلوگیرى از شک و تردید بهتر مى‌باشد،مگر اینکه تجارت و دادوستد نقدى باشد که در میان خود دست به دست مى‌کنید که ایرادى بر شما نیست که آن را ننویسید.و هنگامى که خریدوفروش(نقدى)مى‌کنید،(باز هم)شاهد بگیرید و نباید به نویسنده و شاهد(به خاطر حقّ‌گویى)زیانى برسد(و تحت فشار قرار گیرد)و اگر چنین کنید از فرمان خداوند خارج شده‌اید و از خدا بپرهیزید و خداوند(راه درست زندگى را)به شما تعلیم مى‌دهد و خداوند به هر چیزى داناست. 

 

نکته ها:
بزرگترین آیه‌ى قرآن،این آیه است که درباره‌ى مسائل حقوقى و نحوۀ تنظیم اسناد تجارى مى‌باشد.این آیه نشانه‌ى دقّت نظر و جامعیّت اسلام است که در دوره جاهلیّت و در میان مردمى عقب افتاده،دقیق‌ترین مسائل حقوقى را طرح کرده است. 
کلمه«تداینتم»از«دَین»به معناى بدهى،شامل هرگونه معامله غیر نقدى،وام و خرید سَلَف مى‌شود. 
در حدیث آمده است:اگر کسى در معامله سند و شاهد نگیرد و مالش در معرض تلف قرار گیرد،هرچه دعا کند،خداوند مستجاب نمى‌کند و مى‌فرماید:چرا به سفارشات من عمل نکردى‌؟! ١اگر دقّت در حفظ‍‌ حقوق فردى ضرورى است،حفظ‍‌ بیت‌المال بمراتب ضرورى‌تر است! 
تنظیم سند،حتّى در معاملات نقدى مفید است،ولى ضرورت آن به اندازه‌ى معاملات نسیه نیست.چون در معاملات موعددار،ممکن است طرفهاى معامله و یا شاهدان از دنیا بروند یا فراموش کنند،بنابراین لازم است نوشته هم بشود. 
از فرمان نوشتن،معلوم مى‌شود که اسناد تنظیم شده‌اى که همراه با گواهى عادل باشد، قابل استشهاد است. 
از این آیه استفاده مى‌شود که جامعه اسلامى باید یکدیگر را در حفظ‍‌ حقوق حمایت کنند. 
زیرا هر معامله‌اى،نیاز به کاتب و چند شاهد دارد. 
در زمانى که در تمام جزیرة العرب به گفته مورخان،١٧ باسواد بیشتر نبوده، این‌همه سخن از نوشتن،نشانه‌ى توجّه اسلام به علم و حفظ‍‌ حقوق است. 

 

پیام ها:
١-ایمان،بستر و مقدّمه عمل به احکام،و خطاب؛ «یا أَیُّهَا الَّذِینَ‌ آمَنُوا» تشویقى براى عمل به احکام است. 
٢-مدّت بدهکارى،باید روشن باشد. «إِلى‌ أَجَلٍ‌ مُسَمًّى» 
٣-براى حفظ‍‌ اعتماد و خوش‌بینى به همدیگر و آرامش روحى طرفین و جلوگیرى از فراموشى،انکار و سوءظنّ‌،باید بدهى‌ها نوشته شود. «فَاکْتُبُوهُ‌» 
٤-براى اطمینان و حفظ‍‌ قرارداد از دخل و تصرّف احتمالى طرفین،سند باید با حضور طرفین و توسط‍‌ شخص سوّمى نوشته شود. «وَ لْیَکْتُبْ‌ بَیْنَکُمْ‌ کاتِبٌ‌» 
٥-نویسنده‌ى قرار داد،حقّ‌ را در نظر گرفته و عین واقع را بنویسد. «بِالْعَدْلِ‌» شرط‍‌ گزینش نویسنده‌ى اسناد،داشتن عدالت در قلم است. 
٦-به شکرانه سواد و علمى که خداوند به ما داده است،کارگشایى کنیم. «وَ لا یَأْبَ‌ کاتِبٌ‌ أَنْ‌ یَکْتُبَ‌ کَما عَلَّمَهُ‌ اللّهُ‌» 
٧-اهل هر فن و حرفه‌اى مسئولیّت ویژه دارد،کسى که قلم دارد باید براى مردم بنویسد. «وَ لا یَأْبَ‌ کاتِبٌ‌ أَنْ‌ یَکْتُبَ‌» ٨-باید بدهکار که حقّ‌ بر ذمّه اوست،متن قرار داد را بگوید و کاتب بنویسد،نه آنچه را بستانکار ادعا نماید. «وَ لْیُمْلِلِ‌ الَّذِی عَلَیْهِ‌ الْحَقُّ‌» 
٩-اقرار انسان علیه خودش،قابل قبول است. «وَ لْیُمْلِلِ‌ الَّذِی عَلَیْهِ‌ الْحَقُّ‌» 
١٠-بدهکار،هنگام املاى قرارداد باید خدا را در نظر بگیرد و چیزى را فروگذار نکند و تمام خصوصیّات بدهى را بگوید. «وَ لْیَتَّقِ‌ اللّهَ‌

١١-تدوین قانون باید به گونه‌اى باشد که حقّ‌ ناتوان ضایع نشود.اگر بدهکار، سفیه یا ضعیف و ناتوان و یا گنگ و لال بود،سرپرست و ولىّ‌ او متن قرارداد را بگوید و کاتب بنویسد. «فَإِنْ‌ کانَ‌ الَّذِی عَلَیْهِ‌ الْحَقُّ‌ سَفِیهاً أَوْ ضَعِیفاً. فَلْیُمْلِلْ‌ وَلِیُّهُ‌» 
١٢-سفیهان و ناتوانان در مناسبات اجتماعى،نیازمند ولىّ‌ هستند. «فَلْیُمْلِلْ‌ وَلِیُّهُ‌» 
١٣-توجّه به حقوق طبقه محروم و اقشار ضعیف،از سوى مسئولان و سرپرستان لازم است. «فَلْیُمْلِلْ‌» صیغه امر نشانه وم این کار است. 
١٤-مردان،در گواه شدن و گواهى دادن بر ن مقدّم مى‌باشند. «شَهِیدَیْنِ‌ مِنْ‌ رِجالِکُمْ‌» 
١٥-گواهان باید عادل و مورد اطمینان و رضایت طرفین باشند. «مِمَّنْ‌ تَرْضَوْنَ‌» 
١٦-هرکدام از مردها به تنهایى مى‌توانند شاهد باشند،ولى اگر شاهد یک مرد و دو زن بود،آن دو زن به اتفاق هم اداى شهادت کنند.تا اگر یکى لغزش یا اشتباه کرد،نفر دوّم یادآورى کند. «فَتُذَکِّرَ إِحْداهُمَا» 
دو زن به جاى یک مرد در گواهى،یا به خاطر روحیّه‌ى ظریف و عاطفى آنهاست و یا به جهت آن است که معمولاً ن در مسائل بازار و اقتصاد حضور فعّال ندارند و آشنایى آنها با نحوه‌ى معاملات کمتر است. 
١٧-اگر براى شاهد گرفتن از شما دعوت کردند،خوددارى نکنید،گرچه گواه شدن بدون دعوت واجب نیست. «وَ لا یَأْبَ‌ الشُّهَداءُ إِذا ما دُعُوا» 
١٨-مبلغ قرارداد مهم نیست،حفظ‍‌ اطمینان و حقّ‌الناس مهم است. «وَ لا تَسْئَمُوا أَنْ‌ تَکْتُبُوهُ‌ صَغِیراً أَوْ کَبِیراً» ١٩-ثبتِ‌ سند به صورت دقیق و عادلانه سه فایده دارد: 
الف:ضامن اجراى عدالت است. «أَقْسَطُ‍‌» 
ب:موجب جرأت گواهان بر شهادت دادن است. «أَقْوَمُ‌» 
ج:مانع ایجاد بدبینى در جامعه است. «أَدْنى‌ أَلاّ تَرْتابُوا» 
٢٠-اگر فایده و اسرار احکام براى مردم گفته شود،پذیرفتن آن آسان مى‌شود. 
«ذلِکُمْ‌ أَقْسَطُ‍‌.» 
٢١-معطل شدن امروز براى نوشتن قرارداد،بهتر از فتنه و اختلاف فرداست. 
«أَدْنى‌ أَلاّ تَرْتابُوا» 
٢٢-در معاملات نقدى،ومى به نوشتن نیست. «إِلاّ أَنْ‌ تَکُونَ‌ تِجارَةً‌ حاضِرَةً‌» 
٢٣-در معاملات نقدى،اگرچه نوشتن لازم نیست،ولى شاهد بگیرید. «فَلَیْسَ‌ عَلَیْکُمْ‌ جُناحٌ‌ أَلاّ تَکْتُبُوها وَ أَشْهِدُوا إِذا تَبایَعْتُمْ‌» 
٢٤-کاتب و شاهد در امان هستند و نباید به خاطر حقّ‌ نوشتن و حقّ‌ گفتن مورد آزار و اذیّت یکى از طرفین قرار گیرند. «لا یُضَارَّ کاتِبٌ‌ وَ لا شَهِیدٌ» 
٢٥-اگر اداى شهادت و یا نوشتن قرارداد،نیازمند زمان یا تحمّل زحمتى بود، باید شاهد و کاتب به نحوى تأمین مالى شوند وگرنه هر دو ضرر خواهند کرد. 
«وَ لا یُضَارَّ کاتِبٌ‌ وَ لا شَهِیدٌ» 
٢٦-کاتب و شاهد حقّ‌ ندارند سند را به گونه‌اى تنظیم کنند که به یکى از طرفین ضررى وارد شود. «لا یُضَارَّ کاتِبٌ‌ وَ لا شَهِیدٌ» 
٢٧-هرگونه خدشه در سند،از هرکس که باشد،فسق و گناه است. «فَإِنَّهُ‌ فُسُوقٌ‌» 
٢٨-کاتب و شاهد،مرزبان حقوق مردم هستند و شکستن مرزها همان خروج از مرز و فسق است. «فَإِنَّهُ‌ فُسُوقٌ‌» 
٢٩-قلب پاک و با تقوا،همچون آینه علوم و حقایق را مى‌گیرد. «وَ اتَّقُوا اللّهَ‌ وَ یُعَلِّمُکُمُ‌ اللّهُ‌» 
٣٠-خداوند تمام نیازهاى مادّى و معنوى شما را مى‌داند و براساس آن،احکام و قوانین را براى شما بیان مى‌کند. قانون‌گذار باید آگاهى عمیق و گسترده داشته باشد. «وَ اللّهُ‌ بِکُلِّ‌ شَیْ‌ءٍ عَلِیمٌ‌» 

 


2-  و من کتاب له (علیه السلام)
> إلیهم بعد فتح البصرة <
وَ جَزَاکُمُ اللَّهُ مِنْ أَهْلِ مِصْرٍ عَنْ أَهْلِ بَیْتِ نَبِیِّکُمْ أَحْسَنَ مَا یَجْزِی الْعَامِلِینَ بِطَاعَتِهِ وَ الشَّاکِرِینَ لِنِعْمَتِهِ فَقَدْ سَمِعْتُمْ وَ أَطَعْتُمْ وَ دُعِیتُمْ فَأَجَبْتُمْ.
 

 

نامه 002- قدردانی از اهل کوفه 
تشکر از مجاهدان از جنگ برگشته 
خداوند شما مردم کوفه را از سوی اهل بیت پیامبر (ص) پاداش نیکو دهد، بهترین پاداشی که به بندگان فرمانبردار، و سپاسگزاران نعمتش عطا می فرماید، زیرا شما دعوت ما را شنیدید و اطاعت کردید، به جنگ فرا خوانده شدید و بسیج گردیدید.
 

 


#حدیث_مهدوی
 

امام حسین(ع)

«ان الله مأدبه بقرقیسیا، یطلع مطلع من السماء، فینادی: یا طیر السماء! و یا سباع الأرض! هلموا الی الشیع من لحوم الجبارین».

-«خدای تبارک و تعالی یک سفره ی گسترده و مهمانی عمومی در «قرقیسا» دارد که منادی آسمانی بانگ بر می آورد: ای پرندگان آسمان! و ای درندگان بیابان! بیایید تا با گوشت ستمگران شکمی از عزا درآورید».

عقد الدرر/ ص87


«٥»إِنَّ‌ اللّهَ‌ لا یَخْفى‌ عَلَیْهِ‌ شَیْ‌ءٌ فِی الْأَرْضِ‌ وَ لا فِی السَّماءِ 
همانا هیچ‌چیز ،(نه)در زمین و نه در آسمان،بر خداوند پوشیده نمى‌ماند. 
نکته‌ها: 
در چند آیه‌ى قبل،سخن از قیّوم بودن خداوند بود.در این آیه،آشکار بودن همه چیز براى او مطرح شده که جلوه‌اى از قیّومیّت اوست.

ادامه مطلب

12-  و من وصیة له (علیه السلام) 
>وصی بها معقل بن قیس الریاحی حین أنفذه إلی الشام فی ثلاثة آلاف مقدمة له <
اتَّقِ اللَّهَ الَّذِی لَا بُدَّ لَکَ مِنْ لِقَائِهِ وَ لَا مُنْتَهَی لَکَ دُونَهُ وَ لَا تُقَاتِلَنَّ إِلَّا مَنْ قَاتَلَکَ وَ سِرِ الْبَرْدَیْنِ وَ غَوِّرْ بِالنَّاسِ وَ رَفِّهْ فِی السَّیْرِ وَ لَا تَسِرْ أَوَّلَ اللَّیْلِ فَإِنَّ اللَّهَ جَعَلَهُ سَکَناً وَ قَدَّرَهُ

ادامه مطلب

 

حضرت عیسی بن مریم بنا به قول مسیحیان در روز ۲۵ دسامبر سال اول میلادی یعنی ۶۲۲ سال قبل از هجرت پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله در بیت لحم واقع در سرزمین فلسطین به دنیا آمد. اما با این حال، تاریخ دقیق میلاد ایشان مشخص نبوده و در این باره اختلاف نظرهای زیادی وجود دارد. در چنین روزهایی مسیحیان جهان به دلیل میلاد حضرت مسیح علیه‌السلام و آغاز سال نوی میلادی به جشن و شادی می‌پردازند. این ایام فرصت بسیار خوبی است که از دریچه اسلام، زندگی حضرت مسیح علیه‌السلام را بررسی کنیم. در این یادداشت نگاهی داشته‌ایم به ماجرای تولد حضرت مسیح علیه‌السلام در قرآن و ویژگی‌های اخلاقی بیان شده از ایشان در روایات.

 

 

 

تولد عیسی بن مریم علیه‌السلام به روایت قرآن کریم

ادامه مطلب

«٤»مِنْ‌ قَبْلُ‌ هُدىً‌ لِلنّاسِ‌ وَ أَنْزَلَ‌ الْفُرْقانَ‌ إِنَّ‌ الَّذِینَ‌ کَفَرُوا بِآیاتِ‌ اللّهِ‌ لَهُمْ‌ عَذابٌ‌ شَدِیدٌ وَ اللّهُ‌ عَزِیزٌ ذُو انْتِقامٍ‌ 
او(تورات و انجیل را)پیش از این(قرآن)براى هدایت مردم(فروفرستاد )و اینک فرقان را(که وسیله‌ى تمییز حقّ‌ از باطل است)نازل کرد،البتّه براى کسانى که به آیات الهى کفر ورزند،عذاب شدیدى است و خداوند شکست‌ناپذیر صاحب انتقام است. 
نکته‌ها: 
یکى از نام‌هاى قرآن،فرقان است.فرقان،یعنى آنچه مایه‌ى افتراق،جدایى و فرق گذاشتن است.از آنجا که قرآن راه تشخیص حقّ‌ از باطل مى‌باشد،لذا به آن فرقان گفته شده است. 
عذاب شدید مخصوص

ادامه مطلب

11-  و من وصیة له (علیه السلام)
> وصی بها جیشا بعثه إلی العدو <
فَإِذَا نَزَلْتُمْ بِعَدُوٍّ أَوْ نَزَلَ بِکُمْ فَلْیَکُنْ مُعَسْکَرُکُمْ فِی قُبُلِ الْأَشْرَافِ أَوْ سِفَاحِ الْجِبَالِ أَوْ أَثْنَاءِ الْأَنْهَارِ کَیْمَا یَکُونَ لَکُمْ رِدْءاً وَ دُونَکُمْ مَرَدّاً وَ لْتَکُنْ مُقَاتَلَتُکُمْ مِنْ وَجْهٍ وَاحِدٍ أَوِ اثْنَیْنِ

ادامه مطلب

«٣»نَزَّلَ‌ عَلَیْکَ‌ الْکِتابَ‌ بِالْحَقِّ‌ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ‌ یَدَیْهِ‌ وَ أَنْزَلَ‌ التَّوْراةَ‌ وَ الْإِنْجِیلَ‌ 
او کتاب(قرآن)را به حقّ‌ بر تو نازل کرد،که تصدیق‌کننده کتاب‌هاى پیشین است و(او است که)تورات و انجیل را فروفرستاد . 
نکته‌ها: 
کلمه‌ى«تورات»،در زبان عِبرى به معناى شریعت و قانون است.تورات کنونى داراى پنج بخش به نام‌هاى:١.سِفر پیدایش ٢.سِفر خروج ٣.

ادامه مطلب

10-  و من کتاب له (علیه السلام)
> إلیه أیضا <
وَ کَیْفَ أَنْتَ صَانِعٌ إِذَا تَکَشَّفَتْ عَنْکَ جَلَابِیبُ مَا أَنْتَ فِیهِ مِنْ دُنْیَا قَدْ تَبَهَّجَتْ بِزِینَتِهَا وَ خَدَعَتْ بِلَذَّتِهَا دَعَتْکَ فَأَجَبْتَهَا وَ قَادَتْکَ فَاتَّبَعْتَهَا وَ أَمَرَتْکَ فَأَطَعْتَهَا وَ إِنَّهُ یُوشِکُ

ادامه مطلب

«٢»اَللّهُ‌ لا إِلهَ‌ إِلاّ هُوَ الْحَیُّ‌ الْقَیُّومُ‌ 
خدا که معبودى جز او نیست،زنده و پاینده است. 
نکته‌ها: 
«قَیّوم»به کسى گفته مى‌شود که خود به دیگرى تکیه نداشته باشد،ولى دیگران به او تکیه دارند و یا قوام‌بخش همه چیز است. 
خداوند در آفریدن،تدبیر و

ادامه مطلب

9-  و من کتاب له (علیه السلام) 
>إلی معاویة <
فَأَرَادَ قَوْمُنَا قَتْلَ نَبِیِّنَا وَ اجْتِیَاحَ أَصْلِنَا وَ هَمُّوا بِنَا الْهُمُومَ وَ فَعَلُوا بِنَا الْأَفَاعِیلَ وَ مَنَعُونَا الْعَذْبَ وَ أَحْلَسُونَا الْخَوْفَ وَ اضْطَرُّونَا إِلَی جَبَلٍ وَعْرٍ وَ أَوْقَدُوا لَنَا نَارَ الْحَرْبِ فَعَزَمَ اللَّهُ

ادامه مطلب

سیماى سوره‌ى آل عمران 


سوره آل عمران داراى دویست آیه است و آیات آن از یک نظام و هماهنگى خاصّى برخوردارند.این سوره در مدینه نازل شد و نزول آن زمانى بود که نداى دعوت اسلام در جهان آن روز بلند و دشمنان حساس و گوش‌به‌زنگ شده بودند. 
چنانکه در تفسیر المیزان آمده است،عدّه‌اى از مسیحیان منطقه‌ى نجران، براى شنیدن سخنان پیامبر

ادامه مطلب

#حدیث_مهدوی
 

امام حسن عسگری(ع)

«احمد بن اسحاق می گوید: فردای آن روز به خدمت امام حسن عسکری علیه‌السلام شرفیاب شدم و عرض کردم: ای فرزند پیامبر! از این همه منت که بر گردن من نهادی بسیار مسرور هستم، آیا سنت جاری از خضر و ذو القرنین در مورد آقازاده ی

ادامه مطلب

«٢٨٦»لا یُکَلِّفُ‌ اللّهُ‌ نَفْساً إِلاّ وُسْعَها لَها ما کَسَبَتْ‌ وَ عَلَیْها مَا اکْتَسَبَتْ‌ رَبَّنا لا تُؤاخِذْنا إِنْ‌ نَسِینا أَوْ أَخْطَأْنا رَبَّنا وَ لا تَحْمِلْ‌ عَلَیْنا إِصْراً کَما حَمَلْتَهُ‌ عَلَى الَّذِینَ‌ مِنْ‌ قَبْلِنا رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ‌ لَنا بِهِ‌ وَ اعْفُ‌ عَنّا وَ اغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا أَنْتَ‌ مَوْلانا فَانْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ‌ الْکافِرِینَ‌ 
خداوند هیچ‌کس را جز به اندازه توانایى‌اش تکلیف نمى‌کند،هرکس آنچه از کارها(ى نیک)انجام دهد به سود خود انجام داده و آنچه از کارها(ى بد)کسب کرده به ضرر خود کسب کرده است.(مؤمنان مى‌گویند:) پروردگارا! اگر(در انجام تکالیف چیزى را)فراموش یا خطا نمودیم،ما را مؤاخذه مکن.پرودگارا! تکلیف سنگین بر ما قرار مده،آن‌چنان که(به خاطر گناه و طغیان)بر کسانى که پیش از ما بودند قرار دادى.پروردگارا! آنچه را(از مجازات)که طاقت تحمل آن را نداریم،بر ما مقرّر نکن و از ما درگذر و ما را بیامرز و در رحمت خود قرار ده،تو مولى و سرپرست مایى، پس ما را بر گروه کافران پیروز گردان. 
نکته‌ها: 
گاهى منشأ فراموشى،سهل انگارى خود انسان است که قابل مؤاخذه مى‌باشد.چنانکه خداوند مى‌فرماید: «کَذلِکَ‌ أَتَتْکَ‌ آیاتُنا فَنَسِیتَها وَ کَذلِکَ‌ الْیَوْمَ‌ تُنْسى‌» ١آن چنانکه آیات ما بر تو آمد و تو آنها را فراموش کردى،همان گونه امروز نیز تو به فراموشى سپرده مى‌شوى.لذا در این آیه از

ادامه مطلب

7-  و من کتاب له (علیه السلام)
> إلیه أیضا <
أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ أَتَتْنِی مِنْکَ مَوْعِظَةٌ مُوَصَّلَةٌ وَ رِسَالَةٌ مُحَبَّرَةٌ نَمَّقْتَهَا بِضَلَالِکَ وَ أَمْضَیْتَهَا بِسُوءِ رَأْیِکَ وَ کِتَابُ امْرِئٍ لَیْسَ لَهُ بَصَرٌ یَهْدِیهِ وَ لَا قَائِدٌ یُرْشِدُهُ قَدْ دَعَاهُ الْهَوَی

ادامه مطلب

«١١»کَدَأْبِ‌ آلِ‌ فِرْعَوْنَ‌ وَ الَّذِینَ‌ مِنْ‌ قَبْلِهِمْ‌ کَذَّبُوا بِآیاتِنا فَأَخَذَهُمُ‌ اللّهُ‌ بِذُنُوبِهِمْ‌ وَ اللّهُ‌ شَدِیدُ الْعِقابِ‌ 
(شیوه‌ى کفّار)مانند روش فرعونیان و کسانى است که پیش از آنها بودند،آیات مارا تکذیب کردند،پس خداوند آنها را به(کیفر)گناهانشان بگرفت.و خدا سخت کیفر است. 
پیام‌ها: 
١-بعد از بیان کلّیات،بیان نمونه‌ها لازم است

ادامه مطلب

18-  و من کتاب له (علیه السلام) 
>إلی عبد الله بن عباس و هو عامله علی البصرة <
وَ اعْلَمْ أَنَّ الْبَصْرَةَ مَهْبِطُ إِبْلِیسَ وَ مَغْرِسُ الْفِتَنِ فَحَادِثْ أَهْلَهَا بِالْإِحْسَانِ إِلَیْهِمْ وَ احْلُلْ عُقْدَةَ الْخَوْفِ عَنْ قُلُوبِهِمْ وَ قَدْ بَلَغَنِی تَنَمُّرُکَ لِبَنِی تَمِیمٍ وَ غِلْظَتُک عَلَیْهِمْ وَ

ادامه مطلب

#حدیث_مهدوی
 

امام رضا(ع)

«ریان بن صلت می گوید: به خدمت امام رضا علیه‌السلام عرض کردم: آیا شما صاحب این امر هستید؟ فرمود:«انا صاحب هذا الأمر، و لکنی لست بالدی أملاها عدلا، کما ملئت جورا، و کیف ا ذلک، علی ما تری من ضعف بدنی، و ان القائم هو الذی اذا خرج کان فی سن الشیوخ و منظر الشبان

ادامه مطلب

17-  و من کتاب له (علیه السلام) 
>إلی معاویة جوابا عن کتاب منه إلیه<
وَ أَمَّا طَلَبُکَ إِلَیَّ الشَّامَ فَإِنِّی لَمْ أَکُنْ لِأُعْطِیَکَ الْیَوْمَ مَا مَنَعْتُکَ أَمْسِ وَ أَمَّا قَوْلُکَ إِنَّ الْحَرْبَ قَدْ أَکَلَتِ الْعَرَبَ إِلَّا حُشَاشَاتِ أَنْفُسٍ بَقِیَتْ أَلَا وَ مَنْ أَکَلَهُ الْحَقُّ فَإِلَی الْجَنَّةِ وَ مَنْ أَکَلَهُ الْبَاطِلُ فَإِلَی النَّارِ وَ أَمَّا اسْتِوَاؤُنَا فِی الْحَرْبِ وَ الرِّجَالِ فَلَسْتَ

ادامه مطلب

#حدیث_مهدوی
 

امام صادق(ع)

«مفضل بن عمر می گوید: از امام صادق (علیه‌السلام) شنیدم که فرمود:- «هنگامی که خداوند به قائم (عجل الله فرجه الشریف) اذن ظهور دهد، بر فراز منبر قرار گرفته، مردم را به سوی خدای تبارک و تعالی فرا می خواند و آنها را از خدا بیم می دهد. و به سوی

ادامه مطلب

«١٠»إِنَّ‌ الَّذِینَ‌ کَفَرُوا لَنْ‌ تُغْنِیَ‌ عَنْهُمْ‌ أَمْوالُهُمْ‌ وَ لا أَوْلادُهُمْ‌ مِنَ‌ اللّهِ‌ شَیْئاً وَ أُولئِکَ‌ هُمْ‌ وَقُودُ النّارِ 
همانا کسانى که کفر ورزیدند،نه اموالشان و نه فرزندانشان در برابر(عذاب)خدا (در قیامت)هیچ به کارشان نمى‌آید و آنان خود هیزم و سوخت آتش‌اند. 
نکته‌ها: 
«وَقود»به معناى مادّه‌ى سوختنى است.وسیله‌ى آتش‌زایى دوزخ دو چیز است:

ادامه مطلب

«٩»رَبَّنا إِنَّکَ‌ جامِعُ‌ النّاسِ‌ لِیَوْمٍ‌ لا رَیْبَ‌ فِیهِ‌ إِنَّ‌ اللّهَ‌ لا یُخْلِفُ‌ الْمِیعادَ 
(راسخان علم در ادامه دعا گویند:)پروردگارا! همانا تو مردم را براى روزى که در آن شکى نیست گرد آورى.همانا خداوند وعده‌ى خود را تخلّف نمى‌کند. 
نکته‌ها: 
کسى که به قیامت ایمان دارد؛ «لِیَوْمٍ‌ لا رَیْبَ‌ فِیهِ‌» نگران عاقبت و سرنوشت خود مى‌شود و از خداوند استمداد مى‌کند. منشأ

ادامه مطلب

16-  و کان یقول (علیه السلام) 
>لأصحابه عند الحرب <
لَا تَشْتَدَّنَّ عَلَیْکُمْ فَرَّةٌ بَعْدَهَا کَرَّةٌ وَ لَا جَوْلَةٌ بَعْدَهَا حَمْلَةٌ وَ أَعْطُوا السُّیُوفَ حُقُوقَهَا وَ وَطِّئُوا لِلْجُنُوبِ مَصَارِعَهَا وَ اذْمُرُوا أَنْفُسَکُمْ عَلَی الطَّعْنِ الدَّعْسِیِّ وَ الضَّرْبِ الطِّلَحْفِیِّ وَ أَمِیتُوا

ادامه مطلب

«٨»رَبَّنا لا تُزِغْ‌ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنا وَ هَبْ‌ لَنا مِنْ‌ لَدُنْکَ‌ رَحْمَةً‌ إِنَّکَ‌ أَنْتَ‌ الْوَهّابُ‌ 
(راسخان در علم مى‌گویند:)پروردگارا! پس ازآن‌که ما را هدایت کردى، دلهاى مارا به باطل مایل مگردان و از سوى خود مارا رحمتى ببخش.به راستى که تو خود بسیار بخشنده‌اى. 
پیام‌ها: 
١-به علم و دانش خود مغرور نشویم و از خداوند

ادامه مطلب

15-  و من دعاء له (علیه السلام)
> کان (علیه السلام) یقول إذا لقی العدو محاربا <
اللَّهُمَّ إِلَیْکَ أَفْضَتِ الْقُلُوبُ وَ مُدَّتِ الْأَعْنَاقُ وَ شَخَصَتِ الْأَبْصَارُ وَ نُقِلَتِ الْأَقْدَامُ وَ أُنْضِیَتِ الْأَبْدَانُ اللَّهُمَّ قَدْ صَرَّحَ مَکْنُونُ الشَّنَآنِ وَ جَاشَتْ مَرَاجِلُ الْأَضْغَانِ اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْکُو إِلَیْکَ غَیْبَةَ نَبِیِّنَا وَ

ادامه مطلب

#حدیث_مهدوی
 

امیر المومنین(ع)

اللهم بلی لا تخلو الأرض من قائم لله بحجة اما ظاهرا مشهورا او خائفا مغمورا، لئلا تبطل حجج الله و بیناته، و کم ذا و این اولئک؟ اولئک - و الله - الأقلون عددا، و الأعظمون عندالله قدرا. یحفظ الله بهم حججه و بیناته، حتی یودعوها نظرائهم، و یزرعوها فی قلوب اشباههم. هجم بهم العلم علی حقیقة البصیرة، و باشروا روح الیقین، واستلانوا ما استعوره المترفون، و

ادامه مطلب

«٧»هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ‌ عَلَیْکَ‌ الْکِتابَ‌ مِنْهُ‌ آیاتٌ‌ مُحْکَماتٌ‌ هُنَّ‌ أُمُّ‌ الْکِتابِ‌ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ‌ فَأَمَّا الَّذِینَ‌ فِی قُلُوبِهِمْ‌ زَیْغٌ‌ فَیَتَّبِعُونَ‌ ما تَشابَهَ‌ مِنْهُ‌ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ‌ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِیلِهِ‌ وَ ما یَعْلَمُ‌ تَأْوِیلَهُ‌ إِلاَّ اللّهُ‌ وَ الرّاسِخُونَ‌ فِی الْعِلْمِ‌ یَقُولُونَ‌ آمَنّا بِهِ‌ کُلٌّ‌ مِنْ‌ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما یَذَّکَّرُ إِلاّ أُولُوا الْأَلْبابِ‌ 
او کسى است که این کتاب را بر تو نازل کرد.بخشى از آن،آیات محکم(روشن و صریح)است که اصل و اساس این کتاب را تشکیل مى‌دهد.(و هرگونه ابهامى در آیات دیگر،با مراجعه به این محکمات روشن مى‌شود)و بخشى از آن،آیات متشابه است(که احتمالات مختلفى در معناى آیه مى‌رود،ولى با توجه به آیات محکم،تفسیر آنها روشن مى‌شود.)امّا کسانى که در دلهایشان انحراف است،به جهت ایجاد فتنه(و گمراه کردن مردم)و نیز به جهت تفسیر آیه به دلخواه خود،به سراغ آیات متشابه مى‌روند،در حالى که تفسیر این آیات را جز خداوند و راسخان در علم نمى‌دانند.آنان که مى‌گویند:ما به آن ایمان آورده‌ایم همه‌ى آیات از طرف پروردگار ماست(خواه محکم باشد یا متشابه)و جز خردمندان پند نگیرند.

نکته‌ها: 
در این آیه،چند سؤال مطرح است: 
سؤال:قرآن در یک جا همه‌ى آیات خود را محکم دانسته و فرموده: «کِتابٌ‌ أُحْکِمَتْ‌ آیاتُهُ‌» ١و در جاى دیگر همه را متشابه

ادامه مطلب

14-  و من وصیة له (علیه السلام)
> لعسکره قبل لقاء العدو بصفین <
لَا تُقَاتِلُوهُمْ حَتَّی یَبْدَءُوکُمْ فَإِنَّکُمْ بِحَمْدِ اللَّهِ عَلَی حُجَّةٍ وَ تَرْکُکُمْ إِیَّاهُمْ حَتَّی یَبْدَءُوکُمْ حُجَّةٌ أُخْرَی لَکُمْ عَلَیْهِمْ فَإِذَا کَانَتِ الْهَزِیمَةُ بِإِذْنِ اللَّهِ فَلَا تَقْتُلُوا مُدْبِراً وَ لَا تُصِیبُوا مُعْوِراً وَ لَا تُجْهِزُوا عَلَی جَرِیحٍ وَ لَا تَهِیجُوا النِّسَاءَ

ادامه مطلب

«٦»هُوَ الَّذِی یُصَوِّرُکُمْ‌ فِی الْأَرْحامِ‌ کَیْفَ‌ یَشاءُ لا إِلهَ‌ إِلاّ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ‌ 
او کسى است که شما را آن‌گونه که مى‌خواهد در رحم‌ها صورتگرى مى‌کند.جز او که قادر شکست‌ناپذیر و حکیم است،معبودى نیست. 
نکته‌ها: 
شکل‌گیرى جنین در رحم،نشانه‌ى دیگرى از قیّوم بودن خداوند است که در آیات قبل خواندیم. 
موضوع صورت‌گیرى انسان در رحم مادر،در میان

ادامه مطلب

13-  و من کتاب له (علیه السلام) 
>إلی أمیرین من أمراء جیشه <
وَ قَدْ أَمَّرْتُ عَلَیْکُمَا وَ عَلَی مَنْ فِی حَیِّزِکُمَا مَالِکَ بْنَ الْحَارِثِ الْأَشْتَرَ فَاسْمَعَا لَهُ وَ أَطِیعَا وَ اجْعَلَاهُ دِرْعاً وَ مِجَنّاً فَإِنَّهُ مِمَّنْ لَا یُخَافُ وَ

ادامه مطلب

 

#حدیث_مهدوی
 

امام حسن مجتبی(ع)

«لموضع الرجل فی الکوفة احب الی من دار فی المدینة».

«جای یک پا نهادن در کوفه برای من از یک خانه در مدینه محبوب تر است».

در روایات فراوانی از ارزش والای زمین در کوفه در عهد حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه) گفتگو شده است، و آن بسیار طبیعی است، زیرا کوفه پایتخت حکومتی خواهد بود که بر زمین و زمان فرمانروایی خواهد نمود.بحارالانوار/ ج2/ ص386


«١٦»اَلَّذِینَ‌ یَقُولُونَ‌ رَبَّنا إِنَّنا آمَنّا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ قِنا عَذابَ‌ النّارِ 
(پرهیزگاران)کسانى‌اند که مى‌گویند:پروردگارا! براستى که ما ایمان آورده‌ایم،پس گناهان ما را ببخشاى و ما را از عذاب آتش حفظ‍‌ فرما. 
پیام‌ها: 
١-متّقین،همواره در انابه و دعا هستند. «یَقُولُونَ‌» 

ادامه مطلب

23-  و من کلام له (علیه السلام) 
>قاله قبل موته علی سبیل الوصیة لما ضربه ابن ملجم لعنه الله <
وَصِیَّتِی لَکُمْ أَلَّا تُشْرِکُوا بِاللَّهِ شَیْئاً وَ مُحَمَّدٌ (صلی الله علیه وآله) فَلَا تُضَیِّعُوا سُنَّتَهُ أَقِیمُوا هَذَیْنِ الْعَمُودَیْنِ وَ أَوْقِدُوا هَذَیْنِ الْمِصْبَاحَیْنِ وَ خَلَاکُمْ ذَمٌّ أَنَا بِالْأَمْسِ صَاحِبُکُمْ وَ الْیَوْمَ عِبْرَةٌ لَکُمْ وَ غَداً مُفَارِقُکُمْ إِنْ أَبْقَ فَأَنَا

ادامه مطلب

«١٥»قُلْ‌ أَ أُنَبِّئُکُمْ‌ بِخَیْرٍ مِنْ‌ ذلِکُمْ‌ لِلَّذِینَ‌ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ‌ جَنّاتٌ‌ تَجْرِی مِنْ‌ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ‌ فِیها وَ أَزْواجٌ‌ مُطَهَّرَةٌ‌ وَ رِضْوانٌ‌ مِنَ‌ اللّهِ‌ وَ اللّهُ‌ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ 
بگو:آیا شما را به بهتر از اینها(که محبوب شماست)خبر دهم‌؟براى کسانى که تقوا داشته باشند،نزد پروردگارشان باغهایى(بهشتى)است که از زیر(درختان)آن نهرها جارى است.براى همیشه در آنجا(بهره‌مند) هستند و همسرانى پاک(خواهند داشت)و رضا و خشنودى خداوند (شامل حالشان مى‌شود)و خداوند به حال بندگان بیناست. 
نکته‌ها: 
در آخرین جمله از آیه‌ى قبل خواندیم که عاقبتِ‌ نیک نزد خداوند است؛ «وَ اللّهُ‌ عِنْدَهُ‌ حُسْنُ‌ الْمَآبِ‌» این آیه،سیمایى از بهشت نیکوکاران را ترسیم مى‌کند. 

ادامه مطلب

22-  و من کتاب له (علیه السلام) 
>إلی عبد الله بن العباس رحمه الله تعالی و کان عبد اللّه یقول "ما انتفعت بکلام بعد کلام رسول الله صلی اللّه علیه و آله، کانتفاعی بهذا الکلام" <
أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ الْمَرْءَ قَدْ یَسُرُّهُ دَرْکُ مَا لَمْ یَکُنْ لِیَفُوتَهُ وَ یَسُوؤُهُ فَوْتُ مَا لَمْ یَکُنْ لِیُدْرِکَهُ فَلْیَکُنْ سُرُورُکَ

ادامه مطلب

#حدیث_مهدوی
 

امام حسن عسگری(ع)

«محمد بن علی بن بلال می گوید: از امام حسن عسکری علیه‌السلام دو سال پیش از وفاتش به من نامه ای رسید که در آن از جانشین  خود سخن گفته بود. یک بار دیگر، سه روز پیش از وفاتش نامه ای از آن حضرت به دستم رسید که در آن نیز از جانشین خود گفتگو کرده بود».

ارشاد المفید/ ص349


«١٤»زُیِّنَ‌ لِلنّاسِ‌ حُبُّ‌ الشَّهَواتِ‌ مِنَ‌ النِّساءِ وَ الْبَنِینَ‌ وَ الْقَناطِیرِ الْمُقَنْطَرَةِ‌ مِنَ‌ الذَّهَبِ‌ وَ الْفِضَّةِ‌ وَ الْخَیْلِ‌ الْمُسَوَّمَةِ‌ وَ الْأَنْعامِ‌ وَ الْحَرْثِ‌ ذلِکَ‌ مَتاعُ‌ الْحَیاةِ‌ الدُّنْیا وَ اللّهُ‌ عِنْدَهُ‌ حُسْنُ‌ الْمَآبِ‌ 
عشق و علاقه به ن و فرزندان و اموال زیاد از طلا و نقره و اسبان ممتاز و چهارپایان و کشتزارها که همه از شهوات و خواسته‌هاى نفسانى است، در نظر مردم جلوه یافته است،(در حالى که)اینها بهره‌اى گذرا از زندگانى دنیاست و سرانجام نیکو تنها نزد خداوند است. 
نکته‌ها: 
«قَناطیر»جمع«قِنطار»به معناى مال زیاد است و آمدن کلمه‌ى«مُقَنطرة»به دنبال آن، براى تأکید بیشتر است.نظیر اینکه بگوییم:آلاف و الوف،هزاران هزار. 

ادامه مطلب

21-  و من کتاب له (علیه السلام) 
>إلی زیاد أیضا :<
فَدَعِ الْإِسْرَافَ مُقْتَصِداً وَ اذْکُرْ فِی الْیَوْمِ غَداً وَ أَمْسِکْ مِنَ الْمَالِ بِقَدْرِ ضَرُورَتِکَ وَ قَدِّمِ الْفَضْلَ لِیَوْمِ حَاجَتِکَ أَ تَرْجُو أَنْ یُعْطِیَکَ اللَّهُ أَجْرَ الْمُتَوَاضِعِینَ وَ أَنْتَ عِنْدَهُ مِنَ الْمُتَکَبِّرِینَ وَ تَطْمَعُ وَ أَنْتَ مُتَمَرِّغٌ فِی النَّعِیمِ تَمْنَعُهُ الضَّعِیفَ

ادامه مطلب

«١٣»قَدْ کانَ‌ لَکُمْ‌ آیَةٌ‌ فِی فِئَتَیْنِ‌ الْتَقَتا فِئَةٌ‌ تُقاتِلُ‌ فِی سَبِیلِ‌ اللّهِ‌ وَ أُخْرى‌ کافِرَةٌ‌ یَرَوْنَهُمْ‌ مِثْلَیْهِمْ‌ رَأْیَ‌ الْعَیْنِ‌ وَ اللّهُ‌ یُؤَیِّدُ بِنَصْرِهِ‌ مَنْ‌ یَشاءُ إِنَّ‌ فِی ذلِکَ‌ لَعِبْرَةً‌ لِأُولِی الْأَبْصارِ 
به یقین در دو گروهى که(در جنگ بدر)با هم روبرو شدند،براى شما نشانه(و درس عبرتى)بود.گروهى در راه خدا نبرد مى‌کردند و گروه دیگر که کافر بودند(در راه شیطان و هوس خود.)کفّار به چشم خود مسلمانان را دو برابر مى‌دیدند(و این عاملى براى ترس آنان مى‌شد)و خداوند هرکس را بخواهد به یارى خود تأیید مى‌کند.همانا در این امر براى اهل بینش،پند و عبرت است. 
نکته‌ها: 
این آیه مربوط‍‌ به جنگ بدر است که دو گروهِ‌ مسلمانان و کفّار در برابر یکدیگر قرار گرفتند. 
در این نبرد تعداد مسلمانان سیصد و سیزده نفر بود که هفتاد و هفت نفر آنها از مهاجران و دویست و سى و شش نفر از انصار بودند.پرچمدار مهاجران حضرت على علیه السلام و پرچمدار انصار سعد بن عباده بود.مسلمانان هفتاد شتر،دو اسب،شش زره و هشت شمشیر داشتند، ولى

ادامه مطلب

#حدیث_مهدوی
 

امیر المومنین(ع)

.رجل من ولدی زکی نقی، الذی یملأ الارض عدلا و قسطا، کما ملئت ظلما و جورا، و انی لاعرف اسمه این کم هو یومئذ و علامته، و هو من ولد ابنی الحسین الذی یقتله ابنک یزید، و هو الثائر بدم ابیه

ادامه مطلب

«١٢»قُلْ‌ لِلَّذِینَ‌ کَفَرُوا سَتُغْلَبُونَ‌ وَ تُحْشَرُونَ‌ إِلى‌ جَهَنَّمَ‌ وَ بِئْسَ‌ الْمِهادُ 
به کسانى که کافر شدند بگو:به زودى شکست مى‌خورید و به‌سوى جهنّم رانده مى‌شوید و چه بد جایگاهى است. 
نکته‌ها: 
چنانکه در تفاسیر،مجمع البیان و کبیر و مراغى آمده است وقتى مسلمانان در سال دوم هجرى در

ادامه مطلب

19-  و من کتاب له (علیه السلام) 
>إلی بعض عماله <
أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ دَهَاقِینَ أَهْلِ بَلَدِکَ شَکَوْا مِنْکَ غِلْظَةً وَ قَسْوَةً وَ احْتِقَاراً وَ جَفْوَةً وَ نَظَرْتُ فَلَمْ أَرَهُمْ أَهْلًا لِأَنْ یُدْنَوْا لِشِرْکِهِمْ وَ لَا أَنْ یُقْصَوْا وَ یُجْفَوْا لِعَهْدِهِمْ فَالْبَسْ لَهُمْ جِلْبَاباً مِنَ اللِّینِ تَشُوبُهُ بِطَرَفٍ مِنَ الشِّدَّةِ وَ دَاوِلْ

ادامه مطلب

سلام علیکم خدمت همه عزیزان گرامی و گرانقدر

واقعاً شهادت این سردار بزرگوار بهتر است بگویم سپهبد تسلیت باد به همه ایران به خصوص خانواده این بزرگوار و تبریک باد به روح مطهر خود این بزرگوار تاکنون شاید به شوخی بنده به دوستانم می گفتم که دوست دارم شهید شوم اما از امروز صبح به طور قاطع می گویم که ای کاش من هم شهید شوم واقعاً لذت عجیبی دارد اکنون این را می نویسم بغض عجیبی در گلویم می باشد واقعاً شهادت لیاقت میخواهد که دعا کنید لیاقت شهادت را داشته باشم آن هم شهادت زیر سایه امام زمان عجل الله(شهادت ولایتمدارانه)

سردار شهید ما واقعاً یک انقلابی و یک ولایتمدار به تمام معنا بود وقتی که صحنه هایی از سخنرانی این بزرگوار برای جمع مدافعان حرم را می دیدن در چهره آن مدافعین مشخص بود که دیگر شهادت را در آغوش گرفتند حالا خود این ژنرال شهادت را در آغوش گرفته اند.

 

خدایا خداوندا همانگونه که شهید قاسم سلیمانی گفتند به حق تمام شهدا و به حق نمازهای خوانده شده در کنار رود فرات و اروند عاقبت ما را ختم به شهادت بفرما crying


شهادت از عسل شیرین تر. 

 

پنج قطعه شعر ماندگار درباره شهادت



«مولوی»
 

کجایید ای شهیدان خدایی

بلاجویان دشت کربلایی
 

کجایید ای سبک روحان عاشق

پرنده‌تر ز مرغان هوایی
 

کجایید ای شهان آسمانی

بدانسته فلک را درگشایی
 

کجایید ای ز جان و جا رهیده

کسی مر عقل را گوید کجایی
 

کجایید ای در زندان شکسته

بداده وام داران را رهایی
 

کجایید ای در مخزن گشاده

کجایید ای نوای بی‌نوایی
 

در آن بحرید کاین عالم کف او است

زمانی بیش دارید آشنایی
 

کف دریاست صورت‌های عالم

ز کف بگذر اگر اهل صفایی
 

دلم کف کرد کاین نقش سخن شد

بهل نقش و به دل رو گر ز مایی
 

برآ ای شمس تبریزی ز مشرق

که اصل اصل اصل هر ضیایی

 

شهادت بزرگ سردار ایرانی و علمدار ولایت فقیه تسلیت و از طرفی مبارک باد


#حدیث_مهدوی
 

امام حسن مجتبی (ع)

خداوند در آخرامان مردی را برمی انگیزد. و او را به وسیله فرشتگان خود پشتیبانی می کند و یارانش را حفظ می کند. و او را بر تمامی ساکنان زمین چیره می سازد. او زمین را از عدالت و روشنایی و دلیل آشکار پر می سازد. خوشا حال آن که روزگار او را ببیند و سخن او را بشنود.

احتجاج/ ج2/ ص12


«٢٢»أُولئِکَ‌ الَّذِینَ‌ حَبِطَتْ‌ أَعْمالُهُمْ‌ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ‌ وَ ما لَهُمْ‌ مِنْ‌ ناصِرِینَ‌ 
آنان کسانى هستند که اعمالشان در دنیا و آخرت تباه شده و هیچ یاورى براى آنها نیست. 
پیام‌ها: 
١-گاهى یک انحراف،تمام اعمال شخص را تباه مى‌کند. «حَبِطَتْ‌ أَعْمالُهُمْ‌» 
٢-براى گناهانى همچون پیامبرکُشى،شفاعتى در کار نیست. «ما لَهُمْ‌ مِنْ‌ ناصِرِینَ‌» 


29-  و من کتاب له (علیه السلام) 
>إلی أهل البصرة <
وَ قَدْ کَانَ مِنِ انْتِشَارِ حَبْلِکُمْ وَ شِقَاقِکُمْ مَا لَمْ تَغْبَوْا عَنْهُ فَعَفَوْتُ عَنْ مُجْرِمِکُمْ وَ رَفَعْتُ السَّیْفَ عَنْ مُدْبِرِکُمْ وَ قَبِلْتُ مِنْ مُقْبِلِکُمْ فَإِنْ خَطَتْ بِکُمُ الْأُمُورُ الْمُرْدِیَةُ وَ سَفَهُ

ادامه مطلب

#حدیث_مهدوی
 

کلام امام زمان(عج)

وأما الحوادث الواقعة فأرجعوا فیها إلی رواة حدیثنا، فإنّهم حُجتی علیکم وأنا حجةُ الله علیهم

 

ای شیعه ما 
اما وقایعی که رخ خواهد داد و مسائل مستحدثه، پس در مورد آنها به راویان احادیث ما رجوع کنید که آنان حجت من بر شما و من حجت خداوند بر آنان هستم.

 

 

منابع:الغیبة (للطوسی)/ کتاب الغیبة للحجة / النص / 291 / 4 - فصل بعض معجزات الإمام المهدی ع و ما ظهر من جهته ع من التوقیعات على یدی سفرائهالإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی) / ج 2 / 470 / احتجاج الحجة القائم المنتظر المهدی صاحب امان صلوات الله علیه و على آبائه الطاهرین . ص : 461وسائل الشیعة / ج 27 / 140 / 11 - باب وجوب الرجوع فی القضاء و الفتوى إلى رواة الحدیث من الشیعة فیما رووه عن الأئمة ع من أحکام الشریعة لا فیما یقولونه برأیهم . ص : 136بحار الأنوار (ط - بیروت) / ج 2 / 90 / باب 14 من یجوز أخذ العلم منه و من لا یجوز و ذم التقلید و النهی عن متابعة غیر المعصوم فی کل ما یقول و وجوب التمسک بعروة اتباعهم علیهم السلام و جواز الرجوع إلى رواة الأخبار و الفقهاء الصالحین . ص : 81بحار الأنوار (ط - بیروت) / ج 53 / 181 / باب 31 ما خرج من توقیعاته ع . ص : 150بحار الأنوار (ط - بیروت) / ج 75 / 380 / باب 30 مواعظ القائم ع و حکمه . ص : 380


«٢١»إِنَّ‌ الَّذِینَ‌ یَکْفُرُونَ‌ بِآیاتِ‌ اللّهِ‌ وَ یَقْتُلُونَ‌ النَّبِیِّینَ‌ بِغَیْرِ حَقٍّ‌ وَ یَقْتُلُونَ‌ الَّذِینَ‌ یَأْمُرُونَ‌ بِالْقِسْطِ‍‌ مِنَ‌ النّاسِ‌ فَبَشِّرْهُمْ‌ بِعَذابٍ‌ أَلِیمٍ‌ 
براستى کسانى که به آیات خداوند کفر مى‌ورزند و پیامبران را به ناحق مى‌کشند و کسانى از مردم را که فرمان به عدالت مى‌دهند مى‌کشند،پس آنان را به عذابى دردناک بشارت ده. 
نکته‌ها: 
در تفاسیر کبیر و مجمع البیان و قرطبى مى‌خوانیم:بنى اسرائیل در اول روز آنهم در یک ساعت،چهل و سه نفر از پیامبران الهى و یک‌صد و دوازده نفر از آمران به معروف را به درجه‌ى شهادت رساندند. 
البتّه ناگفته پیداست که

ادامه مطلب

28-  و من کتاب له (علیه السلام)
> إلی معاویة جوابا <
# قال الشریف : و هو من محاسن الکتب #
أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ أَتَانِی کِتَابُکَ تَذْکُرُ فِیهِ اصْطِفَاءَ اللَّهِ مُحَمَّداً (صلی الله علیه وآله) لِدِینِهِ وَ تَأْیِیدَهُ إِیَّاهُ لِمَنْ أَیَّدَهُ مِنْ أَصْحَابِهِ فَلَقَدْ خَبَّأَ لَنَا الدَّهْرُ مِنْکَ عَجَباً إِذْ طَفِقْتَ تُخْبِرُنَا بِبَلَاءِ اللَّهِ تَعَالَی عِنْدَنَا وَ نِعْمَتِهِ عَلَیْنَا فِی نَبِیِّنَا فَکُنْتَ فِی ذَلِکَ

ادامه مطلب

«٢٠»فَإِنْ‌ حَاجُّوکَ‌ فَقُلْ‌ أَسْلَمْتُ‌ وَجْهِیَ‌ لِلّهِ‌ وَ مَنِ‌ اتَّبَعَنِ‌ وَ قُلْ‌ لِلَّذِینَ‌ أُوتُوا الْکِتابَ‌ وَ الْأُمِّیِّینَ‌ أَ أَسْلَمْتُمْ‌ فَإِنْ‌ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ‌ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَیْکَ‌ الْبَلاغُ‌ وَ اللّهُ‌ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ 
( ازاین‌رو)پس اگر با تو به گفتگو و ستیز و محاجّه برخاستند،(با آنها مجادله مکن و)بگو:من و پیروانم روى به خدا تسلیم کرده‌ایم.و به اهل کتاب(یهود و نصارى) و امیّین(مشرکان بى‌سواد مکّه)بگو:آیا شما هم(در برابر خدا)تسلیم شده‌اید، پس اگر تسلیم شدند و اسلام آوردند همانا هدایت یافته‌اند و اگر سرپیچى کردند (نگران مباش،زیرا)وظیفه‌ى تو فقط‍‌ رساندن دعوت الهى است،(نه اجبار و اکراه)و خداوند به حال و عمل بندگان بیناست. 
نکته‌ها: 
اینکه مى‌گویند:سخن کز دل برآید،لاجرم بر دل نشیند،قانون کلّى نیست؛زیرا سخن پیامبر از دل بود،ولى بر دل کفّار نمى‌نشست. 
با آنکه حضرت از عمق دل مى‌فرمود:

ادامه مطلب

27-  و من عهد له (علیه السلام) 
>إلی محمد بن أبی بکر رضی الله عنه حین قلده مصر <
فَاخْفِضْ لَهُمْ جَنَاحَکَ وَ أَلِنْ لَهُمْ جَانِبَکَ وَ ابْسُطْ لَهُمْ وَجْهَکَ وَ آسِ بَیْنَهُمْ فِی اللَّحْظَةِ وَ النَّظْرَةِ حَتَّی لَا یَطْمَعَ الْعُظَمَاءُ فِی حَیْفِکَ لَهُمْ وَ لَا یَیْأَسَ الضُّعَفَاءُ مِنْ عَدْلِکَ عَلَیْهِمْ

ادامه مطلب

#حدیث_مهدوی
 

کلام امام زمان(عج)

سجدةُ الشکر من أم السنن وأوجبها

ای شیعه ما 
سجده‌ی شکر از لازم‌‌ترین و واجب‌‌ترین سنت‌های مستحبی است.

 

 

منابع:الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی) / ج 2 / 487 / ذکر طرف مما خرج أیضا عن صاحب امان ع من المسائل الفقهیة و غیرها فی التوقیعات على أیدی الأبواب الأربعة و غیرهم . ص : 479وسائل الشیعة / ج 6 / 490 / 31 - باب جواز تأخیر التعقیب و سجدة الشکر عن نوافل المغرب و تقدیمهما علیها و استحباب اختیار تقدیمهما على النوافل . ص : 489بحار الأنوار (ط - بیروت) / ج 53 / 161 / باب 31 ما خرج من توقیعاته ع . ص : 150بحار الأنوار (ط - بیروت) / ج 83 / 194 / باب 44 سجدة الشکر و فضلها و ما یقرأ فیها و آدابها . ص : 194


«١٩»إِنَّ‌ الدِّینَ‌ عِنْدَ اللّهِ‌ الْإِسْلامُ‌ وَ مَا اخْتَلَفَ‌ الَّذِینَ‌ أُوتُوا الْکِتابَ‌ إِلاّ مِنْ‌ بَعْدِ ما جاءَهُمُ‌ الْعِلْمُ‌ بَغْیاً بَیْنَهُمْ‌ وَ مَنْ‌ یَکْفُرْ بِآیاتِ‌ اللّهِ‌ فَإِنَّ‌ اللّهَ‌ سَرِیعُ‌ الْحِسابِ‌ 
همانا دین(مورد پذیرش)نزد خداوند،اسلام(و تسلیم بودن در برابر فرمان خداوند)است و اهل کتاب اختلافى نکردند،مگر بعد از آنکه علم(به حقّانیت اسلام)برایشان حاصل شد،(این اختلاف)از روى حسادت و دشمنى میان آنان بود و هرکس به آیات خداوند کفر ورزد،پس(بداند که) همانا خداوند حسابگرى سریع است. 
پیام‌ها: 
١-ایمان به یگانگى،عدالت،عزّت و حکمت خداوند(که در آیه‌ى قبل بود،) زمینه‌ى تسلیم شدن

ادامه مطلب

آیا امام سجاد (ع) با عمویش محمدحنفیه اختلافاتی داشتند؟

به مناسبت ولادت امام سجاد علیه السلام به قولی (15/ جمادی الأولی/ 38 ق)

داستان محاکمه محمد بن حنفیه با امام سجاد (ع) در باب امامت و شهادت حجر الاسود به امامت زین العابدین (ع) در منابع امده است. در مدح محمد بن حنفیه نیز روایاتی.

آیا ایشان (امام سجاد)با عمویش محمدحنفیه اختلافاتی داشتند؟

داستان محاکمه محمد بن حنفیه با امام سجاد (ع) در باب امامت و

ادامه مطلب

26-  و من عهد له (علیه السلام)
> إلی بعض عماله و قد بعثه علی الصدقة <
أَمَرَهُ بِتَقْوَی اللَّهِ فِی سَرَائِرِ أَمْرِهِ وَ خَفِیَّاتِ عَمَلِهِ حَیْثُ لَا شَهِیدَ غَیْرُهُ وَ لَا وَکِیلَ دُونَهُ وَ أَمَرَهُ أَلَّا یَعْمَلَ بِشَیْ‏ءٍ مِنْ طَاعَةِ اللَّهِ فِیمَا ظَهَرَ فَیُخَالِفَ إِلَی غَیْرِهِ فِیمَا أَسَرَّ وَ مَنْ لَمْ یَخْتَلِفْ سِرُّهُ وَ عَلَانِیَتُهُ وَ فِعْلُهُ وَ مَقَالَتُهُ فَقَدْ أَدَّی الْأَمَانَةَ وَ أَخْلَصَ

ادامه مطلب

#حدیث_مهدوی

 

کلام امام زمان(عج)

العلمُ علمنا ولا شیء علیکم مِن کُفرِ مَن کَفر

ای شیعه ما 
دانش، دانشِ ماست، از کفرِ کافر، گزندى بر شما نیست.

منابع:الغیبة (للطوسی)/ کتاب الغیبة للحجة / النص / 374 / فی ذکر أبی القاسم الحسین بن روح النوبختی . ص : 367بحار الأنوار (ط - بیروت) / ج 53 / 151 / باب 31 ما خرج من توقیعاته ع . ص : 150


«١٨»شَهِدَ اللّهُ‌ أَنَّهُ‌ لا إِلهَ‌ إِلاّ هُوَ وَ الْمَلائِکَةُ‌ وَ أُولُوا الْعِلْمِ‌ قائِماً بِالْقِسْطِ‍‌ لا إِلهَ‌ إِلاّ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ‌ 
خدایى که همواره به عدل و قسط‍‌ قیام دارد،گواهى داده که معبودى جز او نیست و فرشتگان و صاحبان دانش(نیز به یگانگى او گواهى داده‌اند)جز او که مقتدر حکیم است،معبودى نیست. 
نکته‌ها: 
خداوند با ایجاد نظام واحد در هستى،بر یگانگى ذات خود گواهى مى‌دهد،یعنى هماهنگى و نظم

ادامه مطلب

25-  و من وصیة له (علیه السلام)
> کان یکتبها لمن یستعمله علی الصدقات <
 قال الشریف : و إنما ذکرنا هنا جملا لیعلم بها أنه علیه السلام کان یقیم عماد الحق، و یشرع أمثلة العدل، فی صغیر الأمور و کبیرها و دقیقها و جلیلها. 
انْطَلِقْ عَلَی تَقْوَی اللَّهِ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ وَ لَا تُرَوِّعَنَّ مُسْلِماً وَ لَا تَجْتَازَنَّ عَلَیْهِ کَارِهاً وَ لَا تَأْخُذَنَّ مِنْهُ أَکْثَرَ مِنْ حَقِّ اللَّهِ فِی مَالِهِ فَإِذَا قَدِمْتَ عَلَی الْحَیِّ فَانْزِلْ بِمَائِهِمْ مِنْ غَیْرِ أَنْ تُخَالِطَ أَبْیَاتَهُمْ ثُمَّ امْضِ إِلَیْهِمْ بِالسَّکِینَةِ وَ الْوَقَارِ حَتَّی تَقُومَ بَیْنَهُمْ فَتُسَلِّمَ عَلَیْهِمْ وَ لَا تُخْدِجْ بِالتَّحِیَّةِ لَهُمْ ثُمَّ تَقُولَ عِبَادَ اللَّهِ أَرْسَلَنِی إِلَیْکُمْ وَلِیُّ اللَّهِ وَ خَلِیفَتُهُ لِآخُذَ مِنْکُمْ حَقَّ اللَّهِ فِی أَمْوَالِکُمْ فَهَلْ لِلَّهِ فِی أَمْوَالِکُمْ مِنْ حَقٍّ فَتُؤَدُّوهُ إِلَی وَلِیِّهِ فَإِنْ قَالَ قَائِلٌ لَا فَلَا تُرَاجِعْهُ وَ إِنْ أَنْعَمَ لَکَ مُنْعِمٌ فَانْطَلِقْ مَعَهُ مِنْ غَیْرِ أَنْ تُخِیفَهُ أَوْ تُوعِدَهُ أَوْ تَعْسِفَهُ أَوْ تُرْهِقَهُ فَخُذْ مَا أَعْطَاکَ مِنْ ذَهَبٍ أَوْ فِضَّةٍ فَإِنْ کَانَ لَهُ مَاشِیَةٌ أَوْ إِبِلٌ فَلَا تَدْخُلْهَا إِلَّا بِإِذْنِهِ فَإِنَّ أَکْثَرَهَا لَهُ فَإِذَا أَتَیْتَهَا فَلَا تَدْخُلْ عَلَیْهَا دُخُولَ مُتَسَلِّطٍ عَلَیْهِ وَ لَا عَنِیفٍ بِهِ وَ لَا تُنَفِّرَنَّ بَهِیمَةً وَ لَا تُفْزِعَنَّهَا وَ لَا تَسُوأَنَّ صَاحِبَهَا فِیهَا وَ اصْدَعِ الْمَالَ صَدْعَیْنِ ثُمَّ خَیِّرْهُ فَإِذَا اخْتَارَ فَلَا تَعْرِضَنَّ لِمَا اخْتَارَهُ ثُمَّ اصْدَعِ الْبَاقِیَ صَدْعَیْنِ ثُمَّ خَیِّرْهُ فَإِذَا اخْتَارَ فَلَا تَعْرِضَنَّ لِمَا اخْتَارَهُ فَلَا تَزَالُ کَذَلِکَ حَتَّی یَبْقَی مَا فِیهِ وَفَاءٌ لِحَقِّ اللَّهِ فِی مَالِهِ فَاقْبِضْ حَقَّ اللَّهِ مِنْهُ فَإِنِ اسْتَقَالَکَ فَأَقِلْهُ ثُمَّ اخْلِطْهُمَا ثُمَّ اصْنَعْ مِثْلَ الَّذِی صَنَعْتَ أَوَّلًا حَتَّی تَأْخُذَ حَقَّ اللَّهِ فِی مَالِهِ وَ لَا تَأْخُذَنَّ عَوْداً وَ لَا هَرِمَةً وَ لَا مَکْسُورَةً وَ لَا مَهْلُوسَةً وَ لَا ذَاتَ عَوَارٍ وَ لَا تَأْمَنَنَّ عَلَیْهَا إِلَّا مَنْ تَثِقُ بِدِینِهِ رَافِقاً بِمَالِ الْمُسْلِمِینَ حَتَّی یُوَصِّلَهُ إِلَی وَلِیِّهِمْ فَیَقْسِمَهُ بَیْنَهُمْ وَ لَا تُوَکِّلْ بِهَا إِلَّا نَاصِحاً شَفِیقاً وَ أَمِیناً حَفِیظاً غَیْرَ مُعْنِفٍ وَ لَا مُجْحِفٍ وَ لَا مُلْغِبٍ وَ لَا مُتْعِبٍ ثُمَّ احْدُرْ إِلَیْنَا مَا اجْتَمَعَ عِنْدَکَ نُصَیِّرْهُ حَیْثُ أَمَرَ اللَّهُ بِهِ فَإِذَا أَخَذَهَا أَمِینُکَ فَأَوْعِزْ إِلَیْهِ أَلَّا یَحُولَ بَیْنَ نَاقَةٍ وَ بَیْنَ فَصِیلِهَا وَ لَا یَمْصُرَ لَبَنَهَا فَیَضُرَّ (فَیُضِرَّ) ذَلِکَ بِوَلَدِهَا وَ لَا یَجْهَدَنَّهَا رُکُوباً وَ لْیَعْدِلْ بَیْنَ صَوَاحِبَاتِهَا فِی ذَلِکَ وَ بَیْنَهَا وَ لْیُرَفِّهْ عَلَی اللَّاغِبِ وَ لْیَسْتَأْنِ بِالنَّقِبِ وَ الظَّالِعِ وَ لْیُورِدْهَا مَا تَمُرُّ بِهِ مِنَ الْغُدُرِ وَ لَا یَعْدِلْ بِهَا عَنْ نَبْتِ الْأَرْضِ إِلَی جَوَادِّ الطُّرُقِ وَ لْیُرَوِّحْهَا فِی السَّاعَاتِ وَ لْیُمْهِلْهَا عِنْدَ النِّطَافِ وَ الْأَعْشَابِ حَتَّی تَأْتِیَنَا بِإِذْنِ اللَّهِ بُدَّناً مُنْقِیَاتٍ غَیْرَ مُتْعَبَاتٍ وَ لَا مَجْهُودَاتٍ لِنَقْسِمَهَا عَلَی کِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِیِّهِ (صلی الله علیه وآله) فَإِنَّ ذَلِکَ أَعْظَمُ لِأَجْرِکَ وَ أَقْرَبُ لِرُشْدِکَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ.
 

 

 

نامه 025-به مامور جمع آوری مالیات 
اخلاق اجتماعی کارگزاران اقتصادی 
با ترس از خدایی که یکتاست و همتایی ندارد، حرکت کن، در سر راه هیچ مسلمانی را نترسان، یا با زور از زمین او نگذر، و افزون تر از حقوق الهی از او مگیر، هرگاه به آبادی رسیدی، در کنار آب فرود آی، و وارد خانه کسی مشو، سپس با آرامش و وقار به سوی آنان حرکت کن، تا در میانشان قرارگیری، به آنها سلام کن، و در سلام و تعارف و مهربانی کوتاهی نکن. سپس می گویی: (ای بندگان خدا، مرا ولی خدا و جانشین او به سوی شما فرستاده، تا حق خدا را که در اموال شماست تحویل گیرم، آیا در اموال شما حقی است که به نماینده او بپردازید؟) اگر کسی گفت: نه، دیگر به او مراجعه نکن، و اگر کسی پاسخ داد: آری، همراهش برو، بدون آنکه او را بترسانی، یا تهدید کنی، یا به کار مشکلی وادار سازی، هر چه از طلا و نقره به تو رساند بردار، و اگر دارای گوسفند یا شتر بود، بدون اجازه اش داخل مشو، که اکثر اموال از آن اوست. آنگاه که داخل شدی مانند اشخاص سلطه گر، و سختگیر رفتار نکن، حیوانی را رم مده، و هراسان مکن، و دامدار را مرنجان، حیوانات را به دو دسته تقسیم کن و صاحبش را اجازه ده که خود انتخاب کند، پس از انتخاب اعتراض نکن، سپس باقیمانده را به دو دسته تقسیم کن و صاحبش را اجازه ده که خود انتخاب کند و بر انتخاب او خرده مگیر، به همین گونه رفتار کن تا باقیمانده، حق خداوند باشد. اگر دامدار از این تقسیم و انتخاب پشیمان است، و از تو درخواست گزینش دوباره دارد همراهی کن، پس حیوانات را درهم کن، و به دو دسته تقسیم نما همانند آغاز کار، تا حق خدا را از آن برگیری و در تحویل گرفتن حیوانات، حیوان پیر و دست و پا شکسته، بیمار و معیوب را به عنوان زکات نپذیر، و به فردی که اطمینان نداری، و نسبت به اموال مسلمین دلسوز نیست، مسپار. تا آن را به پیشوای مسلمین رسانده، در میان آنها تقسیم گردد.
حمایت از حقوق حیوانات 
در رساندن حیوانات آن را به دست چوپانی که خیرخواه و مهربان، امین و حافظ، که نه سختگیر باشد و نه ستمکار، نه تند براند و نه حیوانات را خسته کند، بسپار، سپس آنچه از بیت المال جمع آوری شد برای ما بفرست، تا در نیازهایی که خدا اجازه فرمود مصرف کنیم، هرگاه حیوانات را به دست فردی امین سپردی، به او سفارش کن تا: (بین شتر و نوزادش جدایی نیفکند، و شیر آن را ندوشد تا به بچه اش زیانی وارد نشود، در سوار شدن بر شتران عدالت را رعایت کند، و مراعات حال شتر خسته یا زخمی را که سواری دادن برای او سخت است بنماید، آنها را در سر راه به درون آب ببرید، و از جاده هائی که دو طرف آن علفزار است به جاده بی علف نکشاند و هر چندگاه شتران را مهلت دهد تا استراحت کنند و هرگاه به آب و علفزار رسید، فرصت دهد تا علف بخورند و آب بنوشند.) تا آنگاه که به اذن خدا بر ما وارد شوند، فربه و سرحال، نه خسته و کوفته، که آنها را بر اساس رهنمود قرآن، و سنت پیامبر (ص) تقسیم نماییم، عمل به دستورات یادشده مایه بزرگی پاداش و هدایت تو خواهد شد. انشاءالله.
 

 


«١٧»اَلصّابِرِینَ‌ وَ الصّادِقِینَ‌ وَ الْقانِتِینَ‌ وَ الْمُنْفِقِینَ‌ وَ الْمُسْتَغْفِرِینَ‌ بِالْأَسْحارِ 
(پرهیزگاران،همان)صابران و راستگویان و فرمان‌برداران فروتن و انفاق‌کنندگان و استغفارکنندگان در سحرها هستند.

نکته‌ها: 
افراد با تقوا خصوصیات و ویژگى‌هایى دارند؛از جمله: 

ادامه مطلب

24-  و من وصیة له (علیه السلام)
> بما یعمل فی أمواله کتبها بعد منصرفه من صفین <
هَذَا مَا أَمَرَ بِهِ عَبْدُ اللَّهِ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ فِی مَالِهِ ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ لِیُولِجَهُ بِهِ الْجَنَّةَ وَ یُعْطِیَهُ بِهِ الْأَمَنَةَ.
مِنْهَا : فَإِنَّهُ یَقُومُ بِذَلِکَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ یَأْکُلُ مِنْهُ بِالْمَعْرُوفِ وَ یُنْفِقُ مِنْهُ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ حَدَثَ بِحَسَنٍ

ادامه مطلب

#حدیث_مهدوی
 

امام محمد باقر(ع)

«فضیل می گوید: به خدمت امام باقر (علیه‌السلام) عرض کردم: آیا برای آن روز پرشکوه وقت معینی هست؟ فرمود:«کذب الوقاتون، کذب الوقاتون، کذب الوقاتون».«هر کس وقت تعیین کند، دروغ گفته است. هر کس وقت تعیین کند، دروغ گفته است. هر کس وقت تعیین کند، دروغ گفته است».

غیبت شیخ طوسی/ ص262


«٢٨»لا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ‌ الْکافِرِینَ‌ أَوْلِیاءَ مِنْ‌ دُونِ‌ الْمُؤْمِنِینَ‌ وَ مَنْ‌ یَفْعَلْ‌ ذلِکَ‌ فَلَیْسَ‌ مِنَ‌ اللّهِ‌ فِی شَیْ‌ءٍ إِلاّ أَنْ‌ تَتَّقُوا مِنْهُمْ‌ تُقاةً‌ وَ یُحَذِّرُکُمُ‌ اللّهُ‌ نَفْسَهُ‌ وَ إِلَى اللّهِ‌ الْمَصِیرُ 
نباید اهل ایمان،بجاى مؤمنان،کافران را دوست و سرپرست خود برگزینند و هرکس چنین کند نزد خدا هیچ ارزشى ندارد،مگر آنکه از کفّار پروا و تقیّه کنید(و به خاطر هدف‌هاى مهم‌تر،موقّتاً با آنها مدارا کنید)و خداوند شما را از(نافرمانى) خود هشدار مى‌دهد و بازگشت(همه) به‌سوى خداوند است. 
نکته‌ها: 
با توجّه به قدرت بى‌انتهاى الهى در آیات قبل،جایى براى پذیرفتن سلطه کفّار نیست. 
«بِیَدِکَ‌ الْخَیْرُ، تُولِجُ‌ اللَّیْلَ‌، لا یَتَّخِذِ.» 
در این آیه سیماى ت خارجى،شیوه‌ى برخورد با

ادامه مطلب

35-  و من کتاب له (علیه السلام)
> إلی عبد الله بن العباس بعد مقتل محمد بن أبی بکر <
أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ مِصْرَ قَدِ افْتُتِحَتْ وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی بَکْرٍ رَحِمَهُ اللَّهُ قَدِ اسْتُشْهِدَ فَعِنْدَ اللَّهِ نَحْتَسِبُهُ وَلَداً نَاصِحاً وَ عَامِلًا کَادِحاً وَ سَیْفاً

ادامه مطلب

#حدیث_مهدوی
 

امام صادق(ع)

«یا ابا بصیر! طوبی لشیعة قائمنا المنتظرین لظهوره فی غیبته، و المطیعین له فی ظهوره، اولئک اولیائناء الله الذین لا خوف علیهم و لا هم یحزنون».

«ای ابا بصیر! خوشا به حال شیعیان قائم که در زمان غیبت انتظار او را می کشند، و در زمان ظهور فرمان او را می برند. آنهایند اولیاء خداوندند که باکی بر آنها نیست و هرگز دچار اندوه نخواهند شد».

اثباة الهدة/ ج3/ ص476


«٢٧»تُولِجُ‌ اللَّیْلَ‌ فِی النَّهارِ وَ تُولِجُ‌ النَّهارَ فِی اللَّیْلِ‌ وَ تُخْرِجُ‌ الْحَیَّ‌ مِنَ‌ الْمَیِّتِ‌ وَ تُخْرِجُ‌ الْمَیِّتَ‌ مِنَ‌ الْحَیِّ‌ وَ تَرْزُقُ‌ مَنْ‌ تَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ‌ 
(خداوندا!)تو شب را به روز و روز را به شب درآورى و زنده را از مرده و مرده را از زنده بیرون آورى و هرکه را خواهى بى‌شمار روزى مى‌دهى. 
نکته‌ها: 
این آیه و آیۀ قبل،دوازده مرتبه از نشانه‌هاى قدرت خدا نام برده است تا روح توحید را در انسان شکوفا کند. 
مراد از داخل کردن

ادامه مطلب

«٢٦»قُلِ‌ اللّهُمَّ‌ مالِکَ‌ الْمُلْکِ‌ تُؤْتِی الْمُلْکَ‌ مَنْ‌ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ‌ الْمُلْکَ‌ مِمَّنْ‌ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ‌ تَشاءُ وَ تُذِلُّ‌ مَنْ‌ تَشاءُ بِیَدِکَ‌ الْخَیْرُ إِنَّکَ‌ عَلى‌ کُلِّ‌ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ 
بگو:خداوندا! تو صاحب فرمان و سلطنتى.به هرکس(طبق مصلحت و حکمت خود)بخواهى حکومت مى‌دهى و از هرکس بخواهى حکومت را مى‌گیرى و هرکه را بخواهى عزّت مى‌بخشى و هرکه را بخواهى ذلیل مى‌نمایى،همه خیرها تنها به دست توست.همانا تو بر هر چیز توانایى. 
نکته‌ها: 
در تفاسیر مى‌خوانیم که پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله پس از آنکه مکّه را فتح کرد،وعده‌ى فتح ایران و روم را

ادامه مطلب

33-  و من کتاب له (علیه السلام)
> إلی قثم بن العباس و هو عامله علی مکة <
أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ عَیْنِی بِالْمَغْرِبِ کَتَبَ إِلَیَّ یُعْلِمُنِی أَنَّهُ وُجِّهَ إِلَی الْمَوْسِمِ أُنَاسٌ مِنْ أَهْلِ الشَّامِ الْعُمْیِ الْقُلُوبِ الصُّمِّ الْأَسْمَاعِ الْکُمْهِ الْأَبْصَارِ الَّذِینَ یَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَ یُطِیعُونَ

ادامه مطلب

«٢٥»فَکَیْفَ‌ إِذا جَمَعْناهُمْ‌ لِیَوْمٍ‌ لا رَیْبَ‌ فِیهِ‌ وَ وُفِّیَتْ‌ کُلُّ‌ نَفْسٍ‌ ما کَسَبَتْ‌ وَ هُمْ‌ لا یُظْلَمُونَ‌ 
پس(کسانى که گمان مى‌کنند از قهر خداوند دورند،)چگونه خواهد بود حالشان،آنگاه که آنان را در روزى که شکّى در آن نیست،گرد آوریم و به هرکس در برابر آنچه تحصیل کرده،پاداش یا کیفر داده شود و به آنان ستم نخواهد شد. 
پیام‌ها: 
١-یاد قیامت باشید و خرافات را کنار بگذارید

ادامه مطلب

#حدیث_مهدوی
 

کلام امام زمان(عج)

والعاقبةُ لجمیل صُنعِ الله سبحانه ت حمیدةً لهم ما اجتنبوا المنهی عنه من الذنوب

 

ای شیعه ما 
عاقبت با زیبایى صنع خداوند سبحان براى ایشان پسندیده خواهد بود، بشرط آنکه از گناهان ممنوع و نهى شده اجتناب ورزند.

 

 

منابع:تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان) / مقدمةج 1 / 39 / 13 - التوقیعان المبارکان . ص : 37الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی) / ج 2 / 499 / ذکر طرف مما خرج أیضا عن صاحب امان ع من المسائل الفقهیة و غیرها فی التوقیعات على أیدی الأبواب الأربعة و غیرهم . ص : 479بحار الأنوار (ط - بیروت) / ج 53 / 177 / باب 31 ما خرج من توقیعاته ع . ص : 150


«٢٤»ذلِکَ‌ بِأَنَّهُمْ‌ قالُوا لَنْ‌ تَمَسَّنَا النّارُ إِلاّ أَیّاماً مَعْدُوداتٍ‌ وَ غَرَّهُمْ‌ فِی دِینِهِمْ‌ ما کانُوا یَفْتَرُونَ‌ 
این(روى گردانى از حکم خدا)براى آن بود که اهل کتاب گفتند:هرگز آتش دوزخ جز چند روزى به ما نمى‌رسد.و این افتراها(و خیال‌بافى‌ها)آنان را در دینشان فریفته ساخت. 
نکته‌ها: 
در قرآن،بارها شعارهاى پوچ و خیال‌هاى باطل یهود نقل شده است.آنها مى‌گفتند:

ادامه مطلب

31-  و من وصیة له (علیه السلام)
> للحسن بن علی (علیه السلام) کتبها إلیه بحاضرین عند انصرافه من صفین <
مِنَ الْوَالِدِ الْفَانِ الْمُقِرِّ لَِّمَانِ الْمُدْبِرِ الْعُمُرِ الْمُسْتَسْلِمِ لِلدُّنْیَا السَّاکِنِ مَسَاکِنَ الْمَوْتَی وَ الظَّاعِنِ عَنْهَا غَداً إِلَی الْمَوْلُودِ الْمُؤَمِّلِ مَا لَا یُدْرِکُ السَّالِکِ سَبِیلَ مَنْ قَدْ هَلَکَ غَرَضِ الْأَسْقَامِ وَ رَهِینَةِ الْأَیَّامِ وَ رَمِیَّةِ الْمَصَائِبِ وَ عَبْدِ الدُّنْیَا وَ تَاجِرِ الْغُرُورِ وَ غَرِیمِ الْمَنَایَا وَ أَسِیرِ الْمَوْتِ وَ حَلِیفِ الْهُمُومِ وَ قَرِینِ الْأَحْزَانِ وَ نُصُبِ الْآفَاتِ وَ صَرِیعِ الشَّهَوَاتِ وَ خَلِیفَةِ الْأَمْوَاتِ 
أَمَّا بَعْدُ 

ادامه مطلب

«٢٣»أَ لَمْ‌ تَرَ إِلَى الَّذِینَ‌ أُوتُوا نَصِیباً مِنَ‌ الْکِتابِ‌ یُدْعَوْنَ‌ إِلى‌ کِتابِ‌ اللّهِ‌ لِیَحْکُمَ‌ بَیْنَهُمْ‌ ثُمَّ‌ یَتَوَلّى فَرِیقٌ‌ مِنْهُمْ‌ وَ هُمْ‌ مُعْرِضُونَ‌ 
آیا ندیدى کسانى را که از کتاب آسمانى(تورات و انجیل)بهره‌اى داده شدند،چون به کتاب الهى دعوت مى‌شوند تا میانشان حکم کند،(و به اختلافات پایان دهد) گروهى از آنان(با علم و آگاهى)از روى اعراض روى بر مى‌گردانند؟ 
نکته‌ها: 
در تفاسیر آمده است که زن و مردى از یهود،با داشتن همسر مرتکب شدند.آنان مى‌بایست طبق قانون تورات

ادامه مطلب

30-  و من کتاب له (علیه السلام)
> إلی معاویة <
فَاتَّقِ اللَّهَ فِیمَا لَدَیْکَ وَ انْظُرْ فِی حَقِّهِ عَلَیْکَ وَ ارْجِعْ إِلَی مَعْرِفَةِ مَا لَا تُعْذَرُ بِجَهَالَتِهِ فَإِنَّ لِلطَّاعَةِ أَعْلَاماً وَاضِحَةً وَ سُبُلًا نَیِّرَةً وَ مَحَجَّةً نَهْجَةً وَ غَایَةً مُطَّلَبَةً یَرِدُهَا الْأَکْیَاسُ وَ

ادامه مطلب

#حدیث_مهدوی
 

امام صادق(ع)

«ان لصاحب هذا الامر غیبة، المتمسک فیها بدینه کالخارط لشوک القتاد».

«برای صاحب این امر غیبتی است که هر کس در زمان غیبت او به دین خود چنگ بزند، همانند کسی است که خارهای درخت قتاد را با دست پاک کند».

اثباة الهدة/ ج3/ ص534


«٣٣»إِنَّ‌ اللّهَ‌ اصْطَفى‌ آدَمَ‌ وَ نُوحاً وَ آلَ‌ إِبْراهِیمَ‌ وَ آلَ‌ عِمْرانَ‌ عَلَى الْعالَمِینَ‌ 
براستى که خداوند،آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برگزید. 
نکته‌ها: 
در آیه‌ى قبل،دستور اطاعت از رسول صادر شد،این آیه،دلیل آن را

ادامه مطلب

«٣٢»قُلْ‌ أَطِیعُوا اللّهَ‌ وَ الرَّسُولَ‌ فَإِنْ‌ تَوَلَّوْا فَإِنَّ‌ اللّهَ‌ لا یُحِبُّ‌ الْکافِرِینَ‌ 
بگو:خدا و رسول را اطاعت کنید.پس اگر سرپیچى کردند،(بدانید که) همانا خداوند کافران را دوست نمى‌دارد. 
نکته‌ها: 
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله علاوه بر آیات الهى،دستورات دیگرى نیز داشت.دستوراتى که

ادامه مطلب

#حدیث_مهدوی
 

امام حسن عسگری(ع)

«هنگامی که حضرت بقیة الله ارواحنا فداه متولد شد، امام حسن عسکری علیه‌السلام فرمود: کسی را به سوی «ابو عمرو» بفرستید. هنگامیکه (عثمان بن سعید) به خدمت آقا رسید، فرمود:«اشتر عشرة الاف رطل خزا و عشرة الاف رطل لحما، و فرقه و احسبه علی بنی هاشم، وعق عنه بکذا و کذا شاة».«10000 رطل نان بخر، و 10000 رطل گوشت بخر، و آن‌ها را در میان بنی هاشم تقسیم کن و انعام کن، و این مقدار گوسفند تهیه کرده، عقیقه ی او قرار بده».

اثباة الهدی/ ج3/ ص484


«٣١»قُلْ‌ إِنْ‌ کُنْتُمْ‌ تُحِبُّونَ‌ اللّهَ‌ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ‌ اللّهُ‌ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ‌ ذُنُوبَکُمْ‌ وَ اللّهُ‌ غَفُورٌ رَحِیمٌ‌ 
(اى پیامبر!)بگو:اگر خداوند را دوست مى‌دارید،پس مرا پیروى کنید،تا خدا نیز شما را دوست بدارد و گناهانتان را بر شما ببخشد و خداوند بسیار بخشنده و مهربان است. 
نکته‌ها: 
درباره جایگاه پیامبر و وم اطاعت از او،در قرآن مى‌خوانیم:

ادامه مطلب

#حدیث_مهدوی
 

امام صادق(ع)

«اما و الله لیغیبن عنکم مهدیکم، حتی یقول الجاهل منکم: ما لله فی آل محمد حاجة، ثم یقبل کالشهاب الثاقب، فیملأها عدلا و قسطا کما ملئت جورا و ظلما».

«به خدا سوگند مهدی شما از دیدگان شما پنهان می شود، افراد خیره سر گویند: خداوند نیازی به آل محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) ندارد، آنگاه چون «شهاب ثاقب» (ستاره ی درخشان) ظاهر می شود و زمین را پر از عدل و داد کند، آنچنانکه پر از جور و ستم شده باشد».

بحارالانوار/ ج51/ ص145


«٣٠»یَوْمَ‌ تَجِدُ کُلُّ‌ نَفْسٍ‌ ما عَمِلَتْ‌ مِنْ‌ خَیْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ‌ مِنْ‌ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ‌ بَیْنَها وَ بَیْنَهُ‌ أَمَداً بَعِیداً وَ یُحَذِّرُکُمُ‌ اللّهُ‌ نَفْسَهُ‌ وَ اللّهُ‌ رَؤُفٌ‌ بِالْعِبادِ روزى که هرکس،هر کار نیکى انجام داده حاضر بیابد و هرچه بدى کرده،آرزو مى‌کند،اى‌کاش ! بین آن عمل و او فاصله‌اى دور مى‌بود.و خداوند شما را از (مخالفت امرش)بر حذر مى‌دارد و(در عین حال)خداوند به بندگان مهربان است. 
نکته‌ها: 
در آیه‌ى قبل،سخن از علم و قدرت خداوند بود،این آیه نمونه‌اى از علم و قدرت الهى را بیان مى‌کند.این آیه شبیه آیه ٤٩ سوره‌ى کهف است که مى‌فرماید:در

ادامه مطلب

«٢٩»قُلْ‌ إِنْ‌ تُخْفُوا ما فِی صُدُورِکُمْ‌ أَوْ تُبْدُوهُ‌ یَعْلَمْهُ‌ اللّهُ‌ وَ یَعْلَمُ‌ ما فِی السَّماواتِ‌ وَ ما فِی الْأَرْضِ‌ وَ اللّهُ‌ عَلى‌ کُلِّ‌ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ 
بگو:اگر آنچه در سینه‌ها دارید پنهان سازید یا آشکارش نمایید،خداوند آن را مى‌داند و(نیز)آنچه را در آسمان‌ها و آنچه را در زمین است مى‌داند و خدا بر هر چیز تواناست. 
نکته‌ها: 
آمدن این آیه به دنبال آیه‌ى تقیّه،شاید اشاره به این باشد که مبادا به اسم تقیّه،با کفّار پیوند پنهانى

ادامه مطلب

36-  و من کتاب له (علیه السلام)
> إلی أخیه عقیل بن أبی طالب فی ذکر جیش أنفذه إلی بعض الأعداء و هو جواب کتاب کتبه إلیه عقیل <
فَسَرَّحْتُ إِلَیْهِ جَیْشاً کَثِیفاً مِنَ الْمُسْلِمِینَ فَلَمَّا بَلَغَهُ ذَلِکَ شَمَّرَ هَارِباً وَ نَکَصَ نَادِماً فَلَحِقُوهُ بِبَعْضِ الطَّرِیقِ

ادامه مطلب

#حدیث_مهدوی
 

کلام امام زمان(عج)

أنا بقیة من آدم وذخیرة من نوح ومصطفی من إبراهیم وصفوة من محمّد صلّی الله علیهم أجمعین

 

ای شیعه ما 
من باقیمانده از آدم و ذخیره از نوح و برگزیده از ابراهیم و بهترین از محمد صلّی الله علیهم اجمعین هستم.

 

 

منابع:بحار الأنوار (ط - بیروت) / ج 52 / 238 / باب 25 علامات ظهوره صلوات الله علیه من السفیانی و الدجال و غیر ذلک و فیه ذکر بعض أشراط الساعة . ص : 181


46-  و من کتاب له (علیه السلام)
> إلی بعض عماله <
أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّکَ مِمَّنْ أَسْتَظْهِرُ بِهِ عَلَی إِقَامَةِ الدِّینِ وَ أَقْمَعُ بِهِ نَخْوَةَ الْأَثِیمِ وَ أَسُدُّ بِهِ لَهَاةَ الثَّغْرِ الْمَخُوفِ فَاسْتَعِنْ بِاللَّهِ عَلَی مَا أَهَمَّکَ وَ

ادامه مطلب

«٣٩»فَنادَتْهُ‌ الْمَلائِکَةُ‌ وَ هُوَ قائِمٌ‌ یُصَلِّی فِی الْمِحْرابِ‌ أَنَّ‌ اللّهَ‌ یُبَشِّرُکَ‌ بِیَحْیى‌ مُصَدِّقاً بِکَلِمَةٍ‌ مِنَ‌ اللّهِ‌ وَ سَیِّداً وَ حَصُوراً وَ نَبِیًّا مِنَ‌ الصّالِحِینَ‌ 
پس درحالى‌که زکریّا در محراب به نماز ایستاده بود،فرشتگان او را ندا دادند که خداوند تو را به(فرزندى به نام)یحیى بشارت مى‌دهد که تصدیق‌کنندۀ(حقّانیت)کلمة اللّه(حضرت مسیح)است و سیّد و سرور،و خویشتن‌دار(از ن)و پیامبرى از صالحان است. 
نکته‌ها: 
حضرت یحیى،شش ماه از حضرت عیسى بزرگ‌تر بود و چون در میان مردم به زهد و پارسایى معروف بود،ایمان او به پسرخاله‌اش

ادامه مطلب

45-  و من کتاب له (علیه السلام)
>إلی عثمان بن حنیف الأنصاری و کان عامله علی البصرة و قد بلغه أنه دعی إلی ولیمة قوم من أهلها، فمضی إلیها قوله <
أَمَّا بَعْدُ یَا ابْنَ حُنَیْفٍ فَقَدْ بَلَغَنِی أَنَّ رَجُلًا مِنْ فِتْیَةِ أَهْلِ الْبَصْرَةِ دَعَاکَ إِلَی مَأْدُبَةٍ فَأَسْرَعْتَ إِلَیْهَا تُسْتَطَابُ لَکَ الْأَلْوَانُ وَ تُنْقَلُ إِلَیْکَ الْجِفَانُ وَ

ادامه مطلب

«٣٨»هُنالِکَ‌ دَعا زَکَرِیّا رَبَّهُ‌ قالَ‌ رَبِّ‌ هَبْ‌ لِی مِنْ‌ لَدُنْکَ‌ ذُرِّیَّةً‌ طَیِّبَةً‌ إِنَّکَ‌ سَمِیعُ‌ الدُّعاءِ 
در این هنگام زکریّا(که این‌همه کرامت و مائده آسمانى را دید) پروردگارش را خواند و گفت:پروردگارا! از جانب خود نسلى پاک و پسندیده به من عطا کن که همانا تو شنونده دعائى. 
نکته‌ها: 
چنانکه قبلاً ذکر شد،مادر مریم با همسر زکریّا خواهر بودند و هر دو عقیم و نازا.مادر مریم با دیدن صحنه‌ى

ادامه مطلب

#حدیث_مهدوی
 

امام جواد(ع)

«افضل اعمال شیعتنا انتظار الفرج، من عرف هذا الأمر فقد فرج عنه بانتظاره».

«برترین اعمال شیعیان ما انتظار فرج است. کسی که این امر را بشناسد، به وسیله ی انتظار فرج، برای او گشایش حاصل می شود».

یوم الخلاص/ ص248


«٣٧»فَتَقَبَّلَها رَبُّها بِقَبُولٍ‌ حَسَنٍ‌ وَ أَنْبَتَها نَباتاً حَسَناً وَ کَفَّلَها زَکَرِیّا کُلَّما دَخَلَ‌ عَلَیْها زَکَرِیَّا الْمِحْرابَ‌ وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً قالَ‌ یا مَرْیَمُ‌ أَنّى لَکِ‌ هذا قالَتْ‌ هُوَ مِنْ‌ عِنْدِ اللّهِ‌ إِنَّ‌ اللّهَ‌ یَرْزُقُ‌ مَنْ‌ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ‌ 
پس پروردگارش او را به پذیرشى نیکو پذیرفت و به رویشى نیکورویاند و سرپرستى او را به زکریّا سپرد.هرگاه زکریّا در محراب عبادت بر مریم وارد مى‌شد،خوراکى(شگفت‌آورى)نزد او مى‌یافت.مى‌پرسید:اى مریم این(غدا و خوراک تو)از کجاست‌؟! مریم در پاسخ مى‌گفت:آن از نزد خداست.همانا خداوند به هرکس که بخواهد بى‌شمار روزى مى‌دهد. 
نکته‌ها: 
کسى که در راه خدا گام بر دارد،دنیاى او نیز تأمین مى‌شود.مادر مریم فرزندش را براى خدا نذر کرد،خداوند در این آیه مى‌فرماید:هم جسم او را

ادامه مطلب

شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت باد

 

  • شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت باد

در سالروز شهادت حضرت فاطمه (س)، دل دوستداران او و تمام آزاد اندیشان جهان، غرق در ماتم و اندوه است. در این روز با سلام و درود بر آن بانوی یگانه، برای شناخت بیشتر شخصیت والایش به برخی از آیات قرآن کریم می نگریم. او که در قرآن کریم معنا و مفهوم سوره مبارکه "کوثر" است، و از مصادیق بارز و درخشان آیه مبارکه "تطهیر"، و از چهره های بزرگ آیه شریفه مباهله ، و از شخصیت های والای آیه کریمه "قربی" است. از بندگان خاص خدا در سوره "انسان" است.


 سوم جمادی الثانی، سالروز شهادت حضرت فاطمه (س) دختر گرامی پیامبر اسلام (ص) و همسر فداکار علی (ع) است. بانوی بزرگواری که در دوران کوتاه زندگی خود، منشاء برکات بسیاری برای اسلام و مسلمانان شد. در سالروز شهادت این بانوی بزرگوار، در حالیکه دل دوستدارانش و تمام آزاد اندیشان جهان، غرق در ماتم و اندوه است، برای شناخت بیشتر شخصیت والایش به بیان برخی از آیات قرآن کریم و سخنان پیامبر خاتم (ص) در باره این بانوی گرامی می پردازیم.

                                   

فاطمه؛ دختر بود، دختری بی همتا و بی همانند. دختری سرشار از ادب و عاطفه، پاکی و صفا. کمال و جمال را با هم داشت. او رمز و راز خلقت و معمای انسانیت بود که لقب ام ابیها را از پیامبر (ص) گرفت و همو بود که پیامبر خاتم بارها دست او را بوسه می زد و با تمام وجود می فرمود: فاطمه جان؛ پدرت به قربانت.


فاطمه؛ زن بود، بانویی بی نظیر و بی مثال، شاخص و نمودار کامل یک بانوی نمونه، اسوه راستین و پرشکوه و بالنده زن آزاده و آزاداندیش، پایدارتر از کوه و مقاوم تر از رودبارهای همیشه جاری.


فاطمه؛ مادر بود، در عرصه مادری لطیف تر از شبنم بهار، نوازشگرتر از نسیم سحر، ظریف تر از برگ زیبای گل، و عطرآگین تر و دوست داشتنی تر از لاله های معطر.

 

فاطمه؛ همسر بود، در گستره همسری و در کانون خانه علی (ع)؛ گرمابخش تر از آفتاب جهان تاب، دلنوازتر از مهتاب، دل انگیزتر از نسیم بهاری، و بخشنده تر و پربارتر از ابر باران زا و فداکارتر از هر همدل و همرزم و هر یار و همراه راستین راه خدا.

 

فاطمه؛ شگفت انگیزترین انسان و شگرف ترین بشری بود که به عنوان دختری، همراز و همسنگ و همراه و پشتیبان کارآمد و دلسوز و مشاور پدر، و در مقام همسری یار و مددکار و مشاور و مدافع و گرمابخش زندگی همسر، و محبوب ترین یار و نزدیکترین دوست و پرتوان ترین غمخوار.

 

فاطمه؛ از جنس ن بود و سند افتخار و مایه مباهات آنان در همه عصرها و نسل ها، در دنیا و آخرت و در میان پریان و آدمیان و فرشتگان و حوریان بهشت.
نام و لقب بلند آوازه اش: فاطمه، زهراء، بتول، عذراء، فهیمه، جمیله، عالمه، حکیمه، علیمه، محدثه، صدیقه، طاهره، مطهره، حانیه، مبارکه، معصومه، زکیه، راضیه، مرضیه، سیده، صفیه، حوریه و. . او الگو و سرمشق و نمونه ای کامل و تمام عیار، و مجموعه فضیلت ها و شبیه ترین انسان ها در سیما و سیرت، گفتار و حرکات، اندیشه و روان، به برترین بنده خدا و سرفرازترین برگزیده خدا؛ محمد مصطفی(ص).


این بانوی بزرگوار، دختر پیامبری است که به گواهی پروردگار عالم جز بر اساس حق، سخن نمی گوید و جز بر اساس عدالت، داوری نمی کند و جز بر پایه واقع نگری و واقع بینی عمل نمی نماید و ذره ای افراط و تفریط در قاموس زندگی او راه ندارد.
از این رو، نباید سخنان حکیمانه و بلند پیامبر(ص) در مورد بانوی بانوان بهشت و یا رفتار درس آموز و پراسرار و بی نظیرش را با او، برخاسته از عواطف جوشان پدری و مهر سرشار حاکم میان او و دختر فرزانه اش پنداشت. چرا که آن حضرت دختران دیگری نیز داشت و همه را دوست می داشت، اما با آنان چنین رفتار و کردار بی سابقه و لبریز از مهر و احترام و تکریم و تعظیم را نداشت.
و باید در نظر داشت خداوند؛ عدالت و صداقت و راستیِ سخنان این پیام آور الهی را، در همه میدان ها و تمامی صحنه ها، گواهی می دهد: "او از سر هوس سخن نمى‌گوید. نیست این سخن جز آنچه بدو وحی می شود." (آیات 3 و 4 سوره نجم).

آیات ابتدایی سوره نجم

حال با این باور می بایست فاطمه را در آینه حق نمای گفتار و رفتار محمد (ص) دید. او که در هر فرصتی می فرمود: "هر کس این بانوی بانوان را شناخت، که می شناسد و هرکس او را نشناخته است، بداند که او پاره تن من و روح و قلب من است؛ از این رو هرکس او را بیازارد، مرا آزرده است."


قرآن کریم، شخصیت والای برترین بانوی جهان اسلام را به همراه همسر گرانقدرش علی بن ابیطالب(ع) و دو فرزندش حسن و حسین (ع) را چنین ترسیم می نماید: "بگو: «من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمی کنم، جز دوست داشتن نزدیکانم [ اهل بیتم ] و هر کس کار نیکی انجام دهد، بر نیکی اش می افزاییم چرا که خداوند آمرزنده و سپاسگزار است." (آیه 23 سوره شوری)
واژه قربی به مفهوم نزدیکان و بستگان و خویشاوندان است، و در این آیه به دلیل انبوه روایات، منظور نزدیکان پیامبر است که عبارتند از: فاطمه و امیر مؤمنان و دو فرزند گرانمایه آنان.
هنگامی که همین آیه شریفه نازل شد و پیامبر آن را تلاوت فرمود، مردم پرسیدند: ای پیامبر خدا!این نزدیکان شما که دوست داشتن و مهر ورزیدن به آنان و الگو قرار دادنشان بر ما واجب گردیده است، کیانند؟ آن حضرت با صدای رسا فرمود: "علی و فاطمه و دو فرزند فاطمه، حسن و حسین." (احقاق الحق/ جلد 3)
این روایت را یکی از بزرگان اهل سنت در کتاب "شواهد التنزیل" چنین آورده است: "که مردی به محضر پیامبر شرفیاب گردید و گفت: ای پیامبر خدا! اسلام را آن گونه که دریافت داشته ای برایم بگو. آن حضرت فرمود: گواهی ده که خدایی جز یکتا خدای هستی نیست، و این که محمد بنده و پیام آور اوست. آن مرد پرسید: آیا در برابر رسالت پاداشی هم از من خواهی خواست؟ قال: تسألنی علیه اجراً؟
پیامبر فرمود: نه، تنها دوست داشتن خویشاوندان را می خواهم. پرسید: خویشاوندان خودم یا شما؟ 
پیامبر فرمود: خویشاوندان من!
گفت: پس دستت را بیاور تا با تو بیعت کنم، و افزود: اینک بر آن کسی که تو و خویشاوندانت را دوست نداشته باشد، لعنت خدا باد!
پیامبر گرامی فرمود: آمین.


فاطمه تجسم ایمان و نمونه اخلاص و بشردوستی است. مفسران و محدثان و سیره نویسان در مورد شأن نزول سوره مبارکه انسان به آورده اند که: 
دو فرزند گرانمایه فاطمه، حسن و حسین بیمار شدند و پیامبر(ص) به همراه گروهی از یاران خویش به عیادت آنان شتافت و آنجا به امیرالمومنین فرمود: خوب است که برای شفای فرزندانتان نذری نمایید. پس بلافاصله علی و فاطمه تصمیم گرفتند که با شفای آن دو عزیز سه روز، روزه بگیرند. پس از نذر، به لطف خدا، آن دو بهبودی کامل خویش را بازیافتند و علی به همراه فاطمه تصمیم گرفت به نذر خویش وفا نموده و روزه بگیرد و به اقتدای آنان حسن و حسین نیز روزه را آغاز کردند.
علی به دلیل فشار اقتصادی و شرایط خاص جامعه نوبنیاد اسلامی و نبودن مواد غذایی در منزل، مقداری جو فراهم آورد و فاطمه بخشی از آن را آرد و خمیر نموده و از آن برای افطار نان فراهم ساخت، اما هنگامه افطار بود که بینوایی از راه رسید و ضمن درود بر خاندان پیامبر، از رنج خویش سخن گفت و غذا خواست و آنان غذایی را که برای افطار فراهم شده بود، همه را در راه خشنودی خدا و سیر کردن شکم گرسنگان انفاق کردند و با آب افطار کردند.
 روز دوم از راه رسید و آنان روزه گرفتند و فاطمه بخش دیگری از آن جو را تبدیل به نان کرد، اما هنگام افطار یتیمی از راه رسید و ضمن اظهار گرسنگی، درخواست غذا کرد. روز دوم نیز آنان غذای خویش را انفاق کردند و به همین ترتیب روز سوم نیز غذای خود را به اسیری انفاق نمودند.
 روز چهارم بود که پیامبر(ص)، حضرت علی و دو فرزند گرانمایه اش را دید که آثار شدت گرسنگی از چهره هایشان نمایان است. به همراه آنان به خانه آمد و فاطمه را دید در حالیکه از شدت گرسنگی رنگ بر چهره نداشت، در محراب عبادت به راز و نیاز مشغول است. 
در همین لحظات فرشته وحی فرود آمد و آیاتی از سوره انسان را بر پیامبر خواند: ". به یقین، نیکان از جام هایی می نوشند که با عطر خوشی آمیخته است.
 چشمه ای که بندگان خاص خدا از آن می نوشند و آن را به هر جایی که می خواهند روان می سازند؛ چرا که آنان همواره در زندگی خویش به نذر خویشتن وفا می کنند و از روزی که شر و عذاب آن گسترده و همه جا را گرفته است، می ترسند.
 آنان غذای خویش را در حالی که خود آن را دوست می دارند، به بینوا و یتیم و اسیر می خورانند و می گویند: ما شما را تنها برای خشنودی خدا غذا می خورانیم و از شما نه پاداشی می خواهیم و نه سپاسی."  (آیات 5-9 )

 


و بدین سان در این آیات، فاطمه همراه با همسر گرانقدر و فرزندان قهرمانش مصادیق شایسته ترین و وارسته ترین بندگان خدا و الگویی جاودانه برای همه مردمان در تمام عصرها و نسل ها می شود. 

 

در پایان سالروز شهادت حضرت فاطمه (س) را خدمت شما عزیزان  تسلیت می گوئیم و بر ساحت مقدس آن بانوی گرامی ، سلام و درود می فرستیم ، چرا که پیامبر خطاب به فاطمه فرمود : دخترم کسی که بر تو درود بفرستد ، خداوند او را می آمرزد و در بهشت ، در هر کجا که باشم ، به من ملحق می کند . 

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى الْبَتُولِ الطَّاهِرَةِ الصِّدِّیقَةِ الْمَعْصُومَةِ التَّقِیَّةِ النَّقِیَّةِ الرَّضِیَّةِ الْمَرْضِیَّةِ :خدایا درود فرست بر محمّد و اهل بیتش، و درود فرست بر بتول پاک، صدّیقه، معصومه، پرهیزکار، پاکیزه، خشنود از حق و خدا خشنود از او.


43-  و من کتاب له (علیه السلام) 
>إلی مصقلة بن هبیرة الشیبانی و هو عامله علی أردشیر خُرة <
بَلَغَنِی عَنْکَ أَمْرٌ إِنْ کُنْتَ فَعَلْتَهُ فَقَدْ أَسْخَطْتَ إِلَهَکَ وَ عَصَیْتَ إِمَامَکَ أَنَّکَ تَقْسِمُ فَیْ‏ءَ الْمُسْلِمِینَ الَّذِی حَازَتْهُ رِمَاحُهُمْ وَ

ادامه مطلب

«٣٦»فَلَمّا وَضَعَتْها قالَتْ‌ رَبِّ‌ إِنِّی وَضَعْتُها أُنْثى‌ وَ اللّهُ‌ أَعْلَمُ‌ بِما وَضَعَتْ‌ وَ لَیْسَ‌ الذَّکَرُ کَالْأُنْثى‌ وَ إِنِّی سَمَّیْتُها مَرْیَمَ‌ وَ إِنِّی أُعِیذُها بِکَ‌ وَ ذُرِّیَّتَها مِنَ‌ الشَّیْطانِ‌ الرَّجِیمِ‌ 
پس چون فرزند را به دنیا آورد گفت:پروردگارا! من دخترزاده‌ام-در حالى که خداوند به آنچه او زاده داناتر است و پسر مانند دختر نیست-و من نامش را مریم نامیدم و من او و فرزندانش را از(شرّ)شیطان رانده شده،در پناه تو قرار مى‌دهم. 
نکته‌ها: 
مادر انتظار داشت فرزندش پسر باشد،تا بتواند خدمتکار بیت‌المقدّس شود،لذا چون نوزاد دختر به دنیا آمد،با حسرت گفت

ادامه مطلب

42-  و من کتاب له (علیه السلام)
> إلی عمر بن أبی سلمة المخزومی و کان عامله علی البحرین، فعزله، و استعمل نعمان بن عجلان اّرقی مکانه <
أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّی قَدْ وَلَّیْتُ النُّعْمَانَ بْنِ عَجْلَانَ اُّرَقِیَّ عَلَی

ادامه مطلب

«٣٤»ذُرِّیَّةً‌ بَعْضُها مِنْ‌ بَعْضٍ‌ وَ اللّهُ‌ سَمِیعٌ‌ عَلِیمٌ‌ 
فرزندانى که بعضى از آنان از(نسل)بعضى دیگرند(از پدران برگزیده زاده شده و در پاکى همانند یکدیگرند)و خداوند شنواى داناست. 
پیام‌ها: 
١-در طول تاریخ،دودمان نبوّت از نسل پاکان بوده است. «اِصْطَفى‌. عَلَى الْعالَمِینَ‌ ذُرِّیَّةً‌.» 

ادامه مطلب

41-  و من کتاب له (علیه السلام) 
>إلی بعض عماله <
أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّی کُنْتُ أَشْرَکْتُکَ فِی أَمَانَتِی وَ جَعَلْتُکَ شِعَارِی وَ بِطَانَتِی وَ لَمْ یَکُنْ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِی أَوْثَقَ مِنْکَ فِی نَفْسِی لِمُوَاسَاتِی وَ مُوَازَرَتِی وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ إِلَیَّ فَلَمَّا رَأَیْتَ اَّمَانَ عَلَی ابْنِ عَمِّکَ قَدْ کَلِبَ وَ الْعَدُوَّ

ادامه مطلب

«٤٧»قالَتْ‌ رَبِّ‌ أَنّى یَکُونُ‌ لِی وَلَدٌ وَ لَمْ‌ یَمْسَسْنِی بَشَرٌ قالَ‌ کَذلِکِ‌ اللّهُ‌ یَخْلُقُ‌ ما یَشاءُ إِذا قَضى‌ أَمْراً فَإِنَّما یَقُولُ‌ لَهُ‌ کُنْ‌ فَیَکُونُ‌ 
(مریم)گفت:پروردگارا! چگونه براى من فرزندى باشد،در حالى که هیچ انسانى با من تماس نداشته است‌؟خداوند فرمود:چنین است(کار) پروردگار،او هرچه را بخواهد مى‌آفریند.هرگاه اراده کارى کند،فقط‍‌ به آن مى‌گوید:باش! پس(همان لحظه)موجود مى‌شود. 
نکته‌ها: 
اراده‌ى خداوند سبب پیدایش و آفرینش موجودات است و مى‌تواند بدون

ادامه مطلب

51-  و من کتاب له (علیه السلام)
> إلی عماله علی الخراج <
مِنْ عَبْدِ اللَّهِ عَلِیٍّ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ إِلَی أَصْحَابِ الْخَرَاجِ أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ مَنْ لَمْ یَحْذَرْ مَا هُوَ صَائِرٌ إِلَیْهِ لَمْ یُقَدِّمْ لِنَفْسِهِ مَا یُحْرِزُهَا وَ اعْلَمُوا أَنَّ مَا کُلِّفْتُمْ بِهِ یَسِیرٌ وَ أَنَّ ثَوَابَهُ کَثِیرٌ وَ لَوْ لَمْ یَکُنْ فِیمَا نَهَی اللَّهُ عَنْهُ مِنَ الْبَغْیِ وَ الْعُدْوَانِ عِقَابٌ یُخَافُ لَکَانَ فِی ثَوَابِ اجْتِنَابِهِ مَا لَا عُذْرَ فِی تَرْکِ طَلَبِهِ فَأَنْصِفُوا النَّاسَ مِنْ أَنْفُسِکُمْ وَ اصْبِرُوا لِحَوَائِجِهِمْ فَإِنَّکُمْ خُزَّانُ الرَّعِیَّةِ وَ وُکَلَاءُ الْأُمَّةِ وَ سُفَرَاءُ الْأَئِمَّةِ وَ لَا تُحْشِمُوا أَحَداً عَنْ حَاجَتِهِ وَ لَا تَحْبِسُوهُ عَنْ طَلِبَتِهِ وَ لَا تَبِیعُنَّ لِلنَّاسِ فِی الْخَرَاجِ کِسْوَةَ شِتَاءٍ وَ لَا صَیْفٍ وَ لَا دَابَّةً یَعْتَمِلُونَ عَلَیْهَا وَ لَا عَبْداً وَ لَا تَضْرِبُنَّ أَحَداً سَوْطاً لِمَکَانِ دِرْهَمٍ وَ لَا تَمَسُّنَّ مَالَ أَحَدٍ مِنَ النَّاسِ مُصَلٍّ وَ لَا مُعَاهَدٍ إِلَّا أَنْ تَجِدُوا فَرَساً أَوْ سِلَاحاً یُعْدَی بِهِ عَلَی أَهْلِ الْإِسْلَامِ فَإِنَّهُ لَا یَنْبَغِی لِلْمُسْلِمِ أَنْ یَدَعَ ذَلِکَ فِی أَیْدِی أَعْدَاءِ الْإِسْلَامِ فَیَکُونَ شَوْکَةً عَلَیْهِ وَ لَا تَدَّخِرُوا أَنْفُسَکُمْ نَصِیحَةً وَ لَا الْجُنْدَ حُسْنَ سِیرَةٍ وَ لَا الرَّعِیَّةَ مَعُونَةً وَ لَا دِینَ اللَّهِ قُوَّةً وَ أَبْلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ مَا اسْتَوْجَبَ عَلَیْکُمْ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ قَدِ اصْطَنَعَ عِنْدَنَا
وَ عِنْدَکُمْ أَنْ نَشْکُرَهُ بِجُهْدِنَا وَ أَنْ نَنْصُرَهُ بِمَا بَلَغَتْ قُوَّتُنَا وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ.

 

 

 

نامه 051-به ماموران مالیات 
اخلاق اجتماعی کارگزاران اقتصادی 
از بنده خدا علی امیرمومنان به کارگزاران جمع آوری مالیات. پس از یاد خدا و درود، همانا کسی از روز قیامت نترسد، زاد و توشه ای از پیش نخواهد فرستاد. بدانید، مسوولیتی را که به عهده گرفته اید اندک اما پاداش آن فراوان است، اگر برای آنچه که خدا نهی کرد (مانند ستمکاری و دشمنی)، کیفری نبود، برای رسیدن به پاداش در ترک آن نیز عذری وجود نداشت، در روابط خود با مردم انصاف داشته باشید، و در برآوردن نیازهایشان شکیبا باشید همانا شما خزانه داران مردم، و نمایندگان ملت، و سفیران پیشوایان هستید، هرگز کسی را از نیازمندی او باز ندارید، و از خواسته های مشروعی محروم نسازید، و برای گرفتن مالیات از مردم، لباسهای تابستانی یا زمستانی، و مرکب سواری، و برده کاری او را نفروشید، و برای گرفتن درهمی، کسی را با تازیانه نزنید، و دست اندازی به مال کسی (نمازگزار باشد، یا غیر مسلمانی که در پناه اسلام است)، نکنید، جز اسب یا اسلحه ای که برای به مسلمانها بکار گرفته می شود، زیرا برای مسلمان جایز نیست آنها را در اختیار دشمنان اسلام بگذارد، تا نیرومندتر از سپاه اسلام گردند. از پند دادن به نفس خویش هیچ گونه کوتاهی نداشته، و از خوش رفتاری با سپاهیان، و کمک به رعایا، و تقویت دین خدا، غفلت نکنید، و از آنچه در راه خدا بر شما واجب است انجام دهید، همانا خدای سبحان از ما و شما خواسته است که در شکرگزاری کوشا بوده، و با تمام قدرت او را یاری کنیم، (و نیروئی جز قدرت خدائی نیست.)

 

 

 


«٤٦»وَ یُکَلِّمُ‌ النّاسَ‌ فِی الْمَهْدِ وَ کَهْلاً وَ مِنَ‌ الصّالِحِینَ‌ 
(آن فرزندى که به تو بشارت داده شد)در گهواره،(به اعجاز)و در میانسالى(به وحى)با مردم سخن مى‌گوید و از شایستگان است. 
نکته‌ها: 
سخن گفتن در گهواره و پیش‌گویى از آینده،معجزه‌ى است از

ادامه مطلب

«٤٥»إِذْ قالَتِ‌ الْمَلائِکَةُ‌ یا مَرْیَمُ‌ إِنَّ‌ اللّهَ‌ یُبَشِّرُکِ‌ بِکَلِمَةٍ‌ مِنْهُ‌ اسْمُهُ‌ الْمَسِیحُ‌ عِیسَى ابْنُ‌ مَرْیَمَ‌ وَجِیهاً فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ‌ وَ مِنَ‌ الْمُقَرَّبِینَ‌ 
(به یاد آور)آنگاه که فرشتگان گفتند:اى مریم! همانا خداوند تو را به کلمه و نشانه‌اى از سوى خویش به نام مسیح،عیسى پسر مریم،بشارت مى‌دهد. 
او که در دنیا و آخرت آبرومند و از مقرّبان است. 
نکته‌ها: 
در قرآن،از حضرت عیسى به«کلمة»یاد شده است که در فرهنگ قرآن،به معناى

ادامه مطلب

50-  و من کتاب له (علیه السلام)
> إلی أمرائه علی الجیش <
مِنْ عَبْدِ اللَّهِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ إِلَی أَصْحَابِ الْمَسَالِحِ أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ حَقّاً عَلَی الْوَالِی أَلَّا یُغَیِّرَهُ عَلَی رَعِیَّتِهِ فَضْلٌ نَالَهُ وَ لَا طَوْلٌ خُصَّ بِهِ وَ أَنْ یَزِیدَهُ مَا قَسَمَ اللَّهُ لَهُ مِنْ نِعَمِهِ دُنُوّاً مِنْ عِبَادِهِ وَ

ادامه مطلب

«٤٤»ذلِکَ‌ مِنْ‌ أَنْباءِ الْغَیْبِ‌ نُوحِیهِ‌ إِلَیْکَ‌ وَ ما کُنْتَ‌ لَدَیْهِمْ‌ إِذْ یُلْقُونَ‌ أَقْلامَهُمْ‌ أَیُّهُمْ‌ یَکْفُلُ‌ مَرْیَمَ‌ وَ ما کُنْتَ‌ لَدَیْهِمْ‌ إِذْ یَخْتَصِمُونَ‌ 
اینها از خبرهاى غیبى است که ما به تو وحى مى‌کنیم،حال آنکه تو نزد آنان نبودى،آنگاه که قلم‌هاى خود را(براى قرعه‌کشى)مى‌افکندند تا( به‌وسیله قرعه معلوم شود که کدام‌یک)کفالت مریم را برعهده بگیرد و نزد آنها نبودى آنگاه که (براى گرفتن سرپرستى مریم)با هم کشمکش مى‌کردند. 
نکته‌ها: 
همان گونه که اشاره شد،پیش از تولّد مریم،مادرش نذر کرده بود که فرزندش خادم بیت‌المقدّس باشد.لذا پس از تولّد

ادامه مطلب

49-  و من کتاب له (علیه السلام)
> إلی معاویة أیضا <
أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ الدُّنْیَا مَشْغَلَةٌ عَنْ غَیْرِهَا وَ لَمْ یُصِبْ صَاحِبُهَا مِنْهَا شَیْئاً إِلَّا فَتَحَتْ لَهُ حِرْصاً عَلَیْهَا وَ لَهَجاً بِهَا وَ لَنْ یَسْتَغْنِیَ

ادامه مطلب

«٤٣»یا مَرْیَمُ‌ اقْنُتِی لِرَبِّکِ‌ وَ اسْجُدِی وَ ارْکَعِی مَعَ‌ الرّاکِعِینَ‌ 
اى مریم!(به شکرانه این‌همه نعمت،)براى پروردگارت خضوع کن و سجده به‌جاى‌آور و با رکوع‌کنندگان رکوع نما. 
نکته‌ها: 
در آیه‌ى قبل،خداوند سه کمالى که به مریم علیها السلام داده را یاد کرد:گزینش الهى؛ «اِصْطَفاکِ‌» تطهیر الهى؛ «طَهَّرَکِ‌» و سرآمد دیگران شدن؛ «اِصْطَفاکِ‌ عَلى‌ نِساءِ الْعالَمِینَ‌» در این آیه سه

ادامه مطلب

«٤٢»وَ إِذْ قالَتِ‌ الْمَلائِکَةُ‌ یا مَرْیَمُ‌ إِنَّ‌ اللّهَ‌ اصْطَفاکِ‌ وَ طَهَّرَکِ‌ وَ اصْطَفاکِ‌ عَلى‌ نِساءِ الْعالَمِینَ‌ 
و(به یاد آور)هنگامى را که فرشتگان گفتند:اى مریم! همانا خداوند تو را برگزیده و پاک ساخته و بر ن جهانیان برترى داده است. 
نکته‌ها: 
کلمه«اِصطفى»،هرجا همراه حرف«على‌»باشد،به معناى مقدّم بودن و سرآمد شدن است و هرجا بدون آن باشد،به معناى انتخاب است. 
در تفاسیر المنار،قرطبى،مراغى،روح البیان و کبیر

ادامه مطلب

47-  و من وصیة له (علیه السلام)
> للحسن و الحسین (علیهما السلام) لما ضربه ابن ملجم لعنه الله <
أُوصِیکُمَا بِتَقْوَی اللَّهِ وَ أَلَّا تَبْغِیَا الدُّنْیَا وَ إِنْ بَغَتْکُمَا وَ لَا تَأْسَفَا عَلَی شَیْ‏ءٍ مِنْهَا

ادامه مطلب

«٤٠»قالَ‌ رَبِّ‌ أَنّى یَکُونُ‌ لِی غُلامٌ‌ وَ قَدْ بَلَغَنِیَ‌ الْکِبَرُ وَ امْرَأَتِی عاقِرٌ قالَ‌ کَذلِکَ‌ اللّهُ‌ یَفْعَلُ‌ ما یَشاءُ 
(زکریّا)گفت:پروردگارا! چگونه براى من پسرى خواهد بود،در حالى که به پیرىِ‌ رسیده‌ام و همسرم نازاست‌؟!(خداوند)فرمود:این چنین خداوند هرچه را بخواهد انجام مى‌دهد.

پیام‌ها: 
١-در نومیدى بسى امید است. «أَنّى یَکُونُ‌ لِی غُلامٌ‌. کَذلِکَ‌ اللّهُ‌ یَفْعَلُ‌ ما یَشاءُ» 
٢-در

ادامه مطلب

«٥١»إِنَّ‌ اللّهَ‌ رَبِّی وَ رَبُّکُمْ‌ فَاعْبُدُوهُ‌ هذا صِراطٌ‍‌ مُسْتَقِیمٌ‌ 
به راستى که خداوند،پروردگار من و پروردگار شماست،پس او را بپرستید که این راه مستقیم است. 
نکته‌ها: 
برخلاف انجیل‌هاى تحریف شده کنونى که از خداوند به عنوان پدر عیسى علیه السلام نام مى‌برند، قرآن جمله‌ى

ادامه مطلب

«٥٠»وَ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ‌ یَدَیَّ‌ مِنَ‌ التَّوْراةِ‌ وَ لِأُحِلَّ‌ لَکُمْ‌ بَعْضَ‌ الَّذِی حُرِّمَ‌ عَلَیْکُمْ‌ وَ جِئْتُکُمْ‌ بِآیَةٍ‌ مِنْ‌ رَبِّکُمْ‌ فَاتَّقُوا اللّهَ‌ وَ أَطِیعُونِ‌ 
(عیسى فرمود:)من تصدیق‌کننده توراتى هستم که پیش‌روى من است و (آمده‌ام)تا برخى از چیزهایى که بر شما(به عنوان تنبیه)حرام شده بود برایتان حلال کنم.و از جانب پروردگارتان براى شما نشانه‌اى آورم.پس، از خداوند پروا و از من اطاعت کنید. 
نکته‌ها: 
در این آیه،احترام به قوانین گذشته الهى،بشارت به تخفیف تکلیف،تأکید به تقواى الهى و اطاعت از رهبرى،مطرح شده است. 
در آیه‌ى ١٤٦ سوره‌ى انعام،خداوند مى‌فرماید:به خاطر ستم یهودیان،آنان را

ادامه مطلب

«٤٩»وَ رَسُولاً إِلى‌ بَنِی إِسْرائِیلَ‌ أَنِّی قَدْ جِئْتُکُمْ‌ بِآیَةٍ‌ مِنْ‌ رَبِّکُمْ‌ أَنِّی أَخْلُقُ‌ لَکُمْ‌ مِنَ‌ الطِّینِ‌ کَهَیْئَةِ‌ الطَّیْرِ فَأَنْفُخُ‌ فِیهِ‌ فَیَکُونُ‌ طَیْراً بِإِذْنِ‌ اللّهِ‌ وَ أُبْرِئُ‌ الْأَکْمَهَ‌ وَ الْأَبْرَصَ‌ وَ أُحْیِ‌ الْمَوْتى‌ بِإِذْنِ‌ اللّهِ‌ وَ أُنَبِّئُکُمْ‌ بِما تَأْکُلُونَ‌ وَ ما تَدَّخِرُونَ‌ فِی بُیُوتِکُمْ‌ إِنَّ‌ فِی ذلِکَ‌ لَآیَةً‌ لَکُمْ‌ إِنْ‌ کُنْتُمْ‌ مُؤْمِنِینَ‌ 
و(عیسى را به)پیامبرى به‌سوى بنى اسرائیل(فرستاد تا بگوید)که همانا من از سوى پروردگارتان براى شما نشانه‌اى آورده‌ام.من از گل براى شما(چیزى)به شکل پرنده مى‌سازم،پس در آن مى‌دمم،پس به اراده و اذن خداوند پرنده‌اى مى‌گردد.و همچنین با اذن خدا کور مادرزاد و مبتلایان به پیسى را بهبود مى‌بخشم و مردگان را زنده مى‌کنم و ازآنچه مى‌خورید و آنچه در خانه‌هایتان ذخیره مى‌کنید به شما خبر مى‌دهم،براستى اگر ایمان داشته باشید در این معجزات براى شما نشانه و عبرتى است. 
نکته‌ها: 
هرجا احساس خطر مى‌شود باید توجّه بیشترى باشد.در زنده کردن مردگان،شفا دادن کوران و سایر بیماران،خطر انحراف عقیده و غلوّ وجود دارد،لذا در

ادامه مطلب

55-  و من کتاب له (علیه السلام)
> إلی معاویة <
أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ قَدْ جَعَلَ الدُّنْیَا لِمَا بَعْدَهَا وَ ابْتَلَی فِیهَا أَهْلَهَا لِیَعْلَمَ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَ لَسْنَا لِلدُّنْیَا خُلِقْنَا وَ لَا بِالسَّعْیِ فِیهَا أُمِرْنَا وَ

ادامه مطلب

#داستان_مهدوی

 

داستان‏های حدیثی

 

امام حسن عسگری صلوات الله علیه متوجّه من شد و فرمود: ای سعد بن عبداللّه! برای چه از قم به این جا آمده‌ای؟ عرضه داشتم: یا ابن رسول الله! چون عشق زیارت و دیدار شما را داشتم، بدین جا آمده‌ام. حضرت فرمود: پس بقیه‌ی سؤال‌هایی را که تهیه و تنظیم نموده بودی، چه شد؟ پاسخ دادم: آماده و موجود می‌باشد. فرمود: از فرزندم و نور چشمم مهدی موعود علیه‌السلام آنچه می‌خواهی سؤال کن. و من بعضی از سؤال‌های باقی مانده را مطرح کردم، از آن جمله عرضه داشتم: یا ابن رسول الله! تأویل و تفسیر کهیعص چیست؟ کودک در حالی که روی زانوی پدر نشسته بود، فرمود: این حروف، رموز و اخبار غیبی الهی است که خداوند متعال در رابطه با حضرت زکریای پیغمبر علیه‌السلام بیان نموده است؛ چون زکریا از خداوند متعال درخواست نمود تا اسامی خمسه‌ی طیبه - پنج تن آل عبا علیهم السلام - را تعلیم او نماید. لذا جبرئیل علیه‌السلام نازل شد و آن اسامی مقدّس را به او تعلیم داد؛ و هر زمان حضرت زکریا علیه‌السلام یادی از آن اسامی: «محمّد، علی، فاطمه، حسن، حسین علیهم السلام» می‌کرد، هر نوع مشکل و ناراحتی که داشت، حلّ و بر طرف می‌گردید. امّا هرگاه نام حسین علیه‌السلام بر زبان جاری می‌نمود و به یاد آن حضرت می‌افتاد، غم و اندوه فراوانی بر او عارض می‌شد؛ و افسرده خاطر می‌گردید. پس روزی اظهار داشت: خداوندا! علّت چیست که هر موقع چهار نفر اوّل را یادآور می‌شوم، دلم آرام می‌گیرد؛ و چون پنجمین نفر را یاد می‌کنم محزون گردیده و در چشمانم اشک حلقه می‌زند؟! خداوند متعال «کهیعص» را در جواب حضرت زکریا علیه‌السلام برایش ‍ فرستاد؛ و تمامی اخبار و جریاناتی را که بر امام حسین علیه‌السلام مقدّر شده بود، به وسیله‌ی آن رموز کلّی برایش بیان نمود:«کاف» یعنی؛ کربلاء و حوادث آن، «هاء» اشاره به هلاکت و شهادت اهل بیت سلام اللّه علیهم، «یاء» یزید - بن معاویه است - که بر امام حسین علیه‌السلام ظلم نمود، «عین» اشاره به عطش و تشنگی آن حضرت و اصحاب می‌باشد؛ و «صاد» صبر و استقامت آن حضرت خواهد بود.سپس آن کودک در ادامه‌ی فرمایشات گهربارش فرمود: چون حضرت زکریا علیه‌السلام این خبر را - از فرشته‌ی الهی یعنی جبرئیل امین علیه‌السلام - دریافت نمود، وارد مسجد شد و به مدّت چند روز در مسجد ماند و مرتّب گریه و زاری می‌کرد. و در پایان افزود: حضرت یحیی پیغمبر و امام حسین علیهماالسلام، هر دو به مدّت شش ماه در رحم مادر بودند؛ و در شش ماهگی به دنیا آمدند.

منبع:کمال الدین/ ح21/ ص452ارشاد القلوب دیلمی/ص422احتجاج طبرسی/ ج2/ ص423/ ح341بحارالانوار/ ج52/ ص87-88


«٤٨»وَ یُعَلِّمُهُ‌ الْکِتابَ‌ وَ الْحِکْمَةَ‌ وَ التَّوْراةَ‌ وَ الْإِنْجِیلَ‌ 
و خداوند به او کتاب و حکمت و تورات و انجیل را مى‌آموزد. 
نکته‌ها: 
در تفاسیر شیعه و سنّى مى‌خوانیم که مراد از تعلیم کتاب،آموزش خط‍‌ و نوشتن است و مراد از حکمت،آگاهى بر مصالح و مفاسد اشیا و افعال و اخلاق و عقاید است،خواه آثار دنیوى باشد،خواه اخروى. 
پیام‌ها: 
١-یکى از اصول و شرایط‍‌ رهبرى الهى،داشتن آگاهى‌هاى لازم است.آگاهى براساس علم و حکمت و کتب آسمانى. «یُعَلِّمُهُ‌ الْکِتابَ‌ وَ.» 
٢-رهبر باید به حوادث و قوانین گذشته نیز آگاه باشد.خداوند به عیسى علیه السلام، تورات موسى علیه السلام را آموخت. «وَ التَّوْراةَ‌»


#حدیث_مهدوی
 

امام حسین(ع)

 

«انفاق و احسان کنید، سوگند به خدایی که دانه را شکافت و انسان را آفرید، روزی فرا خواهد رسید که دیگر برای انفاق یک درهم و یا یک دینار محلی پیدا نشود (اشاره به بی نیازی مردم در دوران حضرت صاحب الامر)».

عقد الدرر/ ص171


۱۳ جمادی الثانی

سالروز وفات حضرت ام البنین

۱۳ جمادی الثانی سالروز وفات حضرت ام البنین به روز تکریم مادران و همسران شهدا نامگذاری شده است.

 


سالروز وفات حضرت ام البنین

 ام‌البنین (س) زنی باکمال، ادیب و باوقار بود و از روزی که به خانه امیرمؤمنان علی (ع) آمد هر روز بر درخشش و بزرگی او افزوده شد.

وی تا پیش از این ازدواج زنی بی‌نشان، اما از خاندانی بزرگ بود، ولی تشرف او به همسری امام، از او چهره‌ای تابناک در تاریخ اسلام ساخت.
ام‌البنین (س) از امام علی(ع) صاحب چهار فرزند شد که عباس (ع) بزرگ‏ترین و درخشنده‌ترین آن‌ها به شمار می‌رفت. 
فرزندان او در دامان مادری تربیت یافته بودند که آنان را خدمت گزار فرزندان فاطمه‏ (س) می‌دانست و چون پروانه گرد حسنین و زینبین می‌گشت.

نوشته‏ اند هنگام تولد عباس (ع)، امام علی‏ (ع) نوزاد خود را در آغوش کشید و نوازش کرد، سپس اشک او جاری شد و دستان عباس (ع) را بوسید و او را در آغوش خود فشرد.
امّ‌البنین (س) با دیدن این منظره، از او پرسید: «چرا دستان او را می‌بوسید؟ آیا عیبی در آن هست؟» امام علی‏ (ع) فرمود: «اگر خویشتن‏دار باشی، خواهم گفت.

این دست‏ها در پی یاری فرزندم حسین‏ (ع) در کربلا قطع می‌شوند و .» اشک در چشمان این مادر حلقه زد، ولی فرو نچکید؛ زیرا عشق و علاقه‌ی او نسبت به این خانواده به اندازه‏‌ای بود که خود و فرزندانش را به دست فراموشی سپرده بود.

او به جای زاری، عزم خود را جزم کرد تا ثمره‌ی زندگی اش را برای فداکاری در آن روز بزرگ آماده سازد.
ثمره‌ی پیوند وی با امام علی‏ (ع) چهار پسر بود: ابوالفضل العباس‏ (ع)،عبداللّه که در ۲۵ سالگی به دست «هانی بن ثُبیث حضرمی» در کربلا به شهادت رسید، عثمان که در ۲۱ یا ۲۳ سالگی به دست «خولی بن یزید اصبحی» در کربلا به سختی مجروح و شهید شد و جعفر که او نیز در سن ۱۹ یا ۲۱ سالگی روز عاشورا، شهد شهادت نوشید.
همه‌ی اعضای این خانواده، از مادر خویش آموخته بودند که چگونه در خط ولایت و امامت فرزندان فاطمه (س) جان خویش را بر کف اخلاص نهند و در این راه، شهد شیرین وصال بنوشند.
در هنگام شهادت مولای متقیان حضرت علی بن ابی طالب (ع) فرزند بزرگ امّ البنین، عباس بن علی (ع) در حدود چهارده سال سن داشت و برادرانش از او کم سن‌تر بودند.

این زن فداکار و ایثارگر، جوانی و نیروی خویش را با تمام وجود، صرف تربیت و حفظ فرزندان مولای متقیان کرد و بسان مادری مهربان و دلسوز در خدمت آن‌ها بود.

همه فرزندان امّ البنین به شایسته‌ترین وجه تربیت شدند و در نهایت با کمال عشق و علاقه در راه اعتلای کلمه حق و در رکاب امام به حق، هستی خود را تقدیم کردند.
 نقل می‌کنند که جمله معروف او هنگام شنیدن خبر شهادت ۴ فرزند خویش مقام صبر و تحمل این مادر را آشکار کرده و زینت بخش صفحات تاریخ کربلا شده است.

با آنکه بشیر خبر شهادت حضرت ابو الفضل علیه السلام ۳۴ ساله، عبد اللّه ۲۴ ساله، عثمان ۲۱ ساله و جعفر ۱۹ ساله را به مادرشان می‌دهد، وی صبر و بردباری می‌کند و فقط از حال امام خود می‌پرسد.
امام باقر علیه السلام می‌فرماید: جناب امّ البنین علیهاالسلام بعد از واقعه عاشورا و دریافت خبر شهادت فرزندان رشیدش، و به ویژه خبر شهادت امام حسین علیه السلام همواره در مدینه، کنار قبرستان بقیع می‌آمد و برای آن رادمردان الهی با سوز و گداز خاصی عزاداری می‌کرد و یاد و نام آن گرامیان را زنده نگه می‌داشت.

در آنجا مردم مدینه حضور می‌یافتند و افزون بر حزن و اندوه در مصیبت حماسه سازان عاشورا، پیام‌ها و سخنان آن بانوی با فضیلت را می‌شنیدند تا آنجا که مروان، از دشمنان اهل بیت علیهم السلام هم از اشعار و ندبه‌های جانسوز امّ البنین علیهاالسلام، متأثر می‌شد و گریه می‌کرد.
از ویژگی‌های بسیار مهم اشعار امّ البنین، توجه به رویداد‌های ی زمان و مسائل مربوط به آن است.

وی پس از واقعه عاشورا با استفاده از هنر مرثیه خوانی و نوحه سرایی، توانست ندای مظلومیت و حق طلبی حماسه آفرینان کربلا را به گوش نسل‌های آینده برساند و مردمان غفلت زده را بیدا سازد.
سرانجام، زندگی سراسر فضیلت، مهر، عاطفه و مبارزه حضرت امّ البنین علیهاالسلام، حدود ۱۰ سال بعد از حادثه کربلا به پایان رسید. 
آن بانوی بزرگوار، در سال ۶۹ هجری قمری دارفانی را وداع گفت و در قبرستان بقیع در کنار عمه‌های پیامبر (صفیه و عاتکه) و ۴ امام معصوم علیهم السلام و دیگر چهره‌های درخشان شریعت محمدی صلی الله علیه و آله به خاک سپرده شد.


«٥٦»فَأَمَّا الَّذِینَ‌ کَفَرُوا فَأُعَذِّبُهُمْ‌ عَذاباً شَدِیداً فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ‌ وَ ما لَهُمْ‌ مِنْ‌ ناصِرِینَ‌ 

و امّا گروهى که کافر شدند،در دنیا و آخرت به عذابى سخت عذابشان مى‌کنم و براى آنها هیچ یاورانى نیست. 

«٥٧»وَ أَمَّا الَّذِینَ‌ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ‌ فَیُوَفِّیهِمْ‌ أُجُورَهُمْ‌ وَ اللّهُ‌ لا یُحِبُّ‌ الظّالِمِینَ‌ 

و امّا کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام داده‌اند،پاداش‌هاى آنها را (خدا)بطور کامل خواهد داد و خداوند ستمگران را دوست نمى‌دارد. 

نکته‌ها: 
در تفسیر اطیب البیان،نمونه‌اى از عذاب‌هاى دنیوى بنى اسرائیل،این‌گونه آمده است:٣٧ سال پس از حضرت مسیح،شخصى به نام طیطوس که از قیصرهاى روم بود،بر یهود مسلّط‍‌ شد و میلیون‌ها نفر از آنان را کشت و

ادامه مطلب

62-  و من کتاب له (علیه السلام)
> إلی أهل مصر مع مالک الأشتر لما ولاه إمارتها <
أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بَعَثَ مُحَمَّداً (صلی الله علیه وآله) نَذِیراً لِلْعَالَمِینَ وَ مُهَیْمِناً عَلَی الْمُرْسَلِینَ فَلَمَّا مَضَی (علیه السلام) تَنَازَعَ الْمُسْلِمُونَ الْأَمْرَ مِنْ بَعْدِهِ

ادامه مطلب

«٥٥»إِذْ قالَ‌ اللّهُ‌ یا عِیسى‌ إِنِّی مُتَوَفِّیکَ‌ وَ رافِعُکَ‌ إِلَیَّ‌ وَ مُطَهِّرُکَ‌ مِنَ‌ الَّذِینَ‌ کَفَرُوا وَ جاعِلُ‌ الَّذِینَ‌ اتَّبَعُوکَ‌ فَوْقَ‌ الَّذِینَ‌ کَفَرُوا إِلى‌ یَوْمِ‌ الْقِیامَةِ‌ ثُمَّ‌ إِلَیَّ‌ مَرْجِعُکُمْ‌ فَأَحْکُمُ‌ بَیْنَکُمْ‌ فِیما کُنْتُمْ‌ فِیهِ‌ تَخْتَلِفُونَ‌ 
(به یاد آور)هنگامى که خداوند فرمود:اى عیسى! من تو را(از زمین)برگرفته و به‌سوى خود بالا مى‌برم و تو را از کسانى که کافر شده‌اند،پاک مى‌کنم و تا روز قیامت پیروان تو را بر کافران برترى خواهم داد.سپس بازگشت شما به‌سوى من است،پس در آنچه اختلاف مى‌کردید،میان شما داورى خواهم کرد. 
نکته‌ها: 
نمونه عینى و عملى تدبیر الهى در برابر مکر دشمنان،در این آیه

ادامه مطلب

61-  و من کتاب له (علیه السلام)
> إلی کمیل بن زیاد النخعی و هو عامله علی هیت ، ینکر علیه ترکه دفع من یجتاز به من جیش العدو طالبا الغارة <
أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ تَضْیِیعَ الْمَرْءِ مَا وُلِّیَ وَ تَکَلُّفَهُ مَا کُفِیَ لَعَجْزٌ حَاضِرٌ وَ رَأْیٌ مُتَبَّرٌ وَ إِنَّ تَعَاطِیَکَ الْغَارَةَ عَلَی أَهْلِ قِرْقِیسِیَا وَ تَعْطِیلَکَ مَسَالِحَکَ الَّتِی وَلَّیْنَاکَ لَیْسَ بِهَا مَنْ یَمْنَعُهَا وَ لَا یَرُدُّ الْجَیْشَ عَنْهَا لَرَأْیٌ شَعَاعٌ فَقَدْ صِرْتَ جِسْراً لِمَنْ أَرَادَ الْغَارَةَ مِنْ أَعْدَائِکَ عَلَی أَوْلِیَائِکَ غَیْرَ شَدِیدِ الْمَنْکِبِ وَ لَا مَهِیبِ الْجَانِبِ
وَ لَا سَادٍّ ثُغْرَةً وَ لَا کَاسِرٍ لِعَدُوٍّ شَوْکَةً وَ لَا مُغْنٍ عَنْ أَهْلِ مِصْرِهِ وَ لَا مُجْزٍ عَنْ أَمِیرِهِ.

 

 

 

نامه 061-به کمیل بن زیاد 
نکوهش از فرمانده شکست خورده 
پس از یاد خدا و درود! 
سستی انسان در انجام کارهایی که بر عهده اوست، و پافشاری در کاری که از مسولیت او خارج است، نشانه ناتوانی آشکار، و اندیشه ویرانگر است. اقدام تو به تاراج مردم (قرقیسا) در مقابل رها کردن پاسداری از مرزهایی که تو را بر آن گمارده بودیم و کسی در آنجا نیست تا آنجا را حفظ کند، و سپاه دشمن را از آن مرزها دور سازد، اندیشه ای باطل است. تو در آنجا پلی شده ای که دشمنان تو از آن بگذرند و بر دوستانت تهاجم آورند، نه قدرتی داری که با تو نبرد کنند، و نه هیبتی داری از تو بترسند و بگریزند، نه مرزی را می توانی حفظ کنی، و نه شوکت دشمن را می توانی درهم بشکنی، نه نیازهای مردم دیارت را کفایت می کنی، و نه امام خود را راضی نگه می داری.

 

 

 


«٥٤»وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللّهُ‌ وَ اللّهُ‌ خَیْرُ الْماکِرِینَ‌ 
و(دشمنان عیسى)تدبیر خود را(براى کشتن او)به کار بستند.خداوند نیز تدبیر خود را(براى حفظ‍‌ او)به کار برد و خداوند بهترین تدبیرکننده است. 
نکته‌ها: 
امام رضا علیه السلام فرمود:مراد از مکر خدا،کیفرِ مکر است وگرنه او اهل مکر نیست. ١
گرچه آیه به یکى از

ادامه مطلب

«٥٣»رَبَّنا آمَنّا بِما أَنْزَلْتَ‌ وَ اتَّبَعْنَا الرَّسُولَ‌ فَاکْتُبْنا مَعَ‌ الشّاهِدِینَ‌ 
پروردگارا! به آنچه نازل کرده‌اى ایمان آورده‌ایم و از پیامبر پیروى نمودیم،پس ما را در زمره گواهان بنویس. 
نکته‌ها: 
در عبارت «مَعَ‌ الشّاهِدِینَ‌» معناى حمایت است که در

ادامه مطلب

#حدیث_مهدوی
 

حضرت فاطمه زهرا(س)

قال أبی لجابر بن عبد الله الأنصاری إن لی إلیک حاجة فمتى یخف علیک أن أخلو بک فأسألک عنها فقال له جابر أی الأوقات أحببته فخلا به فی بعض الأیام فقال له یا جابر أخبرنی عن اللوح الذی رأیته فی

ادامه مطلب

«٥٢»فَلَمّا أَحَسَّ‌ عِیسى‌ مِنْهُمُ‌ الْکُفْرَ قالَ‌ مَنْ‌ أَنْصارِی إِلَى اللّهِ‌ قالَ‌ الْحَوارِیُّونَ‌ نَحْنُ‌ أَنْصارُ اللّهِ‌ آمَنّا بِاللّهِ‌ وَ اشْهَدْ بِأَنّا مُسْلِمُونَ‌ 
پس چون عیسى از آنان(بنى اسرائیل)احساس کفر کرد،گفت:کیانند یاران من(در حرکت) به‌سوى خدا؟حواریّون(که شاگردان مخصوص او بودند)گفتند:ما یاوران(دین)خدا هستیم که به خداوند ایمان آورده‌ایم و تو(اى عیسى!)گواهى ده که ما تسلیم(خدا)هستیم. 
نکته‌ها: 
بااینکه بنى اسرائیل،زنده کردن مردگان و شفا دادن کوران را از حضرت عیسى علیه السلام دیدند، ولى باز هم لجاجت ورزیده و کفر مى‌گفتند،به گونه‌اى که به فرمودۀ امام صادق علیه السلام، عیسى

ادامه مطلب

58-  و من کتاب له (علیه السلام) 
>کتبه إلی أهل الأمصار یقص فیه ما جری بینه و بین أهل صفین <
وَ کَانَ بَدْءُ أَمْرِنَا أَنَّا الْتَقَیْنَا وَ الْقَوْمُ مِنْ أَهْلِ الشَّامِ وَ الظَّاهِرُ أَنَّ رَبَّنَا وَاحِدٌ وَ

ادامه مطلب

#حدیث_مهدوی
 

امام کاظم(ع)

«اذا رکزت رایات قیس بمصر و رایات کندة بخراسان».

 

«از خدمت حضرت موسی بن جعفر علیه‌السلام در مورد فرج سوال شد، کوتاه بگویم، یا به تفصیل؟ سائل گفت: کوتاه بفرمائید. فرمود:«فرج هنگامی است که پرچم‌های قیس در مصر متمرکز شود و پرچم‌های کنده در خراسان».

 

بشارة الاسلام/ ص152


ولادت حضرت فاطمه (س)

 

 «ولادت امّ ابیها»

فرمان الهى ، بر خلقتى مبارک

روزى رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم در «ابطح» نشسته بودند ، جبرئیل امین نازل شد و عرض کرد: خداوند بزرگ ، بر تو سلام فرستاده و مى‏ فرماید: چهل شبانه روز از خدیجه کناره‏ گیرى کن و به عبادت و تهجد مشغول باش. پیغمبر اکرم بر طبق دستور خداوند حکیم، چهل روز به خانه‏ ى خدیجه نرفت و در آن مدت، شب ها به نماز و عبادت مى ‏پرداخت و روزها روزه ‏دار بودند.

رسول اکرم (ص) توسط عمار براى خدیجه (س) پیغام فرستاد که اى بانوى عزیز، کناره‏ گیرى من از تو بدان جهت نیست که کدورتى داشته باشم ، تو همچنان عزیز و گرامى هستى. بلکه در این کار از دستور پروردگار جهان اطاعت مى کنم و خدا به مصالح آگاه تر است. اى خدیجه ، تو بانوى بزرگوار هستى که خداوند ، در هر روز چندین مرتبه به وجود تو بر فرشتگان خویش مباهات مى‏ کند. شب ها درب خانه را ببند و در بستر استراحت کن و منتظر دستور پروردگار عالم باش. من در این مدت در خانه‏ ى فاطمه دختر اسد خواهم ماند .

خدیجه (س) بر طبق دستور رسول خدا (ص) رفتار کرد و در آن مدت از مفارقت همسر محبوب خویش و اندوه تنهایى مى‏ گریست. چون چهل روز بدین منوال سپرى شد، فرشته‏ ى خدا فرود آمد. غذائى از بهشت آورد و عرض کرد: امشب از این غذاهاى بهشتى تناول کن.

رسول خدا با آن غذاهاى روحانى و بهشتى افطار کرد. هنگامی که برخاست تا آماده‏ى نماز و عبادت شود، جبرئیل نازل شد و عرض کرد: اى رسول گرامى خدا ، امشب از نماز مستحبى بگذر و به سوى خانه‏ ى خدیجه(س) حرکت کن زیرا خدا اراده نموده که از صلب تو فرزند پاکیزه ‏اى بیافریند. پیغمبر اکرم با شتاب رهسپار خانه‏ ى خدیجه (س) شد.

خدیجه (س) مى‏ فرماید : در آن شب طبق معمول ، درب خانه را بسته و در بستر استراحت کرده بودم . ناگهان صداى کوبیدن درب بلند شد . گفتم : کیست؟ که جز محمد کسى سزاوار نیست درب این خانه را بکوبد. آهنگ دلنشین پیغمبر بگوشم رسید که فرمود : باز کن ، محمد هستم . شتابان در را باز کردم . با روى گشاده وارد خانه شد .

مطلب دیگر آنکه : اعتکاف چهل روزه حضرت در خانه فاطمه بنت اسد ، و شب زنده‏ دارى و روزه‏ هاى مکرر و کناره ‏گیرى از مردم و از همسر بزرگوارش خدیجه(س)، شباهتى به دوران آغازین نزول وحى و روزهاى نخستین قبل از بعثت داشت .

خلقت نورانى حضرت زهرا (س)

حضرت فاطمه زهرا (س) براى پدر و دیگر مردمان گلى بود که رایحه خوشش حیات‏ آفرین دل ها بود و خداوند او را خیر کثیر نامید.

پس جاى شگفتى نیست که او بار غم ابتر بودن را از چهره‏ ى پدرش ، حضرت محمد صلى اللَّه علیه و آله بزداید ، چرا که فرزندان پسر پیامبر صلى اللَّه علیه و آله چندى نمى‏ پایید که رخت برمى ‏بستند و این خود بهانه‏ اى به دست دشمنان پیامبر صلى اللَّه علیه و آله داده بود تا نغمه‏ ساز این سخن شوند که بعد از محمد صلى اللَّه علیه و آله نامى از او نمى ‏ماند.

«بسم الله الرحمن الرحیم، انا اعطیناک الکوثر، فصل لربک وانحر، ان شانئک هوالابتر»

به نام خداوند بخشنده و مهربان، ما کوثر به تو ارزانى داشتیم. پس پروردگار خود را به نماز گرامى دار و قربانى کن. همانا که بدخواه تو ابتر است.

تاریخ و مکان تولد حضرت زهرا (س)

در تاریخ تولد فاطمه علیهاالسلام در بین علماى اسلام اختلاف است. لکین در بین علماى امامیه مشهور است که آن حضرت در روز جمعه بیستم ماه جمادى الثانى سال پنجم بعثت تولد یافته است.

مکان تولد حضرت زهرا (علیهاالسلام) در شهر مکه و در خانه خدیجه (س) اتفاق افتاد. این خانه در محله‏ اى است که در گذشته به آن «زقاق العطارین» یعنى کوچه عطارها مى ‏گفتند . رسول خدا (صلى اللَّه علیه و آله) تا هنگام هجرت، در آن خانه ساکن بود. خانه مبارکى که بارها در آن فرشته وحى بر پیامبر (صلى اللَّه علیه و آله) نازل گردید. این خانه بعدها به صورت مسجد درآمد.

تولد حضرت زهرا(س) و بشارت جبرئیل به رسول خدا (ص)

هنگامى که فاطمه زهرا علیهاالسلام به دنیا آمد. فرشته وحى بر وجود مبارک رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم نازل گشت و از جانب پروردگار مهربان بر وى پیام آورد که «اللَّه یقرؤک السلام و یقرى مولودک السلام.»

خداوند تبارک و تعالى بر تو و فرزند نو رسیده‏ ات درود مى ‏فرستد.  رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم با شنیدن خبر تولد فاطمه علیهاالسلام در مقابل پروردگار سر به سجده‏ ى شکر گذارد و خداى عزوجل را بر عطاى این نعمت مبارک و خجسته سپاس گفت.

اسامی حضرت زهرا (س)

نام‏گذارى زهرا علیهالسلام است از طرف خداوند متعال مى ‏باشد.

قال الصادق علیه‏السلام:

«لفاطمة تسعة أسماء عند اللَّه عزّ و جل: فاطمة والصدیقة والمبارکة والطاهرة واکیة والراضیة والمرضیة والمحدثة واهراء ثم قال:.»؛

حضرت فاطمه‏ ى زهراء علیهاالسلام در پیشگاه خداوند نه اسم مخصوص دارد : فاطمه ، صدیقه ، مبارکه ، طاهره ، زکیه ، راضیه ، مرضیه ، محدثه و زهراء

حضرت فاطمه ‏ى زهرا علیهاالسلام یک نام رسمى داشت که همان فاطمه مى ‏باشد. این نام را پیامبر اکرم صلى اللَّه علیه و آله و سلم هنگام تولد به امر خداوند براى دخترش برگزید؛ لکن به تصریح امام صادق علیه‏السلام، فاطمه‏ ى زهرا علیهاالسلام نه اسم مخصوص، در پیشگاه خداوند متعال دارد، لذا یکى از کنیه‏ هاى آن حضرت «اُمّ ‏الأسماء» است؛ یعنى بانویى که اسامى فراوان دارد.

کنیه‏ هاى حضرت زهرا (س)

کنیه، براى تعظیم و تکریم اشخاص به کار مى ‏رود. حضرت فاطمه ‏ى زهرا علیهاالسلام کنیه ‏هاى زیادى دارند، ما در اینجا بعضى از کنیه‏ هاى آن حضرت را متذکر مى ‏شویم.

البته رسالت این مجموعه، معرفى آن دسته از اسامى و القاب حضرت فاطمه‏ ى زهرا علیهاالسلام مى ‏باشد که براى نامگذارى مناسب است، اما به مناسبت ذکر اسامى و القاب آن حضرت، ذکر کنیه‏ هاى ایشان نه تنها خالى از لطف نخواهد بود، بلکه عین لطف است. کنیه‏ هاى حضرت عبارتند از :

1) اُمّ‏الحسن 2) اُمّ الحسین 3) اُمّ ‏المحسن 4) اُمّ‏ الأئمة 5) اُمّ ‏أبیها 6) اُمّ ‏الخیرة 7) اُمّ ‏المؤمنین 8) اُمّ ‏الأخیار 9) اُمّ‏ الفضایل10) اُمّ‏ الأزهار 11) اُمّ‏ العلوم 12) اُمّ ‏الکتاب 13) اُمّ‏ الأسماء

کنیه‏ ى اُم ّ‏ابیها:

مهمترین کنیه‏ ى فاطمه‏ ى زهراء علیهاالسلام «اُمّ ‏ابیها» مى ‏باشد. براى این کنیه معانى متفاوتى شده است.

بعضى این کنیه را صِرف محبت پدر به فرزند دانسته‏ اند و مى ‏گویند انسان هرگاه فرزند خود را زیاد دوست بدارد و بخواهد این محبت را ابراز کند، به فرزندش مى ‏گوید: «بابا»، «مادر» و این در تکلم عموم مردم رایج است.

بنابراین، کنیه ‏ى «ام ‏ابیها» نوعى ابراز محبت شدید از طرف پیامبر صلى اللَّه علیه و آله به فاطمه ‏ى زهرا علیهاالسلام بوده است.

و شاید اینکه پیامبر صلى اللَّه علیه و آله به او مى ‏گوید: «اى مادر پدر» به این علت باشد که فاطمه‏ ى زهراء علیهاالسلام، مانند مادرى مهربان، براى پدر خود زحمت مى ‏کشید. خاکستر از سر و رویش پاک مى ‏کرد، جراحات او را پانسمان مى ‏کرد و کارهایى را که یک مادر در حق فرزند خود انجام مى‏ دهد، ایشان براى پدر انجام مى‏ داد.

و معناى دیگر آنکه، پیامبر صلى اللَّه علیه و آله مانند فرزند، با دخترش برخورد مى ‏کرد، دستش را مى ‏بوسید، همانگونه که فرزند در مقابل مادر باید چنین باشد، در برابر حضرت زهراء علیهاالسلام، تمام ‏قد برمى‏ خاست، در هنگام سفر از او خداحافظى مى ‏کرد و هنگام بازگشت از سفر اولین دیدارش از زهراى مرضیه علیهاالسلام بود.

 


#حدیث_مهدوی
 

امام محمد باقر(ع)

 

«حکم بن عتبه می گوید: به خدمت امام باقر علیه‌السلام گفتم: شنیده ایم که مردی از شما ظهور کرده، عدالت را در میان این امت پیاده خواهد کرد؟ فرمود:«انا نرجو ما یرجو الناس، و انا نرجو لو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد سیطول ذلک الیوم حتی ی ما ترجو هذه الامة. و قبل ذلک فتنة شر فتنة یمسی الرجل مومنا و یصبح کافرا، و یصبح مومنا و یمسی کافرا، فمن ادرک ذلک منکم فلیتق الله تعالی و لیکن من احلاس بیته».«ما نیز چون دیگران انتظار آن روز را می کشیم و امیدوار هستیم که اگر از عمر دنیا جز یک روز باقی نباشد خداوند آن را به قدری طولانی سازد که آرزوی این امت برآورده شود. ولی پیش از آن روز فتنه ای هست که بسیار فتنه ی جانکاهی است. انسان، شب با ایمان می خوابد و صبح بی ایمان برمی خیزد. صبح با ایمان از خانه بیرون می رود و شب بی ایمان برمی گردد. هر کس چنین روزگاری را درک کند، از خدا تقوی کند و چون یکی از گلیم های خانه اش باشد».

عقد الدرر/ ص61


«٦٢»إِنَّ‌ هذا لَهُوَ الْقَصَصُ‌ الْحَقُّ‌ وَ ما مِنْ‌ إِلهٍ‌ إِلاَّ اللّهُ‌ وَ إِنَّ‌ اللّهَ‌ لَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ‌ 
به راستى،داستانِ‌ درستِ‌(زندگى مسیح)همین است و هیچ معبودى جز خداوند نیست و همانا خداست مقتدر حکیم. 
«٦٣»فَإِنْ‌ تَوَلَّوْا فَإِنَّ‌ اللّهَ‌ عَلِیمٌ‌ بِالْمُفْسِدِینَ‌ 
پس اگر از حقّ‌ روى گردان شدند،همانا خداوند به(کار و حال)مفسدان آگاه است. 
نکته‌ها: 
قصه و داستان،بر سه گونه است: 
١.رمان‌ها،افسانه‌ها و اساطیرى که بر پایه خیال و غیر واقعى هستند. 
٢.داستان‌هاى

ادامه مطلب

«٦١»فَمَنْ‌ حَاجَّکَ‌ فِیهِ‌ مِنْ‌ بَعْدِ ما جاءَکَ‌ مِنَ‌ الْعِلْمِ‌ فَقُلْ‌ تَعالَوْا نَدْعُ‌ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ‌ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ‌ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ‌ ثُمَّ‌ نَبْتَهِلْ‌ فَنَجْعَلْ‌ لَعْنَتَ‌ اللّهِ‌ عَلَى الْکاذِبِینَ‌ 
پس هرکه با تو،بعد از علم و دانشى که به تو رسیده است،درباره او (عیسى)به ستیز و محاجّه برخیزد(و از قبول حقّ‌ شانه خالى کند)بگو: 
بیائید پسرانمان و پسرانتان و نمان و نتان و خودمان را(کسى که به منزله خودمان است)و خودتان را بخوانیم،سپس(به درگاه خدا)مباهله و زارى کنیم و لعنت خدا را بر دروغ‌گویان قرار دهیم. 
نکته‌ها: 
واژه‌ى«نَبتَهل»از ریشه‌ى«اِبتهال»به معناى باز کردن دست‌ها و آرنج‌ها براى دعا، به‌سوى آسمان است.این آیه،به آیه‌ى مباهله معروف گشته است.مباهله،یعنى توجّه و تضرّع دو گروه مخالف یکدیگر،به درگاه خدا و تقاضاى لعنت و هلاکت براى طرف مقابل که از نظر او اهل باطل است. ١
در تفاسیر شیعه و سنى و برخى کتب حدیث و تاریخ مى‌خوانیم که

ادامه مطلب

65-  و من کتاب له (علیه السلام)
> إلیه أیضا <
أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ آنَ لَکَ أَنْ تَنْتَفِعَ بِاللَّمْحِ الْبَاصِرِ مِنْ عِیَانِ الْأُمُورِ فَقَدْ سَلَکْتَ مَدَارِجَ أَسْلَافِکَ بِادِّعَائِکَ الْأَبَاطِیلَ وَ اقْتِحَامِکَ غُرُورَ الْمَیْنِ وَ

ادامه مطلب

#حدیث_مهدوی
 

کلام امام زمان(عج)

 

ای شیعه ما 
از آنچه خوش آیند ما نیست اجتناب کنید. چرا که خداوند بطور ناگهانی انسان را برانگیخته می کند آن هم در وقتی که توبه سودی به حال او ندارد و پشیمانی، او را از کیفر ما نجات نمی دهد.

توقیع به شیخ مفید


«٦٠»اَلْحَقُّ‌ مِنْ‌ رَبِّکَ‌ فَلا تَکُنْ‌ مِنَ‌ الْمُمْتَرِینَ‌ 
حق،همان است که از جانب پروردگار توست،پس از تردیدکنندگان مباش. 
نکته‌ها: 
کلمه‌ى«مُمتَرین»از«مِرْیة»به معناى شک و تردید است.عین این آیه در سوره‌ى

ادامه مطلب

64-  و من کتاب له (علیه السلام)
> إلی معاویة جواباً <
أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّا کُنَّا نَحْنُ وَ أَنْتُمْ عَلَی مَا ذَکَرْتَ مِنَ الْأُلْفَةِ وَ الْجَمَاعَةِ فَفَرَّقَ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمْ أَمْسِ أَنَّا آمَنَّا وَ کَفَرْتُمْ وَ

ادامه مطلب

«٥٨»ذلِکَ‌ نَتْلُوهُ‌ عَلَیْکَ‌ مِنَ‌ الْآیاتِ‌ وَ الذِّکْرِ الْحَکِیمِ‌ 
(اى پیامبر!)آنچه بر تو مى‌خوانیم،آیه‌ها و اندرز حکمت‌آمیز است. 
پیام‌ها: 
١-براى رهبرى صحیح،علم و حکمت(نشانه‌هاى الهى و بیان حکیمانه و مستدل)لازم است. «اَلْآیاتِ‌ وَ الذِّکْرِ الْحَکِیمِ‌» 

ادامه مطلب

63-  و من کتاب له (علیه السلام) 
>إلی أبی موسی الأشعری و هو عامله علی الکوفة، و قد بلغه عنه تثبیطه الناس عن الخروج إلیه لما ندبهم لحرب أصحاب الجمل <
مِنْ عَبْدِ اللَّهِ عَلِیٍّ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ إِلَی عَبْدِ اللَّهِ بْنِ قَیْسٍ أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ بَلَغَنِی عَنْکَ

ادامه مطلب

بسم الله الرحمن الرحیم 

 

سلامٌ علیکم خدمت همراهان گرامی

 

دوستان گرامی بنده حقیر تصمیم دارم این دمدمه های عید 1399و از همه مهمتر ولادت باسعادت امیرالمومنین امام علی علیه‌السلام دل یک عده از بچه های یتیم بی سرپرست و یا بد سرپرست ایرانی را که لباسی برای پوشیدن ندارند و یا اسبابازی برای بازی کردن را با کمک شما همراهان گرامی شاد کنم و امیدوارم که استقبال شایسته از این حرکت بنده بکنید.

 

میدانم که خیلی از ماها وضعیت مالی مناسبی نداریم اما اگه بتونیم هرکدام از ما هزار تومان ویا ده هزار تومان و یا حتی صد هزار تومان، حالا یا بیشتر از این مبالغ و یا مابین این مبالغ، فقط در حد وُسع و توانایی خودمون هم که شده بدون ریا فقط بین من و شما وخدای احد و واحد باشه کمک کنیم والله جای دوری نمیرود و اجر و ثوابش نزد خدا إن شاء اللّه محفوظ است.

 

همراهان گرامی به یاد داشته باشید بنده حد اکثر تا سه شنبه 1398/12/20 کمک های مالی شما را دریافت خواهم کرد زیرا قصد داریم تا قبل از عید وسایل مورد نیاز این کودکان معصوم را تهیه کرده و به دست آنها برسانیم، خواهشمندم هرچه زودتر و سریعتر اقدام نمایید،امیدوارم پیش خداوند متعال و امام زمان (عج) رو سفید باشیم، دوستانی که میخواهند به کمک هاشون بعدها ادامه بدهند ممنون میشوم که با شماره 09334190431 در تماس باشند. 

 

بانک ملی به نام: محمدرضا زارع 

شماره کارت: 7258 5745 9974 6037 

شماره حساب: 0357500124005 

 

منتظر کمک های مالی خیرخواهانه شما عزیزان هستیم. 


بسم الله الرحمن الرحیم 

 

سلامٌ علیکم خدمت همراهان گرامی

 

دوستان گرامی بنده حقیر تصمیم دارم این دمدمه های عید 1399و از همه مهمتر ولادت باسعادت امیرالمومنین امام علی علیه‌السلام دل یک عده از بچه های یتیم بی سرپرست و یا بد سرپرست ایرانی را که لباسی برای پوشیدن ندارند و یا اسبابازی برای بازی کردن را با کمک شما همراهان گرامی شاد کنم و امیدوارم که استقبال شایسته از این حرکت بنده بکنید.

 

میدانم که خیلی از ماها وضعیت مالی مناسبی نداریم اما اگه بتونیم هرکدام از ما هزار تومان ویا ده هزار تومان و یا حتی صد هزار تومان، حالا یا بیشتر از این مبالغ و یا مابین این مبالغ، فقط در حد وُسع و توانایی خودمون هم که شده بدون ریا فقط بین من و شما وخدای احد و واحد باشه کمک کنیم والله جای دوری نمیرود و اجر و ثوابش نزد خدا إن شاء اللّه محفوظ است.

 

همراهان گرامی به یاد داشته باشید بنده حد اکثر تا سه شنبه 1398/12/20 کمک های مالی شما را دریافت خواهم کرد زیرا قصد داریم تا قبل از عید وسایل مورد نیاز این کودکان معصوم را تهیه کرده و به دست آنها برسانیم، خواهشمندم هرچه زودتر و سریعتر اقدام نمایید،امیدوارم پیش خداوند متعال و امام زمان (عج) رو سفید باشیم، دوستانی که میخواهند به کمک هاشون بعدها ادامه بدهند ممنون میشوم که با شماره 09334190431 در تماس باشند. 

 

بانک ملی به نام: محمدرضا زارع 

شماره کارت: 7258 5745 9974 6037 

شماره حساب: 0357500124005 

 

منتظر کمک های مالی خیرخواهانه شما عزیزان هستیم. 


بسم الله الرحمن الرحیم 

 

سلامٌ علیکم خدمت همراهان گرامی

 

دوستان گرامی بنده حقیر تصمیم دارم این دمدمه های عید 1399و از همه مهمتر ولادت باسعادت امیرالمومنین امام علی علیه‌السلام دل یک عده از بچه های یتیم بی سرپرست و یا بد سرپرست ایرانی را که لباسی برای پوشیدن ندارند و یا اسبابازی برای بازی کردن را با کمک شما همراهان گرامی شاد کنم و امیدوارم که استقبال شایسته از این حرکت بنده بکنید.

 

میدانم که خیلی از ماها وضعیت مالی مناسبی نداریم اما اگه بتونیم هرکدام از ما هزار تومان ویا ده هزار تومان و یا حتی صد هزار تومان، حالا یا بیشتر از این مبالغ و یا مابین این مبالغ، فقط در حد وُسع و توانایی خودمون هم که شده بدون ریا فقط بین من و شما وخدای احد و واحد باشه کمک کنیم والله جای دوری نمیرود و اجر و ثوابش نزد خدا إن شاء اللّه محفوظ است.

 

همراهان گرامی به یاد داشته باشید بنده حد اکثر تا سه شنبه 1398/12/20 کمک های مالی شما را دریافت خواهم کرد زیرا قصد داریم تا قبل از عید وسایل مورد نیاز این کودکان معصوم را تهیه کرده و به دست آنها برسانیم، خواهشمندم هرچه زودتر و سریعتر اقدام نمایید،امیدوارم پیش خداوند متعال و امام زمان (عج) رو سفید باشیم، دوستانی که میخواهند به کمک هاشون بعدها ادامه بدهند ممنون میشوم که با شماره 09334190431 در تماس باشند. 

 

بانک ملی به نام: محمدرضا زارع 

شماره کارت: 7258 5745 9974 6037 

شماره حساب: 0357500124005 

 

منتظر کمک های مالی خیرخواهانه شما عزیزان هستیم. 


 

بسم الله الرحمن الرحیم 

 

سلامٌ علیکم خدمت همراهان گرامی

 

دوستان گرامی بنده حقیر تصمیم دارم این دمدمه های عید 1399و از همه مهمتر ولادت باسعادت امیرالمومنین امام علی علیه‌السلام دل یک عده از بچه های یتیم بی سرپرست و یا بد سرپرست ایرانی را که لباسی برای پوشیدن ندارند و یا اسبابازی برای بازی کردن را با کمک شما همراهان گرامی شاد کنم و امیدوارم که استقبال شایسته از این حرکت بنده بکنید.

 

میدانم که خیلی از ماها وضعیت مالی مناسبی نداریم اما اگه بتونیم هرکدام از ما هزار تومان ویا ده هزار تومان و یا حتی صد هزار تومان، حالا یا بیشتر از این مبالغ و یا مابین این مبالغ، فقط در حد وُسع و توانایی خودمون هم که شده بدون ریا فقط بین من و شما وخدای احد و واحد باشه کمک کنیم والله جای دوری نمیرود و اجر و ثوابش نزد خدا إن شاء اللّه محفوظ است.

 

همراهان گرامی به یاد داشته باشید بنده حد اکثر تا سه شنبه 1398/12/20 کمک های مالی شما را دریافت خواهم کرد زیرا قصد داریم تا قبل از عید وسایل مورد نیاز این کودکان معصوم را تهیه کرده و به دست آنها برسانیم، خواهشمندم هرچه زودتر و سریعتر اقدام نمایید،امیدوارم پیش خداوند متعال و امام زمان (عج) رو سفید باشیم، دوستانی که میخواهند به کمک هاشون بعدها ادامه بدهند ممنون میشوم که با شماره 09334190431 در تماس باشند. 

 

بانک ملی به نام: محمدرضا زارع 

شماره کارت: 7258 5745 9974 6037 

شماره حساب: 0357500124005 

 

منتظر کمک های مالی خیرخواهانه شما عزیزان هستیم. 


بسم الله الرحمن الرحیم 

 

سلامٌ علیکم خدمت همراهان گرامی

 

دوستان گرامی بنده حقیر تصمیم دارم این دمدمه های عید 1399و از همه مهمتر ولادت باسعادت امیرالمومنین امام علی علیه‌السلام دل یک عده از بچه های یتیم بی سرپرست و یا بد سرپرست ایرانی را که لباسی برای پوشیدن ندارند و یا اسبابازی برای بازی کردن را با کمک شما همراهان گرامی شاد کنم و امیدوارم که استقبال شایسته از این حرکت بنده بکنید.

 

میدانم که خیلی از ماها وضعیت مالی مناسبی نداریم اما اگه بتونیم هرکدام از ما هزار تومان ویا ده هزار تومان و یا حتی صد هزار تومان، حالا یا بیشتر از این مبالغ و یا مابین این مبالغ، فقط در حد وُسع و توانایی خودمون هم که شده بدون ریا فقط بین من و شما وخدای احد و واحد باشه کمک کنیم والله جای دوری نمیرود و اجر و ثوابش نزد خدا إن شاء اللّه محفوظ است.

 

همراهان گرامی به یاد داشته باشید بنده حد اکثر تا سه شنبه 1398/12/20 کمک های مالی شما را دریافت خواهم کرد زیرا قصد داریم تا قبل از عید وسایل مورد نیاز این کودکان معصوم را تهیه کرده و به دست آنها برسانیم، خواهشمندم هرچه زودتر و سریعتر اقدام نمایید،امیدوارم پیش خداوند متعال و امام زمان (عج) رو سفید باشیم، دوستانی که میخواهند به کمک هاشون بعدها ادامه بدهند ممنون میشوم که با شماره 09334190431 در تماس باشند. 

 

بانک ملی به نام: محمدرضا زارع 

شماره کارت: 7258 5745 9974 6037 

شماره حساب: 0357500124005 

 

منتظر کمک های مالی خیرخواهانه شما عزیزان هستیم. 


«٦٦»ها أَنْتُمْ‌ هؤُلاءِ حاجَجْتُمْ‌ فِیما لَکُمْ‌ بِهِ‌ عِلْمٌ‌ فَلِمَ‌ تُحَاجُّونَ‌ فِیما لَیْسَ‌ لَکُمْ‌ بِهِ‌ عِلْمٌ‌ وَ اللّهُ‌ یَعْلَمُ‌ وَ أَنْتُمْ‌ لا تَعْلَمُونَ‌ 
هان!(اى اهل کتاب!)شما همانان هستید که درباره(حضرت عیسى و)آنچه بدان علم داشتید محاجّه و نزاع کردید،پس چرا درباره(ابراهیم و)آنچه بدان علم ندارید نزاع مى‌کنید؟در حالى که خداوند مى‌داند و شما نمى‌دانید. 
نکته‌ها: 
این آیه تذکّر و هشدارى است به اهل کتاب،که شما در مورد آنچه

ادامه مطلب

«٦٥»یا أَهْلَ‌ الْکِتابِ‌ لِمَ‌ تُحَاجُّونَ‌ فِی إِبْراهِیمَ‌ وَ ما أُنْزِلَتِ‌ التَّوْراةُ‌ وَ الْإِنْجِیلُ‌ إِلاّ مِنْ‌ بَعْدِهِ‌ أَ فَلا تَعْقِلُونَ‌ 
اى اهل کتاب! چرا درباره‌ى ابراهیم گفتگو و نزاع مى‌کنید؟(و هرکدام او را پیرو آیین خود مى‌دانید،)در حالى که تورات و انجیل،پس از او نازل شده است،چرا تعقّل نمى‌کنید؟ 
نکته‌ها: 
هریک از دو گروه یهودیان و مسیحیان،ابراهیم علیه السلام را از خود مى‌دانستند و به قدرى بازار این ادّعا داغ بود که قرآن

ادامه مطلب

«٦٤»قُلْ‌ یا أَهْلَ‌ الْکِتابِ‌ تَعالَوْا إِلى‌ کَلِمَةٍ‌ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ‌ أَلاّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ‌ وَ لا نُشْرِکَ‌ بِهِ‌ شَیْئاً وَ لا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ‌ دُونِ‌ اللّهِ‌ فَإِنْ‌ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنّا مُسْلِمُونَ‌ 
بگو:اى اهل کتاب! به‌سوى سخنى بیایید که میان ما و شما مشترک است. 
جز آنکه خداوند را نپرستیم و چیزى را شریک او قرار ندهیم و بعضى از ما بعضى دیگر را بجاى خدا ارباب نگیرد.پس اگر(از این پیشنهاد) سرباززدند،بگویید:گواه باشید که ما مسلمان و تسلیم خدائیم. 
نکته‌ها: 
دعوت به‌سوى توحید و حقّ‌،لازم است.خواه با استدلال،خواه با مباهله و خواه از طریق دعوت به مشترکات. عدىّ‌ بن حاتم بعد از اسلام آوردن،به

ادامه مطلب

#حدیث_مهدوی
 

امام حسین(ع)

«اما ان الصابر فی غیبته علی الأذی و التکذیب، بمنزلة المجاهد بالسیف بین یدی رسول الله صلی الله علیه و آله».

«کسی که در زمان غیبت به آزار و انکار دشمنان صبر کند همانند کسی است که در محضر رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم جهاد کند».

کمال الدین صدوق/ ص317


#حدیث_مهدوی
 

کلام امام زمان(عج)

أبَی الله عزّ وجلّ للحقِ إلاّ تماماً وللباطل إلاّ زُهوقاً وهو شاهدٌ علی بما أذکُره

ای شیعه ما 
خداوند مقدّر فرموده است که حق به مرحله‌ی نهایى و کمال خود برسد و باطل از بین برود، و او بر آنچه بیان نمودم گواه است.

منابع:الغیبة (للطوسی)/ کتاب الغیبة للحجة / النص / 287 / 4 - فصل بعض معجزات الإمام المهدی ع و ما ظهر من جهته ع من التوقیعات على یدی سفرائهالإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی) / ج 2 / 468 / احتجاج الحجة القائم المنتظر المهدی صاحب امان صلوات الله علیه و على آبائه الطاهرین . ص : 461الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی) / ترجمه و شرح غفارى / ج 4 / 287 / جواب امام مهدى ع از نامه احمد بن اسحاق و جعفر کذاب . ص : 286بحار الأنوار (ط - بیروت) / ج 25 / 181 / باب 5 آخر فی دلالة الإمامة و ما یفرق به بین دعوى المحق و المبطل و فیه قصة حبابة الوالبیة و بعض الغرائب . ص : 175بحار الأنوار (ط - بیروت) / ج 50 / 229 / باب 6 أحوال جعفر و سائر أولاده صلوات الله علیه . ص : 227بحار الأنوار (ط - بیروت) / ج 53 / 193 / باب 31 ما خرج من توقیعاته ع . ص : 150


#حدیث_مهدوی
 

امام حسن عسگری(ع)

 

«ابو‌هاشم جعفری می گوید: خدمت امام حسن عسکری علیه‌السلام عرض کردم: جلالت شما مانع می شود از اینکه پرسش خود را بی پرده مطرح کنم، آیا اجازه می فرمایید، سوالی از خدمت شما بکنم؟ فرمود: بپرس. عرض کردم: سرور من! آیا برای شما فرزندی هست؟ فرمود: آری. گفتم: اگر برای شما حادثه ای پیش آید کجا از وی پرس و جو کنم؟ فرمود: در مدینه».

کمال الدین/ ص384 و اعلام الوری/ ص412


 

به مناسبت سالروز رحلت حضرت زینب سلام الله علیها

بیشتر محققان و صاحب نظران شیعه معتقدند که عقیله بنی هاشم به همراه همسرش بعد از حوادث کربلا و حضور در مجالس عبید الله و یزید، به علت واقعه حره یا قحطی در مدینه، آن جا را ترک و به دمشق که زمین هایی در آن جا داشته اند رفتند و در سال 62 هجری، حضرت زینب ـ سلام الله علیها ـ چشم از جهان فرو بسته است.

 

 

حضرت زینب ـ سلام الله علیها ـ دختر علی بن ابیطالب ـ علیه السلام ـ نوه حضرت رسول ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و مادرش حضرت فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ است.[1] او در سال پنجم هجری، روز 5 جمادی الاولی در مدینه، پس  از امام حسین ـ علیه السلام ـ بدنیا آمد. از القاب اوست: عقیله بنی هاشم، عقیله طالبیین، موثقه، عارفه، محدثه، فاضله، کامله، عابده آل علی.[2] او حیات و دوران پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ را درک کرده، بانویی خردمند و با منطق قوی بود چنانچه از خطبه های آتشین او در کوفه و شام، این مطلب فهمیده می شود.[3]
زینب کبری ـ سلام الله علیها ـ با عبدالله بن جعفر پسر جعفر طیار ـ پسر عمویش ـ ازدواج نمود به شرط این که همراه با برادرش امام حسین ـ علیه السلام ـ ـ خواهد بود. و با اجازه و اذن او همراه برادرش  عازم کربلا شد. حاصل ازدواجش با عبدالله پنج فرزند بنامهای: علی، عون، محمد، عباس و ام کلثوم بود که محمد و عون در کربلا بشهادت رسیدند و ام کلثوم را معاویه جهت فرزندش یزید خواستگاری نمود ولی چون امام حسین ـ علیه السلام ـ شنید فورا او را به پسر عمش قاسم بن محمد بن جعفر تزویج کرد.[4]
در کربلا و روز عاشورا حضور داشت و بعد از آن عهده دار پیام رسان خون شهیدان کربلا را بدوش گرفت. همراه اسرای آل پیامبر به کوفه و شام رفتند و با خطابه های کوبنده و آتشین، یزید را رسوا نمود، به خصوص در کاخ یزید چنان استوار و تکان دهنده سخنرانی نمود که همه را به حیرت واداشت و مسلمانان را از خواب غفلت بیدار کند.
بیشتر محققان و صاحب نظران شیعه معتقدند که عقیله بنی هاشم به همراه همسرش بعد از حوادث کربلا و حضور در مجالس عبید الله و یزید، به علت واقعه حره یا قحطی در مدینه، آن جا را ترک و به دمشق که زمین هایی در آن جا داشته اند رفتند و در سال 62 هجری، حضرت زینب ـ سلام الله علیها ـ چشم از جهان فرو بسته است.[5]
در مورد علت وفات ایشان در منابع و ماخذ تاریخی، موردی بیان نشده است. به احتمال قوی با اجل طبیعی از دنیا رفتند. که اکثر منابع با کلمه «موت» تعبیر نموده اند. چنانچه ابن کثیر می گوید:
«عبدالله بن جعفر با زینب دختر علی ـ علیه السلام ـ ازدواج نمود و تا وقت فوتش با او بود»[6]
آن بانوی غمدیده پس از تحمل مصائب جانگداز و غصه های فراوان رحلت فرمودند و منابع اشاره ای به مسئله خاص در وفات آن بانو نکرده اند.
علت ملقب شدن حضرت زینب سلام الله علیها به عقیله بنی هاشم و معنی این لقب
درباره القاب بانوی کربلا زینب کبری ـ سلام الله علیها ـ باید گفت که عقیله زنی را گویند که در میان خویشانش کریمه و گرامی بوده و درخانه‌اش عزیز و ارجمند باشد.[7] کرامت و بزرگواری زینب ـ سلام الله علیها ـ برای تمامی انسانها ثابت شده است. کافی است تاریخ عاشورا را از ذهن خود بگذرانیم و زینب را در برابر آن مصایب تنها ببینیم و عملکرد او را با وجود این همه مصایب بنگریم تا تأثیرش را در حفظ اسلام بفهمیم عقیله بودن آن بانوی با عظمت برای ما به راحتی قابل فهم و درک است. آن حضرت را، عقیله بنی هاشم و عقیلة ‌الطالبیین [8] و عقیلة القریش و عقیلة النساء نیز لقب داده‌اند. از آن جا که اکثر منابع تاریخی این لقب را به حضرت زینب نوشته‌اند، از متون قدیمی تا متون عصر حاضر این لقب به آن بانوی مخدره اطلاق شده.[9] و در منابع معتبر شیعه و سنی آمده است.
حضرت زینب ـ سلام الله علیها ـ القاب زیادی دارد و حقیقتا شایستگی همه این القاب را دارد و ذات آن بانوی قهرمان برخوردار از اوصاف عالیه انسانی است، و تا انسان صاحب اوصاف متمایز از دیگران نباشد به او لقب نمی‌دهند. در عرب رسم بوده و هست که برای هر کس کنیه و القاب می‌دهند که برخاسته از اوصاف ذاتی اوست، مثلاً به کسی که بسیار شجاع باشد اسد می‌گویند، و زینب کبری به خاطر برخورداری از اوصاف عالیه و زکیه ملقب به القاب زیادی شده به طوری که بیش از شصت لقب به آن حضرت در کتب معتبره آمده است. لفظ عقیله به آن حضرت نیز قبل از وقوع حادثه کربلا داده شده است. زیرا از جمله ویژگی‌های زینب ـ سلام الله علیها ـ که به او موقعیت ویژه می‌بخشید عقل و تدبیرش بود. اگر او عاقله نبود چگونه این همه حوادث را که بعد از جدش رسول الله به او روی آورد، تحمل می‌نمود. او در بین ن قریش و بنی هاشم به خاطر درایت و تدبیر و حلم و بردباریش ملقب به عاقله و عقیله و عقیلة النساء شده بود. مثلا ابن عباس وقتی می‌خواهد از زینب چیزی نقل کند می‌گوید: «حدثتنی عقیلتنا زینب»[10]. در مجلس یزید آن مرد سرخ رنگ شامی وقتی به جناب سکینه اشاره کرد و از یزید خواست که فاطمه را او ببخشد فاطمه می‌گوید: «من به زینب پناه بردم چرا که او بزرگتر و عاقلتر از من بود.» خطبه‌ای غراء و آتشین که در کاخ یزید و عبیدالله و در بین مردم کوفه و شام ایراد کرد همه را به تعجب و تحسین و تأثر و حزن و پشیمانی از کارشان واداشت در حالی که زنی بود مصیبت زده آن هم چه مصیبت‌های بزرگ.
از کارهای مدبرانه و عاقلانه او این بود که در حین کوچ دادن اسراء به شام دستور داد محمل‌ها را سیاه پوش کنند این کارهای او از نظر دشمن بی‌اهمیت بود ولی عقل و درایت زینب به آینده و به حفظ نهضت حسینی با این مظاهر پرمعنی حکم می‌نمود.
علامة قزوینی در بیان عقیله بودن زینب در کتاب « زینب من المهد الی اللحد» می‌نویسد: عقل و درایتی که زینب داشت حادثه کربلا را رهبری و از فرزندان امام چنان آبرومندانه سرپرستی نمود و جان امام زین العابدین ـ علیه السّلام ـ را از مرگ حتمی نجات داد. و کاخ یزید را به لرزه در آورد.[11] و نهضت حسینی را تا به امروز زنده و پاینده نمود.
بنابراین عقیله بودن حضرت زینب ـ سلام الله علیها ـ و ملقب شدنش به این لقب قبل از حادثه کربلا در سال 61 هجری قمری بود. و در منابع به طور دقیق مشخص نشده است که این لقب از طرف چه کسی به آن حضرت برای اولین بار داده شده است، ولی آن چه که قطعی است، این لقب همواره به حضرت از طرف بزرگان داده شده. حتی امام زین العابدین ـ علیه السّلام ـ نیز از او بسیار تجلیل و احترام نموده است. برای نمونه وقتی یزید بعد از این که آنها را مخیر نمود به ماندن در شام و یا عودت به مدینه، امام سجاد ـ علیه السّلام ـ مسئله را موکول به رأی حضرت زینب نمود. چنان که امام سجاد ـ علیه السّلام ـ در مقام علمی آن حضرت چنین فرموده است: «اَنتِ بحمدالله عالمة بلا معلمة، فهمة غیر مفهمه،[12] شکر خدا ای عمه که دانشمندی هستی بدون این که از کسی تعلیم ببینی و فهیم هستی بدون این که کسی آن را به تو یاد بدهد». یعنی آن چه داری در تو ذاتی است نه اکتسابی، اینها حقایقی است که علمای بزرگ اهل سنت بدان معترفند. چنان که سیوطی می‌گوید: «و کانت لبیبة جَزُلة و عاقلةُ لها قُوه جنانٍ»[13]. بنابراین بعید نیست که این لقب به آن حضرت در دوران خردسالی توسط پدرش امیر المؤمنین به خاطر ذکاوت و تیزهوشی که داشت داده شده باشد[14] (و الله العالم).
 

 

برای اطلاعات بیشتر به منابع ذیل رجوع کنید:
1. اعیان الشیعه ـ محسن امین، ج7.
2. خصائص زینبیه، نور الدین جزایری.
 

 

پی نوشت ها:
[1]. ابن حجر، الاصابه، چاپ اول، 1415 ق، دار الکتب العلمیه، بیروت، ج 8، ص 166.
[2]. جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، نشر معروف قم، 1374، ص 216.
[3]. ابن اثیر، اسد الغابه، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ج 5، ص 469.
[4]. سید مصطفی حسینی دشتی، معارف و معاریف، چاپ اول، اسماعیلیان، 1369، قم، ج3، ص 1172.
[5]. زهرا یزدان پناه قره تپه، ن عاشورایی، چاپ اول، هلال، 1383، تهران، ص 32.
[6]. ابن کثیر، البدایه و النهایه، با تحقیق علی شیری، چاپ اول، 1408، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ج5، ص 330.
[7] . المنجد الطلاب و کتاب العین چنین معنا کرده است: «العقیلة المراة مخدره و عقیلة کل شیء اکرمه»، ص 254، ج 2، اسوه.
[8] . فیض الاسلام، خاتون دو سرا، تهران، مرکز نشر اسراء، چاپ دوم، آثار فیض الاسلام، 66، ص 137.
[9] . ابی الفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین، قم، منشورات، چ اول، 1414، ص 119.
[10]  .مازندرانی ، معالی السبطین، ج 2، ص 109.
[11] . قزوینی، زینب من المهد الی اللحد، قم، چاپ و نشر،  چاپ اول، 1423، ص 40.
[12] . قائمی، علی، زندگانی حضرت زینب، تهران، امیری، 72، ص 123.
[13] . همان، به نقل از رساله زینبیه سیوطی.
[14] . همان، ص 39.


#حدیث_مهدوی
 

امام حسین(ع)

 

«حارث بن مغیره می گوید: به خدمت امام حسین علیه‌السلام شرفیاب شدم و عرض کردم: حضرت مهدی را با چه نشانه هایی بشناسم؟ فرمود:«بمعرفة الحلال و الحرام و بحاجة الناس الیه، و لا یحتاج الی احد».«با شناخت احکام و معارف و نیاز همگان به او، و بی نیازی او از همه».

منتخب الاثر/ ص309


  

 

عکس مناسبتی ولادت حضرت علی (ع)


۱. علی بود و خدا بود

سبک: مرثیه
قالب: قصیده
شاعر: حاج غلامرضا سازگار 
منبع: نخل میثم ۳

 

نه لوح و نه قلم بود نه ارض و نه سما بود
خدا بود و علی بود علی بود و خدا بود
نه حرف از من و ما بود نه ذکر تو و من بود
علی بود و علی بود که پیش از من و ما بود
علی بود و قدم بود علی بود و عدم بود
علی بود و ولایت علی بود و ولا بود
نه چرخ و نه فلک بود نه حور و نه ملک بود
علی حمد به لب داشت علی گرم ثنا بود
نه جبریل امین بود نه گردن نه زمین بود
نه این چار عناصر نه این هفت بنا بود
علی سر نهان بود علی نور عیان بود
علی پرده نشین بود علی چهره گشا بود
علی پیر سرافیل علی مرشد جبریل
از او عقده گشا بود و بر این راهنما بود
علی اول و آخر علی باطن و ظاهر
علی روح و روان بود علی نور و ضیاء بود
علی روح ولایت علی نور هدایت
علی بحر عنایت علی کان عطا بود
علی مقصد عالم علی منجی آدم
علی راهبر نوح به طوفان بلا بود
علی همدم عیسی به هنگام دمیدن
علی یاور موسی به اعجاز عصا بود
علی بدر زمان‌ها علی صدر مکان‌ها
علی در همه دم بود و علی در همه جا بود
علی در شب بعثت ز. توفیق و ز. رفعت
هم آغوش محمد به دامان حرا بود
علی هم نفس ختم رسل در شب معراج
علی باب یتیمان ز ره مهر وفا بود
علی کوثر و یاسین علی یوسف و طا‌ها
علی قدر و علی بدر و علی شمس و ضحی بود
علی نیت و لبیک علی کعبه و میقات
علی سجده علی حمد و علی ذکر و دعا بود
علی نور جلی بود به هر عصر علی بود
به هر فصل علی بود به هر درد شفا بود
علی آیه تطهیر و علی پایه تکبیر
علی سبع مثانی و علی نقطه با بود
علی زمزمه یا دوست به هر شام و سحر داشت
علی یار همه خلق به هر صبح و مسا بود
علی صاحب اسلام به هر صبح و به هر شام
گل مجلس ایتام و چراغ فقرا بود
علی عبد خدا بود و خداوند خلایق
نه از خالق دادار نه از خلق جدا بود
علی‌ای که گلم را به مهر تو سرشتند
علی‌ای که به نایم ز. شور تو نوا بود
به زخم همه جان‌ها تولای تو مرهم
به درد همه دل‌ها پیام تو دوا بود
نگویم تو خدایی، ولی فاش بگویم
که حاجات همه خلق به دست تو روا بود
نگویم تو خدایی، ولی در کف حکم ات
زمین بود و زمان بود قدر بود و قضا بود
در آنجا که محمد به دشمن شده فاتح
به یک دست تو شمشیر به یک دست لوا بود
تو را فضل و کرامت تو را علم و امامت
تو را حکم و زعامت تو را صبر و رضا بود

 

عکس مناسبتی ولادت حضرت علی (ع)


۲. خوش آمدی حیدر

سبک: مرثیه
قالب: آهنگین
شاعر: حاج غلامرضا سازگار 
منبع: مرآت ولایت ۳

ادامه مطلب

#حدیث_مهدوی
 

کلام امام زمان(عج)

«و لیعلموا أن الحق معنا و فینا، لا یقول ذلک سوانا الا کذاب مفتر، و لا یدعیه غیرنا الا ضال غوی، فلیقتصروا منا علی هذه الجملة دون التفسیر، و یقنعوا من ذلک بالتعریض دون التصریح، ان شاء الله».

 

ای شیعه ما 
همگان باید بدانند حق با ما و نزد ماست؛ جز ما، کسی این سخن را بر زبان نمی راند مگر دروغگوی تهمت زن. و غیر از ما، احدی این ادعا را نمی کند مگر آنکه گمراه و گمراه کننده است. به همین جمله از ما اکتفا کنند و تفسیرش را نخواهند، و به همین کنایه قناعت کنند، و دنبال تصریح آن نروند که به خواست خدا کنایه آنها را بس است.

 

منابع:کمال الدین و تمام النعمة/ ص511بحارالانوار/ ج53/ ص191


تبریک سالروز ولادت امام محمد تقی (ع)

 

  • تبریک سالروز ولادت امام محمد تقی (ع)

امام «محمد تقی» (ع)، از اهل بیت رسول گرامی اسلام (ص)، دهم رجب سال 195 هجری قمری در شهر مدینه متولد شد.

آن حضرت بعد از شهادت پدر بزرگوارش امام رضا (ع) ، عهده دار مسئولیت رهبری مسلمانان شد .

امام محمد تقی (ع) از محبوبیت فوق العاده ای درمیان مردم برخوردار بود. آن حضرت به واسطه بخشندگی زیادی که داشت به «جواد» به معنای بخشنده مشهور شد .

خانه امام جواد (ع) پناهگاه نیازمندانی بود که از همه جا ناامید شده و به مساعدت امام جواد (ع) چشم دوخته بودند .

در دوران امام جواد (ع) ، حوزه نفوذ اسلام ، پهنه گسترده ای را شامل می شد. این موضوع ، زمینه را برای انتقال و نشر آرای مختلف فراهم کرد و باب مباحثه و گفت و گو را میان اندیشمندان مسلمان و غیرمسلمان گشود .

در این میان امام جواد (ع) به عنوان یادگار پاک پیامبر اسلام ، حضرت محمد (ص) از هر فرصت بهره می برد تا مردم را با علوم و معارف والای اسلامی آشنا سازد و از نفوذ اندیشه های غیرالهی جلوگیری کند .

با عرض تبریک به مناسبت ولادت امام محمد تقی (ع) ، سخنی کوتاه از آن حضرت را نقل می کنیم که فرمود: «اعتماد به خدا ، نردبانی برای تعالی است. هرکس به خداوند اعتماد کند ، خداوند او را از هر بدی نجات می دهد و از هر دشمنی حفظ می کند.» 


#حدیث_مهدوی
 

کلام امام زمان(عج)

أنا بقیة الله فی أرضه والمنتقم من أعدائه

 

ای شیعه ما 
من باقیمانده‌ی خدا در زمین او و انتقام گیرنده از دشمنان او هستم.

 

منابع:الوافی / ج 2 / 396 / بیان . ص : 394بحار الأنوار (ط - بیروت) / ج 52 / 24 / باب 18 ذکر من رآه صلوات الله علیه . ص : 1تفسیر نور الثقلین / ج 2 / 392 / [سورة هود(11): الآیات 69 الى 86] . ص : 375


#حدیث_مهدوی
 

کلام امام زمان(عج)

فیمَنْ أفْطَرَ یوْما مِنْ شَهْرِ رَمَضان مُتَعَمِّدا بِجِماعٍ مُحَرَّمٍ اَوْ طَعامٍ مُحَرَّمٍ عَلَیهِ: إنَّ عَلَیهِ ثَلاثُ کَفّاراتٍ.

 

ای شیعه ما 
کسی که روزه‌ی ماه رمضان را عمداً با چیز یا کار حرامی افطار – و باطل - نماید، (غیر از قضای روزه نیز) هر سه نوع کفّاره (60 روزه، اطعام 60 مسکین، آزادی یک بنده) بر او واجب می‌شود.

 

من لا یحضره الفقیه/ ج2/ ص74وسائل الشیعة/ ج10/ ص55


75-  و من کتاب له (علیه السلام)
> إلی معاویة فی أول ما بویع له ذکره الواقدی فی کتاب "الجمل" <
مِنْ عَبْدِ اللَّهِ عَلِیٍّ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ إِلَی مُعَاوِیَةَ بْنِ أَبِی سُفْیَانَ أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ عَلِمْتَ إِعْذَارِی فِیکُمْ وَ

ادامه مطلب

به نام خدا

سلام خدمت شما خواننده گرامی 

این روز های آخر سال نودولتان و این نوروز فرخنده همه مردم ایران و همه مردم جهان درگیر بیماری منحوس کرونا ویروس بوده و هستیم، بعضی از این مردم عزیز دراین میان عضوی از خانواده محترم خود را از دست داده اند که امیدواریم مارا در غم خود شریک بدانند، و عده زیادی هم به حمد اللهی خوب و سالم شده اند و به آغوش گرم خانواده باز گشتند.

و اصولا پس از مرگ این عزیزان کاری جز دعا و طلب مغفرت و بجا آوردن نماز و روزه های قضا برای آنان نمیتوان کرد، لذا سایت عصرظهور که از مدت ها پیش نماز و روزه استیجاری( به همراه تعداد قابل توجهی اجیر مورد اطمینان و مومن) تقبل میکند، اکنون نیز اعلام میدارد که نماز و روزه اموات شما را قبول میکند،چه عزیزانی که زیر فشار این ویروس منحوس جان باخته و چه دیگر عزیزان. 

جهت اطلاع بیشتر به منو تقبل نماز و روزه استیجاری در بالای سایت مراجعه نمایید، تمامی اطلاعات در آنجا ذکر شده است.


74-  و من حلف له (علیه السلام)
> کتبه بین ربیعة و الیمن و نقل من خط هشام بن الکلبی <
هَذَا مَا اجْتَمَعَ عَلَیْهِ أَهْلُ الْیَمَنِ حَاضِرُهَا وَ بَادِیهَا وَ رَبِیعَةُ حَاضِرُهَا وَ بَادِیهَا أَنَّهُمْ عَلَی کِتَابِ اللَّهِ یَدْعُونَ إِلَیْهِ وَ یَأْمُرُونَ بِهِ وَ

ادامه مطلب

«٦٩»وَدَّتْ‌ طائِفَةٌ‌ مِنْ‌ أَهْلِ‌ الْکِتابِ‌ لَوْ یُضِلُّونَکُمْ‌ وَ ما یُضِلُّونَ‌ إِلاّ أَنْفُسَهُمْ‌ وَ ما یَشْعُرُونَ‌ 
گروهى از اهل کتاب دوست دارند که شما را گمراه کنند،ولى جز خودشان را گمراه نمى‌کنند و(این را)نمى‌فهمند. 
نکته‌ها: 
سیماى تهاجم فرهنگى و توطئه‌هاى دشمن براى بى‌دین کردن مسلمانان را در این آیه و سه آیه‌ى بعد مى‌بینیم.این آیه خبر از کینه‌هاى مکتبى،

ادامه مطلب

73-  و من کتاب له (علیه السلام)
> إلی معاویة <
أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّی عَلَی التَّرَدُّدِ فِی جَوَابِکَ وَ الِاسْتِمَاعِ إِلَی کِتَابِکَ لَمُوَهِّنٌ رَأْیِی وَ مُخَطِّئٌ فِرَاسَتِی وَ إِنَّکَ إِذْ تُحَاوِلُنِی الْأُمُورَ وَ تُرَاجِعُنِی السُّطُورَ کَالْمُسْتَثْقِلِ النَّائِمِ تَکْذِبُهُ أَحْلَامُهُ وَ الْمُتَحَیِّرِ الْقَائِمِ یَبْهَظُهُ مَقَامُهُ لَا یَدْرِی أَ لَهُ مَا یَأْتِی أَمْ عَلَیْهِ وَ لَسْتَ بِهِ غَیْرَ أَنَّهُ بِکَ شَبِیهٌ وَ أُقْسِمُ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَوْ لَا بَعْضُ الِاسْتِبْقَاءِ لَوَصَلَتْ إِلَیْکَ مِنِّی قَوَارِعُ تَقْرَعُ الْعَظْمَ وَ تَهْلِسُ اللَّحْمَ وَ اعْلَمْ أَنَّ الشَّیْطَانَ قَدْ ثَبَّطَکَ عَنْ أَنْ تُرَاجِعَ أَحْسَنَ أُمُورِکَ وَ تَأْذَنَ لِمَقَالِ نَصِیحَتِکَ وَ السَّلَامُ لِأَهْلِهِ.

 

 

 

نامه 073-به معاویه 
افشای سیمای دروغین معاویه 
پس از یاد خدا! 
من با پاسخ های پیاپی به نامه هایت، و شنیدن مطالب نوشته هایت، رای خود را سست، و زیرکی خود را به خطا نسبت می دهم، و همانا تو که مدام خواسته هایی از من داری و نامه های فراوان می نویسی، به کسی مانی که خواب سنگینی فرو رفته، و خوابهای دروغینش او را تکذیب می کند، یا چون سرگردانی که ایستادن طولانی بر او دشوار می باشد، و نمی داند، آیا آینده به سود او یا به زیانش خواهد بود؟ گرچه تو آن کس نیستی اما به تو شباهت دارد. به خدا سوگند! اگر پرهیز از خونریزی در مهلت تعیین شده نبود، ضربه کوبنده ای دریافت می کردی که استخوان را خرد، و گوشت را بریزاند، معاویه! بدان، که شیطان تو را نمی گذارد تا به نیکوترین کارت بپردازی، و اندرزی که به سود تو است بشنوی. درود بر آنان که سزاوار درودند.

 


روز مَبْعَث بر پایهٔ باورهای اسلامی و به استناد تاریخ دین اسلام، روزی است که محمد، پیامبر اسلام، به درجه پیامبری برگزیده شد. مسلمانان معتقدند او در غار حرا، توسط جبرئیل و از سوی الله به پیامبری نایل آمد و مأمور شد که چندخداپرستی و بت‌پرستی را از زمین بردارد و خداپرستی را رواج دهد و پیام وحی را به مردم برساند. محمد در این زمان چهل سال داشت و در مکه زندگی می‌کرد.

عید مبعث
Iqra.jpg

خوشنویسی سورهٔ علق

برپایی توسط شیعیان
اهمیت گرامیداشت آغاز رسالتپیامبر اسلام
جشن‌ها خواندن مدیحه
مراسم دعا، نماز و غسل مستحب
تاریخ ۲۷ رجب
مرتبط به دعوت عشیرةالاقربین

 

باور شیعیان

غار حرا در مکه کشور عربستان

بر اساس باور شیعیان، محمد ابن عبدالله در روز ۲۷ رجبسال ۴۰ عام الفیل، (سال ۱۳ پیش از هجرت) مبعوث شد. شیعیان این روز را جشن می‌گیرند و در روایات اسلامی اعمال مستحبی برای روز مبعث پیش‌بینی شده‌است. دعا، نماز و غسل مستحب از اعمال این روز است. البته در پاره‌ای از روایات شیعه نیز بعثت محمد در ماه رمضان ذکر شده مانند روایت عیون الاخبار شیخ صدوق که متن آن اینگونه است که: وقتی شخصی به نام فضل از امام رضا می‌پرسد که چرا روزه فقط در ماه مبارک رمضان فرض شد و در سایر ماه‌ها فرض نشد؟ در پاسخ او گفت: «لان شهر رمضان هو الشهر الذی انزل الله تعالی فیه القرآن…» تا آنجا که گفت: «. و فیه نبی محمد صلی الله علیه و آله» یعنی بدان جهت که ماه رمضان همان ماهی است که خدا قرآن را در آن نازل فرمود و همان ماهی است که محمد در آن به نبوت برانگیخته شد که چون مخالف با روایات دیگر شیعه در اینباره بوده‌است؛ محمد تقی مجلسی احتمال تقیه در آن داده، یا فرموده که باید حمل بر برخی معانی دیگری جز معنای بعثت اصطلاحی شود، زیرا تاریخ بیست و هفتم ماه رجب به نظر او نزد علمای امامیه مورد اتفاق و اجماعبوده و گفته‌است: «. و علیه اتفاق‌الامامیة».[۱]

 

باور اهل سنت 

در نزد اهل سنت تاریخ دقیق بعثت پیامبر اسلام مشخص نیست؛ ولی بعضی معتقدند که این واقعه در شب ۲۱ ماه رمضان بوده‌است. به دلیل نامعلوم بودن تاریخ، مبعث نزد اهل سنت جشن گرفته نمی‌شود.

 

منابع

  1.  «نسخه آرشیو شده». بایگانی‌شده از اصلی در ۱۱ ژوئیه ۲۰۱۰. دریافت‌شده در ۲۲ سپتامبر ۲۰۱۵.
  • فرهنگنامه معین ج ۴
  • مفاتیح الجنان
  • ویکی انگلیسی
  •  

«٦٨»إِنَّ‌ أَوْلَى النّاسِ‌ بِإِبْراهِیمَ‌ لَلَّذِینَ‌ اتَّبَعُوهُ‌ وَ هذَا النَّبِیُّ‌ وَ الَّذِینَ‌ آمَنُوا وَ اللّهُ‌ وَلِیُّ‌ الْمُؤْمِنِینَ‌ 
همانا سزاوارترین افراد به ابراهیم،کسانى هستند که از او پیروى کردند و (نیز)این پیامبر و کسانى که(به او)ایمان آورده‌اند و خداوند سرور و سرپرست مؤمنان است. 
نکته‌ها: 
از این آیه معلوم مى‌شود که نسبت ایمانى،فراتر و محکم‌تر از نسبت

ادامه مطلب

بسم اللّه الرحمن الرحیم 

 

 

پیام تبریک عید نوروز 99 | عکس و متن تبریک سال نو 1399

 

نوروز، نماد جاودانِ نو شدن است
تجدید جوانیِ جهان کهن است
زین ها همه خوب تر که هر نو شدنش
یادآور نام پاک ایرانِ من است

 

گشت گرداگرد مهر تابناک,ایران زمین
روز نو آمد و شد شادی برون زندر کمین
ای تو یزدان , ای تو گرداننده ی مهر و سپهر
برترینش کن برایم این زمان و این زمین

 

فرا رسیدن سال نو همیشه نوید بخش افکار نو، کردار نو و تصمیم های نو برای آینده است. آینده ای که همه امید داریم بهتر از گذشته باشد. در سال نو، ۳۶۵ روز سلامتی، شادی، پیروزی، مهر و دوستی و عشق را برای شما آرزومندم.

یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبرالیل و النهار
یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال
حلول سال نو و بهار پرطراوت را که نشانه قدرت لایزال الهی و تجدید حیات طبیعت می باشد
را به تمامی عزیزان تبریک و تهنیت عرض نموده و سالی سرشار از برکت و معنویترا از درگاه خداوند متعال و سبحان برای شما عزیزان مسئلت مینماییم

در شکفتن جشن نوروز برایت در همه ی سال سر سبزی جاودان وشادیاندیشه ای پویا و آزادی و برخورداری از همه نعمتهای خدادادی و بندگى خداوند متعال را آرزومندم . . .
سال نو مبارک

 

 

عیدتان مبارک

پیام تبریک عید نوروز 99 | عکس و متن تبریک سال نو 1399

 

                                 ارادتمندشما همراهان 

                                            (زارع)

                                      1399/01/01


امام کاظم علیه السلام
کاظمین قدیم.jpg

دورنمایی قدیمی از حرم کاظمین

نقش امام هفتم شیعیان
نام موسی بن جعفر(ع)
کنیه ابوالحسن اول • ابوابراهیم • ابوعلی
زادروز ذی‌الحجه ۱۲۷ق یا ۷ صفر ۱۲۸ق.
زادگاه ابواء -مدینه
مدت امامت ۳۵ سال (۱۴۸ق تا ۱۸۳ق)
شهادت ۲۵ رجب، ۱۸۳ق.
مدفن کاظمین
محل زندگی مدینه
لقب(ها) کاظم • باب الحوائج • عبد صالح
پدر امام صادق(ع)
مادر حمیده بربریه
همسر(ان) نجمه
فرزند(ان) امام رضا(ع) • معصومه • إبراهیم • قاسم • شاهچراغ حمزه • عبدالله • إسحاق • حکیمه
طول عمر ۵۵ سال
سال

موسی بن جعفر (۱۲۷ یا ۱۲۸-۱۸۳ق) معروف به امام موسی کاظم و ملقب به کاظم و باب الحوائج هفتمینامام شیعیان دوازده امامی است. وی در سال ۱۲۸ق، همزمان با انتقال قدرت از امویان به عباسیان متولد شد و در سال ۱۴۸ق پس از شهادت پدرش، امام صادق(ع)، به امامت رسید. دوران ۳۵ ساله امامت او با خلافتمنصور، هادی، مهدی و هارون عباسی همزمان بود. او چندین بار از سوی مهدی و هارون عباسی زندانی شد و در سال ۱۸۳ق در زندان سندی بن شاهک به شهادترسید. با شهادت او، امامت به فرزندش علی بن موسی(ع) منتقل شد.

دوره امامت امام کاظم(ع) با اوج قدرت خلافت عباسی همزمان بود و او در برابر حکومت وقت، تقیه می‌کرد و شیعیان را نیز به این کار سفارش ‌می‌نمود؛ از این رو موضع‌گیری صریحی از امام هفتم شیعیان در برابر خلفای عباسی و قیام‌های علوی نظیر قیام شهید فخگزارش نشده است. با وجود این، وی در مناظره و گفتگو با خلفای عباسی و دیگران تلاش می‌کرد از خلافت عباسیان مشروعیت‌زدایی کند.

مناظرات و گفتگوهایی از موسی بن جعفر با برخی عالمان یهودی و مسیحی در منابع تاریخی و حدیثی نقل شده که در پاسخ به پرسش‌های آنان بوده است. در کتاب مسند الامام الکاظم بیش از سه هزار حدیث از وی گردآوری شده که شماری از آنها را برخی از اصحاب اجماع روایت کرده‌اند.

امام کاظم(ع) برای ارتباط با شیعیان، سازمان وکالت را گسترش داد و در مناطق مختلف، افرادی را به عنوان وکیل تعیین کرد. از سوی دیگر، حیات امام کاظم(ع) همزمان با بروز انشعاباتی در شیعه بود و فرقه‌هایاسماعیلیه، فطحیه و ناووسیه با آغاز امامت او و فرقه واقفیه پس از شهادت او شکل گرفت.

منابع شیعه و سنی، علم، عبادت، بردباری و بخشندگی وی را ستوده‌ و او را کاظم و عبد صالح لقب داده‌اند. بزرگان اهل‌ سنت به امام هفتم شیعیان به عنوان یک عالم دینی احترام می‌گذاشته و همچون شیعیان بهزیارت قبر او می‌رفته‌اند. آرامگاه امام کاظم(ع) و آرامگاه نوه‌اش امام جواد(ع) در منطقه کاظمین در شمال بغداد، به حرم کاظمین شهرت دارد و زیارتگاهمسلمانان به‌ویژه شیعیان است.


70-  و من کتاب له (علیه السلام)
> إلی سهل بن حنیف الأنصاری و هو عامله علی المدینة فی معنی قوم من أهلها لحقوا بمعاویة <
أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ بَلَغَنِی أَنَّ رِجَالًا مِمَّنْ قِبَلَکَ یَتَسَلَّلُونَ إِلَی مُعَاوِیَةَ فَلَا تَأْسَفْ عَلَی مَا یَفُوتُکَ مِنْ عَدَدِهِمْ وَ

ادامه مطلب

مى  دانیم  قرآن  ًصریحا  درباره  گروهى   ازکفّار   وگنهکاران  سخن   ازمجازات  جاویدان  به تعبیر  دیگر «خلود»   به میان  آورده است.   همان  گونه  که  در  ذیل  همین  آیه  به  مردان  و  ن  با  ایمان  وعده  باغ  هاى  بهشت رابه طور  جاودانه  داده  است:  (وعد   هلل  المؤمنین  و  المؤمنات  جنات  تجرى  من  تحتها   لنهار  خالدین  فیها);  «  خداوند  به  مردان  و ن  با  ایمان  باغ  هایى   ازبهشت   راوعده  داده  که  نهرها   اززیر  درختانش  جارى  ،است  جاودانه  در  آن  خواهند  ماند».  در  اینجا  سؤالى  پیش  مى  آید   وآن  این  که  چگونه  مى  توان  قبول  کرد  که   انسانى  در  تمام  عمر  خود که  حداکثر  هشتاد  یا  صد  سال  بیشتر  نیست  کار  بدى  کرده  ولى  میلیون  ها  سال   وبیشتر  کیفر  آن  راببیند.    البته  این  مطلب  در  مورد  پاداش  مهم  نیست،  زیرا  دریاى  رحمت  الهى،  وسیع  است  و  پاداش  هر  چه  بیشتر باشد   نشانه  رحمت  و  فضل  بیشتر  است،  امّا  در  مورد  اعمال  بد،  چگونه  عذاب  جاودانه  در  برابر  گناهان  محدود قرار  مى  گیرد؟   وچگونه  مى  توان  آن  با   راتوجّه به اصل  عدالت  خداوند  توجیه  کرد؟  آیا  نباید  یک  نوع  تعادل  در  میان  گناه  و  مجازات  برقرار باشد.   *  *  *   پاسخ:   براى  رسیدن  به  راه  حل  نهایى  این  بحث  باید  به  چند  نکته  دقیقاً  توجّه داشت: 

الف  -  مجازات  ها   وکیفرهاى  رستاخیز  چندان  شباهت  به  مجازات  ها   وکیفرهاى  این  جهان  ندارد  که  مثال  شخصى  مرتکب     وسرقت  شده  و  او  را  مدّتى  به  زندان  مى  ،افکنند  بلکه  مجازات  هاى  قیامت  بیشتر  به  صورت  آثار  اعمال  و  خاصیت  کارهاى  انسان است.   به  تعبیر  روشن  تر  دردها   ورنج  هایى  که  گنهکاران  در  جهان  دیگر  مى  کشند  اثر   ونتیجه  اعمال  خود  آنهاست  که  دامانشان   رافرا  مى گیرد.    قرآن  مجید  دراین  جا  تعبیر  روشنى  دارد،  مى  گوید:  ( فالیوم   الا  تظلم  نفس  شیئا   الا  تجرْون   الا  ما کنتم  تعملون);(1)  «امروز  (روز  رستاخیز)  به  هیچ  کس  ستم  نمى  شود   وجز  اعمال  خود  شما  جزائى  براى  شما  نیست».    با  یک  مثال  ساده  مى  توانیم  این  حقیقت   رامجسم کنیم:   شخصى  به  سراغ  مواد  مخدّر  یا  مشروبات  الکلى  مى  رود   وهر  چه  او   بهمى  گویند  این  مواد  زهرآگین  معده  تو   راخراب   وقلب  تو   رابیمار   واعصاب  تو  را  درهم  مى  ،کوبد   اوگوش  نمى  ،دهد  چند  هفته   یاچند  ماهى  غرق  لذت  خیالى  این  مواد  کشنده  مى  شود   وًتدریجا  گرفتار  زخم  ،معده  ناراحتى  قلب   وبیماى  اعصاب  مى  ،شود  و  سپس  ده  ها  سال   تاپایان  عمرش   ازاین  بیمارى  ها  رنج  مى  برد   وشب   وروز  ناله  مى  کند  .آیا  در  این  جا  مى  توان  ایراد  کرد  که  چرا  این  فرد  که  چند  هفته  یا  چند  ماه  بیشتر  گناه  نکرده،  ده  ها  سال  شکنجه  ببیند؟!  فوراً  در  پاسخ  گفته  مى  شود  این  نتیجه   واثر  عمل  خود  اوست!  حتّى  اگر  او  داراى  عمر  نوح  و  بیشتر  باشد  و  ده  ها  هزار  سال  عمر  کند   و  ،دائماً  او  را  در  درد  و  رنج ببینیم  مى  گوییم  :این  چیزى  است  که  خودش  آگاهانه  به  جان  خود  خریده است.   مجازات  هاى  روز  قیامت «بیشتر»    ازاین  قبیل  ،است   وبنابراین  ایرادى  در  مسئله  عدالت  باقى  نمى ماند.   ب  -  این  اشتباه  است  که  بعضى  گمان  مى  کنند   مقدار  زمانى  مجازات  باید  به  اندازه  زمان  گناه  باشد،  زیرا رابطه  میان  گناه  و  مجازات  رابطه  زمانى  نیست،  بلکه  بستگى  به  نتیجه  و  کیفیّت  گناه دارد.   مث  ال  ممکن  است  کسى  در  یک  لحظه  آدم  بى  گناهى  به   راقتل  برساند   ومطابق   بعضى  از  قوانین  دنیاى  امروز او  را  محکوم  به  زندان  ابد  کنند،  در  این  جا  مى  بینیم  زمان  گناه  تنها  یک  لحظه  زودگذر  ،بوده  در  حالى  که  مدّت مجازات  ده  ها  سال  ،است   وهیچ  کس  این  امر   راظالمانه  نمى  ،شمرد  چرا  که  در  این  جا   مسئله  دقیقه  و ساعت  و  ماه  و  سال،  مطرح  نیست،  کیفیّت  گناه  و  نتیجه  آن  مطرح است.   ج  -  «خلود  »در  دوزخ  و  مجازات  ابدى  و  جاودان  تنها  از  آنِ  کسانى  است  که  تمام  روزنه  هاى  نجات  به  را  روى  خود  بسته  ،اند   واز  روى  علم  و  عمد  غرق  در  فساد  و  تباهى  و  کفر  و  نفاق  گشته  ،اند  آنچنان  که  تاریکى  گناه  تمام  وجود  آنها  را  در  برگرفته  در  حقیقت  به  رنگ  گناه  و  کفر  درآمده اند.    قرآن  در  اینجا  تعبیر  جالبى  دارد.  در  سوره  بقره،  آیه81  چنین  مى  گوید:  (  بلى  من  کسب  سیئة  و  احاطت به  خطیئته  فاولئک  اصحاب  النار  هم  فیها  خالدون);  «کسى  که  مرتکب  گناهى  گردد  و  آثار  آن  تمام  وجود  او را  احاطه  کند  چنان  کسى  اهل  دوزخ  است  و  جاودانه  در  آن  خواهد  ماند».  این  گونه  افراد  رابطه  خود  را  با  خدا  به  کلى  قطع  کرده  ،اند   وتمام  روزنه  هاى  نجات   وسعادت  به   راروى  خود  بسته اند.   این  گونه  افراد  به  پرنده  اى  مى  مانند   که  آگاهانه  بال  و  پر  خود  را  در  هم شکسته  و  سوزانده،  و  براى همیشه  مجبور  است  روى  زمین  بماند  و  از  پرواز  بر  اوج  آسمان  ها  محروم است.   توجّه  به  نکات  سه  گانه  با  ال  این  حقیقت   راروشن  مى  سازد  که  مسئله  عذاب   جاویدان  که  براى  گروه  خاصّى از  منافقان  و  کفّار  در  نظر  گرفته  شده   است  چیزى  بر   لف  اصل  عدالت  نیست،  این  نتیجه  شوم  اعمال خود  آنهاست  و  قب  ال  هم  به  وسیله  پیامبران  الهى  به  آنها  ابلاغ  شده  است  که  این  کار  چنین  نتیجه  تلخ  و  شومى دارد. مسلماً  اگر  این  افراد  جاهل  باشند  و  دعوت  انبیا  به  آنها  نرسیده  باشد  و  از  روى  نادانى  مرتکب  چنان  اعم  الهى شده  باشند  مشمول  چنان  مجازات  سختى  نخواهند بود.   ذکر  این  نکته نیز   م  است  که  از  آیات  و  اخبار  اس  لمى  استفاده  مى  شود  که   دریاى  رحمت  الهى  آن قدر  وسیع  و  گسترده  است  که  گروه  عظیمى  از  خطاکاران  را  دربر  مى گیرد:   گروهى  از  طریق  شفاعت  گروهى  از  طریق  عفو گروهى  از  طریق اعمال  نیک  کوچکى  که  انجام  داده  اند   وخداوند   به بزرگى  خودش  آن  اعمال  پاداش  عظیم  مى دهد;   و  گروه  دیگرى  بعد  از  آن  که  مدّتى  در  دوزخ  مجازات  شدند   ودر  این  بوته  الهى  تصفیه  ،گشتند   به رحمت  و  مواهب  الهى  باز  مى گردند.   تنها  گروهى  باقى  مى  مانند  که  بر  اثر  لجاجت   ودشمنى   با،حق   وظلم   وفساد   و  نفاق  بیش  از  حد، وجودشان  را  سر  تا  پا  ظلمت  کفر  و  بى  ایمانى  فرا  گرفته است.      1.   سوره  یس،  آیه64.    فکر  کنید  و  پاسخ  دهید   1-  چگونه  بعضى  خلود  را  ناهماهنگ  با  عدل  الهى  پنداشته  اند؟  2-  آیا  کیفرهاى  جهان  دیگر  همانند  مجازات  هاى  این  جهان  است؟  اگر  نیست  چگونه  است؟  3-  آیا  عدالت  ایجاب  مى  کند  که  تعادل  میان  زمان  گناه   ومجازات  برقرار  باشد؟  4-  مجازات  خلود  از  آنِ  چه  اشخاصى  است؟  5-  چه  کسانى  مشمول  عفو  الهى  مى  شوند؟


1-  اقسام  هدایت  و   ضلالت : مسافرى  آدرسى  را  در  دست  دارد،  به  شما  مى  رسد   وسؤال  مى  ،کند  شما  براى  نشان  دادن  مقصد   اودو  راه  در  پیش دارید:   نخست  این  که  همراه   اوبروید   ونیکوکارى   را  به  مرحله  کمال  و  تمام  برسانید  و  تا  مقصد  او  را  همراهى کنید  سپس  خداحافظى  کرده برگردید.   دوم  این  که   بااشاره  ،دست   ودادن  نشانه  هاى  مختلف  به  را   اوسوى  مقصدش  رهنمون شوید.    مسلماً  در  هر  دو  صورت  شما  او  را«هدایت  »به  مقصود  کرده  ،اید  ولى  میان  این  دو  فرق  ،است  دومى  تنها  «ارائه  طریق»   است،  و  اولى«ایصال  به  مطلوب»   یعنى  رساندن  به  مقصد.  در  قرآن  مجید  و  در  اخبار  اسلامى  هدایت  به  هر  دو  معنى  آمده است. 

از  سوى  دیگر  گاه  هدایت  تنها  جنبه«تشریعى  »دارد  یعنى  از  طریق  قوانین  و  دستورات  صورت  مى  گیرد  و  گاه  جنبه «تکوینى»   دارد  یعنى   ازطریق  دستگاه  هاى   ،آفرینش  همانند  هدایتِ  نطفه  به  سوى  یک  انسان کامل   )و  این  هر  دو  معنى  نیز  در  قرآن  و  اخبار  آمده،  با  روشن  شدن  اقسام  هدایت  (و  طبعاً  نقطه  مقابل  آنها،  للت  به  اصل  مطلب  باز  مى گردیم.   در  آیات  بسیارى  مى  خوانیم  که  هدایت  و   للت  کار خداست;   بدون  شک  «ارائه طریق»    ازسوى  خدا  صورت  مى  ،گیرد  چرا  که  او  پیامبران  را  فرستاده  و  کتب  آسمانى  نازل  کرده  تا  راه  را  به  انسان  ها  نشان دهند.    امّا«رسانیدن  به  مقصد  »  به  صورت  اجبارى  مسلماً  با  اصل  آزادى  اراده  و  اختیار  سازگار  نیست،  ولى  چون تمام  نیروها  را  که  براى  رسیدن  به مقصد   لازم  است  خدا  در  اختیار  ما  مى  گذارد   واوست  که  توفیقش   راشامل  حال  ما  در  این  راه  مى  گرداند  این  معنى   ازهدایت  نیز   به صورتى  که  گفته  شد   ازسوى   خدا  است  یعنى  به صورت  تهیه  اسباب  و  مقدّمات  و  گذاردن  آنها  در  اختیار بشر.   *  *  *    2-  یک  سؤال  مهم   اکنون  سؤال  مهم  این  جاست  که  دربسیارى  از  آیات  قرآن  مى  خوانیم  :«خدا  هر  کس   را  بخواهد هدایت  مى  کند   وهر  کس   رابخواهد  گمراه  مى سازد»  مانند:   (فیضل   هلل  من  یشاء  و  یهدى  من  یشاء  و  هو  العزیز  الحکیم);(1)  «  خداوند  هر  کس  را  بخواهد  هدایت  و هر  کس  را  بخواهد  گمراه  مى  ،سازد  و  او  شکست  ناپذیر   وحکیم  است».   بعضى  بدون  در  نظر  گرفتن  آیات  دیگر  قرآن،  و  تفسیرى  که  آیات  نسبت  به  یکدیگر  دارند،  فوراً  با مشاهده  چنین  آیه  اى  زبان   بهاعتراض  مى  گشایند   ومى  گویند  چگونه  خداوند  هر  کس  را  بخواهد  هدایت  مى  کند  و  هر  کسى   رابخواهد  گمراه  مى  سازد؟  پس د   مار  این  وسط  چه  گناهى  داریم؟!  نکته   مهم  این  است  که  همیشه  آیات  قرآن  را  باید  در  ارتباط  با  یکدیگر  در  نظر  گرفت  تا  به  مفهوم  حقیقى آن  آشنا  شویم،  و  ما  در  این  جا  چند  نمونه  از  آیات  دیگر  هدایت  و   ضلالت  را  براى  شما  بازگو  مى  کنیم   تادر  کنار  آیه  بالا  بچینید   وخودتان  نتیجه  گیرى  م  را  به  عمل آورید:   در  آی  ه27،  سوره  ابراهیم  مى  خوانیم:  (و  یضل   هلل  الظالمین);  «خداوند  ستمگران  را  گمراه  مى  سازد». 

در  آیه34،  سوره  غافر  مى  خوانیم:  (کذلک  یضل   هلل  من  هو  مسرف  مرتاب);  «  اینچنین  خداوند هر  اسراف  کار  وسوسه  گر   راگمراه  مى  سازد».   و  در  آیه64،  سوره  عنکبوت  مى  خوانیم:  (  و  الذینجاهدوا  فینا  لنهدینهم  سبلنا);  «  کسانى  که  در  راه  ما جهاد  کنند  آنها  را  به  راه  هاى  روشن  خویش  رهبرى   وهدایت  مى  کنیم».  چنان  که   لحظه  مى  کنیم  مشیّت   واراده  خدا  بى  حساب  نیست،  نه  بى  حساب  توفیق  هدایت  به  کسى  مى  دهد  نه   وبى  حساب  توفیقش  از   راکسى  سلب  مى کند.   آنها  که  در   راه  او  جهاد  کنند،  به  جنگ  مشکلات  بروند،  با  هواى  نفس  به  مبارزه  برخیزند،  و  در  برابر دشمنان  بیرونى  مقاومت  و  سرسختى  نشان  دهند،  خداوند  وعده  هدایت  آنها  را  داده  است  و  این  عین  عدالت است.    و  امّا  آنها  که«ظلم  و  ستم  »بنیاد  کنند،  و  در  طریق  اسراف  و  شک  و  تردید  و  ایجاد  وسوسه  در  دل  ،ها  گام  بگذارند،  خدا  توفیق  هدایت  را  از  آنها  سلب  مى  ،کند  قلبشان  بر  اثر  این  اعمال،  تاریک  و  ظلمانى  مى  ،گردد  و  توفیق  رسیدن   به سرمنزل  سعادت  نصیبشان   نخواهد  شد.  و  این  است  معنى  گمراه  ساختن  پروردگار  که نتیجه  اعمال  ما  را  در  اختیار  ما  مى  گذارد   واین  نیز  عین  عدالت  است(  .دقّت  کنید)  *  *  *    3-  علم  ازلى  علت  عصیان  کردن!  آخرین  مطلبى  که  در  بحث  جبر  و  اختیار  طرح  آن را   لازم  مى  بینیم  بهانه  اى  است  که  بعضى  از  جبرى  ها  به  عنوان  علم  ازلى  خداوند  مطرح  کرده اند.   آنها  مى  گویند  :آیا  خدا  مى  دانسته  است  که   فلان  شخص  در   فلان  ساعت  مرتکب  قتل  نفس   یا  نوشیدن شراب  مى  شود؟  اگر  بگویید  نمى  ،دانسته  علم  خدا   راانکار  کرده  ،اید  و  اگر  بگویید  مى  دانسته  باید  ًحتما  آن   راانجام  ،دهد  وگرنه  علم  خداوند   لف  از  آب  درمى آید.    پس  براى  حفظ  علم  خداوند  هم  که  باشد  گنهکاران  مجبورند  گناهانشان  را  انجام  دهند،  و  مطیعان  نیز باید  اطاعتشان  را! 

امّا  آنها  که  این  بهانه  را  براى  پرده  پوشى  بر  خطاها   وگناهان  خود  جور  کرده  اند   در  حقیقت  از  یک نکته  غافلند  که  ما  مى  گوییم  خدا   ازازل  مى  دانسته  به   مامیل  و  اراده  و  اختیار  خود  اطاعت  یا  گناه  مى  ،کنیم  یعنى  اختیار   واراده   مانیز  در  علم  خدا  بوده  است.  پس  ما  اگر  مجبور  شویم  علم  خدا  جهل  مى  شود(  .دقّت  کنید)  اجازه  دهید  این  مطلب  را  با  یکى  دو  سؤال  کام  ال  مجسم  کنیم:  فرض  کنید  استادى  یا  معلّمى  مى  داند   لن  شاگرد  تنبل  در  آخر  سال  رفوزه  مى  ،شود   و  این  آگاهى  او  صد  در  صد  قطعى  است  و  بر  اساس تجربیات  سالیان  دراز  عمر اوست.   آیا  فردا  که  آن  شاگرد  رفوزه  شده  مى  تواند  یقه  استاد   رابگیرد  که  پیش  بینى   واطّلاع  تو  مرا  مجبور  کرد  رفوزه  شوم؟!  دست  با  لتر  را  مى  ،گیریم  فرض  کنید  شخص  معصوم  و  بى  خطایى  باشد  از   ووقوع  حادثه  جنایت  بارى  در   لن  روز  باخبر  گردد   وروى  جهاتى  مصلحت  ببیند  در  این  امر   دخالت  کند،  آیا  علم  این  معصوم سلب  مسئولیت  از  مجرم  مى  ،کند  را  او   ودر  کار  خود  مجبور  مى  گرداند؟!  باز  فرض  کنید  دستگاه  هاى  نوظهورى  اختراع  شود   که  بتواند  حوادث  آینده  را  چند  ساعت  قبل  از  وقوع آن  دقیقاً  پیش  بینى  کند   و  بگوید   لن  شخص  با  میل  و  اختیار  خود   لن  کار  را  در   لن  ساعت  انجام  خواهد داد  آیا  اینها  سبب  اجبار  کسى  مى  شود؟!   لصه  این  که  علم  خداوند  هرگز  کسى   رابر  کارى  مجبور  نمى کند.   *  *  *   1.   سوره  ابراهیم، آیه4  .    فکر  کنید  و  پاسخ  دهید  1-  هدایت  چند  گونه  است؟  شرح دهید.   2-  نمونه  اى   ازآیات  قرآن  که  هدایت   وض  للت  به   راخدا  نسبت  مى  دهد  بازگو کنید. 

3-  تفسیر  هدایت  و   للت  الهى  چیست؟  4-  منظور  از  علم  ازلى  خداوند  چیست؟  5-  آیا  این  علم  ازلى  سلب  اختیار  و  مسئولیت  از  ما  مى  کند؟  مثالى  براى  این  مسئله  ذکر کنید.


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

نمایندگی فروش قارچ و قهوه گانودرما هزار باید و نباید دندانپزشکی طراحی، فروش و نصب انواع کابینت های آشپزخانه،کمد دیواری، دکوراسیون مغازه سنگ انگشتر سایت مرجع دانلود پایان نامه - تحقیق - پروژه Rob سایت کانال تلگرام @Walkingdeds آشیانه ی عشق پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2